اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
در نهایت نوبت نقد گوشی Honor V30 Pro رسید، احتمالا یکی از بهترین گوشیهای هوشمندی که متاسفانه خیلی از افراد قادر به خرید آن نخواهند بود. تا زمانی که آمریکا تکلیف همکاری گوگل با شرکت آنر را مشخص نکند، تنها میتوانید به تصاویر این گوشی در فروشگاههای آنلاین چین نگاه کنید.
امیدواریم خیلی زود مسائل سیاسی و جنگ تجاری بین آمریکا و چین فیصله پیدا کند قبل از این که گوشی Vera 30 Pro (V30 Pro) از ارزش افتاده باشد، چون این گوشی عالی است.
گوشی جدید آنر مانند نسل قبلی خود یعنی Honor View 20 قصد دارد تجربه کار با یک گوشی پرچمدار را برای کاربر خود فراهم کند بدون این که قیمت بسیار بالایی داشته باشد. این تازه یک روی ماجرا است.
V30 Pro یک سری قابلیتهای بی همتا دارد که باعث متمایز بودنش میشود از جمله استفاده از لنز به اصطلاح Cine برای فیلمبرداری با نسبت ۱۶:۹ به همراه فوکوس در محیط تاریک، لرزشگیر تصویر و دقت رنگ.
ویژگی جالب دیگر این گوشی استفاده از دوربین اصلی ۴۰ مگاپیکسل بوده که همان حسگر RYYB محسوب میشود که در گوشیهای P30 Pro هوآوی و Mate 30 Pro استفاده شده بود، بنابراین باید انتظار کیفیت بالای دوربین در یک گوشی ارزانتر را داشته باشیم.
بدون شک قابلیتهایی مانند بیسیم، شارژ بیسیم و شارژ سیمی سریع در این فهرست قرار دارند و از طرفی با توجه به چیپست قدرتمند کرین ۹۹۰ با پشتیبانی از 5G باید انتظار یک سطح عملکرد بالا را داشته باشیم.
همچنین از یک باتری عالی ۴۱۰۰ میلیآمپر ساعت استفاده شده است تا در تمام طول روز بدون نیاز به شارژ از گوشی خود استفاده کنید.
شاید تنها شکایت ما نمایشگر باشد. از قدیم، پرچمدارهای شرکت آنر همیشه از پنلهای کمتر جذاب و ارزانتر السیدی IPS به جای پنلهای بهتر اولد استفاده کردند. البته به جز سری Magic آنر.
نه تنها استفاده از یک پنل IPS وجهه خوبی به این گوشی در مقام یک پرچمدار نمیدهد، بلکه از نظر ما در سطح پنلهای امولد نیستند.
اما نکته مهم سطح عملکرد این گوشی در دنیای واقعی است. یک محصول خوب باید بین تمامی مشخصات خود یک تعادل عالی به وجود آورد و در ادامه V30 Pro را برای همین علت به چالش میکشیم.
درون جعبه فروش این گوشی یک شارژ توانمند ۴۰ وات، یک کابل یواسبی تایپ A به C برای انتقال فایل و شارژ و یک قاب محافظ سیلیکونی شفاف برای گوشی قرار گرفته است. دفترچه راهنماهای همیشگی نیز دیده میشوند.
گوشیهای پرچمدار آنر همیشه مشکل کیفیت ساخت نداشتند و V30 Pro نیز از این قانون مستثنی نیست. این گوشی در دست کاملا محکم حس میشود، البته نمیتوانیم ضخامت ۸.۸ میلیمتر و وزن ۲۰۶ گرم آن را نیز فراموش کنیم. اما بدون شک برخی از افراد حس محکم بودن این دستگاه را تحسین خواهند کرد و وزن نیز به صورت یکنواخت پخش شده است.
این گوشی از طراحی ساندویچ شیشهای استفاده میکند. پنل شیشهای عقب بسته به رنگ گوشی مات یا براق است. رنگ آبی آن ظاهر شیشه یخزده را دارد ولی فوقالعاده لیز است.
ولی از طرفی باید بگوییم لک انگشت به سختی دیده میشود. جدا از آن، لبههای گرد به جا گرفتن کلی گوشی در دست کمک میکنند و تغییر استفاده از فلز به جای شیشه در طرفین قالب بی نقص انجام شده است.
برآمدگی ماژول دوربین همانطور که انتظار باید داشته باشید باعث میشود گوشی روی یک سطح تخت صاف قرار نگیرد. ما مطمئن نیستیم چرا آنر این نوع آرایش را انتخاب کرده است چون ماژول دوربین تنها ۳ دوربین در خود جا دارد و دومین ستون با فلاش الایدی و عباراتی که حک شدهاند زاید به نظر میرسند.
گرچه همین حرفها را در مورد پنل شیشهای جلو نمیتوانیم بزنیم. پنل جلو انگاری به بالای بدنه چسبانده شده است و میتوانید حس کنید لبه آن فقط اندکی برآمده است.
یک خمیدگی ظریف میتوانست عالی باشد. از سوی دیگر، حواشی اطراف نمایشگر واقعا باریک هستند در حالی که چانه پایین کاملا در مقایسه با نسل قبلی کاهش یافته است. حاشیه بالایی بسیار کوچک است که فقط بلندگوی مکالماتی را در خود جا میدهد.
V30 Pro در پیروی از زبان طراحی مدل سال قبل، داخل بریدگی حفرهای نمایشگر خود به جای یک دوربین دو دوربین جلو را جا داده است. این بریدگی بخش قابل توجهی از فضای کل نمایشگر را به خود اختصاص داده است و استفاده از این نوع بریدگی بستگی به سلیقه دارد.
به نظر ما استفاده از گوشه بالا سمت چپ برای بریدگی حفرهای بهترین مکان است چون زمان بازی کردن یا تماشای فیلم مزاحم کاربر نیست.
علاوه بر این زمان بررسی این بخش در کنار میکروفون لغو نویز به سختی میتوان تابنده نور مادون قرمز را ندید که این روزها کمتر در گوشیهای هوشمند دیده میشود. بدون شک وجود آن میتواند مفید باشد. حاشیه پایینی گوشی درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون را ندارد ولی جا برای شیار سیم کارت و درگاه یواسبی C باز شده است.
در سمت چپ چیزی را مشاهده نمیکنیم ولی در سمت راست دکمه تنظیم حجم صدا و دکمه پاور قرار دارند که نقش دیگر آن حسگر اثرانگشت است، طراحی که شبیه به آن را در گوشی Honor 20 Pro نیز دیده بودیم.
ارتفاع و تورفتگی مناسب این دکمه باعث میشود انگشت شما به سمت آن به خوبی هدایت شود. جدا از برآمدگی بزرگ غیرضروری دوربین و طبیعت لیز پنل شیشهای یخزده عقب، Honor V30 Pro یک گوشی با کیفیت ساخت خوب و کاستیهای کم است.
بدون شک این دستگاه بزرگ و همچنین کاملا سنگین است ولی برخی از افراد دوست دارند یک گوشی محکم داشته باشند و حتی با آن که طراحی کلی این گوشی اصالت کمی در خود دارد ولی همین قضیه اشاره میکند با یک گوشی ساخت آنر روبرو هستیم و این نکته مهمی است.
متاسفانه برای برخی از افراد باید بگوییم آنر تصمیم گرفته است دو مدل پرو و غیر پرو V30 را به یک اندازه وارد بازار کند، بنابراین اگر دنبال یک گوشی جمعوجورتر هستید، باید به دنبال محصول دیگری بگردید.
برخلاف اکثر رقبا، حتی آنهایی که نسبتا قیمت کمتری دارند، Honor V30 Pro مانند نسلهای قبلی خود از فناوری السیدی IPS استفاده میکند.
با آن که اکثر گوشیها به استفاده از اولد رو آوردهاند، Honor V30 Pro چنین تصمیمی را نگرفته است. البته ما نمیگوییم این پنل نمایش به ویژه بد است. گذشته نشان داده است آنر برای مدلهای پرچمدار خود از السیدیهای خوبی استفاده میکند و V30 Pro نیز مستثنی نیست.
این پنل ۶.۵۷ اینچ دقت ۱۰۰ در ۲۴۰۰ پیکسل، نسبت تصویر ۲۰:۹ و تراکم پیکسلی ۴۰۰ پیکسل در هر اینچ دارد. همچنین یک حفره بزرگ در گوشه بالا سمت چپ نمایشگر برای میزبانی از دو دوربین سلفی دیده میشود. هنوز بین علما بحث وجود دارد که آیا این راهحل از یک بریدگی استاندارد بهتر است یا نه، ولی در اکثر موارد باید کمتر مزاحم کاربر باشد.
در هر صورت، نتایج تستهای ما بسیار جالب است. حداکثر میزان روشنایی در حالت تنظیم نور صفحه به صورت خودکار ۵۳۳ نیت است. گرچه زمانی که قابلیت Max Auto روشن میشود یک تغییر قابل توجه در کالیبراسیون نمایشگر دیده میشود تا اینطور فکر کنیم این قابلیت کنتراست نمایشگر را بهتر میکند تا محتویات نمایشگر در نور خورشید خواناتر باشند.
دقت رنگ با گزینه پیشفرض در منوی کالیبراسیون نمایشگر بهترین نبود. زمانی که حالت Vivid فعال میشود، میانگین DeltaE بسیار بالا و ۶.۷ بود و به طور کلی رنگهای اندکی بیش از حد اشباع یافته را مشاهده کردیم.
با تغییر دمای رنگ میتوانید دقت رنگهای سفید را بهتر کنید و رنگهای جذابتری را ببینید یا میتوانید از حالت به اصطلاح Normal استفاده کنید که مقدار DeltaE را به عدد بسیار خوب ۱.۵ تغییر میدهد. گرچه باید بگوییم حداکثر میزان روشنایی نمایشگر به ۴۹۴ نیت افت پیدا میکند.
جدا از آن باید در مورد هالههای اطراف حاشیه پایینی و حفره نمایشگر شکایت کنیم. Honor V30 مانند تمامی گوشیهای با پنل السیدی با یک لبه باریک و بریدگیها، از همان مشکل تابش نور رنج میبرد که البته صادقانه بگوییم افراد کمی متوجه آن خواهند شد و تنها زمانی این مشکل دیده میشود که پسزمینه به عنوان مثال روشن و به رنگ خاکستری و سفید باشد.
این گوشی از یک باتری قابل توجه ۴۱۰۰ میلیآمپر ساعت استفاده میکند که ظرفیت استاندارد پرچمدارهای امروزی است. آن را در کنار چیپست کارآمد از نظر مصرف انرژی کرین ۹۹۰ که براساس گره ۷ نانومتری پلاس ساخته شده است قرار دهید تا Honor V30 Pro به راحتی در تستهای باتری مانند یک قهرمان عمل کند.
حداکثر میزان دوام باتری در حالت انتظار ۱۰۷ ساعت است و نتایج تستها در زمان کار با نمایشگر عالی بود. بدون شک استفاده از یک پنل اولد میتوانست این نتایج را به مراتب بهتر کند.
علاوه بر عملکرد عالی در بخش باتری، این گوشی همچنین با استفاده از شارژر داخل جعبه سرعت شارژ بالایی دارد. خود شارژر ۴۰ وات است و در عرض تنها ۵۰ دقیقه گوشی را از ۰ تا ۱۰۰ شارژ میکند و ۸۰ درصد آن در ۳۰ دقیقه اول شارژ میشود.
حالا به تست خروجی صدای Honor V30 Pro میرسیم و برای این منظور از رابط داخل جعبه فروش استفاده کردیم.
این گوشی زمان اتصال به یک آمپلیفایر فعال خارجی امتیازهای عالی در تمامی بخشها به جز جداسازی استریو به جا گذاشت که ترجیحا ضعیف بود. اما نکته مثبت ماجرا حجم بالای عالی صدا بود.
استفاده از هدفونهای سیمی نیز باعث ایجاد نویز القایی استریو بسیار زیادی نشد، بنابراین نتایج در بخش دوم پایینتر از سطح متوسط بود. نکته بد افت قابل توجه حجم صدا بود تا از این نظر بالاتر از رقبا دیگر قرار نگیرد.
گوشی V30 آنر به عنوان محصولی که بدون پشتیبانی رسمی سرویسهای گوگل وارد بازار شده است برای فرآیند نقد ما محدودیتهایی به وجود آورد تا باعث شود اپلیکیشنها و فایلهای مورد نیاز را به صورت غیررسمی بارگذاری جانبی کنیم. ما توانستیم پلیاستور را نصب کنیم.
این فرآیند رسما مورد تایید شرکت آنر قرار نگرفته است و در آینده انتشار یک بهروزرسانی از سوی گوگل یا خود آنر ممکن است جلوی آن را بگیرد.
جدا از آن، این گوشی واقعا اولین دستگاه آنر است که آن را با جدیدترین نسخه اندروید گوگل و لانچر این شرکت یعنی Magic UI 3.0 نقد میکنیم.
این نسخه از لانچر آنر در مقایسه با نسخه قبلی آن اکثرا تغییرات بصری داشته است. بدون شک تغییرات داخلی اندروید ۱۰ نیز به چشم میخورد مانند مدیریت جدید مجوز مکانیابی.
کاربر حالا میتواند انتخاب کند هر اپلیکیشن چطور به موقعیت مکانی او دسترسی داشته باشد یعنی همیشه (از جمله زمانی که در پسزمینه است)، تنها زمانی که از اپلیکیشن استفاده میکنید یا هرگز. قابلیت بسیار مفیدی که در صرفهجویی از مصرف باتری کمک میکند.
از طرف دیگر، سیستم ناوبری جدید مبتنی بر ژستهای حرکتی تقریبا در مقایسه با گذشته فرقی نکرده است و مشابه با سیستم پیشفرض در اندروید ۱۰ است.
کشیدن دست روی صفحه از سمت پایین به بالا شما را به صفحه هوم هدایت میکند، اگر دستتان را بکشید و نگه دارید منوی آخرین اپلیکشنهای استفاده شده باز میشود و کشیدن دست روی صفحه از سمت چپ و راست صفحه نقش دکمه برگشت به عقب را دارد.
هیچ راهی سریعا برای جابهجایی بین اپلیکیشن فعلی و آخرین اپلیکیشن استفاده شده وجود ندارد و سریعترین راه برای انجام آن باز کردن منوی آخرین اپلیکیشنهای باز شده و آهسته ضربه زدن روی اپلیکیشن قبلی است. به هیچ وجه در یک مرحله قادر به انجام این کار نیستید.
بزرگترین تغییر بصری Magic UI 3.0 وجود گزینهای برای فعال کردن حالت تیره تمام سیستمی است. گرچه باید گفت این قابلیت به صورت پیشفرض در اندروید ۱۰ وجود دارد.
حالت تیره حالا میتواند تمامی اپلیکیشنهایی که سازگار با آن هستند و تمام منوهای سیستمی از جمله منوی کشویی را به رنگ تیره در آورد.
متاسفانه، فعال کردن حالت تیره از نظر مصرف باتری تاثیر قابل توجهی ندارد ولی یقینا در شب به کمک شما میآید چون تم تیره از شدت خستگی چشمها کم میکند.
علاوه بر این، آیکونهای منوی اصلی تنظیمات و تاگلهای سریع در سایهبان نوتیفیکینش دایرهای هستند. این نوع طراحی از نظر زیباییشناسی لانچر مجیک آنر را بیشتر به نسخه اندروید خام شبیه میکند.
نکته جالب دیگر آیکونهای جدید بخش عمومی منوی تنظیمات است که جذابیت بالایی دارند و طراحی آنها براساس یک منطق خاص است تا بتوانید به سادگی در یک نگاه منوی مورد نظر خود را پیدا کنید و وارد آن شوید.
از جمله سایر تنظیمات ظاهری میتوانیم به حالت ایبوک اشاره کنیم که تمام محیط نرمافزاری را به سیاه و سفید تبدیل میکند و همچنین Eye Comfort که دمای رنگ را بالا میبرد تا انتشار رنگ آبی کاهش پیدا کند و خواب خوبی داشته باشید.
از طرفی اگر حفره نمایشگر مزاحمتان است میتوانید آن را با یک نوار مشکی مخفی کنید. بدون شک، آیکونهای نوار وضعیت باقی خواهند ماند ولی رابط کاربری با افت پیکسل روبرو خواهد شد.
حالا به قابلیتهای بیومتریک این گوشی میرسیم که در مورد قابلیت باز کردن گوشی با اسکن چهره و عملکرد حسگر اثرانگشت هیچ شکایتی نداریم. هر دو آنها به ویژه حسگر اثرانگشت سریع، دقیق و قابل اطمینان هستند.
به نظر ما این حسگر مانند حسگر گوشی Honor 20 Pro جزو سریعترینها در بازار است. مانند همیشه باید تذکر دهیم قابلیت باز کردن گوشی با اسکن چهره به دقت حسگر اثرانگشت نیست، چون تنها از دوربین معمولی استفاده میکند و خبری از یک نوع فناوری پیشرفته اسکن ۳ بعدی نیست.
این گوشی مانند سایر محصولات آنر و هوآوی چندین تنظیمات بیشتر برای باتری دارد. سه حالت جداگانه به اسامی پرفورمنس، پاور سیوینگ و اولترا پاور سیوینگ دیده میشوند. این گزینهها نیازی به توضیح ندارند، جز این که مورد آخر عملکرد گوشی را تا جایی محدود میکند که از آن تنها میتوانید برای فرستادن پیامک، برقراری تماس، استفاده از یادآورها، ماشین حساب و تقویم استفاده کنید.
توصیه میکنیم استفاده از آن تنها در موارد حادی باشد که باید از باتری خالی گوشی خود چند ساعت بیشتر کار بکشید. متاسفانه، نسخه جدید لانچر مجیک به کاربر اجازه نمیدهد به صورت دستی یک فهرست سفید از اپلیکیشنهایی درست کند که دوست ندارید در پس زمینه بسته شوند.
لانچرهای Magic و EMUI آنر و هوآوی بابت رفتار سختگیرانه فوقالعاده زیاد برای مدیریت فعالیت بعضی از اپلیکیشنها در پسزمینه مشهور هستند و کاربران نوتیفیکیشن بعضی از اپلیکیشنهای خاص را تنها به این دلیل دریافت نمیکنند که آنها محدود شدهاند.
در همین بخش تنظیمات باتری میتوانید قابلیت شارژ بیسیم معکوس را نیز فعال کنید. به کمک آن توسط گوشی Honor V30 Pro خود میتوانید سایر دستگاههایی را که از شارژ بیسیم پشتیبانی میکنند شارژ کنید.
این روش شارژ دستگاهها عملا غیرموثر است چون با شارژ بیسیم انرژی زیادی هدر میرود ولی اگر گجت پوشیدنی شما شارژ پایین دارد میتواند سریعا به کمک شما بیاید.
در پایان باید به چند قابلیت جالب اشاره کنیم که به دردتان ممکن است بخورد. به عنوان مثال دوبار ضربه روی نمایشگر آن را از حالت قفل خارج میکند، اگر گوشی را بلند کنید صفحه آن روشن میشود و همچنین قابلیتی وجود دارد که زمان نزدیک کردن گوشی به گوشتان بدون لمس صفحه (به ویژه زمان کثیف بودن دستانتان مفید است) خودکار به تماسها پاسخ میدهید و همچنین برعکس کردن گوشی زنگ آن را سایلنت میکند.
از نظر عملکرد بخش نرمافزاری باید بگوییم این گوشی برای خود هیولایی است. تمامی اپلیکیشنها به ویژه در مقایسه با نسخه قبلی لانچر مجیک در Honor 20 Pro بسیار سریع و واکنشگرا باز شدند. علت آن میتواند حضور چیپست قدرتمندتر باشد ولی نسبت به آن شک داریم چون اختلاق سطح عملکرد کرین ۹۹۰ به کرین ۹۸۰ آن قدر زیاد نیست.
بدون شک بهینهسازی بخش نرمافزاری علت اصلی این ماجرا است.
کرین ۹۹۰ چیپست جدیدی برای ما نیست چون تجربه تست آن را در گوشی میت ۳۰ پرو داشتیم که از قضا مانند Honor V30 سرویسهای گوگل پلی را ندارد.
به عبارت دیگر ما میدانیم از نظر سطح عملکرد خام چه انتظاری باید داشته باشیم ولی بدون شک مقداری اختلاف وجود دارد، چون چیپست این گوشی از نوع 5G بوده در حالی که چیپست میت ۳۰ پرو تنها از نوع 4G است. بخواهیم مقایسه کنیم سرعت کلاک هستههای بزرگتر و همچنین تمامی هستههای کوچکتر مدل 5G بالاتر است.
چیپست کرین ۹۹۰ (5G) با استفاده از فرآیند EUV و براساس گره تولید ۷ نانومتر پلاس ساخته شده است. این چیپست یک پردازنده هشت هستهای دارد که تشکیل شده است از ۲ هسته کورتکس A76 با سرعت کلاک ۲.۸۶ گیگاهرتز، ۲ هسته کورتکس A76 با سرعت کلاک ۲.۳۶ گیگاهرتز و ۴ هسته کارآمد از نظر مصرف انرژی کورتکس A55 با سرعت کلاک ۱.۹۵ گیگاهرتز.
مدیریت وظایف گرافیکی این گوشی بر عهده پردازنده گرافیکی Mali-G76 MP16 است. مدل 4G کرین ۹۹۰ در مقایسه دو هسته کورتکس A76 با سرعت کلاک پایینتر ۲.۰۹ گیگاهرتز و ۴ هسته کورتکس A55 با سرعت کلاک ۱.۸۶ گیگاهرتز دارد. دو هسته اصلی کورتکس A76 بدون توجه به نوع چیپست سرعت کلاک ۲.۸۶ گیگاهرتز دارند.
گوشی تحت بررسی ما ۸ گیگابایت رم، ۲۵۶ گیگابایت حافظه داخلی بدون پشتیبانی از درگاه میکرو اسدی دارد.
ویژگی جالب این چیپست وجود مودم داخلی 5G در مقایسه با رقبا است که از یک مودم 5G جداگانه استفاده میکنند. این نوع طراحی برای صرفهجویی در مصرف انرژی مفید است.
تصاویر زیر عملکرد این چیپست را در مقایسه با نسل قبلی و رقبایش نشان میدهد.
همانطور که انتظار داشتیم، تراشه کرین ۹۹۰ 5G در تمامی تستهای تک هسته، چند هسته و ترکیبی در مقایسه با اکثر چیپستهای سال ۲۰۱۹ برتر بود. همچنین در تستهای خالص گرافیکی، این چیپست پشت سر رقبا قرار میگیرد که البته همیشه همینطور بوده است.
گرچه بابت اختلاف عملکرد بین این تراشه و کرین ۹۸۰ و همچنین مدل 4G کرین ۹۹۰ داخل میت ۳۰ پرو کمی شگفتزده شدیم. گوشی Honor V30 Pro در در تمامی تستهای ترکیبی و چند رشته ظاهرا از میت ۳۰ پرو بهتر است و در بعضی موارد این اختلاف قابل توجه است که علت آن به سرعت کلاک بالاتر هستههای متوسط و کوچک بر میگردد.
گوشی V30 Pro آنر مجهز به سه دوربین با میدان دیدهای استاندارد است. گرچه، دو عدد از این دوربینها معمولی نیستند. دوربین اصلی همان لنزی است که در گوشیهای P30 Pro هوآوی و میت ۳۰ پرو دیده بودیم یعنی یک حسگر ۴۰ مگاپیکسل (۱.۷/۱ اینچ) با فناوری Quad Bayer (ترکیب ۴ پیکسل مجاور برای تولید یک پیکسل) تا یک تصویر نهایی ۱۰ مگاپیکسل شکل گیرد.
این حسگر گشادگی دریچه دیافراگم f/1.6 و لرزشگیر اپتیکال تصویر دارد و این حسگر خاص به جای استفاده از ماتریکس استاندارد RGB از آرایش RYYB استفاده میکند که طبق ادعای هوآوی و آنر حساسیت به نور و کیفیت عکاسی در شب را بیشتر میکند.
سپس به دوربین فوق عریض میرسیم که از یک حسگر استاندارد ۱۲ مگاپیکسل با ضریب اف f/2.2 و پیکسلهای ۱.۴ میکرومتر استفاده میکند ولی نکته قابل توجه این دوربین استفاده از نسبت تصویر ۱۶:۹ است. آنر این دوربین را به اسم لنز Cine بازاریابی میکند چون قادر به ضبط فیلم با نسبت تصویر بومی ۱۶:۹ است و همانطور که حدس میزنید نسبت تصاویر ثابت نیز همین است. خود این لنز فوق عریض است ولی به عریضی سایر دوربینهای فوق عریض موجود در بازار نیست.
دوربین سوم پنل پشتی یک حسگر ۸ مگاپیکسل به همراه لنز f/2.4 با قابلیت زوم اپتیکال ۳ برابر است. دوربین تلهفوتو همچنین به صورت اپتیکال رفع لرزش میشود و هر سه حسگر از فوکوس خودکار لیزری استفاده میکنند.
در بریدگی حفرهای شکل گوشی دو دوربین سلفی قرار گرفته است. نقش یکی از آنها که حسگر ۳۲ مگاپیکسل با لنز f/2.0 است برای عکاسی سلفی معمولی است و دوربین دوم یک حسگر ۸ مگاپیکسل برای تصاویر فوق عریض است. این حسگر گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 دارد.
اپلیکیشن دوربین در مقایسه با نسخه قبلی لانچر مجیک اصلا تغییری نکرده است و از زبان طراحی همیشگی سایر گوشیهای آنر استفاده میکند.
کشیدن دست روی صفحه به سمت چپ و راست باعث جابهجایی بین حالات مختلف دوربین میشود و چون تعداد آنها زیاد است، اکثر آنها زیر گزینه «More» قرار دارند. محل تنظیمات کلی دوربین در گوشه بالا سمت راست نمایاب است.
همچنین حالت عکاسی حرفهای وجود دارد که به شما اجازه میدهد روی تمام تنظیمات دوربین کنترل داشته باشید.
زمان استفاده از دوربین اصلی برای عکاسی در روز باید انتظار تصاویر با کیفیت عالی را داشته باشید. رنگها واقعی به نظر میرسند، کنتراست خوب است، دامنه دینامیک عالی بوده و صحنههایی که به خوبی روشن شدهاند شارپ و با جزئیات کافی به نظر میرسند. تصاویری که در روز گرفته میشوند به معنای واقعی خروجی دوربین یک پرچمدار هستند.
اما برای دوربین تلهفوتو نمیتوانیم چنین ادعایی داشته باشیم. کیفیت تصاویر اصلا بد نیست ولی به هیچ وجه در حد کیفیت دوربین اصلی قرار نمیگیرد و دامنه دینامیک اندکی محدودتر دارند. جدا از آن همان بازتولید رنگ (همچنان دقیق) و به اندازه کافی جزئیات را مشاهده میکنید.
سپس به کیفیت دوربین فوق عریض میرسیم که چنگی به دل نمیزند و تصاویر ملایمتر هستند و دامنه دینامیک اندکی بدتر شده است. گرچه رنگها همچنان قابل قیاس با رنگ تصاویر دوربین اصلی هستند.
باید توجه کنید دوربین فوق عریض خاص این گوشی معایبی دارد. ابتدا و مهمتر از همه، همانطور که اشاره کنیم این لنز ۱۶ میلیمتری به عریضی سایر دوربینهای موجود در بازار نیست و ترکیب لنز ۱۶ میلیمتری با حسگر ۱۶:۹ به معنای میدان دید افقی مشابه با سایر لنزهای عریضتر است.
اما میدان دید عمودی همچنان کمتر است. نکته دیگری که متوجه شدیم اصلاح لنز عالی است ولی تنها زمانی که نتیجهبخش است. ما متوجه شدیم الگوریتم اصلاح لنز در حدود نیمی از اوقات فعال شد. گاهی اوقات ظاهر تصویر خوب است و سایر اوقات اعوجاج بشکهای دارد که زمان عکاسی با یک لنز فوق عریض باید به آن عادت کنید.
