اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
چند روز گذشته با بررسی کامل و تخصصی گوشی سامسونگ Galaxy A50 در روکیدا همراه شما بودیم و اکنون نوبت به برادر کوچکتر یعنی گوشی گلکسی A40 سامسونگ رسیده است. گوشی گلکسی A40 سامسونگ با آن که جمعوجورترین محصول در سری جدید گلکسی A سامسونگ است ولی تمامی ویژگیهای خوب گوشیهای میانرده سامسونگ را دارد. گوشی که قرار است ابعادی جمعوجور داشته باشد، از نظر سختافزاری متوسط به شمار رود و از یک نمایشگر سوپر امولد به عنوان مزیت اصلی آن در مقایسه با رقبای مستقیم خود بهره ببرد. همچنین این گوشی به عنوان یک امتیاز بیشتر یک دوربین اولترا واید دارد که آن را کمتر در این بخش از بازار میبینیم.
علاوه بر دوربین اولترا واید و پنل نمایش سوپر امولد، گوشی گلکسی A40 از چیپست اگزینوس ۷۸۸۵ استفاده میکند که قدرتی مشابه با محصولات رقیب یعنی کوالکام دارد و در کنار آن یک باتری ۳۱۰۰ میلیآمپر ساعتی دیده میشود که با توجه به ابعاد کوچک این گوشی کافی است.
بخواهیم رک بگوییم، هیچ چیزی در مورد این گوشی ما را به هیجان نیاورد ولی میتواند به صورت بالقوه یکی از متعادلترین گوشیهای میانرده باشد که در فهرست خرید یک خریدار جا گیرد. با وجود این با نقد این گوشی توسط تیم کارشناس روکیدا همراه باشید تا دقیقتر آن را بررسی کنیم.
این گوشی از شارژ سریع ۱۵ وات مشابه با سری گلکسی اس ۱۰ پشتیبانی میکند ولی مشخص نیست در کدام بازارها شارژر سازگار با آن در جعبه فروش قرار خواهد گرفت.
گوشی گلکسی A40 یک بدنه تمام پلاستیکی دارد و به رنگهای مشکی، مرجانی، سفید و آبی روانه بازار شده است. سامسونگ میگوید که پنل پشتی طراحی 3D Glasstic دارد ولی طبق تجربه ما این شرکت فقط به شکلی پرادعا میخواهد بگوید سطح آن پلاستیکی ولی شبیه به شیشه است. بدون شک حس یک شیشه را در خود دارد ولی به مرور زمان متوجه پلاستیکی بودن آن خواهید شد.
مدل آبی رنگ اگر از فاصله و زاویه مشخصی به آن نگاه کنید خاکستری به نظر خواهد آمد و یک تغییر رنگ ظریف را خواهید دید، انگاری یک قوطی نفت روی آسفالت خیس بریزید. پنل پشتی سریعا اثر انگشت را به خود جذب میکند ولی قابل توجه نیست.
گوشی گلکسی A40 به لطف کنارههای اندکی گرد پنل پشتی به خوبی در دست جا میگیرد. خمیدگی آن به زیبایی کلی و همچنین قرارگیری محکم آن در دست کمک میکند. به جز ماژول دوربین اندکی برآمده و حسگر اثر انگشت، طراحی این بخش واقعا یکدست است.
سرعت عمل حسگر اثرانگشت واقعا بالا و دقیق است و تنها چیزی که آن را کند نشان میدهد از حالت قفل خارج شدن نمایشگر است. یک ضربه آهسته روی این حسگر باعث شناسایی سریع اثرانگشت میشود ولی باز شدن گوشی کمی طول میکشد. تنها شکایت ما مکان حسگر است که ای کاش چند میلیمتر پایینتر بود، ولی کاربرانی که دستان بزرگی دارند مشکلی نخواهند داشت.
در پنل جلویی خمیدگی اندکی را به سمت لبههای پنل شیشهای میبینیم که حتی باعث شده است گوشی در دست محکمتر جا بگیرد. همچنین متوجه شدیم حواشی اطراف نمایشگر از جمله پایین و بالا کاملا باریک است. سامسونگ موفق شده است یک پنل نمایش ۵.۹ اینچی را در یک ابعاد کاملا جمعوجور جا دهد. بخواهیم مقایسه کنیم: گوشی گلکسی A40 به نسبت گلکسی S10e دو میلیمتر طول بلندتر است ولی نمایشگر آن ۰.۱ اینچ بزرگتر است. از طرفی بریدگی نمایشگر مزاحم نیست، گرچه کمی عمق دارد. شاید سنسور ۲۵ مگاپیکسلی در جلو نیاز به فضای بیشتری داشته است.
قالب کناری این گوشی از پلاستیک ساخته شده است ولی رنگ و حس کلی آن باعث میشود فکر کنید فلزی است. دکمه تنظیم حجم صدا و پاور در سمت راست هستند و دکمه دوم به نسبت دیگری در جایگاه پایینتری قرار دارد و به راحتی در دسترس است. در سمت چپ شیار سیم کارت و کارت حافظه خارجی را میبینیم.
در پایین گوشی توری اسپیکر، درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون و پورت یواسبی تایپ C برای شارژ و انتقال اطلاعات است. میکروفون اصلی نیز در این بخش است در حالی که میکروفون پارازیتگیر در جناح بالایی است.
با توجه به مواد استفاده شده در Galaxy A40 و ابعاد آن، جای شگفتی ندارد که وزن آن تنها ۱۴۰ گرم است. همانطور که در بالا گفتیم استفاده از گوشی با یک دست فوقالعاده راحت است و برخلاف طراحی ساندویچ شیشهای گوشیهای دیگر لیز نیست. علاوه بر این احتمال شکستن پلاستیک کمتر است ولی زمانی که این گوشی را روی سطح زبر بگذارید سادهتر خراش میافتد.
نمایشگر گلکسی A40 یکی از نقاط فروش آن است، یک پنل نمایش سوپر امولد که در این بخش از بازار کمتر میبینیم. ابعاد نمایشگر تنها ۵.۹ اینچ است و دقت کافی یعنی فول اچدی پلاس (۱۰۸۰ در ۲۳۴۰ پیکسل) دارد. نسبت تصویر کمی زیاد یعنی ۱۹.۵:۹ و تراکم پیکسل در حدود ۴۳۷ پیکسل در هر اینچ است. بریدگی نسبتا کوچک u شکل در بالا کمی عمق دارد ولی مهمتر از آن عریض نیست. سریعا میتوانید به آن عادت کنید و مزاحم شما نخواهد بود.
نتایج تستها نشان داد از نظر کیفیت تصویر نمایشگر این گوشی امتیاز خوبی میگیرد. حداکثر روشنایی آن ۴۱۰ نیت است که در محیط بسیار روشن و در حالت تنظیم خودکار روشنایی به ۵۴۸ نیت میرسد. خوانا بودن محتویات در نمایشگر زیر نور خورشید عالی است.
دقت رنگ نیز چشمگیر است و در حالت پیشفرض DeltaE فقط ۱.۹ است و در حالات Cinema و Photo این مقدار به ۳.۱ و ۳.۹ افزایش پیدا میکند. این نتایج معمولا برای یک گوشی گرانقیمتتر هستند.
عمر باتری یقینا یکی از قویترین ویژگیهای Galaxy A40 نیست ولی الزاما نقطه ضعف آن نیز محسوب نمیشود. این باتری ۳۱۰۰ میلیآمپر ساعتی عملکردی در حد انتظار ما به ویژه در تست بازپخش ویدئو و گردش در وب نداشت. با این حال، کسب امتیاز ۷۳ ساعت در حالت انتظار نسبتا قابل قبول است و شارژ باتری با مصرف متوسط بیشتر از یک روز دوام میآورد.
این گوشی در قسمت پایین تک اسپیکر دارد که استاندارد گوشیهایی با این قیمت است. گرچه، نمیتوانیم حجم صدا را واقعا بلند بدانیم و به نسبت رقبای خود کاملا پایینتر است. ممکن است این قضیه به اندازه گوشی ربط داشته باشد، ولی نمیتوانیم مطمئن باشیم.
گوشی گلکسی A40 سامسونگ در اولین بخش از تست کیفیت صدای ما عملکرد عالی داشت. زمان اتصال این گوشی به یک آمپلیفایر فعال خارجی، خروجی صدا به شکل بی نقصی دقیق و سطح حجم صدا بالا بود تا امتیاز بالایی در شفافیت صدا نیز بگیرد.
اتصال این گوشی به هدفون حجم صدا را به تنها بالاتر از مقدار متوسط کاهش داد و مقداری اعوجاج اینترمدولاسیون شکل گرفت. همچنین نویز القایی استریویی کمی زیاد شد تا در کل در این بخش امتیاز متوسطی بگیرد.
سری جدید گلکسی A سامسونگ همگی با اندروید ۹ پای وارد بازار شدهاند و مهمتر از آن شاهد استفاده از رابط کاربری جدید سامسونگ یعنی One UI هستیم که ویژگیهای متعددی دارد و برای استفاده از گوشی با یک دست بهینه شده است.
به عنوان مثال، زمان باز کردن سایبان نوتیفیکیشن اگر یک مرتبه دیگر دستتان را روی صفحه بکشید تاگلهای سریع در دسترس شما قرار خواهند گرفت. در منوی تنظیمات نیز میتوانید به سمت پایین دستتان را روی صفحه بکشید تا عناصر رابط کاربری در نیمه پایینی صفحه و زیر انگشت شست شما قرار گیرند.
ظاهر آیکونها نیز تغییر کرده است و شبیه به چیزی است که در سری گلکسی اس ۱۰ میبینیم. میتوانید از بین نوار مسیریابی استاندارد (به کمک دکمههای نرمافزاری) و مبتنی بر ژستهای حرکتی یکی را انتخاب کنید. بسته به هر کدام که انتخاب کنید، کشیدن دست از پایین به سمت چپ صفحه منو آخرین اپلیکیشنهای استفاده شده را باز میکند و از پایین به طرف راست باعث برگشت به عقب میشود و از وسط به سمت پایین شما را به صفحه هوم میبرد.
همچنین در این حالت جابهجایی سریع بین اپلیکیشنها غیرممکن است. اگر از این قابلیت زیاد استفاده میکنید باید سیستم مسیریابی توسط دکمههای نرمافزاری را انتخاب کنید.
منوی کلی تنظیمات حالا بسیار مرتبتر است و سادهتر میتوانید چیزهای مختلف را پیدا کنید. به عنوان مثال زیر منوی Display تمامی تنظیمات صفحه هوم و نمایشگر را در خود دارد. میتوانید از این جا حالت رنگهای نمایشگر را تغییر دهید و night mode یا فیلتر نور آبی را فعال کنید.
منوی صفحه هوم به شما اجازه میدهد تقریبا هر چیزی را در مورد آن از جمله کشوی اپلیکیشن، سفارشیسازی کنید. میتوانید از این کشو استفاده کنید یا همه آیکونها را روی صفحه هوم خود قرار دهید.
با کشیدن دست روی صفحه از صفحه هوم به سمت بالا کشوی اپلیکیشن و به سمت پایین سایهبان نوتیفیکیشن ظاهر میشود.
از همان زیر منو Display میتوانید نوار مسیریابی را سفارشی کنید. اگر به رابط کاربری گوشیهای غیر سامسونگی عادت دارید میتوانید دکمه برگشت به عقب و آخرین اپلیکیشنهای باز شده را عوض کنید.
متاسفانه ما گزینه always on screen را در منوها با وجود این که نمایشگر از نوع امولد است پیدا نکردیم. در زیر منو Lock Screen نیز چیزی دیده نمیشود.
بخش امنیتی و بیومتریک دقیقا حاوی همان چیزی است که انتظار دارید. میتوانید اثرانگشت و چهره خود را ثبت کنید و تعدادی گزینه بیشتر نیز در اختیار خواهید داشت. در مورد سرعت حسگر اثرانگشت و مشکل دیگر در بالا صحبت کردیم.
قابلیت باز کردن گوشی از حالت قفل با اسکن چهره نیز به خوبی کار میکند و چند گزینه بیشتر میتواند به صورت بالقوه آن را دقیقتر و سریعتر کند ولی از نظر امنیتی با اسکن اثرانگشت در یک سطح نیست. به هرحال، تنها به استفاده از دوربین جلو تکیه دارد.
در بخش امکانات پیشرفته (Advanced Features) یک سری ژست حرکتی مفید دیده میشود: دو مرتبه ضربه روی نمایشگر برای روشن کردن آن، هشدار هوشمند (گوشی زمانی که یک تماس یا پیام از دست رفته داشته باشید زمانی که آن را بلند کنید میلرزد)، برعکس کردن گوشی برای سایلنت کردن آن و smart stay (نمایشگر تا زمانی که به آن نگاه کنید روشن باقی خواهد ماند).
حسگر اثرانگشت نیز از یک ژست حرکتی پشتیبانی میکند تا زمانی دستتان را روی آن میکشید پنل نوتیفیکیشن ظاهر یا مخفی شود. این قابلیت واقعا مفید و قابل اعتماد است.
جالب است، سامسونگ همچنین گزینهای را برای خاموشی تعدادی از عناصر گرافیکی و انیمیشنهای رابط کاربری قرار داده است تا سرعت مسیریابی از بین منوها بالا برود.
گزینه دیگری به اسم Smart pop-up view دیده میشود که در بعضی از موارد مفید است. شما میتوانید آن را برای اپلیکیشنهایی ، فعال کنید که امکان استفاده از آنها در حالت تقسیم صفحه وجود دارد.
زمانی که یک نوتیفیکیشن دریافت میکنید، نمایشگر شما به شکل یک آیکون کوچک و پاپآپ نمایش داده میشود که زمانی روی آن ضربه بزنید اپلیکیشن را در یک پنجره کوچک باز میکند که برای انجام همزمان چند کار مفید است.
در بعضی از موارد، اگر در حال استفاده از یک اپلیکیشن دیگر باشید، ضربه زدن روی این آیکون اپلیکیشن اول را به صورت تمام صفحه باز میکند.
در منو Device Care، زیر منوهای استاندارد باتری، حافظه گوشی، رم و مدیریت مسائل امنیتی را مشاهده میکنید. باتری شاید مفیدترین آنها باشد. این بخش اطلاعات مفیدی در مورد این دارد که کدام یک از سرویسها و اپلیکیشنها از آخرین مرتبه شارژ از باتری بیشتر استفاده کردند و میتوانید برای بهبود بیشتر عمر باتری با تنظیمات دانهای آنها را کنترل کنید.
چون با محصولی از سامسونگ روبرو هستیم، تعداد اپلیکیشنهای سیستمی از پیش نصب شده مانند تقویم، ساعت، گالری و حتی اپلیکیشن اختصاصی گلکسی استور زیاد است. مرورگر وب اینترنت سامسونگ یقینا مفیدترین و پر امکاناتترین آنها و جایگزین خوبی برای کروم است.
از دیدگاه عملکردی بخواهیم نگاه کنیم، رابط کاربری بدون تاخیر و هنگ کار میکند. انیمیشنها به نسبت همیشه کمی آهستهتر به نظر میرسند ولی ظاهرا اگزینوس ۷۸۸۵ سفارشیسازی نسبتا سنگین رابط کاربری را به اندازه کافی خوب مدیریت میکند.
Galaxy A40 یکی از قدرتمندترین چیپستهای میانرده در بین خانواده اگزینوس یعنی مدل ۷۸۸۵ را دارد. این چیپست مجهز به یک پردازنده هشت هستهای است که از ۲ هسته با عملکرد بالای کورتکس A73 با سرعت کلاک ۱.۷۷ گیگاهرتز و ۶ هسته صرفهجو در مصرف انرژی و کوچکتر کورتکس A53 با سرعت کلاک ۱.۵۹ گیگاهرتز تشکیل شده است.
برای انجام کارهای سنگین گرافیکی این چیپست از پردازنده گرافیکی Mali-G71 MP2 استفاده میکند.
در بخش حافظه شاهد استفاده از ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی، ۴ گیگابایت رم و پشتیبانی از درگاه میکرو اسدی هستیم.
شروع تستهای بنچمارک با تست پردازنده است تا موقعیت اگزینوس ۷۸۸۵ را متوجه شویم. در تست تک هسته، این چیپست جایگاهی مشابه با اسنپدراگون ۶۶۰ و ۶۳۶ دارد. در حقیقت در بعضی از موارد امتیاز اگزینوس اندکی بهتر است.
اما در تستهای چند هسته، اگزینوس ۷۸۸۵ از رقبا عقب میافتد. سرعت کلاک نسبتا پایین در مقایسه با سایر چیپستها در این محدوده قیمتی یقینا مقصر این ماجرا است.
همانطور که انتظار داشتیم، عملکرد پردازنده گرافیکی نیز چشمگیر نیست. شاید برای کاربرانی که زیاد بازی نمیکنند کافی باشد ولی به نسبت سایر رقبا با قیمت مشابه یقینا کمتر است.
مشخص است که این تراشه برای کاربرانی که از گوشی خود زیاد استفاده میکنند ساخته نشده است و از نظر عملکرد شما را به وجد نمیآورد چون تمرکز اصلی آن در مصرف بهینه باتری است.
این گوشی مجهز به سیستم دوربین دوگانه در پنل پشتی است که از یک سنسور ۱۶ مگاپیکسلی با گشادگی دریچه دیافراگم f/1.7 و یک دوربین ثانویه اولترا واید ۵ مگاپیکسلی با گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 تشکیل شده است. در پنل جلو دوربین ۲۵ مگاپیکسلی با ضریب اف f/2.0 را مشاهده میکنیم که به ادعای سامسونگ یکی از بهترینها در کلاس خود است.
اپلیکیشن پیشفرض دوربین رابط کاربری مشابه با سایر گوشیهای سامسونگ است که رابط کاربری One UI دارند. کشیدن دست روی صفحه از چپ به راست باعث جابهجایی بین حالات مختلف دوربین میشود و در نمایاب دکمهای وجود دارد که عکاسی از دوربین معمولی را به اولترا واید یا برعکس تغییر میدهد. در این بخش گزینهای نیز برای بهینهسازی صحنه دیده میشود.
منوی تنظیمات بیشتر را میتوان در گوشه بالا سمت چپ صفحه پیدا کرد تا روی عکاسی و فیلمبرداری با این گوشی کنترل بیشتری داشته باشید، البته تنظیمات بسیار استاندارد و معمولی هستند.
حالت عکاسی حرفهای نسبتا محدود است و تنها میتوانید مواردی مانند ایزو، تعادل سفید و سطح نوردهی را تغییر دهید.
در طول روز، گوشی میتواند تصاویر ثابت واقعا خوبی با سطح کافی جزئیات، دامنه دینامیک خوب، رنگهای زنده و کنتراست عالی بگیرد. نواحی بسیار روشن در بعضی از موارد اندکی برش میخورند. از طرف دیگر عکاسی به حالت HDR حتی با آن که در حالت خودکار قرار گرفته بود به ندرت فعال شد.
با آن که مشکل حادی پیدا نکردیم ولی متوجه شدیم سمت چپ هر تصاویر اندکی ملایم به نظر میرسد در حالی که سمت راست شارپ باقی میماند. به نظر ما مشکل میتواند از گوشی تحت بررسی ما باشد.
به هرحال، به طور کلی دوربین گوشی عالی نیست ولی آن قدر بد نیز نیست. قابل مقایسه با اکثر رقبای خود در همین محدوده قیمتی و حتی در بعضی از موارد بالاتر از سطح متوسط است. زحمتی برای فعالسازی گزینه بهینهساز تصویر نکشید چون به نظر ما اصلا تفاوتی در کیفیت تصاویر به وجود نیاورد.
تصاویری که در شب گرفته شدند قابل قبول بودند و پارازیت کمی در سایهها داشتند. فعالسازی گزینه بهینهساز تصویر (Scene Optimizer) مجددا عملکرد جالبی نداشت ولی اندکی باعث افزایش کنتراست و رنگهای زندهتر شد. متاسفانه، مشکل سطح جزئیات سمت چپ و راست تصویر در این جا نیز دیده شد.
معمولا دوربینهای اولترا واید از نظر کیفیت کلی تصویر شارپ بودن آن قابل قیاس با دوربین استاندارد نیستند و در مورد گوشی گلکسی A40 سامسونگ این دوربین ۵ مگاپیکسلی و بدون فناوری فوکوس خودکار است بنابراین نباید از آن انتظار یک عملکرد عالی را داشته باشیم.
اما در طول روز اگر از فاصله مناسب عکس بگیرید، نتیجه قابل قبول است. برش نواحی بسیار روشن همچنان مشکل واضح است، گرچه سطح جزئیات نیز کم است.
زمانی که سطح نور محیط کم است، پیشنهاد میکنیم از دوربین اصلی استفاده کنید چون تصاویر به اندازه کافی دانه دانه هستند و ظاهر لک آلودی دارند.
دوربینهای اولترا واید برای ثبت اطلاعات عمق استفاده نمیشوند بنابراین بخش نرمافزاری دوربین باید این کار را به همراه جداسازی لبه انجام دهد. نتیجه کار شگفتانگیز نیست ولی به اندازه کافی خوب است. میتوانید شدت افکت بوکه را در زمان آنی یا بعدا در بخش گالری تغییر دهید.
واقعا تحتتاثیر تصاویر سلفی قرار گرفتیم، آنها کاملا شارپ با سطح کافی جزئیات، بازتولید رنگ خوب و دامنه دینامیک وسیع هستند. گرچه جداسازی لبه پرترهها چشمگیر نیست.
همچنین اگر میخواهید با دقت اصلی دوربین یعنی ۲۵ مگاپیکسل عکس بگیرید، روی آیکون ۳:4H در بالای نمایاب ضربه بزنید، درغیر این صورت تصاویر پرتره ۱۲ مگاپیکسلی و سایر تصاویر ۸ مگاپیکسلی ذخیره میشوند.
دوربین اصلی و اولترا واید تنها میتوانند حداکثر فیلمهایی با کیفیت فول اچدی و نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرند. اما اگر با کیفیت 4K فیلم میگیرید، میتوانید از اپلیکیشنهای شخص ثالث مانند Open Camera استفاده کنید.
زمان فیلمبرداری با دوربین اصلی ویدئوها شارپ با رنگهای تاثیرگذار هستند و سطح پارازیت آنها کم است یا اصلا وجود ندارد. اما فیلمبرداری با دوربین اولترا واید را پیشنهاد نمیکنیم چون نتیجه کار افت شدید جزئیات و دامنه دینامیک است.
رقیب مستقیمی برای این گوشی که همین قیمت و تقریبا ابعاد نمایشگر مشابه داشته باشد وجود نداشت. البته این یک امتیاز مثبت برای سامسونگ است.
طراحی و نمایشگر سوپر امولد دو نقطه فروش اصلی گوشی گلکسی A40 سامسونگ هستند و اکثر گوشیها نمیتوانند با توجه به قیمت چنین امتیازی داشته باشند. دوربین ثانویه اولترا واید نیز کمتر در این بخش از بازار دیده میشود ولی آنقدر خوب نیست که بخواهیم آتش هیجان A40 رو برافروختهتر کنیم.
با صرف همین مقدار هزینه میتوانید Moto G7 را بخرید که سیستم عامل خام اندروید و چند ویژگی سفارشی موتورولا را دارد. عملکرد نیز بد نیست ولی از نظر کیفیت نمایشگر و باتری در مقایسه با گلکسی A40 در مقام پایینتری قرار میگیرد. چیپست اسنپدراگون ۶۳۲ نیز قدرت رقابت با اگزینوس ۷۸۸۵ را ندارد.
اگر کمی بودجه را افزایش دهید میتوانید Galaxy A50 را بخرید ولی ابعاد آن جمعوجور نیست ولی عمر باتری و سختافزار بهتری به دست میآورید.
حتی میتوانید با هزینه کمتر ردمی نوت ۷ را بخرید که به خوبی محصول سامسونگ (یا بهتر) است. گوشی بدون شک بزرگتر است ولی سختافزار قویتر، کیفیت دوربین و عمر باتری به مراتب بهتر دارد. البته نمایشگر امولد را از دست خواهید داد.
Nokia 7.1 از طرف دیگر گزینه خوبی برای طرفداران نسخه خام اندروید است. نمایشگر اولد نیست ولی کیفتی تصویر عالی است و از HDR پشتیبانی میکند. عمر باتری به همان خوبی است و عملکرد دوربین به شکل قابل توجهی بهتر است. از طرفی با مواد با کیفیتتری ساخته شده است. علاوه بر این قیمت محصول نوکیا کمی ارزانتر است.
از طرفی اگر جمعوجور بودن برایتان مهم نیست میتوانید سری به محصولات شرکت آنر بزنید.
گوشی گلکسی A40 عملکرد خوب و ابعاد جمعوجوری دارد. طراحی ارگونومیک و خوب و با آن که از پلاستیک ساخته شده است ولی یک دوربین اختصاصی اولترا واید و مهمتر از همه نمایشگر سوپر امولد دارد که گوشی را به نسبت رقبا متمایز میکند.
اما عملکرد نه چندان خوب چیپست و نبود قابلیت فیلمبرداری 4K (بدون نیاز به اپلیکیشن شخص ثالث) باعث میشود امتیاز بالایی به گوشی ندهیم. با این قیمت به سختی میتوان در تمامی بخشها عالی بود.
