اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
آیا با نوشتن طرح کسب و کار آشنایی دارید؟اگر تصمیم به نوشتن طرح کسب و کار دارید، باید به شما تبریک گفت. زیرا با نوشتن طرح کسب و کار شانس موفقیت در کسب و کار جدیدتان را افزایش خواهید داد. اما پیش از این کار، باید طرح اولیهی آن را پی ریزی کنید.
یکی از مهم ترین دلایلی نوشتن طرح کسب و کار این است که شما احتمالا باید برای پیش بینیها و پیشنهادات موجود در طرحتان پاسخگو باشید؛ به خصوص اگر قرار است که با این طرح برای تامین مالی شرکتتان جذب سرمایه کنید.
فرضا شما پیش بینی میکنید که در دومین سال خرده فروشیتان، چهار مکان جدید راه اندازی میکنید. حال اگر بنا به شرایطی که باید پیش بینی میکردید، تنها دو موقعیت ایجاد شود، احتمالا سرمایه گذار اعتراض خواهد کرد. نوشتن طرح کسب و کار میتواند به نوبه خود بسیار خطیر باشد، بنابراین کمیفکر کردن در مورد محتوای طرحتان چیزی نیست جز یک احتیاط لازم.
دوماً، همانطور که به زودی خواهید آموخت (البته اگر تا کنون نیاموخته باشید) که یک طرح کاری ممکن است سندی پیچیده باشد. همچنان که طرحتان را پیش نویس میکنید، تصمیمات زیادی درمورد موضوعات مهم خواهید گرفت؛ مثلا این که کدام استراتژی را در پیش خواهید گرفت، یا استراتژیهایی که اهمیت کمتری دارند کدامند: مثل این که کاغذ چاپ چه رنگی باشد. فکر کردن درمورد این تصمیمها از قبل، روش مهمیاست تا زمان برنامه ریزی برای کسب و کار را به حداقل و زمانی که صرف کسب درآمد میکنید را به حداکثر برسانید.
به طور کلی، نوشتن طرح کسب و کار کمک میکند تا درجه پاسخگوییتان را کنترل و اتلاف وقت ناشی از بی تصمیمی را کاهش دهید. برای برنامه ریزی طرح، ابتدا باید اهداف و مقاصدتان در کسب و کار را مشخص کنید؛ از این رو، باید به بررسی کسب و کاری که میخواهید شروع کنید یا در حال انجام آن هستید بپردازید تا ببینید چه شانسهایی وجود دارد تا به آن اهداف دست پیدا کنید. در نهایت، باید نگاهی به اجزای سایر طرحها بیندازید تا از مواردی که میخواهید طرحتان دربر بگیرد و همچنین نحوه عمل به آنها، ایده بگیرید.
چشمهایتان را ببندید. تصور کنید که پنج سال گذشته. دوست دارید کجا باشید؟ آیا میخواهید صاحب کسب و کاری باشید که ابعادش گسترش چشم گیری نداشته؟ آیا میخواهید در راس یک امپراطوری رو به رشد باشید؟ آیا به سودآوری رسیدهاید و در یکی از سواحل، در آرامش از سودهای به دست آمده لذت میبرید؟
پاسخ دادن به این سوالات بخش مهمی از فرآیند تنظیم یک برنامه کاری موفق است. در واقع، بدون دانستن این که میخواهید به کجا بروید، امکان ندارد بتوانید اصلا برنامه ای بریزید.
اکنون بهترین زمان برای کمی تداعی آزادانه است تا به ذهنتان اجازه دهید به تکاپو بیفتد و هر مسیرِ دلخواهِ شما برای کسب و کارتان را جست و جو کند. سعی کنید یک انشای شخصی درمورد اهداف کاریتان بنویسید. این انشا میتواند در قالب نامه ای از خودتان در پنج سال بعد باشد که تمام دستاوردها و نحوه ی رسیدن به آنها را توصیف میکند.
همچنان که این مطلب را میخوانید، ممکن است به کشف شگفت انگیزی برسید، مثلا این که شما واقعا نمیخواهید صاحب یک تشکیلات اقتصادی بزرگ و سریع الرشد باشید، بلکه به یک کسب و کار کوچکِ با ثبات قانعید. حتی اگر چیز جدیدی یاد نگیرید، رسیدن به درک درستی از اهداف و مقاصدتان کمک بزرگی در تصمیم گیری برای چگونگی برنامه ریزی کسب و کارتان خواهد کرد.
اگر مشکلی در انتخاب مقاصد و اهدافتان دارید، باید چند سوال از خود بپرسید:
چقدر مصمم هستم که موفق شوم؟
آیا راضی هستم که پول و ساعات کاری طولانی را بدون هیچ عایدی سرمایه گذاری کنم و زمان شخصی و سبک زندگی خود را شاید برای سالها از دست بدهم؟
اگر این ریسک به نتیجه نرسد چه اتفاقی برایم میافتد؟
اگر موفق شود، این شرکت چند کارمند خواهد داشت؟
مالیات سالانه آن چقدر خواهد بود؟ مالیات ۵ ساله چطور؟
سهم آن در بازار در آن بازه زمانی چقدر خواهد بود؟
آیا سهمیدر بازار هدفِ بکر و دست نخورده خواهد داشت یا طیف وسیعی از کالاها و خدمات را خواهد فروخت؟
برنامه من برای گسترش جغرافیایی چیست؟ منطقهای؟ ملی؟ جهانی؟
آیا قرار است مدیری باشم که شخصا فعالیت دارد یا بخش زیادی از فعالیتها را به دیگران محول خواهم کرد؟
اگر محول کنم، چه نوع فعالیتهایی خواهد بود؟ فروش؟ تکنیکی؟ سایر؟
چه میزان قادرم دستور دیگران را بپذیرم؟ آیا میتوانم با همکاران یا سرمایه گذارانی که خواهان ورود به مدیریت شرکت هستند کار کنم؟
آیا قرار است مستقل و تحت مالکیت شخصی باقی بماند، یا در نهایت حق مالکیت آن خریداری شده یا عمومیخواهد شد؟
برای کسب پول زیاد لزوماً نیازی نیست پول زیادی صرف کنید، ولی قطعا مقادیری پول لازم است. به خصوص اگر رشد بسیار سریع را به عنوان بخشی از اهداف و مقاصدتان در نظر گرفته باشید.
کارآفرینان پرانرژی و خوشبین اغلب معتقدند رشد فروش تضمین کننده ی همه چیز خواهد بود و خواهند توانست به پشتوانه سودآوری، روی پیشرفت کار سرمایه گذاری کنند. با این حال، به ندرت چنین اتفاقی میافتد، به یک دلیل ساده: شما معمولا ناگزیرید که به تامین کنندگان خود پول بدهید، قبل از این که مشتریانتان پرداختی به شما داشته باشند. این معمای جریان نقدینگی دلیل اجبار بسیاری از شرکتهای سریع الرشد برای روی آوردن به تامین مالی بانکی یا فروش سهام است تا قادر به تامین مالی رشدشان باشند. آنها در واقع سریع تر از آن که بتوانند از عهده اش بربیایند در حال رشدند.
شروع کنید به سوال کردن از خودتان که احتمالا به چه نوع تامین مالی احتیاج خواهید داشت و به چه چیز رضایت خواهید داد. وقتی از نظر نقدینگی در مضیقهاید یا احتمال میرود در مضیقه قرار بگیرید احتمالا رویه ای که در پیش میگیرید این خواهد بود که هر شکلی از سرمایه گذاری، مطلوب است. اما شکلهای مختلف تامین مالی مشخصههای متفاوتی دارند که هنگام برنامه ریزی طرحتان باید در نظر گرفته شوند. این مشخصهها سه شکل اولیه دارند:
اول، شما ناگزیرید سطوحی از کنترل را واگذار کنید. یک شریک برابر طبیعتاً خواهان کنترلی نسبتاً برابر خواهد بود. سرمایهداران بزرگ اغلب خواهان حضور چشم گیر در تصمیمات مدیریتی، مثلا از طریق به کار گماشتن یک یا دو نفر در هیأت مدیره شما هستند. سرمایه گذاران فرشته بسته به استایل شخصی خودشان ممکن است بسیار دخیل شوند یا اصلا خود را درگیر نکنند. بانکداران، از طرفی، تا زمانی که بتوانید اصل سرمایه و همچنین سود آن را به موقع پرداخت کنید به هیچ وجه دخالت نخواهند کرد و هیچ یک از تعهدات وامتان را زیر پا نخواهند گذاشت.
همچنین شما باید میزان پولی که نیاز دارید را در نظر داشته باشید. مثلا هر مقداری کمتر از چندین میلیون دلار بسیار ناچیزتر از آن است که برای عرضه عمومی سهام ابتدایی در نظر گرفته شود.
سرمایه داران بزرگ غالبا بین ۲۵۰ هزار تا ۳ میلیون دلار سرمایه گذاری میکنند، در حالی که تنها ثروتمندترین سرمایه گذار فرشته قادر خواهد بود که مبلغی بیش از چند صد هزار دلار را فراهم نماید.
تقریبا همه منابع سرمایه، از بانک گرفته تا یک مباشر، در مورد مقادیری که ترجیح میدهند سرمایه گذاری کنند خط مشی خاص خودشان را دارند. پیش بینی میزان نیازتان شما را برای آماده سازی برنامهیتان راهنمایی خواهد کرد.
سومین ملاحظه، مربوط به هزینه است. این مورد را میتوان با کمک نرخ بهره و سهام مالکیت و زمان، کار دفتری و دردسرهای ساده قدیمی محاسبه نمود.
بخشی از نوشتن طرح کسب و کار مربوط به این است که میخواهید با آن چه کنید- این گفته شاید غیرعقلانی به نظر بیاید ولی اینطور نیست. یک برنامه کاری ممکن است برای چندین منظور مورد استفاده قرار گیرد، از نظارت روی سیر پیشرفت شرکت به سمت اهدافتان گرفته تا جذب کارمندان کلیدی به شرکتتان. بنابراین این که قصد دارید به چه نحو از برنامه خود استفاده کنید بخش مهمیاز آمادگی برای نوشتن آن است.
آیا تصمیم دارید از نوشتن طرح کسب و کار برای پول درآوردن استفاده کنید؟ در آن صورت، باید به دقت روی خلاصه اجرایی، مدیریت و جنبههای بازاریابی و مالی تمرکز کنید. شما نیاز خواهید داشت که چشم انداز متمرکزی از نحوه درآمد شرکتتان داشته باشید. اگر به دنبال گرفتن وام بانکی هستید، باید تمام توان خود را به کار گیرید تا جریان نقدینگی کافی را برای وامهای خدماتی ایجاد کنید. باید به سرمایه گذاران، به خصوص سرمایه داران بزرگ نشان داده شود که چگونه میتوانند از طریق شرکت شما کسب درآمد کنند و به نرخ بازدهی قابل قبول خود دست یابند.
آیا قرار است از طرح خود برای جذب کارمندان با استعداد استفاده کنید؟ در اینصورت باید روی مواردی از قبیل داشتن سهام یا جنبههایی نظیر مکان، محیط کاری یا جو مشارکتی و موقعیتهای رشد و پیشرفت تاکید کنید.
آیا بعد از نوشتن طرح کسب و کار می خواهید برنامه خود را به تامین کنندهها ارائه دهید تا به آنها نشان دهید که مشتری با ارزشی هستید؟ یک طرح کاری قوی میتواند یک تامین کننده کالاهای با ارزش را متقاعد کند که شما را از بین رقبا انتخاب نماید. همچنین میتواند در مدیریت اعتبار تامینکنندهها به شما کمک کند. ممکن است بخواهید در برنامه خود روی لیست مشتریان درجه یک و خوش سابقه در بازپرداخت بدهیهای تجاری تاکید کنید.
متاسفانه در بیشتر موارد، درمورد جاهایی که میخواهیم به آن برسیم، علایقمان بیشتر از توانایی لازم برای رسیدن به آنها، برایمان اهمیت دارد. به عبارت دیگر، اگر شما کسب و کار اشتباهی را انتخاب کنید، به هیچ جا نخواهید رسید.
خوشبختانه، یکی از ارزشمندترین کاربردهای برنامه این است که به شما کمک میکند که تصمیم بگیرید آیا ریسکی که قرار است بکنید میتواند شما را به رویاهایتان برساند یا خیر. ایدههای کاری زیادی هرگز از سطح برنامهریزی فراتر نرفتند چرا که فرضیههای آن مورد آزمایش قرار گرفته و ناکارآمد بودن آنها به اثبات رسیده است.
ایده خود را با توجه به حداقل دو متغیر مورد آزمایش قرار دهید. اول، مالی، که مطمئن شوید این کار از نظر اقتصادی به صرفه است. دوم، سبک زندگی، زیرا کسی نمیخواهد کسب و کاری داشته باشد که از آن متنفر است؟
به سوالات زیر پاسخ دهید تا بتوانید پتانسیل شرکتتان را تعیین کنید. جواب نادرست وجود ندارد. هدف این است که کمک کند تصمیم بگیرید ریسک موردنظر شما چگونه خواهد توانست با اهداف و مقاصدتان همخوانی پیدا کند.
کسب و کارتان به چه میزان سرمایه گذاری اولیه احتیاج دارد؟
مایلید چه میزان کنترل را به سرمایه گذاران واگذار کنید؟
چه زمانی کسب و کارتان به سوددهی خواهد رسید؟
چه زمانی سرمایه گذاران، شامل شما، میتوانند انتظار بازگشت پولشان را داشته باشند؟
منافع برجسته این کار در طول زمان چه خواهد بود؟
آیا شما قادرید خود را از نظر مالی به طور کامل وقف این کار کنید؟
انتظار دارید چه میزان حقوق یا توزیع سود را برایتان به همراه داشته باشد؟
احتمالات مربوط به شکست این کسب و کار کدامند؟
اگر این اتفاق بیفتد چه میشود؟
کجا زندگی خواهید کرد؟
چه نوع کاری قرار است انجام دهید؟
چند ساعت کار خواهید کرد؟
آیا قادر به رفتن به تعطیلات خواهید بود؟
اگر بیمار شوید چه اتفاقی میافتد؟
آیا درآمدتان به اندازه ای خواهد بود که تضمین کننده سبک زندگیتان باشد؟
آیا خانوادهتان از خودگذشتگیای که قصدش را دارید درک کرده و آن را خواهند پذیرفت؟
منبع : Plan Your Business Plan
بازار گوشیهای پرچمدار با محصولات عالی زیادی اشباع شده است. در این بین سونی بهمن ماه سال قبل پرچمدار جدید خود یعنی گوشی Xperia 1 را وارد بازار کرد.
در این مطلب تیم کارشناسی روکیدا تصمیم به نقد این گوشی گرفته است. تا انتها همراه ما باشید.
دوست نداریم این حقیقت را تایید کنیم، ولی گاهی اوقات به سختی میتوان گوشیهای سونی را جدی گرفت. علت آن تلاش نکردن این شرکت برای ساخت بهترین محصولات نیست، بلکه بیشتر به این قضیه بر میگردد که غول ژاپنی گاهی اوقات گوشیهایی وارد بازار میکند که ظاهرا متفاوت با جریان دنیای موبایل هستند. به مدرک بیشتری نیاز دارید؟ کافی است به Xperia 1 نگاهی بیاندازید.
این اولین گوشی رده بالایی است که بعد از مدتها سونی وارد بازار کرده است و بدون شک غیر عادی است. اجازه بدهید یکی یکی قابلیتهای آن را تیک بزنیم. فوقالعاده بزرگ با نمایشگر با دقت فوقالعاده بالا؟ تیک بزنید.
یک موتور لرزشی که به خوبی با موسیقیهای دلخواه شما هماهنگی دارد؟ شک نکنید. یک باتری تعجببرانگیز کوچک؟ متاسفانه، بله.
شکی نیست گوشی اکسپریا ۱ از آن دست دستگاههایی است که تنها سونی خواهد ساخت و هیچ برند گوشی هوشمند دیگری هنگام ساخت محصولات خود اولویتهایی مشابه با اهالی ژاپن ندارد. از یک دیدگاه، Xperia 1 به نوعی حس یک دستگاه نوآورانه و تازه را به شما میدهد. اما اگر از دیدگاههای دیگر نگاه کنیم، به اندازه کافی آرزو میکنید ای کاش سونی در چند زمینه انتخابهای متفاوتتری داشت.
اکسپریا ۱ یک گوشی هوشمند قدرتمند و جاهطلبانه است که از تخصص سونی در زمینه سختافزارهای مختلف استفاده میکند. ظاهرا در این گوشی از یک فرمول موفق استفاده شده است، اما در واقع زندگی با یک گوشی فوقالعاده بزرگ با یک نمایشگر فوقالعاده با دقت بالا با ایدهآلهای افراد فاصله دارد.
درست است، تماشای فیلم با Xperia 1 بی نظیر است (با این فرض که محتوا صفحه را به درستی پر کند) و سیستم دوربین سه گانه تصاویر اغلب شگفتانگیزی میگیرد، ولی متاسفانه، عمر باتری این گوشی در خوشبینانه حالت متوسط است و از مزایای یک نمایشگر با دقت 4K در دستگاهی به این کوچکی به سختی میتوان لذت برد، مگر این که واقعا به آن دقت کنید.
در نهایت باید بگوییم اکسپریا ۱ مقداری جذابیت بسیار خاص در خود دارد ولی اکثر افراد باید احتمالا برای یک گوشی کاملتر بخشهای دیگر بازار را بگردند.
شروع هر بحثی در مورد اکسپریا ۱ باید با طراحی آن باشد. این گوشی به سادگی یکی از بحث برانگیزترین گوشیهایی است که بررسی کردیم. علت آن کاملا به انتخاب سونی برای نمایشگر بر میگردد: یک پنل نمایش ۶.۵ اینچی با یک نسبت تصویر طویلتر از حد معمول ۲۱:۹.
در نتیجه، Xperia 1 بیشتر شبیه به یک کنترل از راه دور است تا یک گوشی هوشمند و چنین شباهتی اکثر افرادی که گوشی را میبینند فراری میدهد.
از یک نظر چنین طراحی مشکل زیادی ندارد، به ویژه به علت طویل و باریک این گوشی، راحت در دست جا میگیرد.
حتی با آن که ممکن است عجیب به نظر برسد ولی من کاملا جذب این گوشی شدم چون به سادگی میتوانید مدت زیادی آن را در دست بگیرید. البته برای استفاده موثر از آن به هر دو دست خود نیاز دارید.
گرچه، لذت از این نمایشگر طویل واقعا به نحوه استفاده شما از آن بستگی دارد. من با گوشیام زیاد مطالعه میکنم، بنابراین نمایشگرهای اندکی عریضتر به معنای خطوط طویلتر و از نظر بصری لذتبخشتر هستند.
Xperia 1 با توجه به نمایشگر باریکی که دارد برای من چندان ایدهآل نیست و بیشتر به درد تماشای فایلهای رسانهای میخورد و لذت از آن به توانایی کاربر در پیدا کردن محتوای سینمایی با نسبت تصویر ۲۱:۹ بر میگردد.
بهترین راه برای استفاده از این نمایشگر دیدن فیلم است و پشتیبانی نتفلیکس از نمایشگرهای اولترا واید به این معنا است که در گوشی اکسپریا ۱ به خوبی میتوانید از این سرویس لذت ببرید.
تماشای ویدئوهای مناسب این نمایشگر شما را با بهترین لذت تماشای فیلم روی یک گوشی هوشمند آشنا خواهد کرد.
اما بخش زیادی از محتوایی که روزانه به آنها برخورد میکنید مناسب این نمایشگر نیستند. تماشای کلیپهای عریض با نسبت تصویر ۱۶:۹ یوتیوب روی این گوشی باعث میشود در هر کدام از طرفین نمایشگر خطوط مشکی بزرگی به جا بماند و ویدئوهای با نسبت ۴:۳؟ باید آنها را کاملا فراموش کنید چون به همان مقدار که روی صفحه فیلم میبینید، بخشهای دیگر صفحه خالی است. واقعا احمقانه است. (البته به اندازه کافی جا است تا انگشتان دست خود را روی صفحه بگذارید.)
در نهایت، من میتوانم دلیل انتخاب این نمایشگر از سونی را درک کنم. تعداد محتواهای اولترا واید روز به روز بیشتر میشود و دیدن آنها روی اکسپریا ۱ لذت خاصی دارد. سایر شرکتهای سازنده گوشیهای هوشمند نیز به این ترند سینماییتر پیوستهاند.
ولی از نظر من دقت 4K این نمایشگر زیاد منطقی نیست. سونی تاکنون تنها شرکتی است که در یک دستگاه به این کوچکی چنین نمایشگر با دقت بالا قرار داده است.
واقعا نمایشگر زیبایی است و میتوانید از بخش تنظیمات ظاهر آن را به هر شکلی که میخواهید تنظیم کنید. زمانی که گوشی را از جعبه فروش آن بیرون میآورید رنگهای نمایشگر خنکتر و خنثیتر از چیزی است که معمولا من ترجیح میدهم.
پس از رفتن به بخش تنظیمات، متوجه شدم که به سادگی میتوانم دمای رنگ را به چیزی لذتبخشتر تغییر دهم. اگر دقت کامل بیشتر سلیقه شما است، حالت Creator Mode بهترین گزینه برای شبیهسازی رنگهای خنثی یک مانیتور رفرنس است. نکته مهم باز بودن دست کاربر برای تنظیمات نمایشگر است.
اما نکته منفی بی معنا بودن وجود دقت 4K روی یک گوشی هوشمند است. بدون شک ویدئوهای با دقت بالا دارای استاندارد HDR کیفیت بالایی دارند، ولی آیا به نسبت ویدئوهایی که روی نمایشگرهای با نسبت تصویر ۲۱:۹ بدون دقت 4K اجرا میشوند، به شکل قابل توجهی بهتر هستند؟ من فکر نمیکنم.
مگر از آن دست افرادی باشید که با گذاشتن گوشی کنار صورتتان فیلم میبینید، وگرنه مزایای یک نمایشگر با دقت فوقالعاده بالا را تقریبا به راحتی میتوان فراموش کرد.
برای گوشی که توجه بالایی به پخش فایلهای رسانهای دارد، مجموعه اسپیکرهای آن ناامیدکننده و تعجببرانگیز است. باز پخش صدا به بلندی سایر گوشیها نیست و نبود بارز صدای باس دیده میشود تا ویدئوها و موسیقیهای شما صدای با کیفیت پایینتر داشته باشند و کمتر از آنها لذت ببرید.
با توجه به این معایب وجود درگاه هدفون ۳.۵ میلیمتری الزامی است. ولی شانس با کاربر همراه نیست. ممکن است این قضیه تنها مختص به گوشی تحت بررسی ما باشد، ولی این گوشی به همراه یک جفت هدفون سیمی با درگاه ۳.۵ میلیمتری به دست ما رسید. اما نکته جالب این است که اکسپریا ۱ فاقد درگاه ۳.۵ میلیمتر هدفون است! و نکته بدتر ماجرا نبود یک رابط پورت یواسبی تایپ C در جعبه فروش برای این هدست بود.
سپس به موتور لرزشی میرسیم که در بالا به آن اشاره کردم. خلاصه بگویم، هدف از این موتور واکنش نشان دادن به صداهای پایین موسیقی شما و ایجاد صدای بم در زمان مناسب است.
سونی از آن در یک گوشی هوشمند قبلا استفاده کرده بود و ادعا میکند وجود آن باعث میشود حس غوطهوری کاربر هنگام بازی و دیدن فیلم بیشتر شود.
وجود آن یکی از ایدههایی است که روی کاغذ غیر ضروری به نظر میرسد ولی در عمل حتی بدتر میشود. البته باید بگوییم هیچ مشکلی ندارد و دقیقا همان کاری که سونی میخواهد را انجام میدهد ولی وجود آن زندگی کاربر را بهتر نمیکند.
خوشبختانه، سونی یک گوشی سبک و محکم ساخته است. بدنه این گوشی از فلز ساخته شده است و دو پنل محافظ گوریلا گلس ۶ به شکل تقریبا بی نقصی عقب و جلو گوشی را به یکدیگر متصل میکند.
خیلی خوب است سونی نیز مانند سایر شرکتها از شیشه با دوام گوریلا گلس استفاده کرده است چون این گوشی به سادگی یکی از لیزترین گوشیهایی است که امسال تست کردم (تنها آیفونهای اپل بیشتر لیز میخورند).
بدنه این گوشی بی عیب و نقص است. فقط باید هشدار دهیم این گوشی ظاهرا بیشتر مناسب کاربران راست دست است. تمامی دکمهها (از جمله دکمه اختصاصی دوربین) در سمت راست گوشی قرار گرفتند.
حسگر اثر انگشت نیز اینجا حضور دارد و لمس آن با انگشت اشاره دست چپ خیلی سخت است.
طراحی باریک و شیک اکسپریا ۱ یک عیب بزرگ دارد: جای کمی برای باتری به جا مانده است. توجه کنید دقت نمایشگر این گوشی به نسبت هر محصول دیگری در بازار بیشتر است، بنابراین استفاده از یک باتری ۳۳۰۰ میلیآمپر ساعتی جای تعجب دارد.
من به طور متوسط ۳ تا ۴ ساعت قادر به کار با گوشی با روشن بودن نمایشگر بودم که واقعا برای گوشی به این قیمت قابل پذیرش نیست. در بهترین حالت ِبرای باتری حداکثر انتظار ۱ روز شارژ را داشته باشید.
با آن که اکسپریا ۱ از چند دیدگاه میتواند عجیب باشد ولی از نظر سختافزار همه چیز عادی است. درون این بدنه شیک، چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ به همراه ۸ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی قرار گرفته است (همچنین توانید آن را تا ۵۱۲ گیگابایت می به کمک کارت حافظه خارجی افزایش دهید).
اگر این مشخصات برایتان آشنا است، چون اکثر گوشیهای پرچمدار که امسال عرضه شدند مشخصات سختافزاری مشابهی دارند و در نتیجه همه در یک سطح سریع هستند.
باید بگویم برای این بحث سختافزار را باز کردم چون ببینم آیا Xperia 1 میتواند با قدرت در کنار این نمایشگر با دقت بالا کار کند. شخصا هرگز هنگام بازی یا امتحان اپلیکیشنهای مختلف هیچگونه تاخیر یا لکنتی در عملکرد گوشی را حس نکردم.
بدون شک، تجربه استفاده از گوشی افراد متفاوت است ولی ما به نقطهای رسیدیم که a) شرکت کوآلکام تقریبا یک حق انحصاری روی چیپستهای رده بالای گوشیهای هوشمند دارد و b) آنها به اندازه کافی سریع هستند تا از عهده کارهای روزانه تقریبا هر کسی برآیند.
از طرفی بخش نرمافزاری بدون عیب اندروید ۹ (پای) نیز در این قضیه موثر است. جالبترین بخش ماجرا به این قضیه بر میگردد که سونی قابلیتهای فراوانی در این گوشی لحاظ کرده است تا باعث شود این نمایشگر مفیدتر و کاربردیتر شود.
چند سالی میشود تقسیم صفحه نمایش برای انجام چند کار همزمان (مولتی تسکینگ) جزو قابلیتهای کلیدی اندروید است اما وجود نمایشگر تمام طویل اکسپریا ۱ برای این کار به نسبت سایر دستگاهها رضایتبخشتر است.
زمان فعالسازی این قابلیت، هر اپلیکیشن در یک پنجره تقریبا مربعی شکل نمایش داده میشود که ترکیب آن با دقت بالای نمایشگر به این معنا است که بخش نرمافزاری خواناتر به نظر میرسد و فضای بیشتری برای نفس کشیدن دارد.