مجددا، دوربین ۴۰ مگاپیکسل اصلی در شب مانند روز قدرت خود را نشان داد. رنگها خوب بوده، تصویر شارپ است، جزئیات کافی و پارازیت حداقل دارد، رنگها جذاب و دامنه دینامیک فوقالعاده چشمگیر است، بدون این که حتی از حالت عکاسی در شب استفاده شود. از طرفی الگوریتم HDR واقعا قدرتمند است.
حالت استاندارد عکاسی Photo منابع نور را به خوبی مدیریت میکند. برای این که واقعا هر گونه مشکلی را ببینید باید روی تصاویر خیلی زوم کنید.
فعال کردن حالت عکاسی در شب (Night Mode) اشیاء را در تصویر نمایانتر میکند چون باعث روشن کردن سایهها میشود و سطح شارپ بودن تصویر را کمی بالا میبرد.
به نظر ما تحت هر شرایطی در شب این حالت را فعال کنید چون ظاهر تصویر روی نمایشگر گوشی هوشمند بهتر به نظر میرسد. ویژگی قابل توجه این حالت در مقایسه با نمونه مشابه در گوشیهای رقیب کیفیت طبیعی تصاویر نهایی است تا این که صحنه فقط ظاهر یک تصویر رندر شده سه بعدی را داشته باشد.
گرچه باید بگوییم زمان عکاسی در شب و وجود لامپهای نئونی یا چراغهای خیابانی بهتر است این حالت خاموش باشد.
کیفیت دوربین تلهفوتو در شب ترکیبی از خوب و بد است. نمیتوانید بدون Night Mode روی آن حساب کنید چون تصاویر با پارازیت، ملایم، سطح نوردهی پایین و تلاش برای فوکوس خودکار ثبت میشوند.
همچنین اپلیکیشن دوربین گاهی اوقات به جای استفاده از لنز تلهفوتو تصویر دوربین اصلی را برش میزند ولی اگر شانس بیاورید، خود دوربین تلهفوتو به کمک حالت عکاسی در شب یک تصویر قابل استفاده را تولید میکند.
ظاهر این تصویر خوب بوده ولی ثبت یک تصویر مناسب یک چالش است. باید ۵ ثانیه یا بیشتر کاملا بی حرکت بایستید تا بخش نرمافزاری به اندازه کافی تصویر بگیرد و انباشت آنها را انجام دهد. استفاده این دوربین از OIS در این جا به کمک آن میآید.
عکاسی با دوربین فوق عریض در شب اصلا توصیه نمیشود. تصاویر پر از پارازیت بوده و ملایم و بدون جزئیات زیاد هستند. حداقل رنگها و دامنه دینامیک خوب به نظر میرسند. متاسفانه، Night mode این جا کمک زیادی نمیکند و مهمتر از آن، این دوربین تصویر نهایی را به یک تصویر استاندارد با نسبت تصویر ۴:۳ با یک میدان دید قابل مقایسه با میدان دید دوربین اصلی برش میزند.
عملا اصلا منطقی نیست از دوربین فوق عریض به همراه حالت عکاسی در شب استفاده کنید چون با دوربین اصلی به مراتب تصاویر بهتری خواهید گرفت.
تصاویر سلفی که با دوربین اصلی ۳۲ مگاپیکسل جلو میگیرید به ویژه شارپ نیستند ولی از کیفیت کلی آن راضی هستیم چون دامنه دینامیک عالی است، رنگها طبیعی به نظر میرسند و نوردهی به خوبی متعادل است.
زمانی که سطح نور کم میشود، کیفیت نیز افت پیدا میکند و تصاویر ملایمتر میشوند. همچنین یک حالت Night Mode اختصاصی برای دوربین جلو وجود دارد که در محیطهای واقعا تاریک کار میکند ولی باید انتظار داشته باشید تنها صورتتان دیده شود چون تصاویر واقعا ظاهر ملایمی دارند. به نظر ما حالت عکاسی در شب دوربین جلو گوشی Realme X2 Pro به مراتب بهتر است.
تصاویر سلفی که با دوربین فوق عریض جلو میگیرد کیفیت مشابهی دارند ولی سطح جزئیات کمتر بوده و اندکی ملایم هستند.
قدرت فیلمبرداری این گوشی در سطح تمامی پرچمدارهای دیگر است. این گوشی حداکثر فیلمهای 4K با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه میگیرد و گوشیهای کمی قادر به ضبط چنین فیلمهایی با دوربین فوق عریض خود هستند. شرکت آنر در مورد لنز Cine این گوشی خیلی تبلیغ کرده است چون به نظر ما کیفیت فیلمهای دوربین اصلی به طور کلی بهتر است.
فیلمهای 4K این گوشی ظاهر شارپ دارند، خبری از پارازیت نبوده و دامنه دینامیک خوب است. رنگها کاملا دقیق هستند ولی ما زمان فیلمبرداری از اشیاء متحرک به عنوان مثال ماشینها متوجه نکته بسیار عجیبی شدیم.
زمان فیلمبرداری متوجه خواهید شد ماشینهایی که از فاصله دور دارند میآیند بی رنگ هستند و ظاهرا داخل یک فیلم سیاه و سفید قرار دارند. ولی هر چه نزدیکتر میشوند رنگها نیز شروع به شکلگیری میکنند.
ما هیچ دلیلی برای توضیح آن نداریم ولی شاید نوعی الگوریتم هوشمند سرکوب پارازیت جزئیات کوچکتر را اشباعزدایی میکند تا پارازیت را بتواند بپوشاند.
ویدئوهای فول اچدی کیفیت مشابه دارند، البته جزئیات آنها کمتر است ولی آنها نیز در مورد اشیاء در حال حرکت از مشکل رنگ رنج میبرند.
دوربین فوق عریض قادر به فیلمبرداری با کیفیت 4K است. فیلمهای نهایی از نظر رنگ و دامنه دینامیک خوب هستند و هیچ پارازیت آشکاری دیده نمیشود. مشکل رنگ اشیاء متحرک دوربین اصلی این جا دیده نشد. گرچه فیلمها ملایم بودند و گاهی اوقات فوکوس خودکار کار نمیکرد.
ویدئوهای با زوم ۳ برابر فقط یک برش از دوربین اصلی هستند و با یک کیفیت واقعی 4K فاصله زیادی دارند. ولی در هر صورت دوربین زوم ۸ مگاپیکسل قادر به ضبط چنین فیلمهایی نیست.
کار این جا سخت میشود. V30 Pro سرویسهای گوگل را ندارد بنابراین تنها در بازار چین دیده میشود. بدون شک، اگر این دستگاه تاییدیه گوگل را به دست آورد این قضیه در آینده تغییر خواهد کرد و فرض میکنیم این گوشی سرویسهای گوگل را دارد.
همچنین قیمت V30 Pro در چین تقریبا ۵۰۰ یورو است و اگر این گوشی وارد اروپا و سایر نقاط دنیا شود، این قیمت بالاتر خواهد رفت. حالا فکر کنیم فهمیدید چرا کار سخت شد.
به عنوان اولین رقیب با یکی از قاتلان پرچمداران سال قبل یعنی Realme X2 Pro شروع میکنیم. قیمت این گوشی خیلی پایین است و حتی زمانی که مدل با ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی آن را با مدل ۱۲۸ گیگابایت V30 Pro در یک سطح مقایسه میکنید، محصول ریلمی ۵۰ یورویی کمتر است.
بدون شک، هر دو آنها مشخصاتی مانند بهترین چیپست، عمر طولانی عالی و سرعت شارژ فوقالعاده بالا دارند ولی واقعا نمیتوانیم نمایشگر اولد با نرخ تازهسازی تصویر ۹۰ هرتز گوشی ریلمی را نادیده بگیریم. گرچه از نظر کیفیت در مقایسه با محصول آنر در رتبه پایینتر است و این دیگر بستگی به خود شما دارد کیفیت نمایشگر را بپسندید یا کیفیت دوربین.
اگر به دنبال یک گوشی با دوربین عالی میگردید بدون شک باید به گوشی Mi 10 Note شیائومی برخورد کنید که همین اخیرا معرفی شده است. قیمت این گوشی شیائومی بالا است و با آن که از یک چیپست میانرده استفاده میکند ولی یک نمایشگر خمیده اولد، عمر باتری طولانی و دوربین توانمند دارد.
در حقیقت، Mi Note 10 یک دوربین با زوم اپتیکال ۵ برابر دارد تا از این نظر تمامی رقبا را در این محدوده قیمتی شکست دهد. دوربین فوق عریض آن نیز در مقایسه با دوربین گوشی آنر عریضتر است و از طرفی دقت و سرعت حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر آن فقط دهان شما را باز نگه میدارد.
به عنوان یکی دیگر از رقبای اصلی باید همچنین به گوشی وانپلاس 7T اشاره کنیم. این دستگاه در مقایسه با V30 Pro کمی قیمت بیشتری دارد ولی از یک نمایشگر اولد با نرخ تازهسازی تصویر ۹۰ هرتز بهره میبرد (گرچه باید بگوییم کیفیت دوربین بدتر است). همچنین تجربه کار با بخش نرمافزاری آن به نسخه خام اندروید نزدیکتر است. از طرفی با آن که پرچمدار وانپلاس سرعت شارژ بالا و عمر باتری طولانی دارد ولی در سطح گوشی V30 Pro نیستند.
با توجه به این که به تاریخ رونمایی از گوشی P40 Pro هوآوی نزدیک میشویم پیشنهاد گوشی P30 Pro کمی با تردید همراه است ولی از نظر قیمت این گوشی و V30 Pro تقریبا در یک سطح هستند.
بدون شک قیمت P30 Pro کمی بیشتر و ۵۷۰ یورو است ولی در عوض یک نمایشگر خمیده اولد، کیفیت دوربین بهتر و البته یک چیپست قدیمیتر یعنی کرین ۹۹۰ را دارد. گرچه این قضیه اگر در کشوری زندگی میکنید که هنوز خبری از اینترنت 5G نیست نباید مشکل خاصی باشد. به هرحال یکی مشخصات اصلی V30 Pro آنر استفاده از مودم داخلی 5G است.
مجددا باید بگوییم اگر خارج از چین زندگی میکنید باید گوشی Honor V30 Pro را فراموش کنید. ولی این گوشی حتی اگر سرویسهای گوگل را داشت از ترندهای اخیر دنیای گوشیهای هوشمند دور بود. به جای استفاده از یک پنل رقابتی اولد حتی اگر ۹۰ هرتز نباشد، دوربین ۱۶:۹ Cine Lens چیزی نیست که کاربران خواسته باشند.
حتی اگر نخواهیم این حقیقت را در نظر بگیریم که دوربین اصلی در مقایسه با این دوربین فوق عریض مخصوص فیلمبرداری، فیلمهای بهتری میگیرد.
پرچمدارهای قبلی آنر جایگزینهای وسوسهکنندهای برای گوشیهای رده بالا و گرانقیمت برندهای معروف با همان کیفیت دوربین و عملکرد در یک محصول به مراتب ارزانتر بودند.
ولی با توجه به ظهور ناگهانی گوشیهای «قاتل پرچمدار» و کاملا ممتاز در سال ۲۰۱۹، V30 Pro باید با رقبای جدی مانند Mi 9T Pro شیائومی، Realme X2 Pro و OnePlus 7T رقابت کند که از قضا همه سرویسهای گوگل را دارند.
با این حال، Honor V30 Pro در چندین بخش مانند عکاسی (به طور کلی به لطف دوربین اصلی ۴۰ مگاپیکسل)، عمر باتری طولانی، سرعت شارژ بالا (سیمی و بیسیم)، عملکرد خام عالی و بخش نرمافزاری سرشار از قابلیتهای مختلف به بهترین شکل ظاهر میشود.
منبع: gsmarena.com
Galaxy Watch Active2 جدیدترین ساعت هوشمند سامسونگ است که با در نظر گرفتن کاربران علاقهمند به تناسب اندام ساخته شده است، در حالی که شباهت زیادی نیز به مدل استاندارد گلکسی واچ دارد.
گلکسی واچ اکتیو ۲ از سیستمعامل تایزن سامسونگ استفاده میکند و در دو مدل معمولی و با پشتیبانی از سیم کارت وارد بازار شده است.
این محصول در دو مدل با ظاهر فلزی و به رنگها و بندهای مختلف وارد بازار شده است. ساعت گلکسی Watch Active 2 در مقایسه با مدل استاندارد گلکسی واچ قیمت بیشتری دارد و چند ویژگی آن بهتر شده است. به دست ما مدل نقرهای رنگ استیل ضد زنگ با پشتیبانی از سیم کارت رسیده است و پس از چند هفته کار با این ساعت هوشمند قصد داریم در این مطلب آن را نقد کنیم.
تا انتها همراه تیم کارشناسی روکیدا باشید.
اولین مرحله استفاده از یک ساعت هوشمند راهاندازی آن است و فرآیند راهاندازی گلکسی واچ اکتیو ۲ در مقایسه با محصولاتی مانند اپلواچ کمی سختتر است. حتی دستگاههای با سیستم عامل wearOS به سادگی برای راهاندازی تنها به نصب یک اپلیکیشن نیاز دارند.
برای شروع استفاده از گلکسی Watch Active2 ابتدا باید اپلیکیشن Galaxy Wearable را روی یک دستگاه اندرویدی نصب کنید.
این اپلیکیشن در طول مرحله نصب از شما میخواهد اپلیکیشن Samsung Accessory Service و سپس اپلیکیشن Watch Active2 Pluginرا از پلیاستور نصب کنید.
آیکون این اپلیکیشنها سپس در کشوی اپلیکیشن شما باقی میمانند و اگر لانچر گوشی شما از مخفی کردن آیکونها پشتیبانی نکند، آن وقت مجبور خواهید بود برای این که محیط گوشی خود را خلوت کنید آنها را در یک پوشه پنهان کنید.
ما برای جفت شدن با ساعت از گوشی وانپلاس 7T Pro استفاده کردیم و هیچ فرقی با استفاده از یک گوشی سامسونگ نداشت چون گلکسی واچ اکتیو ۲ به نوعی ساخته شده است تا با هر گوشی هوشمند اندرویدی یا حتی در واقع آیفون کار کند.
بنابراین اگر یک گوشی هوشمند سامسونگ دارید، بعضی از اپلیکیشنهای لازم ممکن است از قبل روی دستگاه شما نصب شده باشند، گرچه هنوز ممکن است در طول مرحله نصب از شما خواسته شود تعدادی پلاگین لازم را نصب کنید.
در کمال تعجب، فرآیند راهاندازی این ساعت هوشمند با یک آیفون سادهتر بود. تنها کاری که باید انجام دهید نصب اپلیکیشن گلکسی واچ سامسونگ از اپ استور است و دیگر به هیچی نیاز ندارید. همین اپلیکیشن به تنهایی تمامی کارهای لازم را انجام میدهد و به هیچوجه از شما نصب اپلیکیشن دیگری خواسته نمیشود.
برای ما جای تعجب دارد چرا سامسونگ نمیتواند این فرآیند را برای اندروید نیز ساده کند، به ویژه با توجه به این نکته که اکثرا کاربران اندروید احتمالا Galaxy Watch Active2 را خواهند خرید. هر دو شرکت اپل و گوگل نیز وظایف مرتبط با ساعت هوشمند خود را از طریق تنها یک اپلیکیشن مدیریت میکنند، بنابراین سامسونگ در این جا پشت سر آنها قرار میگیرد.
خود این اپلیکیشنها مشکلی ندارند. میتوانید روی گوشی اندرویدی خود تنها اپلیکیشن اصلی Galaxy Wearable را باز کنید چون دو اپلیکیشن دیگر فقط افزونه بدون رابط کاربری هستند.
این اپلیکیشن به شما اجازه میدهد تمامی تنظیمات روی ساعت خود را تغییر دهید، واچفیسها را عوض کنید و انواع جدید را از فروشگاه داخل اپلیکیشن دانلود کنید.
به کمک این اپلیکیشن همچنین اپلیکیشن و فریمویرهای روی ساعت را بهروزرسانی میکنید. نسخه iOS این اپلیکیشن به دلیل نبود حالت تیره کمی قدیمی است، حتی با آن که این اپلیکیشن نسبتا به صورت منظم بهروزرسانی شده است و ظاهرا هیچ قابلیتی را از دست نداده است.
قبل از این که گلکسی اکتیو واچ ۲ را به عنوان یک ساعت هوشمند و ردیاب تناسب اندام نقد کنیم، باید به آن به عنوان یک ساعت نگاهی بیاندازیم.
به عنوان یک ساعت اگر شگفتانگیز نباشد تقریبا محصولی قابل قبول است. حداقل در این مدل نقرهای استیل ضد زنگ با یک بند چرمی مشکی رنگ که به دست ما رسیده است. این محصول ظاهر ساده و کلاسیک یک ساعت مچی را دارد ولی کسی را نمیتوانید با آن گول بزنید.
ما همچنین درک نمیکنیم چرا یک ساعت هوشمند اصلا باید ظاهر یک ساعت کلاسیک و آن هم از نوع کسلکنندهاش را داشته باشد. اگر تمامی قابلیتهای ردیابی فعالیتهای تناسب اندام و ساعت هوشمند این ساعت را بگیرید و از ما بپرسید آیا به عنوان یک ساعت آن را خواهیم خرید یا نه، پاسخ ما نه خواهد بود.
طراحی و نامگذاری این محصول به ویژه در مقایسه با مدل استاندارد گلکسی واچ عجیب است که یک طراحی اسپورتتر با وجود نبود صفت اکتیو در آن دارد، در حالی که اکتیو ۲ بیشتر شبیه به یک ساعت کلاسیک است.
گلکسی واچ اکتیو ۲ در دو اندازه ۴۰ و ۴۴ میلیمتری به بازار آمده است، گرچه در بعضی از مناطق ممکن است تنها یکی از آنها دیده شود. مدل تحت بررسی ما ۴۴ میلیمتری است که به عنوان مثال تنها مدل موجود در بازار هند است.
این مدل واقعا بزرگ است و به دلیل ظاهر دایرهای شکل در مقایسه با یک ساعت هوشمند مربعی با اندازه نمایشگر مشابه، فضای بیشتری را اشغال میکند.
این محصول همچنین یک ساعت گنده و حجیم است که روی مچ نسبتا کمی برآمده قرار میگیرد و کمی باید طول بکشد به آن عادت کنید چون در ابتدا ممکن است متوجه شوید به چیزهای مختلف برخورد میکند.
اگر مچ دست کوچک دارید، باید مدل ۴۰ میلیمتری را تهیه کنید، گرچه باید هشدار دهیم باتری کوچکتری دارد.
سامسونگ در طراحی بند ساعت از آویزهای استاندارد برای اتصال بندها به ساعت استفاده کرده است. به عبارت دیگر زمان پیدا کردن بند برای این ساعت انتخابهای فراوانی دارید.
بندهای چرمی که در جعبه فروش ساعت ما بودند همگی پس از چند روز استفاده نزدیک شیارها چروکیدگیهایی داشتند، حتی با آن که ساعت همیشه در زمان شستن دستها در معرض رطوبت قرار میگرفت.
گرچه باید بگوییم، اگر قصد دارید به استخر بروید، بندهای چرمی را انتخاب نکنید. از طرفی این بندها اگر هنگام تایپ با صفحهکلید ساعت را به دست دارید زیاد مزاحمت به وجود نمیآورند.
ساعت هوشمند گلکسی Watch Active2 به عنوان یک ساعت کاملا خوب است. قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر یک ویژگی خوشایند است، بنابراین همیشه با یک نگاه زمان را متوجه میشوید.
نکتهای که حتی ارزش این قابلیت را بیشتر میکند این است که قابلیت تشخیص بلند کردن مچ دست این ساعت وحشتناک بد است و اگر قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر را غیرفعال کنید، باید برای فعال کردن و نمایشگر و دیدن زمان حرکات عمدی و گستردهای انجام دهید.
برای دیدن زمان نمیتوانید مچ دست خود را فقط آرام بالا بیاورید، یک ژست حرکتی که حتی در مدلهای قدیمیتر اپلواچ به خوبی کار میکند. به همین دلیل ما در گلکسی واچ اکتیو ۲ قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر را فعال نگه داشتیم، حتی اگر بهای آن کم شدن بیشتر شارژ باتری باشد.
صحبت از باتری شد. Galaxy Watch Active2 حداقل در مدل ۴۴ میلیمتری یک باتری با ماندگاری شارژ خوب دارد. عمر باتری بدون استفاده از هرگونه قابلیت پیگیری فعالیت ورزشی ولی به همراه فعال بودن همیشگی قابلیت نظارت بر ضربان قلب و روشن بودن نمایشگر، ۲ تا ۳ روز بود. اگر بررسی ضربان قلب به هر ۱۰ دقیقه یک مرتبه تغییر یابد و قابلیت دیگر را غیرفعال کنید، امکان آن وجود دارد شارژ باتری تا ۴ روز نیز دوام آورد.
این آمار با غیرفعال کردن شبکه وایفای و تلفن همراه است و فعال کردن آن به همراه استفاده از قابلیتهای دیگر بدون شک ماندگاری شارژ باتری را به یک روز کاهش خواهد داد که البته با توجه به تمام امکاناتی که این ساعت دارد آن قدر بد نیست.
شارژر این ساعت یک دیسک کوچک است که به صورت مغناطیسی به انتهای ساعت میچسبد و آن را به صورت بیسیم شارژ میکند. سامسونگ در جعبه فروش یک توپی شارژر دیواری واقعی قرار نداده است، بنابراین ما از شارژ استاندارد ۱۰ وات خودمان استفاده کردیم که به کمک آن شارژ کامل این ساعت هوشمند دو ساعت طول کشید.
Galaxy Watch Active2 از سیستم عامل تایزن سامسونگ استفاده میکند. تایزن در زمانی که در حوزه سیستم عاملهای موبایل استفاده میشد نتوانست موفق ظاهر شود و در رابطه با ساعتهای هوشمند میتوانیم بگوییم به خوبی سیستم عامل گوگل برای گجتهای پوشیدنی یعنی Wear OS است.
درک استفاده از گلکسی واچ اکتیو ۲ و نحوه انجام آنها برای کارهای ابتدایی نسبتا ساده است. از صفحه هوم که عملا واچفیس شما است، میتوانید دستتان را روی صفحه به سمت چپ بکشید تا به تمامی ویجتهایتان دسترسی داشته باشید.
این ساعت ویجتهای زیادی دارد که اکثر آنها مربوط به تناسب اندام میشوند. اکثر این ویجتها اطلاعات کافی را در اختیار کاربر قرار میدهند که هرگز نیازی نیست وارد اپلیکیشنهای مربوطه آنها شوید.
فقط باید مطمئن شوید تایماوت پیشفرض نمایشگر را از ۱۰ ثانیه به عدد معقولتری مانند ۳۰ ثانیه یا بیشتر تغییر دهید تا نمایشگر در زمان خواندن تمام اطلاعات دائما خاموش نشود.
اگر روی صفحه دستتان را به سمت راست بکشید، وارد صفحه نوتیفیکیشنها میشوید. در این بخش میتوانید انتخاب کنید کدام اپلیکیشنهای گوشیتان یا خود ساعت میتوانند نوتیفیکیشن بفرستند.
میتوانید روی هر اپلیکیشن به سمت بالا سوایپ کنید تا مرخص شود یا به سمت راست مجددا سوایپ کنید تا تمامی نوتیفیکیشنها پاک شوند.
کشیدن دست روی صفحه به سمت پایین تمامی تاگلهایتان را برای قابلیتهای مختلف این ساعت هوشمند نشان میدهد مانند حالت شب، مزاحم نشوید، همیشه روشن بودن نمایشگر، حالت سینما، چراغقوه، صرفهجوییکننده در مصرف باتری، حالت قفل آبی، وایفای، LTE و موارد متعدد دیگر. آیکون تمامی آنها نسبتا عملکردشان را ساده توضیح میدهد.
اگر مجبور به تغییر واچفیس هستید، آن را لمس کنید و به سمت پایین فشار دهید تا وارد گالری واچفیس شوید. در این بخش میتوانید از بین واچفیسهای نصب شده انتخاب کنید و آنها را همینطور سفارشیکنید.
رابط کاربری این بخش نیز مجددا به اندازه کافی سرراست است ولی ترجیح میدهیم همچنان از اپلیکیشن استفاده کنیم چون استفاده از آن برای این کارها به مراتب راحتتر است.
رابط کاربری سیستم عامل تایزن برای ساعتهای هوشمند در ابتدا با توجه به حلقه گردان طراحی شده است. گلکسی واچ اکتیو ۲ آن را ندارد، بنابراین باید با استفاده از نمایشگر لمسی به بالا یا پایین اسکرول کنید. گرچه سایر بخشهای رابط کاربری همچنان با صفحه نمایش لمسی قابل استفاده است.
استفاده از یک واچفیس گرد به این معنا است که در مقایسه با یک واچفیس مربعی شکل اطلاعات زیادی را روی آن مشاهده نمیکنید. این یکی از معایب تلاش برای ساخت یک ساعت هوشمند شبیه به ساعت معمولی است. همچنین تعداد قطعاتی که میتوانید داخل خود سایت بدون بزرگ کردن آن قرار دهید را محدود میکند.
یکی از مسائلی که در گلکسی واچ اکتیو ۲ روی اعصاب است مسئله ویبره است. لرزش ساعت حتی زمانی که در بالاترین شدت قرار میدهید خفیف و کم است.
برخلاف موتور لمسی فوقالعاده عالی اپلواچ که ضربات آهسته دقیق و مشخصی روی مچ دست به وجود میآورد، ویبره ساعت هوشمند گلکسی واچ ۲ به شکلی است که احساس میکنید نزدیک به بازوی شما یک صدای وزوز آهسته شکل گرفته است.
اگر به خاطر صدایی که به همراه این لرزش شکل میگیرد نبود، به سادگی ممکن بود گول بخورید این لرزش فقط در ذهن شما وجود دارد. این ساعت به اندازه کافی بزرگ است که یک موتور لرزشی داخل آن قرار گیرد ولی با این حال طوری میلرزد که انگار یک زنبور داخل آن گیر افتاده است.
حتی کیفیت بلندگویی که در یک طرف آن قرار گرفته است واقعا عالی نیست. صدای آن در یک اتاق ساکت شنیده میشود ولی در محیط بیرون صدا را واقعا از دست میدهید و لرزشهای واکنش ارادی اوجگیری حسی (ASMR) نیز به کمک این مشکل نمیآیند.
در مورد پشتیبانی از اپلیکیشنهای شخص ثالث تنوع زیادی دیده نمیشود. تقریبا این مشکل را در تمامی ساعات هوشمند میبینیم ولی سیستم عاملهای تایزن و Wear OS به ویژه در این زمینه بد هستند.
در ساعت اپلیکیشنهای شخص ثالث شرکتهایی مانند اسپاتیفای، اوبر، استاروا، Edomondo و غیره دیده میشود ولی اکثر آنها طراحی شده توسط خود سامسونگ هستند.
همچنین اگر به طور کلی به تمامی اپلیکیشنها نگاه کنید، اکثریت آنها فقط واچفیس هستند.
گرچه، پس از این همه سال تجربه با ساعتهای هوشمند باید بگوییم دیگر از نبود اپلیکیشنهای بومی برای ساعتهای هوشمند نگران نیستیم. اپلواچ بهترین مجموعه از اپلیکیشنهای بومی ساعت هوشمند را داشت ولی توسعهدهندگان به دلیل این که کسی از آنها استفاده نمیکند، طراحی آنها را متوقف کردند.
به هرحال، تجربه استفاده از اپلیکیشنهای روی نمایشگر کوچک ساعت هوشمند عالی نیست، در نتیجه این حقیقت که تعداد اپلیکیشن زیادی برای نصب وجود ندارد واقعا مثل یک مشکل به نظر نمیرسد.
ما ترجیح میدهیم نوتیفیکیشنها را روی ساعت ببینیم و گوشی کار مدیریت اپلیکیشنها را انجام دهد و Galaxy Watch Active 2 در این بخش عملکرد عالی دارد.
گرچه تعداد واچفیسهایی که از بین آنها میتوانید انتخاب کنید بسیار زیاد است. خود ساعت یک تعداد کافی از آنها دارد که بعضی خوب هستند ولی به طور کلی خاص نیستند.