منبع: gsmarena.com
خرید یک دستگاه تهویه هوا سخت است. مشخصات زیادی وجود دارد که هر محصول آن را ندارد و بعضی از آنها فوقالعاده سنگین هستند، بنابراین اگر خرید اشتباهی داشته باشید ممکن است پس دادن آن حتی ترسناکتر باشد و اگر در نصب آن اشتباه کنید ممکن است یا هوای اتاق مانند یخچال سرد شود یا هوای خفه و گرم شما را کلافه کند. اما نگران نباشید، خرید دستگاه تهویه هوا، نصب و لذت از آن نسبتا ساده است.
در این مطلب تیم تحریریه روکیدا قصد دارد به شما کمک کند تا یک دستگاه تهویه هوای مناسب انتخاب کنید، بنابراین تا انتهای مطلب با ما همراه باشید.
ابتدا باید بدانید دو نوع دستگاه تهویه هوا وجود دارد که افراد میتوانند بخرند و خودشان نصب کنند. واحدهای پنجرهای و قابل حمل. سایرین مانند سیستمهای کامل HVAC (گرمایش، تهویه و تهویه مطبوع) یا تهویه هواهایی که مستقیما داخل دیوار نصب میشوند به یک نصاب نیاز دارند، البته با رعایت بعضی از نکات زیر میتوانید از آنها نیز استفاده کنید.
برای اکثر افراد، دستگاههای تهویه هوا پنجرهای نوع ایدهآل آنها برای خرید است. قیمت این مدل ارزان است، به راحتی پیدا میشود و به اندازه کافی نقش خودش را خوب بازی میکند. اما مخصوص هر فردی نیست چون این نوع دستگاه تهویه هوا سنگین است، به حجم زیادی از صدای جاده و هوای تابستان اجازه ورود به داخل خانه میدهد و باید در یک زاویه خاص روی پنجره نصب شود تا در یک روز گرم عمل تخلیه آب جمع شده (چگالش شده) به درستی انجام شود.
اگر عرض پنجره کم است یا در منطقهای زندگی میکنید که کیفیت هوا فوقالعاده بدی دارد (مانند نزدیک بزرگراه یا گاوداری) یا حجم صدای بیرون فوقالعاده زیاد است، بهتر است به دنبال یک واحد قابل حمل باشید.
انواع قابل حمل معمولا به اندازه یک یخچال کوچک هستند و میتوانید زمانی که نیاز دارید آنها را نصب کنید.
آنها به جای این که کل فضای پنجره را بگیرند تنها در حدود ۱۵ سانتیمتر از آن را اشغال میکنند، بنابراین هوای بد یا صدای بلند در حد اندک به داخل راه پیدا میکند.
یک شلنگ بزرگ به دستگاه تهویه هوا متصل است و آن را روی پنچره نصب میکنید تا تمام هوای داغی که دستگاه تولید میکند را به بیرون بفرستد. گرچه، سیستم خروجی کامل نیست و بنابراین دستگاههای تهویه قابل حمل به شکل موثری مانند انواع پنجرهای سرد نمیشوند، علاوه بر این قیمت بالاتری دارند و معمولا از یک مخزن داخلی بهره میبرند که مایع چگالش شده را جمعآوری میکند و شما باید آن را خالی کنید.
حالا که با اطلاعات ابتدایی در مورد نوع دستگاههای تهویه موجود آشنا شدید در مورد نحوه انتخاب یک دستگاه تهویه مناسب صحبت میکنیم.
اولین کاری که باید انجام دهید اندازهگیری ابعاد پنجرهای است که میخواهید دستگاه تهویه هوا را روی آن نصب کنید. هرچه یک دستگاه تهویه هوا (AC) قویتر باشد، اندازه بزرگتری دارد، بنابراین امیدوار نباشید یک AC بزرگ را داخل یک پنجره کوچک جا دهید.
سپس فضایی را که میخواهید خنک کنید اندازه بگیرید. ترجیحا هر اتاق را جداگانه اندازه بگیرید. باید به عرض و طول اتاق و همچنین ارتفاع آن تا سقف دقت کنید.
اگر قصد دارید تمامی فضای نشیمن را مجهز به دستگاههای تهویه کنید، باید فهرستی از ابعاد هر اتاق داشته باشید. به ابعاد آشپزخانه نیز توجه کنید چون وجود گاز هوای آن را گرمتر میکند و در نتیجه به یک دستگاه تهویه هوای قدرتمند نیاز خواهید داشت.
همچنین، به مقدار نورگیر بودن اتاقها در طول روز توجه کنید. این اتاقها بدون شک گرمتر خواهند شد، ویژگی که نمیخواهید از قلم بیاندازید.
به بدترین مرحله انتخاب یک دستگاه تهویه هوا رسیدیم. قدرت خروجی یک AC بر حسب BTUs (واحدهای حرارتی بریتانیا) اندازهگیری میشود. یک اتاق خواب کوچک (۳ در ۳ متر با ارتفاع ۲.۵ متر تا سقف) با یک دستگاه تهویه هوا معمولی با توان خروجی ۵۰۰۰ BTU به خوبی خنک خواهد شد. اندازه این اتاق را دو برابر کنید تا به دستگاهی با دو برابر این توان نیاز داشته باشید.
اندازهها را گرفتید، محاسبات را انجام دادید و متوجه شدید به چه مقدار BTU نیاز دارید. در این مرحله فکر میکنید تنها کافی است به بازار بروید و ارزانترین مدل رابا BTU مورد نظر بخرید.
اما لطفا این کار را نکنید! ابتدا باید بررسی کنید واقعا به چه تعداد دستگاه تهویه هوا نیاز دارید. اشخاص زیادی این جا اشتباه میکنند و نتیجه کار اتاقهایی با هوای یا زیادی سرد یا زیادی خفه و گرم است.
مشکل جریان هوای داخل خانه است. اگر در یک آپارتمان نزدیک راهآهن زندگی کنید و یک AC گنده داخل آشپزخانه بگذارید، اتاق خواب شما که در سوی دیگر خانه قرار دارد احتمالا در اکثر روزها بیش از حد داغ خواهد شد.
هوا به دنبال جریان در خانه آن را گرم میکند و اگر جریان هوای داخل خانه خوب نباشد، هوای سرد به سادگی هرگز به بخشهایی از خانه که باید خنک باشند نمیرسد. در نتیجه فضای گرمی نصیبتان میشود. اگر یک دستگاه تهویهای انتخاب کنید که برای فضایی که آن را نصب کردید بیش از حد قدرتمند باشد، بعضی از نقاط خانه سرد و بعضی جاهای دیگه گرم میشوند.
اگر جریان هوا در آشپزخانه وحشتناک است، نتیجه کار یک خانه داغ و یک آشپزخانه واقعا غیرقابل تحمل است.
اگر راهرو یا اتاقهای با طول زیاد و عرض کم داشته باشید، باید از چندین دستگاه تهویه استفاده کنید و محاسبات خود را براساس آن انجام دهید. بنابراین یک دستگاه دارای قدرت ۱۲۰۰۰ BTU برای اتاق خواب و اتاق نشیمنی که در کنار یکدیگر قرار دارد و یک دستگاه با توان ۷۰۰۰ BTU برای آشپزخانه کوچک با تهویه هوای وحشتناک گزینه خوبی است.
همچنین در نظر بگیرید هر چند وقت یک مرتبه باید اتاقها خنک شوند. هیچ اشکالی ندارد در اتاق نشیمنی که کم از آن استفاده میکنید را ببندید یا زمانی که آشپزی نمیکنید در آشپزخانه را ببندید و کاملا تهویه هوا را از آن بگیرید.
حالا که متوجه شدید به چه تعداد دستگاه تهویه هوا نیاز دارید و هر کدام باید چه مقدار BTU داشته باشند، برای خرید نمونه مورد نظر خود آماده هستید. افراد بودجه و تجهیزات متفاوتی دارند که در تصمیمگیری آنها تاثیرگذار خواهد بود.
یک AC با ابعاد جمعوجور اگر تعداد پنجرههای اتاق محدود است و میخواهید اجازه به ورود نور خورشید بیشتری بدهید انتخابی عالی است ولی قیمت آن همچنین بیشتر است.
بعضی از دستگاههای تهویه هوا عایقبندی صدا بهتری دارند بنابراین صدای کمتری تولید میکنند. استفاده از آنها میتواند در اتاقی بهتر باشد که در آن میخوابید یا تلویزیون مشاهده میکنید و البته این مدلها نیز قیمت بالایی دارند.
دستگاههای تهویه هوا «هوشمند» همچنان به ندرت در بازار دیده میشوند و قیمت بسیار بالایی دارند. گرچه، اکثر دستگاههای تهویه هوا که از محدوده قدرت ۶۰۰۰ BTU عبور کنند قابل برنامهریزی هستند، بنابرانی میتوانید در زمانهایی که در خانه نیستید خاموش یا روشن بودن آنها را زمانبندی کنید یا تنها زمانی که ترومستات داخلی دستگاه یک دمای خاص را ثبت میکند فعال شود. این مدلها به طور کلی هوشمند هستند ولی نمیتوانید با گوشی همراه خودتان آنها را کنترل کنید.
در این مرحله نیز ممکن است افراد با مشکل روبرو شوند. نصب یک دستگاه تهویه هوا واقعا ساده است ولی به زور و کمی صبر نیاز دارد. سعی کنید مطمئن شوید فردی در کنارتان برای کمک است و حتی اگر در یک ساختمان چند طبقه میخواهید یک AC نصب کنید به کمک بیشتری نیاز دارید. باید دستگاه را سر جای خود سفت نصب کنید تا نیافتد.
اگر در آپارتمان زنگی میکنید، بهتر است از صاحبخانه یا مستاجران دیگر کمک بگیرید. آنها میتوانند به نصب دستگاههای تهویه هوای بزرگ کمک کند و احتمالا تجربه کافی برای کمک دارند.
دستگاه مورد نظر خود را به سمت پنجره ببرید و باید آن را با یک زاویه مناسب برای تخلیه مایع چگالش یافته قرار دهید. این زاویه همیشه باید دور از محیط داخل خانه باشد. هرگز یک AC را به نحوی نصب نکنید که کاملا صاف باشد. اگر مایع چگالش یافته جایی برای رفتن نداشته باشد در خود دستگاه باقی خواهد ماند، کپک به وجود میآورد و در نتیجه دستگاه شما هوای سردی با بوی آشغال بیرون میدهد.
برخی از افراد دوست دارند برای ایجاد شیب از آجر استفاده کنند ولی یک تکه چوب کوچک که به طول منفذ پنجره بریده شده است میتواند مناسب باشد. اگر دستگاه تهویه هوا واقعا بزرگ است و روی بدنه پنجره به اندازه کافی تکیهگاه ندارد که روی آن قرار گیرد، میتوانید یک پشتیبان بخرید و آن را بیرون از خانه نصب کنید.
البته انجام این کار معمولا تنها برای دستگاههای تهویه واقعا بزرگ الزامی است. پنجره را ببندید و مطمئن شوید دستگاه سر جای خود سفت قرار گرفته است. حالا یک عایق تختهای بردارید تا به شما یک ترفند عالی یاد دهیم تا بتوانید هوای خوب و خنک داخل خانه را از هوای گرم و وحشتناک بیرون جدا کنید.
این عایقها قیمت زیادی ندارند. ابتدا شکاف بین پنچره و دستگاه تهویه هوا را اندازه بگیرید و به مقدار آن عایق برش زنید. سپس داخل شکاف آن را جا دهید ولی میتوانید برای ظاهر بهتر ماجرا دوره آن کمی پارچه بپیچید.
انجام این کار نه تنها به عایقسازی اتاق کمک میکند بلکه صدای بیرون را نیز خواهد گرفت.
در پایان، هر گونه شکاف اطراف دستگاه را بررسی کنید و آن را با یک قطعه فوم عایق کوچکتر بپوشانید. علاوه بر این میتوانید برای پنجره خود از پرده استفاده کنید تا از ورود زیاد نور خورشید در اواسط روز جلوگیری کنید.
تابش آفتاب باعث خواهد شد اتاق گرمتر شود و در نتیجه روی دستگاه تهویه هوا فشار بیشتری میآید که بهای خاص خودش را دارد. بنابراین استفاده از کرکره خوب یا حتی پرده سفید رنگ در دراز مدت در هزینههای شما صرفهجویی خواهد کرد.
منبع: gizmodo.com
هنگامی که به موفقیت در هر مرحله از زندگی میرسید، ادامه پیشرفت بخشی از کار است. اهداف همیشه عالی هستند، اما شما با اقدامات و تصمیم گیریهایی که انجام میدهید نتایج را رقم میزنید. به ایدهها و راههایی برای بهبود و پیشرفت نیاز دارید؟ در این مطلب روکیدا عادتهای ۱۹ بنیانگذار و مدیر موفق آمده که بیانگر این است آنها تمرین میکنند تا خود را به سطح بعدی هدایت کنند.
من از روز ۲۱ مارس ۲۰۱۵ دویدن را برای مسابقه شروع کردم و اخیرا ۱۲۰۰ روز است که میدوم. حداقل یک مایل در روز، باران یا آفتابی میدوم. مزایای دویدن کاملا شناخته شده است، از بین بردن استرس برای بهبود سیستم ایمنی بدن. به من کمک میکند خودم را از چالشهای روزانه رهبری یک شرکت دور کنم و روی تصویر بزرگتر تمرکز کنم. دویدن به من کمک کرد تا خودم را از چالشهای روزمره مثل مدیریت یک کمپانی بیرون بکشم و حذفشان کنم و بر روی هدف بزرگتری تمرکز کنم. هنگامی که شما ۵۰، ۱۰۰ یا ۱۰۰۰ روزهر فعالیتی را به طور مداوم انجام دهید، خیلی کمتر به این نتیجه میرسید که امروز روزی است که میخواهید آن فعالیت را رها کنید. برای من، این به معنای تعهد غیرقابل انکاری برای حفظ تعادل بین سلامت شخصی و خواستههای کاریام است. من احساس بهتری میکنم، انرژی بیشتری دارم، و میدانم که میتوانم چیزی را که به خودم متعهد میشوم انجام دهم.
تد مورفی، بنیانگذار، رئیس و مدیر عامل شرکت IZEA، یک شرکت بین المللی تکنولوژی است که بر بازاریابی تأثیرگذار تمرکز کرده است که درآمدش از ۶.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ به ۲۴.۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ افزایش یافته است.
من به تعادل کار و زندگی اعتقادی ندارم. در تجربه من، تعادل یک هدف واقعی و تحقق گرا نیست، بلکه در واقع بیشتر یکپارچگی کار و زندگی است. در سبک کار امروزی و تمرکز همیشگی بر همهی مسائل من خودم را در یک جریان ثابت بین کار، خانواده، اهداف شخصی، سلامت، تناسب اندام، استراحت، و تجدید قوا پیدا کردم. من مطمئن هستم که یک ساعت در روز برای تمرکز بر یکپارچگی زندگی با حضور پیدا کردن در برنامههای چرخهی روح (فعالیتی است که در مراکز خاص با دوچرخه های ثابت برای تقویت روحیه و بازپروری روتین روزانه انجام میشود) عالی است. هنگامی که این کار را انجام می دهم، راه حلهایی طبیعی برای چالشهای کار( چالشهای زندگی) پیدا میکنم. من بعضی از بهترین ایدههایم را هنگامی به دست میآورم که به طور هدفمند به خودم یک ساعت برای استراحت و شارژ دوباره میدهم، و به عنوان یک نتیجه نهایی من تبدیل به رهبر، مادر وهمسری بهتر میشوم.
نیکی هال، سرپرست بازاریابی یکپارچه درFive9، ارائه دهنده نرم افزار مرکز تماس با فضای ابری برای سرمایه گذاریهای دیجیتال است که سالانه بیش از سه میلیارد تعامل توسط مشتریها را تسهیل میکند.
به عنوان یک بنیانگذار، بسیاری از مردم شوکه میشوند هنگامی که میشنوند من دفتری ندارم. حقیقتا، من حتی یک میز هم ندارم. دلیل آن دو بخشی است. شرکت ما به سرعت در حال رشد است و برای اطمینان از اینکه تیمم بیشترین استفاده را از فضای کاری خود می کند، من دفتر و میزم را از دست دادم. دلیل دوم این است که این شیوه در واقع به من اجازه میدهد که راحت به هرکجای شرکت بروم، هرکسی را در شرکت بشناسم، و الهام بخش خلاقیت باشم. این به این معنا نیست که من برای خودم وقتی ندارم. من عادت کرده ام که حداقل دو ساعت زودتر از ساعت کاری معمول سرکار بروم تا قبل از شروع فعالیت و همهمه کمی در سکوت کار کنم.
توماس پاسکیت، یکی از بنیانگذاران و مدیر عامل شرکت Ogury، یک شرکت فناوری متخصص در بازاریابی تلفن همراه است که بیش از ۲۵۰ کارمند را در ۱۱ دفتر در سراسر جهان اداره میکند.
من آرزو میکنم که میتوانستم به شما بگویم که رازی برای موفقیت وجود دارد، اما در واقع آنچه که هست، ارتباط و کار سخت است. من هر روز مطمئن میشوم که با تیم خود ارتباط برقرار کنم و برای رشد شرکتمان استراتژی تعیین کنیم. مطمئن میشوم که به نیازهای کارکنان گوش میدهیم، از ایدههای محصولات جدید تا روشهایی که به کمک آنها میتوانیم شرکتمان را به بهترین مکان برای کار تبدیل کنیم و من مطمئن میشوم که ما در هر کاری که انجام میدهیم، مأموریت خود را با همهی مشتریان در میان میگذاریم. اگر میخواهید رشد کنید، شرکت شما و همچنین شما به عنوان یک فرد، باید به تبادل ایده بپردازید، مسیر مورد نظر خود را شرح دهید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.
لوئیت تتو، رئیس و مدیر عامل شرکت Coveo، ارائه دهنده فناوریهای جستجو هوشمند و پیشگویی است که بیش از ۳۰۰ کارمند را در چهار دفتر در سراسر جهان اداره میکند.
من هر روز سعی می کنم وقت تقویم خود را صرف رشد و توسعه شخصی کنم. این می تواند به این معنا باشد که وقت خود را صرف خواندن مجلات علمی بازاریابی، حضور در جلسات انجمن حرفهای یا گوش دادن به پادکستها بگذرانیم. من این کار را برای گسترش توان بازاریابی خود و همچنین برای خارج شدن از کار روزانه تاکتیکی و به عقب گام برداشتن برای فکر کردن به ایدههای بزرگتر و استراتژیک تر انجام میدهم.
پل کولوجورور، مدیر ارشد بازاریابی Goddard Systems است. امتیاز دهندهی مدرسه Goddard، که در حال افتتاح ۵۰۰امین مدرسه خود را در سال ۲۰۱۸ است.
من همیشه خواندن را دوست داشتم. این یک راه فوقالعاده است برای فرار از فشارهای روزانه ما، فقط بنشینید کتاب را باز کنید و شروع کنید به خواندن. اگرچه برنامه ها و زندگی روزمره به سرعت حرکت میکنند و میگذرند, سخت است که هر روز صبح وقت خالی برای نشستن و کتاب خواندن پیدا کنید. به همین دلیل من بزرگترین طرفدار کتابهای صوتی هستم. من هم به کتابهای کسب و کار (به دنبال شادی از تونی شی) و یا فقط رمانهای اسرارآمیز (دانیل سیلوا) برای سرگرمی گوش میدهم. شما همیشه میتوانید من را در حال گوش دادن به مطلبی، موزیک و یا کتاب صوتی در حال رفتن به محل کار یا اولین قرار کاری در طول روز ببینید. من متوجه شدم این یک راه عالی برای انگیزه دادن و آموزش دادن به خودم است یا به سادگی ذهن خود را از برنامههای معمول روزانه که همیشه جلوتر از من هستند، دور میکنم. احساس خیلی خوبی است که هر روز با ذهن روشن به محل کار میروم، و من همیشه احساس میکنم برای مقابله با آنچه که روز به ارمغان میآورد آماده هستم.
الیس لینووس، رئیس و مدیر عامل شرکت Linowes Design Associates یک شرکت طراحی داخلی و معماری چند منظوره است که فضاهای داخلی و خارجی را برای توسعه دهندگان در سطح ملی طراحی می کند و طی ۱۲ ماه گذشته بیش از ۴۰ پروژه را مدیریت کرده است.
اغلب ما فرصتی برای بهترین بودنمان را از دست میدهیم و فرصت بیشتری را به دیگران اختصاص میدهیم، زیرا زمان آماده سازی را پیدا نکردیم. بدین ترتیب اکثر رهبران در این زمینه بسیار خوب عمل می کنند. برگزاری جلسات مستقیم در حال پرواز و یا به طور همزمان ارائه ایدهها. اما ما میتوانیم بسیار موثرتر عمل کنیم و هنگامی که ما عمدا زمان برای آماده سازی جلسه، ارائه یا پروژه خود را کنار بگذاریم، میتوانیم وقت بیشتر و موثرتری را برای کارکنان به کار بگیریم. پیدا کردن وقت اضافی در روز آسان نیست، بنابراین به جای امید شما هنگامی که به زمان نیاز دارید، زمان لازم را پیدا میکنید. مدت زمان مورد نیاز برای آماده سازی را بر روی تقویمتان مشخص کنید و هیچ برنامهی دیگری را به آن روز اختصاص ندهید. ۱۵ دقیقه قبل از جلسات را برای بررسی اهداف، برنامه ریزی کنید. یک ساعت قبل از ارائه برنامه ریزی کنید که ذهن خود را پاک کنید و تمرین کنید. برای برنامه ریزی و ساختن و تمرین کردن قدمهایتان در زندگی هر چقدر زمان که احتیاج دارید کنار بگذارید.
جارد استین، سرپرست آموزش عالی برای جمع آوری عضوها توسط دستور العمل ، راه اندازی یک سیستم مدیریت یادگیری آنلاین (LMS) که میلیون ها مدرس و یادگیرنده را در بیش از ۳۰۰۰ موسسه آموزشی و شرکت های آموزشی در سراسر جهان بهم متصل کرده است.
اینکه تمام روز در اتاق کنفرانس یا پشت میزتان بنشینید کار راحتی است. من آموختهام که از این سرنوشت جلوگیری کنم، با تبدیل یک به یک جلسههای انفرادی به راه رفتن و گفتوگو و انجام کارها در اطراف دفتر در حالی که در حال صحبت با تلفن هستم. در حرکت بودن انرژی دهنده است. گفتگوها نیز کارآمدتر هستند، زیرا ما در مورد آنچه که بیشتر اهمیت دارد صحبت میکنیم بجای آنچه که روی صفحه نمایش باهم میخوانیم. من احساس میکنم که پالسهای مثبت بیشتری را در کمپانی دریافت میکنم زمانی که اغلب اوقات بیرون هستم. فقط مطمئن باشید کفش های مناسب را میپوشید.
ریک آبرمن، یکی از بنیانگذاران و مدیر اصلی محصولات WePay، یک شرکت چیس(chase) (شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی) که با بیش از۱۰۰۰ سیستم عامل، از جمله کانستنت کانتکت( Constant Contact)، گو فاندمی و میت آپ ((GoFundMe and Meetup، برای ترکیب کردن پرداختها کار میکند.
زمان یکی از چیزهایی است که ما هرگز به اندازه کافی نداریم، بنابراین من سعی میکنم در هر کاری که انجام میدهم ۱۰۰ درصد کارآمدی باشم. از بین بردن تصمیمات غیر ضروری از هر روز، ذهنم را آزاد میکند تا کار را که در حال انجام آن هستم بدرستی انجام دهم. برای به حداکثر رساندن این، من هر روز تقریبا یک لباس میپوشم، از بستهبندیهای آماده سالاد برای ناهار استفاده میکنم و چیزهایی مانند لیزیک را انتخاب کنید، و همچنین آرایش دائمی و مژههای اکستنشن. مقدار زندگی که من ادعا کردهام که ذخیره کردهام، بسیار زیاد است و به میزان قابل ملاحظهای مهمتر از میزان ارزشی است که این شیوهی رفتاری دارد. من فکر میکنم که وقت اضافی برای فرزندانم و نیز کارکنانی که به من نیاز دارند، دارم. سپس زمانی که باید آماده شوم و لباس عوض کنم تا به جایی برویم، داشتن وقت اضافه باعث میشود که این تجربه بیشتر لذت بخش شود.
جی.ام. مکدنیل، مدیر عامل شرکت First Saturday Lime، یک محصول کنترل آفت زیستی است که در سال ۲۰۱۸ شروع به تولید کرده است و اکنون بخشی از شبکه توزیع کنندگان GroGroup است که به ۲۵۰۰۰ تن از خرده فروشان چمن و باغ در ایالات متحده خدمت میکند.