همچنین حالت کار با یک دست با گوشی وجود دارد که با فعال کردن آن توسط دو مرتبه ضربه زدن روی دکمه هوم صفحه کوچک میشود. واقعا متوجه نمیشوم چرا این حالت به صورت پیشفرض فعال نیست چون گاهی اوقات برای رسیدن به سایبان نوتیفیکیشنها مفید است و میتوانید تا حدی که فکر میکنید درست است اندازه آن را تغییر دهید.
البته باید بگویم اگر دستان شما به اندازهای کوچک است که به دفعات باید این حالت را فعال کنید، بهتر است به دنبال خرید یک گوشی کوچکتر باشید.
قابلیت Side Sense باعث دسترسی راحت به اپلیکیشنهای مهم و تنظیمات گوشی میشود بدون این که دست خود را روی صفحه کش دهید. حتی میتوانید آن را به نحوی تنظیم کنید تا سوایپ (کشیدن دست روی صفحه نمایش) به طرفین نمایشگر منجر به انجام کارهای مفیدی مانند باز و بسته کردن سایهبان نوتیفیکیشن شود.
وجود آن روی کاغذ عالی است چون باید نیاز به کار با دو دست با گوشی را رفع کند، ولی در عمل اینطور نیست. اکثر اوقاتی که Side Sense را فعال کردم حوادث زیادی برایم رخ داد، مثلا گوشی را از جیب بیرون میآوردم و متوجه میشدم که یک پنجره ظاهرا خودش باز شده است و زمانی که به مخصوصا سعی به استفاده از آن داشتم، فعالسازی آن خیلی سخت بود.
برای فعالسازی آن باید در محلی که نمایشگر با سایر بخشهای گوشی تلاقی پیدا میکند یعنی لبه گوشی دو مرتبه ضربه بزنید، ولی پیدا کردن نقطه صحیح به تمرین خیلی زیادی نیاز دارد. هدف از Side Sense استفاده راحتتر از این گوشی اکسپریا بوده است ولی بیشتر روی اعصاب کاربر میرود.
سپس به دوربینها میرسیم. زمانی که سونی اوایل سال جاری میلادی در مورد اکسپریا ۱ صحبت کرد، روی دوربین آن زیاد مانور داد. چون این گوشی است که از همه نوع تخصص سختافزاری داخلی سونی بهره میبرد.
دوربین این گوشی قابلیتهایی را از مجموعه دوربینهای حرفهای فیلمبرداری سونی و مجموعه آلفای این شرکت به ارث برده است.
مجموعه دوربینهای این گوشی را دوربین اصلی ۱۲ مگاپیکسلی با گشادگی دریچه دیافراگم f/1.6، دوربین ۱۲ مگاپیکسلی با زوم دو برابر و گشادگی دریچه دیافراگم f/2.4 و یک دوربین اولترا واید ۱۲ مگاپیکسلی با میدان دید ۱۳۷ درجه تشکیل میدهد.
دوربینهای گوشی هوشمند سونی در واقع استاندارد فعلی این صنعت هستند، بنابراین جای تعجب ندارد که هر کدام از این دوربینها میتوانند تصاویری با جرئیات بالا و واقعا شگفتانگیز بگیرند.
حالت عکاسی intelligent Auto سونی به طور کلی نیز مفید است. همانطور که نام آن به نوعی نشان میدهد، در این حالت از هوش مصنوعی برای تحلیل صحنه و تنظیم عکس نهایی است، به عنوان مثال گلها و منظرهها را زیباتر میکند.
حسگرهای دوربین این گوشی به اندازه کافی برای ثبت تصاویر زیبا و شارپ خوب هستند، گرچه گاهی اوقات رنگها در مقایسه با سایر گوشیها ممکن است اندکی خاموش به نظر برسند. به طور کلی بهبود کیفیت تصاویر توسط هوش مصنوعی سونی میتواند یک کمک بزرگ باشد.
البته معنای این حرفها بی نقص بودن عملکرد دوربین اکسپریا ۱ نیست. میزان نوردهی یک صحنه خاص میتواند کاملا متفاوت باشد، به ویژه زمانی که در بین این سه دوربین جابهجا میشوید.
سطح نوردهی دوربین اصلی کم است، در حالی که دوربین با زوم دو برابر بیش از حد نوردهی میکند و دوربین واید؟ تصاویر بسیار خوبی میگیرد ولی عملکرد پیشفرض آن به نحوی است که کیفیت تصویر را به حداکثر برساند به جای این که اعوجاج چشم ماهی تصاویر را رفع کند.
علاوه بر این، اینترفیس اپلیکیشن دوربین سونی نیاز به کار زیاد دارد. به طور کلی پیچیده نیست ولی انگاری بدون توجه به نحوه استفاده افراد از دوربین طراحی شده است.
خود دوربین برای ثبت بهترین تصاویر نیاز به اندکی کار و زمان بیشتر دارد. به عنوان مثال فرض کنیم قصد عکاسی دارید و میخواهید از شارپ بودن تصویر مطمئن شوید.
اما باید صبور باشید چون تغییر فوکوس بین صفحات کمی طول میکشد. همچنین یک حالت به اسم عکاسی خودکار (automatic-capture) وجود دارد که به صورت پیشفرض فعال است و دوربین زمانی که فکر میکند چیز زیبایی را داخل قاب تصویر قرار دادید خودش عکس میگیرد.
برخلاف Side Sense، وجود این قابلیت به صورت تئوری خوب نیست، این حالت چند عکس گرفت که آرزو کردم ای کاش خودم گرفته بودم. تنها شکایت من این است هیچ هشداری قبل از ثبت خودکار عکس به کاربر داده نمیشود، بنابراین فکر کردم دوربین گوشیام زنده شده است!
با تمام این صحبتها، فیلمبرداری با اپلیکیشن داخلی Cinema Pro این گوشی واقعا عالی است. این اپلیکیشن قابلیتهای فراوانی دارد که میتوانید توسط آنها دوربینی که استفاده میکنید را تغییر دهید، ایزو و سرعت شاتر را تنظیم کنید و همچنین روی سوژه به صورت دستی فوکوس کنید.
حتی میتوانید ظاهر فیلمهای خود را سینماییتر کنید که به ویژه برای کسانی که میخواهند فیلمساز باشند، مفید است. افرادی که میخواهند ویدئوهای واقعا سینمایی با گوشی هوشمند خود ضبط کنند احتمالا بهتر است از یک اپلیکیشن شخص ثالث استفاده کنند، Cinema Pro راهی عالی برای کسب نتایج شگفتانگیز بدون دردسر بیش از حد است.
در پایان باید بگوییم گوشی اکسپریا ۱ یک دستگاه قدرتمند است و باید سونی را بابت ساخت یک محصول واقعا بیهمتا تحسین کنیم. ولی این بی همتا بودن هزینهای دارد: با توجه به نمایشگر عجیب و غریب گوشی و بعضی تصمیمات گیجکننده، خرید این گوشی برای اکثر افراد منطقی نیست.
Xperia 1 یک گوشی خاص، کامل و توانمند است و اگر از آن دست افراد عاشق فیلمسازی و تماشای فیلم هستید، بدون شک از آن لذت میبرید و نمایشگر آن را تحسین میکنید. اگر جز این گروه از افراد نیستید، با دیدن این گوشی میتوانید فقط تایید کنید سونی هنوز در بازار گوشیهای هوشمند حضور دارد و به دنبال ساخت دستگاههای جاهطلبانه است.
چه کسی میداند؟ شاید پرچمدار بعدی این شرکت نظر ما را عوض کرد.
منبع: engadget.com
سالهاست که بر میزان و نحوه تأثیر گذاری باونس ریت یا نرخ پرش که در گوگل آنالیتیکس (Google Analytics) نمایش داده میشود و ارتباط آن با رتبه در موتور جست، اختلاف نظر وجود دارد. هم چنان تصورات اشتباه در مورد نرخ پرش و بهینه سازی برای موتور جست و جو یا سئو وجود دارد. مشکلی که باعث میشود بسیاری از وب سایتها باوجود تمام تلاشی که میکنند، در رقابت برای کسب رتبه بهتر ناموفق باشند.
وب سایتهای زیادی در واقع روی پایین آوردن نرخ پرش تمرکز میکنند به این امید که بتوانند رنکینگشان را بهبود دهند. ولی متأسفانه معادلات به این سادگی نیستند و نرخ پرش پایینتر لزوماً به معنی رنکینگ بهتر نیست!
ارتباط بین نرخ پرش و رتبه سایت در سایت MOZ آزمایش شده و نتایج آن هم اعلام شده. نتایج نشان میدهند که وقتی نرخ پرش چندین صفحه در یک بازه زمانی چند روزه بهصورت عمدی افزایش داده شده، تغییر معنا داری در رتبه سایت مشاهده نشده. در واقع، با تغییرات کاملاً مشابهی که روی تعدادی از صفحات انجام شد، رنک نیمی از صفحات تغییر کرد و نیمی دیگر بدون تغییر باقی ماند.
نتیجه این آزمایش در واقع صحبتهای مدیر سابق بخش وب اسپم تیم گوگل (Webspam) آقای مت کاتس (Matt Cutts) راه هم تأیید میکند. مت کاتس گفته بود که نرخ پرش و باقی معیارهای گوگل آنالیتیکس تأثیری در الگوریتم رنکینگ سایتها تأثیری ندارند.
به نظر میرسد بحث همین جا به پایان رسیده باشد. نرخ پرش تأثیری در رتبه بندی وب سایتها ندارد. ولی اگر واقعاً چنین است، نتایجی که وب سایت Backlinko ارائه داده را چطور میشود توجیه کرد؟ این وب سایت نشان داده که نرخ پرش پایین باعث میشود وب سایت رتبه بهتری داشته باشد. توجیه این تناقض و پاسخ به این سؤال نیازمند دانستن سه موضوع اساسی است.
اول از همه اینکه نرخ پرش دقیقاً چه چیزی را اندازه گیری میکنید؟
دوم اینکه چرا گوگل از نرخ پرش بهعنوان یک معیار استفاده نمیکند؟
و سوم اینکه ارتباط میان نرخ پرش و دیگر معیارهای بهینه سازی (سئو) چیست؟
بگذارید یکییکی به این مسائل بپردازیم
مهمترین پارامتر افزایش سئو: همه اسرار درباره نرخ پرش یا باونس ریت (Bounce Rate) و تأثیرش در سئو، گوگل و الکسا
باونس ریت در واقع درصد تک بازدیدها از وب سایت را نشان میدهد. یعنی در واقع گوگل آنالیتیکس تعداد بازدید کنندههایی که به صفحه میآیند را دنبال میکند و تعدادی که بدون بازدید از صفحات دیگر، یا مشارکت معنا دار با وب سایت، آن را ترک میکنند، اندازه میگیرد. از نظر بازاریابی دیجیتال، این آمار نشانهای برای شخص کردن میزان ارتباط محتوایی است که کاربر برای پیدا کردنش به وب سایت آمده. نکته مهم در این میان این است که Bouce Rate زمان ماندگاری کاربران در صفحه را اندازه گیری نمیکند. اختلافی که بر سر تفسیر آمار و ارقام به دست آمده از باونس ریت وجود دارد مربوط به همین مسئله است.
اضافه کردن زمان سپری شده توسط کاربر به باونس ریت، دو موضوع دیگر را پیش میکشد:
با توجه به مواردی که گفته شد، پاسخ به این سؤال نسبتاً سادست. باونس ریت موضوعی را دنبال میکند که به خودی خود، برای گوگل اهمیت زیادی ندارد! برای درک بهتر این نحوه تصمیم گیری گوگل، موضوع را کمی جزئیتر بررسی میکنیم
همان طور که گفتیم، باونس ریت نمیتواند معیار خوبی برای مشارکت کاربران با وب سایت باشد، چون زمانی که کاربر در صفحات سپری میکند را اندازه نمیگیرد. بهعلاوه اینکه نرخ پرش در وب سایتها و زمینههای مختلف، متفاوت است. با مراجعه به آماری که سایت Clicktale ارائه کرده، این مسئله را بهخوبی میتوان مشاهده کرد. باونس ریت بین ۷۰ تا ۹۰ درصد معمولاً متعلق به بلاگ هاست، در حالی که وب سایتهای محتوا محور در حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد و وب سایتهای خدماتی فقط ۱۰ تا ۳۰ درصد نرخ پرش دارند.
اگر گوگل بخواهد وب سایتها را بر اساس نوع آنها دسته بندی یا مجازات کند، کاری غیرمنطقی خواهد بود. در واقع اگر هدف وب سایت کشاندن کاربر به صفحات مختلف نباشد، باونس ریت بالاتر در گوگل آنالیتیکس عملاً یک آمار اشتباه برای تعیین کیفیت وب سایت خواهد بود.
مثلاً برخی از وب سایتهایی که تصویر محور هستند، به دلیل نمایش تعداد زیادی از عکسهایشان در صفحه نتایج گوگل، نرخ پرش بالایی را تجربه میکنند. کاربران با هر بار جست و جو ممکن است یکی از تصاویر مربوط به وب سایت را دیده و بر روی آن کلیک کند تا تصویر را مشاهده کند. این کلیک از نظر گوگل آنالیتیکس یک بازدید محسوب میشود. بازدیدی که در بیشتر موارد منجر به بازدیدهای بیشتر از وب سایت نشده و در نتیجه به بالا رفتن bounce rate کمک میکند.
از نظر ما شاید گوگل آنالیتیکس با تحلیل و دادههای وب سایت کاملاً یک پارچه و هماهنگ به نظر برسد. طبیعی است اگر فکر کنیم گوگل هم از همین دادهها استفاده میکند. ولی از نظر گوگل، اوضاع به این شکل نیست. کسانی که معتقدند آمارهای آنالیتیکس برای رتبه بندی استفاده میشود در واقع دو دلیل اصلی برای این باور خود دارند.
اول اینکه گوگل دوست دارد کاربران محصولاتش را تشویق کند: منطقی به نظر میرسد. گوگل باید تشویق و پاداشی برای کسانی با استفاده از محصولاتی مثل آنالیتیکس یا ادوردز (AdWords) و … در واقع از کسب و کارش حمایت میکنند، در نظر بگیرد. ولی این تصور اشتباه، یا بهتر بگوییم، کمی سطحی، است. بهعلاوه اینکه اگر واقعاً گوگل چنین کاری قرار بود انجام دهد، به مشکلات قانونی بر میخورد! چرا؟ اگر گوگل بین کاربرانش تبعیض قائل میشد و اطلاعات ویژه به کاربرانی که از سیستمش استفاده میکنند میداد یک چرخه معیوب ایجاد میشد. به این شکل کاربران آنالیتیکس مرتباً جذب مخاطبانشان بیشتر شده و در نتیجه برای استفاده بیشتر از امکانات گوگل ترغیب میشدند. نتیجه نهایی ایجاد سیستمی کاملاً نابرابر و انحصاری و مبتنی بر پول میشد. هر که پول بیشتری داشته باشد، بازار را در دست میگیرد. دقیقاً همان چیزی که گوگل سعی میکند در دام آن نیفتد.
دوم باور به اینکه گوگل آنالیتیکس اطلاعات ارزشمندی در اختیار گوگل میگذارد: اگر نصب کردن گوگل آنالیتیکس باعث میشد گوگل اطلاعات بیشتری در مورد وب سایت شما جمع آوری کند، نگرانی در مورد باونس ریت کاملاً منطقی میبود. ولی واقعیت آن است که موتور جست و جوی گوگل سیستمی کاملاً مجزا از گوگل آنالیتیکس دارد و اطلاعاتش را خودش جمع میکند! هر چه که باشد، قبل از هر چیز، ما موتور جست و جوی گوگل را داشتیم که در واقع در ابتدا یک خزنده وب (WebCrawler) بود. بهتر است اینطور وضعیت را توصیف کرد که گوگل بسیار قبلتر از تمام این ماجراها به تمام اطلاعات یک وب سایت دسترسی داشته است. در واقع وضعیت کاملاً برعکس است. این گوگل آنالیتیکس است که اطلاعاتش را از گوگل میگیرد! مت کاتس هم بهصورت غیرمستقیم همین مسئله را تأیید کرده و گفته که کاربران میتوانند از گوگل آنالیتیکس استفاده کنند ولی این کار تأثیری در نتیجه گوگل نخواهد داشت. میتوان نتیجه گرفت که واقعاً الگوریتم گوگل ارتباط مستقیم با دادههایی که گوگل آنالیتیکس ارائه میکند ندارد.
اگر یک جست و جوی کوچک انجام دهید، میبینید که پستهای زیادی در مورد تشخیص و نحوه فیلتر کردن رفتار رباتها در گوگل آنالیتیکس ، منتشر شده. از این مسئله یک نتیجه مهم میتوان گرفت. اینکه گوگل آنالیتیکس آن منبع مطمئنی که شاید فکر میکردید، نیست. در واقع سؤال مهم این است که اگر گوگل آنالیتیکس آنقدر هوشمند و قدرتمند نیست که بتواند خودش بهصورت خود کار رفتار کاربران را فیلتر کند، به نظر شما دلیلی دارد که گوگل بخواهد از این دادههای غیر معتبر برای سیستم رنکینگش پیچیدهاش استفاده کند؟
آمار میگوید که ۹۴.۶ درصد از وب سایتهای فروشگاهی از گوگل آنالیتیکس استفاده میکنند که آمار بسیار بالایی است. ولی آیا این به این معنی است که تمام وب سایتهای موفق همین کار را انجام میدهند؟ خیر. تخمینی که وب سایت W2Techs زده نشان میدهد فقط حدود ۵۴.۳ درصد از کل وب سایتها از گوگل آنالیتیکس استفاده میکنند. و البته این آمار مربوط به گوگل آنالیتیکس است. بهعلاوه وب سایتهای زیادی هم هستند که از ابزارهای تحلیل داده دیگر مثل Clicky, New Relic, Amplitude, Heap, Yandex Metrica و WordPress Jetpack استفاده میکنند. و تمام اینها یعنی آن که نرخ پرش در گوگل آنالیتیکس نمیتواند بهعنوان یک فاکتور برای رتبه بندی در نظر گرفته شود.
تا اینجای کار بحث بر سر این بود که نشان دهیم گوگل از نرخ پرش گوگل آنالیتیکس استفاده نمیکند. در واقع این به این معنی نیست که گوگل اصلاً این اطلاعات را دریافت نمیکند. بلکه به این معنی است که گوگل ساز و کار مجزای خودش را برای بررسی ترافیک و محتوای وب سایتها دارد. سیستم تشخیص باونس ریت گوگل «الگوریتم پوگو استیکینگ» نام دارد که در واقع راهی برای تشخیص رفتن به صفحه وب سایت و برگشت سریع به صفحه نتایج جست است. وقتی کاربر بر روی لینکی کلیک میکند و متوجه میشود که آن چیزی که به دنبالش بوده آنجا نیست، به صفحه جست و جو بر میگردد و روی لینکی دیگر کلیک میکند. به این کار بهاصطلاح پوگو استیکینگ (pogo-sticking) گفته میشود. یعنی پرش از یک صفحه و برگشت به صفحه نتایج و دوباره رفتن به یک صفحه دیگر و برگشت به صفحه نتایج و …. .
سؤال مهمی که اینجا مطرح میشود این است که تفاوت پوگو استیکینگ با نرخ پرش چیست؟ تشابه غیرقابل انکاری بین این دو وجود دارد! همین تشابه باعث برداشت اشتباه از آن میشود. بگذارید کمی شفاف سازی کنیم:
نرخ پرش بالا دو معنی دارد. یا صفحه وب تعداد زیادی از مخاطبین را جذب کرده و نیازشان را برآورده میکند، یا اینکه صفحه وب مخاطبان نادرستی را جذب میکند که باعث میشود آنها دست خالی وب سایت را ترک کنند.
این در حالی است که پوگو استیکینگ فقط مورد دوم را بررسی میکند. یعنی نرخ پرش بالا لزوماً بد نیست ولی پوگو استیکینگ همیشه یک امتیاز منفی برای وب سایت است.
با بررسی پتنت یا همان ثبت اختراع “بنچمارک پوگو استیکینگ جست و جو”، میتوان فهمید که گوگل تعداد دفعات انتخاب نتایج جست و جو تا رسیدن به نتیجه دلخواه، و همچنین، تعداد لینکهای جست و جوی انتخابی بعد از خروج از وب سایت ، را اندازه میگیرد. یعنی اگر شما نرخ پرش بالایی دارید و کاربران بعد از وب سایت شما به وب سایتهای دیگر مراجعه میکنند، وب سایت شما باعث پوگو استیک کاربران میشود. نتیجه اینکه وب سایت شما امتیاز منفی میگیرد. چون نیاز کاربران را با کلمات کلیدی بیربط یا طراحی گیج کننده و پیچیده یا نداشتن محتوای کافی، برآورده نمیکند.
البته توجه به این نکته مهم است که بدانید گوگل تعداد پوگو استیکینگ صفحه شما از طریق باونس ریت اندازه نمیگیرد، بلکه از کلیکهای طولانی (long click) و کوتاهی (short click) که وب سایت ایجاد میکند، کمک میگیرد. یعنی زمان ماندگاری کاربر در وب سایت هم اهمیت دارد.
کلیک طولانی زمانی اتفاق میافتد که کاربر بر روی یک نتیجه کلیک کرده و مدت زمان زیادی در آن صفحه بماند و سریع به صفحه نتایج باز نگردد. کلیک کوتاه دقیقاً برعکس، حالتی است که کاربر بعد از رفتن به یک وب سایت خیلی سریع از آن به صفحه نتایج باز گردد. در واقع کلیک طولانی بهترین نشانه از رضایت کاربر است و گوگل بر اساس همین معیار رنکینگش را بهینه سازی میکند.
بنابراین از نظر سئو، همه چیز مشخص و شفاف است. برای به دست آوردن رتبه بهتر باید بتوانید کلیکهای طولانی ایجاد کنید. یعنی بهجای تمرکز بیمورد بر روی نرخ پرش، نرخ کلیکهای طولانی را نسبت به کلیکهای بلند بهتر کنید.
نتیجه که از تمام این مسائل میتوان داشت، ممکن است کمی عجیب به نظر برسد. نتیجه این است که گوگل از نرخ پرش استفاده نمیکند ولی نرخ پرش هم چنان مهم و مفید! فقط نه به آن طریقی که تصور میکردیم.
این مسئلهای است که متأسفانه زیاد به آن پرداخته نمیشود. ولی اهمیت آن همچنان پا برجاست. حالا میدانیم که گوگل از دادههای گوگل آنالیتیکس برای بررسی میزان باونس ریت و بعد تغییر رنکینگ وب سایت استفاده نمیکند. bounce rate بهصورت پیچیدهتر و همراه با معیارهای دیگری که توضیح دادیم مورد توجه گوگل است. ولی نهایتاً اطلاعاتی که ما در دست داریم، فقط باونس ریتی است که گوگل آنالیتیکس به ما میدهد. سؤال این است که با توجه به شباهتهای باونس ریت و پوگو استیکینگ، چطور میتوانیم از آمار باونس ریت برای کسب رضایت گوگل استفاده کنیم؟
الگوریتم پیچیده گوگل نه در اختیار ماست و نه بررسی دقیق عملکرد آن امکان پذیر است. شبیهترین تفسیر دادهها به الگوریتم گوگل با ترکیب نرخ پرش و زمان ماندگاری کاربر (dwell time) به دست میآید. با ترکیب این دو بهطور تقریبی میتواند متوجه کلیکهای طولانی که از طریق ترافیک ارگانیک (از طریق موتور جست و جو) به دست میآیند، شد. تفسیر ساده آن چنین میشود که اگر bounce rate و زمان ماندگاری کاربر در یک وب سایت بالاست، احتمالاً آن صفحه درصد کلیکهای طولانی خوبی دارد. بنابراین حتی اگر bounce rate بالایی دارید ممکن است اصلاً نیازی به تغییر استراتژی و بهینه سازی وجود نداشته باشد. باونس ریت همراه بازمان ماندگاری کاربر باید معیار قرار بگیرد نه بهصورت تنها.
از طرف دیگر، میتوان گفت که نرخ پرش بالا بهطور کلی نشان دهنده ضعف وب پیج در عوامل مؤثر دیگر سئو است. مثلاً ممکن است نرخ پرش به علت مشکل در این عوامل باشد: سرعت پایین بارگذاری، طراحی نامناسب وب سایت، ناسازگاری کلمه کلیدی و محتوا یا بهینه سازی نامناسب برای موبایل. بنابراین اگر باونس ریت وب سایت غیرعادی بالاست، ممکن است مشکل از جای دیگر باشد که باید بررسی کنید. خوشبختانه تمام مواردی که گفته شد، قابل جبران و درست کردن هستند که بعد از اصلاح، نرخ پرش هم کاهش پیدا میکند.
همان طور که گفتیم، مشکل وقتی به وجود میآید که بهجای تفسیر کردن آمار باونس ریت و تمرکز بر روی رفع مشکلات دیگر، صرفاً بر روی افزایش خود باونس ریت انرژی بگذارید.
میتوان بهطوری کلی چنین نتیجه گیری کرد:
منبع: conversionxl.com
من هر روز نمونههای زیادی از کارمندان را میبینم که می گویند امروزه استخدام شدن چقدر دشوار شده است. ما در ده سال گذشته کمترین میزان استخدام را داشتهایم و خیلی از شغلها هنوز پر نشدهاند و هم چنین زمان استخدام نیز بسیار طولانی شده است – حدود ۳۰ روز – کارمندان مدام به دنبال راهی هستند که پیشرو باشند، اما میبینم که اکثریت آنها از هیچ تکنیکی که من هرروز از آنها به عنوان یک بازاریاب آنلاین محتوا استفاده میکنم، استفاده نمیکنند.
در عوض من لیستی تکراری از الزامات و واجدین شرایطی میبینم که هیچ دلیل خوبی را ارائه نمیدهند که چرا یک متقاضی باید یک سازمان را به سازمانی دیگر ترجیح دهد.
در این جا روشهایی آورده شده است که به موجب آن میتوانید به جست و جوی مخاطبین خود بپردازید، سئوی خود را بهبود بخشید، و اطلاعاتی را فراهم آورید که با آنچه که متقاضی به دنبال آن است سازگار باشد.
در عصری که پرتالهای شغلی با شغلها ترکیب و تیم شدهاند، چه پیشنهادی میدهید تا بتوانید نظر کسی را جلب کنید؟شما میخواهید قدرت این را داشته باشید که در پیج حرفهتان به این سؤالات که درباره فرهنگ و سیاستهای شرکت شماست با جزئیاتی کامل پاسخ دهید.
از کلیشههایی مانند اینکه «ما از کارمندانمان قدردانی میکنیم و آنها را محترم میشماریم» که هر شرکت برای توصیف خود به کار میبرد اجتناب کنید؛ در عوض کمی تحقیق کنید و با دقت بیاموزید چه افرادی را در شغلها استخدام میکنید و آیا آنها میخواهند این وظایف را در شغل ایده آلشان بر عهده بگیرند و یا نمیخواهند.
کارتان را از Glassdoor شروع کنید و درباره عناوین شغلی را که استخدام میکنید جست و جو کنید، اما قسمت مکان را خالی بگذارید. اکنون روی یک از شرکتهای موجود در ستون سمت چپ که این جایگاه و موقعیت را دارد کلیک کنید، سپس روی کلمه «بازبینی» در مرکز کلیک کنید تا ببینید کارمندان در مورد یک شرکت خاص چه نظراتی را ثبت کردهاند.