هنگام استفاده از بعضی واچفیسهای سامسونگ از بلندگو یک صدای تیک شنیده میشود که کمی زیادهروی است. سپس از گلکسی استور میتوانید واچفیسهای بیشتری دانلود کنید.
اکثر آنها خوب هستند ولی باید خریداری شوند، گرچه اگر این همه برای چنین ساعتی هزینه کنید، ۱ یا ۲ دلار بیشتر برای خرید واچفیس ورشکستتان نخواهد کرد.
یکی از معایب استفاده از یک ساعت هوشمند با سیستم عامل تایزن این است که تقریبا برای دستیار صوتی مجبور به استفاده از بیکسبی هستید. نسخه بیکسبی برای ساعت هوشمند حتی از نسخه گوشی هوشمند آن محدودتر است.
درخواست از آن برای یک جستجو در اینترنت معمولا نتیجه دلخواه را به همراه ندارد. ولی اگر بخواهید به کمک بیکسبی آلارم یا تایمر را تنظیم کنید یا یک فعالیت ورزشی را شروع کنید، عملکرد قابل قبولی دارد.
Galaxy Watch Active2 از نظر قابلیتهای ارتباطی واقعا خوب است. زمانی که بین شما و گوشیتان چند دیوار فاصله میافتد، قدرت ارتباط با گوشی افت پیدا میکند ولی تا زمانی که در همان اتاق یا حتی اتاق مجاور حرکت کنید، ساعت به خوبی متصل به گوشیتان باقی میماند.
گلکسی واچ اکتیو ۲ یک مدل سیم کارتخور نیز دارد. متاسفانه، به علت محدودیتهای اپراتور نتوانستیم امکان استفاده از سیم کارت را روی آن تست کنیم.
پشتیبانی از شبکه LTE دقیقا شبیه به اپلواچ است و برای فعالسازی آن به استفاده از خدمات یک اپراتور با پشتیبانی از eSIM نیاز دارید.
استفاده از سیم کارت باید امکان برقراری تماس، استفاده از اینترنت خط تلفن و فرستادن پیامک از ساعت حتی زمانی که در ارتباط با گوشی نیست را فراهم کند.
گرچه، اپلیکیشنهای مخصوص ساعت هوشمند زیادی وجود ندارد که بتوانند از اینترنت خط این گوشی استفاده کنند، بنابراین احتمالا از مدل LTE گاهی اوقات فقط برای تماس استفاده کنید.
استریم موزیک نیز روی ساعت به خوبی کار کرد. ما هدفونهای بلوتوثی را در ارتباط با ساعت قرار دادیم و موفق شدیم فایلهای موسیقی را از اپلیکیشن Tidal استریم کنیم.
این اپلیکیشن همیشه خوب کار نکرد و گاهی اوقات دائما فقط صفحه در حال لود را نشان داد که ظاهرا بیشتر یک مشکل خود اپلیکیشن باشد تا ساعت. اگر یک حساب Tidal دارید، میتوانید از اسپاتیفای نیز استفاده کنید یا فقط به صورت لوکال فایلهای موسیقی را پخش کنید، گرچه باید گفت حافظه داخلی این ساعت محدود و فقط ۱.۴ گیگابایت است.
عملکرد Galaxy Watch Active2 در زمان انجام تمامی این کارها قابل توجه بود. عملکرد آن به ویژه روان یا سریع نیست ولی به عنوان یک ساعت هوشمند که در آن واحد قادر به انجام چندین کار است، استفاده از پردازنده دو هستهای کوچک ۱.۵ گیگاهرتز با ۱.۵ گیگابایت رم ظاهرا به خوبی جواب داده است.
در کنار تمام این امتیازها، نمایشگر سوپر امولد ۱.۴ اینچ با دقت ۳۶۰ در ۳۶۰ پیکسل قرار میگیرد. کیفیت نمایشگر عالی است و متنها و آیکونها شفاف و روشن به نظر میرسند و به سادگی میتوانید تحت هر شرایط نوری محتوای روی صفحه را بخوانید.
زمانی که بحث قابلیتهای پیگیری فعالیتهای تناسب اندام به میان میآید، گلکسی واچ اکتیو ۲ به معنای کلمه کامل است. اول از همه، ساعت مجموعه کاملی از ورزشهای مختلف را میتواند پیگیری کند.
ساعت هوشمند Galaxy Watch Active2 سامسونگ میتواند زمانی که متوجه انجام یک ورزش میشود خودکار این کار را انجام دهد یا میتوانید از بین یک تعداد گزینه فراوان انتخاب کنید که عملا متداولترین ورزشها را در بر میگیرد.
با فعالیتهای ساده شروع کنیم، ساعت میتواند تمام گامهایی که در طول روز بر میدارید را با دقت بشمارد. شمارش قدمها در پسزمینه به کمک چندین واچفیس انجام میشود که همیشه روی نمایشگر دیده میشوند.
ساعت جدید سامسونگ همچنین زمانی که بی حرکت مینشینید مدت آن را پیگیری میکند و اگر به مدت یک ساعت بی حرکت بودید، به شما هشدار خواهد داد کمی تحرک داشته باشید. جدا از آن، ساعت همچنین میتواند هرگونه تغییرات در شب را پیگیری کند و تعداد پلههایی که طی کردید را جداگانه بشمارد.
سپس فعالیتهای ورزشی متعدد وجود دارد. فهرست کامل تمامی فعالیتهایی که گلکسی واچ اکتیو ۲ میتواند پیگیری کند عبارت است از: دو، پیادهروی کوتاه، دوچرخهسواری، پیادهروی طولانی، شنا (سر بسته یا سر باز)، تردمیل، دوچرخه ورزشی، دستگاه الپتیکال، تمرینات دایرهای، ترازو، حرکات ساعد، پشت بازو، ورزشهای مخصوص کمر، حرکات برپی، حرکات کرانچ، حرکات ددلیفت، تمرین با دنبل، لت تکدست وزنه آزاد، حرکات سرشانه، حرکات پشت پا، پرس پا، انواع حرکات کششی با پا، کوهنوری، پیلاتس، پلانک، دراز و نشست، شنا، روئینگ، پرس شانه، بشین پاشو، اسکوآت، حرکت پروانه، دستگاه استپر، حرکات کششی و یوگا.
هر زمان که یکی از این حالات را فعال میکنید، ساعت به دنبال الگوهای حرکتی منطبق به آن میگردد و تعداد تکرار ستهای ورزشی شما را پیگیری میکنید.
ساعت برای هر تکرار یک صدا و برای هر ۵ تکرار یک هشدار تولید میکند. پس از هر ۱۰ تکرار یک ست را کامل کردید و ساعت به شما اجازه خواهد داد پیش از این که یک ست دیگر را شروع کنید، یک دقیقه استراحت داشته باشید. میتوانید پیش از اتمام ورزش تصمیم بگیرید چقدر میخواهید ادامه دهید.
یک حالت ویژه برای شنا وجود دارد که صفحه را پیش از این که شروع کنید فعال کند تا صفحه لمسی به واسطه آب فعال نشود. باید صفحه لمسی را با فشار دادن دکمه هوم و نگه داشتن آن غیرفعال کنید که همچنین یک صدا پخش میکند که هر گونه آب باقیمانده از توری اسپیکر را بیرون میریزد.
یکی از نکات آزاردهنده در مورد ساعت در طول انجام فعالیتهای ورزشی این است که روی صفحه فعالیت ورزشی باقی نمیماند.
ساعت توسط سرنخهای صوتی تعداد تکرارها و ستهایتان را اعلام میدهد ولی نمایشگر به محض این که تایمر روشن بودن صفحه به پایان برسد روی واچفیس میرود، بنابراین در یک نگاه به دادههای تصویری فعالیت ورزشی خود دسترسی ندارید.
با توجه به استفاده از پنل نمایش اولد و وجود قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر، واقعا نیازی به این تدابیر سختگیرانه صرفهجویی در باتری نیست.
Galaxy Watch Active2 تمام امتیازهایی را که از یک گجت پیگیری فعالیت ورزش میخواهید دارد. توسط جیپیاس داخلی دستگاه میتوانید فعالیتهای ورزشی خود را در محیط آزاد پیگیری کنید. حسگر نظارت بر ضربان قلب میتواند در فواصل زمانی بیش از ده دقیقه یا همیشه ضربان قلب شما را پیگیری کند و همیشه در طول ورزشها فعال است.
این ساعت همچنین میتواند سطح استرس شما را محاسبه کند و اگر بسیار بالا است تمرینهای تنفسی پیشنهاد دهد.
ساعت همچنین قابلیت پیگیری وضعیت خواب را دارد که به صورت خودکار زمان خواب شما را ثبت و از آن یک تاریخچه نگه میدارد.
جدا از آن میتوانید به صورت دستی اطلاعاتی در مورد میزان آب نوشیدنی روزانه، مصرف کافئین، کالری مصرف شده و موارد متعدد دیگر را در ساعت لحاظ کنید تا وضعیت سلامت شما دقیقتر آنالیز شود.
تمامی این اطلاعات باید در اپلیکیشن Health سامسونگ ثبت شود که تاریخچهای از تمامی این دادهها را نگه میدارد. میتوانید از این اپلیکیشن برای تعیین اهداف تناسب اندام و بررسی پیشرفت خود نیز استفاده کنید.
به طور کلی، قابلیتهای تناسب اندام ساعت هوشمند گلکسی واچ اکتیو ۲ ظاهرا برای اکثر کاربران و فعالیتهای ورزشی متداول کافی است. ما گزینهای برای ورزشهای هوازی، کیکباکسینگ، کراسفیت و بعضی دیگر از ورزشها ندیدیم و همچنین یک گزینه برای افرادی که روی ویلچیر ورزش میکنند وجود نداشت، قابلیتهایی که اپلواچ از تمامی آنها پشتیبانی میکند.
اگر این گزینهها را میخواهید شاید بهتر است به دنبال خرید یک پیگیریکننده اختصاصی فعالیتهای ورزشی باشید. گرچه برای اکثر افراد، فهرست ورزشهای گلکسی واچ اکتیو ۲ باید کافی باشد.
Galaxy Watch Active2 یک ساعت هوشمند و یک دستگاه پیگیری فعالیت ورزشی کامل است. این محصول اکثر چیزهایی که کاربران امروزه از یک ساعت هوشمند انتظار دارند را انجام میدهد و فهرست طویلی از فعالیتهای ورزشی مختلف را پیگیری میکند که برای اکثر افراد باید کافی باشد.
مدل LTE برای افرادی مناسب است که دوست دارند در حال حرکت تماس تلفنی برقرار کنند یا موسیقی استریم کنند و گوشی خود را در خانه بگذارند. عمر باتری نیز به اندازه کافی واقعا خوب است.
گرچه این ساعت جذابترین محصول موجود در بازار نیست و سامسونگ باید فرآیند راهاندازی آن را روی دستگاههای اندرویدی سادهتر کند.
بازخورد لرزشی نیز کاملا ضعیف است و به سختی متوجه آن میشوید. همچنین برخی از کاربران در مقایسه با بعضی دیگر از دستگاههای پیگیری فعالیت بدنی یا اپلواچ متوجه نبود چند فعالیت ورزشی میشوند.
گرچه ساعت هوشمند اپلواچ سری ۵ با قیمت ۳۹۹ دلار خود واقعا گرانقیمت است ولی Galaxy Watch Active2 با قیمت ۲۵۰ دلار برای اکثر افراد قابل هزینهتر است.
بنابراین اگر برای گوشی هوشمند اندرویدی خود یک ساعت هوشمند کامل میخواهید، گلکسی واچ اکتیو ۲ یکی از بهترین گزینههای موجود در بازار است و اگر به هر دلیلی اپلواچ را دوست ندارید میتوانید از آن در کنار یک آیفون نیز استفاده کنید.
منبع: gsmarena.com
افزایش فروش آنلاین هدف اصلی بسیاری از مشاغل بزرگ و کوچک است. چه یک تجارت خرده فروشی را اداره می کنید و چه برای یک غول تجارت الکترونیکی مانند آمازون کار می کنید، افزایش فروش از طریق کانال های آنلاین کمی شبیه به بازی بولینگ است. همیشه کمی سخت تر از چیزی است که به نظر می رسد.
خوشبختانه روش های زیادی برای فروش آنلاین بیشتر وجود دارد. بسیاری از آنها را می توانید از همین الان شروع کنید. برخی از این نکات بر استراتژی های خاصی که می توانید اجرا کنید، تاکید دارند. در حالی که برخی دیگر عمومی تر هستند. در این مطلب، به ۲۵ استراتژی کاربردی خواهیم پرداخت. بنابراین، چه کالای فیزیکی برای فروش دارید و یا شغلی مبتنی بر خدمات را اداره می کنید، با ما همراه باشید. در اینجا ۲۵ تکنیک عملی را به شما معرفی می کنیم، که می توانید برای بهبود عملکرد فروش آنلاین استفاده کنید.
این یک موضوع دردآور است، اما همیشه بسیاری از سایت ها، محصولی را عرضه می کنند که کارایی تبلیغ شده را ندارند. صداقت داشتن در مورد محصولی که به فروش می رسانید برای شهرت کسب و کار شما الزامی است. این صداقت باعث افزایش اطمینان به برند شما می شود. هرگز ادعایی نکنید که از پس آن بر نیایید. هرگز اغراق نکنید، چرا که مشتریان امروزی از آن متنفرند. پس صادق و رو راست باشید و آن را در همه موارد رعایت کنید. از صفحه اصلی سایت گرفته تا ایمیل های تبلیغاتی.
این اصل بر جایگاه شما در تجارت هم تأثیر می گذارد. تا حالا شده به سایتی بر بخورید که توسط دو نفر اداره می شود، اما آگهی تبلیغاتی آن طوری وانمود می کند که انگار با یک شرکت بزرگ چند ملیتی طرف هستم؟ این کار نه تنها شما را احمق جلوه می دهد، بلکه اعتبار برند شما را زیر سوال خواهد برد. اگر یک شرکت کوچک دارید، به آن افتخار کنید و از آن بهره ببرید. بسیاری از مشتریان به دنبال فروشندگان کوچک تر هستند. چرا که آن مستقل تر هستند و خدمات شخصی بهتری را ارائه می دهند. پس سعی نکنید چیزی باشید که نیستید.
استفاده از افزونه های تبلیغاتی (Ad Extensions) برای کسب و کار آنلاین لازم است. این افزونه که در برخی موتور های جستجو وجود دارد، اجازه می دهد که تبلیغات خود را با جزئیات بیشتر نشان دهید. این کار هزینه اضافی هم روی دست شما نمی گذارد و تعداد کلیک بر روی تبلیغات شما را افزایش می دهد.
افزونه های گوگل ادز (Google Ads Extensions) ابزاری است که تبلیغات شما را با ارایه اطلاعات تکمیلی توسعه میدهد و مزیت و برتری شما را نسبت به رقیبان نشان می دهد. به مردم میگوید که چرا باید تجارت و یا خدمات شما را انتخاب کنند. همچنین کمک میکند تا میزان کلیک سایت شما در Google بیشتر شود. با استفاده از Extension مردم از اطلاعاتی مانند شماره تلفن، لینکهای سایت، اطلاعات تکمیلی، موقعیت و مکان کسب و کار شما آگاه خواهند شد. باید افزونه هایی را انتخاب کنید تا با آن بتوانید بهترین تبلیغ را در کسب و کار خود ارائه داده و به هدف خود برسید.
در دنیای رسانه های اجتماعی امروز، بازخورد مشتری، بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است. خوشبختانه، این بدان معنی است که مشتریان راضی شما می توانند یکی از ارزشمندترین اسلحه ها را در اختیار شما قرار دهند. و آن چیزی نیست جز تأیید عملکرد خوب شما.
گروهی از مشتریان راضی می تواند تأثیر به مراتب بیشتری از بهترین نوشته های تبلیغاتی داشته باشد. پس سعی کنید همیشه تعدادی از نظرات مثبت مشتریان را در بخشی از سایت جای دهید. می توانید این نظرات را در صفحه محصولات، صفحه قیمت یا حتی صفحه اصلی سایت قرار دهید.
به همین شکل، جلب حس اعتماد مشتریان می تواند یکی از بهترین راه ها برای افزایش فروش آنلاین باشد. با این کار، دیدگاه مثبتی نسبت به برند شما در ذهن مشتری نقش می بندد. این کار همچنین موجب از بین رفتن شک و تردید در آن ها می شود. سعی کنید از نماد اعتماد الکترونیکی کسب و کارهای اینترنتی استفاده کنید. این نماد را در سایت خود گم نکنید. آن را جایی قرار دهید که به آسانی دیده شود. همچنین، اگر لیستی از مشتریان راضی خود دارید، سعی کنید آن را برای مشتریان احتمالی خود به نمایش بگذارید.
بسیاری از مشتریان به محرک هایی که یک حس فوریت و ضروری بودن را القا می کنند، واکنش مثبت نشان می دهند. این حس فوریت می تواند با “پیشنهاد های ویژه” و “محصولاتی با نسخه محدود” ایجاد شود. گرچه روش انجام این کار بر اساس نوع محصول ممکن است متفاوت باشد، برخی روش ها بهتر از برخی دیگر جواب می دهد. مثلاً، اگر نمی توانید برای وسوسه کردن مشتری، محصولاتی با نسخه محدود ارائه کنید، می توانید پیشنهاد هایی ویژه برای کسانی که همین الان خرید می کنند در نظر بگیرید. این پیشنهاد ها ممکن است شامل ارسال رایگان و یا تخفیف های ویژه شود.
همچنین می توانید برای این پیشنهاد ها، شمارش معکوس در نظر بگیرید تا حس فوریت بیشتری در مشتری ایجاد کند. به هر روشی که این کار را انجام دهید، ایجاد حس فوریت، راهی موثر برای افزایش فروش آنلاین خواهد بود.
خیلی از وقت ها، مشتری از خرید کردن واهمه دارد. دلیلش این است که او نمی خواهد ریسک کند. او از این که محصول را خریداری کرده و متحمل ضرر شود، می ترسد. اکثر اوقات، این ترس ناشی از ضرر مالی است. از خود می پرسد: “چرا باید این محصول را بخرم؟ اگر درست کار نکرد چه؟ اگر از آن خوشم نیامد چه؟” به یاد داشته باشید که حتی کوچک ترین خرید ها هم این احساس “ترس از پشیمان شدن” را در مشتری ایجاد می کند. پس این حس را به کلی نابود کنید. به او اطمینان کامل دهید که در صورت رضایت نداشتن از محصول، می توانند آن را مرجوع کرده و پول خود را تمام و کمال پس بگیرد.
هرچه بیشتر احساس خطر را از مشتری دور کنید، احتمال خرید آن ها هم بالاتر خواهد رفت. پس هر چه را که موجب ایجاد حس شک و تردید در مشتری احتمالی خواهد شد را از میان بردارید.
در بسیاری از کسب و کار ها، حتماً باید این موضوع در نظر گرفته شود. بله، درست است. ارائه محصولات بیشتر، به فروش بیشتر می انجامد. اما نه لزوماً. در واقع، در بسیاری از اوقات، وجود حق انتخاب های زیاد، ممکن است به سردرگمی مشتری بینجامد و او را از خرید منصرف کند.
اگر طیف گسترده ای از محصولات را در فروشگاه خود دارید، سعی کنید سایت خود را به گونه ای مرتب کنید که مشتری هزاران انتخاب روبروی خود نداشته باشد. با این کار، مشتری را از سردرگمی نجات می دهید. می توانید این کار را با ایجاد دسته بندی های کوچک تر انجام دهید. به این شکل، مشتری راحت تر می فهمد که به دنبال چه چیزی باید بگردد. یا این که می توانید تأکید بیشتری بر روی برخی از محصولات داشته باشید. در هر حالت، به یاد داشته باشید که ارائه حق انتخاب های زیاد، مشتری را از شما می راند.
به دنبال مشتری های مشابه باشید. برخی رسانه های اجتماعی این قابلیت را دارند تا کاربران با علاقه های مشابه را شناسایی کنند. به این صورت شما می توانید با شناسایی مشتریان احتمالی و تبلیغ برای آن ها، فروش خود را افزایش دهید.
بر اساس گزارش بیزینس اینسایدر، حدود چهار تریلیون دلار از خرید های آنلاین در سال گذشته نیمه کاره رها شدند. این یک آمار وحشتناک است که نشان می دهد فرآیند خرید یک کالا چقدر می تواند مهم باشد.
همانطور که در مورد تجربه کاربران گفتیم، در اینجا هم لازم است که آسایش مشتری را در طی مراحل خرید فراهم کنید. این کار می تواند بسیاری از خرید ها را به مرحله نهایی برساند. همانطور که باید استفاده از سایت و گشت و گذار در آن را برای کاربران آسان کنید، باید خرید محصولاتی که ارائه می دهید را نیز آسان کنید.
هر گونه مرحله اضافی و بی مورد را از فرآیند خرید خود حذف کنید. چرا که این ها می تواند مشتری احتمالی را از پرداخت نهایی منصرف کند. از جاهای خالی اضافی در فرم ها بپرهیزید. برای این فرآیند زمان تعیین نکنید. همچنین، نباید فرآیند پرداخت به گونه ای باشد که اگر مشکلی پیش آمد، کاربر مجبور شود همه مراحل را از ابتدا طی کند.
امروزه کاربران بیش از هر زمان دیگری، برای روش پرداخت خود حق انتخاب دارند. با ارائه روش های بیشتر، شما دریافت پول از مشتری را آسان تر می کنید. این روش ها ممکن است شامل پرداخت از طریق درگاه پرداخت اینترنتی، پرداخت در محل و یا روش های نوین پرداخت از طریق تلفن همراه شود. درست است که فراهم کردن روش های مختلف شما را به دردسر می اندازد، اما این کار یک روش عالی برای افزایش فروش آنلاین به شمار می رود.
تحقیقات ثابت کرده غذایی که در یک ظرف پر زرق و برق سرو می شود، خوشمزه تر از غذا در یک ظرف کهنه است. ظاهر همیشه برای درک ما از اشیاء (یا انسان های دیگر) موثر است. پس تمام تلاش خود را به کار برید تا بهترین عکس ها را برای محصولات خود انتخاب کنید. و بدین شکل، جذابیت سایت خود را بالا ببرید.
مهم نیست که چه محصولی ارائه می دهید. از عکس های با کیفیت استفاده کنید. نه عکس هایی با وضوح پایین و کوچک. همچنین، فراموش نکنید که عکس های مختلف با رنگ های مختلف محصول و همچنین از زوایای مختلف تهیه کنید. شاید تهیه کردن عکس از همه زوایا کمی سخت به نظر برسد، اما برای این کار تلاش کنید. مردم دوست دارند قبل از خرید، کالای مورد نظر خود را از جهت های مختلف بررسی کنند.
پیش از این هم در مورد این استراتژی صحبت کرده بودیم. این صفحات معمولاً چندان محبوب نیستند. البته ما نمی گوییم که بی دلیل همه این صفحات را حذف کنید. اما سعی کنید تبلیغات را با تعداد مشتریانی که از سایت بازدید می کنند و خرید انجام می دهند، هماهنگ کنید.
تبلیغاتی که دارای شماره تماس هستند، مثال مناسبی برای منطقی بودن حذف صفحات فرود سنتی به شمار می روند. مردم دیگر حوصله ندارند که چندین صفحه را روی گوشی خود بگردند. آن ها می خواهند در کمترین زمان ممکن با شما در تماس باشند.
با استفاده از تبلیغاتی که دارای شماره تماس هستند، شما می توانید به راحتی مشتری را به سمت خود بکشانید. با این کار، یک از مراحل زاید را حذف کرد اید. به این صورت، خیلی ها سعی می کنند که با شما تماس بگیرند. کسانی که با شما تماس می گیرند، معمولاً کسانی هستند که خرید خود را حتمی می کنند.
پس از این که سال ها این پروژه در فاز بتا به سر می برد، اکنون در اختیار عموم قرار گرفته است. این یک روش هیجان انگیز برای جذب مشتری و افزایش فروش آنلاین است.
شما از قبل در دسترس مشتریان بودید. چه در جستجوی های اینترنتی بر روی موتور های جستجو، چه در رسانه های اجتماعی. اما چرا در اینباکس جیمیل سری به آن ها نزنیم؟ یکی از راه های موثر برای استفاده از تبلیغات جیمیل، هدف قرار دادن کلمات کلیدی رقیب است. کسانی که مشتری رقیبان شما هستند، ایمیل هایی را با نام برند آن ها دریافت می کنند. شما می توانید با عبارات مشابه برای آن ها تبلیغات بفرستید و تلاش کنید که نظرشان را تغییر دهید.
آیا تاکنون برای شما پیش آمده که یک تبلیغات نظر شما را به خود جلب کند، اما زمانی که روی آن کلیک می کنید شما را به یک صفحه فرود یا حتی بدتر، صفحه اصلی آن سایت می برد؟ آیا در چنین شرایطی، آن محصول را خریداری می کنید؟ احتمالاً خیر.
اگر محصولی را جایی تبلیغ کردید، زمانی که کاربر روی آن کلیک می کند باید به صفحه همان محصول برود. نه یک دسته بندی مشابه، نه یک پیشنهاد ویژه برای یک محصول دیگر. بلکه خود همان محصول. سعی کنید پیام شما با آنچه در تبلیغات خود می گویید مطابقت داشته باشد. فقط در این صورت است که کلیک بر روی این تبلیغات به خرید می انجامد.
یکی از چاله های خطرناکی که ممکن است در فروش آنلاین در آن گرفتار شوید، فرضیات شما درباره اطلاعات مشتریان در مورد محصولات، خدمات و بازار شماست. بسیاری از شرکت ها به اشتباه تصور می کنند، مشتریان حتی از خود فروشنده هم اطلاعات بیشتری در مورد محصول دارند. این باعث می شود که بسیاری از سوالات، بی پاسخ بماند و به بسیاری از اعتراضات توجهی نشود. این مسئله می تواند به فروش لطمه بزند.
در جملات تبلیغاتی هر محصول، سعی کنید به همه سوالاتی که احتمال می دهید در مورد محصول شما پرسیده شود، پاسخ دهید. به همین شکل، هر گونه اعتراضی که احتمال دارد از جانب مشتری بازگو شود، در نظر بگیرید. سعی کنید در جملات تبلیغاتی، این اعتراضات را رفع کنید. البته شاید کمی غیرعملی به نظر برسد. اما توجه داشته باشید که قرار نیست شما مخاطبین خود را با اطلاعات بی ربط بمباران کنید. شما فقط باید اطلاعاتی را در اختیار آن ها قرار دهید تا بتوانند با دید باز تصمیم گیری کنند. این رویکرد، می تواند یک تمرین باشد برای نوشتن جملات تبلیغاتی قوی، واضح و خلاصه. هر گاه احساس کردید این جملات خیلی طولانی و خسته کننده هستند، آن را خلاصه کنید. فقط بر مشتری تمرکز کنید و این که این کار چقدر می تواند برای او مفید باشد.
مردم عاشق چیز های مجانی هستند. هر چه بیشتر چیز های مجانی ارائه دهید، مشتریان بیشتر شیفته برند شما می شوند. این می تواند به فروش بیشتر کمک کند.
نگاهی به محصولات بیندازید. آیا چیزی هست که بتوانید به رایگان بدهید؟ البته این به تجارت شما هم بستگی دارد. مثلاً اگر محصولات نرم افزاری ارائه می دهید، راحت تر می توانید خدمات رایگان به مشتری بدهید. در غیر این صورت، می توانید محصولاتی را به عنوان اشانتیون در نظر بگیرید. می توانید عضویت رایگان ارائه دهید. یا دریافت دو محصول با یک خرید. یا می توانید تشویق هایی را به عنوان جایزه خرید در نظر بگیرید. با ارائه محصولات رایگان، مردم دیدگاه مثبتی نسبت به شما و کسب و کارتان پیدا می کنند. با این کار، آن ها را با محصولات مهم خود آشنا کرده و به خرید بیشتر ترغیب می کنید.