برتر بودن کمال نیست. برتری به نمایش گذاشتن بهترین توانایی شما در هر کاری، حتی کوچکترین چیزهایی که به نظر غیر مهم است، است. تلاش برای بهبود توانایی های خود ذره به ذره، با گذشت زمان، گسترش یک چهارچوب ذهنی متمرکز بر ارائه بهترین تلاش و تاثیری که بر کوچکترین وظایف میگذارد، تبدیل به عادت میشود. این راه خود را به زندگی روزمره و اهداف مهم شما باز میکند. به طرز عجیب و غریبی، این به تنهایی شادی و موفقیت را تضمین نمیکند. افراد فقط زمانی واقعا از شما بعنوان یک فرد قدردانی میکنند و کار شما را رضایت بخش میکنند که شما واقعا با آنها ارتباط برقرار کنید. مجبور نیستید تجربهای را که کسی داشته شما نیز به طور مشابه امتحان کنید. اگر شما میتوانید واقعا همدردی کنید، به این معناست که شما ارتباط برقرار کردهاید. در هر سازمان اقتصادیای، این اتصال، همراه با تلاش برای برتری و یکپارچگی، یک فرمول قدرتمند برای رشد به حساب میآید.
دکتر میچل کان، DO، نویسندهی “بیماری@های استخوانی و الهام زامبی”: چرا شما میخواهید یک پزشک بیماری استخوانی در پایان جهان باشید.
کسب و کار ما یک تجارت خانوادگی است. والدینم ۲۴ سال پیش به من کمک کردند تا از گاراژ خودم شروع به کار کنم. همسر من عکاس ما است و فرزندان ما، سونیا (یازده ساله) و اریک (هشت ساله) مدل ها، آزمایش کنندگان محصول و مخترعان ما هستند. من هر روز وقت میگذارم تا به سونیا و اریک در مورد دنیای کسب و کار، چالش هایی که ممکن است در کسب و کار با آنها مواجه شویم و موفقیت های روزگار صحبت کنم. من اغلب به آنها یادآوری میکنم که ما در جهانی زندگی میکنیم که پر است از فرصتهای بی حد و حصر؛ فرصتهایی که با ایدههای خلاقانه و استقامت آمادهی تصاحب هستند. من به آنها آموزش میدهم که شکست بخشی از موفقیت است، چیزی نیست که از آن بترسید، بلکه باید از آن یاد بگیرید. من آنها را تشویق میکنم و کم کم به آنها اعتماد به نفس میدهم که میتوانند و موفق خواهند شد. من به آنها گوش میکنم. یادآوری میکنم که ایدهها و نظراتشان اهمیت دارد. از آنها مرتبا نظراتی دربارهی ایدهی محصولات جدید میپرسم و از آنها میخواهم که در ایدههای جدید شرکت داشته باشند.
بریان ساملینگ، بنیانگذار و مدیر عامل شرکت اسباب بازی Strictly Briks، که در سال ۲۰۱۷، ۳۰ جایزه به دست آورد.
ارزش شگرفی در شناخت اعضای تیم خود در سطح شخصی و حرفه ای تر وجود دارد. من سعی میکنم تا از تمام فرصتهای ممکن برای تعامل با کارکنان خارج از برنامه زمانی ساختار یافته برای ملاقات، که در محیطهایی با رشد بالا میتواند نادیده گرفته شود. چه اولین قهوه من در صبح با افرادی در ایستگاههای قهوه همگانی باشد چه گذراندن وقت با گروههای مختلف در طول ناهار باشد، من متوجه شدهام که این مکالمات میتواند به اندازهی یک جلسه رسمی مفید باشد. این همچنین روشی برای بیشتر در ارتباط بودن من با عملیات روزمره کسب و کار است. من دوست دارم در پایان هر روز به ملاقات یکی از شعبههایمان بروم، و صحبتی در مورد هر چیزی از ورزش و غذا گرفته تا چالش ها و فرصت های کسب و کار داشته باشیم. سرمایه گذاری زمانی برای یادگیری و اجتماعی شدن در یک محیط غیر رسمی و تبدیل آن به یک نقطه قابل دسترسی برای تقویت فرهنگ ما بسیار ارزشمند است.
ریک تالمن، مدیر عامل شرکت Vungle، یک پلت فرم بازاریابی تبلیغاتی برای تبلیغات ویدئویی درون برنامهها، که توسط بیش از ۵۰,۰۰۰ برنامه تلفن همراه در سراسر جهان استفاده میشود و هر ماه پنج میلیارد بازدید ویدئویی را در بیش از یک میلیارد دستگاه منحصر به فرد ارائه میدهد.
من برای سفرهایم از اتوبوس استفاده میکنم تا بتوانم کارها و وظایف ساده را انجام دهم. سرعت خوب وای فای و نداشتن عاملی برای حواس پرتی در طول ۴۵ دقیقه سفرم با اتوبوس بهترین و مفیدترین بخش روز است. صبحها به صورت روزانه تقویمم را چک میکنم، به ایمیلهای کوتاه جواب میدهم و اخبار مربوط به صنعت را میخوانم. زمان ورود به دفتر من آماده مقابله و رویارویی با مسائل صبح هستم. سواریهای شبانه رزرو شده است برای پایان روز و سروسامان دادن ده ها تن از وظایف مادری که در طول روز جمع شده است. گاهی اوقات من به فردی که کنار من در اتوبوس است حسادت میکنم که در حال لذت بردن از خواندن یا بازی سودوکو است اما استفاده بهینه از این زمان برای تولید چیزی هنگام ورود به دفتر و زمانی که به خانه برمیگردم در کنار خانواده، من را تبدیل به فردی آرام تر میکند.
شری باک، مؤسس و بنیانگذار اصلی و رئیس بخش تولید در Doximity، یک شبکه حرفه ای برای متخصصین بهداشت ایالات متحده با بیش از یک میلیون عضو است.
در حالی که در اولین وظیفه مدیریت ارشدم، متوجه شدم که تیمم از ابتدای روز به دنبال کمک من هستند. من معمولا میگویم” … کمی صبور باشید و منتظر بمانید، من فقط این کار را انجام خواهم داد و سپس به شما کمک خواهم کرد… ” و پس از آن در ساعت ۴ بعد از ظهر من به دنبال آنها میرفتم تا کمکشان کنم. متأسفانه، آن زمان به طور معمول برای کمک کردن خیلی دیر شده بود. بعد از گذشت سه ماه به این روند من در حال مبارزه با حجم کاری خود بودم و همچنین به تیم نیز کمک نمیکردم ، بنابراین من یک روز به سر کار آمدم و تصمیم گرفتم که در زمان نیاز کار خودم را به تعویق بیاندازم. این به این معناست که در هنگام انجام لیست کارهای شخصی خودم، بلافاصله کار خود را، برای وقت صرف کردن با آنها به عنوان یک اولویت مهم،ترک کنم. سه ماه بعد، من بهترین تیم کاری را در این شرکت داشتم. در حالیکه این ممکن است بر خلاف دانش متعارف باشد، چنین وقفههایی در کار من باعث افزایش بهرهوری شده است و به من اجازه میدهد تا ارزش بیشتری برای کار تیمم در نظر بگیرم.
– مارک رابینسون، بنیانگذار و افسر ارشد بازاریابی در Kimble، ارائه دهنده خدمات اتوماسیون حرفه ای، که اخیرا جدیدترین دفتر خود را در آتلانتا تاسیس کرده است، و مکان هایی دیگر که در حال حاضر در بوستون. پارک سیتی، یوتا؛ و شیکاگو قرار دارد.
کارآفرینان و صاحبان کسب و کار زن مسئولیتهای بسیار زیادی دارند. هنگامی که من (شرکت خودم) را ایجاد کردم، میدانستم که برای رسیدن به اهداف تجاری خودم نیاز به ساختن یک برنامه عادات روزمره خوب دارم. هر روز صبح، مهمترین چیزهایی را که در آن روز نیاز دارم تا کسب کنم، شناسایی میکنم. من در ابتدای روز آنها را مینویسم و در پایان روز ارزیابی میکنم که آیا آنها را به دست آوردهام یا نه. این کار به من کمک میکند تا تمرکز کنم و روند کاری خود را تصحیح کنم تا اهدافم را برآورده سازم.
کارسون هیومیستون، مدیر عامل شرکت ونگست، یک منبع انسانی برای صنعت کانابیس، که تاکنون ۳۰۰ شرکت ملی با بیش از ۵,۰۰۰ کارمند دارد.
این بسیار مهم است که به طور مداوم به دیگران بازگردانید. لزوما لازم نیست که این بازگرداندن مالی باشد، شما میتوانید زمان، تخصص و دسترسی به شبکه خود را به کسانی که از آن سود میبرند، بدهید. به عنوان مثال، من هر ماه چندین زن و بخشهای در اقلیت را برای رهبری و ادارهی یک شرکت راهنمایی و نصیحت میکنم. این برای من بسیار مهم است که تجارب و دانش خود را برای کمک به رشد این کارآفرینان و شکلگیری کسب و کارشان به اشتراک بگذارم… من اعتقاد دارم که یک شخص مسئولیت دارد تا به دیگران بدهد بدون اینکه انتظاری متقابل برای بازگشت داشته باشد. به طوری که جهان اغلب، زمانی که برای دیگران کار خوبی انجام میدهید، توافق میکند تا در همهی اشکال و فرمهای شخصی و حرفهای به شما بازگرداند”.
لورین پندلتون، رئیس صندوق تایگر ۲۱، یک سازمان عضویت برای تولید کنندگان و نگهبانان ثروت با ارزش بالا(high-net-worth). یک عضو از Angels Pipeline، شبکه ای از سرمایه گذاران زن فرشته و یک شریک سرمایه گذاری در Portfolia Funds ، که از طریق آن ۱۴ شرکت را تامین می کند.
رویاپردازان راستین کسانی هستند که راه خودشان را پیدا میکنند و به همین دلیل احتمال موفقیتشان بیشتر است. از سوی دیگر، واکنشگرها به اشتباه به دام میافتند و در نهایت در رقابت شکست خواهند خورد. بدین ترتیب برای جلوتر بودن از پیچ، شما باید با بیشترین سرعت ممکن پیش بروید و روی هدف تمرکز کنید، زیرا زمان اغلب دشمن شما است.
دکتر جک ریگان، مدیر عامل شرکت بیوتکنولوژی LexaGene، که اخیرا ۵/۷ میلیون دلار سرمایه را تأمین کرده است و در حال توسعه تکنولوژی تشخیص سریع، حساس و خودکار برای پیشگیری و تشخیص بیماری است.
یک قاعده اصلی تیم ما تکیه بر این است که،” چه کسی چتر نجات شما را میبندد؟ ” این گفته از یک داستان قدیمی که توسط یک خلبان نیروی دریایی ایالات متحده گفته شده است، به وجود میآید. هر کس به شخص دیگری متکی است تا آنچه را که در طول روز نیاز دارد برایش فراهم کند. در طول چالشهای روزانه زندگی، این مهم است که بدانید که چه کسی چتر نجات شما را جمع کرده است. بطور خلاصه به یاد داشته باشید و قدردان افرادی باشید که در زمان مناسب به داد شما رسیدن و سرنوشت شما را در دستانشان نگه داشتند. من خوش شانس هستم که یک تیم عالی که کل جامعه ما را پشتیبانی میکند و ارتقا میدهد کنار خود دارم. ایجاد اطمینان فراهم کردن بهترین سرویس بینقصی که ارائه میدهیم در همه سطوح کسب و کار، برای بیماران، پزشکان و فروشندگان از مهمترین وظایف گروه است.
جو ساردو، مدیر عامل شرکت Sensus Healthcare، یک شرکت پزشکی با تمرکز بر درمانهای غیر تهاجمی برای سرطان پوست و کلوئیدها که در ۱۶ کشور جهان فعالیت می کند و صدها هزار بیمار را درمان کرده است.
باقی ماندن در بازی به معنی دانستن آنچه که در صنعت اتفاق میافتد است و قادر به فکر کردن و پیش بینی است. هر روز من صبحهای خود را با گذراندن زمانی که برای آموزش خود در روند گرایشهای صنعت خود در نظر گرفتهام شروع میکنم. به جای تماشای اخبار، سریع هدفونهایم را روی گوشهایم میگذارم و به تد تاک در طول مسیر تا دفتر گوش میدهم. گوش دادن، خواندن و تماشای هر چیزی که تفکر شما را به چالش میکشد، تنها به شما کمک می کند تا رشد کنید و در کارها و مهارتهایتان بهتر شوید.
هانس هانسون، رئیس، مدیر و شریک بنیانگذار San Francisco-based Starboard Commercial Real Estate واقع در سانفرانسیسکو، که در دو ماهه دوم سال ۲۰۱۸، دو معاملع بزرگ را انجام داد، طبق اعلام فهرست TCN در لیست ۱۰ معامله برتر جهان قرا دارد.
مزدا ۳ هاچ بک جدید، ظاهری اسپرت با ویژگیهایی لوکس دارد و با وجود طراحی داخلی مناسبتر و بهتر نسبت به مدل قدیمی آن، قیمت مناسبتری هم دارد. با این حال ویژگیهای جدید ممکن است خریداران و طرفداران کمتری داشته باشد. در این مقاله قصد داریم به معرفی محصول جدید شرکت مزدا بپردازیم و ویژگیهای آن را بررسی کنیم. در ادامه این مطلب، با ما همراه باشید.
شرکت مزدا در ساخت نسل جدید هاچ بکهای ۳ بسیار جدی و با دقت عمل کرده است. در واقع میتوان گفت نسل جدید مزدا ۳ هاچ بک در مقایسه با تولیدات رقیبان محافظه کار، یک عرضه ماندگار و جسورانه است. در طراحی این نسل بسیار بر طراحی فضا تأکید شده است و این بخش را در اولویت قرار دادهاند. در عین حال، قیمت این مدل را از آنچه که پیشتر اعلام کرده بودند بالاتر برده و علت آن را استفاده از تکنولوژی پیشرفته و طراحی کابینی بهتر و راحتتر بیان کردهاند.
طراحیهای شرکت مزدا نشاندهنده آن است که طراحان، ماشینها را بیشتر برای خریدارانی که قصد خرید یک ماشین شاسیبلند کاربردی دارند، طراحی میکنند. مزدا تعداد زیادی از اینگونه ماشینها را تاکنون عرضه کرده است و این در حالی است که خریدارانی که به فکر صرف هزینه کمتر و خرید مقرون بهصرفه هستند، به دنبال برندهای دیگر میروند و ماشین خود را از بین آنها انتخاب میکنند. ماشین جدید شاید کمتر بتواند افرادی را که ماشینی با حس و حال فولکسواگن گلف و در عین حال با طراحی همهکاره میخواهند، راضی کند.
مزدا در مدل مزدا ۳ هاچ بک این بار سعی کرده است یک ماشین همهکاره و اساسی ارائه نکند و به جای آن با افزایش قیمت حدود ۴۵۰۰ دلاری، ویژگیهایی جدید به آن اضافه کند. قیمت اولیه ماشین ۲۴۹۹۰ دلار بود و G20 pure نام داشت. شرکت تویوتا چیزی شبیه به این را با نام کرولا هاچ بک در سال گذشته تولید کرده است که قیمت پایینتری دارد. مدیر بخش بازاریابی شرکت مزدا در استرالیا مدعی است که آنها سعی دارند خودرو را به موقعیتی عالیتر ارتقا دهند. او معتقد است آنچه آنها طراحی میکنند و به بازار عرضه میکنند، چیزی است که مشتریان از آنها خواستهاند. این شرکت برندی است که بر خواستههای خریداران خصوصی تمرکز میکند. در پنج سال اخیر نیز خریداران مزدا ۳ از خرید مدل اولیه دست کشیدهاند. پس شرکت مزدا باید حرکتی نوین ارائه میداد.
درست است که قیمت G20 Pure پنج هزار دلار بیشتر از ماشین هیوندا i30 است اما بهتر است این دو ماشین را با یکدیگر مقایسه نکنیم؛ زیرا نسبتی که گرفته میشود نادرست است و به جا نیست! مزدای اولیه دارای یک صفحه نمایش بزرگ است که بر شیشه جلویی ماشین نصب شده است، چراغهای ال ای دی، صفحه نمایشگر کوچکتر ۸.۸ اینچی که قابلیت اتصال به اندروید و IOS را دارد و چرخهای آلیاژی دیگر ویژگیهایی هستند که این دو ماشین را از هم متمایز میکنند.
علاوه بر این، همه مدلهای مزدا ۳ دارای این ویژگیها هستند: دکمه استارت، هفت کیسه هوا و فناوریهای ایمنی مانند کنترل پیمایش راداری، مانیتور نظارت بر نقطه کور، سیستم هشدار ترافیک عقب، سیستم هشدار عبور از خطوط و ترمز اضطراری خودکار جلو و عقب ماشین که ماشینها، عابران پیاده و دوچرخهسواران را در روز یا شب تشخیص میدهد. البته نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که هنوز این ماشین از لحاظ تصادف تست نشده است و به همین دلیل نمیتوانیم در این مورد آن را رتبهبندی کنیم و در موردش نظری دهیم!
از جمله ویژگیهای خودروی G20 چرخهای ۱۸ اینچی، کنترل وضعیت آب و هوا و چرخدنده و دنده چرمی است. اگر کمی بیشتر هزینه کنید و برای خرید خودروی خود دو هزار و پانصد دلار بیشتر بپردازید، میتوانید از استارت بدون کلید و صندلیهای برقی چرمی هم بهره ببرید.
مدل G25 تقریباً همان مدل جی ۲۰ است، با این تفاوت که موتور بزرگتری دارد و همین امر موجب شده است قیمت آن ۲۹۴۹۰ دلار باشد، در عین حال مدل G25 GT که ۳۳۴۹۰ دلار قیمت دارد، جزییات دیگری همچون صندلیهای گرمکننده چرمی با کیفیت عالی و ۱۲ بلندگو برای سیستم صوتی هم داراست.
مدل G25 Astina که ۳۶۹۹۰ دلار قیمت دارد، مجهز به سانروف، چرخهای سیاه، چراغهای تطبیقی با روشنایی خودکار، دوربین با نمای ۳۶۰ درجه، صندلی چرم مشکی یا شرابی (مدلهای سواری معمولی یا سدان دارای چرم مشکی یا سفید هستند) و همچنین سیستم ایمنی اضافی مانند هشدار پیشبینی تصادف از سمت جلوی ماشین و سیستم هشداردهنده خوابآلودگی است.
نکات تکمیلی: هر کدام از این مدلها شامل گیربکس دستی هم میشوند. مدل اتوماتیک هزار دلار گرانتر است. علاوه بر این، رنگهای متالیک مانند خاکستری متالیک پلیمتال، خاکستری متالیک ماشین و قرمز پررنگ کریستالی متالیک ۴۹۵ دلار از سایر رنگهای گرانتر هستند.
نکته جالب دیگری که وجود دارد این است که طبق آمارهای شرکت مزدا، ۵۵ درصد خریداران مدل G20 و Evolve را پیشخرید کردهاند، ۶۰ درصد خریداران مدل هاچ بک را بر مدل سدان ترجیح دادهاند و نود درصد خریداران مدلهای اتوماتیک را پیشخرید کردهاند.
خب بهتر است بحث قیمتها را کنار بگذاریم و به بخش طراحی خارجی مزدا ۳ هاچ بک بپردازیم. نظرات متضادی نسبت به طراحی بیرونی هاچ بک وجود دارد. برخی از منتقدین واکنشهای شدیدی نشان دادهاند و برخی هم از آن گذر کردند و نظر خاصی ندادند! برخی معتقدند مزدا این بار در طراحی بیرونی با هدف «هر چه کمتر، بهتر» پیش رفته است و در صورتی که برخی این طراحی را اسپورت و فریبدهنده نامیدند. در طراحی بیرونی از خطوط کمتر، چراغهای جلوی صاف و براق و طراحی مشبک استفاده شده است و ستونهای C مانند بزرگ به ماشین حالتی پویا داده است.
این طراحی روندی تکاملی را نشان میدهد و با قرار دادن ماشین در کنار مدلی قدیمی، تفاوتها بیشتر خود را نشان میدهند. مزدا ۳ هاچ بک جدید از مدل قبلی کمی کوتاهتر و پایینتر است؛ اما فاصله بین دو چرخ آن ۲۵ میلیمتر بیشتر است. علاوه بر این، وزن آن حدود ۳۹ تا ۵۵ کیلوگرم از مدل قبلی بیشتر است؛ زیرا بدنه آن قویتر و محکمتر است.
در طراحی داخلی بیشتر بر موقعیت راننده تمرکز شده است. در این مدل دیدی بازتر به راننده داده شده است و از مواد باکیفیتی برای ساخت داشبورد و سایر بخشهای درونی استفاده شده است. نگهدارنده لیوان بیشتر به سمت دنده برده شدهاند تا دسته صندلی بلندتر شود و میز فرمان بزرگتری ایجاد شود. فضای بخش جلویی ماشین کمی بازتر از مدل قبلی شده است.
در عین حال، قسمت راننده پایین آورده شده است، انگار که تهویههای هوا قرار است به صورتتان بخورند! همچنین مانیتور مرکزی ۸.۸ اینچی دورتر قرار داده شده است، در حالی که صفحه نمایشگر سرعت و … جلوی این مانیتور را میگیرد. در واقع همه این چیزها موجب شده است تا ماشین از پشت چرخ بیشتر شبیه به ماشینهای کوپهای باشد. شرکت مزدا این ویژگی را Jinba-Ittai نامیده است که نام مسابقهای است که در آن اسب و سوارکار با یکدیگر درگیر مسابقه میشوند.
صفحه نمایشگر جدید در مزدا ۳ هاچ بک از سیستم سختافزاری و نرمافزاری جدید، زمان بارگذاری بهتر، کنترل صدای مکالمه و خط اتصال بهتری برخوردار است. البته نکته تعجببرانگیزی که در این مورد وجود دارد این است که صفحه نمایشگر قابلیت لمسی ندارد و برای آن کلیدهای لغزنده پلاستیکی و دکمههای میانبر قرار دادهاند. در واقع شما میتوانید مدل پایینتر گوشی اندروید و یا اپل خود را در ماشین داشته باشید. البته باید بگوییم که سیستم صوتی دوازده اسپیکری ماشین عالی است و قابلیت پخش موسیقی سبکهای مختلف را به بهترین نحو داراست.
نکته منفی دیگری که وجود دارد فاصله کم و در عین حال دور از هم جلوی ماشین با توجه به اسپورت و لوکس بودن آن است که کمی برای این مدل از ماشینها نامناسب است. در طراحی ماشین از تجهیزات پلاستیکی مشکیرنگ براق بسیار استفاده شده است که این جنس میتواند لکه و خراش زیادی به خود بگیرد.
فضای عقبی مزدا ۳ هاچ بک زیاد جادار نیست و همین امر موجب دلگیر و بسته شدن آن شده است. علاوه بر این، پنجرههای جانبی کوچک و ستونهای بزرگ بخش عقبی موجب شدهاند تا کودکان نتوانند به راحتی بیرون از ماشین را ببینند. در واقع اندازه کابین بیشتر برای افرادی که قدی کوتاهتر از ۱۸۰ سانتیمتر دارند، مناسب است! مانند طراحی که برای تویوتا C-HR انجام شده است. اگر بخواهیم با توجه به سرنشینان تصمیم بگیریم، ماشینهای گلف، سیویک و I30 گزینه بهتری از مزدا هستند. گویا مدل سدان که قرار است در جولای رونمایی شود، کاربردیتر است. مخزن ۲۹۵ لیتری حدود ۱۳ لیتر از مدل قبلی کمتر است، البته در این مورد بهتر از ماشین تویوتا است.
اصولاً این شرکت به کنترل فرمان، کنترل بدنه خوب، امکان کنترل ماشین در پیچ و خمها و رانندگی پایدار معروف است. مدیر پروژههای شرکت مزدا گفته است که این بار تمرکز بر روی نرم و راحت کردن جزییات نبوده است بلکه بیشتر بر تحرک خودرو تمرکز شده است تا حرکات ماشین برای راننده قابل کنترلتر و قابل پیشبینیتر باشد، همانند زمانی که راننده پیاده مسیرش را طی میکند، همه چیز را بتواند به راحتی و با خیال راحت تحت کنترل داشته باشد.
گفته میشود که بدنه مزدا ۳ هاچ بک این بار محکمتر است. گویا برای ساخت جلوی ماشین وقت بیشتری صرف شده است و عقب ماشین شبیه به طراحیهای فورد و مرسدس بنز کلاس A است. در کل، کیفیت سواری خیلی خوب است. با وجود رطوبت بیشتری که از جانب چرخها و بدنه تولید میشود، تحت کنترل گرفتن ماشین در کناره جاده کمی دشوارتر است. مزدا سیستم تعلیق سفت و سختی برای این ماشین طراحی کرده است و در عین حال سعی کرده است رانندگی راحت و روان برای آن ایجاد کند. فرمان ماشین ساده است و مدل آزاردهنده قدیمی، با طراحی جدید جامع و کاملتر شده است.