در این بازبینیها، نظرات منفی و یا چیزهایی که کارمندان دوست نداشتهاند را میبینید. این نظرات را در چند شرکت متفاوت مطالعه کنید. به این کار ادامه دهید تا زمانی که در لیستتان ۵ نوع شکایت را جمع کرده باشید که به صورت مداوم تکرار شده باشند و بتوانید آن را به یک جنبه مثبت از شرکتتان تبدیل کنید.
به عنوان مثال؛ اگر دیدید چند نفر با هم اعتراض کردند که در تعطیلات کار میکنند و شما نیز پیشنهادی مبنی بر عدم کار در تعطیلات ارائه دهید، این خودش یک نکته مثبت است که مستقیماً به آن چه که برای کارمندان شما اهمیت دارد واکنش نشان میدهید. این نوعی اطلاعات است که قادر خواهید بود در صفحه کاری و حرفهای خود در پستهای شغلیتان بگنجانید.
سپس، نگاهی موشکافانه داشته باشید. با کارمند خود صحبت کنید و از اینکه آنها چه چیزی را بیشتر در مورد شغلشان و در مورد مزایای شرکت دوست دارند آگاهی یابید – تجهیزات، تسهیلات، مکان، همکاران و غیره. – شاید آنها پیشنهادی دهند که شما آن را لحاظ نکردهاید.
نهایتاً، به گوگل بروید و دوباره درمورد عناوین شغلی جست و جویی را انجام دهید. برای مثال، اگر پذیرندهای را استخدام کنید، جست و جوی خود را به صورت «شغل پذیرش» انجام دهید. اگر در مورد این شغل در مکانی که زندگی میکنید تقاضا هست، تبلیغاتی را در بالای جست و جوی خود میبینید، همانند:
تبلیغهای گوگل به خوبی جست و جو میشوند و مدام مورد ارزیابی قرار میگیرند. لذا با نشان دادن محدوده پرداخت، «استخدام فوری» و «بدون نیاز به سابقه کار» توانستهاند نتایج خوبی را به خود اختصاص دهند. این یک اطلاعات بسیار خوبی است که میتوانید از پیج حرفهای خود و در توصیف شغلی از آنها استفاده کنید.
بعضی شرکتها مرددند که آیا اطلاعاتی جبرانی از شغل را در پستهایشان بگنجانند یا نه. اما با توصیه به مشتریان، ما تقریباً همیشه توصیه میکنیم که محدوده پرداخت برای هر موقعیت شغلی را تعیین کنید.
ابتدا، این کار افرادی را که میخواهند بابت استخدام و کار کردن پول بیشتری از شما بگیرند نا امید و دلسرد میکند. قطعاً نمیخواهید فردی تمام مراحل استخدام را بگذراند و بعداً متوجه شوید حقوقی مد نظر او است که شما نمیتوانید از پس پرداختش بربیایید.
دوما، متقاضی و داوطلبی را تصور کنید که هم اکنون دارای شغل است و شغل شما را در نظر دارد. این سناریو زمانی که نرخ کمی برای استخدام داریم، بسیار اتفاق می افتد. حتی اگر پیجی برای حرفهتان داشته باشید که به تمام دلایلی اشاره میکند که چرا باید برای شرکت شما که شرکتی فوق العاده است کار کرد، متقاضیان بالقوه ممکن است با نبود محدوده پرداخت از کار برای شما امتناع کنند. به دنبال کار گشتن چیزی نیست که یک متقاضی بخواهد آن را ساده بگیرد. این در واقع نیاز به کل سابقه کاری و پروفایل لینکدین آنها، مصاحبات متعدد، و تحولی دارد که بخواهند از یک شغل استعفا دهند و در شغل دیگری مشغول به کار شوند.
اگر متقاضیان نمیدانند که محدوده پرداختی با آن چه که آنها هم اکنون در حال کسب در آمد هستند سازگار هست یا نه، مردد میشوند که آیا برای داشتن آن شغل اقدام بکنند یا نه. همانند شما، آنها نمیخواهند مراحل استخدام را بگذارنند و سپس متوجه شکافی مالی شوند که نتوانند از آن عبور کنند.
کارمان را با یک سئوی پایه از پیج حرفهتان شروع میکنیم لذا یک کارمند بالقوه راحتتر میتواند با استفاده از موتور جست و جو شما را بیابد، و از این جالبتر میتواند با یک کلیک به راحتی وارد پیج حرفه شما شود و اپلیکیشن را ببیند.
آیا با سئو آشنایی ندارید؟ این کلمه مخفف «بهینه سازی موتور جست و جو» است. در زمینه یک پیج حرفه، سئو به معنی فراهم آوردن اطلاعات به گونهای است که کار موتورهای جست و جو را راحت کند تا بهتر متوجه شود محتوای پیج شما چیست. هدف شما این است که در اسامی برتر سرچ و جست و جو ظاهر شوید و لذا احتمال بیشتری دارد مردم شما را ببینند و بر روی صفحهتان کلیک کنند. این کار با سفارشی کردن متا دادههایتان آغاز میشود، بسته به نحوه کاری وب سایتتان، شما قادر خواهید بود خودتان این کار را به راحتی انجام دهید، و یا شاید بخواهید با یک وب مستر و یا یک شخص IT درباره راست و ریس کردم آپدیتهایتان صحبت کنید.
اکنون نوبت پیج حرفهی 23andMe است. من علاقه مند بود که برای آنها کار کنم و عبارت شغلهای 23andme را در گوگل جست و جو کردم.
اولین نتیجه پیج حرفهی 23andMe بود که عالی است، اما 23andMe بر اساس متاداده هایش هیچ اثر خوبی را از خود به جای نگذاشته است. شما یک متاعنوان به صورت «حرفهها- 23andMe» مشاهده میکنید که تنها از ۱۷ تا از ۵۵ کاراکتری که باید با آنها کار کنند استفاده کرده است. میتوان خیلی بهتر از این فضا استفاده کرد تا باعث شود کلیکی روی صفحه شود و در پی آن صفحه را مشاهده کرد. برای مثال میتوانست بگوید: « شغلهای 23andMe- فرصتهای شغلی ما را بررسی کنید و برای به دست آوردن آن شغلها اقدام کنید»، قرار نیست شعر بگویید! تنها سعی کنید از فضای ۵۵ کاراکتری که در اختیارتان قرار داده شده است استفاده کنید.
حال به متا توصیف آن نگاهی میاندازیم، پاراگرافی که زیر عنوان در نتایج جستجو ظاهر میشود. در این حالت، این پاراگراف با «و» شروع میشود و برای هرکس که تا به حال از سایت آنها بازدید نکرده است مفاد و ارتباط را کم دارد. بعد از آن به یک لینک بزرگی در صفحه بر میخورید که میگوید «متاسفم، این موقعیت و مقام دیگر در دسترس نیست»، و هم چنین لینکی را میبینید که شما را به سمت فرم شغلی هدایت میکند. هیچ کدام از اینها جذاب نیستند، و هم چنین به هیچ وجه با چیزی که جست و جو کردیم ارتباط ندارند.
اکنون به دومین نتیجه جست و جو از Glassdoor نگاه کنید، یک خدمات وبی که شرکتها به آنها مبلغی را پرداخت میکنند تا فرصتهای شغلی آنها را اعلان کند و موجب شود متقاضیان فرم اشتغال پر کنند. نتایج جست و جوی Glassdoor، به شما می گویند اگر روی لینک آنها کلیک کردید باید دقیقاً چه کنید – فرصتهای شغلی جست و جو شده در 23andMe. – شما هم چنین میآموزید که آنها ۴۹ شغلِ در دسترس دارند و Glassdoor اطلاعاتی درباره حقوق، نرخهای پرداختی و … را نیز در اختیار شما قرار میدهد.
بیشتر ترغیب میشوید روی کدام لینک کلیک کنید؟ وقتی که در برترین نتایج جست و جو نمایش داده شدهاید که شامل 23andMe و کلیکهای بیشتری میشود، من شرط میبندم آنها نسبت به متا عنوان برتر Glassdoor و توصیف متای آن دارای موفقیت کمتریاند. بدین معنی که 23andMe باعث شده است ترافیک کمی به سمت سایتش روانه شوند و هم چنین فرمهای شغلی بدون هزینهی زیادی نیز به وب سایت آنها ارسال میشود. 23andMe با آپدیت کردن متاعنوان و توصیفش نه تنها میتواند حرفهایتر به نظر برسد بلکه پولی را نیز به جیب می زند.
در این جا یک تمپلیت پایه آورده شده است که میتوانید از آن برای متا عنوان خود استفاده کنید: حرفههایی در [نام شرکت]- فرصتهای شغلی ما را مشاهده کنید و برای شغلها درخواست دهید. در این جا نیز متا توصیفی آورده شده است: فرصتهای شغلی ما را در [نام شرکت] و در پیج رسمی حرفهمان مورد بررسی قرار دهید. ما [سه چیزی که جست و جوی شما به کارمندان بالقوهای که علاقه مندند نشان میدهند، همانند زمانبندی منعطف، پرداختهای رقابتی، و فرصتهایی برای پیشرفت] را پیشنهاد میدهیم . همین امروز درخواست شغل خود را ثبت کنید. متا توصیف خود را با کمتر از ۱۶۰ کاراکتر بنویسید، در غیر این صورت گوگل بقیهاش را میبرد.
اکنون برای شغلهای [نام شرکتتان] جستجویی انجام دهید. آیا لینکهایی نامرتبط در صفحه جستجو – همانند صفحه تأسف 23andMe – ظاهر میشوند؟ اگر این طور است، به صفحات نوایندکس نیاز پیدا خواهید کرد. دوباره بسته به اینکه سایت شما چگونه کار میکند و نحوه عملکردی آن چگوه است، نیاز است که از یک IT کمک بگیرید.
در خود صفحه حرفهتان، به بهترین راه فکر کنید تا بتوانید اطلاعات را در آن بچینید. در بالا، باید به جست و جوگران شغلی درباره شرکت و فرهنگش توضیحی ارائه دهید. از دادههایی استفاده کنید که اخیراً جمع آوری کردهاید تا نکات مثبت خود را برجسته کنید. هم چنین نیاز دارید تا دکمه فالوی رسانههای اجتماعی را در این صفحه قرار دهید تا افرادی که از پیج شما بازدید میکنند و شغلی که مناسبشان باشد را نمییابند بتوانند با شما در ارتباط باشند. دکمههای رسانههای اجتماعی آنها را به اکانت های رسانههای اجتماعی یک حرفه خاص هدایت میکند که هم اکنون موجودیت دارند و اطلاعاتی را درباره موقعیتها، جایگاهها و فرهنگ سازمانها به اشتراک میگذارند.
به علاوه، شما به لینکهایی نیاز دارید که شغلهای فردیای که به دنبال استخدام برای آنها هستید را به همراه توصیفی کوتاه از هر شغل در صفحه حرفهتان نمایش دهد. این لینکها باید عنوان موقعیت، و حداقل دارای جزییاتی باشد که متقاضیان را به سمت خود جلب کند.
پذیرش- در هر ساعت بین ۱۴ تا ۱۸ دلار کسب درآمد کنید، بدون نیاز به هیچگونه سابق کاری
تشریف بیاورید در یک دفتر بسیار زیبا به همراه کارمندانی درجه یک کار کنید، کسب درآمدی فوق العاده داشته باشید، و در این شغل نیز آموزش ببینید. درباره شغل بیشتر بدانید و همین امروز درخواست خود را ارسال کنید!
هر پست برای یک شغل فردی، باید تنها بر مزایای شغل تمرکز کند، و اینکه چرا متقاضیان باید دوست داشته باشند برای شرکت شما کار کنند، سعی کنید به الزامات مهم و ضروری اشاره کنید. اگر علاقه دارید، Betterteam تمپلیت های توصیف شغلیای را پیشنهاد میدهند که میتوانید از آنها استفاده کنید تا شغلهای معروف را اشتراک گذاری کنید.
پستهای شغلهای فردی باید شامل دکمههایی باشند که به راحتی بتوان آنها را در فضاهای مجازی، ایمیل، و پیام متنی به اشتراک گذاشت. برای داشتن یک بازاریابی بهتر در رسانههای اجتماعی، اطمینان حاصل کنید که متا توصیفات اجتماعی خود را جدا کنید. بیشتر پلت فرمهای وب سایت دارای پلاگین هایی هستند که به شما اجازه میدهند متا توصیفات مجزایی را برای رسانههای اجتماعی بنویسید.
لذا برای مثال، متا توصیف فضای اجتماعی توییتر برای موقعیت پذیرش دارای نسخهای ۱۴۰ کاراکتری است که خلاصهای کوتاه از توصیف شغل را از پیج اصلی حرفهمان ارائه داده است، و احتمالاً دارای هشتگ هایی همانند #jobs، # receptionist و # officejob میباشند. بدین صورت، اگر کسی شغل شما را در رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشت، متنی که به صورت اتوماتیک در دیوار توییتر کسی ظاهر میشود، برای رسانههای اجتماعی بهینه شده است.
نهایتاً برای اینکه بهتر در معرض نمایش قرار بگیرید، پیج حرفههای شما باید در دستگاههای موبایل نیز درست نمایش داده شود. هم اکنون این یک استاندارد است که در وب مورد استفاده قرار میگیرد و گوگل نیز با دادن رنکینگ بهتر به سایتهای این چنینی به آنها جایزه میدهد، اما من هنوز در شگفتم که چگونه بیشتر پیج های حرفه، اینقدر وحشتناک به نظر میرسند و در صفحه نمایش موبایل اینقدر ظاهرشان به هم میریزد.
نهایتاً، اگر آمادهاید تا استخدام شوید، وب سایت شرکت خود را نادیده نگیرید. از این نکات استفاده کنید تا متقاضیان خود را افزایش دهید، و زمانی که از پس این کار برآمدید، میتوانید دستمزدی طولانی مدت را برای خود برقرار کنید.
طرح کسب و کار استارتاپ ، یک شرح مکتوب از آینده ی کسب و کار شماست. متنی که چیستی و چگونگی برنامه ریزی شما را توصیف میکند. حتی اگر پشت یک پاکت نامه، استراتژی کاری خود را در یک پاراگراف یادداشت کنید، در واقع یک برنامه یا حداقل اندکی از آن را نوشته اید.
برنامههای کسب و کار میتوانند به کسانی که آنها را مینویسند یا میخوانند کمک کنند. آنها توسط کارآفرینانی که به دنبال جلب سرمایه گذاری هستند مورد استفاده قرار میگیرند تا دیدگاه خود را به سرمایه گذاران بالقوه انتقال دهند. این طرحها همچنین ممکن است توسط شرکتهایی به کار روند که میخواهند کارمندان کلیدی را جذب کنند، دورنمایی برای یک کسب و کار جدید داشته باشند، با تامین کنندهها به توافق برسند و یا این که میخواهند بدانند چطور میتوانند شرکتشان را بهتر مدیریت کنند.
محتوای یک طرح کسب و کار استارتاپ چیست و چگونه باید آن را نوشت؟ به زبان ساده، یک برنامه کسب و کار، شما را به اهداف، استراتژیهایی که آن اهداف را محقق میسازد، مشکلات بالقوه که ممکن است با آن مواجه شوید، راه حلهای این مشکلات، ساختار سازمانی (شامل عناوین و مسئولیتها)، و در نهایت میزان سرمایه موردنیاز که برای شروع کار و ادامه آن تا انتها آگاه میسازد.
این برنامه میتواند تاثیر گذار باشد، اگر به درستی تنظیم شود. یک طرح کسب و کار استارتاپ خوب عموماً دستورالعملهای پذیرفته شدهای را هم برای شکل و هم محتوا دنبال میکند. سه بخش اولیه برای یک طرح کاری وجود دارد:
اولین بخش، محتوای کار است که در این قسمت باید راجع به ابتکار، ساختار کسب و کار، محصول یا خدمات خاص شما، و این که چه برنامه ای برای موفقیت کسب و کارتان دارید، توضیح دهید.
دومین بخش، بازرگانی است که باید مشتریان بالقوه را تحلیل و توصیف کنید: چه کسانی و کجا هستند، چه چیزی آنها را وادار به خرید مینماید و غیره. در این قسمت، همچنین باید رقابت و نحوه پیروزشدنتان را توصیف کنید.
در نهایت، بخش مالی است که شامل درآمد و وضعیت جریان نقدینگی، ترازنامه و سایر نسبتهای مالی مثل تحلیلهای نه سود-نه زیان میباشد. برای این بخش ممکن است به کمک حسابدارتان و یک نرم افزار خوب نیاز داشته باشید.
فراتر از این سه بخش اصلی، یک طرح کاری باید شامل هفت بخش کلیدی نیز باشد:
خلاصه اجرایی
شرح کسب و کار
استراتژیهای بازار
تحلیل رقابتی
برنامه طراحی و توسعه
برنامه مدیریت و عملیات
فاکتورهای مالی
علاوه بر این بخشها، یک طرح کسب و کار استارتاپ همچنین باید دارای یک پوشش، صفحه عنوان و فهرست محتوا باشد.
بسته به این که آن را برای چه منظوری به کار میبرید، یک طرح کسب و کار استارتاپ مفید میتواند از تفصیل دلخواه برخوردار باشد؛ از یک خط خطی ساده پشت یک پاکت نامه گرفته تا یک برنامه با جزئیات زیاد که یک پروژه پیچیده را شرح میدهد و بیش از ۱۰۰ صفحه دارد. یک طرح کسب و کار استارتاپ متداول بین ۱۵ تا ۲۰ صفحه است ولی ممکن است بسیار متغیرتر از این حد نیز باشد.
این مسئله بیشتر به طبیعت کار شما بستگی دارد. اگر با یک محتوای ساده سر و کار دارید، قادر خواهید بود آن را در چند کلمه بیان کنید. از طرفی اگر در حال ارائه گونه جدیدی از کسب و کار یا حتی یک نوآوری هستید، احتمالا به توضیحات زیادی برای انتقال مقصود، نیاز خواهد بود.
هدف برنامه شما همچنین میزان شرح و تفصیل آن را تعیین خواهد کرد. اگر میخواهید از برنامه خود برای جذب میلیونها دلار سرمایه به منظور شروع یک کار پرریسک استفاده کنید، میبایست توضیحات زیادی ارائه نمایید تا سرمایهگذاران متقاعد شوند. اگر قرار است طرح خود را تنها برای مقاصد داخلی و برای مدیریت یک کسب و کارِ در حالِ انجام به کار ببندید، یک برنامه مختصر کفایت میکند.
تنها کسی که به یک طرح کسب و کار استارتاپ نیاز ندارد کسی است که قرار نیست وارد کسب و کاری شود. شما برای شروع یک سرگرمی یا پرداختن به شغلی فرعی در کنار شغل معمول خود نیازی به برنامه ندارید. اما هرکسی که در حال شروع یا گسترش کسب و کاری است که منابع مالی، انرژی یا زمان زیادی میطلبد و قرار است به سوددهی برسد، باید به نوشتن پیشنویس برنامه بپردازد.
یک برنامه نویس کلاسیک کسب و کار، به کارآفرینی گفته میشود که به دنبال جذب سرمایه به منظور شروع یک ریسک است. شرکتهای بزرگ بسیار زیادی وجود دارند که از نوشتن روی کاغذ شروع کردهاند و برنامه ای ارائه کردهاند که سرمایهگذارها را متقاعد میکرد تا سرمایه لازم را برای ادامه مسیر در اختیار آنها قرار دهند.
بیشتر کتابهایی که درمورد برنامه ریزی تجاری نوشته شدهاند، افرادی را که قصد شروع یک کسب و کار را دارند مخاطب قرار دادهاند. این مسئله یک دلیل خوب داشته: هرچه برنامه نویسهای احتمالی کم تجربه تر باشند، از راهنماییهای کتاب بیشتر استقبال خواهند کرد. با این حال، این اشتباه است که فکر کنیم تنها استارتاپهای بدون سرمایه نیاز به برنامه ریزی تجاری دارند. صاحبان کسب و کار، برنامهها را در تمام مراحل حیات شرکتشان، چه در حال جذب سرمایه باشند، چه در حال تلاش برای یادگیری نحوه سرمایه گذاری به صورت مازاد، سودمند میدانند.
همه ی برنامههای تجاری را لزوما کارآفرینان تازه کار نمینویسند. بسیاری از این برنامهها برای شرکتهایی نوشته میشوند که مدتها پیش از مرحله استارتاپ عبور کردهاند. برای مثال زمانی که کِن واکِر بنیان گذار گروه طراحی واکر، به فکر ثبت و اخذ مجوز نمادهای ۰۱-۰۱-۰۰ (به عنوان نوعی تندنویسی اعداد مربوط به هزاره کنونی) برای تولیدکنندگان پوشاک و غیره افتاد، شرکتش از قبل به عنوان طراح فروشگاههای خرده فروشیهای بزرگ شناخته شده بود. قبل از شروع کار پر زحمت و پرهزینهی ثبت جهانی آن، واکر از یک برنامه کامل کاری با پیش بینیهای فروش استفاده کرد تا خرده فروشها را متقاعد کند این ایده خوبی است که کالاها نشان ۰۱-۰۱-۰۰ را روی خود داشته باشند. این مسئله به موفقیت این اقدام کمک کرد. واکر اذعان داشت “در نتیجه ی حمایت خرده فروشان، ما از همان ابتدا بیش از ۴۵ مجوز را که مجریان انواع خطوط تولید بودند، داشتیم.”
اینگونه شرکتها که در مراحل میانی قرار دارند ممکن است برنامههایی را پیش نویس کنند که به آنها در سرمایه گذاری برای توسعه کمک نماید، درست مثل استارتاپها؛ با این تفاوت که میزان سرمایه ای که آنها به دنبال جذب آن هستند بیشتر و همینطور سرمایه گذاران نیز مشتاق تر هستند. همچنین آنها ممکن است به یک برنامه مکتوب نیاز داشته باشند تا به آنها در مدیریت یک کسب و کار در حال رشدِ سریع کمک نماید، یا این که یک برنامه ممکن است به عنوان یک ابزار ارزشمند برای تمرکز بر مشتریان، تامین کنندهها و غیره مورد استفاده قرار گیرد.
هفت دلیل وجود دارد که به فکر به روز کردن طرح کسب و کار استارتاپ خود باشید. اگر حتی فقط یک مورد شامل شما شود، زمان بروزرسانی فرا رسیده است.
– یک دوره جدید مالی قرار است شروع شود. وام دهندهها و سایر سرمایهگذاران به یک برنامه به روز شده نیاز دارند تا به آنها در گرفتن تصمیمهای مالی کمک کند.
– اخیرا تغییر چشم گیری در بازار ایجاد شده است. تغییر سلایق مشتریان، ادغام گرایشهای مشتریان و جو تنظیمی متناوب میتوانند محرک نیاز به «بروزرسانی» برنامه باشند.
– گسترش شرکت شما در جهتی است که محصول، تکنولوژی، خدمات یا مهارت جدیدی را توسعه دهد. اگر در کسب و کار شما از زمانی که برنامه خود را برای اولین بار نوشتید تغییر زیادی ایجاد شده، زمان بروزرسانی است.
– تغییری در مدیریت ایجاد شده؛ مدیران جدید باید اطلاعات تازه درمورد کسب و کار و اهدافتان به دست آورند.
– شرکتتان از یک نقطهی آستانهای عبور کرده، مثل انتقال از دفتر سابق ، عبور از مرز فروش یک میلیارد تومان یا استخدام صدمین کارمند.
– برنامه قدیمی شما دیگر نمایانگر واقعیت نیست. شاید آخرین بار عملکرد ضعیفی داشتهاید، شاید چیزها سریع تر از آنچه انتظار داشتهاید تغییر کردهاند. در هر حال اگر برنامهتان نامربوط به نظر میرسد دوباره برنامه ریزی کنید.
طرح کسب و کار استارتاپ معمولا عناصر زیادی دارند؛ مثل طرحوارههای جریان نقدینگی و برنامههای بازاریابی؛ و بسیاری از آنها در مقاصدی نیز سهیم اند؛ نظیر پول درآوردن یا متقاعد کردن یک شریک برای پیوستن به شرکت. ولی برنامههای کسب و کار نمیتوانند شباهتی بیش از خود کسب و کارها به هم داشته باشند.
بسته به کسب و کارتان و هدفتان از برنامه، ممکن است به برنامه ی بسیار متفاوتی از یک کارآفرین دیگر احتیاج داشته باشید. برنامهها به شکل گسترده ای در تفصیل، ظاهر، جزئیات محتوا و میزان تاکید روی جنبههای مختلف کار با هم تفاوت دارند.
دلیل این که انتخاب یک برنامه بسیار مهم است این است که اثر زیادی روی تاثیرگذاری کلی برنامه شما دارد. شما انتظار دارید برنامه تان، شما و کسب و کارتان را به بهترین و مطلوب ترین شکل معرفی کند. این مسئله، صرفنظر از هدفی که برای برنامه تان در نظر دارید صحیح است؛ چه این طرح کسب و کار استارتاپ برای ارائه در یک کنفرانس سرمایه گذاری در نظر گرفته شده باشد، چه هرگز از دفترتان خارج نشود یا این که در جلسات استراتژی داخلی ارائه شود.
وقتی قرار باشد لباسی را برای یک مناسبت خاص انتخاب کنید، به احتمال زیاد سعی خواهید کرد لباسی باشد که بهترین خصائص شما را بنمایاند. در رابطه با برنامه تان نیز به همین شکل فکر کنید. شما میخواهید همه نکات مثبت کارتان را برجسته کنید و مطمئن شوید که مورد توجه قرار میگیرند.
طرح کسب و کار استارتاپ را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد. برنامههای بسیار کوتاه یا مینی پلانها، برنامههای کار، برنامههای نمایش دادنی و برنامههای الکترونیکی. این برنامهها به میزان زحمات متفاوتی نیاز دارند، ولی لزوما نتایج متفاوتی را در پی ندارند. به عبارتی، بسته به نوع استفاده از برنامه، ممکن است یک برنامه پیچیده لزوماً برتری ای به یک طرح کسب و کار استارتاپ مختصرتر نداشته باشد.
مینی پلان. یک مینی پلان از یک تا ۱۰ صفحه تشکیل شده و باید توجهی هرچند کلی به موارد کلیدی نظیر محتوای کسب و کار، احتیاجات مالی، برنامههای بازاریابی و گزارشهای مالی، به خصوص جریان نقدینگی، پروژههای کسب درآمد و ترازنامه را شامل شود. این روش خوبی برای آزمایش سریع محتوا یا سنجش میزان علاقه ی شریک یا خرده سرمایه گذار احتمالی است. همچنین میتواند مقدمه ارزشمندی برای برنامههای پیچیده تر بعدی باشد.
مراقب استفاده نادرست از یک مینی پلان باشید؛ قرار نیست جایگزین یک برنامه با جزئیات شود. اگر شما یک مینی پلان را برای سرمایه گذاری که خواهان یک برنامه مشروح است بفرستید، نادان جلوه خواهید کرد.
برنامه کار. برنامه کار ابزاری است که برای عملی کردن کسب و کارتان استفاده میشود. باید بسیار پرجزئیات باشد اما به شکل کوتاه ارائه شود. به واسطه یک مینی پلان، شما میتوانید با صراحت بیشتر و تشریفات کمتر یک برنامه کار را آماده کنید.
در برنامه ای که اکیداً برای استفاده داخلی در نظر گرفته شده ممکن است عناصری حذف شوند که شاید در ارائه خارج از شرکت مهم تلقی میشوند؛ مثلا در ارائه داخل شرکت احتمالاً به ارائه رزومه مجریان اصلی یا برنامه کار که شرکت از آن استفاده میکند مثل عکسهای محصولات نیازی نخواهید داشت.