در تجارت، اصطلاحی وجود دارد به نام “شخصیت خریدار” یا buyer persona. شخصیت خریدار اطلاعاتی است از افرادی که دوست داریم مشتری ما باشند. این افراد مشتری ایدهآل ما هستند که در جستجوی آن هستیم. شخصیت خریدار به ما کمک میکند، مشتریانی که اکنون داریم یا افرادی که ممکن است در آینده یکی از مشتری های ما باشند را بهتر بشناسیم.
هر چقدر شخصیت خریدار را بهتر بشناسیم، در تولید محتوا موفقتر خواهیم بود. محصول بهتری تولید خواهیم کرد یا خدمات بهتری را ارائه خواهیم داد. شخصیت خریدار می تواند شامل هر اطلاعات ریز و درشتی باشد. برای شناخت مشتری هیچ محدودیتی وجود ندارد.
هر اطلاعاتی که فکر میکنید میتواند شما را در شناخت بهتر خریدار کمک کند شامل شخصیت خریدار میشود. اطلاعاتی مانند سن، جنیست، محل سکونت، علاقهمندی ها، تحصیلات، شغل، عادتها، مهارتها، رتبه شغلی، تاهل و غیره.
زمانی که به یک رستوران می روید، احتمالش زیاد است که یکی از غذاها با قیمت متوسط را انتخاب کنید. این انتخاب به آن دلیل است که رستوران ها سعی می کنند با استفاده از روانشناسی، مردم را به خرید در این رنج قیمت ترغیب کنند. ما معمولاً از غذاهای خیلی گران و غذاهای خیلی ارزان اجتناب می کنیم. این باعث می شود که غذاهای با قیمت متوسط بیشترین طرفدار را داشته باشد. به این تکنیک، “قیمت گذاری فریبنده” می گوییم. می توان از همین تکنیک برای افزایش فروش آنلاین نیز استفاده کرد.
با اضافه کردن گزینه “فریبنده” ارزان قیمت در ساختار قیمت گذاری، شما می توانید مردم را به خرید محصولاتی با قیمت متوسط ترغیب کنید. این ها همان محصولاتی است که شما قصد فروش آن را دارید. البته بسیاری از مردم به سمت کالا های گران قیمت خواهند رفت (که از نظر سود دهی برای ما بهتر است). اما اکثر مردم ناخودآگاه از گزینه ارزان قیمت فرار می کنند و به سمت قیمت های متوسط می روند. دقیقاً همان چیزی که ما به دنبال آن هستیم. بسیاری از شرکت ها از این ترفند استفاده می کنند تا ما را به خرید محصول مورد نظرشان ترغیب کنند.
اگر می خواهید فروش خود را در خرده فروشی افزایش دهید، از اهمیت پیشنهاد های ویژه در تبلیغات پاپ آپ غافل نشوید. مردم را مجاب کنید که در خبرنامه، ایمیل های روزانه یا برنامه های دیگر عضو شوند. ارائه این پیشنهادها نه تنها به طور قابل توجهی تعداد مخاطبین در دیتابیس شما را افزایش می دهد (که امروزه یک سرمایه مهم برای کسب و کار آنلاین به شمار می رود)، بلکه به افزایش فروش شما در زمانی کوتاه می انجامد.
مشتریان احتمالی که در آستانه خرید از شما قرار دارند، ممکن است با دیدن پیشنهاد ارسال رایگان یا ۱۰ درصد تخفیف در خرید اول، به سرعت عضو خبرنامه یا برنامه دریافت ایمیل شوند تا بتوانند از این پیشنهاد ها استفاده کنند. البته شاید در آن لحظه خرید نکنند، ولی بدون شک عضو خواهند شد. به این صورت، آنها را عضو دیتابیس خود کرده اید و این به نفع شماست. ممکن است بعداً برای اتمام مراحل خرید بازگردند.
زمانی که چنین پیشنهاد هایی را ارائه می دهید، سعی کنید همه جوانب را در نظر بگیرید. به نحوه نگارش تبلیغات توجه کنید. این که آن را در کدام قسمت از سایت قرار دهید. مراحل انجام کار را هم مورد بررسی قرار دهید. انواع پیشنهاد ها را امتحان کنید تا ببینید کدامیک عضو بیشتری جذب می کند. سعی کنید این پاپ آپ زمانی نمایش داده شود که فرد در حال ترک یک سایت است. هرچه افراد بیشتری در خبرنامه عضو شوند، پتانسیل فروش شما در آینده بالاتر خواهد رفت.
تعداد زیادی از سایت های کسب و کار آنلاین برای گوشی بهینه نشده اند. این واقعاً تاسف آور است.
این روزها، اکثر مردم به جای جستجو بر روی کامپیوتر شخصی، از گوشی موبایل برای این کار استفاده می کنند. اگر دوست ندارید از قافله عقب بمانید، بهتر است از حالا به فکر بهینه سازی سایت خود برای موبایل باشید. البته، نه فقط از جنبه فنی!
سعی کنید خرید هر محصولی در سایت شما برای کاربران گوشی موبایل به آسان ترین شکل ممکن انجام شود. این مستلزم بازبینی دقیق فرآیند پرداخت (به نکته ۱۸ رجوع شود) می شود. یا این که یک سایت یا اپلیکیشن کاملاً جداگانه برای گوشی موبایل طراحی کنید. سایت موبایل آمازون یک نمونه بسیار عالی است که نشان می دهد یک تجارت الکترونیکی بر روی گوشی موبایل به چه شکل باید باشد. البته نباید تصور کنید برای ایجاد یک تجربه روان و گیرا بر روی گوشی موبایل، به منابع و ثروتی همانند سایت آمازون نیاز دارید.
گشت و گذار در سایت و تجربه کاربری از مهم ترین عوامل مهم برای ایجاد یک تجربه روان و بهینه بر روی گوشی موبایل هستند. هر چه یافتن محصول مورد نظر برای کاربر سخت تر باشد، احتمال رها کردن سایت شما و رفتن به سراغ سایت های دیگر بیشتر است. صفحات باید در کمترین زمان ممکن باز شود و گشتن در سایت باید به روان ترین شکل ممکن انجام شود. اطلاعات زیادی را از مشتری نخواهید و به حداقل اطلاعات بسنده کنید. اجازه دهید بعداً به سایت شما سر بزنند (حتی بر روی دستگاه های دیگر) و اطلاعات خود را کامل کنند.
انتظار نداشته باشید که بازدید کنندگان موبایل همان دفعه اول خرید خود را کامل کنند. چون در اکثر مواقع این کار را انجام نمی دهند. اما اگر امکانات مناسب را برای آن ها فراهم کنید، احتمالاً در آینده این کار را انجام خواهند داد. به فکر کاربران موبایل باشید. تا جایی که می توانید، خرید بر روی گوشی موبایل را برای آن ها بی دردسر کنید.
متاسفانه، بسیاری از شرکت ها زمانی که دستشان به پول مشتری رسید، دیگر کاری با وی ندارند. این بزرگترین اشتباه در زمینه حفظ مشتری است. برای افزایش حجم فروش آنلاین، لازم است که از یک روند پیگیری مدبرانه، با ملاحظه و سودند برای مشتریان جدید، کمک بگیرید.
به عنوان فردی که عاشق کامپیوتر هستم، همیشه قطعات مورد نظرم برای ارتقای سیستم را از سایت Newegg.com خریداری می کنم. این که در طی این همه سال یکی از مشتریان وفادار آن ها بودم، فقط به دلیل قیمت قطعات نیست (البته قیمت های بسیار مناسبی را ارائه می دهند). اما بیش از هر چیز، خدمات پس از فروش و پیگیری های دقیق آن ها بوده که مرا مجذوب خود کرده.
هر بار که از آن ها محصولی را خریداری کردم، جزئیات مربوط به خریدم را برای من ارسال کردند (شامل اطلاعات رهگیری مرسوله، تا بفهمم سفارش من الان کجاست). موارد دیگری که ارائه دادند عبارت بود از اطلاعات خدمات مشتری، لینک به محصولات مشابه که ممکن است به آن ها علاقه مند باشم و بسیاری از منابع دیگر. آن ها من را تشویق کردند که برای محصول یک نقد و بررسی بنویسم و بازخورد خود را ارائه دهم. حتی می توانستم اگر سوالی در مورد محصول دارم با آن ها تماس بگیرم و تلفنی به من مشاوره بدهند. می توانستم با کاربران دیگر در مورد این محصول صحبت کنم و تجربیات خودم را در اختیار آن ها قرار دهم. در مجموع، این یک تجربه خرید جذاب برای من است. به همین دلیل است که سال ها مشتری آن ها بوده ام.
نباید به محض دریافت اطلاعات کارت اعتباری مشتری، او را فراموش کنید. هر چه پس از فروش کالا، بیشتر به مشتری خود توجه کنید، از او یک مشتری وفادارتر ساخته اید. او دوباره به سراغ شما خواهد آمد و همیشه راضی خواهد بود. از آن بهتر، به دوستان خود هم می گوید که شما درجه یک هستید! زمانی که مشتری محصولی را خریداری می کند، سعی کنید چیزی را به رایگان به وی پیشنهاد دهید (به نکته شماره ۱۱ رجوع شود). در رسانه های اجتماعی در این مورد تبلیغ کنید. پس از خرید، یک ایمیل برای آن ها بفرستید و آن ها را ترغیب کنید که دفعات بعد هم از شما خرید کنند. هر کاری که می کنید، به مشتری خود این حس را القا کنید که به برقراری ارتباط با آن ها اهمیت می دهید، نه به تراکنش ها.
بسیاری از شرکت ها فروش خود را از دست می دهند و وقت خود را با تمرکز بر روی خودشان تلف می کنند. قبلاً هم گفتیم که مردم نمی خواهند چیزی بخرند، بلکه می خواهند مشکلات خود را حل کنند. خوب، حقیقت دردناک دیگر این است که مشتریان هیچ اهمیتی به شما و شرکت شما نمی دهند. مگر آن ها که طرفدار پروپاقرص برند شما باشند. آن ها فقط به این فکر می کنند که چطور محصولات شما، زندگی آن ها را بهتر می کند. به همین خاطر است که باید “ارزش پیشنهادی” را سرلوحه همه فعالیت های بازاریابی و همچنین محتوای سایت خود قرار دهید.
در واقع، ارزش پیشنهادی باعث می شود که مشتریان از شما خرید کنند؛ نه از رقیبان شما. ارزش های پیشنهادی را می تواند به سه دسته تقسیم کرد:
مرتبط بودن: چطور محصول شما مشکلات مشتریان را حل می کند
مقدار معین: مزایای خدمات و محصولات شما چیست
متمایز کننده: چرا مشتریان باید از شما خرید کنند، نه از شرکت رقیب
زمانی که ارزش پیشنهادی را به این سه دسته تقسیم می کنید، به راحتی می توان فهمید که چرا این عوامل، همه اطلاعات لازم در مورد تبلیغات و محتوای سایت شما را به مشتری انتقال می دهد. چرا نباید به این جنبه از محصولات خود توجه کنید؟ به جملات تبلیغاتی در صفحه فرود و قسمت های دیگر توجه کنید. آیا ارزش پیشنهادی کاملاً در آن واضح است؟ اگر نیست، باید تغییراتی در آن ایجاد کنید. هر چیزی که مشتری می بینید باید به نحوی، ارزش پیشنهادی را به مشتری انتقال دهد. هر چه ارزش پیشنهادی را در مورد محصولات و خدمات خود بهبود ببخشید، فروش بیشتری نیز خواهید داشت.
صدای مشتری اصطلاحی است که در تجارت و فناوری اطلاعات برای توصیف فرایند ثبت انتظارات، ترجیحات و انتقادات مشتری به کار می رود. به طور خاص، صدای مشتری یک تکنیک تحقیق در بازار است که مجموعه ای دقیق از خواسته ها و نیازهای مشتری را معین می کند. سپس، بر اساس اهمیت و رضایت از محصولات موجود، اولویت بندی می کند. مطالعات مربوط به صدای مشتری، بر روی انتظارات و بازخورد های مشتریان از کالای فعلی تمرکز کرده و تلاش می کند محصولات جدید را با این انتظارات تطابق دهد. باید سعی کنید در تبلیغات مربوط به محصولات خود، این مسئله را در نظر بگیرید.
منظور از نرخ تبدیل این است که وقتی فردی از سایت شما بازدید میکند، همان کاری را انجام دهد که شما از او میخواهید. این هدف میتواند برای هر سایت متفاوت باشد. مثلاً در یک سایت، شما از بازدیدکنندگان میخواهید در خبرنامه ایمیلی عضو شوند، یا در وبسایت شما اکانت بسازند. شاید این اقدام در سایتی دیگر به منزله خرید، دانلود برنامه یا کاری کاملاً متفاوت باشد. مهم این است که برای هر صفحه از سایت خود، هدفی را تعیین کنید و از کاربران بخواهید بسته به آن هدف، کار خاصی را انجام دهند.
نرخ تبدیل، نسبت تعداد تبدیلها به تعداد کل بازدیدکنندگان سایت است. به عنوان مثال، اگر یک سایت فروشگاهی در ماه ۱۰۰ بازدید داشته باشد و از آن تعداد ۲۵ نفر اقدام به خرید از سایت کنند، نرخ تبدیل آن ۲۵/۱۰۰ (یعنی ۲۵ درصد) خواهد بود. کاری که شما از بازدیدکنندگان میخواهید انجام دهند، همان معیاری است که باید اندازهگیری کنید و بهبود ببخشید. در واقع، نرخ تبدیل روشی برای بررسی رفتار بازدیدکنندگان، در جهت بهبود عملکرد سایت است.
ارتباط فعال با مشتریان در رسانه های اجتماعی به عنوان یک ابزار موثر برای فروش در بسیاری از کسب و کار ها نادیده گرفته می شود. آن ها تصور می کنند که این کار تأثیری بر روی فروش نخواهد گذاشت. اما باید گفت که شما با این کار آگاهی نسبت به برند خود را بالا می برید. رضایت مشتری را افزایش می دهید. و در نهایت، فروش خود را بیشتر می کنید.
به زمانی فکر کنید که به یک شرکت پیام داده اید و آن ها شخصاً به سوال شما پاسخ داده اند. چه حسی در مورد این برند به شما دست داد؟ مطمئناً به جز احساس خوشنودی و رضایت نبوده است. ارائه جواب سریع و صادقانه به مشتری احتمالی یک روش عالی برای فروش است. هرچه توجه بیشتری به مشتری احتمالی خود داشته باشید، احتمال خرید آن ها هم بیشتر می شود. این باعث افزایش بازخوردها در میان کاربران می شود. این بهترین تبلیغات است که به هیچ روش دیگری نمی توان به دست آورد.
بازاریابی مجدد (که به آن ریمارکتینگ هم گفته می شود) تبلیغاتی است که مستقیماً افرادی را که قبلا از سایت شما حداقل یک بار بازدید کرده اند، هدف قرار می دهد. وقتی این بازدید کننده ها، سایت را ترک می کنند حتی اگر محصولی هم از شما نخریده باشند، تبلیغات شما را در سایت های مرتبط در اینترنت می بینند و دقیقاً این تبلیغات نقطه شروع ماجراست. این تبلیغات می تواند تبلیغات PPC (تبلیغات کلیکی) باشد یا ممکن است تبلیغات با بنر در سایت های دیگر باشد.
اگر از بازاریابی مجدد استفاده نکنید، یعنی بنا را بر این گذاشته اید که مشتری با همین بازدید اول، خرید خود را حتمی می کند. اما این اتفاق هرگز رخ نخواهد داد. زمانی که برای محتوای خود یا یک پیشنهاد ویژه، بازاریابی مجدد انجام می دهید، یکی از موثرترین روش ها برای افزایش فروش را به کار برده اید. نه تنها این کار باعث می شود که نام برند شما در ذهن مشتری احتمالی نقش ببندد، بلکه فرصت های زیادی را برای خرید مشتریان احتمالی فراهم می آورد. از آن جا که امروزه مشتریان عادت دارند گشت و گذار خود در یک سایت را نیمه کاره رها کرده و بعداً با دستگاهی دیگر به آن مراجعه می کنند، بازاریابی مجدد می تواند با تمایل آن ها برای خرید در هر زمان یا مکان که دوست داشتند، هماهنگ باشد.
مهم نیست در چه صنعتی فعالیت می کنید و به کدام آمار اطمینان دارید. به دست آوردن یک مشتری جدید ۵ تا ۲۵ برابر گرانتر از نگهداری یک مشتری قدیمی تمام می شود. البته این آمار منطقی است. شما مجبور نیستید وقت و منابع خود را صرف بیرون رفتن و یافتن مشتری جدید کنید. فقط باید شخصی که از شما راضی بوده را حفظ کنید. شاید هنوز متقاعد نشده اید که نگهداری مشتریان بسیار با ارزش است. اما تحقیقاتی که فردریک ریچلد از موسسه Bain & Company انجام داده، نشان می دهد افزایش حفظ مشتری تا ۵ درصد، باعث افزایش سود از ۲۵ درصد تا ۹۵ درصد می شود.
آن چه اهمیت دارد این است که نگه داشتن یک مشتری خوب بسیار ارزشمند است. یکی از معیار های مهم برای اینکه بفهمیم یک سازمان چه تعداد از مشتری های خود را نگه می دارد “نرخ ریزش مشتری” است. اما این معیار چیست؟ شرکت ها چطور می توانند از آن بهره ببرند؟
برای درک بهتر این مفهوم کلیدی در بازاریابی، با جیل اوری، مدرس ارشد دانشکده بازرگانی هاروارد و نویسنده کتاب “ابزار فروش” مصاحبه ای داشتم.
به گفته اوری: نرخ ریزش مشتری معیاری است که درصد مشتریانی که در دوره خاص با یک شرکت قطع رابطه می کنند را می سنجد. به طور کلی، نرخ ریزش مشتری بر اساس ماه، دوره سه ماهه و سال سنجیده می شود. این معیار به نوع صنعت و محصول ارائه شده نیز بستگی دارد. به طور پیش فرض، برای اکثر شرکت ها این نرخ به صورت سالانه در نظر گرفته می شود. اما هر شرکتی که به صورت ماهانه محصول را قیمت گذاری می کند (مانند ارائه دهندگان خدمات تلفن همراه، سالن های ورزشی و شرکت های نرم افزاری) به طور ماهانه به نرخ ریزش مشتری نگاه می کنند. برخی از شرکت های دیگر (کسانی که نرخ ریزش سریع تری دارند و کسانی که برای این موضوع اهمیت فراوانی قائل هستند) این نرخ را به صورت ماهانه بررسی می کنند.
به گفته اوری: مدیران ترجیح می دهند نرخ ریزش مشتری را از جنبه مقابلش بررسی کنند. آن ها به نرخ نگهداری یا تعداد مشتری هایی که مانده اند توجه می کنند. می توانید به جنبه مثبت قضیه نگاه کنید و یا اینکه برای نداشته هایتان حسرت بخورید. فرق چندانی نمی کند. هر دو عدد، یک مفهوم را می رساند. به نظر اوری، نرخ ریزش مشتری این روز ها بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد.
با این حال، فقط بازاریابان نیستند که به نرخ ریزش مشتری نگاه می کنند. بسیاری از سرمایه گذاران برای ارزیابی سلامت یک شرکت از این معیار استفاده می کنند. هرچه نرخ ریزش مشتری بالاتر باشد، بقای یک شرکت را بیشتر زیر سوال می برد.
اوری می گوید: اگر کسی به نگه داشتن مشتریانش علاقه مند است، باید بداند چند نفر قطع رابطه کرده اند و این که چرا این کار را انجام داده اند. نوسانات نرخ ریزش مشتری نشان از آن دارد که کار درست پیش می رود (در صورتی که ارقام سیر نزولی داشته باشد) یا این که یک جای کار می لنگد (در صورتی که ارقام سیر صعودی داشته باشد). زمانی که می دانید مشتریان یا مشترکین بیشتری در حال قطع ارتباط با شرکت شما هستند، می توانید برای تنظیم استراتژی بازاریابی یا ارائه خدمات بیشتر به مشتری خود تلاش کنید.
به گفته وی: با نگاهی به نرخ ریزش مشتری بر اساس نوع مشتری مشخص می شود که کدام نوع مشتریان در معرض خطر قطع ارتباط هستند. یا اینکه کدام یک ممکن است نیاز به مداخله داشته باشد. این یک معیار مناسب است که در مورد زمان و چگونگی تعامل با مشتریان چیزهای زیادی را به ما می آموزد.
مدیران بازاریابی به طور معمول نرخ ریزش مشتری را در یک بخش مشاهده می کنند. به عنوان مثال، چه تعداد مشتری ۱۸ تا ۲۵ ساله در این ماه رابطه خود را قطع کرده اند. اما شرکتهای پیشرفته این معیار را بر اساس تک تک مشتریان محاسبه می کنند. در حقیقت، افزایش داده ها به شرکت ها کمک می کند با مصلحت اندیشی و دقت بیشتر بر اساس نرخ ریزش مشتری عمل کنند. “من دیده ام که بسیاری از شرکت ها از نرخ ریزش مشتری استفاده می کنند. نه تنها آنچه در گذشته اتفاق افتاده، بلکه پیش بینی می کنند که در آینده چه اتفاقی می افتد.”
اوری به HubSpot، یک شرکت مستقر در بوستون اشاره دارد که ابزارهای نرم افزاری “بازاریابی داخلی” را برای مشاغل کوچک و متوسط برای جذب مشتریان به وب سایت این مشاغل فراهم می کند. او از این شرکت به عنوان یکی از شرکت هایی که به طور جدی بر نرخ ریزش مشتری مدیریت می کنند، یاد می کند. نرم افزار این شرکت از طریق فضای ابری در دسترس مشتریان است. بنابراین، می تواند به صورت ریل تایم تمام مشتریانی که از ابزار و ویژگی های این سایت استفاده می کنند، رصد کند.
نرخ ریزش مشتری برای سودآوری آنها به عنوان یک تجارت نرم افزاری، بسیار مهم است. بنابراین، شرکت آن را جدی می گیرد. هنگامی که اقتصاد در سال ۲۰۰۸ سقوط کرد و نرخ ریزش مشتری این شرکت افزایش یافت، HubSpot در داده های مربوط به نرخ ریزش مشتری خود جستجو کرد تا ببیند احتمال قطع رابطه کدام مشتری ها بیشتر است و چه موقع. با استفاده از این تحلیل، این شرکت مشتریانی را که ممکن بود قطع رابطه کنند، شناسایی کرد. این شرکت تلاش کرد با ارائه خدمات ویژه، آن ها را نسبت به ماندن متقاعد کند. به گفته اوری: آنها تلاش کردند تا موانع را از سر راه بردارند تا مشتریان بتوانند ارزش محصول را درک کنند.
نرخ ریزش مشتری، درصد مشتریانی است که در یک مدت معین رابطه خود را با شرکت شما قطع می کنند. پس محاسبه آن چندان کار پیچیده ای نیست. باید تعداد کل مشتریانی که شرکت شما را در دوره ای خاص ترک کرده اند بر کل مشتریانی که در ابتدای کار داشتید تقسیم کنید. همانطور که می بینید، این شاخص چندان کاملی نیست. به این معنی که تنها می توانید بفهمید در گذشته چه اتفاقی افتاده و این یکی از مشکلات این معیار است.
مدیران در استفاده از نرخ ریزش مشتری، مرتکب چهار اشتباه مهم می شوند. اول این که آن ها فقط به چشم یک آمار منفی به آن نگاه می کنند، نه یک فرصت. جونا لاپین، مدیرعامل HubSpot، در این مورد می گوید: زمانی که شما متوجه ریزش مشتری شده اید، ممکن است شش یا هشت ماه از زمانی که مشتری با شما قطع رابطه کرده گذشته باشد. اگر نرخ ریزش مشتری تنها معیار شما برای سنجش خوشنودی مشتری باشد، همیشه شش ماه برای تغییر آینده خود عقب هستید. شرکت HubSpot و بسیاری از شرکت های دیگر روش هایی را جهت استفاده از این معیار برای پیش بینی مشتریانی که قصد دارند قطع رابطه کنند ابداع کرده اند. شرکت های پیشرو از تحلیل نرخ ریزش مشتری برای جلوگیری از ریزش مشتری استفاده می کنند، به جای اینکه فقط آن را بپذیرند.
دومین اشتباه شرکت ها این است که به نرخ ریزش مشتری تنها به چشم یک آمار نگاه می کنند، نه معیاری که نشان دهنده رفتار آنهاست. مدیران باید این سوال ها را از خود بپرسند: به عنوان یک شرکت، ما چه کار اشتباهی انجام دادیم که مشتری را رانده است؟ مشتریان ما چه کاری انجام داده اند که منجر به رفتن آن ها شده است؟ چگونه می توانیم رابطه با مشتری را به شکلی مدیریت کنیم که مطمئن شویم این اتفاق رخ نمی دهد؟ اینکه بتوانید مفهوم این اعداد و ارقام را درک کنید به شما کمک می کند که برای تغییر دادن آن چاره ای بیاندیشید.
سوم اینکه، بسیاری از بازاریاب ها تصور می کنند که یک عدد جادویی وجود دارد. حقیقت این است که یک رقم قابل قبول ممکن است بر اساس نوع تجارت متفاوت باشد. همچنین به این بستگی دارد که یک شرکت با چه سرعتی می تواند مشتری جذب کند و این که مشتریان در کوتاه مدت و دراز مدت چه مقدار سود آور هستند. برخی مدل های تجاری با وجود نرخ بالای ریزش مشتری همچنان به سوددهی می رسند. به جای متمرکز شدن بر روی یک عدد، مدیران برتر به نرخ ریزش مشتری خود در سال گذشته می نگرند و از خود می پرسند که در سال جدید چگونه می توانند بهتر عمل کنند. این معیاری است که نشان می دهد شما در قبال مشتری خود چگونه رفتار کرده اید و باید در این زمینه عملکرد خود را بهتر کنید.
آخرین اشتباه این است که گاهی فراموش می کنیم که نرخ بالای ریزش مشتری نتیجه روش های اشتباه جذب مشتری است. بسیاری از شرکت ها، مشتریانی را جذب می کنند که چندان مناسب نیستند. این شرکت ها سعی می کنند به هر قیمتی که شده، متقاضی بیشتری را جذب می کنند. آن ها برای جذب متقاضی، تخفیف های وسوسه انگیزی را ارائه می دهند و با این کار، مشتریانی را جذب می کنند که همیشه به دنبال کمترین قیمت هستند. اما معمولاً این افراد، مشتریان وفاداری نیستند و به محض یافتن قیمت کمتر، ارتباط با شما را قطع خواهند کرد. درست است که این گونه معاملات به شرکت شما برای جذب مشتری جدید کمک می کند، اما چنین مشتریانی معمولاً احتمال ریزش بالایی دارند. زمانی که دیگر به آن ها تخفیف درست و حسابی نمی دهید، شما را ترک خواهند کرد.
پیش از این که به حفظ مشتری فکر کنید، باید ابتدا بیندیشید که آیا مشتریان درستی را جذب کرده اید یا خیر. سعی کنید مشتریانی را بیابید که مدت بیشتری در کنار شما خواهند بود و از جذب مشتریان اشتباه بپرهیزید. هدف این است که مشتریانی را در ابتدا انتخاب کنید که برای شما ارزش قائل شوند و خود نیز ارزشمند باشند.
کلماتی که روزانه بیان میکنید قدرت بالا بردن روحیه اطرافیانتان و الهامبخشی به آنها را دارند و همچنین عکس آن نیز صادق است.
آیا میدانستید در هر زبانی، تعداد کلمات منفی از مثبت بیشتر است؟ به نظر میرسد ما برای بیان احساسات منفی خود به کلمات زیادی نیاز داریم، ولی همچنین از تعداد کلمات محدود مثبت راضی هستیم.
به عنوان مثال، محققان متوجه شدهاند اکثر فرهنگها برای ۷ احساس اصلی یعنی لذت، ترس، خشم، ناراحتی، تنفر، شرم و گناه کلماتی دارند.
در بین آنها یک احساس مثبت و ۶ احساس منفی دیده میشود.
جای تعجب ندارد که بسیاری از ما به سختی میتوانیم روی اظهارات منفی خود کنترل داشته باشیم. در طول ۶ ماه گذشته، من روی زبان شفاهی که روزانه استفاده میکنم کار کردم که حتی بدون توجه من به سایرین آسیب میزند و در بعضی موارد باعث میشود احساس کنند به خوبی سایرین نیستند.