علاوه بر این، گشتاور موتور کاهش داده شده است. با توجه به ورودی فرمان، وزن خودرو کاهش مییابد و ثبات در رانندگی و در چرخش را به ارمغان میآورد. این نحوه کنترل GVC plus نام دارد. تمرکز اصلی بر کاهش صدا، ارتعاش و سختی رانندگی بوده است. این مسائل غولهایی برای طراحیهای قبلی مزدا بودند و گاهی کار آنها را خراب میکردند و از آنها ترس داشتند. در ساخت صندلیها از پارچههای مختلف و سرامیک استفاده شده است و عایق بیشتری در آن به کار رفته شده است و موتور بهتری تعبیه شده است. صدای ماشین شاید بهتر از گلف نباشد اما از مدلهای قبلی خیلی بهتر است و سعی شده است با توجه به حفظ راحتی فضای داخلی برای سرنشینان، کاهش یابد.
نقد اصلی که به مزدا ۳ هاچ بک میشود مربوط به سیستم نگهدارنده خطوط میشود. این سیستم گاهی درست عمل میکند و در عین حال گاهی نمیتواند خطوط را تشخیص دهد. در نتیجه این سیستم در هیوندا i30، کیا سراتو و فورد فوکس پیچیدهتر و بهتر است. دو موتور راهاندازی در ماشین وجود دارد که کاملاً با آن مناسبت دارند. در این بخش تغییر خاصی ایجاد نشده است. مدل G20 دو لیتری دارای چهار سیلندر، موتور بدون سوخت فسیلی با قابلیت تولید ۱۱۴ کیلووات انرژی، گشتاور ۲۰۰ نیوتنی و با میزان مصرف سوخت ۶.۱ لیتری در هر صد کیلومتر، است.
در مدل G25، ۲.۵ لیتر از چهار لیتر شامل سوخت بنزینی میشود که نتیجه آن ۱۳۹ کیلووات انرژی و گشتاور ۲۵۲ نیوتنی است و میزان مصرف سوخت آن ۶.۵ لیتر در هر صد کیلومتر است. موتور این مدل شامل سیستم غیرفعال کردن سیلندر کمفشار است.
مزدا سه دارای گارانتی ۵ ساله است. مزدا اغلب یکی از بهترین سازندگان ماشین در نظرسنجیها انتخاب میشود و همین امر نشاندهنده رضایت بالای مشتریان از محصولات این شرکت است. موتور اسکای اکتیو ایکس پیشگام موتورهای جهان است و موجب کاهش مصرف سوخت و در عین حال بالا رفتن گشتاور میشود. این موتور هنوز به مزدا ۳ اضافه نشده است و قرار است تا چند ماه دیگر مزدا ۳ با این موتور روانه بازار شود. در حال حاضر این خودرو با موتورهای قدیمی تولید شده است.
در مجموع، اگر به دنبال ماشینی مطمئن، تند و تیز، چشمنواز و جمع و جور میگردید، مزدا ۳ هاچ بک گزینه مناسبی برای انتخاب است. البته باید هزینههای آن را هم در نظر داشته باشید؛ زیرا قطعاً مدل ارتقا یافته آن قیمت بالاتری خواهد داشت.
گوشی گلکسی A50 سامسونگ یک تازه وارد جویای نام است. تنوع سری گلکسی A سامسونگ امسال حتی به مراتب بیشتر شده است. طی یک پست جداگانه، بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A40 سامسونگ، برادر کوچکتر گوشی گلکسی A50 سامسونگ را نیز در روکیدا منتشر کردیم.
همچنین می تواند بررسی کامل و تخصصی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس و تاثیر آیفون ۱۱ Pro و آیفون ۱۱ Pro Max بر بازار گوشی ها و نقد و بررسی کامل گوشی گلکسی A80 سامسونگ و همچنین بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A70 سامسونگ را نیز در بخش نقد و بررسی گوشی های هوشمند روکیدا بخوانید و ببینید.
این غول کرهای در حال حاضر گوشیهای هوشمند گلکسی A10، A20، A30، A40، A50، A70 و A80 را با تمرکز به استفاده از یک نمایشگر جدید آمولد و قابلیتهای بالای دوربین معرفی کرده است. مهمان امروز نقد ما گوشی Galaxy A50 سامسونگ به اندازه کافی از هر دو این ویژگیها برای خودنمایی استفاده میکند. با بررسی و نقد این گوشی با روکیدا همراه باشید.
سری گوشیهای گلکسی A همیشه میانردههایی ممتاز بودهاند. ولی استراتژی سامسونگ برای این سری بارها متحول شده است. از گوشیهای تمام فلزی و طراحیهای ضد آب و چند آزمایش عجیب و غریب گرفته تا تجهیز این گوشیها به قابلیتهای مدرن مانند نمایشگرهای آمولد دارای بریدگی و لنزهای اولترا واید.
Galaxy A50 یک گوشی هوشمند کامل است که تا جای ممکن مشخصات متعدد و جذابی دارد. از ظاهر باریک این گوشی با رنگهایی که در یکدیگر محو میشوند شروع میکنیم و سپس به نمایشگر سوپر امولد Infinity-U میرسیم که یک حسگر اثرانگشت ممتاز زیر آن قرار دارد، سپس به قلب گوشی یعنی یک چیپست قدرتمند اگزینوس و آرایش دوربین سهگانه در پنل پشتی میرسیم. همچنین به سختی میتوانیم باتری بزرگ و جدید نسخه اندروید یعنی پای را به همراه رابط کاربری یکدست One UI در نظر نگیریم.
Galaxy A50 بدون شک بین مدلهای ردهپایین سری A با نمایشگرهای آمولد با دقت اچدی و دوربینهای با کیفیت پایینتر و محصولات ردهبالاتر این سری مانند A70 و A80 با نمایشگرهای بزرگتر، چیپستهای قدرتمندتر و حتی دوربینهای به مراتب بهتر قرار میگیرد. جایگاه این گوشی دقیقا باعث میشود خاص باشد یعنی بهترینها را از هر دو جهان داشته باشد: مشخصات جذاب و قیمت کم.
یک ویژگی بارز سری ۲۰۱۹ گوشیهای گلکسی A ضد آب نبودن است. سامسونگ برخلاف نسلهای قبلی تصمیم خود را عوض کرده است و محصولات رده متوسط خود را با این ویژگی عرضه نمیکند. ولی ما امیدواریم که A50 به اندازه کافی قدرت جبران کمبود این ویژگی را داشته باشد.
سامسونگ در طراحی سری گلکسی A از یک زبان کاملا جدید استفاده کرده است یعنی 3D Glasstic. با آن که لغت پر ادعایی به نظر میرسد ولی در واقع ترکیب هوشمندانه کلمات است چون A50 در بدنه خود هر دو ماده شیشه و پلاستیک را دارد و ماده دوم بیشتر شبیه به شیشه است تا پلاستیک.
اما نکته مهم دیگر ظاهر جذاب گلکسی A50 به لطف رنگآمیزی حیرتآور است. در حقیقت، پنل پشتی بسیار براق است و به قدری نور را بازتاب میکند و میشکند که تقریبا گرفتن یک عکس درست از آن غیرممکن است. تمامی رنگهای این گوشی یعنی مشکی، سفید، آبی و مرجانی زمانی که در زیر نور گرفته میشوند میدرخشند. به همین دلیل واژه 3D Glasstic به کار گرفته شده است. یقینا پنل پشتی از گوریلا گلس نیست ولی سامسونگ عملکرد درخشانی در طراحی آن داشته است.
علاوه بر این در پنل پشتی سیستم دوربین سهگانه دیده میشود که با دوربینهای سه گانه گوشیهای هوآوی تفاوت زیادی دارند. در بخش دوربین آنها را توضیح میدهیم. اطراف این دوربینها همچنین یک فلاش الایدی دیده میشود. دوربین خیلی کم برآمده است ولی خوشبختانه گوشی را زمانی که روی یک سطح صاف قرار میدهیم این برآمدگی حس نمیشود.
۸۴% نمای جلو را نمایشگر سوپر آمولد ۶.۴ اینچی Infinity-U پوشانده است. این نمایشگر یک بریدگی U شکل در بالا دارد که محل قرارگیری دوربین سلفی ۲۵ مگاپیکسلی است، در حالی که بلندگوی مکالماتی با ظاهر بسیار نازک خود تقریبا در بالای دوربین جلو تقریبا نامرئی است.
حواشی اطراف نمایشگر در بالا اندک و در طرفین طولانیتر است ولی یک چانه قابل توجه در پایین کنترلرهای نمایشگر دیده میشود. مدلهای پرچمدار در حال حاضر تنها محصولاتی از سامسونگ هستند که این چانه را ندارند ولی هنوز مشخص نیست وجود آن مغایر با کاربردپذیری است یا نه.
حسگر اثرانگشت در A50 زیر نمایشگر قرار دارد و تجربه استفاده از آن مشابه با چیزی است که در سری گلکسی اس ۱۰ دیدیم. موقعیت آن اطراف بخش پایینی نمایشگر است و به راحتی فعال میشود ولی تجربه استفاده از آن به همان شکل غیرقابل اطمینان است. یک روز خوب کار میکند و روز دیگر بگیر نگیر دارد، یعنی فشار ما بسیار کوتاه یا بسیار کم یا برعکس است. خوشبختانه یک بسته بهروزسانی اصلاحی برای رفع این مشکل عرضه شده است.
از نظر اندازه نمایشگر تقریبا نزدیک به نمایشگر S10 پلاس است. از فناوری HDR 10+ پشتیبانی میکند و لبههای خمیده جذابی دارد. دقت آن فول اچدی است و نسبت تصویر متفاوت ۱۹.۵:۹ را دارد.
ابعاد گوشی Galaxy A50 برابر با ۱۵۸.۵ در ۷۴.۷ در ۷.۷ میلیمتر و تقریبا مشابه با ابعاد S10+ است. ولی وزن آن ۹ گرم کمتر و ۱۶۶ گرم است.
بدنه همانند با پنل پشتی از پلاستیک ساخته شده است ولی به همان مقدار براق و درخشنده است. قالب گوشی در لبههای طویلتر آن بسیار نازک است و یک شیار در سمت چپ برای میزبانی از دو سیم کارت و کارت حافظه خارجی دیده میشود، در حالی که دکمههای پاور و تنظیم حجم صدا در سمت راست قرار دارند.
در پایین پورتهای صوتی و یواسبی تایپ C و همچنین تک اسپیکر دیده میشوند.با آن که این گوشی شقالب پلاستیکی دارد ولی بادوام است و جایگزین کاملا خوبی برای طراحی «ساندویچ شیشهای» است.
اگر گوشیهای اخیر سامسونگ را در دست گرفته باشید، برای Galaxy A50 نیز احساس مشابهی خواهید داشت. این گوشی سریعا اثر انگشت و گرد و غبار را به خود جلب میکند ولی با وجود ظاهر براقی دارد اصلا در دست لیز نمیخورد و احتمالا اولین گوشی با این امتیاز است.
تمامی گوشیهای سری گلکسی A در یک نکته با یکدیگر مشترک بودند یعنی استفاده از نمایشگر سوپر امولد. نمایشگر ۶.۴ اینچی این گوشی دقت ۲۳۴۰ در ۱۰۸۰ (فول اچدی پلاس) و تراکم پیکسلی ۴۰۳ پیکسل در هر اینچ دارد.
محصول جدید سامسونگ از یک پنل نمایش به اسم Infinity-U بهره میبرد یعنی بریدگی نمایشگر در بالا U شکل است و دوربین سلفی در آن جا گرفته است. سامسونگ یکی از معدود شرکتهایی بود که تا جای ممکن از طراحی نمایشگر با بریدگی دوری کرد ولی سرانجام تسلیم شد. ظاهرا سونی آخرین مدافع نمایشگرهای بدون بریدگی است.
در هر صورت نمایشگر سوپر آمولد مانند همیشه کیفیت بالایی دارد. حداکثر میزان روشنایی این پنل در حالت دستی ۴۲۰ نیت و در حالت خودکار یعنی زمانی که در محیط بسیار روشن قرار میگیرد ۵۵۰ نیت است. حداقل روشنایی ۱.۸ نیت است تا در این بخش گلکسی A50 امتیازهای واقعا خوبی بگیرد.
همانطور که از سوپر امولدهای سامسونگ انتظار داریم، نمایشگر این گوشی نیز قادر به بازتولید فضاهای رنگی متفاوت بسته به محتوا و حالت نمایش انتخابی است. حالت ساده (Basic mode) پوشش رنگی sRGB خوبی دارد (میانگین DeltaE برابر با ۱.۷)، حالت AMOLED Photo برای کاربردهای Adobe RGB (میانگین DeltaE برابر با ۱.۸) است، در حالی که حالت AMOLED cinema به حوزه رنگی DCI-P3 پایبند است (میانگین DeltaE برابر با ۲.۰). بدون شک حالت پیشفرض Adaptive هیچ ادعایی برای دقت رنگی ندارد و میانگین DeltaE در این حالت ۳.۳ است.
گلکسی A50 از یک باتری بزرگ ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعتی بهره میبرد، کاملا شبیه به گوشیهای ردمی نوت. این باتری از شارژ سریع ۱۵ واتی پشتیبانی میکند ولی در جعبه فروش مدل تحت بررسی ما چنین شارژری نبود.
در تست باتری ما، این گوشی امتیاز قابل توجهی به دست آورد. مدت دوام باتری در بخش گردش در اینترنت با کمک وایفای ۱۲ ساعت و در حالت پخش ویدئو و فعالسازی حالت هواپیما ۱۶ ساعت بود. دوام باتری در بخش مکالمه با اینترنت 3G بیشتر از یک روز است تا امتیازهایی که میگیرد عالی باشند.
مدت دوام کلی باتری ۹۸ ساعت است و از گوشیهای مجهز به چیپست اگزینوس ۹۶۱۰ انتظار دیگری نمیرود.
در انتهای این گوشی تک اسپیکر آن دیده میشود. در تست ۳ ساعته ما این گوشی امتیاز «بسیار خوب» در بحث بلندی حجم صدا به دست آورد اما در سایر موارد ناامیدکننده و خروجی صدا ضعیف بود. بنابراین از نظر بلندی حجم صدا کیفیت خوب است ولی از نظر شفافیت امتیاز خوبی نمیگیرد.
گوشی گلکسی A50 سامسونگ زمان اتصال به یک آمپلیفایر فعال خارجی در دو بخش شفافیت صدا و بلندی حجم صدا امتیاز عالی به دست آورد. اتصال گوشی به هدفون اندکی دقت بازتولید صدا را منحرف کرد یعنی اعوجاج اینترمدولاسیون شکل گرفت و نویز القایی استریو به شکل قابل توجهی بالا رفت. قرائت اعوجاج هارمونیک نیز کمی از حالت معمول بدتر بود تا خروجی صدا در بهترین حالت متوسط باشد.
نکته مثبت بلندی حجم صدا مانند بخش اول تست و یقینا در بازار گوشیهای رده متوسط بهترین بود.
گوشی گلکسی A50 جزو اولین محصولات میان رده است که از رابط کاربری جدید One UI و جدیدترین سیستم عامل گوگل یعنی اندروید پای استفاده میکند. همانطور که انتظار میرفت رابط کاربری شدیدا سفارشیسازی شده است و قابلیتهای متعدد جدیدی و قدیمی در آن دیده میشود ولی ظاهر رابط کاربری سادهتر و تمیزتر است.
اگر در طول چند سال گذشته از رابط کاربری UX سامسونگ استفاده کرده باشید، یقینا به سادگی با نسخه جدید کنار میآیید. گرچه چند تغییر بارز وجود دارد که ممکن است در ابتدا عجیب یا حتی ناراحتکننده به نظر برسد.
جدا از آیکونهای جدید رنگی که ممکن است سلیقه هر فردی نباشد (میتوانید با پک آیکون دیگری از آیکونهای پیشفرض استفاده کنید)، سامسونگ تغییرات زیادی انجام داده است که مربوط به استفاده موثر و راحت گوشی با یک دست میشود. حالا، تمامی منوهای سیستمی، از جمله منو کشویی با تاگلهای سریع در نیمه انتهایی صفحه قرار میگیرند، بنابراین در دسترس انگشت شست کاربر باشند. کمی عادت به آن زمان میبرد ولی راه حل واقعا هوشمندانهای است.
اما باید بگوییم در زمان استفاده از گوشی با یک دست سامسونگ یک سری نکات ریز را فراموش کرده است. به عنوان مثال، پوشه اپلیکیشنها همچنان در حالت تمام صفحه باز میشود و آیکونها در نیمه بالایی نمایشگر قرار دارند، یعنی برای استفاده از آنها باید دست دیگرتان را به کار بگیرید.
سامسونگ مانند هر شرکت دیگری شیوه خاص خود را در استفاده از سیستم ناوبری جدید مبتنی بر ژستهای حرکتی گوگل دارد. سوایپ (کشیدن دست روی صفحه نمایش) از پایین به سمت چپ منوی آخرین اپلیکیشنهای استفاده شده را باز میکند و از پایین به طرف راست باعث برگشت به عقب میشود. میتوانید جای این دو را از منوی تنظیمات عوض کنید ولی هیچ فرقی روی سوایپ از وسط صفحه به سمت پایین نخواهد داشت که صفحه هوم را میآورد. اگر سوایپ کنید و دست خود را نگاه دهید، دستیار گوگل فعال خواهد شد.
این گوشی همچنین مجهز به قابلیت نمایشگر همیشه روشن (Always On Display) است. برای آن گزینههای متعدد ولی نه به اندازه گلکسی اس ۱۰ وجود دارد (به عنوان مثال تنظیماتی برای میزان روشنایی یا پس زمینه آن دیده نمیشود). میتوانید حالت ساعت و رنگ فونت را تغییر دهید، این که چه نوتیفیکیشنهایی نمایش داده شوند و چه زمان این قابلیت فعال شود: به دنبال ضربه زدن، همیشه یا طبق برنامه.
همسو با سایر تغییرات رابط کاربری، منوی اصلی تنظیمات نیز دوباره طراحی شده است. کاملا جمع و جور است و محل بعضی از تنظیماتی که ممکن است به دنبال آنها بگردید عوض شده باشد. به عنوان مثال، زیر منو Device Care مکانی برای تنظیمات دوربین و اطلاعات گوشی، مدیریت رم و حافظه داخلی و ویژگیهای امنیتی است. ضربه آهسته روی آیکون باتری منوی آشنا باتری را با تنظیمات و تغییرات کاملی ظاهر میکند. در این بخش جدا از اطلاعات و قابلیتهای همیشگی که در هر گوشی اندرویدی دیگر تقریبا پیدا میکنید، سامسونگ چند گزینه بیشتر لحاظ کرده است.
سه حالت صرفهجویی در مصرف باتری دیده میشود یعنی بهینه، صرفهجویی متوسط در باتری، حداکثر صرفهجویی در باتری. بهینه گزینه پیشفرض است و در این حالت عملکرد گوشی در بالاترین سطح قرار دارد. در گوشه بالا سمت راست منوی باتری زیر منوی دیگری است که میتوانید روی مصرف باتری گوشی خود کنترل دانهای بیشتری داشته باشید.
در منوی پیشرفته گزینهای دیده میشود تا نوتیفیکیشنها به صورت پاپآپ و در یک نمای کوچک نشان داده شوند.
ویژگی جدید سیستم عامل اندروید گوگل Digital well-being نیز در رابط کاربری این گوشی دیده میشود و به شما نشان میدهد از گوشی خود چقدر استفاده کردید، چه اپلیکیشنهایی را بیشتر از همه باز کردید. ویژگی باحالی است ولی احتمالا اکثر کاربران از آن استفاده نخواهند کرد.
همانند با عادت همیشگی سامسونگ، رابط کاربری این شرکت سرشار از امکانات و اپلیکیشنهای از پیش نصب شده است. تعداد آنها بسیار زیاد است و برخی از کاربران ممکن است اگر به ویژه به نسخه خام اندروید عادت کرده باشند، از این حجم سفارشیسازی و اپلیکیشنهای از پیش نصب شده عصبانی شوند.
برای پخش محتوای مولتی مدیا اپلیکیشن جدید گالری سامسونگ دیده میشود و Play Music به خوبی تراکهای موسیقی شما را مدیریت میکنند. همچنین اپلیکیشن رادیو افام، یک فایل منیجر اختصاصی به اسم My Files، اپلیکیشن Health سامسونگ، Bixby assistant به همراه موارد دیگر وجود دارند.
با آن که این رابط کاربری کامل نیست، ولی مسیری را که سامسونگ با آن در پیش گرفته است دوست داریم. این شرکت به مشکلاتی که نادیده گرفته شده بودند رسیدگی کرده است. علاوه بر این قابلیت Night mode را میبینیم که بسیاری از کاربران منتظر آن بودند.
گوشی Galaxy A50 اولین گوشی هوشمند مجهز به چیپست اگزینوس ۹۶۱۰ سامسونگ است. برخلاف چیزی که شماره مدل این چیپست اشاره میکند، اگزینوس ۹۶۱۰ بخشی از سری ۷ و رده متوسط اگزینوس است بنابراین نباید سرعتی در حد یک پرچمدار را انتظار داشته باشید.
با این حال ظاهرا اگزینوس ۹۶۱۰ سرعت پردازش بسیار خوبی دارد. این تراشه از یک پردازنده هشت هستهای استفاده میکند یعنی ۴ هسته A73 با سرعت کلاک ۲.۳ گیگاهرتز و ۴ هسته A53 با سرعت کلاک ۱.۷ گیگاهرتز. قدرت این گوشی برای مدیریت حتی اکثر کارهای سنگین روزمره باید بیشتر از حد کافی باشد.
در کنار ترکیب بالا یک پردازنده گرافیکی Mali-G72 MP3 (3 هستهای) قرار میگیرد. مدل دو هستهای این پردازنده گرافیکی را در چیپستهای Helip 60 و Helio 70 دیدیم و به اندازه کافی برای یک تجربه بازی متعادل در یک گوشی ارزان کافی است.
در نهایت باید بگوییم این گوشی در دو مدل به بازار آمده است یعنی با ۴ گیگابایت یا ۶ گیگابایت رم (هر دو از نوع LPDDR4x).
شروع بنچمارکها با تست Geekbench است. عملکرد تک هسته هستههای کورتکس A73 امتیازی در حد هسته کریو ۲۶۰ گلد چیپست اسنپدراگون ۶۶۰ (گوشی ردمی نوت ۷) دارد و تمامی هستههای دیگر به جز هسته کریو ۳۶۰ گلد داخل اسنپدراگون ۷۱۹ (Mi 8 SE شیائومی) شکست میدهد.
گوشی Galaxy A50 در تست چند هسته نیز موفق ظاهر میشود. امتیاز آن در حد اسنپدراگون ۶۶۰ و نزدیک به عملکرد اسنپدراگون ۷۱۰ است اما Helio 70 با همین پیکربندی پردازنده اندکی سریعتر است که علت آن سرعت بالاتر هستههای پردازنده آن است.
پردازنده گرافیکی این گوشی عملکرد عالی با توجه به قیمت از خود به جا میگذارد و یکی از بهترین پردازندههای گرافیکی در یک گوشی با نمایشگر فول اچدی پلاس است. تنها پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۱۶ چیپست اسنپدراگون ۷۱۰ کوالکام از آن بهتر عمل میکند.
در بنچمارک ترکیبی AnTuTu این گوشی امتیازی همسو با همتایان خود کسب میکند.
Galaxy A50 با توجه به قیمتی که دارد به اندازه کافی سریع است. به لطف چیپست اگزینوس ۹۶۰ گوشی بسیار خوب و برای بازی، کارهای روزمره و گردش در رسانه اجتماعی عالی است. سیستم عامل اندروید و رابطه کاربری One UI در این سختافزار عملکردی سریع و روان دارند گرچه ممکن است زمانی که اپلیکیشنها را با محتوای شخصی پر کنید متوجه طولانیتر شدن زمان لود آنها شوید.
زمان استفاده از این گوشی حتی در طول اجرای طولانی بنچمارکها، A50 داغ نشد و خبری از افت کیفیت برای جبران این قضیه نبود. به طور کلی، گوشی گلکسی A50 عملکرد عالی با توجه به رده خود دارد و هیچ کاربری نباید در بین کارهایی که با آن انجام میدهد تاخیر ببیند.
سیستم دوربین سهگانه گوشی گلکسی A50 سامسونگ از دوربین اصلی ۲۵ مگاپیکسلی مجهز به فناوری فوکوس خودکار تشخیص فازی و گشادگی دریچه دیافراگم f/1.7، یک دوربین فوکوس ثابت ۸ مگاپیکسلی اولترا واید با ضریب اف f/2.2 و یک دوربین عمق سنج ۵ مگاپیکسلی فوکوس ثابت با ضریب اف f/2.2 تشکیل شده است. همچنین تک فلاش الایدی در اطراف آنها قرار دارد.
دوربین ۵ مگاپیکسلی یک ماژول مستقل نیست که بتوانید با آن واقعا عکس بگیرید بلکه یک «دوربین عمق سنج» است که به گفته سامسونگ برای «فوکوس زنده» استفاده میشود.
بنابراین دوربین اصلی ۲۵ مگاپیکسلی با طول کانونی ۲۷ میلیمتر و سپس دوربین ۸ مگاپیکسلی با میدان دید ۱۲۰ درجه را در اختیار داریم. دادههای EXIF گزارش میدهند که طول کانونی این دوربین ۱۳ میلیمتر است.