تعرفه و پرداخت در برنامه کار، نباید تفاوت چندانی داشته باشد. نیازی نیست که یک طرح کسب و کار استارتاپ ، روی یک کاغذ با کیفیت قابل چاپ و پیوست در یک دفترچه تجملی باشد. یک دفترچه قدیمیبا سه حلقه که روی آن کلمه “برنامه” نوشته شده به همراه یک خودکار نوک تیز، مطلوب خواهد بود.
ثبات داخلی فکتها و ارقام در یک طرح کسب و کار استارتاپ ، همانقدر حیاتی است که در نوع خارج از شرکت اهمیت دارد. در مواردی لازم نیست دقت زیادی به خرج دهید؛ مثل اشتباهات تایپی متن، تطبیق کامل با استایل کاری، یکپارچگی فرمتهای تاریخ و غیره. این سند مثل لباسی کهنه است که شنبهها در دفتر میپوشید یا یک کامیون حمل بار قدیمیکه به نظر نمیرسد هیچوقت خراب شود؛ وجود دارد که از آن استفاده شود نه تحسین.
برنامه نمایش دادنی. اگر شما یک برنامه کار را با همه ویژگیهایش مثل چشم پوشی از جنبههای زیباشناسی و تاثیرگذاری در نظر بگیرید ولی در عوض به ظاهر آن اهمیت بیشتری بدهید به برنامه ارائه ای دست خواهید یافت. این برنامه، مناسب نمایش برای بانکداران، سرمایه گذاران و سایر افراد خارج از شرکت است.
تقریبا تمام اطلاعات موجود در برنامه ارائه ای مشابه برنامه کار است؛ اگرچه ممکن است ظاهری متفاوت داشته باشد. برای مثال، شما باید از لغات تجاری استاندارد استفاده کنید، از اصطلاحات دست و پا شکسته غیر رسمی، عامیانه و تندنویسی که فقط شایسته محیط کاری و همچنین برنامه کار است بپرهیزید. به یاد داشته باشید که این مخاطبان با فعالیتهای شما آشنایی ندارند. برخلاف برنامه کار، از این برنامه به عنوان یادآور استفاده نمیشود بلکه جنبه معرفی کننده دارد.
شما ناگزیر خواهید بود که چند جزء اضافه کنید. سرمایه گذاران در راستای احتیاط بیشتر، خواستار اطلاعاتی در رابطه با خطرات و تهدیدهای رقابتی هستند. حتی اگر تنها تعدادی از موارد مهم محیطی را در نظر گرفته اید، باید با فراهم کردن اطلاعات لازم، درمورد نگرانیها صحبت کنید.
تفاوت بزرگ بین برنامه کار و ارائه ای در جزئیات ظاهر و آراستگی است. یک برنامه کار ممکن است توسط یک چاپگرِ دفتر، چاپ و منگنه خورده در گوشه ای از دفتر قرار گیرد. اما یک برنامه ارائه ای باید توسط یک چاپگر رنگی با کیفیت بالا چاپ شود، به دقت در یک دفترچه با دوام و خوانا درج و شامل چارتها، نمودارها، جداول و تفاسیر باشد.
مهم است که محتوای یک طرح کسب و کار استارتاپ ارائه ای، صحیح و منسجم باشد. یک اشتباه در این قسمت میتواند توسط یک مخاطب نامهربان به عنوان ضعف ارائه تلقی شود. در خوشبینانه ترین حالت، این مسئله باعث خواهد شد که شما بی دقت به نظر برسید. اگر خلاصه برنامه نیاز به سرمایه را ۴۰۰۰۰ دلار ذکر میکند، اما الگوی جریان نقدینگی ۵۰۰۰۰ دلار عایدی را در سال اول نشان میدهد، ممکن است فکر کنید ” اوه! فراموش کرده خلاصه را آپدیت کند تا ارقام جدید را نشان دهد.” البته سرمایه گذاری که قرار است مبلغ را بپردازد بعید است که این قدر مهربان باشد.
برنامه الکترونیکی. اکثر برنامههای کسب و کار در نوعی کامپیوتر نوشته میشوند، سپس چاپ و در نسخههارد ارائه میشوند. اما اطلاعات تجاریِ بیشتر و بیشتری که زمانی تنها از طریق کاغذ جابجا میشدند امروزه به شکل الکترونیکی منتقل میشوند. بنابراین بهتر است ک نسخه الکترونیکی از برنامه خود را در دسترس داشته باشید. یک برنامه الکترونیکی برای مواردی مثل ارائه از طریق کامپیوتر یا جلب رضایت سرمایه گذارِ نکته سنجی که میخواهد به دقت محتوای صفحات اسلاید را بررسی کند، مناسب است.
ظاهرا امسال سامسونگ قصد دارد با سری جدید A خود غوغا کند. چند روز گذشته با بررسی کامل و تخصصی گوشی سامسونگ Galaxy A50 و همچنین با بررسی کامل و تخصصی گوشی سامسونگ Galaxy A40 همراه شما بودیم.
همچنین می تواند بررسی کامل و تخصصی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس و تاثیر آیفون ۱۱ Pro و آیفون ۱۱ Pro Max بر بازار گوشی ها و همچنین بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A70 سامسونگ را نیز در بخش نقد و بررسی گوشی های هوشمند روکیدا بخوانید و ببینید.
این غول کرهای در حال حاضر گوشیهای هوشمند گلکسی A10، A20، A30، A40، A50، A70 و A80 را با تمرکز به استفاده از یک نمایشگر جدید آمولد و قابلیتهای بالای دوربین معرفی کرده است.
علاوه بر مدل های A40 و A50 ، بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A70 سامسونگ نیز تقدیم حضور شما شد.
اکنون با بررسی کامل گوشی گلکسی A80 سامسونگ همراه شما هستیم. گوشی گلکسی A80 سامسونگ یک نمایشگر تمام صفحه دارد که حالا میتوانیم اسم آن را یک نمایشگر اینفینیتی واقعی بگذاریم نه چیزهایی مانند Infinity-O، Infinity-U یا اینفینیتیهای دیگر!
این گوشی از یک مکانیسم جالب دوربین استفاده میکند که به بالا میآید و میچرخد تا در نقش دوربین جلو و همچنین عقب ظاهر شود. چنین مکانیسمی را قبلا در محصولات شرکتهای دیگر دیده بودیم ولی راهحل سامسونگ کاملا متفاوت است.
تغییرات به همین جا ختم نمیشود، گوشی گلکسی A80 علاوه بر دو دوربین همیشگی، یعنی یک لنز واید و یک لنز اولترا واید، یک ماژول زمان پرواز برای نقشهنگاری عمق دارد.
بنابراین نه تنها میتواند تصاویر سلفی با کیفیت دوربین اصلی بگیرد، بلکه همچنین از فناوری تشخیص عمق پیشرفته آن بهره ببرد. در کنار آن ویدئوهای با فوکوس زنده، ویژگی که دیگر تنها مختص تصاویر ثابت نیست را قرار دهید تا به پتانسیل بالای گوشی A80 سامسونگ پی ببرید.
به راحتی میتوانیم بگوییم تقریبا تمامی افراد از نمایشگر سوپر امولد ۶.۷ اینچی این گوشی با دقت فول اچدی پلاس و نسبت تصویر حتی بلندتر ۲۰:۹ (رجزخوانی برای گوشیهای اکسپریا سونی) لذت میبرند. در قلب این گوشی چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ قرار گرفته است که جدیدترین محصول کوآلکام است و یک رتبه پایینتر از سری ۸۰۰ این شرکت قرار میگیرد، ولی با این حال قدرت لازم را دارد و باید کاملا از نظر مصرف انرژی نیز کارآمد باشد.
البته باید امیدوار باشیم چون باتری گوشی گلکسی A80 آن قدر بزرگ نیست و گنجایش ۳۷۰۰ میلیآمپر ساعتی آن حتی از بعضی گوشیهای کوچکتر کمتر است. اما نکته مثبت پشتیبانی از فناوری شارژ سریع ۲۵ واتی USB Power Delivery است.
علاوه بر این گوشی جدید سامسونگ ۲۲۰ گرم وزن دارد و خبری از درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون و درگاه کارت حافظه خارجی روی آن نیست.
با این مقدمه به سراغ نقد محصول جدید سامسونگ میرویم. با تیم کارشناسی روکیدا همراه باشید.
درون جعبه فروش این گوشی میتوانید یک شارژر USP-PD 25 واتی و یک کابل یواسبی C به C را پیدا کنید و با توجه به این که درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون حذف شده است سامسونگ یگ جفت ایرباد یواسبی تایپ C داخل جعبه گذاشته است.
داخل جعبه رابطی وجود ندارد، بنابراین اگر میخواهید از هدفونهای قدیمی استفاده کنید باید کمی دست به جیب شوید.
گوشی را در دست بگیرید تا فورا یکی از ویژگیهای شاخص گلکسی A80 سامسونگ را تحسین کنید، یعنی نمایشگر زیبای سوپر امولد ۶.۷ اینچی با حداقل حواشی اطراف صفحه و فاقد بریدگیهای زشت دوربین، به عبارتی با تعریف دقیق یک نمایشگر اینفینیتی روبرو هستیم.
اگر کمی دقت کنید میبینید حاشیه بالای کمی ضخیمتر است، ولی به ندرت کسی متوجه آن میشود. البته باید توجه کنید خبری از بلندگوی مکالماتی نیست. با این حال به خوبی میتوانید تماسها را بشنوید، البته باید توجه کنید اگر صدای گوشی کمی بالا باشد افرادی که اطراف شما هستند میتوانند صحبتهای طرف مقابل را نیز بشنوند.
معمولا در سایر گوشیها در این بخش چیزهای دیگری را نیز میبینیم مانند حسگر نور محیطی، یک حسگر مجاورتی و یک چراغ اعلانات. اما سامسونگ راهحل جدیدی برای آنها داشته است.
حسگر نور محیطی زیر نمایشگر، در حدود ۳ سانتیمتر زیر لبه بالای و دو سانتیمتر دورتر از لبه سمت چپ است.
برای حسگر مجاورتی، به نظر ما گوشی از صفحه لمسی استفاده میکند و زمانی فعال میشود که یک سطح به اندازه کافی بزرگ لمس میشود، البته باید بگوییم زمانی که هر قسمت دلخواه از نمایشگر را با یک تکه کاغذ پوشاندیم، واکنشی را ندیدیم.
در مورد چراغ اعلانات نیز باید اشاره کنیم کاملا حذف شده است.
چون به کاستیهای A80 اشاره میکنیم باید بگوییم در این گوشی امکان استفاده از کارت حافظه خارجی را ندارید، بنابراین باید تنها به حافظه ۱۲۸ گیگابایتی آن اکتفا کنید.
از طرف دیگر، نبود یک ویژگی ممکن است خوب باشد، منظور ما نبود دکمه سختافزار بیکسبی است. در این گوشی سامسونگ آرایش کلاسیک دکمههای خود را دارد یعنی دکمه پاور سمت راست و دکمههای تنظیم حجم صدا در سمت چپ. موقعیت آنها همان جایی است که کاربر دوست دارد و جای شکایتی برای ما نمیگذارد.
شاید فکر کنید چون دوربین سلفی روی نمایشگر دیده نمیشود، A80 برای عکاسی سلفی به مشکل بر میخورد. ولی باید بگوییم مکانیسم دوربین پاپآپ به کمک آن میآید.
داخل A80 موتوری قرار گرفته است که سکو عقب گوشی را بالا میآورد و با یک چرخش ۱۸۰ درجه میتواند روی دوربین را به جلو برگرداند. بنابراین، به صورت نظری، باید بتوانید تصاویر سلفی با کیفیت دوربین جلو بگیرید.
در حال حاضر گوشیهای اندکی چنین ویژگی لوکسی دارند و جدیدترین آنها یعنی Zenfone 6 با چند ویژگی جدید ما را کاملا شگفتزده کرد. گرچه دوربین A80 سامسونگ برخلاف محصول ایسوس نمیتواند تصاویر پانوراما خودکار بگیرد و فقط یا رو به جلو است یا عقب.
استفاده از این مکانیسم باعث میشود کاربر حس کند شاید مجموعه دوربین آن قدر محکم نیست و میتوانید از طرفی دوربین را مجبور کنید در یک موقعیت خاص قرار گیرد، گرچه زمانی که آن را جمع میکنید یکدست و صاف در جای خود قرار میگیرد. البته به طور کلی انجام چنین کارهایی را پیشنهاد نمیکنیم.
مشکلی که راه فرار ندارد این است که زمانی دوربین بالا میآید و پایین میرود بین مجموعه آن و سکویش ناچارا کمی گرد و غبار میرود. در طول مدتی که این گوشی را محک زدیم، مشکل خاصی که نتیجه این قضیه باشد مشاهده نکردیم ولی شاید تمیز کردن سریع ذرات کوچکی که روی قطعات متحرک جمع میشود، تاثیر بسزایی روی ماندگاری گوشی A80 بگذارد.
پنل پشتی این گوشی از شیشه محافظ گوریلا گلس ۶ ساخته شده است که بهترین محصول شرکت کورنینگ به شمار میرود. روی نمایشگر را گوریلا گلس ۳ میپوشاند. طبیعتا این گوشی ضد آب نیست ولی روی شیار سیمکارت یک درزبند قرار گرفته است.
ابعاد گوشی گلکسی A80 سامسونگ ۱۶۵.۲ در ۷۶.۵ در ۹.۳ میلیمتر و وزن آن ۲۲۰ گرم است تا جزو بزرگترین و سنگینترینها به شمار برود. با توجه به نسبت تصویر ۲۰:۹ و همچنین دوربینی که بیرون میآید، قسمت بالای این گوشی سنگین است و اگر به اندازه کافی مراقب نباشید ممکن است بیافتد، از طرفی بدون شک برای کار با آن به دو دست نیاز دارید.
گوشی گلکسی A80 سامسونگ یک نمایشگر سوپر امولد ۶.۷ اینچی دارد و خبری از بریدگی یا هر طراحی مشابه دیگری نیست. دقت آن ۱۰۸۰ در ۲۴۰۰ پیکسل است و نسبت تصویر ۲۰:۹ و تراکم پیکسلی ۳۹۳ پیکسل در هر اینچ دارد.
حداکثر میزان روشنایی نمایشگر این گوشی در حالت تنظیم دستی نور صفحه ۴۰۵ نیت است و زمانی که در محیط بسیار روشن قرار گیرد در حالت خودکار به ۶۰۷ نیت میرسید. این اعداد برای نمایشگر اولد تقریبا استاندارد و عملا برابر با نتایجی است که با گوشی A70 سامسونگ به دست آوردیم.
حداقل میزان روشنایی ۱.۹ نیت است تا از این نظر نیز مشابه A70 و کاملا برای استفاده از گوشی در شب مناسب باشد.
حالت رنگی پیشفرض نمایشگر ViVid با میانگین DeltaE برابر با ۴.۴ و حداکثر ۹.۷ است که آمار قابل توجهی نیست. رنگهای سفید و خاکستری به شکل معقولی دقیق هستند و میتوانید با یک اسلایدر رنگها را تغییر دهید.
حالت دیگر Neutral است که برای حوزه رنگی sRGB تنظیم شده است و رنگها را با دقت عالی رندر میکند (میانگین deltaE برابر با ۱.۴).
این گوشی مجهز به یک باتری ۳۷۰۰ میلیآمپر ساعتی است که کوچک به شمار نمیرود ولی با توجه به اندازه صفحه و باتری A70 (4500 میلیآمپر ساعت) گنجایش کمی دارد.
نتایج تستهای باتری این گوشی قابل توجه نبود به ویژه در تست گردش در وب که آمار ۹ ساعت برای یک گوشی گلکسی شرمآور است. بخواهیم مقایسه کنیم نتیجه تست A70 در این بخش ۵۰ درصد بیشتر و ۱۳ ساعت و ۲۴ دقیقه بود و این آمار برای Zenfone 6 حتی بیشتر و به ۱۵ ساعت و ۴۲ دقیقه میرسد. حتی آمار نه چندان دلچسب وانپلاس ۷ پرو یعنی ۱۰ ساعت و ۱۰ دقیقه بهتر است.
عملکرد این گوشی در تست پخش ویدئو بهتر میشود و به ۱۴ ساعت و ۲۹ دقیقه میرسد. گرچه دو گوشی قبل باز هم بهتر ظاهر میشوند یعنی A70 سه ساعت بیشتر و زنفون ۶ با نتیجه نهایی ۱۶ ساعت خود خودنمایی میکند، در پایان پرچمدار وانپلاس به عدد ۱۶ ساعت و ۱۷ دقیقه با نرخ تازهسازی تصویر ۶۰ هرتز میرسد (زمانی که نرخ تازهسازی تصویر ۹۰ هرتز است آمار آن به ۱۴ ساعت و ۳۳ دقیقه کاهش پیدا میکند).
ما زیاد با گوشی صحبت نمیکنیم ولی در بخش مکالمه روی بستر اینترنت 3G این گوشی یک روز و یک ساعت دوام آورد. اگر برایتان مهم است سایر گوشیهایی که اشاره کردیم بین ۱۰ تا ۱۲ ساعت در این بخش بهتر ظاهر میشوند.
در پایان باید بگوییم دوام باتری A80 در حالت انتظار ۸۰ ساعت است که با آن که بد نیست ولی با عالی بودن فاصله دارد.
در مورد شارژ چون نتوانستیم مستقیما با شارژ اصلی گوشی را شارژ کنیم باید بگوییم چون A70 در عرض ۳۰ دقیقه ۴۲ درصد شارژ میشود، این آمار با توجه به کوچکتر بودن باتری A80 باید در همین مدت تقریبا ۵۰ درصد باشد.
گوشی A80 سامسونگ تک بلندگویی دارد که در قسمت پایین قرار گرفته است و خبری از بلندگوهای استریو نیست. خروجی صدای این بلندگو در دسته بسیار خوب ما قرار میگیرد. در مورد کیفیت صدا نیز شکایتی نداریم حتی زمانی که صدای گوشی را بلند کردیم و مقدار باس گوشی قابل قبول است.
گوشی گلکسی A80 سامسونگ در بخش نرمافزاری مجهز اندروید ۹.۰ پای و رابط کاربری سفارشی سامسونگ One UI است. چند ماه قبل رونمایی از این رابط کاربری با گوشیهای سری گلکسی اس ۱۰ سامسونگ انجام شد و دارای طراحی جدید آیکونها، پیشرفتهایی برای استفاده از گوشی با یک دست و موارد دیگری است که به آنها میرسیم.
گرچه قبل از دیدن محیط رابط کاربری با ویژگی Always On display روبرو میشوید که میتوانید مشخص کنید چه زمان این قابلیت فعال شود: به دنبال ضربه زدن، همیشه یا طبق برنامه.
سیستم امنیتی این گوشی تنها حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر است. خبری از قابلیت اسکن چهره نیست و منصفانه نیز نگاه کنیم مکانیسم پاپآپ دوربین به نسبت سایر مکانیسمهای مشابه آهستهتر است و یقینا سامسونگ دوست نداشته است از آن برای اسکن چهره استفاده کند که باید سریعا انجام شود.
حسگر اثرانگشت اپتیکال است برخلاف سری اس که حسگر اولترا سونیک دارد و سرعت آن مشابه نمونههای مشابه به عنوان مثال محصولات وانپلاس نیست.
با وجود این همیشه روشن است و عملکرد خوبی دارد، فقط کافی است انگشت خود را روی آن بگذارید و پس از مدتی به محل آن عادت میکنید.
در صفحه هوم آیکونهای بزرگ و رنگین رابط کاربری OneUI را مشاهده میکنید. نکتهای که واقعا جای تحسین دارد این است که تاگلهای سریع را از بالای صفحه میتوانید به پایین بکشید که یکی از ویژگیهای کلیدی OneUI است. اما نکته آزاردهنده این است که پوشهها هنوز تمام صفحه باز میشوند.
تغییر دیگری که نتیجه بدی داشته باشد مدیریت گوشی زمانی است که آن را در حالت multi window قرار میدهید، چون چند گزینه حذف شدهاند.
سامسونگ مانند هر شرکت دیگری شیوه خاص خود را در استفاده از سیستم ناوبری جدید مبتنی بر ژستهای حرکتی گوگل دارد. سوایپ (کشیدن دست روی صفحه نمایش) از پایین به سمت چپ منوی آخرین اپلیکیشنهای استفاده شده را باز میکند و از پایین به طرف راست باعث برگشت به عقب میشود.
سامسونگ همچنین ویژگی Night mode را در این گوشی قرار داده است که عناصر رابط کاربری را به رنگ مشکی یا خاکستری تیره در میآورد. به دنبال فعالسازی آن این تغییر رنگ در بخش تنظیمات، نوتیفیکیشنها و همچنین اپلیکیشنهای خود سامسونگ مانند گالری و مرورگر سامسونگ انجام میشود.
اما به عنوان مثال اگر پلیاستور را باز کنید، جادوی حالت شب را دیگر در آن نمیبینید. قضیهای که گوگل در اندروید Q قصد دارد با یک حالت شب تمام سیستمی به آن رسیدگی کند.
همسو با سایر تغییرات رابط کاربری، منوی اصلی تنظیمات نیز دوباره طراحی شده است. کاملا جمع و جور است و ممکن است در مقایسه با گذشته محل بعضی از تنظیماتی که به دنبال آنها بگردید عوض شده باشد.
به عنوان مثال، زیر منو Device Care مکانی برای تنظیمات دوربین و اطلاعات گوشی، مدیریت رم و حافظه داخلی و ویژگیهای امنیتی است.
ضربه آهسته روی آیکون باتری منوی آشنا باتری را با تنظیمات و تغییرات کاملی ظاهر میکند. در این بخش جدا از اطلاعات و قابلیتهای همیشگی که در هر گوشی اندرویدی دیگر تقریبا پیدا میکنید، سامسونگ چند گزینه بیشتر لحاظ کرده است.
سه حالت صرفهجویی در مصرف باتری دیده میشود یعنی بهینه، صرفهجویی متوسط در باتری، حداکثر صرفهجویی در باتری. بهینه گزینه پیشفرض است و در این حالت عملکرد گوشی در بالاترین سطح قرار دارد. در گوشه بالا سمت راست منوی باتری زیر منوی دیگری است که میتوانید روی مصرف باتری گوشی خود کنترل دانهای بیشتری داشته باشید.
ویژگی جدید سیستم عامل اندروید گوگل «سلامت دیجیتال» نیز در رابط کاربری این گوشی دیده میشود و به شما نشان میدهد از گوشی خود چقدر استفاده کردید و چه اپلیکیشنهایی بیشتر از همه انتخاب شما بودهاند. ویژگی باحالی است ولی احتمالا اکثر کاربران از آن استفاده نخواهند کرد.
برای پخش محتوای مولتی مدیا اپلیکیشن جدید گالری سامسونگ دیده میشود و Play Music به خوبی فایلهای موسیقی شما را مدیریت میکنند. همچنین اپلیکیشن رادیو افام، یک فایل منیجر اختصاصی به اسم My Files، ابزار لانچر بازی، Bixby assistant (گرچه چون کلید سختافزاری مخصوص آن حذف شده است، آیا برای کسی وجود آن مهم است؟) به همراه موارد دیگر وجود دارند.
گوشی گلکسی A80 سامسونگ مجهز به چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ است که یک میانرده قدرتمند از شرکت کوالکام به شمار میرود و بهترین گزینه بعد از سری ۸۰۰ است.
این چیپست براساس فرآیند تولید ۸ نانومتری ساخته شده است و یک پردازنده هشت هستهای دارد که از ۲ هسته کریو ۴۷۰ طلایی با سرعت کلاک ۲.۲ گیگاهرتز و ۶ هسته کریو ۴۷۰ نقرهای با سرعت کلاک ۱.۸ گیگاهرتز تشیکل شده است و پردازنده گرافیکی آن آدرنو ۶۱۸ است. رم ۸ گیگابایت و حافظه داخلی ۱۲۸ گیگابایت است.
باید بگوییم گلکسی A80 سامسونگ از نظر قیمت اصلا رقابتی نیست چون با همین بودجه میتوانید یک دستگاه مجهز به اسنپدراگون ۸۵۵ یا یکی از مدلهای متعدد شرکت هوآوی با چیپست کرین ۹۸۰ بخرید.
در تست بنچمارک Geekbench این گوشی در تستهای تک و چند هسته به نسبت گوشیهای مجهز به اسنپدراگون ۶۷۵ کمی بهتر ظاهر میشود. دستگاههای مجهز به S710 و همچنین S600 سال گذشته رتبههای پایینتر را در اختیار دارند. از طرفی برتری مدلهای مجهز به S855 و کرین ۹۸۰ جای انکار ندارد.
در تستهای گرافیک همین داستان مجددا تکرار میشود. Galaxy A80 قدرتمندترین میانرده بازار است و در مقایسه با تمامی گوشیهای دیگر که چیپست پرچمدار ندارند عملکرد بهتری به جا میگذارد. مشکل این جا است که با پول کمتر میتوان گوشی قدرتمندتری از A80 خرید.
همین تفاوتها در تست ترکیبی Antutu نیز دیده میشود یعنی گلکسی A80 خارج از قلمروی پرچمدارها بالاترین امتیاز را به خود اختصاص میدهد.
به عنوان جمعبندی باید بگوییم موقعیت گلکسی A80 از نظر تقابل قیمت و قدرت سختافزاری عجیب است. این گوشی چیپستی دارد که به نسبت تمامی گوشیهای هوشمند غیر پرچمدار قویتر است. تنها مشکل این است که قیمت بعضی از پرچمدارهای واقعی در مقایسه با A80 کمتر است. به نظر ما قیمت این گوشی گلکسی را میتوان به واسطه دلایل دیگری جز عملکرد خالص آن توضیح داد.
به عبارتی میگوییم اگر به دنبال قدرتمندترین گوشی میگردید به جستجوی خود ادامه دهید.
گوشی گلکسی A80 سامسونگ دو دوربین دارد، البته سه دوربین اگر ماژول زمان پرواز را یک دوربین در نظر بگیرید. دوربین اصلی یک لنز ۴۸ مگاپیکسلی IMX586 سونی و دوربین دوم یک لنز اولترا واید ۸ مگاپیکسلی است.
مشخصات دوربین اصلی گشادگی دریچه دیافراگم f/2.0 و میدان دید ۸۰ درجه است و دوربین دوم پیکسلهایی به اندازه ۱.۱۲ میکرومتر و میدان دید ۱۲۳ درجه دارد. گشادگی دریچه دیافراگم آن f/2.3 و فوکوس ثابت است.
سپس به دوربین سوم یا زمان پرواز یا به قول سامسونگ دوربین عمقسنج سه بعدی میرسیم. این دوربین مجموعهای از پرتوهای لیزری منعکس میکند و زمان برگشت آنها را اندازه میگیرد تا به واسطه آن یک نقش عمق از صحنه به وجود آورد.
نتیجه چنین کاری شناخت دقیقتر پسزمینه و سوژه برای حالتهای عکاسی بوکه است و در واقع سامسونگ حتی از آن برای ویدئوهای فوکوس زنده و نه فقط تصاویر ثابت، استفاده میکند. با توجه به این که دوربین اصلی A80 همچنین دوربین سلفی آن است، میتوانید ویدئوهای سلفی فوکوس زنده نیز ضبط کنید.
کنترل تمامی این دوربینها به کمک اپلیکیشن دوربین سامسونگ انجام میشود که یک رابط کاربری همیشگی با یکسری تغییرات دارد.