من حتی متوجه شدم از تعدادی از این کلمات در وبسایت کسب و کار و شخصی خودم استفاده کردم.
بنابراین تصمیم گرفتم در این مطلب به ۲۵ لغت منفی اشاره کنم که باید به گفتن آنها ادامه ندهید چون توسط آنها به اطرافیان خود لطمه میزنید، آنها را تحقیر میکنید و میترسانید.
زمانی که به فردی بگویید نمیتوانید کاری را انجام دهید، اغلب اوقات آن را باور میکنند (چه واقعا بتوانید چه نتوانید).
این قضیه به ویژه زمانی حقیقت دارد که فرد به نظرات شما اعتماد داشته است یا به آن احترام بگذارد.
«خنگ» لغتی است که از آن باید دوری کنید و هرگز استفاده نکنید. اگر واقعا فکر میکنید سطح هوشی کسی از مقدار متوسط کمتر است، خنگ گفتن به آنها هیچ نقشی در تشویق یا ایجاد انگیزه در آنها ندارد.
اگر والدینتان به شما بی مسئولیت گفته باشند، میدانید شنیدن آن چه حسی به وجود میآورد. این کلمه را برای موقعیتهایی نگه دارید که واقعا گفتن آن الزامی است وگرنه باعث ایجاد بیگانگی و ترس در اطرافیان خود میشوید.
دانشمند ژاپنی ماسارو ایموته در کتاب خود به اسم «پیامهای مخفی در آب» جزئیات آزمایشهایی را بیان میکند که روی تاثیرات کلمات روی جهان و همچنین سلامت ما انجام داده است.
او در یکی از مشهورترین آزمایشهای خود، دو ظرف مشابه حاوی برنج را کنار یکدیگر قرار داد و برچسب یکی از آنها «از شما ممنونم» و دیگری «تو احمق هستی» بوده است.
او سپس این ظرفها را به یک مدرسه محله میبرد و از دانشآموزان میخواهد روزی دو مرتبه این جملات را برای هر ظرف مربوطه تکرار کنند.
اما فکر میکنید نتیجه چطور بوده است؟ برنجی که روزانه مورد تحسین قرار گرفته است سفید و نرم باقی مانده بود در حالی که برنج دیگر به رنگ سیاه و چسبناک تغییر کرده بود.
شاید به فکر سریال منطقه نیمهروشن بیافتید، ولی این نتیجه واقعی آزمایش مورد نظر بوده است.
مادر تمام کلمات منفی یعنی «نه» میتواند تا ریشه وجود ما را تحتتاثیر قرار دهد. در حقیقت، محققان میگویند ما به کلمه «نه» در مقایسه با «بله» واکنش به مراتب آهستهتری نشان میدهیم و واکنش مغز ما حتی زمانی که «نه» میشنود فرق میکند.
این نکته به ما یادآوری میکند از این کلمه محافظکارانهتر و کمتر استفاده کنیم.
به عنوان مثال در این کلمه در جمله «تو یک بازنده هستی» استفاده میشود. آیا واقعا دلیلی برای استفاده از این کلمه در خطاب به فرد دیگری وجود دارد؟ تا همین سه ماه قبل من در صفحه فرود پرداختهای خود از این کلمه استفاده میکردم.
من به افراد در زیر تیتر صفحه میگفتم «شکست یک انتخاب نیست.» حالا من آن را با این جمله «موفقیت تنها انتخاب شما است.» عوض کردم.
پس از آن اتفاق جالبی افتاد، زمانی که افراد این جمله را در آن صفحه میخوانند متوقف میشوند و چندین مرتبه آن را میخوانند. همچنین نرخ تبدیل بازدیدکننده به فروش بهتر به همراه داشته است. جملات مثبت تحت هر شرایطی بهتر از منفیها عمل میکنند.
استفاده از این لغت برای اعمال یک نفر یا حتی بدتر شخصیت او، هیچ نتیجه مثبتی به همراه ندارد. مگر این که اعمال یک نفر واقعا «بد» باشد، وگرنه برای بیان جملات سازنده کلمات دقیقتر و کمککنندهتری وجود دارد.
اگر فردی به شما تا حالا گفته باشد از شما خجالت میکشد، میدانید شنیدن این جمله چقدر میتواند مایوسکننده باشد. اگر تا حالا وسوسه شدید این جمله را بگویید، از خودتان بپرسید آیا کلمات کمتر آزاردهنده وجود دارد که بتوانید برای بیان ناامیدی خود استفاده کنید.
به عنوان مثال «شما مزاحم کاری هستی که دارم انجام میدهم.» این جمله عالی است تا توسط آن بتوانید به طرف مقابل حس بی ارزش و مفید نبودن را بدهید. اگر منظورتان چنین چیزی نیست، استفاده از یک لغت دیگر را در نظر بگیرید.
این کلمه محبوب روسای ناشایست است که واقعا میخواهند کارمندان خود را بترسانند. این جملهای است که توسط آن به یک کارمند بگویید باید سختتر تلاش کند یا این که انتظارات شما را برآورده نمیکند. اگر به آنها بگویید قادر به انجام کار خود نیستند، کاملا داستان فرق میکند.
این کلمه عمق معنایی در خود دارد که اکثر ما واقعا امیدواریم به طرف مقابل آن را انتقال ندهیم. این کلمه حس تبعیض و نژادپرستی را به وجود میآورد و تنها باید برای شرایط حاد و مناسب کنار گذاشته شود.
در مستند عالی «Erasing Hate» ما داستان یک عضو سابق خردهفرهنگ کلهپوستی را میشنویم که دوست دارد خالکوبیهای نژادپرستی را از صورت، دست و بدن خود پاک کند. فکر میکنید به نظر او یکی از صدمهزنندهترین و توهینکنندهترین خالکوبیها چیست؟
حروف H-A-T-E (تنفر) که او روی بند اگشتان خود خالکوبی کرده است.
زمانی که به یک نفر میگویید «عجیب و غریب» این تصور پیش میآید که شما فردی معمولی و آنها عجیب هستند. در حقیقت، تمامی ما تحت شرایط و موقعیتهای خاص میتوانیم «عجیب و غریب» باشیم.
آیا چیزی از این بدتر وجود دارد که به شما گفته شود کاملا یکی را ناامید کردید؟ یک جمله جایگزین بهتر میتواند این باشد «من از کاری که تو انجام دادی ناامید شدم.»
این جمله به شما اجازه میدهد نارضایتی خود را با یک عمل یا رفتار نشان دهید، در حالی که با این حال مشخص میکند هنوز برای طرف مقابل احترام قائل هستید. یک جمله دیگر میتواند این باشد «خب، بیا مرتبه بعدی این کار را به شکل دیگری انجام دهیم.»
یقینا، اوقاتی وجود دارد که استفاده از این لغت مفید است. گرچه، به جای این که دائما به افراد بگویید باید چه کاری را انجام دهند، روی تشویق آنها به انجام کاری که میخواهید تمرکز کنید.
بیست سال قبل، این کلمه به صورت متداول برای توصیف فردی استفاده میشد که ساکت بود یا دوست نداشت بین جمع باشد. گرچه، امروزه مورد خطاب قرار دادن یک نفر با این لغت، به ویژه در محیط کار، مانند این است که خودمان را از او باهوشتر یا مهمتر نشان دهیم (به عنوان مثال «میدانم واقعا خجالتی هستی، ولی امکان آن وجود دارد ریاست جلسه فردا را تو به عهده داشته باشی؟»)
کلمه اشتباه مانند «نکن» باید در جای خودش استفاده شود. گاهی اوقات، هیچ شکی وجود ندارد که چیزی اشتباه است. گرچه، دائما گفتن این که یک نفر در حال انجام کار اشتباهی است یا نظرات آنها اشتباه است، احتمالا یک عدم توافق و اختلاف بین شما دو نفر به وجود میآورد.
از این لغت با این فرض استفاده کنید که حقایق را کاملا میدانید. این کلمه را برای زمانی نگه دارید که هیچشکی وجود ندارد که گفتن آن صحیح است.
این کلمه وجود آدم را میسوزاند چون نبود انگیزه یا شور باطنی را نشان میدهد این کلمه را برای زمانهایی نگه دارید که هیچ توضیح دیگری برای رفتار یک نفر وجود ندارد.
این کلمه هیچ جای سوالی در مورد این که واقعا چه احساسی دارید باقی نمیگذارد. اگر به کسی بگویید آنها از شما یا فرد دیگری پستتر (پایینتر) هستند، با این کار ممکن است به آنها بگوییم که بهتر است دست از تلاش بکشند.
حدس میزنم اگر بتوانید احساس خشم خود را به عنوان «عصبانی» به صورت شفاهی بیان کنید، در مسیر درستی قرار دارید.
گرچه، روانشناسان گاهی اوقات در این مورد صحبت میکنند که خشم در واقع یک احساس ثانویه است که برای حفاظت ما از احساساتی استفاده میشود که میتوانند ما را آسیبپذیرتر کنند (به عنوان مثال ناراحتی، طرد شدن، ترس و غیره).
زمانی که وسوسه میشوید به کسی بگویید «عصبانی» هستید، از خودتان بپرسید این احساسی است که واقعا دارید یا از یک کلمه واضحتر میتوانید برای توصیف احساستان استفاده کنید.
اشیاء خسته کننده هستند نه مردم. اگر فردی از نظر شما خستهکننده است، احتمالا به این علت است که به اندازه کافی وقت نگذاشتید که او را بشناسید.
اگر به کسی بگویید زشت، احتمالا به این علت است که مشکلات خاص خود را با خویشتن بینی دارید. هرگز زمان درستی برای استفاده از این لغت وجود ندارد، حداقل در رابطه با یک فرد دیگر. اگر برای استفاده از آن وسوسه شدید، این کار را انجام دهید.
استفاده از کلمات مطلق (همیشه، هرگز و غیره) اغلب اوقات نشان میدهد که در مورد چیزی احساس بسیار قوی دارید، گرچه ممکن است دقیقا شرایط را نشان ندهد. اگر میخواهید فردی را بترسانید یا به او آسیب بزنید (به عنوان مثال «تو در هر کاری تلاش میکنید شکست میخوری»)، استفاده از کلمه مطلق عالی است.
اما اگر چنین هدفی ندارید، بهتر است یک کلمه دیگر را انتخاب کنید.
زمانی که احساس ناراحتی یا دل شکستگی دارید، هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی به شما بگوید «بدخلاق هستی!» گفتن بد اخلاق به یک نفر دیگر به این معنا است که احساس یا مشکل اصلی که فرد با آن گلاویز است را نمیدانید یا دانستن آن برایتان اهمیت ندارد.
این که به یک نفر بگویید ایده یا نظر او مضحک است، راهی عالی است تا او را خجالتزده کنید. عملا با این جمله میگویید «ایده شما به قدری بد است که حتی ارزش در نظر گرفتن را ندارد.»
آیا واقعا برای گفتن بی مصرف به یک نفر دیگر زمان مناسبی وجود دارد؟ اگر منظورتان این است که طرف مقابل تلاش نمیکند، به آنها همین را بگویید. اگر منظورتان این است که او موثر نیست، همین را بگویید. این که به یک نفر بگویید بی مصرف فقط راهی است تا خودتان را بهتر نشان دهید و طرف مقابل را از هم بپاشید.
به نظرتان کدام یک از این کلمات آزاردهندهتر، تحقیرکنندهتر یا ترسناکتر بود؟ چه کلمات دیگری را میتوانید در کنار آنها قرار دهید.
منبع: entrepreneur.com
بهترین گوشیهای ده سال اخیر کدامند؟ تغییر و تحولات دنیای تلفن همراه در طی ده سال گذشته بیشتر از هر زمان دیگری بوده است. در حالی که با این دهه گذشته و رویدادهای مهم فناوری آن خداحافظی میکنیم، قصد داریم نگاهی بیندازیم به برخی از گوشیهای تاثیرگذار، نه تنها پرفروشترینها بلکه گوشیهایی که پیشرفت های اساسی را در سخت افزار، نرم افزار و تجربه کاربری ارائه دادند.
نوکیا N8 – آوریل ۲۰۱۰
نوکیا N8 یک غول با شکوه بود که در سال ۲۰۱۰ وارد بازار شد. در آن زمان کمتر تلفن همراهی پیدا میشد که قابلیتهای این گوشی را داشته باشد. از هر جنبهای به آن نگاه کنیم، نوکیا N8 آخرین پرچمدار سیستم عامل سیمبین به شمار میرود. باید گفت که سیستم عامل سیمبین با این گوشی از دنیای تلفنهای همراه خداحافظی کرد. از این جهت، بدون شک این گوشی یک گجت تاریخی به شمار میرود. همچنین، از محبوبیت گسترده این گوشی هم نباید غافل شد.
از سیستم عامل معروف سیمبین در آن زمان که بگذریم، نوکیا N8 بسیاری از جنبههای مدرن تلفنهای هوشمند را دارا بود، که در نمای بیرونی یکپارچه دستگاه می درخشد. صفحه نمایش امولد و نسبتاً بزرگ با توجه به استانداردهای آن دوران، سختافزار قدرتمند با گزینه های ارتباطی فراوان و تمرکز روی وب و قابلیتهای چندرسانه ای و البته بهترین دوربین در زمان خود، این گوشی را به یکی از جذابترینهای آن دوران تبدیل کرده بود.
اپل آیفون ۴ – ژوئن ۲۰۱۰
اپل آیفون ۴ یک گوشی آیفون فوقالعاده بود. آیفون ۴ اولین گوشی اپل با یک دوربین واقعی بود (پیش از آن، دوربینهای آیفون بیشتر به یک جوک شباهت داست). این اولین آیفون با قابلیت فیلمبرداری HD و اولین آیفون با نمایشگر رتینا بود (که در آن زمان سروصدای زیادی به پا کرده بود). این اولین بار بود که اپل از ترکیب فلز و شیشه در تولید گوشی استفاده کرده بود. اولین آِیفون بود که میشد برای صفحه اصلی آن از تصاویر پسزمینه استفاده کرد. در نهایت، اولین آیفون بود که قابلیت حذف صداهای اضافی را داشت و بسیاری از قابلیتهای دیگر.
اما همه این ویژگیهای برجسته به کنار، آیفون ۴ در زمان خود بیرقیب بود. در آن زمان هیچ رقیبی ظرافت و جذابیت این گوشی را نداشت. نزدیکترین رقیب آن، یعنی گلکسی S سامسونگ کاملاً پلاستیکی بود، فاقد فلاش LED بود و بسیار کند و پر از لگ بود (تا جایی که یک برنامه به نام “از بین بردن لگ با یک کلیک” برای آن ساخته شده بود).
برگ برنده دیگر آیفون ۴ در آن زمان اپ استور اپل بود که انگار قرنها از اندروید مارکت جلوتر بود و بازیهای بسیار با کیفیتی برای انتخاب در آن وجود داشت.
آیفون ۴ اولین آیفون بود که آیفون را به وسیله ای ویژه و جادویی برای میلیونها نفر از مردم تبدیل کرد. جالب اینجاست که اگر امروز هم این گوشی را در دست بگیرید احساس خاصی به شما دست خواهد داد.
ال جی اپتیموس 2X
ال جی اپتیموس 2X اولین تلفن هوشمند در جهان است که از یک پردازنده دو هسته ای استفاده کرد. این موضوع حتی باعث شد این گوشی در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود. این گوشی از پردازنده دو هسته ای Nvidia Tegra 2 با کورتکس A9 با سرعت یک گیگاهرتز و تراشه گرافیکی GeForce بهره میبرد.
این چیپست از همه پردازندههای رقیب قدرتمندتر بود. حتی برخی نت بوکهای مجهز به پردازنده Atom شرکت اینتل یارای رقابت با آن را نداشتند. تمام این قدرت پردازش به روش های دیگری نیز مورد استفاده قرار گرفت. این موضوع باعث شد تا ال جی اپتیموس 2X اولین تلفن هوشمند باشد که بتواند ویدئوها را با وضوح 1080p ضبط کند (البته تنها با سرعت ۲۴ فریم در ثانیه، که همین سرعت هم در زمان خود شگفت انگیز بود).
سامسونگ گلکسی S2
با تلاشهای سامسونگ در آن سالها، سامسونگ گلکسی S2 را باید مهمترین تلفن هوشمند دانست که پایه و اساس موفقیت اندروید را برای این شرکت رقم زد. از حق نگذریم، این گوشی واقعاً خوب بود و همه چیزهایی را که یک کاربر در سال ۲۰۱۱ به آن نیاز داشت در اختیارش میگذاشت و شاید حتی بیشتر. از صفحه نمایش بزرگ ۴.۳ اینچی سوپر امولد گرفته تا اولین چیپست اگزینوس، دوربین اصلی ۸ مگاپیکسلی و NFC اختیاری، سامسونگ گلکسی S2 هیچ چیز کم نداشت.
احتمالاً مهمترین ویژگی S2 به پردازنده آن مربوط میشود. جایی که برای اولین بار با پردازندههای اختصاصی این شرکت آشنا شدیم. اگزینوس ۴۲۱۰ دارای دو هسته با کورتکس A9 با فرکانس فوقالعاده ۱.۲ گیگاهرتز بود. تراشه Mali-400MP4 نیز عملیات گرافیکی این دستگاه را بر عهده داشت، که در آن دوران بسیار سریع بود.
این پردازنده در دوران خود غوغا کرده بود و همه رقیبان را کنار زده بود. این پردازنده بعدها در گلکسی نوت N7000 قدرتمند هم مورد استفاده قرار گرفت. پردازندههای اگزینوس هنوز هم در برخی گوشیهای این شرکت مورد استفاده قرار میگیرند.
سامسونگ گلکسی نوت – اکتبر ۲۰۱۱
به طور معمول، وقتی یک فناوری میمیرد، مرده باقی میماند و به دنیای مدرن باز نمیگردد. مثلاً شما دیگر تلویزیونهای آنالوگ را نمیبینید. استفاده از قلم استایلوس برای گوشیها تقریباً منسوخ شده بود. اما سامسونگ با گلکسی نوت این وسیله را بازگرداند و روش استفاده از آن را از نو تعریف کرد. با همین گوشی بود که واژهای تحت عنوان “فبلت” به دنیای تکنولوژی وارد شد تا فاصله بین گوشی و تبلت را پوشش دهد. این گوشی به یک صفحه نمایش غولپیکر ۵.۳ اینچی مجهز بود. البته فراموش نکنیم که یک سال پیش از آن، کمپانی دل یک تبلت با صفحه نمایش ۵ اینچی را به بازار عرضه کرده بود. پس باید قبول کنیم که چنین صفحهای برای یک گوشی در آن زمان بسیار بزرگ به نظر میرسید.
دیجیتایزر فعال با حساسیت به فشار و ردیابی دقیق این امکان را فراهم می کند که از قلم (به اصطلاح S Pen) برای دست نویس و نقاشی همانند کاغذ استفاده شود. مردم می توانند ایده های خود را ترسیم کنند، اسناد را حاشیه نویسی کنند یا یادداشت های ساده بردارند.
با تمام این تفاسیر، مهمترین تاثیر سری نوت بر دنیای فناوری اندازه صفحه نمایش بود. اگر این سایز صفحه نمایش در ابتدا مورد تمسخر خیلیها قرار گرفته بود، موجب شد تا در سالهای بعد سایز گوشیها به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد. حذف حاشیه صفحه، تغییر نسبت تصویر و اتفاقات خنده داری که برای دوربینهای سلفی رخ داد، همگی دست به دست هم دادند تا امروز صفحه های بسیار بزرگی را بر روی تلفنهای هوشمند شاهد باشیم.
نوکیا ۸۰۸ PureView – فوریه ۲۰۱۲
نوکیا ۸۰۸ PureView تا اواخر سال گذشته رکورد بالاترین مگاپیکسل را با عدد ۴۱ در اختیار داشت. سنسور آن هنوز هم بزرگترین سنسور بر روی تلفنهای همراه است. سنسور ۱/۱.۲ اینچی را با سنسور ۱/۱.۳۳ اینچی گوشی ۱۰۸ مگاپیکسلی سامسونگ مقایسه کنید.
این تلفن واقعاً از زمان خود جلوتر بود. این گوشی دارای یک سنسور قدرتمند با زوم اپتیکال هوشمند بدون از دست دادن کیفیت تصویر بود. چیزی که تازه در حال رایج شدن است. جذابیتهای این گوشی به عکس برداری ختم نمی شود. وجود دو میکروفون در این گوشی صداها را با بهترین کیفیت صوتی ممکن ضبط می کرد. همچنین صفحه نمایش امولد این گوشی از لحاظ دید در نور مستقیم خورشید بی نظیر بود. نوکیا ۸۰۸ PureView یک شاهکار تمام عیار بود.
نکسوس ۴ – اکتبر ۲۰۱۲
سالها پیش از این که کسی عبارت “قاتل پرچمداران” را ابداع کند، محصول مشترکی از ال جی و گوگل به نام نکسوس ۴ با همین هدف روانه بازار شد. این گوشی در ابتدا با قیمت ۳۰۰ دلار در روزهای پایانی سال ۲۰۱۲ عرضه شد و تا نیمه سال ۲۰۱۳ به حدود ۲۰۰ دلار رسید. فراموش نکنید که این گوشی با صفحه نمایش 720p، پردازنده اسنپدراگون S4 Pro و دوربین ۸ مگاپیکسلی با قابلیت فیلمبرداری 1080p همانند گوشی ال جی اپتیموس G عرضه شد، که قیمت بسیار بالاتری (مانند تمام پرچمداران آن زمان) داشت.
نکسوس ۴ از زمان خود جلوتر بود. این تلفن یکی از اولین گوشیهایی بود که از شارژ بی سیم بهره میبرد و قسمت پشتی آن دارای یک الگوی سه بعدی قطبی بر روی شیشه پشت بود که با نور تغییر رنگ میداد. با این وجود، برای رسیدن به چنین قیمت مناسبی سازندگان مجبور شدند قید پشتیبانی از 4G LTE را بزنند (راهی غیر رسمی برای فعال کردن آن وجود داشت، اما فقط در یک شبکه کار می کرد).
سونی اکسپریا Z – ژانویه ۲۰۱۳
سونی سال هاست که در حال تولید دستگاههایی نوآور است و سونی اکسپریا Z یکی از آنهاست. هنگامی که این گوشی رونمایی شد، تعداد کمی از گوشیها دارای بدنه مستحکم و مقاوم در برابر گرد و غبار و آب بودند. این چیزی فراتر از تلفن های مقاوم در برابر ضربه مانند کاترپیلار بود. امروزه تقریباً تمام پرچمداران در برابر گرد و غبار و آب مقاوم هستند.
در ژانویه ۲۰۱۳، تعداد کمی از گوشیها دارای صفحه نمایش 1080p بودند. هرچند که در ماههای بعد شرایط تغییر کرد. طراحی مستطیلی با حاشیه های باریک Xperia Z از زمان خود جلوتر بود. Xperia ZL این طراحی را به اوج رساند و موفق شد با یک دوربین سلفی عجیب و غریب (در حاشیه پایین، چیزی که دوباره با Mi Mix دیدیم)، چندین میلی متر از ابعاد خود را کم کند.
اچ تی سی One M7 – فوریه ۲۰۱۳
اچ تی سی و گوشیهای پرایم. هر چقدر از فراموش شدن این سری گوشیهای استثنایی حسرت بخوریم کم است! اچ تی سی One M7 اولین گوشی هوشمند سری One نبود. اما اکنون که سالها از عرضه آن میگذرد، انگار اولین بود. این گوشی دارای بدنه یکپارچه فلزی بود که همه گوشیهای دیگر به جز گوشیهای اپل را از نظر طراحی خجالت زده میکرد. این کمپانی بخشی از صفحه نمایش درجه یک Super LCD را برای قرار دادن بلندگوهای استریوی کوچک خود، که در یک کلام کمنظیر بودند، قربانی کرد.
کیفیت این بلندگوها هر کسی را شیفته خود میکرد و اچ تی سی One M7 همان گوشی بود که آرزوهای عاشقان موسیقی را برآورده کرده بود.
یکی از ایرادات One M7 دوربین آن بود. یک دوربین 4MP به رغم استفاده از فناوری فوق العاده UltraPixels، جزئیات مورد نیاز یک پرچمدار ۲۰۱۳ را ثبت نمی کرد.
نوکیا Lumia 520 – فوریه ۲۰۱۳
نوکیا لومیا ۵۲۰ تا مدتها محبوبترین گوشی با سیستم عامل ویندوزفون بود. این گوشی با پرچسب قیمت ۲۰۰ دلار عرضه شد و به سرعت به قیمت ۱۰۰ دلار رسید (و در مواردی حتی به ۵۰ دلار هم رسید). این گوشی از رابط کاربری مترو با سرعت بالا و بسیار روان بهره میبرد. که اگر در یک گوشی اندرویدی از چنین سخت افزاری استفاده میشد به سختی میشد با لگهای فراوان از ان استفاده کرد. مسیریابی با راهنمای صوتی رایگان برای یک کشور هم به ارزشهای این گوشی افزوده بود. این ارزانترین برنامه مسیریابی روی هر نوع گوشی در آن دوران بود.
در اواسط سال ۲۰۱۴، مایکروسافت گزارش داد که ۱۲ میلیون گوشی لومیا ۵۲۰ فعال شده اند. اگر یک دلیل در دنیا وجود داشته باشد که به خاطر آن دلمان برای سیستم عامل ویندوزفون تنگ شود، آن دلیل تنها این گوشی ارزان، توانمند و قابل اعتماد است.
اپل آیفون 5c – سپتامبر ۲۰۱۳
در سپتامبر ۲۰۱۳، اپل نه یک آیفون بلکه دو آیفون را معرفی کرد که تحولی عظیم در سیاستهای عرضه و قیمتگذاری این شرکت به شمار میرفت. آیفون 5c اولین آیفون مقرون به صرفه بود. البته استفاده از حرف c از واژه cheap گرفته نشده بود بلکه از واژه color گرفته شده بود. اپل معتقد بود وجود چهار رنگ جدید در کنار قیمت ارزانتر میتواند فروش خوب این گوشی را (به ویژه در کشورهای در حال توسعه) تضمین کند. البته اوضاع آن طور که اپل میخواست پیش نرفت.
با نگاهی به آیفون 5c به یاد میآوریم که اپل به موفقیتی که آرزویش داشت نرسید. اما می توان ادعا کرد که آیفون XR که جانشین این گوشی به حساب میآید بسیار خوب عمل کرد. از همه مهمتر، 5c اولین رویداد عرضه چندین آیفون را در طی یک سال رقم زد، سنتی که تا به امروز ادامه داشته است.
اپل آیفون 5s – سپتامبر ۲۰۱۳
در حالی که آیفون 5c نتوانست به فروشی که اپل امیدوار بود دست یابد، آیفون 5s نه تنها فروش خیلی خوبی داشت، بلکه مسیر این صنعت را به کل عوض کرد.
آیفون ۵ همان چیزی بود که آیفون ۵ باید داشته باشد. نه تنها یک تغییر عمده در طراحی بلکه در فناوری نیز یک جهش بزرگ به شمار میرفت. در واقع، این اولین گوشی بود که از پردازنده ۶۴ بیتی بهره می برد. پس از این گوشی، دو سال طول کشید تا کوالکام بتواند تراشه Snapdragon 820 را با پردازنده ۶۴ بیتی منتشر کند.
اما این پایان ماجرا نیست. آیفون 5s اولین آیفونی بود که با Touch ID همراه بود. تاچ آیدی نامی با شکوه برای حسگر اثر انگشت بود. حسگر اثر انگشت پیش از آن نیز در لپ تاپها و گوشیها وجود داشت. اما این اپل و آیفون 5s بود که این قابلیت را به یک روند معمول تبدیل کرد. مردم عاشق راحتی تاچ آیدی بودند. تا جایی که جایگزین آن یعنی فیس آیدی هم نمی تواند موفقیت آن را تکرار کند.