محیط اپلیکیشن دوربین بسیار شبیه به دیگر محصولات سامسونگ است با این تفاوت که برای کنترل نحوه استفاده از دوربین تعداد آیکونهای داخل نمایاب بیشتر شدهاند. آیکون ۳ درخت به معنای استفاده از دوربین اولترا واید است و ۲ درخت برای دوربین معمولی است.
همانند با همیشه سوایپ به طرفین حالات مختلف عکاسی را ظاهر میکند و به سمت بالا و پایین بین دوربین جلو عقب جابهجا میشود. یک حالت بهینهسازی صحنه توسط هوش مصنوعی نیز وجود دارد که انواع مختلفی از صحنهها را شناسایی میکند و براساس آن تنظیمات را تغییر میدهد. در تستها ما این حالت را خاموش نگه داشتیم چون فعالسازی آن تغییر زیادی در ظاهر عکس ایجاد نمیکند.
بدون شک حالت Live Focus (فوکوس زنده) به همراه حالت عکاسی پیشرفته دیده میشود ولی برخلاف اسم پیشرفته تنها میتوانید مواردی مانند ایزو (در محدوده ۱۰۰ تا ۸۰۰)، جبران نوردهی (در گامهای -۲/+2EV در ۰.1EV) و تعادل سفید (پیشتنظیمات و خبری از تنظیم دمای نور نیست) را تغییر دهید.
Galaxy A50 به صورت پیشفرض تصاویری با کیفیت ۱۲ مگاپیکسل میگیرد ولی از منوی تنظیمات میتوانید آن را تغییر دهید. در این بخش ۳:۴ به معنای ۱۲ مگاپیکسلی است در حالی که ۳:4H برای گرفتن تصاویر ۲۵ مگاپیکسلی است. زمان ثبت تصاویر ۱۵ مگاپیکسل نمیتوانید از حالت عکاسی خودکار HDR یا هر گونه حالت HDR دیگر استفاده کنید.
سطح جزئیات تصاویر ۲۵ مگاپیکسل چیزی نیست که از یک دوربین ۲۵ مگایپکسلی انتظار داشته باشید و برای ما جای تعجب نداشت. چنین کمبود جزئیاتی را در میانردههای قبلی سامسونگ مانند Galaxy A9 دیده بودیم.
تصاویر به طور کلی ملایم هستند ولی پردازش تصویر سعی کرده است با شارپ کردن تصویر این قضیه را جبران کند ولی اغلب اوقات زیادهروی میکند و در تصاویر هالوهای قابل توجه شارپ کردن تصویر دیده میشوند.
اما جنبه خوب ماجرا دقت بالای رنگها و کنتراست عالی است ولی دامنه دینامیک بالاتر از سطح متوسط است که با توجه به این که از حالت HDR استفاده نمیشود، طبیعی است.
تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی که در روز گرفته میشوند مانند تصاویر ۲۵ مگاپیکسلی چندان جذاب نیستند. زمانی که حالت HDR فعال نیست، تصاویر حتی از همتایان ۲۵ مگاپیکسلی خود ملایمتر هستند. رنگ و کنتراست خوب است و این تصاویر سریعتر ذخیره میشوند، ولی اگر تصاویر با جزئیات بیشتر میخواهید باید در روز با دوربین ۲۵ مگاپیکسلی عکس بگیرید.
اگر حالت عکاسی HDR فعال شود، تصاویر اغلب اوقات با نوردهی یکدست ظاهر اندکی بهتر دارند و بخشی از جزئیات نواحی بسیار روشن برگردانده میشود. اما گاهی اوقات رنگها ظاهر غیر واقعی و یک ته رنگ سبز مانند قابل توجه دارند.
دوربین اولترا واید تصاویر کاملا تحریف شدهای تولید میکند چون خبری از الگوریتم اصلاح تحریف نیست. به سختی میتوانیم چنین چیزی را یک مشکل بدانیم چون هدف دوربین اولترا واید قرار دادن جزئیات تا جای ممکن در تصویری با نسبت ۴:۳ است و بهای آن تحریف تصاویر است. کیفیت تصویر در سطح پیکسلها عالی نیست ولی رنگها و کنتراست عالی هستند و دامنه دینامیک به دنبال فعالسازی حالت Auto HDR بهتر میشود، بدون این که به رنگ جزئیات آسیب بزند.
تصاویری که با دوربین ۲۵ مگاپیکسلی گوشی گلکسی A50 در محیط کم نور گرفته میشود یک آشفتگی کامل هستند که از مشکل نبود جزئیات، وجود پارازیت، ملایم و اندکی محو بودن رنج میبرند. به نظر ما این دوربین اصلا برای عکاسی در شب نیست. به همین علت گزینه پیشفرض عکاسی با دوربین ۱۲ مکاپیکسلی است. ظاهرا این دوربین از ترفند ترکیب پیکسلها ولی تنها در شب استفاده میکند بنابراین تعدادی از تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی که در شب گرفته میشوند بسیار خوب هستند.
سطح اشباعسازی رنگ و نوردهی تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی بسیار خوب است حتی با آن که بعضی از نواحی روشن برش میخورند. اگر از نزدیکتر این تصاویر را بررسی کنیم سطح خوبی از جزئیات و حتی شارپ بودن را میبینیم که برای اکثر افراد مهم است. به نظر ما تصاویری که در شب با این دوربین گرفته میشوند با توجه به کلاس گوشی بسیار عالی هستند.
گلکسی A50 دارای حالت عکاسی در شب نیست بنابراین نمیتوانیم کیفیت تصاویری در حد دوربین هوآوی داشته باشیم. چنین چیزی به ویژه در تصاویر دوربین اولترا واید حس شد که بدون دخالت بخش نرمافزاری واقعا یک فاجعه هستند.
Galaxy A50 برای ثبت اطلاعات عمق یک دوربین ۵ مگاپیکلی دارد و باید تصاویر پرتره خوبی بگیرد. این تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی ذخیره میشوند و واقعا چشمگیر هستند، به ویژه زمانی که توجه کنیم با یک گوشی میان رده گرفته شدهاند. جداسازی سوژه از پس زمینه عالی است، هیچگونه تحول غیرمنتظرهای دیده نمیشود و الگوریتم دوربین به اندازه کافی هوشمند است تا گول اشیاء نزدیک به صورت سوژه را نخورد. یقینا تصاویر بی عیب نیستند ولی پرچمدارهایی هستند که در این بخش عملکرد بدتری دارند.
دوربین جلو Galaxy A50 یک سنسور ۲۵ مگاپیکسلی است که ممکن است همان دوربین اصلی ۱۲ مگاپیکسلی باشد یا حتی نباشد. زمانی که از فاصله مناسب عکس سلفی میگیرید و نور به اندازه کافی است، تصاویر جزئیات خوبی دارند. رنگها نیز دقیق هستند.
دوربین سلفی مانند دوربین اصلی ۲۵ مگاپیکسلی، به صورت پیشفرض تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی میگیرد مگر این که از بخش تنظیمات ۲۵ مگاپیکسل را انتخاب کنید. تنها در حالت ۱۲ مگاپیکسل امکان استفاده از گزینه عکاسی Auto HDR وجود دارد و استفاده از آن باعث نجات مقداری از جزئیات در بخشهای بسیار روشن میشود. تصاویری که در این حالت گرفته میشوند بسیار با جزئیات و کیفیت رنگ عالی هستند.
امکان عکاسی پرتره با دوربین جلو نیز وجود دارد اما فقط با یک دوربین. تصاویر پرتره به نسبت تصاویر معمولی سلفی ملایمتر هستند ولی جای شگفتی دارد که از همان الگوریتم جداسازی سوژه و پس زمینه تصاویر پرتره دوربین عقب استفاده میشود. در زمان نیاز حالت عکاسی HDR نقش خود را به شکل عالی نشان میدهد.
دوربین فیلمبرداری Galaxy A50 میتواند حداکثر فیلمهایی با کیفیت فول اچدی و نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرد و خبری از ویدئوهای 4K یا فول اچدی با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیست. اما فناوری لرزشگیر الکترونیکی وجود دارد و همیشه فعال است چون گزینهای برای خاموشی آن به چشم نمیخورد. بیت ریت ویدئوهای فول اچدی متوسط و ۱۷ مگابیت بر ثانیه است و صدا با کیفیت استریو و ۲۵۶ کیلوبایت بر ثانیه ضبط میشود.
ویدئوهای فول اچدی این گوشی سطح بالایی از جزئیات و پارازیت کمی دارند. دامنه دینامیک نیز خوب و رنگها دقیق هستند. فیلمهای فول اچدی گوشی گلکسی A50 را جزو بهترینها در بین تمامی گوشیها قرار میدهیم.
کیفیت فیلمبرداری دوربین اولترا واید از نظر سطح جزئیات عالی نیست ولی با توجه به نوع لنز قابل قبول است. فناوری لرزشگیر الکترونیکی برای هر دو دوربین معمولی و اولترا واید موجود است و عملکرد عالی از خود بر جا میگذارد.
به صورت تئوری اگزینوس ۹۶۱۰ از فیلمبرداری با کیفیت 4K پشتیبانی میکند ولی گزینهای برای آن در این گوشی نیست. جالب است مانند بعضی از مدلهای ارزانقیمت گوشیهای ردمی اگر از یک اپلیکیشن شخص ثالث مانند OpenCamera استفاده کنید میتوانید با این گوشی فیلمهای 4k با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرید و کیفیت واقعا خوبی دارند.
امسال سامسونگ یک دست کامل روی سر و صورت سری گلکسی A خود کشیده است و مجددا موقعیت آنها در بازار را تغییر داده است. هدف از تولید گوشی Galaxy A50 پایین نگه داشتن قیمت و ارائه تعدادی از امکانات گوشیهای رده بالاتر است یعنی مواردی مانند نمایشگر سوپر امولد، چیپست سریع و سیستم دوربین چندگانه.
نتیجه این استراتژی خوب جواب داده است، A50 ظاهر جذاب، نمایشگر بسیار رنگین امولد با حسگر اثرانگشت زیر آن، دوربینهای توانا در عقب و جلو، یک چیپست خوب برای بازی و یک باتری قدرتمند دارد که به اندازه کافی شارژ نگه میدارد. ولی بهترین نکته در مورد این گوشی قیمت معقول و رقابتی یعنی ۲۸۰ یورو است.
البته بعضی چیزها فدای این قیمت شدند، مثلا این گوشی ضد آب نیست، قابلیتی که گوشیهای سری گلکسی A بابت برخورداری از آن مشهور بودند.
به رقبا نگاه کنیم اولین آنها Moto G7 Plus موتورولا با تقریبا همین قیمت است ولی از هر نظر گوشی با کیفیت کمتر است. نمایشگر السیدی است، چیپست توانایی ندارد، دوربین با آن که میتواند فیلمهای 4K بگیرد چنگی به دل نمیزند و عمر باتری ناامیدکننده است.
گوشی ردمی نوت ۷ قیمت کمتری دارد ولی رقیب خوبی است. محبوبترین میانرده شرکت شیائومی به جذابی و سریعی A50 است. با آن که نمایشگر ۶.۳ اینچی با همان دقت دارد ولی از نوع السیدی مجهز به فناوری IPS است. خبری از دوربین اولترا واید نیست ولی میتواند در عکاسی ماهرانه ظاهر شود و حتی حالت عکاسی در شب دارد.
رقیب دیگر Honor 10 Lite با آن بدنه زیبا و نمایشگر بزرگ IPS LCD است و چیپست کرین ۷۱۰ آن قدرتی مشابه با اگزینوس ۹۶۱۰ دارد. شرکت آنر از دوربین اولترا واید استفاده نکرده است ولی از حالت Night Mode هوآوی بهره میبرد. علاوه بر این قیمت این گوشی در مقایسه با محصول سامسونگ پایینتر است.
اگر بخواهیم به محصولات خود سامسونگ نگاه کنیم و A50 بیشتر از حد برای شما بزرگ است، مدل A40 گزینه بسیار خوب است. گوشی هوشمند سبکوزن و بسیار جمعوجور با یک نمایشگر تقریبا بدون حاشیه امولد ۵.۹ اینچی با دقت فول اچدی، یک چیپست به اندازه کافی قدرتمند اگزینوس ۷۸۸۵ و یک باتری ۳۱۰۰ میلیآمپر ساعتی بسیار خوب. A40 در پنل پشتی مجهز به سیستم دوربین دوگانه با یک دوربین اصلی ۱۶ مگاپیکسلی و یک دوربین اولترا واید ۵ مگاپیکسلی است، ولی لنز عمقسنج را ندارد و بنابراین تصاویر پرتره نه چندان دقیق میگیرد.
سامسونگ در گوشی Galaxy A50 عملکرد بسیار خوبی داشته است، طراحی و تنوع رنگی، نمایشگر، عملکرد و عمر باتری جزو آنها به شمار میرود. کیفیت تصاویر ثابت با آن که جزئیات چشمگیری ندارند ولی رزولوشن آنها بالا است و بدون توجه به شرایط آب و هوایی نوری موجود عکس صحنه را به درستی ثبت میکنند. ویدئوهای فول اچدی نیز چشمگیر هستند.
افزودن رابط کاربری One UI به یک گوشی میانرده قابلیت خوشایندی است. با این حال گوشی گلکسی A50 سامسونگ برخلاف نسلهای قبلی خود ضد آب نیست ولی با توجه به ویژگیها و قیمت رقابتی که دارد تمامی این کمبودها را جبران کرده است.
منبع: gsmarena.com
با روکیدا همراه باشید در بررسی تخصصی لکسوس Lexus NX200 2019 . خودروهای نیمه شاسی بلند کراس اور از سوی همه تولید کنندگان مطرح خودرو د حال معرفی و تولید هستند و این سبک از خودرو های پرمخاطب به گونه ای عجیب مورد استقبال قرار گرفته و مدل های خودروهای تولید شده در این سبک بسیار زیاد و متنوع شده اند . به گونه ای که شما تقریبا با هر بودجه ای از ۹۰ میلیون به بالا می توانید یک کراس اور میان اندازه ساسی بلند شهری انتخاب نمایید . البته قبل از خرید احتمالا کلی سردرگم خواهید بود.
خودرو لکسوس Lexus NX200 ، هم به صورت یک نسخه سبک و کممصرف NX300h و هم بهصورت NX200t که اولین توربوشارژر لکسوس (لکسس) است، در دسترس قرار میگیرد. هدف از ساخت این خودرو ، رقابت مستقیم با نام های بزرگی هم چون بنز GLA، ب ام و X3 و رنج روور ایووک است.
کمپانی خودرو سازی لکسوس با مشاهده فروش بسیار موفقیت آمیز مدل محبوب سری RX تصمیم گرفت مدل جمع و جورتر ، شهری تر و دست یافتنی تری از برند لکسوس را در قالب سری NX تولید کند تا فروش محصولات خود را به طور چشمگیری ارتقا دهد و به نظر می رسد در این امر موفق بوده است .
خودرو لکسوس Lexus NX200 دارای طراحی خشن، جدی، با خطوط تیز و مدرن است.چراغ ها در لکسوس ان ایکس از نوع تیره رنگ هستند .آینه ها جدید با رنگ سیاه و همچنین داشتن رینگ های اپرت زیبا در سایز ۱۸ اینچ به این خودرو زیبایی داده است.در قسمت آینه های هم این خودرو از آینه های دارای گرمکن برقی از نوع الکتروکرومیک بهره می برد.و همچنین وجود نور پردازی در زیر دستگیره های درب خودرو در شب نمایی زیبا به این خودرو خواهد داد.این شرکت ادعا دارد که رنگ بکار برده بر این خودرو از نوع ضد خش است تا جایی که با کشیدن چیزی مثل چاقوی جیبی نمی تواند روی رنگ آن اثر بگذارد.
ابتدا بیاید مشخصات فنی خودرو را با هم بصورت کاملا مختصر مرور نماییم :
نوع خودرو: موتور جلو، دیفرانسیل تمامچرخ متحرک، ۵ سرنشین، ۴ در هاچبک.
قیمت مدل تست: ۴۴۳۷۵ دلار (قیمت مدل پایه: ۳۸۹۰۵ دلار).
نوع موتور: DOHC با ۱۶ سوپاپ، چهار سیلندر در یک ردیف با توربوشارژر و خنککننده داخلی، بدنه و رویه آلومینیومی، انژکتور سوخت مستقیم.
گنجایش: ۱۹۹۸ سیسی.
قدرت: ۲۳۵ اسب بخار در ۵۶۰۰ دور در دقیقه.
گشتاور: ۳۴۹/۸ نیوتنمتر در ۱۶۵۰ دور در دقیقه.
گیربکس: ۶ سرعته اتوماتیک با قابلیت شیفت دستی.
در این خودرو از دو انژکتور در هر سیلندر و از یک اگزوز چهار به دو ستفاده میکند که برای کاهش افت سرعت استفاده میشود و به انتقال خودکار نیرو توسط دنده شش سرعته جدید کمک میکند . تیپ F Sport سیستم فرمانی با عملکرد بالا را ارائه میدهد و تعلیق با تنظیم اسپورت باعث ارتقا کیفیت هندلینگ NX در سطح عملکرد رقبای لکسوس مثل Audi Q5 ، BMW X3 میشود .
اعدادی که ما از طی ارزیابی به دست آوردیم دقیقا ما را تهییج نمیکند ، شتاب NX از صفر تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت طی ۶.۹ ثانیه صورت میگیرد. ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در آخرین تست بیشتر از BMW X1 xDrive28i و از X3 با همان موتور هم عقب است . علیرغم سعی لکسوس برای کاهش این نقص ، اما همچنان پابرجاست .
نکته مثبت در دنده این ماشین این است که ، در دنده چهار خودرو کاملاً بی صداست ، حتی بیشتر از نوع هیبریدی که دو دسیبل در سرعت ۱۱۰ کیلومتر در ساعت مصرف میکند . سیستم فعال کنترل صدا را در حالت اسپورت فعال کنید در این صورت داخل ماشین با صدای خوشآیند بلندی پر میشود.
در پیچ جاده NX200t دور مناسبی می گیرد ، چرخاندن چرخها و پایداری در سرعت بالا در نوع F Sport ـ تعلیق کنندههای خاص ـ هنگام رانندگی معمولی حس خوبی دارد . اما اگر کمی بیشتر گاز دهید به سمت نافرمانی میرود . وقتی که ۵۹ درصد وزن یک کراس اور روی چرخهای جلو می نشیند ، توانایی های زیادی خواهد داشت . حتی در حالت AWD و لاستیک های تابستانی ، وزن متوسط جلوی ماشین با فشار با گرفتن ترمز سر میخورد .
هر چه می خواهید در رابطه با ظاهر لکسوس بگویید ولی قطعا به دلیل شجاعتش امتیاز میگیرد . نوع F Sport مشکی شیشه دودی شبکهای ، چراغ هایی با نور پراکنده ( همه LED ها ) ، سپر مشکی و چراغهای عقب ، آینههای مشکی و چرخ ۱۸ اینچی موافقان و مخالفان بسیاری را کسب کرده است . نظرها بسیار متفاوت است اما بسیاری از ما موافقیم که بدنه بهتر شکل داده شده است و F Sport بهتر از NX200t استاندارد به نظر میآید. در واقع این از آن ماشینهایی است که بدنه ای عالی با قیافه ای خوب دارد .
در مورد مصرف سوخت ، آمارهای رسمی اینگونه هستند :
مصرف سوخت داخل شهر ۱۱.۲ لیتر در هر صد کیلومتر
مصرف سوخت خارج از شهر ۸.۴ لیتر در هر صد کیلومتر
مصرف سوخت ترکیبی ۹.۸ لیتر در هر صد کیلومتر
حجم باک ۶۰ لیتر
استاندارد آلایندگی یورو ۵
استاندارد امنیت ۵ ستاره از NHTSA
میزان تولید CO2 – گرم در هر کیلومتر
همچنین تجهیزات و امکانات خودرو لکسوس Lexus NX200 2019 به این شرح است :
کیسه هوا: مجهز به ۸ کسیه هوای ایمنی (جلو ، جانبی ، پرده ای محافظ سر)
ترمز و کنترل: سیستم ترمز ABS
سیستم کمکی ترمز EBD
سیستم کنترل سراشیبی HAC
سیستم پیش برخورد PCS
سیستم هوشمند Stop Smart Technology کاهش قدرت موتور به هنگام فشردن ترمز
سیستم توربوشارژ
دارای ۳ حالت رانندگی (ECO , Normal , Sport)
سیستم امنیتی: قفل مرکزی با ریموت کنترل
سیستم ضد سرقت ایموبلایزر
قفل و باز کردن دربها و روشن شدن موتور بدون کلید Smart Access
سیستم Safety Connect برای تماس با اورژانس در هنگام تصادف
سیستم ایمنی پیش برخورد با ماشین و عابر پیاده
فرمان: فرمان هیدرولیکی با قابلیت تنظیم برقی
سیستم هوشمند کمکی الکترونیکی
کنترل سیستم صوتی بر روی فرمان
روکش چرمی
سیستم حساس به سرعت
سیستم گرمکن فرمان
سیستم قدرت فرمان الکترونیکی EPS
فرمان اسپرت
تهویه مطبوع: سیستم تهویه مطبوع اتوماتیک دوگانه
صوتی و تصویری: سیستم صوتی حرفه ای
با قابلیت پخش CD , MP3 , DVD
دارای پورت های USB , AUX
به همراه ۱۰ بلندگو
بلوتوث
سیستم GPS به همراه سیستم تشخیص صدای راننده
دارای نمایشگر ۷ اینچی چند منظوره
سیستم ناوبری
سیستم فرمان صوتی قادر به برقراری تماسهای تلفنی
سیستم Siri Eyes Free دسترسی به ایمیل و ارسال پیام های متنی آیفون
سیستم Sirius XM رادیو ماهواره ای
سیستم HD Radio با اشتراک رایگان ترافیک و نظارت بر آب و هوا
سیستم Remote Touchpad کنترل صفحه نمایش
نمایشگر چند رسانه ای در صفحه کیلومتر
سیستم شارژر وایرلس
امکانات صندلی جلو: سیستم پشت سری های هوشمند و فعال برای جلوگیری از صدمات تصادف
تنظیم برقی صندلی راننده در ۱۰ حالت مختلف
دارای سیستم حافظه صندلی
تنظیم گودی کمر
روکش چرمی
سیستم گرمکن و سردکن صندلی
صندلی های اسپرت
امکانات صندلی عقب: سیستم پشت سری های هوشمند و فعال برای جلوگیری از صدمات تصادف
روکش چرمی
سیستم تاشوندگی صندلی های ردیف دوم
آینه ها: آینه الکتروکرومیک برای سهولت دید راننده در شب
تنظیم برقی آینه های جانبی
راهنمای LED آینه های جانبی
شیشه ها: شیشه بالابر های برقی
گرمکن شیشه عقب
شیشه های سولار
سقف: سانروف با قابلیت تنظیم
روشنایی جلو: چراغهای زنون به همراه مه شکن
سیستم روشن و خاموش شدن خودکار براساس نور محیط
روشنایی عقب: چراغهای LED به همراه مه شکن
کمک رانندگی: سنسور دنده عقب
سیستم مدیریت پیمایش
سیستم کروز کنترل
سیستم هشدار نقاط کور
سیستم هشدار خروج از خط
سیستم هشدار ترافیک RCTA
سیستم Head Up Display نشان دادن اطلاعات خودرو بر روی شیشه جلو
سنسور باران برای عملکرد اتوماتیک برف پاکن ها
سیستم حرکت با توجه به شیب جاده
دوربین دید عقب و جلو
سیستم پیشرفته Enform با کنترل بر روی سیستم های :
ایمنی , اتصال به اورژانس Safety Conncet
کنترل وضعیت و تعمیر خودرو از راه دور Service Connect
نرم افزار تلفن همراه اندروید و iOS برای باز و بسته کردن درب و روشن کردن موتور Remote
سیستم ناوبری به همراه مرکز پاسخگویی Destinations
سیستم Enform App Suite که اجازه می دهد از طریق صفحه نویگیشن به بعضی سایت های معروف متصل شوید (رزرو رستوران، خرید بلیط سینما)
سیستم باز و بسته شدن درب گاراژ Home Link
سایر امکانات: دستگیره های درب با روشنایی LED
همانند قسمت خارجی ماشین ، قسمت داخلی آن کمی شلوغ ، تاثیر گذار و در عین حال جمع و جور است . لکسوس را در نوع F Sport با صندلیهای جلو عالی ، پدالهای آلومینیومی و فرمانی با قابلیت تنظیم بالا و قطر کم که احساسی فوق العاده به راننده میدهد ، می توان یافت . دیگر عناصر موجود در F Sport شامل قیافه عقربه ها ، صفحه ضد خراش و ترکیب زیبای در و داشبورد است .