همچنان میتوانید با کشیدن دستتان روی صفحه حالات عکاسی را تغییر دهید و در بخش تنظیمات حالاتی که بیشتر از همه استفاده میکنید را اضافه، حذف و دوباره مرتب کنید.
اگر دستتان را به صورت عمودی روی صفحه بکشید دوربین جلو یا عقب را فعال میکنید و همچنین میتوانید با یک ضربه آهسته روی دکمه کنار شاتر چنین کاری را انجام دهید.
در ردیف آیکونهای بالای نمایاب یک چرخدنده دیده میشود که به کمک آن وارد بخش تنظیمات میشوید، یک انتخابکننده برای نسبت تصویر، انتخابکننده حالت فلاش، بخش فیلترها و تایمر نیز در این بخش به چشم میخورد .
در منو تنظیمات به موارد همیشگی دسترسی دارید یعنی تنظیمات حالت عکاسی HDR (خودکار، فعال و خاموش)، خطوط شبکه، روشهای عکاسی و دقتها برای تصاویر ثابت و ویدئوها.
حالت فوکوس زنده (Live Focus) طبیعتا وجود دارد و یک گزینه جدید به اسم Live Focus video همانطور که اشاره کردیم نیز به چشم میخورد. حالت عکاسی در شب ویژگی بعدی است تا بعد از سری جدید اس سامسونگ، A80 نیز از آن بی نصیب نماند.
علاوه بر این حالت عکاسی پیشرفته دیده میشود ولی مانند اکثر گوشیهای غیر پرچمدار سامسونگ تنها میتوانید مواردی مانند ایزو (در محدوده ۱۰۰ تا ۸۰۰)، جبران نوردهی (در گامهای -۲/+2EV در ۰.1EV) و تعادل سفید (پیشتنظیمات و خبری از تنظیم دمای نور نیست) را تغییر دهید.
قابلیتهایی مانند انتخاب سرعت شاتر، فوکوس دستی و برجستهسازی فوکوس (focus peaking) دیده نمیشوند.
تصاویری که این گوشی در روز میگیرد دلپذیر با کنتراست خوب و رنگهای زنده دوستداشتنی هستند. جزئیات با دقت ۱۲ مگاپیکسل ثبت میشوند.
دوربین سامسونگ قابلیتی به اسم بهینهساز صحنه دارد که به نظر ما در بهینهسازی صحنهها محتاط عمل میکرد و تنها گاهی اوقات ریزترین اختلافها در سطح اشباعسازی تصاویر را دیدیم.
گوشی گلکسی A80 مانند گوشیهایی که از سنسور ۴۸ مگاپیکسلی Quad Bayer استفاده میکنند، به شما اجازه میدهد با چنین دقتی عکس بگیرید حتی اگر دوربین برای چنین کاری مهندسی نشده باشد.
به نظر ما استفاده از آن مزیت خاصی ندارد جز این که کمی پارازیت زیاد شود و الزاما جزئیات خیلی بیشتری را ثبت نمیکند.
دوربین اوترا واید کاملا ساده و فقط ۸ مگاپیکسلی است. تصاویری که با آن گرفته میشوند. زیاد شارپ نیستند و دامنه دینامیک محدود است. تحریف نیز به اندازه کافی در تصاویر دیده میشود. به طور کلی، تصاویری که با این دوربین میگیرید را بهتر است از راه دور نگاه کنید تا مشکلات فنی آنها مشخص نباشد.
گلکسی A80 در محیط کم نور، تصاویر قابل قبولی میگیرد ولی انتخاب برتر ما برای چنین وظیفهای نیست. تصاویر اندکی ملایم هستند و اگر در قدرت ما بود اندکی نوردهی را بیشتر میکردیم.
ویژگی بهینهساز صحنه در این جا نیز عملکرد خاصی نشان نمیدهد و در حقیقت خیلی تلاش کردیم تفاوتی بین عکسی که با فعال بودن یا غیر فعال بودن آن گرفته شده است پیدا کنیم.
استفاده از حالت Night mode تغییراتی به همراه میآورد و تصاویر به مراتب بهتر میشوند. جزئیات در بخش سایهها بهتر میشود و در نواحی بسیار روشن از بین نمیروند. همچنین هر چند ممکن است اندک باشد ولی سطح اشباعسازی رنگها بالاتر است و اگر از نمای نزدیک نیز به تصاویر نگاه کنید جزئیات بیشتری دارند.
عملکرد دوربین اولترا واید در شب زیاد جالب نیست و جای تعجب هم ندارد. مقدار نوردهی برای ثبت تصاویر کم است و نتیجه تصاویری ملایم و سرشار از پارازیت است. علاوه بر این رنگها نیز شستهشده به نظر میرسند. برای این دوربین حالت عکاسی در شب وجود ندارد.
حالت فوکوس زنده گوشی گلکسی A80 از دوربین زمان پرواز بهره میبرد تا تصاویر پرتره بهتری به نسبت رقبا گرفته شود.
باید کاملا تاکید کنیم، این دوربین به شکل بی نظیری می تواند سوژه را از پسزمینه جدا کند و تصاویری با پسزمینههای بسیار محو متقاعدکننده بگیرد.
پرتوهای لیزر دوربین زمان پرواز بین مردم و موجودات غیر زنده تفاوت قائل نمیشود، بنابراین میتوانید از حالت فوکوس زنده برای جداسازی سوژههای تصادفی استفاده کنید. عملکرد این دوربین حتی برای سوژههای پیچیده بسیار خوب است.
به عکاسی سلفی که میرسیم به شکل ناخوشایندی غافلگیر شدیم، A80 فوکوس خودکار دوربین را غیرفعال و فوکوس را در حدود طول یک بازو قفل میکند.
با آن که فاصلهای که برای قفل کردن فوکوس انتخاب میشود طبق سلیقه ما بود ولی گیجکننده است چرا با وجود استفاده از یک سختافزار خوب باید عمدا چنین قابلیتی غیرفعال شود. به ویژه زمانی که یکی از نکات ممتاز این گوشی دوربین سلفی در حد دوربین اصلی است چون در واقع هر دو آنها یکی هستند.
یک تصمیم عجیب دیگر سامسونگ این است که نمایاب پیشفرض دوربین سلفی یک برش ۷.۶ مگاپیکسلی از نمایاب دوربین اصلی است. خدا رو شکر میتوانید آن را تغییر دهید.
در مورد کیفیت باید بگوییم تصاویر سلفی جزئیات خوبی دارند و رنگ پوست را واقعی نشان میدهند. به نظر ما کیفیت آنها میتوانست بهتر باشد اگر فوکوس خودکار فعال بود.
دوربین اولترا واید به این خوبی نیست. این دوربین فوکس ثابت است و در نتیجه خبری از برش مصنوعی نیست. با این حال، در تنظیم تعادل سفید زیاد ماهر عمل نمیکند و در نتیجه تصاویر آن کیفیت زیاد خوبی در مقایسه با تصاویر دوربین اصلی ندارند.
تصاویر سلفی پرتره باید نکته قوت دوربین گوشی گلکسی A80 باشد و به نوعی این ادعا درست است، چون تنها سامسونگ میتواند کاری کند تصاویری از خودتان بگیرید که انگاری کسی دیگری از شما گرفته است.
متاسفانه تنها نکته ضعف سلفیهای پرتره نبود مجددا فوکوس خودکار است. ولی کیفیت تصاویر قابل قبول است.
گلکسی A80 میتواند با دوربین اصلی حداکثر ویدئوهای 4K با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرد و دوربین اولترا واید آن فیلمهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه ضبط میکند.
میتوانید از بین کدکهای تصویری H.264 و H265 یکی را انتخاب کنید و گزینه اول پیشفرض است. ویدئوهای 4K بیت ریت ۴۸ مگابیت در ثانیه دارند در حالی که ویدئوهای فول اچدی به ترتیب برای نرخ ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه با بیت ریت ۱۹ و ۱۵ مگابیت در ثانیه ضبط میشوند.
کیفیت صدا همیشه استریو و ۲۵۶ کیلوبایت در ثانیه است.
ظاهرا هر دو دوربین برای ضبط فیلمهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه همیشه از لرزشگیر الکترونیکی استفاده میکنند گرچه برای ویدئوهای 4K چنین چیزی دیده نمیشود.
دوربین اولترا واید به طرز قابل قبولی ویدئوهای بدون لرزش میگیرد ولی با این حال زمان راه رفتن اندکی لرزش دیده میشود. البته به کمک حالت فیلمبرداری Super Steady میتوانید بخش زیادی از لرزش را از بین ببرید، ولی باید بگوییم تاثیرگذاری آن مانند چیزی که در گوشی گلگسی اس ۱۰ دیدیم نیست.
کیفیت ویدئوها تحت شرایطی که وضعیت آب و هوا و غیره وخیم نباشد برای ویدئوهای 4K عالی است. مقدار جزئیات ریز بسیار زیاد و عملا پارازیتی دیده نمیشود، دامنه دینامیک وسیع و رنگها خوب و زنده هستند بدون اینکه در آنها غلو شده باشد.
ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه واقعا عالی هستند ولی تغییر به ۶۰ فریم بر ثانیه مقدار شارپسازی تصویر را بیش از اندازه میکند و ظاهر فیلم بیش از حد پردازش شده است.
ویدئوهای فول اچدی دوربین اولترا واید قابل قبول هستند ولی کیفیت رنگها مثل آب رنگ است و از نظر شارپ بودن در هیچ مسابقهای برنده نمیشود.
ما حالت فوکوس زنده را نیز تست کردیم ولی انتظار معجزه نداشتیم و مطمئنا معجزهای هم نصبیمان نشد. تنها برای ضبط فیلمهای فول اچدی میتوانید از این ویژگی استفاده کنید و در این حالت از دوربین اصلی و دوربین زمان پرواز برای نقشهبرداری عمق استفاده میشود. نتیجه نهایی در بهترین شرایط پایینتر از سطح استاندارد است و لبهها محو هستند.
روندی که گوشیهای موبایل امروزی با قرار دادن دوربین زیر نمایشگر در پیش گرفتهاند، برای ما ترسناک است. بدون شک، هدف آنها تولید گوشیهای بدون حاشیه و تمام نمایشگر است و میتواند به صورت بالقوه باعث نابودی بریدگی نمایشگر و طراحیهای مشابه شود.
اما دوربینهای زیر نمایشگر همچنین باعث میشود گوشیهایی مانند گلکسی A80 سامسونگ را رد کنیم.
اگر به عنوان مثال بخواهیم به مفید بودن مکانیسم آن اشاره کنیم، باید بگوییم دوربین چرخشی زنفون ۶ به نسبت محصول سامسونگ برتری کامل دارد.
دوربین گوشی ایسوس میتواند تصاویر پانورامای خودکار بگیرد، امکان استفاده از آن در هر زاویهای وجود دارد و در حالت عکاسی سلفی هیچ محدودیتی ایجاد نمیکند و مهمتر از همه در تمامی کیفیتهای فیلمبرداری آن حتی 4K با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه فناوری لرزشگیر تصویر وجود دارد، در حالی که گلکسی سامسونگ حتی قادر به ضبط چنین فیلمهایی نیست چه برسد به این که تمامی فیلمهایی که میگیرد بدون لرزش باشند.
علت آن به چیپست قدرتمندتر زنفون بر میگردد تا برای بازی نیز گزینه بهتری باشد. همچنین باتری آن دوام بیشتری دارد، از درگاه میکرو اسدی و ۳.۵ میلیمتری هدفون پشتیبانی میکند و قیمت آن در مقایسه با A80 کمتر است. تنها باید بگوییم میانرده ممتاز سامسونگ نمایشگر بهتری دارد.
کار A80 حتی در برتری نسبت به وانپلاس ۷ پرو سخت است، البته باید بگوییم پرچمدار وانپلاس کمی قیمت بیشتری دارد. با این هزینه بیشتر یک نمایشگر با دقت بالاتر و نرخ تازهسازی تصویر ۹۰ هرتز، دوربین سهگانه (از جمله لنز تلهفوتو که A80 ندارد)، چیپست توانمندتر اسنپدراگون ۸۵۵ و باتری بزرگتر خواهید داشت.
حتی میتوانید با خرید مدل معمولی وانپلاس پرو که چیپست بهتری به نسبت A80 دارد، در هزینه خود صرفهجویی کنید.
اسنپدراگون ۸۵۵ همچنین در گوشی Mi 9 شیائومی دیده میشود که مجددا قیمت آن نسبت به A80 کمتر است. علاوه بر این برتری در بخش قیمت و عملکرد، Mi 9 نیز یک لنز تلهفوتو به همراه دو دوربین دیگر دارد و عمر باتری آن با وجود گنجایش کمتر بهتر است.
اگر گوشی جمعوجور دوست دارید، گوشی P30 هوآوی انتخاب بدی نیست، گرچه باید تنش بین چین و آمریکا و آینده هوآوی را در نظر بگیرید. P30 نیز یک دوربین تلهفوتو، درگاه هدفون و عمر باتری بهتری به نسبت A80 دارد، علاوه بر این که از چیپست پرچمدار کرین ۹۸۰ استفاده میکند که به نسبت اسنپدراگون داخل محصول سامسونگ به مراتب قدرتمندتر است.
گوشی گلکسی A80 سامسونگ بدون شک به لطف دوربین بیهمتا و نمایشگر بدون حاشیه خود همه را شگفتزده میکند و بدون شک یکی از ویژگیهای ممتاز آن است ولی زمانی که سایر موارد را در نظر میگیریم به سختی میتوانیم آن را انتخاب کنیم.
قیمت این گوشی در هنگام عرضه آن را در رقابت با پرچمدارهایی قرار میدهد که قدرت بیشتر، دوربین اضافهتر و عمر باتری بهتر دارند و مهمتر از همه به نسبت A80 قیمت آنها کمتر است.
سامسونگ ادعا میکند اگر دوربین سلفی میخواهید که نظیر آن نباشد گلکسی A80 را در اولویت خود قرار دهید، وگرنه به دنبال گوشی دیگری بگردید. ولی بخش جالب ماجرا این است که حتی گوشی زنفون ۶ ایسوس چنین دوربین سلفی دارد و برای خرید گوشی میتوانید کمتر هزینه کنید.
گوشی گلکسی A80 بدون شک نوآوری دارد و گامی به سمت ترند دوربینهای زیر نمایشگر در دنیای موبایل است. ولی گوشی نیست که با این قیمت خرید آن را توصیه کنیم، حداقل منطق ما این چنین حکم میکند.
مزایا:
معایب:
منبع: gsmarena.com
گوشی گلکسی A70 سامسونگ در سری جدید A سامسونگ سطح استاندارد کیفی را بالا میبرد، سری که کاملا با تغییرات جدیدی همراه شده است تا رهبری یک جنگ تمام وسعت را در قلمروی گوشیهای میانرده بر عهده گیرد. نتیجه تصمیمات جدید سامسونگ برای سری جدید A باعث شده است شرکتهای چینی با دیدن توانمندیهای دو گوشی سامسونگ Galaxy A40 (+ نقد و بررسی کامل و تخصصی) و سامسونگ Galaxy A50 (+ نقد و بررسی کامل و تخصصی) با تهدید جدی روبرو شوند.
همچنین می تواند بررسی کامل و تخصصی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس و تاثیر آیفون ۱۱ Pro و آیفون ۱۱ Pro Max بر بازار گوشی ها و نقد و بررسی کامل گوشی گلکسی A80 سامسونگ و همچنین بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A70 سامسونگ را نیز در بخش نقد و بررسی گوشی های هوشمند روکیدا بخوانید و ببینید.
این غول کرهای در حال حاضر گوشیهای هوشمند گلکسی A10، A20، A30، A40، A50، A70 و A80 را با تمرکز به استفاده از یک نمایشگر جدید آمولد و قابلیتهای بالای دوربین معرفی کرده است.
به لطف تصمیمات هر کدام از مسئولان داخل شرکت سامسونگ، سری گلکسی A این شرکت دیگر مانند گذشته نیست. آنها دیگر تنها گوشیهای ارزان دارای نمایشگر امولد نیستند بلکه مجهز به ویژگیهای مدرن روز و قیمت بسیار رقابتی شدهاند.
در حقیقت، از زمانی که با خیال راحت در بین گوشیهای میانرده بازار یک گلکسی را پیشنهاد کنیم، کمی گذشته بود ولی حالا به سادگی میتوانیم چند مدلی را نام ببریم.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ بنیاد گلکسی A50 را حفظ کرده است ولی نمایشگر امولد آن نه تنها بزرگتر شده است بلکه از یک چیپست ردهبالاتر و پردازنده بهتر استفاده میکند.
دوربینهای عقب آن همان آرایش A50 را دارند (واید، اولترا واید و عمقسنجس) ولی حالا دوربین اصلی ۳۲ مگاپیکسلی و قادر به ضبط ویدئوهای 4K است.
در نهایت گلکسی A70 یک باتری بزرگ ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعتی دارد که به لطف فناوری USP-PD میتواند با سرعت ۲۵ وات سریعا شارژ شود تا دیگر شاهد استفاده از فناوری Adaptive Charging سامسونگ نباشیم که از زمان گلکسی S5 با آن آشنا هستیم.
با این مقدمه، با نقد این گوشی از سوی تیم کارشناسی روکیدا همراه شوید.
مهمترین ویژگی که دیده نمیشود ضد آب بودن است که در تمامی گوشیهای قدیمیتر گلکسی A وجود داشت. سری A جدید هیچ گونه گواهینامهای برای مقاومت نسبت به آب و گرد و غبار ندارد.
نبود آن بهایی است که کاربران برای تمامی ویژگیهای ممتاز دیگر از جمله اولدهای ردهبالا باید بپردازند.
جعبه فروش هر چیزی که A70 باید نیاز داشته باشد را دارد به جز یک قاب. درون جعبه فروش این گوشی میتوانید یک شارژر USP-PD 25 واتی و یک کابل یواسبی C به C را پیدا کنید، این اولیه مرتبه است که سامسونگ از این ترکیب استفاده کرده است ولی احساس میکنیم پس از این بیشتر آن را خواهیم دید.
در نهایت، به همراه لوازم جانبی بالا یک هدست درون گوشی نیز به چشم میخورد.
گلکسی A70 یکی از بزرگترین گلکسیهایی است که تا به حال دیدیم، تقریبا به بزرگی Galaxy A80 که نمایشگر بدون بریدگی دارد.
قالب گوشی گلکسی A70 سامسونگ اطراف یک نمایشگر سوپر امولد ۶.۷ اینچی را پوشانده است که یک بریدگی قطره شبنمی دارد، اندازه این نمایشگر مشابه با نمایشگر گوشیهای گلکسی A80 و Galaxy S10+ G5 است.
اما با گوشی از سری A روبرو هستیم، بنابراین موادی که انتخاب شده است زیاد ممتاز نیستند. به جای شیشه، پنل پشتی از پلاستیک براق ساخته شده است که سامسونگ دوست دارد اسم آن را 3D Glasstic بگذارد.
بدنه گوشی همچنین پلاستیکی و نه فلزی است. اما انتخاب مواد به نحوی بوده است که به سختی میتوانید متوجه شوید این گوشی پلاستیکی است. ماده Glasstic همانطور که اسم آن اشاره میکند به راحتی با شیشه اشتباه گرفته میشود به ویژه که رنگ آن در نور تغییر میکند و جذابیت خاصی به گوشی میدهد.
به نمای جلو میرویم. بدون شک اکثر آن را نمایشگر با لبههای باریکی در حد آیفون XS پر کرده است. داخل بریدگی قطره شبنمی دوربین سلفی ۳۲ مگاپیکسلی و در بالای آن یک توری بلندگوی مکالماتی است که به سختی دیده میشود. در A70 خبری از چراغ اعلانات نیست.
شیشه جلو برخلاف گوشیهای گلکسی اس اخیر لبههای خمیده ندارد و بابت آن خدا را شکر میکنیم. شاید دیدگاه ما از نظر شما قدیمی باشد ولی خمیدگی بیش از حد کاملا قرارگیری محکم گوشی در دست را تحت تاثیر قرار میدهد، بنابراین از ظاهر تخت پنل جلو راضی هستیم.
درست مانند A50 و A80 از حسگر اثر انگشت زیر نمایشگر از نوع اپتیکال استفاده شده است. موقعیت آن در اطراف بخش پایین گوشی است تا به راحتی در دسترس قرار گیرد.
نصب آن سرراست است و براساس تجربه ما تقریبا از نظر کارکرد قابل اعتماد است. دقت آن خوب است و با آن که چند ثانیه طول میکشد اثر انگشت شما را شناسایی کند ولی کند نیست.
نیازی به روشن کردن گوشی ندارید، فقط کافی است انگشت خود را اطراف مکان حسگر قرار دهید تا فورا روشن شود و به دنبال شناسایی صحیح به صفحه هوم هدایت شوید. بدون شک سرعت آن مانند حسگرهای سنتی نیست ولی تا زمانی که به درستی فشار وارد کنید، قابل پذیرش است. لمس آرام نتیجهبخش نیست و بعد از مدتی کاملا میدانید چقدر انگشت را محکم فشار دهید.
جذابیت این گوشی در پنل پشتی با رنگهایی که در نور تغییر میکند دیده میشود. بسته به زاویه دید و نور میتوانید رنگهای بنفش، آبی، سبز یا ترکیبی از هر سه را ببینید. به نظر سامسونگ پنل پشتی مشکی رنگ دیده میشود ولی در حقیقت تنها آن را زمانی میتوانید نزدیک به رنگ مشکلی ببینید که از زاویه تقریبا ۱۸۰ درجه به آن نگاه کنید.
با آن که سایر شرکتها نیز از چنین تغییر رنگهایی استفاده میکنند، ولی روش سامسونگ متفاوت حس میشود. هرگز دقیقا نمیتوانید رنگ دقیق را حدس بزنید و شاید به همین دلیل است که خود شرکت کرهای ادعای رنگ مشکی را کرده است.
همانطور که قبلا در بسیاری از گوشیهای هوشمند دیدیم شیشه عقب به سمت لبههای طویل خم شده است تا ظاهر این گوشی زیباتر و باریکتر به نظر برسد.
با آن که بدنه پلاستیکی براق است ولی سامسونگ به رنگ آن چیزی اضافه کرده است تا گوشی در دست لیز نخورد.
سیستم دوربین سهگانه در پنل پشتی در حد ۱ میلیمتر یا کمتر برآمدگی دارد ولی گوشی روی سطح صاف یکدست قرار میگیرد. دوربینها را در بخش مخصوص آن توضیح میدهیم ولی بیرون از آنها تک فلاش الایدی قرار گرفته است.
در طرفین گوشی گلکسی A70 تمامی الزامات دیده میشود، یک شیار مخصوص سه کارت در سمت چپ، کلیدهای پاور و تنظیم حجم صدا در سمت راست و جک صوتی و توری اسپیکر که در قسمت پایینی گوشی قرار گرفتهاند.
ابعاد این گوشی ۱۶۴.۳ در ۷۶.۷ در ۷.۹ میلیمتر است تا به نسبت گلکسی A50 شش میلیمتر بلندتر و ۲ میلیمتر پهنتر باشد. وزن آن ۱۸۳ گرم و ۱۷ گرم سنگینتر از A50 است اما باید توجه کنید این اضافه وزن به لطف نمایشگر و باتری بزرگتر است.
این گوشی بزرگ است و تقریبا استفاده از آن با یک دست با وجود بهینهسازیهای رابط کاربری One UI غیرممکن است. گرفتن این گوشی در دست لذت خاصی دارد و برخلاف تصور اولیهتان لیز نمیخورد و همچنین گوشههای خمیده باعث میشود در دست کوچکتر به نظر برسد.
شهرت سری A گوشیهای سامسونگ به نمایشگر امولد آنها بر میگردد و A70 نیز از این قضیه استثناء نیست. اما نمایشگر آن نه تنها جذاب بلکه ۶.۷ اینچ و بزرگ است تا در بین گوشیهای امسال گلکسی بزرگترین باشد و در کنار A80 و S10+ 5G با ابعاد مشابه قرار گیرد.
این پنل نمایش به اصطلاح از نوع Infinity-U است یعنی یک بریدگی U شکل در بالا برای دوربین سلفی دیده میشود. بدون توجه به این بریدگی، این نمایشگر سوپر امولد آن کیفیت بالایی که به آن عادت کردیم را ندارد. حداکثر میزان روشنایی صفحه در حالت دستی ۴۰۷ نیت است که در حالت خودکار و در فضای آزاد به لطف حسگر نور محیطی به ۶۰۷ نیت میرسد.
حداقل میزان روشنایی صفحه نمایش بسیار عالی و ۱.۸ نیت است.
طبق انتظاری که از نمایشگرهای سوپر امولد داریم، نمایشگر این گوشی میتواند با دقت حوزههای رنگی متفاوت را بسته به کنتراست و حالت انتخاب شده نمایشگر بازتولید کند. در حالت طبیعی (Natural) دقت پوشش رنگی sRGb متوسط DeltaE برابر با ۱.۸ دارد، در حالی که در حالت Vivid که از حوزه رنگی DCI-P3 استفاده میکند میانگین این مقدار به ۳.۹ میرسد.
برخلاف قبلا حالت Adaptive یا AMOLED Photo و Cinema را نداریم. در حالت Vivid میتوانید روی رنگهای آبی، سبز و قرمز کنترل داشته باشید.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ یک باتری بزرگ ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعتی دارد تا گنجایش آن به نسبت باتری ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعتی A50 بیشتر شده باشد. این باتری با سرعت ۲۵ وات شارژ میشود تا به کمک شارژر سریع این گوشی بتوانید آن را در عرض ۳۰ دقیقه ۴۲ درصد شارژ کنید.
نتایج تستهای این باتری عالی بود. در بخش گردش در وب با اتصال وایفای بیش از ۱۳ ساعت دوام آورد و توانست در حالت هواپیما بیش از ۱۷ ساعت یک ویدئو را دائما پخش کند. در بخش گفتگو با اینترنت 3G دوام باتری بیش از ۱.۵ روز بود تا تمامی نتایج عالی باشند.
زمانی که این آمار را در کنار یکدیگر قرار میدهیم باید بگوییم باتری گلکسی A70 میتواند در حالت انتظار ۱۰۳ ساعت دوام آورد.
گوشی A70 سامسونگ تک بلندگویی دارد که در قسمت پایین قرار گرفته است. در تست سه ساعته ما از نظر بلندی حجم صدا این گوشی امتیاز بسیار خوب را به دست آورد ولی کیفیت صدا ترجیحا متوسط و نه به ضعیفی A50 بود اما شفافیت و کیفیت آن به نحوی نیست که بهترین محسوب شود.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ در زمان اتصال به یک آمپلیفایر فعال خارجی خروجی صدای کاملا دقیقی داشت که از هر گوشی قابل قبولی انتظار داریم. زمان اتصال به هدفون، اعوجاج اینترمدولاسیون تا حدی شکل گرفت و مقدار تداخل استریو متوسط بود.
در هر دو حالت حجم صدا بالاتر از سطح متوسط بود تا بگوییم از نظر کیفیت صدا گوشی A70 سامسونگ ممکن است طرفداران جدید زیادی به دست نیاورد ولی مایوسکننده نیز نیست.
گوشی گلکسی A70 در بخش نرمافزاری سیستم عامل اندروید پای از رابط کاربری جدید سامسونگ یعنی One UI استفاده میکند. چند ماه قبل رونمایی از این رابط کاربری با گوشیهای سری گلکسی اس ۱۰ سامسونگ انجام شد و جایگزین شایستهای برای رابط کاربری قبلی سامسونگ یعنی UX است.