اما صبر کنید، هنوز یک چیز دیگر باقی مانده ! آیفون 5s حالت پانورامای HDR را معرفی کرد. یکی از ویژگیهایی که خیلیها عاشقش شدند. عکس های پانورامای آیفون 5s با بافت مناسب، دامنه پویای عالی و وضوح بسیار بالا (برای زمان خود) در صنعت پیشرو بودند. در حالی که هنوز در مورد دوربین صحبت می کنیم، باید یادآور شویم که آیفون 5s باعث فراگیر شدن فلاش LED دوگانه شده بود.
بله درست است، آیفون 5s تأثیر شگرفی بر فناوری گوشیهای هوشمند گذاشت و هنوز هم بسیاری از طرفداران اپل در سرتاسر جهان عاشق این گوشی هستند. دلیل دیگر این محبوبیت پشتیبانی بلند مدت اپل از این گوشی بود. چرا که حتی تا سال ۲۰۱۸ هم این شرکت برای آن بهروزرسانی جدیدی را منتشر کرده بود. یعنی ۵ سال بعد از عرضه اولیه این گوشی.
ال جی G2 – سپتامبر ۲۰۱۳
دقیقاً مانند بسیاری از دستگاه های دیگر در این لیست، ال جی G2 هم جزء تلفن های هوشمند دوران دیگری است. بدون شک، این گوشی بیشترین همخوانی را با سیاستهای این شرکت داشت. شرکت ال جی در بازار بسیار عالی عمل میکرد و سعی داشت نوآوری های فراوانی را وارد دنیای گوشی های هوشمند کند. یکی از این نوآوریها استفاده از دکمه های ولوم و پاور در پشت گوشی بود. خصیصه ای که موفق شد به یک ایدئولوژی چیدمان تبدیل شود، که امروز بسیاری از طرفداران به شدت دلشان برای آن تنگ شده.
اما LG G2 چیزی فراتر از متفاوت بودن بود. این گوشی به طور کلی عالی بود و نسبت به رقبای دوران خود مانند Galaxy S4 سامسونگ ارزش خرید بسیار بیشتری داشت. سخت افزار قدرتمند این گوشی توسط یک باتری ۳۰۰۰ میلی آمپر ساعتی پشتیبانی می شد که در آن زمان یک باتری عالی به شمار می رفت. این گوشی همچنین به یک صفحه نمایش ۵.۲ اینچی IPS مجهز بود. این اندازه برای صفحه نمایش در آن زمان بسیار مناسب بود و جزء باریکترین حاشیهها به شمار میرفت. نکته قابل توجه این که ال جی در آن دوران تأکید داشت که G2 راحت ترین گوشی برای در دست گرفتن است.
موتورولا Moto G – نوامبر ۲۰۱۳
در روزهای اول، اندروید با مشکلات زیادی دست و پنجه نوم میکرد. بسیاری از بازیگران این عرصه سعی میکردند با آزمون و خطا تیری در تاریکی بیاندازند تا شاید به هدف بخورد. گوشی اندرویدی ارزان قیمت به معنای یک تجربه بد بود. در چنین شرایطی، اولین نسخه از موتورولا Moto G با حرف و حدیثهای فراوان وارد بازار شد.
ضعیفتر کردن سخت افزار به سمت ضروریات، به طور حساب شده روی Moto G انجام شد. اما انقلابی ترین قسمت ماجرا، رام اندروید خالص بود که به طرز شگفت انگیزی باعث شد تجربه ای قابل قبول از یک سخت افزار نسبتاً ضعیف حاصل شود.
این اتفاق مبارک باعث شد که سازندگان بفهمند که چطور میشود یک گوشی ارزان قیمت اندرویدی با بهترین عملکرد تولید کرد. به لطف به بهروزرسانی های مکرر گوگل و اصرار مداوم به یک تجربه ناب و روان، خط تولید Moto G تا چندین سال به عنوان یکی از به صرفه ترین گوشیهای اندرویدی مورد توجه قرار گرفت.
سونی اکسپریا Z1 Compact – ژانویه ۲۰۱۴
بعد از اینکه گلکسی نوت شور و شوقی مضاعف برای صفحه نمایش بزرگ به پا کرد، کمبود تلفن های گران قیمت با اندازه کوچک به شدت حس میشد. اگر می خواستید یک تلفن کوچک داشته باشید، مجبور بودید به گوشیهای میان رده یا حتی ارزان قیمت اکتفا کنید. یا این که باید به سراغ آیفون 5s می رفتید.
سونی اکسپریا Z1 Compact سعی کرد تا برخلاف جهت حرکت آب شنا کند. صفحه ۴.۳ اینچی کوچکتر از هر چیزی بود که در پرچمداران اندرویدی دیده میشد. این گوشی از هر نظر یک پرچمدار تمام عیار به حساب میآمد. همان تراشه Snapdragon 800، همان دوربین ۲۰.۷ مگاپیکسلی و همان قابلیت ضدآب بودن برادر بزرگتر یعنی Xperia Z1 در این گوشی بود. متأسفانه، سونی در زمینه ساخت پرچمداران کوچک تنها بود. البته اخیراً شاهد رقبایی مانند Pixels و Galaxy S e هستیم.
وان پلاس وان – آوریل ۲۰۱۴
اصطلاح قاتل پرچمداران اولین بار برای این گوشی استفاده شد. قیمت آن برای مدل ۶۴ گیگابایتی فقط ۳۵۰ دلار بود که در آن زمان شگفت انگیز بود. این گوشی از کاستوم رام سیانوژن ۱۱ مبتنی بر اندروید استفاده می کرد. مشخصات این گوشی شامل اسنپدراگون ۸۰۱، ۳ گیگابایت رم و دوربین ۱۳ مگاپیکسلی با قابلیت فیلمبرداری 4K، و بلندگوی دوگانه بود که با رنگ سفید جذابی عرضه شده بود.
البته این گوشی به عنوان یک محصول نسل اول دارای مشکلاتی بود که نیاز به اصلاح داشت. ال سی دی ساخته شده JDI آن از مشکل رنگ زرد رنج می برد و از کنتراست کم برخوردار بود. باتری آن در حالت آماده به کار ضعیف بود. از همه جلبتر، برای خرید این گوشی به یک دعوت نامه نیاز داشتید!
وان پلاس وان از همان ابتدای کار تأثیر قابل توجهی را ایجاد کرد و بستر مستحکمی را برای این شرکت ساخت تا بتواند تا به امروز گوشی های قابل قبولی را به بازار عرضه کند.
ال جی G3 – مه ۲۰۱۴
نمایشگر همیشه نکته اصلی در ساخت گوشی های هوشمند بوده است. نمایشگر ضعیف در یک گوشی خوب می تواند همه چیز را خراب کند. اما در مورد ال جی G3 شرایط فراتر از انتظار بود. در حالی که G3 اولین گوشی با نمایشگر QHD نبود (این عنوان متعلق به ویوو Xplay 3S است)، G3 اولین تلفن هوشمند موجود بود که از صفحه نمایش ۲۵۶۰×۱۴۴۰ با تراکم پیکسلی ۵۳۸ ppi بهره میبرد.
آیفون ۶ پلاس – نوامبر ۲۰۱۴
در ابتدای سال ۲۰۱۴، بزرگترین صفحه نمایش آیفون هنوز ۴ اینچ بود اما این کمپانی سرانجام با انتشار آیفون ۶ وارد بازار گوشیهای دارای صفحه نمایش بزرگ شد. این رویداد یک تغییر مهم در اصول طراحی اپل بود. همچنین، این اولین باری بود که اپل یک مدل را با دو اندازه مختلف عرضه میکرد.
آیفون ۶ پلاس با صفحه نمایش ۵.۵ اینچی اولین آیفون بود که وضوح تصویرش به 1080p می رسید. همچنین اولین باری بود که اپل OIS را روی دوربین های خود قرار داد. این گوشی یک باتری ۲،۹۱۵ میلی آمپر بسیار خوب داشت (طبق استانداردهای اپل در آن زمان) که عملکردی عالی را به نمایش میگذاشت.
اپل مدتها در مورد عرضه آیفون با صفحه نمایش بزرگ مردد بود، اما مسئله فقط صفحه نمایش بزرگتر نبود. حالت چشم انداز هوشمند و قابلیت تقسیم صفحه نمایش، گامی دیگر در جهت نابود کردن تبلت های کوچک بود و امروزه iPad Mini به ندرت مورد توجه اپل و طرفداران است. بد نیست در اینجا به مشکل خم شدن این گوشی هم اشاره ای داشته باشیم. البته این مسئله هم مانع خریدن آیفون از جانب هواداران نشد.
سامسونگ گلکسی نوت اج – نوامبر ۲۰۱۴
سامسونگ شرکتی عظیم متشکل از بخش های مختلف است. بسیاری از آنها روی اجزای الکترونیکی حاشیه ای تمرکز می کنند. گاهی اوقات حس می کنیم تلفن های سری Galaxy فقط بهانه ای برای سامسونگ است که بتواند توانایی مهندسی خود را محک بزند.
سامسونگ گلکسی نوت اج اولین گوشی با پنل انعطاف پذیر بود. این فقط یک دستگاه برای نشان دادن قدرت مهندسی این شرکت بود، اما به حدی طرفدار پیدا کرد که سامسونگ تصمیم گرفت آن را مانند گوشیهای دیگرش به فروش در سطح جهانی برساند.
امروزه بیشتر پرچمداران دارای نمایشگرهای منحنی دوگانه هستند که با فناوری توسعه یافته برای نوت اج ممکن شده است. شیائومی Mi Mix Alpha یک طرح بسیار افراطی است که صفحه را به پشت خود می پیچاند. صفحه های تاشونده اولین قدم برای توسعه چیزی بود که امروز می بینیم. تلفن های دارای قابلیت تا شدن.
اینها مهمترین گوشیهایی بود که در نیمه اول دهه عرضه شد. در روزهای آتی با روکیدا همراه باشید. به زودی با قسمت دوم برمی گردیم!
رتبه الکسا اغلب اوقات یک ابزار اشتباه درک شده ولی فوقالعاده مفید است.
چه تازه یک سایت را راه انداخته باشید یا به دنبال فرصتهای بازاریابی همکاری در فروش بگردید، رتبه الکسا دادههای مهمی فراهم میکند، البته اگر نحوه استفاده از آن را بدانید.
سایت Alexa.com که صاحب آن آمازون است (آن را با دستگاه الکسا اشتباه نگیرید) اولین سرویس رایگان رتبهبندی ترافیک سایتها بود. در سال ۲۰۱۹ این سیستم هنوز مناسب شرایط فعلی دنیای اینترنت و یک ابزار با ارزش است که آمار تحلیلی زیادی در اختیار کاربر خود میگذارد.
در این مقاله، به هفت طریق یاد خواهید گرفت چطور از مهمترین شاخص الکسا یعنی رتبهبندی ترافیک استفاده کنید و چرا نه تنها عمل براساس نتایجی که از آن به دست خواهد آمد امن است، بلکه ارزشمند هستند و به شما در ترقی کسب و کارتان در محیط آنلاین کمک خواهند کرد.
انبوهی از اطلاعات اشتباه در مورد الکسا وجود دارد. چرا؟ تا حدی به این دلیل که این سیستم در بین ابزارهای مشابه قدیمیترین (۱۹۹۶) و پر استفاده شدهترین آنها است.
کسانی که در اوایل این سیستم را نقد کردند به درستی به مشکلات اشاره داشتند ولی از این حقیقت غافل بودند که این مشکلات الکسا را از نظر مفید بودن بی اعتبار نمیکند.
نقدهای بعدی این اطلاعات اشتباه را پخش کردند. نتیجه؟ الکسا ابزاری است که در وب بیشتر از هر ابزار دیگری به اشتباه درک شده است. استفاده درست از آن باعث میشود یک حاشیه برتری نسبت به رقبا داشته باشید که یک عامل کلیدی موفقیت در دنیای کسب و کار است.
در این مقاله جامع قصد داریم سوتفاهمها در مورد الکسا را شفافسازی کنیم. این مقاله کاملا الکسا را بررسی میکند و شامل بررسی دوتا از بهترین ابزارهای مکمل یعنی SimilarWeb و SEMrush نیز میشود.
این مقاله براساس مقایسه رنک ترافیک الکسا با آمار ترافیک واقعی بیشتر از هزاران سایت با قدمت بیش از ۱۵ سال است.
شما در پایان نحوه استفاده از آن را یاد خواهید گرفت به همراه این که چه زمانی رتبه الکسا را با نتایج ابزارهای SimilarWeb و SEMrush ترکیب کنید و چه زمانی اصلا از آن استفاده نکنید.
نتایج رتبهبندی سایت الکسا از نمونهگیری دهها میلیون کاربر اینترنت به دست آورده میشوند. هر روش نمونهگیری نکات قوت و ضعف خود را دارد. بزرگترین مثال آن:
شبکههای تلویزیونی براساس گزارشهای ارزیابی شرکت نیلسن در مورد عادات تنها ۴۰ هزار خانواده در تماشای تلویزیون میلیاردها دلار صرف تبلیغات میکنند.
آنها این کار را با وجود این حقیقت انجام میدهند که این ارزیابی معایب زیادی دارد، حتی بدون این که به اندازه کوچک جامعه نمونهگیری بخواهیم اشاره کنیم. آنها مشکلات این گزارش را درک کرده و با این حال اطلاعات ارزشمندی از آن استخراج میکنند.
مدیران اجرایی جدی تلویزیون از وجود این نقصها آگاه هستند و درک میکنند چه اطلاعاتی ارزش ندارند و باید با توجه به کدام اطلاعات عمل کرد. الکسا نیز هیچ فرقی با این مثال ندارد.
شروع شکایتها در مورد این که «الکسا به درد نمیخورد» یا «دقت آن به قدری پایین است که فایدهای ندارد» به نحوه عمل الکسا بر میگردد. دادههای این سیستم با پیگیری کاربرانی به دست آورده میشود که با نصب نوار ابزار آن در اینترنت گردش میکنند.
این محدودیت منجر به شکلگیری نتایج غرضورزانه در حوزههایی شده است که احتمال نصب این تولبار توسط وبمسترها بیشتر است (به عنوان مثال کاربران حوزههای فناوری، بازاریابهای اینترنتی و غیره).
این شکایتها نقدهای جعلی نبودند ولی دیگر درست نیستند. الکسا این تعصبها و غرضورزیها را دست کرده است. امروزه، روششناسی آن یک نمونهگیری گسترده از ترافیک آنلاین را منعکس میکند.
برای استفاده از الکسا باید وارد سایت آن شوید و در کادر بالای آن نام هر دامنهای که دوست دارید را وارد و سپس روی عبارت Run Analysis کلیک کنید.
الکسا رتبه آن سایت را در بین ۲۰ میلیون سایتی که پیگیری میکند نشان میدهد. به عنوان مثال، در زمان نوشتن این مقاله، رتبه جهانی سایت SiteSell.com 23922 (رتبه ۱۱۸۶۸ در آمریکا) است.
گوگل رتبه اول را دارد و پربازدیدهترین سایت دنیا است. رتبه ۲۰ میلیون بدترین رتبه ممکن در الکسا است.
فراتر از این عدد، پیام «دادههای ترافیکی به اندازه کافی نیستند» را مشاهده خواهید کرد که نشان میدهد الکسا رکورد مربوط به ترافیک آن سایت را ندارد.
نکته مهم: الکسا موقعیت یک سایت را به نسبت سایر سایتها نشان میدهد. این سایت آمار تعداد بازدیدکنندگان را ارائه نمیدهد و اشکالی نیز ندارد، چون این رتبهبندی نسبی تمام چیزی است که واقعا برای اهداف متداول (که در پایین نام میبریم) نیاز دارید تا بیشترین ارزش این سیستم را نشان دهند.
با آن که الکسا به خودی خود مفید است، زمانی که آن را با سایر ابزارها ترکیب میکنید دیدگاه ثابتتری در مورد محبوبیت آن به دست میآورید.
SimilarWeb و SEMrush دادههای خود را از کجا به دست میآورند؟
دادههای SEMrush براساس ۱۰۰ نتیجه اول صفحه نتایج جستجو در گوگل است که برای کلمه کلیدی در دیتابیس این سایت پیدا میشود. این ابزار اطلاعات خوبی در مورد ترافیک یک سایت از جستجوها ارائه میدهد.
SimilarWeb دادههای خود را از رباتهای خزنده اینترنتش، فراهمکنندگان سرویس اینترنت (ISPs) و دادههای دهها میلیون کاربری که اپلیکیشنهای این شرکت را نصب کردند به دست میآورد. دادههای ISP به تنوع دادهها کمک میکند و خطر غرضورزی و جهتگیری را بیشتر کاهش میدهد.
در مورد سوگرایی دادهها در این ابزارها هیچ مشکل قابل توجهی گزارش نشده است.
چون هر سه سرویس دادههای خود را از منابع متفاوت میگیرند (گرچه احتمال همپوشانی منابع بین الکسا و SimilarWeb وجود دارد)، استفاده از آنها در کنار یکدیگر نتیجه دقیقتری در پی خواهد داشت.
آمازون در سال ۲۰۰۸، الکسا را تغییر داد. آنها شروع به دریافت دادهها از طیف گستردهتر و متنوعتری از کاربران کردند یعنی ۲۵ هزار افزونه مرورگر مختلف، نوار ابزارها و پلاگینهای متفاوت.
این تغییرات بخش زیادی از سوگیریهای اولیه را اصلاح کرد چون نتیجه آن تغییرات فوری در رتبهبندی بسیاری از سایتها بود.
الکسا حالا «دادههای خود را از تعداد زیادی از فراهمکنندگان شخص ثالث فراهم میکند و یک نمونه بارز از جمعیت در حال گردش در اینترنت را نشان میدهد.»
این ابزار دادههای منابع مختلف را مقایسه میکند تا سوگیریهایی که در هر منبع فردی وجود دارد را کشف، نرمالیزه و اصلاح کند.
حالا عامل درگیری سایت (Site engagement) نیز در رتبهبندی یک سایت در نظر گرفته میشود.
اکثر نقدهای اخیر الکسا به اطلاعاتی توجهی دارند که نقدهای اولیه در خود داشتند (نقدهایی که خود حتی براساس نقدهای قدیمیتر هستند). طبیعتا نتیجه تمامی آنها یکی است.
الکسا در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ شرایط سختی داشت، با وجود این حقیقت که مشکلات اولیه در سال ۲۰۰۸ رفع شدند. اکثر نقدها به تنوع منابع دادهها یا استفاده از شاخص درگیری سایت اشاره نمیکنند.
گوگل رتبه بالایی برای مقالات «معتبر» در نظر میگیرد. تعیین این «اعتبار» بستگی به سیگنالهای به وجود آمده توسط بازدیدکننده (به عنوان مثال لینکهای ورودی (inbound links) یا سایر سیگنالهای داخل و خارج از سایت و صفحه دارد.
ولی تنها این اعتبار تا زمانی است که نیروی انسانی گوگل متوجه نشوند که یک گزارش اشتباه یا قدیمی است. بنابراین، مقالههای قدیمیتر همچنان در کنار بعضی از مقالاتی جدید خوب استقبال شده، به کسب رتبه خوب ادامه میدهند.
ما بیشتر از هر شرکت دیگری (البته به جز خود الکسا) در مورد «ترافیک واقعی سایت در مقابل رنک ترافیک الکسا» تحقیق کردیم. تحقیقات ما در کنار مسائل متعدد نشان میدهد که:
افزایش ترافیک باعث بهبود رتبه به عنوان مثال از ۲ میلیون به یک میلیون و سپس ۵۰۰ هزار و به همین ترتیب اعداد دیگر میشود سایت شما فقط با روزانه چند بازدید بیشتر میتواند سریعا از رتبه ۱۰ میلیون به ۵ میلیون برسد. ولی اگر میخواهید از رتبه ۱۰۰ هزار به ۵۰ هزار برسید باید دهها هزار بازدیدکننده روزانه بیشتری داشته باشید.
بنابراین از رتبهبندی ترافیک الکسا چه چیزی میتوانید یاد بگیرید که در ارتقاء سایتتان به شما کمک کند؟
«محدوده تخمین» را در نظر بگیرید. هر فردی که با الکسا آشنا است در مورد از رتبه الکسا ۵ یا ۱۰ میلیون یک سایت شگفتزده نمیشود. از نظر تعداد ترافیک، این سایتها در محدوده «ضعیف» قرار میگینرد. در ادامه مطلب به ۶ محدوده تخمین اشاره خواهیم کرد.
روشهای غیر مستقیم از یک نمونهگیری بزرگ از کاربران اینترنت استفاده میکنند. این تنها راه برای تخمین منطقی ترافیک سایتهایی است که تحت کنترل شما قرار ندارند.
الکسا، SimilarWeb و SEMrush ابزارهای ارزشمندی هستند که «به اندازه کافی خوب» ترافیک هر سایتی را تخمین میزنند.
میتوانید از گوگل آنالیتیکس برای به دست آوردن دادههای مربوط به سایر سایتها استفاده کنید. ابزارهای پولی وجود دارند که دادههای بهتری در اختیارتان قرار میدهند ولی هزینه آن بیشتر از حدی است که یک نفر بتواند پرداخت کند و اگر نحوه استفاده از الکسا، SimilarWeb و SEMrush را بدانید به آنها نیاز نخواهید داشت.
توجه کنید، تمامی این دادههای غیر مستقیم هستند بنابراین زمان مقایسه سایتها در یک حوزه خاص برای تخمین محدودهها مناسب هستند و برای سایت خودتان بهتر است از گوگل آنالیتیکس استفاده کنید.
الکسا همیشه یک راه ساده و معتبر برای سنجش محبوبیت یک سایت بوده است. به ۷ روش میتوانید از آن برای رشد کسب و کار خود در محیط آنلاین استفاده کنید:
مفیدترین کارکرد الکسا مقایسه سایتتان با سایت دیگری است که در حوزه شما فعالیت میکند یا آگاهی از موقعیتی که در بازار هدف خود دارید.
مقایسه رقبا نه تنها باعث خواهد شد بدانید چه چیزهایی در حوزه فعالیتتان جواب میدهد بلکه یک هدف برای پیش رفتن به جلو خواهید داشت.
زمانی که سایت شما ترافیکش را از دست میدهد، اولین واکنش معمولا آشفته شدن است. پس از آن، به دنبال علت میگردید. در اینطور مواقع بررسی عملکرد سایر سایتهای فعال در بازارتان مفید است.
اگر همچنین رتبهتان را دارید از دست میدهید، سرنخی است که نشان میدهد موضوع بزرگتری روی حوزه فعالیت شما تاثیر گذاشته است. این موضوع میتواند یک بهروزرسانی الگوریتم گوگل، تغییرات فصلی سطح تقاضا یا تغییر ترندها باشد.
اگر افت رتبه را تجربه میکنید ولی رتبه رقبایتان دارد بهتر میشود، آنها چه کار متفاوتی انجام میدهند؟
همه نوع دلیل وجود دارد که شاید خواسته باشید عملکرد یک وبسایت را تخمین بزنید. علت میتواند ارزیابی پتانسیل ترافیک یک ایده کسب جدید کسب و کار در محیط آنلاین یا به سادگی کنجکاوی باشد.
ترقی کسب و کارتان در محیط آنلاین به معنای این است که درخواستهای زیادی از همکاران بالقوه خود دریافت خواهید کرد. به عنوان مثال، سایتهای مختلف میخواهند در آنها پست مهمان بنویسید، درخواست اسپانسر شدن یا همکاری برای تبلیغ یک محصول میکنند.
رتبهبندی الکسا یک تصویر جامع نسبت به کیفیت ترافیک یک سایت در اختیارتان میگذرد. یک بازاریاب که قصد فروش یک محصول را دارد ممکن است ادعا کند سایت او روزانه ۱۰ هزار بازدید دارد.
زمانی که متوجه میشوید آن سایت رتبه الکسا ۵ میلیون دارد، ۹۹ درصد میتوانید مطمئن باشید دروغ میگوید. با یک بررسی ساده و رایگان الکسا، در وقت و پول شما صرفهجویی شد و دیگر نیازی نیست با یک آدم دروغگو سر و کله بزنید.
زمانی که به دنبال کسب و کارهای دیگری میگردید که میتوانند به کسب و کار شما کمک کنند، رتبه الکسا میتواند به شما در ارزیابی کسب و کارهای با پتانسیل بالا کمک کند.
شما به دنبال سایتهای با ترافیک بالا میگردید، یعنی رتبه الکسا آنها قابل اعتمادتر است. هرچه بیشتر و بیشتر از الکسا استفاده میکنید، یک چارچوب مرجع قدرتمند به وجود خواهید آورد که در حوزه فعالیت شما چه ترافیکی شاخص است و چه سایتهایی ارزش پیگیری ندارند.
اگر یک طرح بازاریابی همکاری در فروش دارید، پیدا کردن بازاریابهای بسیار فعال میتواند روی افزایش سطح فروش شما تاثیر قابل توجهی بگذارد. اما باید پیش از اختصاص دادن مقدار کمیسیون فروش یا سایر امتیازها مطمئن شوید آنها از عهده فروش بر میآیند.
از الکسا، SimilarWeb و SEMrush استفاده کنید تا قابلیت اعتماد به آنها را به حداکثر برسانید و تصمیم بگیرید چه مقدار از ترافیک طبیعی آنها طبیعی است (که به طور کلی کیفیت بالاتری دارد).
زمانی که قرار است یک همکاری شروع شود، همچنین باید بیشتر وقت بگذارید و به عنوان مدرک گزارش گوگل آنالیتیکس را نیز درخواست کنید. ولی بدون شک، استفاده از الکسا یقینا باید زمان ارزیابی سایتهای با فرصتهای بالقوه در جعبه ابزار شما قرار گیرد.
مهم نیست در چه حوزهای فعالیت میکنید، زمانی که در حال بررسی موفقیت سایتها هستید الکسا یک ابزار ارزشمند است.
به عنوان مثال به سایت win.com بروید و داستانهای موفقیت آنها را بررسی کنید. دو سایت اولی که ما بررسی کردیم رتبه الکسا ۸ میلیون و ۱۳ میلیون داشتند. آیا این موفقیت است؟
آن را در مقایسه با ۵۰۰ کسب و کار کوچکی قرار دهید که الکسا سایت آنها در بین ۱ میلیون سایت اول است.
تعریف موفقیت نباید به معنای راهاندازی یک سایت فوقالعاده باشد که به دنبال آن به صورت خودکار موفقیت میآید. موفقیت به معنای درآمدزایی است.
از آن جایی که اکثر مالکان وبسایتهای شخصی درآمد خود را برای عموم اعلام نمیکنند، بهترین مدرک برای موفقیت اکثر کسب و کارهای آنلاین ترافیک سایت آنها است.
اگر بازدیدکنندهای نداشته باشید، درآمدی ندارید.
از ابزار الکسا روزانه به دفعات استفاده کنید، به عنوان یک ابزار اولیه بررسی تا عملکرد وبسایتهای موفق را نشان دهد و این که کسب و کارها آنها رو به رشد است یا نه.
همچنین از آن برای بررسی ادعاها، ارزیابی تاثیرگذاران بالقوه یا تنها ارضای کنجکاوی استفاده کنید.
اکثر اوقات، نکتهای که میخواهید بدانید این است که ترافیکی تقریبی سایت براساس الکسا در کدام یک از دستههای زیر قرار میگیرد:
نکته ۱: افراد اندکی که به تنهایی یک کسب و کار را اداره میکنند به تخمین بالای (۱ تا ۱۰۰ هزار) میرسند. تقریبا تمامی رتبههای «فوقالعاده» الکسا برای کسب و کارهای بزرگ یا متوسط هستند. در سمت دیگر ماجرا، تقریبا ۱۰۰ درصد تخمین «نامرئی» مربوط به افرادی است که تنها فعالیت خود را اداره میکنند.
نکته ۲: پیام «دادههای ترافیکی به اندازه کافی نیست» به این معنا است که در بین نوار ابزارها، افزونهها و منابع شخص ثالث دادههایی در مورد یک سایت وجود ندارد. عملا آن سایت «نامرئی» است.