با این ابعاد کم ، هیچ چیزی از دسترس راننده خارج نیست . صندوق مرکزی به سمت سرنشینان است و قفسهای درست کرده که شبیه به صفحه نمایشی ایستاده واقع در BMW است و کنترل HVAC در دسترس قرار داده شده است . کنترل اطلاعات در ارزیابی یادآور خوبی از کنترل کننده لمسی از راه دور لکسوس بود (شامل بسته هدایت گر ۲۱۴۰ دلاری ) ، که با پد لمسی هپتیک و استراحت دست ارگونامیک در کنسول تکمیل شده است . جهت خواباندن صندلی ، برگردان به صورتی است که هیچ جای اضافی باقی نمی ماند به ویژه برای سرنشینان جلو و به این صورت به نظر میآید که همه چیز در اطرافشان فشرده است . راننده ای با هیکل متوسط در اتاق این خودرو راحت است ، اگرچه سقفش کوتاه و بدنه آن نیز برای افرادی با جثه درشت بیش از حد نقلی است .
تفاوت مدل F اسپرت
مدل F اسپرت و پلاتینوم در دکوراتیو کابین نیز تفاوت هایی با یک دیگر دارند که البته این تفاوت ها به پای تفاوت کابین مدل F اسپرت و معمولی سدان IS نمی رسد. مدل F اسپرت با مواردی نظیر دوخت قرمز روی داشبورد، صندلی ها و فرمان، نشان F اسپرت روی فرمان، تریم داخلی نقره ای رنگ با طرح فیبرکربن و پدال های آلومینیومی سوراخ دار، از نمونه پلاتینوم متمایز می شود.
البته در مدل اسپرت آپشنی نظیر تنظیم برقی صندلی های عقب به چشم نمی خورد. رنگ بندی پوشش کابین این ۲ مدل نیز با یک دیگر متفاوت است و در مجموع با مواردی نظیر استفاده از تریم چوبی براق و پوشش تیره تر صندلی ها، سعی شده تا کابین مدل پلاتینوم شکیل تر از کابین مدل اسپرت F باشد.
وقت آن رسیده تا پشت فرمان NX قرار بگیریم. پیش از هرچیز به این نکته توجه کنید که مدل F اسپرت و پلاتینوم از نظر قوای محرکه هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. پیشرانه توسط دکمه استارت در سمت راست فرمان روشن می شود. به لطف عایق بندی بی نقص کابین، با بسته شدن درها سکوت کامل بر کابین حکم فرما می شود. تسلط به خودرو در پشت فرمان کاملا مناسب است و در قسمت جلو نقطه کوری به چشم نمی خورد.
سیستم تعلیق مدل F اسپورت لکسوس Lexus NX200 2017 نرم تر و دلنشین تر است و همچنین پایداری بیشتری را در سرعت عای بالاتر فراهم می کند .
ارتفاع کوتاه شیشه عقب باعث شده تا دید این قسمت با مشکل مواجه شود. اما وجود دوربین دید عقب با لنز واید و تغییر فرم آینه های جانبی هنگام قرار گرفتن دنده در حالت R، به خوبی این مشکل را بر طرف می کنند. هم چنین دوربین ۳۶۰ درجه جلو هنگام ورود به تقاطع ها به کمک راننده آمده و نقاط کور را در صفحه نمایش نشان می دهد. از نقش سامانه BSA (کنترل نقاط کور) نیز در هدایت NX نمی توان گذشت. این سامانه نقاط کور اطراف را با آلارمی روی آینه های جانبی به راننده هشدار می دهد.
ترمز دستی NX به صورت برقی عمل می کند. با قرار گرفتن دنده در حالت P، ترمز فعال می شود و با قرار گرفتن در حالت D، ترمز خودبه خود آزاد می شود. البته عملکرد ترمزدستی الکترونیک در نمونه مورد بررسی با کمی سروصدا نیز همراه بود.
سامانه هدآپ در عمق شیشه جلو، المان هایی نظیر میزان سرعت و وضعیت دنده را نمایش می دهد. پیش از این در پیست اتومبیلرانی، قابلیت های فنی NX را مورد بررسی قرار داده بودیم.
تعیین وضعیت رانندگی :
اما فضای خالی پارکینگ نیز محل بدی برای آزمایش برخی از قابلیت های فنی NX نبود. اهرم دوار انتخاب وضعیت رانندگی را فشار داده تا روی حالت نرمال قرار گیرد. اگر اهرم را به سمت چپ بچرخانیم نیز حالت اقتصادی فعال می شود. در حالت نرمال همه چیز در حد تعادل قرار دارد. هم چون حالت اقتصادی دنده ها در دورهای پایین تعویض نمی شوند و سیستم تعلیق نیز عملکرد نسبتا نرمی دارد. با چرخاندن اهرم به سمت راست، وضعیت رانندگی روی حالت اسپرت و یک پله بعد از آن، روی حالت اسپرت پلاس قرار می گیرد.
درحالت اسپرت پلاس واکنش پدال گاز دقیق تر شده و فرمان نیز کمی سفت تر می شود. عملکرد سیستم تعلیق تفاوت چندانی با حالت نرمال ندارد اما باید کمی خشک تر از حالت های دیگر باشد.
با فشردن دکمه اتو هولد، با برداشتن پا از روی پدال ترمز در شیب ها، از حرکت روبه جلو خودرو و دور گرفتن اش جلوگیری می شود. سیستم تعلیق NX در جلو از نوع مک فرسون و در عقب از نوع طبق دوبل مجهز به کمک فنر است. عملکرد مجموعه فنربندی و تعلیق در کل دلچسب است.
به طور مثال بارها روی رمپ های شیاردار و پله ای شکل طبقات پارکینگ با سرعت زیاد حرکت کردم، اما اثری از تکان ها اضافی در کابین و رها شدن کنترل فرمان از دستم نبود. سیستم تعلیق تطبیق پذیر AVS نیز در راحتی سواری NX بی تاثیر نیست. سامانه کنترل پایداری و ترکشن کنترل را خاموش کرده و خودرو را در حالت اسپرت پلاس قرار می دهیم.
در این حالت با وجود خاموش بودن ESP باز هم نمی توان قسمت عقب را از مدار خارج کرد. با فشار آوردن به NX در پیچ های پارکینگ و عبور از رمپ ها، حتی در این حالت نیز لغزشی در محور عقب وجود ندارد. حتی با وجود تقسیم وزن ۵۹ درصد روی محور جلو، کمتر دچار بیش فرمانی در پیچ های تیز می شود و عملکرد فرمان اش قابل ستایش است.
علی رغم کراس اوور بودن و ارتفاع زیاد از سطح زمین، دینامیک حرکتی NX واقعا دلچسب و حرکت اش در پیچ ها با خودروهای سواری قابل مقایسه است. در بهترین حالت نیروی چسبندگی به ۰.72G می رسد که باز هم رقیب اش ب ام و X3 در مقابل آن از نظر چسبندگی وضعیت بهتری دارد.
لکسوس، NX را ۲ مدل NX200t و NX300h عرضه می کند. نمونه های عرضه شده در ایران اغلب از نوع NX200t مجهز به پیشرانه ۴ سیلندر ۲ لیتری بنزینی هستند که برای نخستین بار در تاریخ فعالیت لکسوس، پیشرانه این مدل به توربوشارژر مجهز شده. البته تعداد محدودی مدل NX300h نیز به کشور وارد شده است. این مدل از یک پیشرانه ۲.۵ لیتری اتمسفریک به همراه یک موتور برقی بهره می برد و از کراس اوورهای هیبریدی بازار است.
هم چنین لکسوس برای NX ،۲ نوع وضعیت انتقال قدرت ۲ و تک دیفرانسیل را در نظر گرفته است. که نمونه های وارد شده به کشور، همگی از نوع دودیفرانسیل هستند. در حالت عادی اما نیرو به چرخ های جلو منتقل می شود و با فشردن دکمه ای، وضعیت دودیفرانسیل فعال می شود. در این حالت تعادل خودرو خصوصا در پیچ ها بهتر می شود. توربوشارژر پیشرانه NX با توجه به اندازه نسبتا کوچک خود، لگ کمی دارد و لکسوس سعی کرده تا تاخیر توربو را به حداقل برساند.
اما باز هم کمی تاخیر در عملکرد توربو احساس می شود. پیشرانه NX200t توانایی تولید ۲۳۵ اسب بخار را دارد. توربوها در دورهای پایین عمل می کنند و از این جهت بیشینه گشتاور در دورهای ۱۶۵۰ تا ۴۰۰۰ در دسترس قرارمی گیرد. شتاب اولیه NX با توجه به وزن ۱.۸ تنی اش مناسب است و کمی کندتر از رقبای آلمانی از زمین کنده می شود. اما در دنده های بالاتر کشش پیشرانه کمی افت می کند و NX از آن تک وتای اولیه می افتد.
گیرباکس ۶ سرعته اتوماتیک NX عملکرد دقیقی دارد و می توان دنده ها را توسط پدال شیفترهای پشت فرمان نیز تعویض کرد. هماهنگی گیرباکس با پیشرانه قابل تحسین است، اما کیفیت پایین سوخت موجود در کشور موجب پایین آمدن راندمان پیشرانه می شود.
یکی از مهم ترین نقاط قوت NX، ترمزهای قدرتمند با سیستم ترمز کمکی BA است که در طول بررسی ما با وجودن فشردن پی درپی ترمز و داغ شدن مجموعه ترمز، هیچ گونه افتی در عملکردش مشاهده نشد.
۱۱ عدد ایربگ ایمنی سرنشینان NX را تامین می کنند. هم چنین این خودرو توانسته از تست های تصادف سربلند بیرون آید و ۵ ستاره ایمنی موسسه EURONCAP را به خود اختصاص دهد. مصرف سوخت آن هم با توجه به استفاده از توربوشارژر و حجم ۲ لیتری پیشرانه مناسب است و در حالت ترکیبی، رقمی کمتر از ۱۰ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر را نشان می دهد.
علی رغم مدت کمی که از حضور NX در بازار جهانی می گذرد، این شاسی بلند کامپکت توانسته طرفداران زیادی پیدا کند. در ایران نیز با آغاز پیش فروش NX توسط ایرتویا، تعداد زیاد متقاضیان برای خرید این محصول جدید لکسوس، مسئولان فروش شرکت را شگفت زده کرد! البته NX هنوز موفق به اخذ پلاک ملی نشده و در حال طی پروسه های رایج است. اما در صورت پلاک شدن، روی مدل F اسپرت به عنوان گران ترین نمونه، برچسب قیمتی حدود ۳۸۰ میلیون تومان خواهد خورد.
NX با ظاهر جذاب و اسپرت اش، بیشتر نظر جوانان را به خود جلب می کند و احتمالا اگر سنی کمتر از ۴۰ سال داشته باشید، سراغ این خودرو می روید. طراحی بسیار جذاب و مدرن بدنه، به همراه کابین با کیفیت و خوش ساخت و برخورداری از جدیدترین آپشن ها و سامانه های ایمنی و رفاهی، از NX یک شاسی بلند دوست داشتنی ساخته است.
اما اگر به بحث فنی اهمیت ویژه ای می دهید و به دنبال هیجان بیشتر در رانندگی هستید، شاید ب ام و X3 یاX4 با پیشرانه پرقدرت تر، تاخیر کمتر توربوها و گیربکس دقیق تر انتخاب مناسب تری برایتان باشد. اما باید به برچسب قیمتی NX و هزینه های نگهداری و سرویس آن نیز توجه کنید. که به مراتب از رقبای آلمانی کمتر است.
با قیمت پایه ۳۸.۹۰۵ دلار برای حالت رانندگی با خودرو AWD و قیمت ۴۴.۳۷۵ دلار ( شامل بسته پریمیوم ، راهنمای پارک کردن ، سانروف و مانیتورهای نقاط کور و علاوه بر موارد ذکر شده سیستم ناوبری ) ، مطمئن نیستیم که AWD NX200t F Sport را به جای BMW X3 با قیمت ۴۱.۴۵۰ دلار یا Audi Q5 39.825 دلار پیشنهاد کنیم ، چه برسد به X1 و Q3 ارزانتر که به عنوان رقیبان مستقیم هستند . ما به هر حال F Sport را نسبت به نسخه استاندارد توصیه میکنیم که لکسوس Lexus NX200 2019 را به یک مدل اسپورت دوست داشتنی با قیمت مناسب تبدیل میکند .
معمولا بیگ بنگ یا همان انفجار بزرگ (big bang)، نقطه شروع دنیایی که میشناسیم در نظر گرفته میشود. لحظهای که قبل از آن هیچ لحظهای وجود ندارد. تقریباً ۱۳.۸ میلیارد سال پیش یک انفجار بزرگ انجام شد و بعد دنیایی که میشناسیم و میبینیم تشکیل شد. سؤالی که ذهنهای زیادی را درگیر کرده این است که آیا واقعاً بیگ بنگ شروع همه چیز بوده؟ قبل از بیگ بنگ جهان چه وضعیتی داشته؟ در روکیدا میخواهیم نگاهی به دنیای ماقبل تاریخ (تاریخ کیهانی) بیندازیم. با ما همراه باشید.
اگر بخواهیم ساده و مختصر به این سؤال جواب بدهیم باید گفت که ما اصلاً از دنیای قبل از بیگ بنگ چیزی نمیدانیم و در نتیجه از اینکه جهان ما قبل از بیگ بنگ کجا بوده و چه وضعی داشته خبر نداریم. احتمالاً با این جواب کوتاه و مختصر قانع نشدید (ما هم نشدیم!)، پس باید سراغ جواب تخصصیتر و بلندتر برویم. بهطور دقیقتر باید گفت که دنیایی که الآن میشناسیم قبل از بیگ بنگ ممکن است هر چیزی یا هر جایی بوده باشد و با قطعیت نمیشود نظر داد! خوب احتمالاً باز هم چیزی دستگیرتان نشد. پس بگذارید از اول شروع کنیم.
برای اینکه بفهمیم قبل از بیگ بنگ چه خبر بوده، باید اول خود بیگ بنگ را درست درک کنیم. یکی از نکات مهم در مورد انفجار بزرگ این است که انفجار بزرگ در واقع یک نقطه یا یک لحظه در زمان است و نه در فضا! در این موردشان کارول (Sean Carrol)، فیزیک دان تئوری پرداز موسسه فناوری کالیفرنیا توضیحات دقیقتری داده که در ادامه بهطور کلی آن را توضیح میدهیم.
باید اعتراف کنیم که همه ما از بیگ بنگ چنین تصوری داریم: یک نقطه کوچک و بسیار فشرده از ماده در یک فضای خالی که در یک لحظه منفجر میشود و دنیای ما به وجود میآید! خوب وقتش رسیده این تصورات را دور بریزید. چرا؟ اولین نکته اینکه ممکن است اصلاً جهان قبل از بیگ بنگ آن طور که تصور میکنیم کوچک نبوده باشد. بحث اصلی اینجا بر سر دنیای قابل مشاهده است. یعنی دنیایی که ما قادر به دیدن آن هستیم.
درست است که پیش از انفجار بزرگ تمام دنیایی که الآن میشناسیم، یعنی فضای کروی با قطر تقریبی ۹۳ میلیارد سال نوری که حداقل ۲ هزار میلیارد کهکشان را در خود جای داده، فقط در فضایی کمتر از ۱ سانتی متر متراکم و فشرده شده بود، ولی نباید جهان غیرقابل مشاهده را فراموش کنیم. یعنی ممکن است خارج از جهان قابل مشاهده توسط ما، یعنی چیزی که ما میتوانیم ببینیم، اتفاقات زیادی در حال رخ دادن بوده باشد. فراموش نکنید که ما بخش بزرگی از جهان را هیچ وقت نمیتوانیم مشاهده کنیم چون نور در طی ۱۳.۸ میلیارد سال فاصله مشخصی را میتواند طی کند. یعنی فاصله بیشتر از آن را ما هیچ وقت نمیتوانیم ببینیم.
جهان قابل مشاهده توسط ما
پس ممکن است جهان قبل از بیگ بنگ واقعاً همان طور که فکر میکنیم فقط محدود به یک فضای بسیار کوچک ۱ سانتی متری، یا بر خلاف تصور ما، بسیار بزرگ و بینهایت بزرگ بوده باشد. از آن جایی که ما نمیتوانیم فعلاً در زمان سفر کنیم و بخشی از جهان که امروز خارج از دیدرس ما است را ببینیم، نمیشود هیچ نظر قطعی در این مورد داد. تنها چیزی که میدانیم این است که بخشی از ماده موجود در دنیا بسیار فشرده و چگال بوده و بعد خیلی سریع منبسط شده و در فضا پخش شده است.
در واقع از یک نظر میشود گفت که چیزی خارج از جهان ما وجود ندارد. چون طبق تعریفی که ما از جهان داریم، همه چیز جزو جهان است. در لحظه بیگ بنگ همه چیز بسیار فشردهتر و داغتر از چیزی که امروز هست، بوده و همان موقع هم واقعاً چیزی خارج از جهان، وجود نداشته است.
ولی همه چیز اینجا تمام نمیشود. تصورات ما باز هم در مورد انفجار بزرگ باید تغییر کند! جهان ما در فضا پخش یا منبسط نشده است، بلکه خود فضا انبساط پیدا کرده! اگر میشد در زمان به عقب بر گردیم و لحظهای که دنیا بسیار فشرده بود و بعد منفجر شد را ببینیم احتمالاً بهتر این مسئله را درک میکردیم. مهم نیست امروز کجای جهان هستید، به هر حال اگر در همین قسمت از فضا در زمان به عقب بر گردید به شرایط پیش از بیگ بنگ، یعنی یک نقطه فشرده و بسیار داغ بر میگردید و این دقیقاً یعنی اینکه ماده پس از بیگ بنگ در فضا گسترده نشده بلکه خود فضاست که گسترده شده!
هیچ کسی نمیداند دنیا پیش از انفجار بزرگ در چه حالی بوده و هر چیزی که میدانیم مربوط به لحظاتی بعد از انفجار بزرگ است. یعنی از زمانی که جهان آنقدر سرد شد که پروتونها نوترونها توانستند دور هم جمع شوند. بیشتر دانشمندان معتقدند که جهان در ثانیه اول بعد از بیگ بنگ با یک فرآیند انبساط نمایی (رشد تصاعدی توان دار) گسترش یافته است که به آن اصطلاح تورم گفته میشود. این مسئله باعث شده که فضا-زمان منبسط و کشیده شود. این نگاه به انفجار بزرگ میتواند یکنواختی توزیع جهانی که میشناسیم را توجیه کند.
احتمال دارد که پیش از بیگ بنگ، جهان گسترشی بینهایت از ماده بسیار داغ و فشرده بوده باشد که در شرایط ثابت و پایا قرار داشته است. تا اینکه به دلایلی بیگ بنگ اتفاق افتاد. این دنیای بسیار فشرده پیش از بیگ بنگ با مکانیک کوانتوم قابل توضیح و درک است. فیزیکی که برای مقیاسهای بسیار کوچک قابل استفاده است. یعنی بیگ بنگ لحظهای است که فیزیک کلاسیک سرنوشت دنیای ما را از دست مکانیک کوانتوم گرفت.
استیونهاوکینگ مرحوم، به این لحظه از تاریخ جهان، یعنی پیش از انفجار بزرگ، علاقه زیادی داشت.. هاوکینگ میگفت حوادث قبل از بیگ بنگ غیرقابل اندازه گیری و در نتیجه غیر مشخص هستند. به اعتقاد هاوکینگ فضا و زمان محدود هستند ولی هیچ محدوده یا نقطه شروع و پایانی ندارند. درست مثل کره زمین که محدود است ولی لبه یا سر و ته ندارد.
اتفاقات قبل از بیگ بنگ آثار قابل مشاهده برای ما ندارند و در نتیجه خیلی اوقات دوران پیش از بیگ بنگ بهکلی کنار گذاشته میشود و در تئوریها گفته میشود که زمان از لحظه بیگ بنگ شروع شده است. ولی اگر قبل از بیگ بنگ اتفاقاتی افتاده باشد که ارزش بررسی کردن داشته باشند چه؟ یکی از تئوریها این است که میگوید انفجار بزرگ شروع زمان نیست بلکه صرفاً لحظه تقارن (moment of symmetry) است. در این تئوری گفته میشود که پیش از بیگ بنگ جهان دیگری، مشابه جهان امروزی وجود داشته ولی آنتروپی یا بینظمی آن به سمت گذشته در حال افزایش بوده است.
قانون دوم ترمودینامیک میگوید که آنتروپی یا بینظمی جهان دائماً در حال افزایش است و هیچ وقت کاهش پیدا نمیکند. یعنی در هر لحظه آنتروپی یک سیستم مشخص که در اینجا کل جهان است، با لحظه قبلش تفاوت دارد و در نتیجه میشود گفت که آنتروپی در زمان جهت دارد. در جهان معکوسی که قبل از بیگ بنگ وجود داشته، جهت آنتروپی در زمان معکوس بوده است.
زمان مفهومی است که ما تعریف میکنیم و با توجه به این مسئله که آنتروپی همیشه در حال افزایش است میشود گفت که زمان و بینظمی همیشه هم راستا هستند. در نتیجه میشود گفت در جهان معکوس پیش از انفجار بزرگ که بینظمی دائماً در حال کاهش بود، در واقع جهت زمان معکوس بوده است! بخشهای دیگر این تئوری هم این مسئله را مطرح میکند که ویژگیهای دیگر دنیای پیش از بیگ بنگ هم درست بر عکس چیزی بوده که ما در این دنیا مشاهده میکنیم. مثلاً اینکه ساختمان نامتقارن مولکولها و یونها موقعیت و ترتیب معکوس چیزی که امروز داریم، داشته است.
نتیجه مهم این تئوری این است که بیگ بنگ دیگر شروع همه چیز نیست. یعنی فقط لحظهای است که جهان از متراکم شدن به منبسط شدن تغییر حالت میدهد. نتیجه اینکه ممکن است جهان ما بینهایت انبساط و انقباض داشته باشد و مرتباً این چرخه تکرار شود. هر چند این تئوری یک مشکل اساسی دارد و آن این است که هیچ توضیحی برای اینکه چرا و چطور جهان در حال گسترش به جهان در حال انقباض تغییر وضعیت بدهد، وجود ندارد. یعنی چرا باید جهان ما تبدیل به جهانی شود که در آن بینظمی در حال کاهش است (یا به عبارتی جهت زمان معکوس میشود).
در سال ۲۰۰۴ تئوری دیگری در مورد بیگ بنگ و جهان ما مطرح شد که قابل توجه است. در این توری گفته میشود که جهان ما در واقع زاده یک جهان مادر است که بخشی کوچکی از فضا زمانش پاره شده است. مثل هسته مواد رادیواکتیو! هسته عناصر رادیواکتیو هنگامی که دچار واپاشی میشود از خود ذرات آلفا و بتا گسیل میکند. دنیای مادر هم ممکن است چنین چیزی را تجربه کرده باشد با این تفاوت که بهجای تولید ذرات آلفا و بتا، جهانهای کوچکتر تولید کرده باشد. آن هم نه یک جهان، بلکه بینهایت جهان! این جهانهای فرزند در واقع جهانهای موازی هستند و در نتیجه باهم تعاملی ندارند و بر روی هم اثری نمیگذارند.
شاید فکر کنید این تئوریها خیلی رؤیا پردازانه است. چون دانشمندان حتی هنوز در مورد خود لحظه انفجار بزرگ هم اطلاعات درستی ندارند چه برسد به قبل از آن! در نتیجه در یک کلام باید گفت که هنوز جای کار بسیاری وجود دارد. بهعلاوه دانش ما هنوز در فیزیک بسیار کم است. بهطور مثال باید بهجایی برسیم که خیلی دقیقتر بتوانیم نیروهای کوانتومی مثل جاذبه کوانتومی را پیش بینی کنیم.
ولی اشتباه نکنید! تمام این تئوریها مهم هستند و وجودشان ضرورت دارد. چون همه چیز به یک تئوری درست بر میگردد. تا زمانی که تئوری نداشته باشیم، اصلاً نمیدانیم دنبال چه بگردیم و چهکار کنیم.
منبع: livescience.com
شیائومی می ۹ به تازگی معرفی شده است. بارها وارد فروشگاه گوشی شدم، کارت اعتباری ام در دستم و قصد خرید آخرین پرچمدار را داشتم. وارد بخش دموی گوشیها شدم، گوشیای که میخواستم بخرم را برداشتم و به بخش اپلیکیشنها وارد شدم و قصد خرید آن را داشتم. آب گلویم را قورت دادم و نا خودآگاه از فروشگاه خارج شدم. این وضعیت سالها ادامه داشته است. من عاشق اسمارت فونهای رده بالا هستم اما وقتی که به هزینههایم فکر میکنم، واقعا قیمت این گوشیها برایم بالا است. در عوض به سمت وان پلاس و دیگر برندهایی میروم که برای نصف این قیمت عملکردی مشابه ارائه میدهند. اکنون نیز، آخرین پرچمدار شیائومی، شیائومی می ۹ ، که برای افرادی مانند من بسیار جذاب است وارد بازار شده است.
طراحی باز تعریف شده
عملکرد فضایی
دوربین مناسب
فقدان جک ۳.۵ میلیمتری هدفون
نرم افزار بحث برانگیز
عمر باتری متوسط
اخرین پرچمدار شیائومی با قیمت ۴۴۰ یورویی امکاناتی بی نظیری به همراه دارد. شیائومی می ۹ به آخرین چیپست کوالکام، طراحی مدرن و ناچ اشکی شکل بالای صفحه نمایش و دوربین فراتر از تصور مجهز شده است. رابط کاربری MIUI بسیار بهینه تر از پیش شده است اما همچنان کمیدر انتخاب بحث برانگیز است. به طور کلی در اروپا این گوشی در مقایسه با OnePlus 6T (و شاید نهایتا OnePlus 7) گزینه بسیار بهتری محسوب میشود.