براساس انتظارات قبلی با انبوهی از قابلیتهای سفارشی و امکانات جدید و قدیمی با طراحی تمیزتر و سادهتر روبرو هستیم.
اگر در طول چند سال گذشته از رابط کاربری UX سامسونگ استفاده کرده باشید، یقینا به سادگی با نسخه جدید کنار میآیید. گرچه چند تغییر بارز وجود دارد که ممکن است در ابتدا عجیب یا حتی ناراحتکننده به نظر برسد ولی به نظر من وجود آنها به صلاح کاربر است.
جدا از آیکونهای جدید رنگی که ممکن است سلیقه هر فردی نباشد (میتوانید از پک آیکون دیگری به جای آیکونهای پیشفرض استفاده کنید)، سامسونگ تغییرات زیادی انجام داده است که مربوط به استفاده موثر و راحت گوشی با یک دست میشود.
حالا، تمامی منوهای سیستمی، از جمله منو کشویی با تاگلهای سریع در نیمه انتهایی صفحه قرار میگیرند، تا در دسترس انگشت شست کاربر قرار گیرند. کمی عادت به آن زمان میبرد ولی راه حل واقعا هوشمندانهای است.
اما باید بگوییم سامسونگ برای استفاده از گوشی با یک دست یک سری نکات ریز را فراموش کرده است. به عنوان مثال، پوشه اپلیکیشنها همچنان در حالت تمام صفحه باز میشود و آیکونها در نیمه بالایی نمایشگر قرار دارند، یعنی برای استفاده از آنها باید دست دیگرتان را به کار بگیرید.
سامسونگ مانند هر شرکت دیگری شیوه خاص خود را در استفاده از سیستم ناوبری جدید مبتنی بر ژستهای حرکتی گوگل دارد. سوایپ (کشیدن دست روی صفحه نمایش) از پایین به سمت چپ منوی آخرین اپلیکیشنهای استفاده شده را باز میکند و از پایین به طرف راست باعث برگشت به عقب میشود.
میتوانید جای این دو را از منوی تنظیمات عوض کنید ولی هیچ فرقی روی سوایپ از وسط صفحه به سمت پایین نخواهد داشت که کاربر را به صفحه هوم هدایت میکند. اگر سوایپ کنید و دست خود را نگاه دهید، Google Assistant فعال خواهد شد.
این گوشی همچنین مجهز به قابلیت نمایشگر همیشه روشن (Always On Display) است. برای آن گزینههای متعدد ولی نه به اندازه گلکسی اس ۱۰ وجود دارد (به عنوان مثال تنظیماتی برای میزان روشنایی یا پس زمینه آن دیده نمیشود). میتوانید حالت ساعت و رنگ فونت را تغییر دهید، این که چه نوتیفیکیشنهایی را ببینید و چه زمان این قابلیت فعال شود: به دنبال ضربه زدن، همیشه یا طبق برنامه.
همسو با سایر تغییرات رابط کاربری، منوی اصلی تنظیمات نیز دوباره طراحی شده است. کاملا جمع و جور است و ممکن است در مقایسه با گذشته محل بعضی از تنظیماتی که به دنبال آنها بگردید عوض شده باشد.
به عنوان مثال، زیر منو Device Care مکانی برای تنظیمات دوربین و اطلاعات گوشی، مدیریت رم و حافظه داخلی و ویژگیهای امنیتی است.
ضربه آهسته روی آیکون باتری منوی آشنا باتری را با تنظیمات و تغییرات کاملی ظاهر میکند. در این بخش جدا از اطلاعات و قابلیتهای همیشگی که در هر گوشی اندرویدی دیگر تقریبا پیدا میکنید، سامسونگ چند گزینه بیشتر لحاظ کرده است.
سه حالت صرفهجویی در مصرف باتری دیده میشود یعنی بهینه، صرفهجویی متوسط در باتری، حداکثر صرفهجویی در باتری. بهینه گزینه پیشفرض است و در این حالت عملکرد گوشی در بالاترین سطح قرار دارد. در گوشه بالا سمت راست منوی باتری زیر منوی دیگری است که میتوانید روی مصرف باتری گوشی خود کنترل دانهای بیشتری داشته باشید.
در منوی پیشرفته گزینهای دیده میشود تا نوتیفیکیشنها به صورت پاپآپ و در یک نمای کوچک نشان داده شوند.
ویژگی جدید سیستم عامل اندروید گوگل «سلامت دیجیتال» نیز در رابط کاربری این گوشی دیده میشود و به شما نشان میدهد از گوشی خود چقدر استفاده کردید و چه اپلیکیشنهایی بیشتر از همه انتخاب شما بودهاند. ویژگی باحالی است ولی احتمالا اکثر کاربران از آن استفاده نخواهند کرد.
همانند با عادت همیشگی سامسونگ، رابط کاربری این شرکت سرشار از امکانات و اپلیکیشنهای از پیش نصب شده است. تعداد آنها بسیار زیاد است و برخی از کاربران احتمالا اگر به ویژه به نسخه خام اندروید عادت کرده باشند، از این حجم سفارشیسازی و اپلیکیشنهای از پیش نصب شده عصبانی شوند.
برای پخش محتوای مولتی مدیا اپلیکیشن جدید گالری سامسونگ دیده میشود و Play Music به خوبی فایلهای موسیقی شما را مدیریت میکنند. همچنین اپلیکیشن رادیو افام، یک فایل منیجر اختصاصی به اسم My Files، اپلیکیشن Health سامسونگ، Bixby assistant به همراه موارد دیگر وجود دارند.
با آن که این رابط کاربری کامل نیست، ولی مسیری را که سامسونگ با آن در پیش گرفته است دوست داریم. این شرکت به مشکلاتی که نادیده گرفته شده بودند رسیدگی کرده است. علاوه بر این قابلیت Night mode را میبینیم که بسیاری از کاربران منتظر آن بودند.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ سومین گوشی مجهز به چیپست اسنپدراگون ۶۷۵ در بازار است. این چیپست یک پردازنده هشت هستهای با ۲ هسته کریو ۴۶۰ گلد و سرعت کلاک ۲.۰ گیگاهرتز و ۶ هسته کریو ۴۶۰ نقرهای با سرعت کلاک ۱.۷ گیگاهرتز دارد و پردازنده گرافیکی آن آدرنو ۶۱۰ است.
اسنپدراگون ۶۷۵ براساس فرآیند ۱۱ نانومتری ساخته شده است ولی به مراتب از چیپستهای نسل قبلی ۱۴ نانومتری سری ۶۰۰ پیشرفتهتر است. فرآیند ۱۱ ناتومتری (11LPP) از سوی سامسونگ به عنوان ترکیبی از گرههای ۱۴ نانومتری و ۱۰ نانومتری این شرکت توسعه یافته است و میتواند یکی از دلایلی باشد که کرهایها برای محصول خود به جای چیپست اگزینوس خودشان از اسنپدراگون استفاده کردهاند.
اسنپدراگون ۶۷۵ ممکن است فقط دو هسته با عملکرد بالا در حد هستههای کورتکس A76 داشته باشد ولی قدرت آنها به قدری است که به خوبی A70 را از رقبای دارای هستههای A73 جلو میاندازد.
نتیجه بنچمارک این گوشی در تست تک هسته و همچنین چند هسته پردازنده عالی است. برتری قدرت پردازنده این گوشی در مقایسه با گلکسی A50 سامسونگ که چیپست اگزینوس ۹۶۱۰ دارد، بارز است.
امتیاز در بخش گرافیک ولی به همان مقدار چشمگیر نیست. پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۱۲ به هیچ وجه بد نیست ولی ۱۵ درصد توان کمتر در مقایسه پردازنده گرافیکی Mali اگزینوس ۹۶۱۰ به این معنا است که حداقل از نظر تئوری گلکسی A50 ارزانتر برای بازیها بهتر است.
این اختلاف ۱۵ درصد در دنیای واقعی مشهود نیست، بنابراین جای نگرانی زیادی وجود ندارد.
در نهایت به بنچمارک ترکیبی AnTuTu 7 میرسیم که گلکسی A70 را جلوتر از رقبا قرار میدهد، البته فاصله آن با دو گوشی vivo V15 Pro و Redmi Note 7 Pro که چیپست مشابهی دارند و رتبه بالاتری را به دست میآورند خیلی کم است.
گوشی Galaxy A70 سامسونگ با توجه به قیمت آن، به اندازه کافی قدرت دارد. به لطف چیپست اسنپدراگون ۶۷۵ عملکرد قابل قبولی از خود به جا میگذارد و گزینه خوبی برای گیمینگ، کارهای روزمره، گردش در اینترنت و رسانه اجتماعی است.
سیستم عامل اندروید پای و رابط کاربری One UI در این سختافزار عملکرد سریع و روانی دارند، گرچه زمانی که گوشی را با اپلیکیشنهای زیادی پر میکنید ممکن است متوجه شوید سرعت باز شدن محتوای شخصی شما کمی پایین بیاید.
به طور کلی، عملکرد سختافزاری گوشی A70 با توجه به جایگاهی که در بازار دارد عالی است و هنگام کار نباید انتظار تاخیر و وقفه مهمی را داشته باشید.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ مانند A50 در پنل پشتی مجهز به سیستم دوربین سهگانه است با این تفاوت که دوربین اصلی آن ارتقاء یافته است.
دوربین اصلی حالا ۳۲ مگاپیکسلی مجهز به فناوری فوکوس خودکار تشخیص فازی و گشادگی دریچه دیافراگم f/1.7، یک دوربین فوکوس ثابت ۸ مگاپیکسلی اولترا واید با ضریب اف f/2.2 و یک دوربین عمق سنج ۵ مگاپیکسلی فوکوس ثابت با ضریب اف f/2.2 تشکیل شده است. همچنین تک فلاش الایدی در اطراف آنها قرار دارد.
دوربین ۵ مگاپیکسلی یک ماژول مستقل نیست که بتوانید با آن واقعا عکس بگیرید بلکه یک «دوربین عمق سنج» است که به گفته سامسونگ برای «فوکوس زنده» استفاده میشود.
بنابراین دوربین اصلی ۳۲ مگاپیکسلی با طول کانونی ۲۶ میلیمتر و سپس دوربین ۸ مگاپیکسلی با میدان دید ۱۲۰ درجه را در اختیار داریم که براساس دادههای EXIF گزارش میدهند که طول کانونی این دوربین ۱۲ میلیمتر است.
محیط اپلیکیشن دوربین بسیار شبیه به دیگر محصولات سامسونگ است با این تفاوت که برای کنترل نحوه استفاده از دوربین تعداد آیکونهای داخل نمایاب بیشتر شدهاند. آیکون ۳ درخت به معنای استفاده از دوربین اولترا واید است و ۲ درخت برای دوربین معمولی است.
همانند با همیشه سوایپ به طرفین حالات مختلف عکاسی را ظاهر میکند و به سمت بالا و پایین بین دوربین جلو عقب جابهجا میشود. یک حالت بهینهسازی صحنه توسط هوش مصنوعی نیز وجود دارد که انواع مختلفی از صحنهها را شناسایی میکند و براساس آن تنظیمات را تغییر میدهد. در تستهای ما این حالت را خاموش نگه داشتیم چون فعالسازی آن تغییر زیادی در ظاهر عکس ایجاد نمیکند.
حالتهای عکاسی که اپلیکیشن نشان دهد و نظم آنها را در بخش تنظیمات میتوان تغییر داد.
بدون شک حالت Live Focus (فوکوس زنده) به همراه حالت عکاسی پیشرفته دیده میشود ولی برخلاف اسم پیشرفته تنها میتوانید مواردی مانند ایزو (در محدوده ۱۰۰ تا ۸۰۰)، جبران نوردهی (در گامهای -۲/+2EV در ۰.1EV) و تعادل سفید (پیشتنظیمات و خبری از تنظیم دمای نور نیست) را تغییر دهید.
دوربین گوشی گلکسی A70 سامسونگ به صورت پیشفرض تصاویری با کیفیت ۱۲ مگاپیکسل میگیرد ولی از منوی تنظیمات میتوانید آن را تغییر دهید.
در این بخش ۳:۴ به معنای ۱۲ مگاپیکسلی است در حالی که ۳:4H برای گرفتن تصاویر ۳۲ مگاپیکسلی است. زمان ثبت تصاویر ۳۲ مگاپیکسل نمیتوانید از حالت عکاسی خودکار HDR یا هر گونه حالت HDR دیگر استفاده کنید و ثبت تصاویر یک یا دو ثانیهای طول میکشد.
سطح جزئیات تصاویر ۳۲ مگاپیکسل چیزی نیست که از یک دوربین ۳۲ مگایپکسلی انتظار داشته باشید گرچه الزاما بد نیستند. مشابه این عملکرد را در میانردههای قبلی سامسونگ مانند Galaxy A9 و A50 دیده بودیم.
بنابراین، تصاویر به طور کلی ملایم هستند ولی پردازش تصویر سعی کرده است با شارپ کردن تصویر این قضیه را جبران کند. نتیجه تا حدی برای پوششهای گیاهی موثر است ولی در سایر بخشهای تصویر میتوانید هالههای شارپ را ببینید.
اما جنبه خوب ماجرا دقت بالای رنگها و کنتراست عالی است ولی دامنه دینامیک سطحی بالاتر از متوسط دارد که با توجه به این که از حالت HDR استفاده نمیشود، طبیعی است.
دوربین A70 تصاویر را به صورت پیشفرض ۱۲ مگاپیکسلی و با استفاده از فناوری ترکیب پیکسلها ذخیره میکند و سرعت ثبت این تصاویر به مراتب بیشتر است.
گرچه آنقدر تاثیر گذار نیستند و با آن که ظاهر شارپ و جزئیات کافی دارند ولی دوربین بعضی از گوشیهای میانرده دیگر با پیکسلهای حتی کمتر عملکرد بهتری دارند.
اما رنگها و کنتراست بسیار خوب هستند، در حالی که دامنه دینامیک دائما عالی است. نکته قابل توجه این بود که ما با کاهش اندازه تصاویر ۳۲ مگاپیکسلی روی کامپیوتر کیفیت آنها را کمی بهتر کردیم.
شاید الگوریتم پردازش تصویر دوربین چند چیزی را بابت منابع غیر کافی سختافزاری یا هر دلیل دیگری فدا میکند.
بنابراین، با آن که تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی پیشفرض رنگ و دامنه دینامیک عالی دارند ولی از نظر جزئیات متوسط هستند.
اگر حالت عکاسی HDR فعال شود، تصاویر اغلب اوقات با نوردهی یکدست ظاهر اندکی بهتر دارند و بخشی از جزئیات نواحی بسیار روشن برگردانده میشود.
دوربین اولترا واید تصاویر کاملا تحریف شدهای تولید میکند چون خبری از الگوریتم اصلاح تحریف نیست. به سختی میتوانیم چنین چیزی را یک مشکل بدانیم چون هدف دوربین اولترا واید تا جای ممکن ثبت جزئیات بیشتر در تصویری با نسبت ۴:۳ است که به بهای تحریف تصاویر تمام میشود.
کیفیت تصویر در سطح پیکسلها عالی نیست ولی رنگها و کنتراست عالی هستند و دامنه دینامیک به دنبال فعالسازی حالت Auto HDR بهتر میشود، بدون این که به رنگ جزئیات آسیب بزند.
تصاویری که با دوربین ۳۲ مگاپیکسلی گوشی گلکسی A70 در محیط کم نور گرفته میشود ارزش زیادی ندارند.
تصاویر ۱۲ مگاپیکسل در شب از نظر رنگها به خوبی اشباع هستند ولی تمامی نواحی روشن به علت میل دوربین به نوردهی بیش از حد نواحی تاریک برش میخورند. همچنین زمانی که از نزدیک بررسی کنید سطح جزئیات کم است و تصاویر به مراتب از سلیقه کاربر ملایمتر هستند.
در دوربینهای ارزانتر شاهد عملکرد بهتری در این بخش بودیم، بنابراین سامسونگ بهتر است یک فکری به حال این قضیه کند.
استفاده از حالت عکاسی HDR جزئیات را به اکثر نواحی روشن بر میگرداند و نوردهی را متعادل میکند. نتیجه از ایدهآل کاربر فاصله زیادی دارد ولی با وجود این به مراتب از تصاویر غیر HDR معمولی بهتر است.
گلکسی A70 بدارای حالت عکاسی در شب نیست بنابراین نمیتوانیم کیفیت تصاویری در حد کیفیت تصاویر در شب دوربین گوشیهای هوآوی داشته باشیم. چنین چیزی به ویژه در تصاویر دوربین اولترا واید حس شد که بدون دخالت بخش نرمافزاری واقعا یک فاجعه هستند.
Galaxy A70 برای ثبت اطلاعات عمق یک دوربین ۵ مگاپیکلی دارد و باید تصاویر پرتره خوبی بگیرد. این تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی ذخیره میشوند و واقعا چشمگیر هستند، به ویژه زمانی که توجه کنیم با یک گوشی میان رده گرفته شدهاند.
جداسازی سوژه از پس زمینه عالی است، هیچگونه تحول غیرمنتظرهای دیده نمیشود. یقینا تصاویر بی عیب نیستند ولی پرچمدارهایی هستند که در این بخش عملکرد بدتری دارند و محصول سامسونگ فراتر از انتظار ما از یک گوشی میانرده ارزان بود.
تنها زمانی که نور عالی نیست، تصاویر پرتره محو ثبت میشوند و اغلب اوقات فوکوس دقیق نیست.
دوربین جلو Galaxy A70 یک سنسور ۳۲ مگاپیکسلی است که ممکن است همان دوربین اصلی ۳۲ مگاپیکسلی باشد یا حتی نباشد. زمانی که از فاصله مناسب عکس سلفی میگیرید و نور به اندازه کافی است، تصاویر جزئیات خوبی دارند. رنگها نیز دقیق هستند.
دوربین سلفی مانند دوربین اصلی ۳۲ مگاپیکسلی، به صورت پیشفرض تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی میگیرد مگر این که از بخش تنظیمات ۳۲ مگاپیکسل را انتخاب کنید.
تنها در حالت ۱۲ مگاپیکسل امکان استفاده از گزینه عکاسی Auto HDR وجود دارد و استفاده از آن باعث نجات مقداری از جزئیات در بخشهای بسیار روشن میشود. تصاویری که در این حالت گرفته میشوند بسیار با جزئیات هستند و کیفیت رنگ عالی دارند.
همچنین باید اشاره کنیم دوربین سلفی دو حالت عکاسی نرمال (واید) و از نمای نزدیک (زومشده) دارد، گرچه با توجه به تعداد دوربینها در نمای جلو باید بگوییم در حالت «زوم» مرکز تصویر ۱۲ مگاپیکسلی برش میخورد که نتیجه یک تصویر ۸ مگاپیکسلی «زومشده» است.
ترفند جالبی که اولین بار در سری گلکسی اس ۱۰ سامسونگ دیدیم.
امکان عکاسی پرتره با دوربین جلو نیز وجود دارد اما فقط با یک دوربین. تصاویر پرتره به نسبت تصاویر معمولی سلفی ملایمتر هستند ولی جای شگفتی دارد که از همان الگوریتم جداسازی سوژه و پس زمینه تصاویر پرتره دوربین عقب استفاده میشود، مگر این که هدفون روی گوش یا کلاه به سر داشته باشید. در زمان نیاز حالت عکاسی HDR نقش خود را به شکل عالی نشان میدهد.
دوربین فیلمبرداری گوشی گلکسی A70 میتواند فیلمهایی با حداکثر کیفیت 4k و نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرد. علاوه بر این کاربر میتواند فیلمهای فول اچدی با نرخ ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه ضبط کند.
میتوانید از دوربین اولترا واید برای فیلمبرداری استفاده کنید ولی حداکثر کیفیت آن فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه است. صدا تحت هر شرایطی با کیفیت استریو و ۲۵۶ کیلوبایت بر ثانیه ضبط میشود.
گرچه خبری از فناوری لرزشگیر الکترونیک نیست.
ویدئوهای 4K گوشی گلکسی A70 برای یک میانرده جزئیات خوبی دارند، کنتراست و دامنه دینامیک نیست عالی است. رنگها دقیق ثبت میشوند و به طور کلی از کیفیت فیلمها راضی هستیم.
ویدئوهای فول اچدی در هر حالتی ضبط شوند جزئیات بالایی دارند، شارپ و با پارازیت کم هستند. دامنه دینامیک نیز خوب و رنگها دقیق هستند.
ویدئوی ضبط شده با دوربین اولترا واید جزئیات زیادی ندارد ولی به عنوان فیلمی که با چنین دوربینی گرفته شود قابل قبول است.
در حال حاضر گلکسی A70 بزرگترین نمایشگر امولد را در بازار دارد. ترکیب آن با قیمت زیر ۴۰۰ یورو این گوشی در اکثر بازارها از گلکسی A70 یک گوشی برنده میسازد. کاربران برای نمایشگرهای بزرگ ارزش قائل میشوند.
گوشی Mi Max 3 شیائومی شاید تنها محصولی باشد که از نظر قیمت و نمایشگر گلکسی A70 را شکست دهد ولی سال قبل به بازار آمده است و یک چیپست ضعیف با دوربینی با قدرت کمتر دارد. با وجود این قیمت آن ۱۲۰ یورو کمتر است و نمایشگر بدون بریدگی دارد.
سپس به گلکسی A80 با نمایشگر امولد به ابعاد مشابه ولی بدون بریدگی میرسیم. دوربین اصلی نیز از نوع پاپآپ است که میچرخد تا نقش یک دوربین سلفی را داشته باشد.
سختافزار آن با توجه به استفاده از چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ بهتر است تا عملکردی در سطح یک پرچمدار را داشته باشید. البته قیمت آن به ۶۰۰ یورو و تقریبا در حد یک پرچمدار نزدیک است.
گزینه بعدی گوشی Vivo V15 pro با نمایشگر امولد ۶.۴ اینچی، دوربین سلفی پاپآپ و چیپست مشابه اسنپدراگون ۶۷۵ است. این گوشی تنها در چند بازار محدود عرضه شده است و ظاهر بسیار شیک و دوربینهای توانمندی دارد.
گلکسی A50 نیز یکی از انتخابها میتواند باشد که قیمت آن ۹۰ یورو کمتر است و یک نمایشگر کوچکتر سوپر امولد ۶.۴ اینچی دارد. اگر یک گوشی بزرگ نمیخواهید، A50 به طور کلی پیشنهاد بهتری است.
سری به محصولات هوآوی نیز و P30 Lite میزنیم که قیمت کمتر، یک نمایشگر ۶.۱ اینچی السیدی و طول عمر باتری مشابه دارد. دوربین آن شبیه به A70 سامسونگ است ولی حالت عکاسی Night mode در شب عالی دیده میشود که یک امتیاز بزرگ به آن میدهد.
محصول بعدی گوشی Realme X (+ نقد و بررسی کامل و تحصصی) است که شاید پیش از تصمیم به خرید A70 باید نگاهی به آن داشته باشید. این گوشی یک نمایشگر امولد بدون بریدگی ۶.۵۳ اینچی، چیپست اسنپدراگون ۷۱۰ و دوربینهای قدرتمند مشابهی در هر دو پنل جلو و عقب دارد (دوربین سلفی پاپآپ است)، گرچه خبری از دوربین اولترا واید نیست.
همچنین قیمت این گوشی به مراتب کمتر است.
گوشی گلکسی A70 سامسونگ یک میانرده بسیار متعادل است که از کار با آن لذت بردیم. اما باید اشاره کنیم در مقایسه با گلکسی A50 تنها بزرگتر است و اگر این ۰.۳ اینچ تفاوت برایتان مهم نیست به راحتی میتوانید حدود ۱۰۰ یورو در پول خود صرفهجویی کنید.
ولی اگر بزرگترین نمایشگر سوپر امولد را با قیمت کم میخواهید داشته باشید A70 بهترین گزینه و یک میانرده بسیار قدرتمند است که تنها نقطه ضعف آن به عکاسی نه چندان قدرتمند در شب بر میگردد.
مزایا:
معایب:
منبع: gsmarena.com
تکنولوژی همه ابعاد زندگی امروزه ما را متحول کرده است. در بسیاری از وسایل و تجهیزاتی که بهصورت روزمره استفاده میکنیم، قطعات الکترونیکی وجود دارد. تکنولوژی خودرو هم یکی دیگر از ویژگیهای زندگی در عصر مدرن است. امروز دیگر نمیشود ماشینی را پیدا کرد که بدون استفاده از فناوریهای جدید طراحی و ساخته شده باشد.
بخش بزرگی از فناوریهای جدید برای راحتی بیشتر کاربران است. شرکتهای خودروسازی هم با بالاتر بردن تکنولوژی خودرو، در جذب مشتری باهم رقابت میکنند. در واقع در بیشتر مواقع شاید کاربر به ویژگیهای مهمتر و هزینه بر یک خودرو توجه زیادی نداشته باشد و فقط فناوریهای ساده و کوچک که راحتی بیشتری برایش میآورد، را بهعنوان فاکتور انتخاب در نظر بگیرد.
در ادامه چند مورد از جالبترین ویژگیهای مبتنی بر تکنولوژی در خودرو که تا اینجای کار در سال ۲۰۱۹ عملکرد خوبی در جذب مخاطب داشتهاند را باهم مرور میکنیم.
سیستم کروز کنترل تطبیقی یک سیستم کنترل سرعت است که در واقع به یک سیستم ایمنی محسوب تبدیل شده. اگر راننده خودرویی که مجهز به این فناوری است باشید، تقریباً بابت تصادف با ماشین جلویی خیالتان راحت میشود.
سیستم کروز کنترل معمولی با کم و زیاد کردن مقدار گاز سرعت خودرو را کنترل میکند. این تکنولوژی خودرو علاوه بر ایمنی بالاتر، مصرف پایینتر را هم بهعنوان ویژگی جانبی در به آن اضافه میکند. بهعلاوه احتمالاً بابت جریمه سرعت غیرمجاز هم خیالتان راحت میشود.
کروز کنترل تطبیقی هم تمام این ویژگیها را با اضافه رعایت خودکار فاصله با خودروی جلویی دارد. البته شاید بعضی ترجیح بدهند در ترافیک خودشان کنترل ماشین را دست بگیرند و سریع خودشان را خلاص کنند. ولی وجود این تکنولوژی در خودرو در این طور مواقع کارایی فوقالعادهای دارد. بهخصوص سیستمهای پیشرفتهتر کروز کنترل تطبیقی خیلی خوب از پس ترافیک کار بر میآیند. چون شما بهعنوان راننده دیگر لازم نیست مرتباً با گاز و ترمز و کلاچ بازی کنید. این سیستم خودش حرکت ماشین جلویی را تشخیص میدهد و تا قبل از آن از حرکت ماشین جلوگیری میکند.
البته در برخی موارد هم این سیستم آزار دهنده میشود. بهخصوص اگر پشت یک ماشین آموزشگاه رانندگی گیر بیفتید! کروز کنترل تنها کاری که میکند این است که فاصله شما را با آن حفظ میکند و دیگر به این که احتمالاً با سرعت ۲۰ کیلومتر بر ساعت در حال حرکتید ، کاری ندارد. به هر حال به تکنولوژی خودرو هم نباید بیش از حد تکیه کرد! ولی برای بسیاری از مواقع کروز کنترل تطبیقی کار شما را سادهتر میکند.