نکته ۳: باید با توجه به وضعیت سایتتان و ترافیک واقعی آن به این تخمینها نگاه کنید. به عنوان مثال:
زمانی که به دانهبندی (اصطلاحی در مورد مشخص کردن کامل جزئیات) نیاز دارید (از جمله مقدار ترافیک از نظر تعداد بازدیدکنندگان) یا قطعیت (به عنوان مثال زمانی که به ویژه مطمئن بودن مهم است یا زمانی که امتیاز الکسا ظاهرا بی ربط است) از ابزارهای SEMrush یا SimilarWeb استفاده کنید.
به راحتی میتوان تعداد درگیریها (تعامل) را بررسی کرد تا قدرت اجتماعی تاثیرگذاران بالقوه مشخص شود. حتی به دنبال موفقیت بیشتر رسانههای اجتماعی، ترافیک سایت یک شاخص مهم است که در زمان ارزیابی تاثیرگذاران و همکاران در فروش باید به آن توجه کرد.
فرض کنیم که یک کسب و کار آنلاین در حوزه ریاضیات دارید.
همچنین فرض کنیم سایت math-only-math.com را به عنوان یک کاندیدا به عنوان همکار برای فروش آموزشهای ریاضی خود انتخاب میکنید.
توجه کنید این سایت با وجود آن که طراحی قدیمی دارد که سالها بهروزرسانی نشده است و عیبهای دیگری نیز دارد، ولی نشان میدهد که محتویات عالی میتواند سطح بلایی از ترافیک جستجو را جذب کند و گزینههای درآمدزایی عالی داشته باشد. تا چند لحظه دیگر دلیل آن را متوجه میشوید.
با الکسا شروع کنید که میتواند رتبه این سایت را ۳۰,۴۶۵ (و ۳۰,۴۶۵ در هند) نشان میدهد. این آمار فوقالعاده است. کارآفرینان فردی کمی به این سطح رسیدهاند. با دیدن این آمار میتوانید مطمئن شوید که ترافیک این سایت واقعا زیاد است.
گرچه، باید کمی وقت برای برقراری ارتباط بگذارید تا از این آمار و ارقام مطمئن شوید. استفاده از دو ابزار دیگر باعث خواهد شد بهتر بتوانید ترافیک سایت را تخمین بزنید:
SEMrush ترافیک طبیعی و همچنین پولی را مشخص میکند.
به عنوان مثال، SEMrush ترافیک سایت math-only-math.com را تنها ۲۰۰ هزار نشان میدهد که عالی است. این آمار برای یک شرکت اندازه متوسط است. (همچنین باید دقت کنید مالک این سایت برای ترافیک هزینه نمیکند.)
تعداد ترافیک بالای طبیعی در رتبه الکسا موثر بوده است و تصادفی نیست. اگر رتبه الکسا بالا بود ولی SEMrush آمار پایینی را نشان میدهد، یقینا باید از ابزار نهایی استفاده کنید.
SimilarWeb تخمین ترافیک بالای الکسا را تایید میکند (رتبه ۵۲۵۰۵ با ماهیانه ۱ میلیون بازدیدکننده). برای ما مهم نیست که این رتبه ۳۰ هزار یا ۵۳ هزار است چون هر دو به خوبی در دسته فوقالعاده قرار میگیرند.
رتبهبندی این سایت در SimilarWeb برای کشور هند نیز امتیاز الکسا آن را تایید میکند. بنابراین این سایت جزو سایتهای برتر هند است.
با توجه به این آمار، میتوانید به کمک روشهای مختلف یک همکاری متقابل مفید به وجود آورید. به عنوان مثال:
رتبه الکسا به شما کمک میکند همکاران بالقوه را پیدا کنید و کسب و کار خود را توسعه دهید و متوجه شوید آیا سایتی که مد نظر قرار دادید ارزش وقت، تلاش و هزینه شما را دارد یا نه.
چه زمانی از الکسا استفاده نکنید
واقعا تنها تحت یک شرایط نباید از الکسا استفاده کنید و آن هم برای سایت خودتان است. دلیل آن را توضیح میدهیم.
استفاده از ابزارهایی مانند گوگل آنالیتیکس اطلاعات دقیق را در اختیار شما قرار میدهند. بنابراین از الکسا برای ارزیابی ترافیک سایت خود استفاده نکنید.
ما پستهای متعددی را در انجمنهای متعدد بازاریابی آنلاین میبینیم که نگران افت رتبه الکسا یا عدد پایین آن هستند یا پس از بهبود این عدد جشن میگیرد. چرا این افراد نگران الکسا سایت خودشان هستند؟ بعضی از دلایل آن به شرح زیر است:
در پایان باید فقط بگوییم الکسا ابزاری ساده و راحت است. الکسا یک راه خوب برای ارزیابی سایتهای دیگران است نه سایت خودتان!
منبع: business2community.com
سامسونگ امسال با عرضه دو گوشی برای اعضای خانواده نوت خود یعنی نوت ۱۰ و نوت ۱۰ پلاس سنتشکنی کرد. سری نوت این شرکت همیشه جذاب بودند و بدون شک S Pen بیشترین سهم را در این قضیه داشته است.
در این مطلب قصد داریم به بررسی و نقد جامع گوشی گلکسی نوت ۱۰ پلاس سامسونگ بپردازیم.
گوشیهای گلکسی نوت بدون شک در بین افراد زیادی محبوب هستند ولی معمولا این محبوبیت بیشتر از چند ماه دوام نمیآورد و خیلی افراد پس از عرضه یک مدل جدید از سری پیکسل گوگل یا آیفون اپل آن را خیلی پیش از شروع کریسمس جایگزین میکنند.
ولی حالا کریسمس فرا رسیده است و با این وجود چنین اتفاقی رخ نداده است. علت چیست؟
خب، توضیح واضحی برای این قضیه وجود دارد، سری پیکسلها امسال به ویژه هیجانانگیز نبودند در حالی قیمت آیفونها با توجه به امکانات جدیدی که داشتند به ویژه زیاد بود. اما ظاهرا تنها این مسائل کافی نبوده است چون نوت ۱۰ به اندازه کافی خوب بوده است تا کاربران آن را نگه دارند.
ما به عنوان گوشیهایی که روزانه استفاده میکنیم، در دفتر دو گوشی نوت ۱۰ پلاس و یک مدل کوچکتر نوت ۱۰ داشتیم. یکی از ما نوت ۱۰ خود را با مدل پلاس عوض کرد تا بتوانیم مزایا و معایب هر کدام را بسنجیم. گرچه باید بگوییم، بخش زیادی از این مقاله براساس تجربه ما در استفاده از گلکسی نوت ۱۰ پلاس از زمان عرضه آن خواهد بود.
در مورد خمیدگیهای نمایشگر و حفره آن صحبت میکنیم، نگاهی به حسگر اثرانگشت اولتراسونیک میاندازیم و یقینا چند کلمهای در مورد S Pen حرف میزنیم.بدون شک قدرت دوربین این گوشی نیز محک زده خواهد شد.
اجازه دهید ابتدا با کیفیت ساخت و طراحی این گوشی شروع کنیم.
سری نوت از قدیم گوشیهای حجیم با لبههایی تیزتر از همتایان سری اس خود بودند که در همان سال وارد بازار میشدند و این قضیه با نوت ۱۰ پلاس تغییری نکرده است.
این گوشی همچنین شبیه به مدلهای اس ۱۰ اطراف نمایشگر در هر دو طرف و بالا و پایین حواشی باریکتر دارد.
با آن که لبههای تیز باعث شناسایی راحت نوت ۱۰ پلاس در مقایسه با سری اس میشوند، ولی این متمایزترین قابلیت آن نیست، بلکه این افتخار به دوربین داخل حفره نمایشگر داده شده است که در مرکز قرار دارد.
واقعا نمیتوانیم بگوییم کاربران عاشق بریدگی دوربین سلفی اس ۱۰ بودند یا حتی بریدگی قرصی شکل اس ۱۰ پلاس که فضای روی نمایشگر را اشغال میکرد (حتی با آن که میتوانید آن را با یک نوار مشکی بپوشانید).
به هرحال، این حفره در وسط نمایشگر نوت ۱۰ پلاس قرار گرفته است و به عبارت دیگر آیکونهایی که در آن بالا بودند در همان جایی هستند که معمولا انتظار دارید باشند. همچنین این بریدگی کوچکتر است، بنابراین در مقایسه با بریدگی سری اس فضای کمتری را اشغال میکند.
گرچه باید بگوییم این حفره همچنان یک حفره محسوب میشود، حتی اگر چشمان خود را به دلیل کارکرد عناصر رابط کاربری ببندید، این بریدگی به عنوان مثال زمانی که بخواهید یک کلیپ یوتیوب را در حالت تمام صفحه ببینید به چشم خواهد آمد.
بخواهیم کاملا منصف باشیم، این کاملا تقصیر سامسونگ نیست و یک راهحل بهتر وجود دارد، زمان تماشای ویدئوهای نتفلیکس به صورت تمام صفحه تنها به انتهای دوربین سلفی گسترش پیدا میکنند و حفره نمایشگر خللی در لذت تماشای نمایش به وجود نمیآورد.
حالا به حواشی تقریبا نامرئی اطراف نمایشگر و لبههای خمیده میرسیم. زمانی که دست خود را روی نمایشگر کش میدهید تا طرف مقابل را لمس کنید، با آن که دوست ندارید ولی فرامین لمسی تصادفا فعال شده و لمس شما ثبت میشود.
با آن که فناوری دفع لمس کف دست سامسونگ عالی است ولی گاهی اوقات زمانی که سعی کردیم طرف مقابل نمایشگر را لمس کنیم یعنی زمانی که با یک دست گوشی را گرفتیم و کار میکنیم، قاعده نرم انگشت شست ممکن است اشتباها بخشهای اشتباهی را لمس کند.
البته باید اشاره کنیم زمانی که از یک قاب استفاده کردیم ظاهرا این مشکلات وجود ندارند. همچنین باید اشاره کنیم زمان استفاده از مدل کوچکتر یعنی نوت ۱۰ نیز چنین تجربهای داشتیم.
حالا که صحبتش شد باید بگوییم استفاده از قاب ایده خوبی است چون کیفیت ساخت ترکیبی از آلومینیوم و شیشه با حداقل حواشی اطراف نمایشگر احتمالا آسیب به گوشی زمان افتادن را بالا میبرد.
روی نمایشگر از قبل یک محافظ نصب شده است که البته پلاستیکی است و پس از گذشت مدت زمانی خراشیده شد. بنابراین، آن را از روی تمام دستگاههایی که داشتیم برداشتیم. پس از آن، واقعا چه کم چه زیاد، روی نمایشگر خراش نیافتاد، قبلا نیز با سری نوت چنین کیفیت ساختی را تجربه کردیم.
البته باید بگوییم همه چیز بستگی به مراقبت و دقت کاربر دارد. ای کاش سامسونگ یک محافظ نمایشگر شخص ثالث را پیشنهاد میکرد که در عملکرد حسگر اثرانگشت تداخل ایجاد نکند.
یک نکته عجیب در مورد زندگی با نوت ۱۰ پلاس این است که بدون انتظار شما چپ و راست نورهای درخشانی را منعکس میکند. البته قبول داریم این گوشی بزرگی است و بخشی از آن گاهی اوقات از جیب شلوارهای جین بیرون میزند و همانطور که قدم میزنید نور را در جهتهای غیرقابل پیشبینی منعکس میکند. شاید بهتر باشد آن را در جیبهای بزرگتر قرار دهید.
البته باید بگوییم مدل غیر پلاس نوت ۱۰ یقینا جمعوجورتر است و سادهتر در جیب شلوارهای جین جا میشود. گرچه مدل پلاس زمانی که بحث اندازه کنار گذاشته میشود، یک مزیت عجیب نسبت به نوت ۱۰ دارد، نوت ۱۰ پلاس دقیقا به ضخامت نوت ۱۰ است، به عبارت دیگر به لطف ابعاد بزرگتری که دارد حس شگفتانگیز بودن را در خود حمل میکند.
به عبارت دیگر یک برتری ملموس نسبت ابعاد به ضخامت را شاهد هستیم.
ابتدا زمان عرضه نوت ۱۰ و نوت ۱۰ پلاس، این دو گوشی به علت موقعیت غیرمعمول دکمه پاور مورد تنفر کاربران قرار گرفتند، دکمههایی که همیشه در سمت راست بودند و تغییر جایگاه آنها به طرف مقابل یک توهین به مقدسات بود!
خود ما نیز در ابتدا خیلی طرفدار این طراحی نبودیم، ولی در حقیقت خیلی زود به آن عادت کردیم و حالا حتی مشکل خاصی با آن نداریم. اگر گوشیهای خود را هفته به هفته عوض میکنید، ممکن است ناراحتکننده باشد، ولی از آن جایی که اکثر افراد منتقد گوشی نیستند، اگر از گوشی نوت ۱۰ پلاس خود چند روز استفاده و سپس به آن عادت کنید از خودتان واقعا میپرسید دلیل این همه هیاهو برای چی بوده است.
همچنین باید به یک حقیقت دیگر یعنی نبود درگاه هدفون اشاره کنیم. با آن که ما بدون شک طرفدار گزینههای کمتر نیستیم، متوجه شدیم نبود درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون واقعا در استفاده ما از این گوشی تفاوت زیادی ایجاد نکرد.
جدا از استفاده از نوت ۱۰ پلاس به همراه یک ضبط ماشین قدیمی از طریق خروجی aux، واقعا متوجه نشدیم چرا باید به این درگاه نیاز داشته باشیم.
خب مجددا به موضوع همیشگی حسگر اثرانگشت رسیدیم. سامسونگ با گلکسی اس ۱۰ نسل جدید حسگرهای اثر انگشت یعنی اولتراسونیک را معرفی کرد تا یک شروع خوب در مقایسه با رقبا داشته باشد.
این شرکت اعلام کرد تجربه کاربری آزاردهنده استفاده از این حسگر اثرانگشت نتیجه ترکیب عواملی از جمله ویژگیهای این فناوری و طراحی رابط کاربری سامسونگ است.
انتشار بهروزرسانیهای نرمافزاری تا حدی به رفع مشکل دوم کمک کرد ولی حسگر اثرانگشت گلکسی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس هرگز نتوانستند در حد حسگرهای نوری باشند که تقریبا تمامی رقبا از آن استفاده میکنند.
دوست داریم بگوییم که نوت ۱۰ پلاس در این زمینه تجربه به مراتب بهتری فراهم میکند، ولی واقعا اینطور نیست. از بین سه نفری که در اداره گوشی نوت ۱۰ دارند، دو نفر نفرت خود را از حسگر اثرانگشت اعلام کردند و به گفته یکی از آنها قابل استفاده است.
بخشی از این قضیه همچنین در ارتباط با روزهای آزاردهنده اول استفاده از این گوشی است، یعنی زمانی که در مورد مکان قرارگیری حسگر هنوز ایده خوبی ندارید و نرمافزار به اندازه کافی فرصت نداشته است تا از اثرهای انگشت شما یک تصویر کاملا با جزئیات بگیرد.
چنین قضیهای به سادگی شما را در استفاده از آن مایوس میکند و روی ذهن شما عمیقا عبارت «به درد نمیخورد» حک میشود.
اگر در استفاده از آن پافشاری کنید، ممکن است به یک حالت پایدار برسید که حسگر از هر ۱۰ مرتبه تلاش، ۹ مرتبه گوشی شما را از قفل خارج میکند.حتی آن موقع نیز سرعت عمل کردن حسگر خیلی در حد سال ۲۰۱۹ حس نمیشود، چه به علت انیمیشنهای رابط کاربری سامسونگ باشد یا این که هدف از آنها تنها سرپوش گذاشتن روی سرعت نسبتا آهسته ذاتی عملکرد این حسگر است، هرچه است ما نمیتوانیم تشخیص دهیم جز این که فقط بگویم حسگرهای نوری رقبا همیشه سریعتر هستند.
البته ارزش دارد اشاره کنیم که کاربر همیشه میتواند قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر (AOD) را فعال کند تا به صورت یک طرح موقعیت حسگر را نشان دهد، تا مجبور نشوید آن را حدس بزنید.
این قضیه در روزهای اولیه استفاده از گوشی مفید است و نمیتوانیم متوجه شویم اگر واقعا از AOD استفاده میکنید چرا نباید آن را فعال کنید.
از طرف دیگر، اگر به علت تاثیری که فعال بودن این قابلیت روی شارژ باتری میگذارد طرفدار آن نیستید، باید چند هفته به خودتان زحمت دهید تا به عنوان مثال در محیطهای تاریک موقعیت حسگر را به خاطر بیاورید.
البته راهحل دیگری نیز وجود دارد. میتوانید با اسکن چهره نوت ۱۰ پلاس خود را از حالت قفل خارج کنید و در این راهحل تنها از دوربین جلو استفاده میشود، بنابراین امنیت آن در حد اثر انگشت نیست یا برخلاف سیستمهای مشابه در آیفون یا میت ۳۰ پرو از نقشهنگاری عمق بهره نمیبرد.
حتی با وجود این، از نظر ما به خوبی برای استفاده کلی در محیطهای روشن جوابگو بود و سرعت فوقالعاده بالایی دارد.
بدون شک قابلیت ممتاز سری گلکسی نوت S Pen است و بدون آن فقط عملا با یک گوشی اس ۱۰ پلاس روبرو هستید. اما شاید این تفکر اشتباه باشد؟ به نظر ما اشتباه است.
در بین سه کاربر نوت داخل دفتر، S Pen به ندرت مورد استفاده قرار گرفت ولی با این حال وجود آن را الزامی میدانستیم.
به عنوان مثال زمانی که فقط دوست ندارید تصویری که از نمایشگر گرفتید را برش بزنید، بلکه میخواهید روی آن نیز یک یادداشت بنویسید، یا زمانی که مهارتهای اجتماعی شما به اندازهای نیست که از کسی بخواهید از شما عکس بگیرد، بنابراین از S Pen به عنوان یک کنترل از راه دور برای عکاسی استفاده میکنید، یا زمانی که دوست دارید به خودتان دوران گذشته را یادآوری کنید یعنی زمانی که افراد واقعا با خط خودشان یادداشت مینوشتند.
بدون شک قبول داریم این موارد کاربردی خاص هستند ولی با این حال وجود دارند.
قلم جدید همچنین قابلیتی به اسم فرامین هوایی دارد که نمیتوانیم بگوییم در دنیای واقعی جدا از نوشتن این نقد از آنها استفاده کردیم. استفاده از S Pen به عنوان یک عصای جادویی در کنترل صداهای گوشی نوت خوب است، ولی در تمام طول مدتی که با این گوشی کار میکردیم تحت شرایطی قرار نگرفتیم که چرخاندن این قلم در هوا لازم باشد.
تمامی ما به نحوی از رابط کاربری One UI سامسونگ خوشمان آمد که در مورد لانچرهای قبلی سامسونگ چنین تجربه خوشایندی را نداشتیم.
اکثر لانچرهای اخیر سامسونگ تجربه کار بدون مشکل با اندروید را در گوشی فراهم میکنند و ایدههایی در خود دارند که گوگل هنوز به فکر اجرای آنها نیافتاده است.
توجه کنید که اندروید ۱۰ به تازگی برای گوشیهای نوت ۱۰ و نوت ۱۰ پلاس منتشر شده است، بنابراین این نقد اکثرا با توجه به تجربه ما در کار با نسخه ۱.۰ تا ۱.۵ لانچر One UI مبتنی بر اندروید ۹ است.
ابتدا به مسیریابی توسط ژستهای حرکتی اشاره میکنیم. شیوه پیشفرض سامسونگ در این زمینه جایگزینی دکمههای نوار مسیریابی با سوایپ (کشیدن دست روی صفحه) به سمت بالا به جهتهای مختلف است.
برخی از ما برای مدتی به این قضیه عادت کردیم و در موارد خاصی مشکلاتی داشتیم که در ابتدای پایین صفحه یک کادر لبه مانند بالای نمایشگر میآمد و تداخل ایجاد میکرد.
در موارد دیگری که انتهای گوشی خالی بود چنین مشکلاتی دیده نشد. سایر افراد ممکن است از شیوه ناقص استفاده از ژستهای حرکتی ناراحت شوند و تا زمانی که راهحل بهتری نباشد به استفاده از نوار مسیریابی ادامه دهند.
همین قضیه باعث طراحی اپلیکیشنOne Hand Operation + شده است، یک اپلیکیشن ساخت سامسونگ که سطح کنترل کاربر روی ژستهای حرکتی را افزایش میدهد.
این اپلیکیشن سوایپهای اریب یا طولانی از طرفین را فعال میکند و میتوانید با این ژستهای حرکتی همه نوع کاری را انجام دهید از جمله جابهجایی سریع بین دو اپلیکیشنی که اخیرا استفاده کردید.
البته با توجه به این که یک راهحل برای یک راهحل دیگر در نظر گرفته شده است، همچنان باید یکی از دو گزینه مسیریابی در سطح سیستمی را فعال کنید چون این اپلیکیشن بی نقص نیست.
به عنوان مثال در اپلیکیشن گالری، مهم نیست در زمان شروع سوایپ چقدر به لبه نمایشگر نزدیک باشید، همچنان به تصویر قبلی یا بعدی جابهجا میشود چون عمل برگشت به عقب فعال شده است.
به همین شکل در اپلیکیشن دوربین، از هر سه مرتبه دو مرتبه بین حالات عکاسی جابهجا میشوید و به عقب بر نمیگردید.
قابلیت دیگری که ما به مقدار زیادی پیش از عرضه رسمی آن در اندروید ۱۰ استفاده کردیم حالا شب (Night Mode) بود. فعال کردن آن عناصر رابط کاربری و همچنین اپلیکیشنهای را مشکی میکند.
البته باید بگوییم روی تمامی اپلیکیشنها به ویژه اپلیکیشنهای گوگل بیتاثیر است که از قضا به اندازه کافی از آنها استفاده میکنیم (به همین دلیل است که هیچکدام از افراد داخل اداره متاسفانه میت ۳۰ پرو ندارند).
با آن که بعضی از اپلیکیشن گوگل برای مدتی حالت تیره خودشان را دارند، ولی سایرین از این قابلیت بیبهره هستند و به نوعی پیوستگی بین بخشهای مختلف رابط کاربری را از بین میبرد.
سپس به این موضوع میرسیم که بعضی از اپلیکیشنها به ویژه بعضی از پیامرسانها، به دیدن طرح رنگی ابتدایی آنها عادت کردید نه حالت تیره جدیدی که برایشان در نظر گرفتند.
تمامی اینها باعث میشود که چرا قانع نشدیم باید از حالت تیره استفاده کنیم و آن را غیرفعال نگه داشتیم.
در این بین همچنین باید به منوی تنظیمات سامسونگ اشاره کنیم. مانند همان چیزی که از سامسونگ انتظار میرود، این بخش همه نوع تنظیمات عجیب و غریب دارد که حتی فکر نمیکردید برای کارهای مختلف چنین تنظیماتی وجود داشته باشد.
واقعا به بعضی از آنها نیازی نیست ولی اگر یک کاربر واقعی گوشیهای گلکسی هستید، کاملا این منوها را بررسی میکنید و از سطح سفارشیسازی که نوت ۱۰ پلاس در اختیار شما میگذارد لذت میبرید.
تمامی این سفارشیسازیهای نرمافزاری بخشی از دلیل این قضیه بودند که گوشیهای قدیمیتر سامسونگ پس از مدتی زمان استفاده سرعتشان کم میشود. ما میتوانیم با اطمینان خاطر بگوییم که دستگاههای نوت ۱۰ پلاس درست به همان روانی روزی که از جعبه فروش در آوردیم کار میکند.
۱۲ گیگابایت رم و حافظه داخلی ۲۵۶ گیگابایت از نوع UFS 3.0 فقط برای نمایش نیستند. گرچه نباید از این حقیقت غافل شویم سرعت نوت ۱۰ پلاس در حد بعضی از رقبا حس نمیشود، ظاهرا سامسونگ یک سرعت آسودهتر را ترجیح میدهد.
گلکسی نوت ۱۰ پلاس یکی از بهترین نمایشگرها و احتمالا بهترین را در دنیای موبایل دارد، شاید اگر نرخ تازهسازی تصویر بالا برایتان مهم نباشد.
زمانی که شرایط محیط حکم میکند این نمایشگر فوقالعاده روشن میشود و زمانی که بخواهید نور آن کاهش پیدا میکند.
سامسونگ با استفاده از حالت Vivid و طبیعی برای نمایشگر راه جدیدی برای رندرسازی رنگها پیدا کرده است تا انتخاب برای کاربر ساده شود.
حالت طبیعی، حالتی است که رنگها به طور کلی کنترلشدهتر هستند و با دقت حوزه رنگ sRGB را نشان میدهند.
اما سلیقه ما به معنای کنترل کیفیت رنگ نیست، بنابراین در تمام طول مدت استفاده از دستگاههای نوت ۱۰ از حالت vivid استفاده کردیم.
این گوشی رندرسازی رنگ را براساس انکودینگ محتوای نشان داده تنظیم میکند، گرچه کنترل کاربر روی آن کم است.
بدون شک کاربر هیچ کنترلی روی این قضیه ندارد که تمام پرچمدارهای امروزی سامسونگ مجهز به نمایشگرهای لبه خمیده شدند که نتیجه آن تا حدی تغییر رنگ و به صورت بالقوه بازتاب عجیب نور در زوایای بسیار باز است.
این مشکل در نوت ۱۰ پلاس در مقایسه با تمامی تجربههای قبلی ما شدت کمتری دارد که علت آن تا حد زیادی به تمایل جدید سامسونگ به استفاده از بخشهای خمیده کوچکتر بر میگردد.
دقت نمایشگر نوت ۱۰ پلاس در زمان بیرون آوردن از جعبه فروش در فول اچدی قرار داده شده است، حتی با آن که این پنل میتواند دقت 1440p داشته باشد.
ما هنوز مطمئن نیستیم چه احساسی در مورد این قضیه داشته باشیم، چون این گوشی یک پرچمدار است و باید نمایشگری با بالاترین و بهترین دقت داشته باشد و سپس کاربران بتوانند به عنوان یک گزینه دقت آن را کم کنند. البته باید بگوییم به راحتی میتوانید تنظیمات نمایشگر را تغییر دهید.
آمار نشان میدهند استفاده از دقت پایینتر ماندگاری شارژ باتری را بیشتر خواهد کرد، ادعایی که ما در تستهای خود نتوانستیم کاملا ثابت کنیم. اما در مورد شارپ بودن محتوا باید بگوییم که بعضی از ما اصرار داریم بین دقتهای مختلف تفاوت وجوددارد ولی بعضی دیگر ادعا میکنند که دقت فول اچدی به اندازه کافی خوب است.
ظاهرا باید به اختلاف نظر در این قضیه اعتراف کنیم.
واقعا از نظر آماری در مورد عمر باتری صحبت کردن سخت است، چون به شکل قابل توجهی به الگوهای مصرف کاربر بستگی دارد. بدون شک دوام بیشتر شارژ باتری بهتر است و نوت ۱۰ پلاس یک باتری بزرگ ۴۳۰۰ میلیآمپر دارد.
اجازه دهید یک روز معمولی استفاده از این گوشی و تاثیر آن روی شارژ باتری را شرح دهیم. با قرار دادن تنظیمات نمایشگر روی دقت فول اچدی و حالت پاور در حالت پیشفرض بهینهاش، ساعت ۷.۳۰ صبح گوشی از شارژ در آورده شد.
زمانی که به انتهای روز کاری یعنی ساعت ۵ بعدازظهر نزدیک شدیم، تقریبا یک ساعت به کمک بلوتوث از سرویس اسپاتیفای و ۳۰ تا ۴۰ دقیقه ویدئوهای یوتیوب، همگی با وایفای استفاده کردیم و شاخص باتری روی عدد ۶۵ درصد ایستاده است.
زمانی که نیمه شب به رختخواب رفتیم، پس از این که یک ساعت دیگر در یوتیوب پرسه زدیم، شارژ گوشی به۵۰ درصد رسید.
روز دیگر، پس از ۴ یا ۴.۵ ساعت کار با گوشی و پس از این که ۱۶ ساعت از شارژ کامل آن گذشته بود، نوت ۱۰ پلاس عدد ۳۵ درصد شارژ را نشان میداد، بنابراین به راحتی میتوانستیم ۲ ساعت دیگر از آن در حین روشن بودن نمایشگر استفاده کنیم.