برای یک گوشی ۴۴۹ یورویی (نزدیک به ۵۰۸ دلار)، سخت افزاری که به همراه دارد بسیار جلب توجه میکند. بریدگی قطره مانند بالای صفحه Xiaomi Mi 9 در حالی که عالی نیست از بریدگی زشت در گوگل پیکسل ۳ XL بسیار بهتر است. هیچ مکانیزم دوربین ریلی یا سوراخ دوربین یا دوربین مخفی ندارد اما اصلا هیچ اشکالی ندارد. تنها یک بریدگی ریز و قطره ای در بالای گوشی کاملا کافی به نظر میرسد. اگر حاشیههای گوشی متقارن میبودند خیلی بهتر میشد اما باید درک کنیم که انجام این کار دشوار است. حاشیه باریک پایین صفحه ایده آل نیست اما فرقی با بقیه پرچمداران ۲۰۱۹ ندارد.
با کمی گرداندن دستگاه به طرفین متوجه میشوید که پشت آن خمیده است و شیائومیگفته است که این طرح را از آنتونی گاودی، طراح La Sagrada Familia در بارسلونا الهام گرفته است. نتوانستیم تشابهی بیابیم اما به نظر میرسد که آکادمی دانش گاودی این ادعا را تایید کرده است پس دیگر نظر ما چه اهمیتی دارد!؟
گوشههای پشتی نرم بوده و نگه داشتن آنها بسیار راحت است. دو رنگ Ocean Blue و Lavender Violet از شیائومی می ۹ وقتی در معرض نور قرار میگیرند حالت رنگین کمانی میگیرند. البته مدلی که ما در دست گرفتیم رنگ معمولی Piano Black بود که چنین طرحی ندارد. البته طرح رنگین کمانی شکل حول اولین دوربین از دوربینهای سه گانه مشاهده میشود.
شیائومی می ۹ یک گوشی تمام شیشه ای است که نگاه کردن به آن در جعبه لذت بخش است و اگر خوش شانس باشید ۵ دقیقه اول که آن را دست میگیرید نیز همین زیبایی را دارد. پس از آن آهنربای اثر انگشت فعال میشود و باید همیشه دست به دستمال باشید و آن را دائما تمیز کنید. البته میتوان از قابی که در جعبه وجود دارد (قابی پلاستیکی، شفاف و ارزان قیمت) استفاده کنید و از فاجعه اثر انگشت روی بدنه زیبای گوشی فرار کنید. امیدواریم که به زودی شیائومی یا سازندگان متفرقه قابهایی مناسب برای این گوشی عرضه کنند.
کلید پاور و کلیدهای اختصاصی دستیاری گوگل به راحتی با یک دست در دسترس هستند و نیازی نیست از یک دست دیگر برای فشردن آنها استفاده کنید. البته دسترسی به کلیدهای تنظیم صدا کمی دشوار تر است و باید کمی گوشی را در دست تان تکان دهید، البته در صورتی که انگشتان کوچکی دارید. حداقل کلیدها نرم و به خوبی کلیک پذیر هستند.
ما در سال ۲۰۱۹ هستیم و تعجبی هم ندارد که شاهد فقدان جک صدا باشیم. در بخش زیرین گوشی یک پورت یو اس بی و اسپیکر مونو قرار گرفته است که صدایی بسیار بلند هم دارد. کیفیت صدا فوق العاده نیست زیرا اسپیکرهای BoomSound که در HTC های قدیمی وجود داشتند انتظارات را نسبتا بالا بردند اما کیفیت صدا برای موسیقی گوش دادن و تماشای ویدیو در یوتیوب کاملا کافیست.
مانند مدل Explorer Edition از Mi 8، شیائومی می ۹ نیز از سنسور اثر انگشت تلفیقی با صفحه نمایش استفاده میکند. محل قرارگیری سنسور کوچک است اما به خوبی با عکس یک اثر انگشت در لاک اسکرین مشخص شده است. شیائومیاعلام کرده است که این سنسور بهبود یافته است و ۲۵% سریع تر از مدل قبلی گوشی را آنلاک میکند. سرعت عمل این سنسور عالی است اما در زمینه دقت کمیمشکل دارد. اغلب اوقات به استفاده از انگشت شصت مجبور میشدم و صرفا جهت اطمینان هر دو شصتم را ثبت کردم. شاید مشکل از انگشتان من بود و یا اینکه از زاویه نادرست محل سنسور را لمس میکردم. دلیل هرچه که بود، این سنسور آن قدر خوب نبود که باعث شد دلم همان سنسورهای فیزیکی و قدیمی را بخواهد.
به طرز عجیبی شیائومی قابلیت تشخیص چهره را که پیشتر در Mi 8 و Mi 8 Explorer Edition وجود داشت را برداشته است. پس اگر از سنسور اثر انگشت شیائومی می ۹ خوشتان نیامد، باید به رمز عددی یا الگو برای باز کردن قفل گوشی اکتفا کنید.
شرکتهای بسیاری نشان دادهاند که میتوان با کمتر از ۶۰۰ دلار یک گوشی با مشخصات پرچمدار تولید کرد. این دستگاهها اغلب اوقات عالی هستند اما در یک زمینه بسیار مهم ضعیف عمل میکنند: تصویر برداری. به عنوان مثال برای گوشیهای OnePlus به کیفیت عکس برداری “کافی” اکتفا میکنیم. البته حقیقتا با در نظر گرفتن هزینهها، این موضوع دور از انتظار هم نیست. برندهایی نظیر آنر میبایست در برخی زمینهها کم بگذارند تا در رقابت بین پرچمداران باقی بمانند.
شیائومی میخواهد شیائومی می ۹ بیشتر از “کافی” باشد. در نمایشگاه جهانی موبایل، تاکید زیادی بر دوربین ۳ گانه این گوشی کرد که از وبسایت DxOMark امتیاز ۱۰۷ دریافت کرد و در کنار آیفون XS و Note 9 سامسونگ قرار گرفت. در واقع تنها سه گوشی بالاتر از شیائومی می ۹ قرار گرفتند : هواوی میت ۲۰ پرو، پی ۲۰ پرو و سامسونگ گلکسی اس ۱۰ پلاس.
البته نظر DxOMark قضاوت کاملا ایده آل نیست. در آزمونهایی که من انجام دادم فهمیدم که دوربین شیائومی می ۹ عالی است اما به دوربین خارق العاده گوگل پیکسل ۳ نمیرسد.
دوربین اصلی گوشی از سنسور ۴۸ مگاپیکسلی سونی استفاده میکند که زاویه ای گسترده و گشودگی دیافراگم f/1.75 دارد. به طور کلی این دوربین تصاویر شارپ با نور کافی، کنتراست عالی و نور سفید کافی ثبت میکند. برخی تصاویر ثبت شده در زمینه رنگ کمی کمبود داشتند و دوربین در نور کم هم کمی ضعف داشت و از نبود جزئیات و رنگ در نور کم رنج میبرد. این کاستیها مختص گوشیهای شیائومی نیستند. قطعا این کاستیها باعث شدند که دلمان قابلیت Night Sight گوشیهای گوگل پیکسل را بخواهیم اما تا جایی که میدانیم هنوز هیچ شرکتی نتوانسته است چنین قابلیت نرم افزاری ای را به گوشیهایش بیافزاید.
زوم اولترا واید هنوز هم کمتر به کار من آمد. فقط برخی اوقات از این لنز برای عکس برداری از طبیعتهای وسیع و عکسهای گروهی استفاده کردم. اغلب اوقات از طول فوکال و زاویه داد دوربین اصلی راضی بودیم. اما با این حال داشتن چنین لنزهایی در صورت داشتن سوژه و سناریو مورد نظر قطعا کاربردی خواهد بود.
میتوانید با افزودن قابلیت Beauty در تصاویر تان شکل و شمایل سوژه را تغییر دهید، تغییراتی نظیر اندازه سر، شانه و پاها. من یک بار صرفا جهت رفع کنجکاوی از این قابلیت استفاده کردم و همان اولین و آخرین بارم بود! همچنین قابلیت پرتره نیز در دوربین وجود دارد که حالتی بوکه شکل و کم عمق به تصویر میافزاید. میتوانید با استفاده از یک اسلایدر عمق این افکت را بین f1.0 تا f16 تغییر دهید. من متوجه شدم که این قابلیت به خوبی عمل میکند البته تنها در صورتی که شما تنظیمات را در میانه قفل کرده باشید.
گوشی همچنین به یک چیپست هوش مصنوعی نیز مجهز شده است که صحنه را تشخیص میدهد و تنظیمات مبتنی بر همان صحنه را برایتان اعمال میکند. چندین گزینه تایمر، تغییر زاویه دید و پانوراما نیز وجود دارد. من بیشتر جذب حالت Pro mode شدم که به شما اجازه میدهد سفیدی عکس، سرعت شاتر و ISO را به صورت دستی تنظیم کنید.
در زمینه فیلم برداری میتوانید با کیفیت 4K و 1080p در ۳۰ یا ۶۰ فریم بر ثانیه فیلم برداری کنید. البته اگر از لنزهای واید استفاده کنید تنها میتوانید با کیفیت 4K و در ۳۰ فریم فیلم برداری کنید. نتیجه کیفیتی فوق العاده برای یک اسمارت فون تا به حال است که به نظر من میتواند یک دوربین جایگزین برای عکس برداران حرفه ای باشد.
تمامی تصاویر و ویدیوها در یک صفحه نمایش ۶.۳۹ اینچی AMOLED با رزولیشن ۲۳۴۰ در ۱۰۸۰ فول اچدی پلاس نمایش داده میشوند. این صفحه نمایش روشنترین، خوشرنگترین و پر پیکسل ترین صفحه نمایشی نیست که دیدیم، این لقب به سادگی تمام به گوشیهای رده بالای سری گلکسی تعلق دارد. اما این پنل برای وب گردی، توییت خواندن و تمام کارهای روزمره عالی است و با این قیمت هیچ جای گله ای نیز باقی نمیماند.
خیلی وقت است که به رابط کاربری شیائومی لقب “کپی برداری از آی او اس” داده میشوند. آیا این نظرات درست است؟ بله اما این باعث نشد که درخشش و سلطه شیائومی بر بازار چین کاهش پیدا کند بلکه این رابط کاربری پر زرق و برق و در عین حال ساده باعث شد این درخشش بیشتر نیز بشود.
با این حال، MIUI در سالهای اخیر پیشرفت زیادی داشته است. مانند سامسونگ، این شرکت نیز آرام آرام زبان طراحی اش به را طرحی قابل تحملتر، جذاب تر و از آن چه اندرویدهای خالص بودهاند فاصله داده است. شیائومی می ۹ به آخرین نسخه MIUI یعنی MIUI 10 مجهز شده است (البته ما بررسیهایمان را روی MIUI 10.2 انجام دادیم) که آخرین و بهترین نسخه از رابط کاربری شیائومی است. همچنان ما لانچر گوگل پیکسل یا گزینههای سبک تری نظیر Oxygen OS را ترجیح میدهیم اما به نظر ما این رابط کاربری برای بسیاری از مردم خوب است.
نبود کشوی اپلیکیشنها همیشه مشکل بزرگی در MIUI بوده است که هنوز مرتفع نشده است و همین موضوع نیز اولین چیزی است که منتقدان حین تشبیه کردن MIUI به رابط اپل به آن میپردازند.
من در گوشی ام معمولا دو صفحه هوم اسکرین دارم، یکی که پر از اپلیکشینها است و دیگری نیز با ویدجت تقویم پر شدهاست. خو گرفتن با MIUI کمی زمان برد. من داشتن چهار یا پنج صفحه پر از فولدر، آیکون و ویجت را دوست نداشتم. در روزهای اول ناخودآگاه از پایین صفحه سوایپ میکردم تا اپلیکیشینی که در صفحه اصلیام وجود ندارد را پیدا کنم.
پس از مدتی توانستم به آن عادت کنم و کار با صفحه نمایش شیائومی را بپذیرم. اگر نتوانید مثل من آن را قبول کنید به شما حق میدهم، میتوانید به راحتی نوا لانچر یا دیگر لانچرهای موجود را از پلی استور دانلود کنید و از آنها استفاده کنید. لانچرهای زیادی برای انتخاب وجود دارد و اغلب آنها نظیر Evie و لانچر مایکروسافت بدون هیچ مشکلی اجرا میشدند.
استفاده از حالات حرکتی به شما اجازه میدهد در پایین صفحه فضای بیشتری داشته باشید و اپلیکیشنهای بیشتری را در یک صفحه جای دهید. شیائومی می ۹ با اپلیکیشنهای پیش فرض شیائومیهمراه است که بیشتر آنها کاربردی هستند و به خوبی طراحی شده اند. البته اگر عضوی از اکوسیستم گوگل هستید این اپلیکیشنها برایتان کاربری نخواهند داشت. میتوانید برخی از این اپلیکیشنها را پاک کنید اما نه همه آنها. پس تعجبی ندارد که در صفحه اصلی ام یک فولدر با نام “شیائومی” وجود دارد که هرگز آن را باز نمیکنم.
خوشبختانه، بلند پروازیهای شیائومیدر زمینه نرم افزار گریبان دستیار صوتی را نگرفته است و با نگه داشتن کلید AI در سمت چپ گوشی به صورت پیش فرض دستیار گوگل را فعال میکند.دو بار فشردن و نگه داشتن طولانی تر کلید را نیز میتوان طوری تنظیم کرد که کارهای به خصوصی مانند روشن کردن چراغ قوه، فعال کردن حالت شب و یا باز کردن دوربین جلو را انجام دهد. البته نمیتوانید این کلید را برای باز کردن اپلیکیشنهای دستی تنظیم کنید که انتظار داشتن چنین چیزی هم عجیب است. به طور کلی داشتن کلید دستیار گوگل خیلی بهتر از Bixby سامسونگ است.
MIUI در زمینه عملکردهای روزمره هیچ چیزی کم ندارد. شیائومی می ۹ از آخرین نسخه چیپست Snapdragon 855 و ۶ گیگابایت رم استفاده میکند. بازی، تماشای ویدیو و عکس برای این گوشی هیچ زحمتی ندارد. تا به حال تجربه هنگ، کرش شدن اپلیکیشن یا سرعت لود بالا را شاهد نبودیم که باعث آزار من شود. به زبان ساده تر، شیائومی می ۹ یک گوشی قدرتمند لایق نام پرچمداری است که با سادگی با پیکسل ۲، وان پلاس 6T و گلکسی اس ۱۰ پلاس رقابت میکند. بله درست است، برخی از این دستگاهها از رم بیشتری برخوردار هستند اما این مقدار در دنیای واقعی مشهود نیست.
شیائومی می ۹ گوشی کاملی نیست. فقدان جک ۳.۵ میلیمتری صدا و عدم مقاومت دربرابر آب گواهی از این ادعا هستند. اگر با نرم افزار آن مشکلی ندارید و یا به استفاده از لانچرهای متفرقه راضی هستید این گوشی واقعا ارزش هزینه ای که میکنید را دارد. آخرین نسخه از پردازنده اسنپدراگون، طراحی اعلا و سیستم دوربینی که با پرچمداران ۱۰۰۰ دلاری برابری میکند.
البته OnePlus 7 که سال آینده عرضه میشود از این گوشی بهتر خواهد بود و OnePlus 6T (مخصوصا نسخه ۶۹۹ دلاری McLaren Edition) همچنان پرچمداری عالی و به صرفه است که تجربه اندروید خام را به همراه دارد. اگر چینی یا اروپایی هستید شیائومی می ۹ گزینه ای است که باید به آن فکر کنید. قیمت این گوشی برای نسخه ۶۴ گیگابایت ۴۴۹یورو (نزدیک به ۵۱۲ دلار) و برای نسخه ۱۲۸ گیگابایت ۴۹۹ یورو (نزدیک به ۵۶۰ دلار) است. این قیمتها فوق العاده هستند. به عنوان مثال نسخه استاندارد گلکسی اس ۱۰ با قیمت ۹۰۹ یورو در اروپا به فروش میرسد و ارزان ترین نسخه اس ۱۰ پلاس نیز ۱۰۰۹ یورو قیمت دارد.
شیائومی می ۹ | |
پردازنده | کوالکام اسنپدراگون ۸۵۵ |
رم / حافظه داخلی | ۶ گیگابایت / ۶۴ گیگابایت یا ۱۲۸ گیگابایت |
پشتیبانی از کارت حافظه جانبی | ندارد |
صفحه نمایش | ۶.۳۹ اینچی AMOLED ساخت سامسونگ |
رزولیشن تصویر | ۲۳۴۰ x 1080 (19:6) |
دوربینهای پشت | دوربین اصلی ۴۸ مگاپیکسلی (دیافراگم f/1.75)، دوربین تله فوتو ۱۲ مگاپیکسلی (دیافراگم f/2.2)، دوربین اولترا واید ۱۶ مگاپیکسلی (f/2.2) |
دوربین جلو | ۲۰ مگاپیکسلی با پیکسلهای ۰.۹ میکرومتری با دیافراگم f/2.0 |
رابط کاربری | MIUI 10 |
باتری | ۳۳۰۰ میلی آمپر ساعتی |
قابلیت شارژ | شارژ سریع W27 با سیم. شارژ بی سیم تا W20 |
ابعاد گوشی | ۱۵۷.۵ میلیمتر در ۷۴.۷۷ میلیمتر با ضخامت ۷.۶۱ میلیمتر |
وزن | ۱۷۳ گرم |
سنسور اثر انگشت | دارد، سنسور اپتیکال یکپارچه با صفحه نمایش |
ضد آب | ندارد |
NFC | دارد |
جک صدا | ندارد |
آیا از تفاوت بین لینک داخلی و خارجی با خبر هستید و اصلا میدانید که چه تاثیری در سئوی سایت شما دارد؟ اگر تا به حال با یکی از سیستمهای بارگذاری محتوا در وبلاگها مانند ورد پرس سر و کار داشته باشید حتما با عبارتهایی مانند:
لینکهای داخلی : هیچ لینک داخلی در این صفحه وجود ندارد , چند مورد لینک داخلی اضافه کنید!
روبه رو شدهاید اما آیا تا به حال فکر کردید که چرا گاهی بازهم با قرار دادن یک لینک در نوشته خود با این خطا رو به رو میشوید؟
برای تولید کنندههای محتوا و نویسندگان هیچ چیز بهتر از سبز شدن چراغهای یوست سئو نیست. سبز شدن این چراغها و حذف کلیه چراغهای قرمز در واقع نشانه آن است که شما همه اصول سئو را به درستی رعایت کردهاید. اما یکی از مواردی که اغلب کمتر به آن توجه میشود قرار دادن لینک داخلی یا خارجی در محتوای نوشته شده است. قرار دادن لینک داخلی یا خارجی بخش بسیار مهمی از سئو است. اما تفاوت بین لینک داخلی و خارجی بسیار اهمیت دارد. این هنر یک تولید کننده محتوا است که بداند چه زمان از لینک داخلی استفاده کند و شبکهای از محتواهای بهم پیوسته در سایت ایجاد کند و چه زمانی از لینک خارجی استفاده کند. در مرحله اول و پیش از هر چیز باید تفاوت بین لینک داخلی و خارج را بدانید. در این مطلب از مجله روکیدا به بررسی این تفاوت خواهیم پرداخت.
شاید به کار بردن این عنوان که تقلیدی از نمایشنامه رومئو و ژولیت شکسپیر است برای نشان دادن اهمیت استفاده صحیح از لینک داخلی و خارجی بسیار به جا و مناسب باشد. حتما برایتان عجیب است اما استفاده نا به جا و غلط از لینک داخلی و خارجی ممکن است باعث پایان محبوبیت و گاهی رتبه پایین سئو وب سایت شما شود. اما به راستی تفاوت بین لینک داخلی و خارجی در چیست؟
برای این که تفاوت لینک خارجی را بهتر درک کنید، به همین مطلبی که در حال خواندن آن هستید دقت کنید. منبع اصلی این مطلب سایتی به نام entrepreneur که با کلیک روی این اسم به سایت مرجع این مطلب هدایت میشوید. هرچند که صرفا این سایت به عنوان منبع استفاده میشود اما به عنوان یک لینک خارجی در مطلب استفاده شده و باعث افزایش سئو نوشته میشود. علاوه بر این سایتهای دیگر میتوانند از مطالب شما استفاده کنند و با آوردن نامتان و لینک دادن اسم به وب سایت شما، اینبار شما نقش یک لینک خارجی یا اکسترنال را برای آن سایت ایفا کنید.
حال که تعریف لینک خارجی یا اکسترنال را فهمیدیم، با مفهوم دیگر سئو که لینک داخلی یا همان اینترنال است آشنا خواهیم شد. بهتر است بدانید اهمیت استفاده از لینکهای داخلی بسیار بالاتر از لینکهای خارجی است . لینکهای داخلی آن دسته از لینکهایی هستند دامنه آن با دامنه وب سایتتان یکی است . به بیان سادهتر یکی از مطالب منتشر شده در وب سایت خود شما است. برای مثال من در جمله خود از راههای افزایش سئو و بازدید سایت و بهبود تولید محتوا صحبت میکنم. که این دو عبارت با رنگی متفاوت نشان داده شدهاند و با کلیک روی هر عبارت شما به صفحهای از مجله روکیدا هدایت میشوید که درباره بهبود تولید محتوا و افزایش سئو است. در واقع لینکهای داخلی یا اینترنال میتوانند رابط بین مطالب مختلف وب سایت شما باشند.
پس اگر بخواهیم به صورت خلاصه تعریفی از تفاوت بین لینک داخلی و خارجی بگوییم چنین چیزی خواهیم داشت:
لینکهای خارجی یا اکسترنال : به تعریف ساده آن دسته از لینکهایی هستند که دامنهشان با وب سایت شما متفاوت است و خواننده با کلیک روی نام آن یا عبارتی که با رنگ متفاوت نشان داده شده از وب سایت شما به وب سایتی دیگر هدایت میشود را لینک خارجی یا اکسترنال میگوییم.
لینک های داخلی یا اینترنال: به عبارت ساده لینکهای هستند که با کلیک روی نام عبارتی که به رنگ دیگر مشخص شده شما به مطلبی دیگر از خود وب سایت هدایت میشوید و در واقع این لینکها هم دامنه و از خود وب سایت هستند که در آن قرار دارید یا در حال تولید محتوا برایشان هستید.
لینکهای داخلی و خارجی ابزار مخفی شما در بالا بردن سئو سایت و محتوایی هستند که شما تولید میکنید. برای این که نوشته شما سئو خوبی داشته باشد باید بدانید که چه زمانی از لینک داخلی و چه موقع از لینک خارجی استفاده کنید. لازم است که در یک نوشته از هر دو نمونه لینک استفاده شود. اما به عنوان یک تولید کننده محتوا، ویراستار و نویسنده بسیار اهمیت دارد که استراتژی استفاده از این لینکها را بدانید.
استفاده کردن از وب سایتتان به عنوان لینک خارجی میتواند تاثیر بسیار زیادی در افزایش رتبه داشته باشد. کیفیت و کمیت استفاده از لینکهای اکسترنال در یک محتوا چیزی است که الگوریتم موتور جستجوی گوگل به آن توجه میکند بنابراین استفاده از لینکهای اکسترنال ضعیف میتواند عواقب بسیار بدی برای سایت شما داشته باشد.
برای اینکه وب سایتهای معتبر را به استفاده از محتوای خود تشویق کنید سعی کنید محتوای با ارزش و یکتا تولید کنید. یکی دیگر از راههای تشویق سایر وب سایتهای معتبر به استفاده از محتوای شما این است که ببینید این روزها چه مطالبی بسیار محبوب هستند و درباره آن مطالب تولید محتوا کنید.
یکی دیگر از راههایی که لینکهای اکسترنال یا خارجی می توانند باعث افزایش سئو سایت شما شوند، استفاده از اینفوگرافیها است و زمانی که این اینفوگرافیها در وب سایتی استفاده شوندو به شما لینک شوند، نوعی لینک اکسترنال برای وب سایت میزبان محسوب میشوند و مخاطب با کلیک روی تصویر به سمت سایت شما هدایت خواهد شد.
اما لینکهای خارجی بیشتر از این که برای شما مفید باشند برای مخاطب و خواننده فایده دارند. این لینکها ممکن است فایده بسیار زیادی برای مخاطبان شما داشته باشند اما از لحاظ سئو ارزش پایین تری نسبت به لینکهای داخلی دارند و این تفاوت بین لینک داخلی و خارجی اهمیت بسیار بالایی دارد. این لینکها ممکن است که خواننده را به منبع نوشته شده یا لینکهایی که اطلاعات او را افزایش میدهد هدایت کند اما عملا او را از سایت و محتوای مورد نظر شما دور خواهد کرد.