مطمئناً خیلی از شما با نشستن روی صندلی ماشین مشکل دارید. بهخصوص در فصلهای گرم تابستان و در مناطق گرم (بیشتر ایران!). گرما و عرق هنگام رانندگی برای هیچ کسی جالب نیست. اینجاست که سرد کن صندلی حسابی توجه همه را جلب میکند. البته کولر و سیستم تهویه هوا شاید تا حدی مشکل را برطرف کند ولی استفاده دائم از این سیستم و وزش دائم باد به سر و صورت و بدن چندان جالب نیست. در نتیجه اضافه کردن سرد کن صندلی به فهرست ویژگیهای مبتنی بر تکنولوژی خودرو یک انتخاب درست است.
صندلیهای مجهز به سرد کن در شرکتهای مختلف با سیستمهای متفاوتی کار میکنند. برخی از این صندلیها تقریباً تأثیری ندارند (!)، بعضیها یک هواکش دارند، بعضیها پر سر و صدا هستند و بعضیها هم دقیقاً همان چیزی هستند که انتظارش را دارید. پس اگر تصمیم گرفتید سرد کن صندلی را بهعنوان بخشی از تکنولوژی استفاده شده در ماشینتان ببینید، حتماً قبل از خرید عملکرد، راحتی و سر و صدای آن را امتحان کنید. چون مطمئناً پول کمی قرار نیست بابت ارتقای تکنولوژی خودرو بدهید!
وجه منفی صندلیهای سرد کننده، افزایش وزن و پیچیده شدن سیم کشی و سیستم ماشین است. پس بهتر است به فکر اضافه کردن صندلی سرد کننده به خودروهای سبکتر و اسپرت نباشید!
این روزها همه سرشان شلوغ است. همه کم خوابی دارند. همه خستهاند و همه عاشق ماساژ! اگر پولش را دارید، حتماً صندلی ماساژور را به تکنولوژی خودرو اضافه کنید. البته مراقب باشید که موقع ماساژ زیادی شل و خواب آلود نشوید! مگر اینکه ماشینتان کروز کنترل تطبیقی هم داشته باشد یا سوار یکی از آن خودروهای خودران شده باشید!
ماساژورهای مختلف در بازار عملکردهای متفاوتی دارند. بعضی صندلیها خیلی ساده طراحی شدهاند. روشن میکنید، چند دقیقه شما را ماساژ میدهد و تمام! بعضی شرکتها هم صندلی ماساژور خاصتری دارند و امکان انتخاب الگوهای مختلف به شما میدهند.
شاید فکر کنید صندلی ماساژور تکنولوژی خودروهای لوکس و گران قیمت است. ولی اینطورها هم نیست. مثلاً فورد F-150 مدل پلاتینیوم (Platinum)، کینگ رنچ (King Ranch) و لیمیتد (limited) بهصورت استاندارد این صندلی را دارد.
اپل کارپلی و گوگل اوتو یکی از آن ویژگیهایی است که واقعاً تکنولوژی خودرو را به شکل محسوسی بهروز و مدرن میکند. تقریباً همه ما گوشیهای هوشمند داریم و از اپلیکیشن های مختلف مثل گوگل مپس و اپلیکیشن های پخش موسیقی و … استفاده میکنیم. اپل کارپلی و اندروید اوتو به شما اجازه میدهند تمام اپلیکیشنهایتان را در ماشین هم استفاده کنید بدون اینکه لازم باشد وقت خاصی بابت تنظیمات و … بگذارید یا حواستان برای کار با آن پرت شود.
با نفوذ گسترده گوشیهای هوشمند به زندگی روزمره ما، عجیب نیست که استفاده از کارپلی و اندروید اوتو در تکنولوژی خودرو مورد تا این حد مورد استقبال قرار بگیرد. شرکتهای زیادی پشتیبانی از سیستم هوشمند گوگل و اندروید را به تکنولوژی خودروهایشان اضافه کردهاند و احتمالاً بهزودی بقیه شرکتهایی که مقاومت میکنند هم بهزودی به این جریان میپیوندند.
ایده شارژ وایرلس مدتهاست که مطرح شده. شرکتهای زیادی هنوز در تلاشاند که بتوانند این فناوری را به شکل تجاری تولید انبوه برسانند. ولی شارژ وایرلس گوشی در حال حاضر بهصورت پدهای شارژر قابل استفاده است و بنابراین روش خوبی برای شارژ کردن باتری در ماشین محسوب میشود. باوجود این تکنولوژی در ماشین دیگر لازم نیست همه جا کابل یو اس بی را با خودتان ببرید.
با در نظر گرفتن تمام ویژگیهایی که مبتنی بر گوشیهای هوشمند هستند، این تکنولوژی خودرو اهمیت بیشتری هم پیدا میکند. اپل کارپلی و اندروید اوتو، اتصال بلوتوث، کنترل موسیقی، مسیر یابی و تمام کارکردهای دیگر گوشیهای هوشمند به معنی مصرف بالای باتری است. با اضافه شدن شارژ وایرلس میتوانید با خیال راحت از تمام ویژگیهای گوشی استفاده کنید و نگران تمام شدن باتری هم نباشید.
پد شارژر در ماشینها معمولاً بزرگ است تا برای تمام گوشیها با اندازههای مختلف مناسب باشد.
گرم کن و سرد کن صندلی که طرفدارهای خاص خودشان را دارند. گرم کن فرمان هم میتواند بهعنوان تکمیل سیستم گرمایش داخل خودرو به آن اضافه شود. در روزهای سرد زمستانی دستهایمان بیشتر از جای دیگر سرد میشود. مطمئناً داشتن یک فرمان گرم و نرم لذت بخش است. یکی از مزایای این تکنولوژی خودرو این است که گرم کن خیلی سریعتر از خود ماشین و سیستم گرمایشیاش گرم میشود. داشتن این تکنولوژی در خودرو ماشین سواری در زمستان را راحتتر میکند.
البته مثل تمام محصولات، گرم کن فرمان شرکتهای مختلف، طراحی متفاوتی دارند. بعضی فقط در دو قسمت از فرمان المنتهای گرم کن کار میگذارند (راست و چپ فرمان). این باعث میشود موقع چرخاندن فرمان دستتان به قسمتهای سرد فرمان هم بخورد که چندان حس جالبی نیست! احتمالاً به همین دلیل بعضی از شرکتها ترجیح میدهند کل فرمان را گرم کنند!
در شهرهای گرم ایران، بیشتر اوقات سال لازم است پنجرهها را پایین بدهید. راه ساده و ارزان و برای تهویه هوای داخل ماشین. البته روزهای سرد و روزهای بیش از حد گرم این کار منطقی نیست ولی بیشتر روزهای سال جواب میدهد. ولی همین پایین دادن پنجره هم مهارتهای خاص راننده را میطلبد! در بسیاری از مواقع میبینید که راننده یا سرنشین پنجره سمت خودش را پایین میآورد. اتفاقی که میافتد ایجاد جریان در هم و برهم و آزار دهنده هوا در داخل ماشین است. مثلاً دائماً باد شدید از یک سمت بهصورت میخورد. فکر میکنید مهم نیست؟ مطمئن باشید بعد از چند دقیقه عاصی میشوید!
راه حل ساده است. اگر یکی از پنجرههای عقب را هم کمی پایین بیاورید همه چیز درست میشود. باد داخل ماشین خیلی بهتر جریان پیدا میکند. این همان وظیفهای است که پنجره اتوماتیک به عهده میگیرد.
با توجه به اینکه تقریباً تمام وسایل الکترونیکی ما میتوانند با یو اس بی شارژ شوند، به نظر میرسد داشتن پورت یو اس بی بیشتر در ماشین ویژگی مفیدی باشد. بهخصوص اگر بخواهید دست جمعی مسافرت بروید مطمئن باشید که خیلی زود با مشکل کمبود پورت یو اس بی مواجه میشوید.
شاید ویژگی خاصی برای تکنولوژی خودرو محسوب نشود ولی از آن جا که پورت یو اس بی فضا و پیچیدگی خاصی هم ندارد، چرا که نه؟ تعدادش را بیشتر میکنیم! به هر حال با توجه به کارکرد این ویژگی ساده، بهزودی تمام شرکتهای خودروسازی آن را بهعنوان بخشی از تکنولوژی خودرو میپذیرند.
این ویژگی بهخصوص برای کسانی که علاقه زیادی به شخصی سازی تنظیمات ماشین دارند، اهمیت دارد. خیلی از ما دوست داریم از تمام ویژگیها و تنظیماتی که در اختیارمان قرار دارد استفاده کنیم تا ماشین را مثل خانه خودمان بدانیم. همه چیز همان طور که دوست داریم باشد. ولی بهمحض اینکه ماشین را به دوستمان قرض میدهیم، کاخ رؤیاهایمان روی سرمان خراب میشود!
اینجاست که پروفایل راننده به ناجی کاخ رؤیاهای شما تبدیل میشود. استفاده از این تکنولوژی در خودرو به شما اجازه میدهد برای خودتان یک پروفایل درست کنید و تمام تنظیمات را در آن ذخیره کنید. به این شکل هر کسی تنظیمات مخصوص به خودش را میتواند داشته باشد و دیگر لازم نیست اعصابتان را بابت این چیزها خورد کنید.
در سادهترین حالت، میتوانید در پروفایل اطلاعاتی مثل کانالهای رادیویی، مخاطبین و مقصدهای پر استفاده برای مسیر یابی را ذخیره کنید. اگر این تکنولوژی پروفایل کمی پیشرفتهتر باشد میتوانید حتی تنظیمات هوای داخل ماشین، وضعیت صندلی و آینهها و خیلی چیزهای دیگر را هم به آن بدهید.
در بیشتر موارد لازم است کاربر پروفایلش را انتخاب کند که البته کار خیلی سادهای است. ولی بهتر از آن، طراحی برخی شرکتها هستند که بهصورت بلوتوثی با گوشی شما ارتباط برقرار کرده، شما را تشخیص میدهند و تنظیمات مورد علاقهتان را اعمال میکنند. به این شکل شما بدون هیچ کاری میتوانید سوار ماشین بشوید و بروید، بدون این که به چیزی دست بزنید.
به نظر شما بهترین تکنولوژی خودرو که در سالهای اخیر بهصورت عمومی در دسترس عموم قرار گرفتهاند، چه مواردی بوده؟
منبع: cnet.com
همانطور که افراد کاملا مصلحتگرا میگویند «یک سواری درجه سه بهتر از یک پیادهروی درجه یک است.» البته این اصطلاح ممکن است برای گوشیهای فوقالعاده ارزان صادق نباشد که آن قدر بد هستند تا ترجیح دهید اصلا گوشی نداشته باشید.
اما شرکتهایی مانند آنر گوشیهایی میسازند که احساس میکنید با یک بلیط درجه سه، یک سواری درجه یک نصیبتان شده است و جدیدترین گوشیهای این شرکت یعنی سری Honor 20 چنین کیفیتی را دارند.
بنابراین همانطور که حدس میزنید در این مطلب میخواهیم به محصولات جدید آنر نگاهی بیاندازیم. تا انتهای مطلب با تیم کارشناسی روکیدا همراه باشید.
سری جدید در قالب سه مدل Honor 20 Lite، Honor 20 و Honor 20 Pro وارد بازار شدهاند و میتوانید به راحتی قدرت هر کدام را متوجه شوید. مدل ۲۰ Lite یک گوشی رده پایین است که با دو برادر خود وجه اشتراک کمتری دارد و برای کاربرانی طراحی شده است که بودجه بسیار پایینی دارند.
اما دو مدل Honor 20 و گوشی Honor 20 Pro هیولاهایی هستند که قصد دارند در دنیای گیمینگ و عکاسی قدرت خود را به رخ سایرین بکشند و آنر به لطف کاهش هوشمندانه هزینه توانسته است کلاس آنها را در حد یک پرچمدار بالا ببرد تا برای یک محصول عالی پول کمتری دهید.
این روزها اکثر گوشیها ظاهر مشابهی دارند بنابراین تلاش آنر تفاوت ظاهری گوشیهای خود با سایرین بوده است. گوشی Pro Honor 20 مانند نسلهای قبلی خود یک پنل پشتی براق دارد که رنگ آن تحت نور مستقیم خورشید تغییر میکند.
به گفته این شرکت این نوع طراحی Dynamic Holographic Design (طراحی هولوگرافی پویا) نام دارد و محصول سه لایه شیشه است که برای شکلگیری بدنه در یکدیگر پیچیدهاند.
نتیجه کار یک قاب شیشهای سخت است که در بالای یک لایه رنگ به رنگ آبی یا بنفش درخشان قرار میگیرد. زیر آن یک لایه کریستالهای بازتابکننده نور است که نور را به اطراف منعکس میکند تا ظاهری زیباتر از درخشش هزاران پولک به وجود آید.
جدا از تمامی این مسائل، عکاسی از این گوشی با مشکلات زیادی همراه است و اگر گوشی را از زاویه بدی به سمت نور بگیرید ممکن است بازتاب آن چشمان شما را اذیت کند.
یکی از نمایندگان این شرکت گفته است که این نوع فرآیند طراحی نه تنها سخت است بلکه همچنین ضایعات فوقالعاده بالایی دارد به نحوی که از هر ۱۰۰ قالبی که ساخته میشود تنها ۲۰ عدد از آنها قابل استفاده هستند.
متاسفانه این پنل براق مانند آهنربا اثر انگشت را به خود جذب میکند و نگه داشتن آن در دست سخت است. برای جلوگیری از صدمه به گوشی بهتر است حتما یک قاب ضربهگیر باکیفیت بخرید.
گل سرسبد امکانات دو گوشی Pro Honor 20 و مدل سادهتر قدرت دوربینهای فوقالعاده خوب آنها است.
مدل Pro در پنل پشتی ۴ دوربین دارد، یک دوربین اصلی ۴۸ مگاپیکسلی با فناوری لرزشگیر اپتیکال تصویر و ضریب f/1.4 که در کنار آن یک دوربین اولترا واید اختصاصی (۱۶ مگاپیکسلی با ضریب اف f/2.2) و یک لنز تلهفوتو (۸ مگاپیکسلی، لرزشگیر اپتیکال تصویر، ضریب اف f/2.4) دیده میشود.
دوربین اصلی از سنسور IMX586 سونی با فناوری Quad Bayer بهره میبرد که قرار است از این به بعد در گوشیهای زیادی آن را ببینیم. Pro 20 با توجه به این سه دوربین قابلیت زوم اپتیکال بدون افت کیفیت ۳ برابر، زوم هیبرید ۵ برابر و زوم دیجیتال تا حداکثر ۳۰ برابر دارد.
عضو چهارم این خانواده یک دوربین اختصاصی ۲ مگاپیکسلی با ضریب اف f/2.4 برای عکاسی ماکرو است. از یک فاصله ۴ سانتیمتری میتوانید یک تصویر شفاف (البته با دقت پایین) با نمای فوقالعاده نزدیک از سوژه مورد نظر خود بگیرید.
حالا به گوشی Honor 20 میرسیم که همانند برادر پیشرفته خود ۴ دوربین دارد ولی از قدرت زوم دوربینهای آن کم شده است. شروع مجموعه دوربینهای این گوشی با لنز اصلی ۴۸ مگاپیکسلی با یک گشودگی دریچه دیافراگم محدودتر (f/1.8) است. لنز تلهفوتو حذف شده است و جای آن را لنز عمقسنج ۲ مگاپیکسلی گرفته است.
دو دوربین ماکرو و واید حفظ شدهاند ولی مانند مدل Pro قابلیتهای استفاده از هوش مصنوعی در عکاسی که شرکت آنر در مورد آنها هیاهوی زیادی میکند، وجود دارد.
قدرت این گوشی زیاد در بخش دوربین زیاد است که میتوانیم به عنوان مثال به حالت عکاسی AI Ultra Clarity شرکت آنر اشاره کنیم. اگر با آن آشنا نیستید باید بگوییم الزاما راهی برای ترکیب یک سری تصویر به شکل یک عکس نهایی شارپتر خواهد بود، مشابه با عملکردی که عکاسی HDR دارد.
متاسفانه، برای بهترین استفاده از این حالت باید دوربین را روی یک سه پایه قرار دهید. اگر بخواهید با دوربین روی دست عکس بگیرید و لرزش دست داشته باشید (و خواهید داشت)، تصاویر نهایی به راحتی محو خواهند بود.
تصمیمگیری در مورد قدرت عکاسی این گوشی سخت است چون با آن که تصاویر سطح جزئیات و پیکسل زیادی دارند ولی الزاما نمیتوانند با کیفیت دوربینهای DSLR برابری کنند. تصویر نهایی از نظر کیفیت تا حدی نزدیک به کیفیت دوربین P30 هوآوی است و تنها ماجرا به این جا ختم نمیشود. در بسیاری از تصاویری که با این گوشی گرفتیم، رنگها اندکی شسته شده به نظر میرسند و شفافیت و جذابیت لازم را در آنها نمیبینیم.
اما جنبه مثبت ماجرا این است که قابلیت های زوم واقعا شگفت انگیز هستند. خصوصا زمانی که از زوم هیبرید ۵ برابری استفاده می کنید. با کمک این ویژگی ها، به سادگی می توانید جزئیات ریز ساختمان ها که قبلا نمی توانستید ببینید را ثبت کنید. با زوم ۲۰ برابری هم می توانید یک کارآگاه زبردست باشید! اما توجه داشته باشید زوم بیشتر از این مقدار، سبب ایجاد پارازیت دیجیتال و محو شدگی در تصاویر می شود که تصاویر را بی کیفیت نشان می دهد.
شرکت آنر در مورد قدرت دوربین گوشی جدید خود از اصطلاح «عکس ماه را بگیرید» استفاده کرده است که البته به مستندی با همین نام ارتباط ندارد. این شرکت قول میدهد چهار دوربین گوشی جدید آنها به کمک جادوی هوش مصنوعی به کاربر اجازه میدهد عکسی از ماه بگیرد که به درستی آن را نشان دهد.
برای امتحان ادعای آنها ما با گوشی Honor 20 Pro و iPhone 8 Plus از ماه عکس گرفتیم و تنها به گفتن این جمله بسنده میکنیم که تفاوت واقعا حیرتآور است.
استفاده از فناوریهای مدرن و پیشرفته روز در پرچمدارها ممکن است بابت اسم و رسمی که دارند الزامی باشد ولی بسیاری از افراد نمیخواهند با خرید آنها توانایی مالی خود را به رخ بکشند. به عنوان مثال اگر حداکثر کاری که انجام میدهید تماشای کلیپهای یوتیوب در محیط کار است با خرید یک گوشی مجهز به نمایشگر گرانقیمت با دقت 4k فقط پول خود را دور ریختید.
شرکت آنر برای محصول خود یک پنل نمایش السیدی ۶.۲۶ اینچی دارای فناوری IPS (با دقت ۲۳۴۰ در ۱۰۸۰ پیکسل و تراکم پیکسلی ۴۱۲ پیکسل در هر اینچ) با حواشی باریک استفاده کرده است.
در گوشه بالا سمت چپ آن یک حفره ۴ میلیمتری دیده میشود که میزبان دوربین سلفی ۳۲ مگاپیکسلی است. آنر به نسبت گوشی Honor View 20 که در نمایشگر حفرهای خود یک دوربین جلو ۲۵ مگاپیکسلی دارد، دوربین گوشی Honor 20 Pro را ارتقاء داده است.
در مورد یک پنل السیدی هر چی بگوییم تکراری است. رنگها عمق خوبی دارند و شفاف هستند، امکان خواندن متون روی نمایشگر از زوایای مختلف عالی است و در زمان پخش ویدئو در حالت تمام صفحه به سختی متوجه حفره روی نمایشگر میشوید.
از نظر زیبایی نگاه کنیم یک حفره ۴ میلیمتری به نسبت یک بریدگی در نمایشگر برای تماشای فیلمها کمتر حواس کاربر را پرت میکند.
این روزها استفاده از حسگر اثرانگشت در پنل پشتی از ارزش یک گوشی کم میکند چون قدیمی به نظر میرسد. به هر حال، گوشیهای ممتاز از حسگر اسکن چهره یا حسگر اثر انگشت اولتراسونیک زیر نمایشگر استفاده میکنند.
اما آنر ولخرجی مشتریان خود را نمیخواهد و راهحلی ارزانتر و شیک را انتخاب کرده است. این شرکت حسگر اثر انگشت را مانند بسیاری از دستگاههای سونی روی دکمه پاور قرار داده است.
گرچه این حالت تنها زمانی ایدهآل است که اگر گوشی را به صورت طبیعی با دست چپ میگیرید انگشت اشاره شما روی این دکمه قرار گیرد.
گوشی Pro Honor 20 و Honor 20 هر دو از چیپست اختصاصی هوآوی یعنی کرین ۹۸۰ استفاده میکنند که از نظر قدرت در سطح اسنپدراگون ۸۴۵ است. در مدل ۲۰ Pro، به همراه آن ۸ گیگابایت رم و ۲۵۶ گیگابایت حافظه داخلی دیده میشود ولی این مقدار در مدل معمولیتر به ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی و ۶ گیگابایت رم کم شده است.
باتری Honor 20 یک سلول ۳۷۵۰ میلیآمپر ساعتی است که در مدل پرو ظرفیت آن به ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعت افزایش یافته است. هر دو این گوشیها با کمک فناوری شارژ سریع ۲۲.۵ واتی آنر یعنی SuperCharge شارژ میشوند یعنی ۵۰ درصد شارژ تنها ۳۰ دقیقه طول میکشد.
در زمان استفاده از گوشی Honor 20 Pro برای چند ساعت گردش در توئیتر و یوتیوب تنها باتری ۳۰ یا ۴۰ درصد کم میشود. موقع بازی، سرعت کاهش شارژ بیشتر است، به عنوان مثال در هنگام بازی فورتنایت هر ۲۰ دقیقه ۱۰ درصد کم میشود.
متاسفانه بلندگوهای این گوشی ضعیف هستند با آن که نوید یک صدای محیطی مجازی ۹.۱ کاناله (زمان پخش موزیک از خود دستگاه و همچنین اتصال به یک دستگاه خارجی توسط بلوتوث) داده شده است.
حجم صدای کلی گوشی Honor 20 Pro در مقایسه با آیفون پایینتر است ولی محصول آنر در کیفیت و شفافیت صدای بهتر جبران این کاستی را میکند. البته کیفیت هدفونهای داخل جعبه فروش واقعا بد است.
اگر به نسخه خام اندروید علاقه دارید، کمتر تحت تاثیر رابط کاربری Magic UI آنر قرار میگیرید که جایگزین رابط کاربری EMUI شده است. به نظر ما پوسته سفارشی اندروید هوآوی ظاهر اغلب آشفته رابط کاربری اندروید را به شکل منطقی ساده میکند.
انیمیشنها روان هستند و گوشی از تمهای داخلی خوبی بهره میبرد.
OLYMPUS DIGITAL CAMERA
گوشیهای آنر با تمرکز روی رسانه اجتماعی، عکاسی و قطعا بازی سعی در جلب کاربران جوان دارند. هر دو گوشی Honor 20 Pro و برادر سادهتر آن مجهز به فناوری GPU Turbo 3.0 هستند که هدف از آن «معماری مجدد نحوه پردازش بازیها در سطح سیستمی» است.
برای تست این قضیه بازی فورتنایت را با حداکثر تنظیمات گرافیکی روی گوشی اجرا کردیم که در کمال شگفتی بدون عیب اجرا شد. البته باید بگوییم در حین بازی گوشی داغ و از شارژ باتری به شکل بارزی کم شد.
فروش گوشیهای جدید آنر به زودی در بازار جهانی با قیمت ۵۵۶ دلار برای گوشی Honor 20 و ۶۷۰ دلار برای مدل Pro 20 شروع میشود.
در نهایت باید بگوییم شرکت آنر موفق به ساخت گوشی ارزانی شده است که اصلا اینطور حس نمیشوند. اگر میخواهید بدون پرداخت هزینه زیاد یک گوشی ممتاز بخرید، هرگز گزینهای به این خوبی پیدا نخواهید کرد.
منبع: engadget.com
همیشه این شبهه وجود داشته است استفاده از X در اسم یک گوشی عدد ۱۰ رومی را نشان میدهد یا فقط به معنای حرف انگلیسی ایکس است؟ به هرحال جواب منطقی همیشه ۱۰ بوده است و Realme X دهمین گوشی هوشمند این شرکت به شمار میرود.
شرکت Realme برای دهمین سالگرد خود امکانات خوبی به محصول خود اضافه کرده است که در ۹ گوشی دیگر این شرکت پیدا نمیکنید. بارزترین آنها برای اولین بار استفاده از یک نمایشگر اولد است که ابعاد بزرگ ۶.۵۳ اینچ و دقت فول اچدی پلاس دارد و فاقد بریدگی است.
بنابراین نمایشگر بدون بریدگی به ویژگی قابل توجه دوم گوشی Realme X یعنی دوربین سلفی پاپآپ اشاره میکند. همچنین استفاده از نمایشگر اولد به معنای قرار دادن حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر است.
در پنل پشتی سنسور دوربین IMX586 سونی با دقت ۴۸ مگاپیکسل دیده میشود که بعید است در رقبای بی شمار این گوشی در این محدوده قیمتی آن را ببینیم.
تیم کارشناس روکیدا قصد دارد در این مطلب گوشی Realme X را برای شما نقد کند، تا انتها همراه ما باشید.
تنها عیبی که به این برگه مشخصات قابل احترام میتوانیم بگیریم نبود درگاه میکرو اسدی است چون تمامی گوشیهای Realme از آن بهره میبرند.
محتویات جعبه فروش گوشی Realme X
این گوشی در جعبه خاکستری و زرد رنگ استاندارد این شرکت به بازار آمده است که روی آن حرف X ثبت شده است تا از سایر گوشیهای شرکت متمایز شود.
مانند بسیاری از محصولات دیگر شرکت داخل جعبه یک قالب ضربهگیر پیدا میکنیم که به نسبت گذشته کیفیت آن بیشتر شده است.
علاوه بر این شارژر ۲۰ واتی را در جعبه میبینیم و برخلاف سایر گوشیهای قبلی این شرکت که پورت میکرو یواسبی را برای شارژ استفاده میکنند جای آن به یواسبی تایپ C داده شده است.
گوشی Realme X از آن دست گوشیهای بدون نمایشگر و تقریبا بدون حاشیه است که فورا عاشق آن میشوید. حذف دوربین سلفی از نمایشگر به معنای نبود بریدگیهای زشت و یک گام نزدیکتر به نمایشگر بدون حاشیه است که اخیرا شرکتها توجه زیادی به آن دارند.
البته چانه زیر نمایشگر به نسبت محیط اطراف نمایشگر کمی بیشتر توی دید است. این گوشی را به هیچوجه نمیتوانید ضخیم بدانید و طراحی به نحوی است که فضایی اطراف نمایشگر وجود دارد که میتوانید انگشت شست خود را روی آن بگذارید و با یک دست ژستهای حرکتی را برای مسیریابی در گوشی به کار بگیرید.
یک قابلیت ممتاز این گوشی استفاده از راههای امنیتی بیومتریک است. به لطف وجود نمایشگر اولد، حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر قرار گرفته است و از نوع مرسومتر اپتیکال یا نوری است بر خلاف حسگر اثرانگشت گلکسی اس ۱۰ که اولتراسونیک است.
محل قرارگیری حسگر مناسب و بالای لبه پایینی نمایشگر و نه زیاد پایین و نه زیاد بالا است. میتوانید آن را تنظیم کنید زمانی که گوشی حرکت را حس کند فعال شود یا تا زمانی که صفحه گوشی را روشن نکردید فعال نشود ولی امکان همیشه فعال بودن آن وجود ندارد.
با وجود این که زمانی گوشی را بر میدارید حسگر آماده به استفاده خواهد بود و سریعا گوشی را از حالت قفل خارج میکند اما به سریعی به عنوان مثال حسگر گوشی وانپلاس ۷ پرو نیست و یقینا به نسبت مدلهای اولیه این حسگر سریعتر است.