دقت داشته باشید در چنین حالتی تمام منافع سئو به سایتی که لینک اکسترنالش را قرار دادهاید میرسد و در واقع درصد بسیار کمی شامل شما خواهد شد. در چنین حالتی بهتر است سایت شما به عنوان یک لینک اکسترنال در محتوای دیگری استفاده شود و خودتان از لینکهای خارجی جز در مواقع لزوم مانند قرار دادن لینک ثبت نام یا ذکر منابعی که از آنها ترجمه می کنید چندان ضروری نیست.
تفاوت بین لینک داخلی و خارجی در اینجا اهمیت دارد که لینک داخلی سئو شما را میسازد و مزایای بیشماری برای وب سایتتان دارد. زمانی که موتور جستجوی عنکبوتی وب سایت شما را پیدا کرد، تمام صفحاتی که شما به کمک لینکهای داخلی به هم متصل کردهاید مشخص خواهند شد. بنابراین تنها با جستجوی یک کلید واژه و خواندن یک مطلب، مخاطب با انبوهی از اطلاعات مرتبط به هم رو به رو خواهد شد که به کمک لینکهای اینترنال بهم متصل شدهاند.
حتما شما هم در چنین شرایطی قرار گرفتهاید که قصد خواندن تنها یک مطلب را داشتهاید اما لحظهای با نگاه به ساعت تعجب خواهید کرد زیرا ساعتها گذشته و شما که تنها به دنبال خواندن یک مطلب در وب سایت بودید در حال گشت و گذار میان اطلاعات مفید و مرتبط به کلید واژه جستجو کرده هستید. لینکهای داخلی به مخاطب این امکان را میدهند که سایر صفحات و محتواهای شما را خوانده و میزان بازدید را افزایش دهند.
صرف نظر از تفاوت بین لینک داخلی و خارجی ، یکی از مواردی که میتواند ضربه جدی به سئو سایت شما وارد کند، وجود لینکهای خراب یا ناقص است. بیشتر لینکهای خراب و ناقص در نمونه لینکهای اکسترنال دیده میشوند، لازم است هر از گاهی محتواهای خود را بررسی کنید و اگر از لینک خارجی یا اکسترنال استفاده کردهاید بررسی کنید لینک هنوز در دسترس است یا خیر، وجود چنین لینکهایی باعث کاهش سئو سایت شما میشود. یک یا دو لینک خراب خارجی ممکن است مشکلی ایجاد نکند اما وجود تعداد زیاد لینکهای این چنینی باعث آسیب به وب سایت شما میشود.اگر میخواهید رتبه وب سایت خود را افزایش دهید، بهتر است لینکهای خراب را شناسایی کرده و سریعا آنها را درست کنید.
برای این که بتوانید لینکهای مسدود شده را به راحتی شناسایی کنید از ابزاری مانند Broken Link Checker استفاده کنید. این وسیله به صورت رایگان سایت شما را اسکن کرده و در صورتی که لینک خرابی را پیدا کند آن را به شما گزارش میدهد. با پیدا شدن لینک خراب به راحتی میتوانید به آن صفحه رفته و لینک را برداشته یا جایگزین کنید.
متخصصان سئو پیش بینی کردهاند که چیزی حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ پارامتر وجود دارد که گوگل و سایر موتورهای جستجو بر اساس الگوریتمی که دارند در یک سایت بررسی میکنند و در صورتی که نتایج با این الگوریتم مطابق باشد سایت میتواند رتبه خوبی قرار بگیرد. ممکن است مدت زیادی طول بکشد شما همه لینکهای موجود در وب سایت خود را بهم مرتبط کنید و بدنه اصلی وب سایت خود را بسازید اما در نهایت با شناسایی لینکهای خراب، استفاده از استراتژی مناسب و در نهایت انتشار محتوای خود به عنوان لینک خارجی در وب سایتهای معتبر می توانید به سئوی بسیار بالایی برسید. زمانی که توانستید رویای خود را به حقیقت برسانید و تبدیل به یکی از سایتهای رتبه یک گوگل در زمینهای که کار میکنید شوید لذتی است که نمونه آن را هیچ کجا تجربه نخواهید کرد.
اگر شما هم در حال راه اندازی وب سایت خود هستید یا کسی را میشناسید که از تفاوت بین لینک داخلی و خارجی خبر ندارد بهتر است این موضوع را با او به اشتراک بگذارید. به خصوص اگر نویسنده یا تولید کننده محتوا هستید حتما باید از این تفاوت باخبر باشید.
منبع : entrepreneur
شما چه صاحب یک کسب و کار کوچک بوده یا مالک کسب و کاری متوسط، یک فروشنده eBay، یا اینکه تنها در تلاش برای ورود به صنعت تبلیغ نویسی باشید، باید اصول پایه تبلیغ نویسی فروش محور را یاد بگیرید تا خود را در مسیر موفقیت قرار دهید. تبلیغ نویسی در اساس ، یک ابزار دیگر در جعبه ابزار بازاریابی است. تبلیغی که به خوبی نوشته شده میتواند استراتژی بازاریابی را ساخته یا بشکند. با این اوصاف، تبلیغ نویسی میتواند با یکی از دو حالت سرمایه گذاری تبلیغاتی سودبخش یا اتلاف وجوه تبلیغاتی برابری کند.
بسیاری از افراد منحصر به فرد بودن تبلیغ نویسی موثر را اشتباه تعبیر میکنند. من نمیتوانم تعداد دفعاتی را که از نویسندگان آزادکار شنیدهام که میخواهند از نوشتن مقاله به تبلیغ نویسی روی بیاورند به شماره درآورم، انگار که تبلیغ نویسی تنها یک توسعه در تواناییهای موجود آنهاست. تبلیغ نویسی برای برخی افراد به طور ذاتی و طبیعی اتفاق افتاده و پیش میرود، اما برای بیشتر افراد مانند یک چشم انداز بیرونی و خارجی است که آنها نمیدانند چطور در آن مسیریابی کنند. تبلیغ نویسی محدود به نوشتن نامههای فروش سفت و سخت که بسیاری از دورههای کوتاه تبلیغ نویسی ارائه میدهند نیست. در واقع من هر وقت آن نامههای فروش تلنبار شده را که بیش از ارائه یک تمثال زشت از تبلیغ نویسی، فروش و بازاریابی کاری نمیکنند میبینم، دچار واهمه میشوم.
۱. از مزایای محصول خود بهره بگیرید.
۲. از نقاط ضعف رقبای خود استفاده کنید.
۳. مخاطب خود را بشناسید.
۴. پاسخ این سوال را که “برای من چه نفعی در آن است؟” ارائه دهید.
۵. روی “شما” تمرکز کنید، نه “ما”
۶. رسانه خود را بشناسید.
۷. از درج اطلاعات اضافی خودداری کنید.
۸. یک دکمه فراخوان ایجاد کنید.
۹. از خود محافظت کنید.
۱۰. نمونه خوانی کنید.
گام اول در طرح اولیه تبلیغ نویسی، مبنای کمپینهای تبلیغاتی شما است. یک مزیت، ارزش محصول شما برای یک مشتری است. به بیان دیگر، یک مزیت، کاری است که محصول میتواند برای یک مشتری انجام داده یا روشی است که محصول میتواند به یک مشتری کمک کند. شما نیاز به توضیح دلایلی دارید که بر مبنای آنها محصولتان بهترین نمونه موجود، و بر اساس ارزش افزوده ای که برای مشتریان فراهم میآورد، بهتر از محصولات رقبا است. رمز موفقیت برای شما درک تمامیمزیتهای محصولتان میباشد. سپس شما میتوانید از اینکه مخاطب به آن مزایا علم داشته و میتواند درکشان کند اطمینان حاصل کنید.
برای نوشتن تبلیغات متقاعد کننده، ضروری است که بدانید چه چیزی محصول شما را از محصول رقیب متمایز میکند. وقتی به ضعفهای رقبای خود پی بردید، باید اطمینان کسب کنید که مخاطب شما آنها را دانسته و درک میکند که چرا خرید محصولات رقبای شما یک اشتباه وحشتناک خواهد بود. با تجسس دقیق در مورد رقبای خود و مطلع شدن از محصولات و خدماتی که ارائه میدهند شروع کنید. سپس، عناصر پیشنهاداتی از رقیب را که پایینتر از پیشنهادات شما میباشند لیست کنید. برای از هم گسستن رقابت راحت باشید و تعلل نکنید، اما در قیاسهای خود واقعگرا بمانید. شما باید توانایی پشتیبانی ادعاهای خود را در صورت به چالش کشیده شدن داشته باشید.
همه افراد دنیا همه آگهیهای دنیا را نخواهند دید. هر آگهی یک مخاطب خاص دارد که آن را خواهد دید، و این به عهده بازاریاب است که برای کسب اطمینان از دیده شدن آن توسط مخاطب مورد نظر، بهترین موقعیت مکانی را برای آن انتخاب کند. برای مثال، یک تبلیغ برای اسکیتبورد، در یک خبرنامه مسکن سازمانی قرار داده شده ، شانس فروشهای زیادی را نخواهد داشت. در واقع، این یک اتلاف هزینههای تبلیغاتی خواهد بود. مخاطب مورد نظر برای اسکیت بوردها نوجوانان و جوانان هستند. اکثریت قریب به اتفاق بزرگسالان از اسکیت بورد استفاده نمیکنند، و این حتی در رده محصولاتی که معمولا هدایای خود را در آن خریداری میکنند هم قرار ندارد. پیش از خرید فضای تبلیغاتی، مطمئن شوید که پول خود را در محل مناسبی سرمایهگذاری میکنید تا از نظر دیده شدن و ایجاد آگاهی نسبت به محصول یا خدمات خود بیشترین سود را در قبال هزینه مصرفی به دست بیاورید.
در ابتدا زمانی را صرف تحقیق دقیق درباره مشتریان خود کنید. در بیشتر کسب و کارها، ۲۰ درصد مشتریان مسئول ۸۰ درصد فروشها هستند (اگر درباره اصطلاح رسمی بازاریابی این پدیده کنجکاو هستید، نام آن قانون ۲۰/۸۰ است). آن ۲۰ درصد بهترین مشتریان شما را نشان میدهد، و مسئولیت شما این است که مشخص کنید این ۲۰ درصد چه کسانی هستند. مشتریان خود را ارزیابی کرده و یک پروفایل دموگرافیک (مربوط به ساختار جمعیت) از با ارزش ترین مشتریان خود ایجاد کنید، تا بتوانید در بهترین مکانها برای یافتن افراد مشابهی که احتمالا مشتریان آینده شما خواهند بود تبلیغات کنید. اگر شما صاحب کسب و کار کوچکی هستید، احتمالا بودجه رزرو شدهای برای انجام یک مطالعه و تحلیل تجسسی دقیق بر روی مشتریان خود ندارید، پس باید با استفاده از مهارتهای ارتباطی و بررسیهای بصری خود، به طور فیالبداهه عمل کنید. به یاد داشته باشید که شما در تلاش برای توسعه یک پروفایل پایه از مشتری مورد هدف خود هستید، نه یک پروفایل از هر فردی که محصول شما را خریداری میکند. نهایت تلاش خود را با اطلاعاتی که در اختیار دارید به کار بگیرید.
ویژگیهای زیادی وجود دارند که شما میتوانید برای توسعه یک پروفایل دموگرافیک از مشتریان خود مورد استفاده قرار دهید. در ادامه لیستی از نمونه خصوصیاتی که میتواند به شما در راهاندازی پروفایل دموگرافیک خود کمک کند، آمده است:
جنسیت
سن
قومیت
وضعیت خانوادگی
درآمد
حرفه
علاقه مندیها
دلایل مختلفی برای ایجاد یک آگهی وجود دارد. پیش از آنکه برای خود آگهی بنویسید، نیاز است که اهداف خود را از ایجاد آن درک کنید. در ازای آن چه چیزی میخواهید به دست آورید؟ آگهیای که در هر تبلیغ یا بازاریابی مورد استفاده قرار میدهید بر اساس اهداف شما از آن تبلیغات، متفاوت خواهد بود. با وجود اینکه این نوشته بر روی توسعه طرحها و استراتژیهای بازاریابی تمرکز ندارد، من نمونههایی از اهداف مختلف برای تبلیغات یا قطعات بازاریابی را که به نوبه خود بر آگهی مورد استفاده شما اثر دارند ارائه میدهم:
ارائه و به اشتراک گذاری یک پیشنهاد ویژه
به اشتراک گذاری اطلاعات و بالا بردن آگاهی
تولید لید ( مشتری بالقوه)
مشتریان شما نیاز دارند بفهمند محصول یا سرویس شما چطور با آسانتر کردن زندگی آنها، ایجاد یک حس بهتر، کمک به آنها در پس از انداز پول و صرفه جویی در زمان و … به آنها کمک خواهد کرد. در این مرحله از ایجاد طرح اولیه تبلیغ نویسی، شما با ارائه ویژگیها، مزایا، و وجوه تمایز محصول خود، و به طور خاص توضیح چگونگی تاثیرگذاری مستقیم آن به طرزی مثبت بر زندگی مخاطبین، آنچه که تا به حال انجام دادهاید را گسترش میدهید. اصل اول در تبلیغ نویسی را به خاطر بسپارید—محصول یا خدمت شما بسیار کمتر از قابلیت آنها برای تامین نیازهای مشتریانتان حائز اهمیت هستند.
به پرسش مخاطب مورد هدف خود که “چه منفعتی در آن برای من وجود دارد؟” پاسخ دهید. به یاد داشته باشید، شما برای فضای تبلیغاتی و احتمالا طراحی گرافیکی خود هزینه صرف میکنید. با نصب یک آگهی با محتوای تبلیغاتی غیر موثر که صراحتا به مشتریانتان نمیگوید در ازای خرید محصول یا خدمات شما چه چیزی عایدشان خواهد شد، سرمایه خود را تلف نکنید. شرکتهای بزرگ با بودجههای بالای تبلیغاتی و بازاریابی میتوانند عناوین و آگهیهای کلیشه ای، شیک و با روح را در تلاش برای یافتن بهترین روش جلب توجه مخاطب مورد نظر خود امتحان کنند، اما صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط معمولا بودجههای محدودی دارند. برای کسب و کارهای کوچکتر که تنها یک شانس برای انتقال پیام خود دارند، تبلیغ باید به صورتی نوشته شود که پیام مورد نظر، شامل مزایا و وجوه تمایز، توسط مخاطب هدف شنیده و درک شود. در بودجه تبلیغاتی یک مالک کسب و کار کوچک جایی برای این ریسک وجود ندارد که هر بار آن پیام خاص را به مخاطب مربوطه نرساند.
آگاهی شما نسبت به اینکه چگونه در تبلیغ خود به مشتریانتان اشاره میکنید امری ضروری است. برای این کار، شما نیاز به درک کاربرد ضمایر دارید. به روزهای مدرسهتان فکر کنید. معلم فارسی خود را در حین توضیح اول شخص، دوم شخص و سوم شخص به یاد میآورید؟ به عنوان یک مرور، اول شخص (من، برای من، به من، ما، برای ما، به ما) شخصی است که صحبت میکند و دوم شخص (شما، برای شما، به شما) شخص مخاطب یک گفتگو است. شما باید تبلیغی بنویسید که با مخاطب مورد نظرتان حرف بزند نه بر سر آنها، و نه درباره شما. بنابراین، قسمت عمده آگهی شما در هر تبلیغ یا بازاریابی باید در دوم شخص نوشته شود. برای مثال، آیا شما آگهیای را ترجیح میدهید که میگوید “ما میتوانیم از طریق دپارتمان فروش درجه اول خود، اتومبیلها را در عرض ۲۴ ساعت تحویل دهیم” یا آگهی ای که بگوید “شما میتوانید فردا با اتومبیل جدید خود رانندگی کنید؟” در حالی که تبلیغ نمونه اول بر روی کسب کار متمرکز است، نمونه دوم روی مشتریان تمرکز داشته و به طور مستقیم با آنها صحبت میکند، شخصیتر بوده و در نتیجه موثرتر است.
به خاطر داشته باشید که نوشتن در دوم شخص به مخاطب کمک میکند که نقطههای آگهی شما را به سرعت به زندگی خود وصل کرده و به آنها این اجازه را میدهد که تبلیغات یا قطعه بازاریابی شما را شخصی سازی کنند. از این طریق است که یک آگهی به زندگی فردی هر مشتری وصل میشود. با نوشتن تبلیغ خود به روشی که بیشتر روی مشتری تمرکز دارد تا خود شما، او میتواند آگهی و محصول فروش شما را شخصی سازی کرده و متناسب با آن اقدام کند.
در حین نوشتن تبلیغ خود، هر رسانه متفاوتی که تبلیغات شما در آن قرار دارد، سبک متمایزی را میطلبد. بسته به محلی که تبلیغات خود را در آن قرار میدهید، آگهی شما بر اساس مخاطبی که آن را میبیند تفاوت میکند. آیا شما آگهی خود را در یک خبرنامه محلی میگذارید یا بر روی یک بیلبورد؟ آیا آن را بر روی یک مجله زنان قرار میدهید یا یک مجله خبری؟ رسانههای مختلف برای متقاعد کردن موثرتر نوع خاصی از مخاطبین به اقدام، آگهیهای مختلفی میطلبند. به یاد داشته باشید، روشهای زیادی علاوه بر تبلیغات سنتی برای استفاده از آگهی در تبلیغ کسب و کارتان وجود دارد. از هر فرصت ممکن و مناسب برای رساندن پیامهای بازاریابی خود به مشتریان استفاده کنید.
هرگز با ارائه جزئیات بیش از حد در تبلیغات، مرتکب ریسک از دست دادن توجه مخاطب خود نشوید. تبلیغ نویسی موثر، آنچه که برای اقدام و خرید نیاز به دانستن داشته و همچنین اطلاعات تماس برای کسب اطلاعات بیشتر را در اختیار مخاطب شما قرار میدهد. جزئیات فرعی، ذهن مخاطب شما را به هم ریخته و احتمال فراموشی مهمترین وجوه تبلیغات یا برنامه بازاریابی شما را بالا میبرد. مگر در مواقعی که نسخه یک دارو، تجهیزات بسیار فنی یا محصول فوق العاده پیچیده و تنظیم شدهای را تبلیغ میکنید، بهترین قانون برای دنبال کردن “حفظ سادگی” است. شما مقدار قابل توجهی از بودجه تبلیغاتی خود را صرف استقرار هر آگهی میکنید. با هر آگهی، شما تنها مقدار کمیاز فضا برای رساندن پیام خود به مخاطب دریافت میکنید. از آن عاقلانه استفاده کنید تا مطمئن شوید که بیشترین بازدهی را از سرمایه گذاری خود کسب میکنید.
هدف هر آگهی یا قطعه بازاریابی دریافت نوعی واکنش از مخاطبی است که آن را میبیند. یک دکمه فراخوان قسمتی از آگهی است که به مخاطب میگوید شما میخواهید چطور به تبلیغات یا قطعه بازاریابی تان پاسخ داده شود. معمولا فراخوان یک حس فوریت درباره یک پیام ایجاد کرده و دستورالعملهایی را برای آنچه در گام بعدی باید انجام شود ارائه میدهد. برای مثال، یک فراخوان ممکن است به مخاطب بگوید که با تبلیغات کننده تماس گرفته یا از فروشگاه یا وبسایت آن بازدید کند.
قرار دادن یک دکمه فراخوان مهمترین جنبه تبلیغ نویسی موثر است. ضروری است که شما روش اقدام درباره آگهی یا قطعه بازاریابی خود را برای مخاطب ساده کنید. شما تا به اینجا، با دنبال کردن گامهای ۱ تا ۷ از طرح تبلیغ نویسی و با نوشتن تبلیغی تاثیر گذار، آنها را متقاعد به خواستن محصول خود کرده اید. حالا باید با متقاعد کردن آنها به عمل، مطمئن شوید که مخاطب شما میتواند به راحتی به آگهی شما پاسخ داده و محصول شما را خریداری کند.
برای شروع، اطمینان حاصل کنید که ساختار جملات در تبلیغات شما بیانی فعال داشته باشند، نه منفعل. دلیل آن هم ساده است. تبلیغی که با بیان فعال مینویسید، بر اساس تعریف، عملگرا است، در حالی که تبلیغ نوشته شده در بیان منفعل، از راه دور دربارهی عمل صحبت میکند. در این مورد خوب فکر کنید.
مرحله دوم، قرار دادن یک دکمه فراخوان در تبلیغ شما برای ایجاد حس فوریت میباشد. هدف شما در تبلیغات ایجاد آگاهی درباره محصول و خدمتتان و در نهایت بالا بردن فروش است. کی میخواهید این کار را انجام دهید؟ آیا میخواهید مشتریانتان فردا، ماه آینده، یا سال بعد اقدام کنند؟ اگر الان در حال صرف هزینه برای تبلیغات خود هستید، به احتمال زیاد میخواهید مشتریانتان هم حالا دست به اقدام بزنند. اگر همینطور است، تبلیغ شما باید به آنها بگوید که از روی مبل بلند شده و و همین حالا وارد فروشگاه شما شوند. لغات و عبارات زیادی وجود دارند که میتوانید برای ایجاد یک حس فوریت، به تبلیغ خود اضافه کنید.
در حالی که شرکتهای بزرگ برای بررسی تبلیغهای خود جهت کسب اطمینان از اینکه کسب و کار را در معرض مشکلات قرار نمیدهند، دپارتمانهای قانونی دارند، شرکتهای کوچک معمولا به ازای هر آگهیای که چاپ میکنند، بودجه لازم برای نظر خواهی از یک وکیل را ندارند. اگرچه این به این معنی نیست که صاحبان کسب و کارهای کوچک در تولید تبلیغات یا قطعات بازاریابی صادقانه و غیر فریبنده مسئولیت کمتری دارند. بیشتر صاحبان کسب و کارهای کوچک کارفرمایانی منفرد هستند، یعنی اگر در یک دادخواهی ببازند، نه تنها داراییهای تجاری آنها برای رفع ادعای شاکی قابل استفاده خواهد شد، بلکه داراییهای شخصی آنان نیز میتواند مورد هدف قرار بگیرد. وقتی تبلیغی مینویسید، در نظر بگیرید که آیا پس از سنجش سود و زیان احتمالی، ادعاهایی که برای شما قابل اثبات نیستند ارزش این ریسک را دارند یا خیر.
ادعاهای اغراق آمیز یا فریبنده درباره محصول یا رقیبانتان، جدا از آنکه شما را در معرض دعوی قضایی قرار میدهد، غیر اخلاقی بوده و شیوه تجاری نامناسبی میباشد. اگر در حال دروغ گویی (دروغی هرچند کوچک) مچ شما را بگیرند، خبر آن به سرعت پخش خواهد شد و اعتبار شما به طرز جبران ناپذیری تخریب میشود. دوباره میگویم، پیش از آنکه با استفاده از ادعاهایی که توان اثبات آن را ندارید دست به تبلیغات بزنید، ریسک این کار را در برابر پاداش احتمالی آن بسنجید.
در استفاده از کلمات مبالغه آمیز از جمله نمونههای مذکور در لیست زیر دقت کنید:
رایگان
تضمین شده
بهترین، کمترین، سریع ترین و …
با ارجاع هزینه شما
بدون ریسک
بدون نیاز به خرید
بدون هزینه
بدون تعهد
بدون سرمایه گذاری
صد در صد
بدون هیچ سوالی
ضروری است که تبلیغات خود را با دقت نمونه خوانی کنید. یکی از سریع ترین راههای از دست دادن اعتبار در تبلیغات این است که اجازه دهید خطاهای گرامری یا نوشتاری در تبلیغات یا قطعه بازاریابی شما ظاهر شوند. مشتریان بی دقتی در آگهیها را به بی تفاوتی در محصولات و خدمات تعبیر میکنند. آنها از خود میپرسند که “اگر این شرکت به اندازه کافی به ساختن تبلیغی بدون خطا اهمیت نمیدهد، چقدر میتواند برای مراقبت از من اهمیت قائل باشد؟”. کسب و کارهای حرفهای تبلیغات و آگهیهای تبلیغی با کیفیت و حرفهای تولید میکنند که این یعنی تبلیغات آنها بارها و بارها بازخوانی شده و فاقد خطا میباشد.
تبلیغ نویسی واقعا ساده است. اگر شما تحقیقات خود را انجام داده و کار را آماده کنید، تبلیغ شما خواهد درخشید. از اینکه مرتکب ریسکهای محاسبه شده شوید نترسید و از اشتباهات خود درس بگیرید، اما بودجه تبلیغاتی محدود خود را هدر ندهید. با انجام دادن کارهای مطالعاتی و تجسسی در وهله اول و تکمیل دقیق طرح اولیه تبلیغ نویسی خود، شما یک پوشه کاری خواهید داشت که میتوانید اکنون و در آینده، به عنوان ابزاری برای تولید همه پروژههای تبلیغ نویسی خود از آن استفاده کنید. زمان مورد نیاز را صرف توسعه یک طرح اولیه تبلیغ نویسی درجه یک کرده و پاداش آن را بعدا با افزایش فروش، سوددهی و بازدهی بالاتر در سرمایه گذاریهای تبلیغاتی خود به دست آورید. حالا وارد میدان جنگ شوید.
این مقاله از کتاب Kick-Ass Copywriting in 10 Easy Steps نوشته شده توسط Susan Gunelius، گلچین شده است.