دوربین سلفی از داخل یک سکو کوچک موتوردار مانند چیزی که در گوشی Vivo NEX S دیده بودیم، بیرون میآید با این تفاوت که در محصول Realme ماژول دوربین به جای این که یک طرف باشد در وسط قرار دارد.
شرکت Realme وعده داده است حداقل ۲۰۰ هزار مرتبه بتوانید از مکانیسم پاپآپ این دوربین استفاده کنید. علاوه بر این پنل دوربین سلفی یا شیشه عقیق پوشیده شده است.
ماژول پاپآپ قابلیتهای هوشمندی دارد به نحوی که زمانی که حس کند در حال گذاشتن گوشی هستید خودکار به داخل میرود و زمانی که سعی کنید دستی آن را به داخل فرو ببرید متوجه آن میشود.
جدا از حسگر اثرانگشت و دوربین سلفی تنها چیز دیگری که به صورت بالقوه میتواند ظاهر یک گوشی را خراب کند بلندگوی مکالماتی است. Reame موفق شده است فضایی را بالای نمایشگر برای آن پیدا کند یعنی جایی که شیشه با بدنه تلاقی پیدا میکند.
عجیب است که این بلندگو دو درایور جداگانه در دو طرف دوربین دارد و با آن که ممکن است در دید نباشد ولی دقیقا جایی که باید قرار گرفته است. نحوه قرارگیری این بلندگو تاثیر مخربی روی کاربردپذیری آن ندارد.
حسگرهای نور محیطی و مجاورتی نیز زیر نمایشگر قرار دارند و خبری از چراغ وضعیت یا نوتیفیکیشن نیست.
در پنل پشتی شاهد حضور دوربینها در وسط هستیم تا اولین گوشی Realme به شمار رود که دوربین در بالا سمت چپ نیست. اما همچنان شاهد استفاده از یک حلقه طلایی رنگ اطراف یکی از ماژولها هستیم که امضای این شرکت از زمان تولید Realme 3 محسوب میشود.
دو دوربین و فلاش آن یک برآمدگی مشترک دارند، مانند چیزی که در گوشیهای Realme 3 Pro و پیش از آن ۳ دیده بودیم. برآمدگی وجود دارد ولی به سختی اندازه آن نیم میلیمتر است. به عبارت دیگر گوشی روی یک سطح صاف یکدست و تخت قرار میگیرد.
این گوشی به دو رنگ وارد بازار شده است یعنی سفید و آبی. مدل تحت بررسی ما آبی است که یک تغییر رنگ واقعا زیبای آبی به بنفش را در نور میبینیم. این تغییر رنگ در بدنه نیز دیده میشود تا با پنل پشتی هماهنگی داشته باشد که واقعا جالب توجه است.
نحوه آرایش کلیدها مانند سایر گوشیهای این شرکت است. یک دکمه پاور بزرگ در سمت راست، اندکی بالاتر از نقطه وسط دیده میشود. کلیدهای تنظیم حجم صدا در سمت چپ قرار دارند و کلید کم کردن صدا مستقیما روبرو دکمه پاور است.
برخلاف سایر گوشیهای Realme درگاه میکرو اسدی را مشاهده نمیکنیم. سینی سیم کارت تنها دو سیم کارت با قطع نانو قبول میکند.
درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون نیز دیده میشود و در پایین پورت جدید یواسبی تایپ C را میبینیم که باید به آن در مقایسه با پورت میکرو یواسبی خوشآمد بگوییم. بلندگو و میکروفون اولیه نیز در این بخش هستند و میکروفون ثانویه در قسمت بالای گوشی است.
ابعاد این گوشی ۱۶۱.۳ در ۷۶.۱ در ۸.۶ میلیمتر و وزن شان ۱۹۱ گرم است. به هیچ وجه گوشی برای یک دستگاه ۶.۵۳ اینچی جمعوجور نیست. مقایسه کنیم Oppo F11 Pro با همین ابعاد ۱ گرم سبکتر و ۰.۲ میلیمتر ضخیمتر است ولی چنین چیزی به سختی حس میشود.
گوشی گلکسی A50 سامسونگ از تمامی جهات چند میلیمتر کم کرده است ولی نمایشگر کوچکتر و ۶.۴ اینچی و همچنین بریدگی دارد. وزن آن با ۱۶۶ گرم کاملا سبکتر است.
ردمی نوت ۷ نیز اندکی با توجه به نمایشگر ۶.۳ اینچی خود کوچکتر است. گوشی Honor 8x نمایشگر دارای بریدگی ۶.۵ اینچی دارد که از نظر ابعاد نزدیکترین به Realme X است چون این دو گوشی اندازه مشابهی دارند ولی محصول آنر ۰.۸ میلیمتر باریکتر و ۱۶ گرم سبکتر است.
گوشی Realme X مجهز به یک پنل نمایش اولد ۶.۵۳ اینچی با دقت فول اچدی پلاس و نسبت تصویر ۱۹.۵:۹ و همچنین تراکم پیکسلی ۳۹۴ پیکسل در هر اینچ است. نکته قابل توجه این نمایشگر نبود بریدگی است و دوربین سلفی خللی در ظاهر یکدست آن ایجاد نمیکند.
حداکثر میزان روشنایی این پنل ۴۴۸ نیت و تقریبا برابر با وعده ۴۵۰ نیت خود شرکت است که برای یک پنل اولد نسبتا معمولی است. خبری از حالت افزایش خودکار روشنایی صفحه وجود ندارد. گرچه این روشنایی کافی است و در محیط روشن بیرون از خانه مشکلی نخواهید داشت.
حداقل میزان روشنایی نمایشگر ۲.۴ نیت است تا چشم برای مطالعه در شب خسته نشود. وجود رنگهای مشکلی کاملا سیاه به معنای کنتراست بینهایت است که انتظاری جز این نداشتیم.
بازتولید رنگ مانند یک پنل نمایش اولد است یعنی برجستگی و تاثیرگذاری رنگها از دقت آنها باید اهمیت بیشتری داشته باشد. رنگهای سفید در حالت پیشفرض نمایشگر یک ته رنگ قابل توجه آبی دارد (DeltaE در حدود ۹ است) و میانگین کلی DeltaE برابر با ۶.۴ است. اگر اسلایدر نمایشگر را به سمت گرمترین رنگها ببرید، رنگهای سفید بهتر میشوند (گرچه با آمار DeltaE 4 دقیقا کامل نیست) ولی میانگین DeltaE مقدار نه چندان جالب ۵.۶ باقی میماند.
این گوش یک باتری ۳۷۶۵ میلیآمپر ساعتی دارد که به نسبت باتری ۴۰۴۵ میلیآمپر ساعتی Realme 3 Pro اندکی کوچکتر است. مشخصات داخلی الزاما یکسان ولی اندازه نمایشگر (۶.۵۳ اینچ در مقابل ۶.۳ اینچ) اندکی بزرگتر است و از طرفی پنل نمایش کارآمدتر اولد را داریم.
در مقایسه با ۳ Pro امتیاز به دست آمده در بخش مکالمه اینترنتی ۲۸:۳۳ در مقابل ۳۰:۴۶ بود که با توجه به اختلاف ظرفیت باتری بین این دو گوشی منطقی است.
در بخش گردش در اینترنت با وایفای امتیاز به دست آمده ۱۲.۲۷ ساعت بود در حالی که این عدد برای ۳ Pro برابر با ۱۳:۴۸ ساعت است ولی محصول جدید Realme در بخش پخش ویدئو با امتیاز ۱۶ ساعت کامل به نسبت ۱۵ ساعت گوشی ۳ Pro امتیاز بهتری به دست آورد.
به طور کلی باتری این گوشی در حالت انتظار میتواند تا ۸۶ ساعت دوام آورد.
بخواهیم مقایسه کنیم گوشی گلکسی A50 در تستهایی که نمایشگر روشن است امتیاز مشابهی به دست آورد ولی در مکالمه امتیاز آن ۲۰ درصد کمتر بود. گرچه دوام باتری آن گوشی در حالت انتظار بالاتر و ۹۸ ساعت است. Huawei P30 lite در بخش گردش در اینترنت ۲ ساعت امتیاز بیشتری داشت ولی در پخش ویدئو به همین مقدار امتیاز کمتری به دست آورد.
برخلاف تمامی این گوشیها، Realme X از قابلیت شارژ سریع ۲۰ واتی VOOC بهره میبرد تا در عرض ۳۰ دقیقه ۵۰ درصد شارژ شود و تنها یک ساعت و ۱۸ دقیقه شارژ کامل آن طول بکشد.
تک اسپیکر گوشی Realme X در انتهای آن است، مانند چیزی که در Realme 3 Pro دیده بودیم. در دو بخش از تست کیفیت صدای ما آمار این دو گوشی تا حد زیادی مشابه بود ولی در بخش سوم مدل X امتیازی اندکی پایینتر به دست آورد تا به طور کلی از نظر کیفیت بلندگو در دسته خیلی خوب قرار گیرد.
خروجی صدا گوشی Realme X کاملا مشابه با ۳ Pro است. نکته خوب کسب امتیازهای عالی در زمان اتصال گوشی به یک آمپلی فایر فعال خارجی به همراه حجم صدای بسیار بالا است.
بخش نه چندان دلچسب ماجرا افت کیفیت صدا زمان استفاده از هدفون است تا بلندی حجم صدا به تنها بالاتر از سطح متوسط برسد. نویز استریویی و اعوجاج اینترمدولاسیون کمی اوج گرفت تا به طور کلی در این بخش نمایش باشکوهی را مشاهده نکنیم.
گوشی Realme X از آخرین رابط کاربری شرکت اوپو یعنی Color OS 6 به همراه اندروید پای ۹.۰ استفاده میکند. ترکیبی که در گوشیهای Realme 3 و ۳ Pro دیده بودیم.
Color OS 6 به طور کلی یک طرح رنگی روشن دارد به نحوی که منوی تنظیمات یک پس زمینه سفید دارد و طرحهای رنگی روشن در آن دیده میشود.
بعضی از منوها تغییر داده شدهاند تا تفاوت سختافزاری این گوشی با Realme 3 و ۳ Pro را نشان دهد. به عنوان مثال بخش حسگر اثر انگشت در این مدل تیره است در حالی که در ۳ Pro سفید بود.
از طرفی ممکن است دلیل آن به نمایشگر اولد برگردد چون تمهای تیره در نمایشگر اولد مزیتهای متعددی دارند.
برای ثبت اثر انگشت باید چند مرحله را سپری کنید و در مورد کیفیت حسگر ثبت آن در بالا صحبت کردیم.
میتوانید به جای اثر انگشت با اسکن چهره نیز گوشی را از حالت قفل خارج کنید. عملکرد این قابلیت آهسته نیست و شما را به ندرت منتظر میگذارد. صفحه نمایش در محیطهای تاریک برای کمک به شناسایی چهره روشن میشود.
علاوه بر این یک گزینه دیگر برای افزایش سطح امنیت وجود دارد که به دنبال فعالسازی آن باید هنگام باز کردن گوشی از حالت قفل چشمان خود را باز نگه دارید.
قفل صفحه نمایش یکی از چیزهایی که در رام جهانی این گوشی تغییر خواهد کرد. به عنوان مثال گزینهای برای فعالسازی کشوی اپلیکیشنی خواهد داشت. در حالت عادی گوشی تنها یک صفحه هوم دارد که مانند iOS تمامی آیکونها روی آن قرار میگیرد.
سایهبان گوشی که باید آن را از بالا به سمت پایین بکشید میزبان نوتیفیکیشنها، تاگلهای سریع و اسلایدر تنظیم میزان روشنایی است که برای Color OS 6 طراحی آن تغییر داده شده است.
Task switcher مانند قابلیت مشابه آن در محصولات اپل است ولی یک گزینه End All دارد. میتوانید با کمک قابلیت تقسیم صفحه چندین کار را همزمان انجام دهید و اندازه پنجرهها یا جای دو اپلیکیشن را در صفحه عوض کنید. قابلیتی که به عنوان مثال در گوشیهای پیکسل گوگل نمیبینیم.
همه نوع گزینهای برای مسیریابی در گوشی Realme X دیده میشود. نوار مسیریابی قدیمی را در پایین داریم، ژستهای حرکتی که جایگزین آن میتوانند باشند و سپس گزینهای به اسم «Swipe Gestures from Both Sides». این گزینه آخر از شیوه انجام کارها در سیستم عامل iOS تقلید میکند که به طریقی آن را در رابطههای کاربری EMUI و MIUi نیز میبینیم.
به دنبال فعالسازی آن میتوانید دست خود را از هر طرف صفحه بکشید و نگه دارید تا بین دو اپلیکیشنی که آخر از همه استفاده کردید جابهجا شوید.
بدون شک یک سری اپلیکیشن از پیش نصب شده نیز دیده میشود. اپلیکیشن Phone Manager پاکسازی حافظه، مجوزها و رمزنگاری اپلیکیشن، ویروسیابی و کارهای متعدد دیگر انجام میدهد.
اپلیکیشن دیگری به اسم Game Space وجود دارد که به شما اجازه میدهد مشخص کنید کدام نوتیفیکیشنها در حین بازی به شما نشان داده شوند. همچنین چند حالت مختلف برای تغییر سطح عملکرد گوشی و یک گزینه برای قفل کردن میزان روشنایی تنها برای بازیهای خاص وجود دارد.
شرکت Realme همچنین چند اپلیکیشن مولتی مدیای ساده در محصول خود لحاظ کرده است یعنی یک گالری به اسم Photos و یک موزیک پلیر.
در کنار آنها یک فایل منیجر دیده میشود ولی برخلای ۳ Pro رادیو افام را نمیبینیم ولی احتمالا در رام جهانی این گوشی وجود داشته باشد.
گوشی Realme X مانند ۳ Pro مجهز به چیپست اسنپدراگون ۷۱۰ است و سه مدل از این گوشی با ۴، ۶ یا ۸ گیگابایت رم وجود دارد ولی حافظه داخلی تنها ۶۴ یا ۱۲۸ گیگابایت است. مدل تحت بررسی ما ۸ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی دارد.
نتایج بنچمارک Geekbench قابل پیشبینی و مشابه با امتیاز Realme 3 Pro بود. در تست تک هسته، این گوشی عملکرد خوبی نسبت به رقبا نداشت به نحوی که ردمی نوت ۷ و گلکسی A50 هر دو امتیازهای کاملا بالاتری به دست آوردند و Vivo V15 Pro در صدر قرار گرفت.
در تست چند هسته پردازنده عملکرد محصول Realme به نسبت ردمی و گلکسی بهتر میشود ولی vivo V15 همچنان در صدر باقی میماند.
قدرت پردازنده گرافیکی Realme X در بنچمارک Basemark X مشخص میشود. اسنپدراگون ۷۱۰ و آدرنو ۶۱۶ تمامی رقبا را کنار میزنند به نحوی که گوشی Realme به نسبت vivo V15 و ردمی نوت ۷ سی درصد و در مقایسه با گلکسی A50 یک برتری ۵۰ درصدی پیدا میکند.
در بنچمارک ترکیبی Basemark OS II 2.0، پردازنده بهتر V15 Pro باعث برتری آن میشود ولی Realme X در نزدیک آن قرار میگیرد، نکتهای که در مورد گلکسی A50 و ردمی نوت ۷ نمیتوانیم بگوییم.
Realme X مانند Realme 3 Pro تاکید زیادی روی عملکرد در بخش گرافیک دارد و در پردازش کارهای سنگین گرافیکی به نسبت رقبا کاملا برتر عمل میکند. عملکرد پردازنده در بخش تک هسته با توجه به کلاس گوشی قابل قبول است و در بخش چند هسته به سمت رتبههای بالا حرکت میکند.
دوربین اصلی گوشی Realme X یک سنسور ۴۸ مگاپیکسلی IMX586 سونی مجهز به فناوری Quad Bayer و اندازه کلی ۱.۲ اینچ و اندازه پیکسل ۰.۸ میکرومتر است. به همراه آن یک لنز دارای ضریب اف f/1.7 و طول کانونی معادل ۲۶ میلیمتر دیده میشود. برخلاف بعضی از سیستمهای مشابه این مجموعه فناوری لرزشگیر اپتیکال تصویر را ندارد.
برای ثبت افکت بوکه و عمقسنجی یک سنسور ۵ مگاپیکسلی با ضریب اف f/2.4 وجود دارد.
اپلیکیشن دوربین قابلیت شناسایی صحنه به کمک هوش مصنوعی را دارد و به دنبال شناسایی موفق یک صفحه یک آیکون کوچک خواهید دید تا بخش نرمافزاری تنظیمات را براساس آن تغییر دهد. از جمله صحنههایی که تقریبا درست شناسایی میشوند میتوانیم به غذا، برف، حیوانات خانگی، چمن اشاره کنیم.
اپلیکیشن سه حالت اصلی دارد یعنی عکاسی ثابت (Photo)، پرتره و فیلمبرداری و میتوانید با کشیدن دست روی صفحه بین آنها جابهجا شوید. گزینه جدیدی به اسم Chroma Boost دیده میشود که در انتهای مخالف نمایاب به همراه تنظیمات فلاش و HDR است.
این گزینه یک حالت پیشرفته HDR است که انباشت چندین تصویر را انجام میدهد و دامنه دینامیک را بهبود میبخشد و گاهی اوقات سطح اشباع رنگها را بهتر میکند.
یک منوی همبرگری با چند حالت عکاسی بیشتر نیز دیده میشود به اسامی Expert (تنظیمات دستی دوربین)، پانوراما، تایملپس، اسلوموشن و Nightscape. گزینه آخر شبیه به حالت Night mode هوآوی و Night Sight پیکسل است که مدت زمان نوردهی را زیاد میکند.
یک گزینه برای زوم 2x نیز دیده میشود ولی تنها زوم دیجیتالی است چون این گوشی لنز تلهفوتو ندارد.
انتخاب حالت عکاسی Expert باعث میشود بتوانید میزان نوردهی (مقدار ایزو از ۱۰۰ تا ۶۴۰ و سرعت شاتر در محدوده ۱/۸۰۰۰ ثانیه تا ۱۶ ثانیه) تعادل سفید (براساس دمای نور، اما خبری از پیش تنظیمات نیست)، فوکوس دستی (از محدوده ۰ تا ۱ واحد به نحوی که ۰ فوکوس بسته و ۱ بینهایت است) و جبران نوردهی (-2EV تا +2EV) را تغییر دهید.
تصاویری که دوربین گوشی Realme X در روز میگیرد ظاهر خوب، کنتراست بالا و رنگهای شفاف دارند. دامنه دینامیک کاملا وسیع است حتی اگر بعضی از جزئیات در صحنههای با سطح کنتراست فوقالعاده بالا دیده نشود.
زمانی که هوش مصنوعی را فعال میکنید جزئیات زیادی ثبت میشود و تصویر در تمامی نواحی تا گوشهها شارپ است.
در گوشی Realme 3 Pro با فعال بودن حالت عکاسی HDR رنگها در زندهترین حالت خود قرار دارند ولی در مدل X با فعالسازی Chroma Boost اشباعترین رنگها را خواهید داشت.
در نهایت باید بگوییم تنظیمات مورد نظر ما برای دوربین گوشی Realme X مانند ۳ Pro است یعنی روشن بودن هوش مصنوعی، خاموش بودن Chroma Boost و روشن کردن عکاسی HDR خودکار.
دوربین در حالت پیشفرض تصاویر را با دقت ۱۲ مگاپیکسل میگیرد. البته میتوانید در بخش تنظیمات ۴۸ مگاپیکسل را انتخاب کنید که نتیجه کار بهبود جزئیات کاملا ریز است.
تصاویر ثبت شده در محیط تاریک خوب هستند ولی این گوشی تمایل دارد نوردهی را در سطح پایینی قرار دهد. رنگها بسیار خوب نگه داشته میشوند و ثبت جزئیات در حد قابل قبول است.
استفاده از حالت Nightscape جزئیات نواحی تاریک را افزایش میدهد و در حفظ جزئیات نواحی بسیار روشن عملکرد درخشانی دارد. برخلاف Realme 3 Pro خبری از برش تصویر نیست.
Realme X همانطور که در مورد ۳ Pro نیز صدق پیدا میکند بهترین پرترهها را با بهترین نحوه تشخیص سوژه ثبت میکند. دوربین این گوشی میتواند به خوبی یک سوژه را با دقت بالا از پس زمینه جدا کند.
این گوشی مجهز به یک دوربین سلفی پاپآپ ۱۶ مگاپیکسلی با ضریب اف f/2.0 و فوکوس ثابت است. در بخش نرمافزاری همه نوع گزینه برای افزایش زیبایی چهره مانند هموارسازی پوست و بزرگ کردن چشم و باریک کردن چهره و غیره دیده میشود.
زمانی که نور به اندازه کافی است، گوشی مقدار ایزو را در حد پایه یا نزدیک به آن نگه میدارد و تصاویری شارپ با سطح جزئیات فوقالعاده بالا ثبت میکند. در شرایطی که سطح نور متوسط است ایزو به ۴۰۰ افزایش پیدا میکند و اگر از نزدیک نگاه کنیم از شارپ بودن تصاویر کاسته میشود که احتمالا به واسطه عملکرد شدید الگوریتم کاهش پارازیت بوده است.
در هر صورت، رنگها به خوبی رندر میشوند و دامنه دینامیک به شکل معقولی وسیع است.
تصاویر سلفی پرتره نیز کاملا خوب هستند حتی اگر مزیت استفاده از دوربین عمق سنج عقب وجود نداشته باشند. این تصاویر به جای ۱۶ مگاپیکسل با دقت ۸ مگاپیکسلی گرفته میشوند که به نظر ما کافی است. دوربین جلو این گوشی در جداسازی سوژه عملکرد خوبی دارد. مجددا باید بگوییم شرایط نوری نه چندان ایدهآل ایزو را افزایش میدهد و شارپ بودن تصاویر را کم میکند.
دوربین Realme X حداکثر کیفیتی که برای فیلمهای خود میگیرد 4K با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه است. خبری از ضبط فیلمهای فول اچدی با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیست، گرچه ممکن است فعالسازی آن به علت تشابه چیپست با سختافزار ۳ Pro به یک آپدیت نرمافزاری نیاز داشته باشد.
کاربر میتواند از بین کدکهای تصویری h.264 و h.265 یکی را انتخاب کند و در نمایاب یا منوها گزینه لرزشگیر ویدئو دیده نمیشود ولی یک برش کوچک در ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه به وجود آن اشاره میکند.
همانند با مدل ۳ Pro، بیتریت ویدئوها واقعا خوب است. در زمان استفاده از کدک h.264 ویدئوهای 4k با بیتریت ۵۰ مگابیت در ثانیه و ویدئوهای فول اچدی با بیریت بالاتر از حد متوسط یعنی ۲۰ مگابیت در ثانیه ضبط میشوند. نکته عجیب بیتریت صدا یعنی ۹۶ کیلوبایت در ثانیه است (گرچه کیفیت آن استریو و واقعا خوب است).
ویدئوهای 4k سرشار از جزئیات هستند ولی اگر از نزدیک به آنها نگاه کنید کمی پارازیت دارند. رندر رنگها دقیق و دامنه دینامیک نیز به همان خوبی است. همانند با ویدئوهای فول اچدی که با دوربین ۳ Pro گرفته میشوند، این ویدئوها کمی بیش از حد اشباع ولی همچنان کاملا خوب هستند.
الگوریتم رفع لرزش تنها در ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه دیده میشود، بر خلاف چیزی که در Realme 3 Pro دیده بودیم. گرچه نمیتواند کاملا لرزش راه رفتن را بگیرد ولی تا حد زیادی آن را جبران میکند و اگر به جای آن که راه بروید در یک مکان ایستاده باشید ، فیلم نهایی بدون لرزش است.
گوشی Realme X یک سختافزار خوب دارد که به خوبی از آن استفاده میکند. بنابراین باید شبیه به گوشیهای میانرده متعدد موجود در بازار باشد، درست است؟
رقبا را با vivo V15 Pro شروع میکنیم که این گوشی نیز یک دوربین سلفی پاپآپ دارد. علاوه بر این برخلاف Realme X در پنل پشتی یک دوربین اولترا واید را میبینیم. در تستهای استفاده فعالانه از گوشی عمر باتری Realme X تا حدی بهتر است، علاوه بر این که سریعتر شارژ میشود ولی باتری گوشی وایو در حالت انتظار امتیاز بیشتری میگیرد.
عملکرد نمایشگر یکسان است و بخش نرمافزاری هر دو شرکت اندروید ۹.۰ را شدیدا سفارشی کردند. پردازنده وایو به مراتب بهتر است ولی پردازنده گرافیکی Realme برای بازی مناسبتر است که برای برخیها ممکن است مهم باشد. یک تفاوت بارز دیگر قیمت است که باعث میشود افراد بیشتر Realme X را انتخاب کنند.
رقیب دیگر گلکسی A50 سامسونگ است که همانند با V15 Pro یک دوربین اولترا واید و درگاه میکرو اسدی دارد. تصاویر دوربین این گوشی به خوبی دوربین Realme نیستند و محصول سامسونگ نمیتواند ویدئوهای 4k بگیرد. بنابراین Realme X در بخش عکاسی و فیلمبرداری برنده میشود.
قدرت گلکسی در نمایشگر است و در بخش باتری برابر ظاهر میشوند. مجددا پردازنده گرافیکی بهتر Realme X میتواند روی نظر افراد تاثیر بگذارد.
رقیب دیگری که دوربین اولترا واید دارد P30 lite هوآوی است که بین این گروه ضعیفترین پردازنده گرافیکی را دارد. قدرت دوربین در ثبت تصاویر ثابث یکسان است اما دوربین Realme برخلاف محصول هوآوی میتواند ویدئوهای 4k (با کیفیت واقعا خوب) بگیرد و حتی کیفیت ویدئوهای فول اچدی آن بهتر است.
نمایشگر Realme X بزرگتر و از نوع اولد است در حالی که السیدی P30 lite رنگهای واقعا دقیقی را نشان میدهد. عمر باتری در یک حد است گرچه Realme X سریعتر شارژ میشود. اگر نیاز به حافظه زیادی دارید از هواوی بابت وجود درگاه میکرو اسدی در P30 lite تشکر میکنید.
در کنار این رقبا ردمی نوت ۷ قرار میگیرد که برخلاف موارد بالا درگاه میکرو اسدی ندارد. محصول شرکت ردمی دوربین اولترا واید نیز ندارد و پردازنده گرافیکی Realme مجددا بهتر است.
رقابت در بخش باتری شانه به شانه است ولی Realme X سریعتر شارژ میشود و برتری در بخش نمایشگر را نیز به دست میآورد. اما تمامی عیوب ردمی نوت ۷ با توجه به قیمت به مراتب پایینتری که دارد ممکن است از سوی افراد بخشیده شود.
Realme X که در بین محصولات این شرکت بالاترین مشخصات سختافزاری را دارد از یک نمایشگر خوب، عمر باتری قابل قبول و دوربینهای خوبی برای ثبت تصاویر و ویدئوهای عالی بهره میبرد. مکانیسم دوربین سلفی پاپآپ ظاهر گوشی را دوستداشتنیتر میکند و نبود درگاه میکرو اسدی زیاد توی ذوق نمیزند.
Realme X به عنوان دهمین مدل سری گوشیهای Realme یک گوشی هوشمند عالی با چند نقص کوچک است که ویژگیهای دوستداشتنی زیادی دارد. به راحتی میتوانیم آن را پیشنهاد کنیم.
منبع: gsmarena.com