در یک سناریو دیگر در محیط کاملا نورانی که تنظیم نور نمایشگر در حالت خودکار بود (عملا هر زمان که نمایشگر روشن بود در بالاترین مقدار خود قرار میگرفت)، شارژ گوشی پس از یک پیادهروی ۴ ساعته که در طول آن چندین عکس و ویدئو گرفتیم به ۳۰ درصد رسید.
از نظر عمر باتری نوت ۱۰ پلاس در مقایسه با نوت ۱۰ کاملا برتر بود، با وجود اختلافهایی که در اندازه نمایشگر و ظرفیتهای باتری دیده میشود. در دنیای واقعی شارژ باتری نوت ۱۰ کوچکتر در روزهایی که حجم استفاده بالا بود کم میآورد ولی مدل پلاس با اطمینان بالا در کنار ما ایستادگی میکرد.
در جعبه فروش گلکسی نوت ۱۰ پلاس یک شارژر ۲۵ وات قرار دارد که کمی بیشتر از یک ساعت باتری را کاملا شارژ میکند. پس از تنها ۳۰ دقیقه شارژ باتری از ۰ به ۶۴ درصد میرسد که در جدول سرعت شارژ ما جزو بهترها قرار میگیرد و تنها شارژرهای ۵۰ و ۶۵ بالاتر از آن دیده میشوند.
با آن که شارژر این گوشی از نوع USB Power Delivery است، این قابلیتهای PPS (PPS مخفف منبع تغذیه قابل برنامهریزی) است که به شما اجازه میدهد با وات بالا گوشی خود را شارژ کنید ولی اگر میخواهید از شارژرهای شخص ثالث استفاده کنید، باید به دنبال یک مدل PPS بگردید.
نوت ۱۰ پلاس همچنین از شارژ ۴۵ وات پشتیبانی میکند البته برای آن باید شارژ مجزایی که سامسونگ میفروشد را بخرید.
نوت ۱۰ پلاس همچنین از فناوری شارژ بیسیم پشتیبانی میکند. نکته خوب ماجرا این است که کاربر میتواند گوشی خود را روی هر پد سازگار Qi شارژ کند و همچنین با دستگاه خود، دستگاههای سازگار دیگر را شارژ کنید. این یکی دیگر از قابلیتهایی است که نیمی از کاربران از آن استفاده میکنند و بدون آن قادر به زندگی نیستند، گرچه برای نیمی دیگر اصلا وجود آن مهم نیست.
گلکسی نوت ۱۰ پلاس مجهز به ترجیحا سه دوربین استاندارد است که عملکردی انقلابی ندارند ولی کم نیز نمیگذارند. سامسونگ از یک دوربین عریض آشنا استفاده کرده است که در کنار آن یک لنز فوق عریض و یک تلهفوتو کوتاه قرار میگیرد.
کوتاهی این لنز تلهفوتو است که باعث شد خواستههای ما برآورده نشود چون این لنز در دنیای گوشیهای هوشمند با زوم ۲ برابر به شمار میرود و در قلمروی لنزهای دوربین فول فریم معادل ۵۰ میلیمتر.
سایر شرکتها از لنزهایی با طول بیشتر استفاده میکنند و در گوشیهای معمولی نیز لنزهای تلهفوتو با زوم ۳ برابر و ۵ برابر را نیز دیدیم.
ظاهرا سامسونگ قصد دارد با عرضه اس ۱۱ در این زمینه غوغا کند. البته نباید از این حقیقت غافل شویم که آیفون ۱۱ پرو (و مدل مکس) نیز چنین لنزی دارد، بنابراین در بالای جدول گوشیهای پرچمدار همه چیز برابر است.
اما نکته دیگری که مجموعه دوربین نوت ۱۰ پلاس ما را آزار داد نبود فناوری فوکوس خودکار برای ماژول با زاویه فوق عریض است تا از این نظر مجددا در کنار آیفونهای امروزی قرار گیرد.
نقش این قابلیت زمان عکاسی از اشیاء نزدیک، یعنی فاصله ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتری دوربین دیده میشود که در نبود آن تصاویر محو هستند چون فوکوس در بینهایت ثابت شده است.
اما از طرف دیگر دوربین اصلی در بین گوشیهای گلکسی از زمان اس ۷ بهترین است. البته، این دوربین در طی این چند نسل دائما بهتر شده است و یک تغییر مهم که از آن آگاه هستیم گشادگی دریچه دیافراگم یا ضریب اف دوگانه است که در نسل اس ۹ به دوربینهای سامسونگ آورده شد.
قابلیت جابهجایی بین ضریبهای اف چندین مزیت به دوربین گلکسی نوت ۱۰ پلاس داده است، این دوربین به لطف گشادگی دریچه دیافراگم کم عرض f/2.4 خود در محیطهای روشن میتواند تصاویر شارپتر بگیرد، در حالی که این مقدار در محیط کم نور به f/1.5 تغییر میکند تا دوربین بتواند تا جای ممکن فوتونهای نوری را جمعآوری کند.
رقبا معمولا یک ضریب اف روشن در محدوده f/1.6 تا f/1.8 دارند و از این فراتر نمیروند.
گلکسی نوت ۱۰ پلاس در روز با تمامی سه دوربین خود تصاویر عالی میگیرد. این گوشی تصاویری با بالاترین سطح اشباع در بازار گوشیهای هوشمند ثبت میکند تا حدی که رنگهای واقعی به مقدار زیادی غلیظ میشوند.
ممکن است طرفدار این نوع رنگپردازی نباشید، ولی از نظر سامسونگ طرفدارانش چنین کیفیت تصاویری را دوست دارند، ما نیز به عنوان کاربران نوت ۱۰ بحثی نداریم.
از طرف دیگر دوربین این گوشی یکی از پیشرفتهترین پردازشهای HDR را دارد و میتوانید پیشرفت قابل توجه را مشاهده کنید. وجود قابلیت پیشنمایش HDR زنده نیز عالی است ولی کاملا دقیق نیست چون سامسونگ پس از ثبت هر تصویر محاسبههای زیادی انجام میدهد که تنها در گالری متوجه آن خواهید شد.
حالت عکاسی HDR در تمامی سه دوربین عملکرد خوبی دارد و ثابت میکند دامنه دینامیک نهایی در یک تصویر دیگر کاملا مشروط به دامنه دینامیک حسگر اصلی نیست.
از نظر جزئیات، شارپی و کنتراست، هر سه دوربین اختلافهایی را نشان میدهند. ماژول اصلی و تلهفوتو از نظر جزئیات شبیه به یکدیگر هستند، گرچه لنز تلهفوتو تصاویری با کنتراست کمتر میگیرد تا ظاهر تصاویر اندکی محو باشد.
کیفیت تصاویر لنز فوق عریض به شکل قابل توجهی ملایمتر است ولی با این حال برای یک دوربین فوق عریض همچنان قابل قبول است. در بعضی از جزئیات ریز تصادفی مانند علف یا آسفالت یک ظاهر بیش از حد پردازش یافته اندکی ناخوشایند دیده میشود که اگر از نزدیک به تصاویر گرفته شده با هر سه دوربین نگاه کنید متوجه آن خواهید شد.
تصاویری که در شب با دوربین گلکسی نوت ۱۰ پلاس گرفتیم عالی بودند، چه با حالت معمولی Photo باشد چه حالت عکاسی در شب. گرچه کیفیت تصاویر طوری نبود که تحت هر کدام از این حالتها ما را غافلگیر کند.
گوشی تصاویر خوب با جزئیات، دامنه دینامیک وسیع و رنگهای به خوبی حفظ شده میگیرد ولی کیفیت آنها طوری نیست که مرتبه بعدی که فرصت عکاسی در شب پیش آمد سریعا گوشی نوت ۱۰ پلاس را پیشنهاد دهیم.
دوربین سلفی ۱۰ مگاپیکسل گوشی نوت ۱۰ پلاس به صورت پیشفرض هر مرتبه که با آن عکاسی میکنیم تصاویر را به یک دقت ۶.۵ مگاپیکسل برش میزند. پس از ۴ ماه استفاده از گوشیهای نوت ۱۰ و نه ماه یا بیشتر با سری اس ۱۰، این قضیه حتی اندکی ما را اذیت نکرده است.
امیدواریم سامسونگ به تصمیم خود پایبند باشد یا به کاربر اجازه دهد حالتی که دوست دارد را انتخاب کند یا دوربین به یاد آورد چه تنظیماتی استفاده کردید تا مجددا پس از باز شدن دوربین سلفی از آن استفاده کند. حالتی که الان است منطقی به نظر نمیرسد.
تصاویر سلفی زمانی که حجم نور به اندازه کافی است بسیار خوب هستند ولی حتی در شرایط نوری نسبتا تاریک کیفیت خاصی را مشاهده نمیکنیم.
گلکسی نوت ۱۰ پلاس در اداره ما مشخص شد کاملا محبوب است. پس از بحثهای تکراری در مورد این که نوت جدید آن قدر جذاب نیست، فقط با یک محصول با قابلیتهای اندک بیشتر در مقایسه با اس ۱۰ پلاس و مجهز به یک قلم و یک افزایش نسل در مقایسه با نوت ۹ و غیره روبرو هستیم و شک نداریم زمان عرضه این گوشی کاربران نیز همین احساس را داشتند، متوجه شدیم کاربران در مقایسه با سالهای قبل دستگاههای نوت بیشتری خریدند.
همچنین نباید این نکته مهم را غافل شویم تعداد زیادی از این کاربران این گوشی را تا فصل تعطیلات نگه داشتند که بیشتر از حدی است که در دنیای سریعا در حال تغییر فناوری میبینیم.
علت بی عیب بودن نوت ۱۰ پلاس نیست. ولی زمانی که سعی میکنیم مواردی را فهرست کنیم که ما را اذیت میکنند تنها به مواردی مانند نبود درگاه هدفون، لنز تلهفوتو با زوم دو برابر، گاهی اوقات ورودی لمس تصادفی، حسگر اثرانگشت با عملکرد نه چندان قاطع برخورد میکنیم که تمامی آنها با آن که حقیقت دارند ولی واقعا سطح اهمیتشان بالا نیست.
نمایشگر زیبای امولد هر زمان که برنامه «سیاره ما» را در نتفلیکس تماشا میکنیم خنده را به روی لبان ما میآورد، گوشی در بحث ماندگاری شارژ باتری با اعتماد به نفس عمل میکند و اجازه میدهد روزهای شلوغ خود را بدون مشکل سپری کنیم، سپس به دوربینها میرسیم که تصاویری میگیرند که خاطرات ما را در آینده طوری زنده میکنند که انگار مجددا آن جا هستیم.
از طرف نکات کوچکتری نیز وجود دارد که شدت ذوق ما را بیشتر کند مانند بلندگو که جزو بهترینهایی هستند که در یک گوشی میتوانید پیدا کنید، بخش نرمافزاری فقط کاربردی نیست بلکه حتی لذتبخش است، حافظه داخلی بیشتر از چیزی است که واقعا نیاز داشته باشید، سرعت شارژ بالا است، S Pen حتی قابلیتهای بیشتری دارد.
ما میتوانیم عملا این فهرست را ادامه دهیم، ولی به دلایل بیشتر برای متقاعد کردن خودمان نیاز نداریم که گلکسی نوت حداقل تا زمان ورود اس ۱۱ به بازار شاه جدید قلمروی گوشیهای سامسونگ است.
توجه: ما برای این نقد جامع از دستگاههای نوت ۱۰ پلاس مجهز به چیپست اگزینوس استفاده کردیم، بنابراین تمام ارزیابیهای ما براساس این مدل از گوشیها است.
با آن که در گذشته بین مدلهای پرچمدار سامسونگ که مجهز به چیپستهای اگزینوس و اسنپدراگون بودند از نظر عملکرد اختلاف قابل قبولی وجود داشت، ولی تجربه ما با نوت ۱۰ پلاس نشان داد این اختلاف به حداقل رسیده است و یافتههای ما باید در مورد هر دو مدل صدق پیدا کند.
منبع: gsmarena.com
فرضیه وجود موجودات فرازمینی مدتهاست که مطرح است. نه دلیلی برای رد کردن صد در صد آن وجود دارد، نه شواهدی که وجود آنها را اثبات کند به دست میآید. نظریات و بررسیهای دانشمندان هم تا کنون جوابی قانع کننده برای این سؤال پیدا نکرده است. هر روز تخمینها و آمار و احتمالات جدیدی برای حضور موجودات بیگانه در کهکشان راه شیری ارائه میشود. بر طبق مطالعات جدید انجام گرفته، کهکشان راه شیری ما ممکن است دارای حیات بیگانهای که مدتها به دنبال آن میگشتیم، باشد
مثلاً ممکن است این موجودات بیگانه چندین میلیون سال پیش به دیدار ما آمده باشند. زمانی که ما هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته بودیم و برای این دیدار حاضر نبودیم. مطالعهای که بهتازگی در مجله Astronomical Journal منتشر شده توضیح میدهد که حیات هوشمند بیگانه ممکن است واقعاً در کهکشان ما وجود داشته باشد و بسیار پیش از آن که ما دست به اکتشاف فضا و کیهان بزنیم، آنها تمام جهان را در نوردیده باشند. این فرضیه در واقع تلاشی برای پاسخ دادن به پارادوکس فرمی است. در پارادوکس فرمی به عدم مشاهده هیچ گونه اثر حیات بیگانه توسط بشر اشاره میشود و این موضوع را تناقضی در مقابل احتمال بالای وجود حیات بیگانه در کیهان، میداند.
فرمی همچنین امکان پذیر بودن سفرهای میان ستارهای را مطرح کرده است. بر اساس تناقض فرمی، این سؤال مطرح میشود که اگر حیات بیگانه در جایی از این کهکشان به وجود آمده، احتمالاً فرصت کافی برای گشت و گذار در نقاط مختلف را داشته است. یعنی منطقاً ما باید در طول تاریخ چند ده هزار ساله خود، آنها را ملاقات میکردیم. در نهایت چالشهای فرمی و مسائل دیگر باعث شده که اساساً وجود حیات بیگانه در جهان هم چنان در تردید باشد. بر این اساس برخی نتیجه میگیرند که حیات بیگانه، یا حداقل حیات متمدن و هوشمند فضایی، اصلاً وجود ندارد.
ولی بحث اینجا به اتمام نمیرسد. این استدلال در مورد عدم وجود فضاییها را هم میتوان به چالش کشید. مثلاً میتوان گفت شاید موجودات فضایی سالهای بسیار دور به زمین آمدهاند. زمانی که یا انسانها اصلاً وجود نداشتند یا اگر هم بودهاند، توانایی و ابزار ثبت این ملاقات را در دست نداشتند. همچنین شاید حیات بیگانه مورد نظر ما موجودی با استراتژی پیچیده یا درگیر مسائل جانبی است که باعث شده تا فعلاً به دیدار ما بر روی سیاره سبز نیایند. بهطور کلی این موضوع را به دو شکل میتوان توجیه کرد. اول اینکه ممکن است آنها هیچ گاه موفق به خارج شدن از سیاره خود نبوده باشند. و دوم اینکه ممکن است ملاقات مورد انتظار ما سالها قبل اتفاق افتاده باشد. البته امکان عدم وجود هیچ گونه موجود فضایی را هم باید بهعنوان یک گزینه سوم به فهرست اضافه کرد.
ستارهها و سیاراتشان، همگی به دور نقطهای در مرکز کهکشان گردش میکنند. ولی مسیر و سرعت هر کدام از آنها متفاوت است. گاهی سیارات و ستارهها به هم نزدیک شده که یک فرصت عالی برای سفر از یک سیاره به سیاره دیگر است. اگر حیات بیگانه مانند ما محدودیتهای زیادی برای سفرهای فضایی داشته باشد، احتمالاً به هر سیارهای که نزدیکتر است سفر میکند. یعنی ما باید منتظر نزدیک شدن مجدداً سیاره زمین به سیاره دارای حیات بیگانه، بمانیم.
دانشمندان به چند طریق به پاسخی برای پارادوکس فرمی رسیدند. همچنین ممکن است لازم باشد زیر سطح سیاره به دنبال بیگانهها باشیم. جایی که طبق برخی مطالعات، ممکن است توسط اقیانوسها احاطه شده و موجودات فضایی به هر دلیل آن جا را بهعنوان خانه خود انتخاب کرده باشند. اگر چنین باشد، آنها احتمالاً شانس زیادی برای ترک خانه و در نتیجه توانایی برقرار ارتباط را نخواهند داشت.
نظریه دیگری که علت عدم برقرار ارتباط موجودات فضایی را توضیح میدهد، «باغ وحش» نام دارد. در این نظریه گفته میشود که در کهکشان راه شیری جوامع مختلفی از موجودات هوشمند وجود دارد ولی آنها برای حفظ بقای خود، یا حفظ منابع یا طبیعت و … با مردم دیگر نقاط جهان ارتباطی برقرار نکردهاند.
علت فرضیه پردازیهای مختلف برای سؤال به عدم ملاقات ما و بیگانهها به این جهت است که تخمینها و آمارها از شانس بالای وجود حیات بیگانه صحبت میکنند. مثلاً تحقیقاتی انجام شده در دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۱۸ نشان داد فقط ۴۰ درصد احتمال دارد ما در کهکشان خود تنها باشیم. همچنین احتمال تنها بودن ما در تمام جهان فقط ۳۳ درصد است. البته بامطالعه جزئیتر این تحقیقات میتوان فهمید که برخی عوامل مهم و محدود کننده حیات در کهکشان اصلاً در نظر گرفته نشده است. بهعنوان نمونه، حرکت ستارهها و کهکشان میتواند یک محدودیت مهم در گسترش قلمرو تحت نفوذ تمدنهای بیگانه باشد. کهکشانها، ستارهها و سیاراتی که به دور آنها میچرخند دائماً در حرکتاند و زمان تقریبی لازم برای یک بار گردش در کهکشان حدود ۲۳۰ میلیون سال است. با در نظر گرفتن این موضوع باید گفت حتی اگر شکلی از حیات هوشمند در یکی از منظومههای خورشیدی و در نقاط دوردست کهکشان وجود داشته باشد، باز هم برای ملاقات آنها مجبور خواهیم بود منتظر نزدیک شدن ستارههایمان بمانیم.
در حقیقت موجودات فضایی منتظر بهترین موقعیت برای حرکت به سمت مقصد جدید میمانند و بیمهابا به دل جاده نمیزنند. درست مثل ما که زمانی به سمت مقصد فضاییمان حرکت میکنیم که در کمترین فاصله نسبت به ما قرار میگیرد. اگر موجودات بیگانه به تلپورت و ایجاد کرمچاله برای کوتاه کردن سفر دست پیدا نکرده باشند، احتمالاً صبر کردن را به یک سفر بسیار طولانی ترجیح خواهند داد. این صبر چندین میلیون ساله میتواند علت اصلی عدم ملاقات ما با یکدیگر باشد.
محققین برای بررسی احتمالات و سناریوهایی که به وجود حیات بیگانه مرتبط میشود، از مدل سازی های عددی و شبیه سازی گسترش تمدن آنها در کهکشان استفاده کردند. برای این کار احتمالاً وجود تمدن در نزدیکی ستارهها، فاصله آنها، سرعت کاوشگرها و سفینههای فضایی و تعداد مأموریتهای فضاییشان را تخمین زدند. در این مطالعه هیچ گونه جهت گیری در مورد سیاستها، انگیزهها و … نداشتند. اینها مواردی هستند که باعث ناکارآمدی برخی از راه حلهای رفع پارادوکس فرمی میشوند.
بزرگترین مشکل در تخمین رفتار موجودات بیگانه ، نداشتن یک نقطه مرجع و اطلاعات بیشتر در مورد انواع دیگر موجودات هوشمند است. ما فقط یک نمونه در دست داریم که آن هم تمدن خودمان است. یعنی در حقیقت تمام پیش بینیها و تخمینهای ما در حقیقت بر اساس آن چه خودمان انجام دادهایم و از دنیای خود میدانیم، انجام شده است. باوجود تمام این محدودیتها، انجام این تحقیق و بررسیها هم چنان ارزشمند هستند. نتایج این تحقیق نشان داد که کهکشان راه شیری ما احتمالاً منظومههای خورشیدی بسیار زیادی در دل خود پنهان کرده است. با اضافه کردن سرعت رشد تمدنها و … میتوان به این نتیجه رسید که وجود حیات بیگانه در کهکشان ما محتمل است ولی انتظار اینکه در آینده نزدیک آنها را ببینیم، بسیار کم احتمال است. مهمترین دلیل آن هم فاصله زیاد ما با سیارات و ستارههای دیگر است.
تا به حال در حدود ۴ هزار سیاره در خارج از منظومه شمسی یافت شده است که هیچ کدام از آنها میزبان حیات بیگانه نبودهاند. ولی بررسی ۴ هزار سیاره در مقابل ۱۰۰ میلیارد ستارهای که فقط در کهکشان ما جای گرفته است، ناچیز به نظر میرسد. طبق برخی تخمینها، گفته میشود حدود ۱۰ میلیارد سیاره قابل سکونت مانند زمین در کهکشان ما وجود دارد.
نگاه ما به جهان اطراف ما در حال حاضر بیشتر شبیه به تلاش برای پیدا کردن نهنگ در یک اقیانوس پهناور است! اگر با نگاه به دریا و اقیانوس نمیتوانیم نهنگها را ببینیم به این معنی نیست که آنها وجود ندارند.
بحث دیگری که در مورد ملاقات انسان با موجودات بیگانه مطرح میشود، احتمال حضور آنها بر روی زمین در گذشته است. در حال حاضر هیچ موجود بیگانهای که بشناسیم بر روی زمین وجود ندارد. به نظر میرسد در گذشته هم زمین میزبان مهمانهای بیگانه نبوده است. ولی تمام اینها نمیتواند با قطعیت ثابت کند که موجودات بیگانه هیچ گاه به زمین نیامدهاند.
از آن جا که زمین حدود ۴.۵ میلیارد سال عمر دارد، حیات بیگانه ممکن است مدتها بیش به دیدار ما آمده باشد. زمانی که ممکن است هنوز هیچ حیاتی بر زمین شکل نگرفته باشد. واقعیت آن است که ما فعلاً قادر به تشخیص شواهد و آثار باقی مانده از بازدید کنندگان گذشته احتمالی نیستیم. پس نمیتوانیم در این مورد نظری دهیم. برخی دیگر حتی امکان گذر کردن موجودات فضایی از کنار زمین را در عصر حاضر (حضور انسان بر زمین) مطرح میکنند. بیگانهها ممکن است به دلایل مختلف از ملاقات زمین صرف نظر کرده باشند و در نتیجه ما هیچ گاه متوجه حضور آنها نشده باشیم. مثلاً اینکه شاید آنها به دنبال خانهای جدید برای گسترش تمدن خود بودهاند و به سیارهای که قبلاً توسط شکلی دیگر از حیات اشغال شده است، علاقهای نداشته باشند.
در شبیه سازی انجام شده، فرض بر این گذاشته شده است که حیات بیگانه تنها به درصدی ناچیز از سیاراتی مشاهده میکند را سر میزند. یعنی اگر حیات بیگانه وجود داشته باشد، احتمالاً تا کنون توانسته است تمدنش را به نقاط مختلف کهکشان ارسال کند. ولی این به معنی آن نیست که ما قادر خواهیم بود این اتفاقات را مشاهده کنیم.
فعلاً باید به این حقیقت که سیارههای قابل سکونت نادر هستند و یا علاقهای به برقراری ارتباط با ما ندارند، بسنده کنیم. در سالهای آینده با ارتقای تجهیزات و روشهای کشف سیارات قابل سکونت، با سرعت بسیار بیشتری سیارات را بررسی خواهیم کرد که ممکن است نهایتاً به کشف حیات بیگانه ختم شود.
بهطور مثال ناسا در حال ساخت تلسکوپ فضایی جیمز وب است که قادر خواهد بود عمق فضا و زمان را رصد کند و حتی ممکن است وقایع اولیه بیک بنگ را هم مشاهده کند. این تلسکوپ قرار است سال ۲۰۲۱ به فضا پرتاب شود. تمان این پیشرفتها همچنین به تخمین دقیقتر و واقعگرایانهتر دانشمندان در مورد احتمالاً وجود موجودات بیگانه کمک خواهد کرد.
منبع: sciencealert
در اکتبر سال ۱۹۵۰، ریاضیدان و دانشمند معروف انگلیسی آلن تورینگ مقالهای به اسم «هوش و دستگاه محاسباتی» در نشریه MIND منتشر کرد که در آن زمان از موضوعی صحبت میکرد که برای بسیاری از افراد مانند یک داستان فانتزی علمی تخیلی بود.
تورینگ در این مقاله سوال کرده بود «آیا ممکن نیست دستگاهها کاری را انجام دهند که باید از آن عنوان اندیشیدن یاد کنیم ولی بسیار متفاوت با تفکر انسانی باشد؟»
تفکر تورینگ این بود که آنها میتوانند. علاوه بر این، او باور داشت که امکان ساخت یک نرمافزار برای یک کامپیوتر دیجیتالی وجود دارد که آن را به نحوی فعال کرد که ناظر به محیط اطرافش باشد و مسائل جدید ، از بازی شطرنج گرفته تا درک زبان انسان و صحبت با آن را یاد بگیرد.
همچنین او تصور کرد که دستگاهها در نهایت میتوانند توانایی انجام کارهای خود را بدون هدایت و نظارت انسان به دست آورند.
او پیشبینی کرد «ما میتوانیم امیدوار باشیم که دستگاهها در نهایت با انسان در تمامی زمینههای کاملا هوشی و فکری رقابت خواهند کرد.»
تقریبا ۷۰ سال بعد، رویای ظاهرا عجیب تورینگ به یک حقیقت تبدیل شده است. هوش هیجانی که اکثرا آن را با مخفف AI میشناسیم، توانایی یادگیری از تجربیات و انجام وظایف شناختی را به ماشینها میدهد، از آن دست کارهایی که زمانی ظاهرا تنها مغز انسان قادر به انجام آن بوده است.
هوش مصنوعی به سرعت در بین تمدنهای مختلف پخش شده است و نوید انجام همه نوع کار را میدهد از امکان ساخت خودروهای خودران گرفته تا مسیریابی در خیابانها و پیشبینی دقیقتر طوفان.
هوش مصنوعی در زندگی روزمره، تصمیم میگیرد در محیط وب چه تبلیغاتی به کاربر نشان داده شود و نیروبخش آن رباتهای گفتگو دوستانهای است که هنگام بازدید از یک وبسایت فروشگاه الکترونیکی برای پاسخ به سوالات شما و فراهمسازی خدمات مشتری ظاهر میشوند.
علاوه بر این، هوش مصنوعی در دستیار صوتی دستگاههای هوشمند خانگی با قابلیت صوتی ادغام شده است تا مجموعهای از وظایف مختلف را انجام دهد از کنترل تلویزیونهای هوشمند و زنگ درب گرفته تا پاسخگویی به سوالات بیاهمیت و کمک به ما در پیدا کردن آهنگ محبوبمان.
اما ما هنوز تازه در شروع کار هستیم. چون فناوری هوش مصنوعی به مراتب پیچیدهتر و توانمندتر شده است و اتتظار میرود اقتصاد جهان را به شکل قابل توجهی ترقی دهد و براساس پیشبینی موسسه McKinsey Global تا سال ۲۰۳۰ یک ارزش افزوده تقریبا ۱۳ تریلیون دلار را به همراه خواهد آورد.
سارا گیتس، یک استراتژیست پلتفرم تلحیلی در شرکت SAS، یک شرکت خدمات و نرمافزاری جهانی که تمرکز آن تبدیل دادهها به هوش برای مشتریانش است میگوید «هوش مصنوعی هنوز در مراحل اولیه پذیرش خود قرار دارد ولی سرعت آن را به اوج است و از آن در تمامی صنایع استفاده خواهد شد.»
شاید این نکته حتی جالبتر باشد که حیات انسان کاملا توسط فناوری متحول شده است که بسیاری از ما حتی درک کمی از آن داریم، البته اگر اصلا درکی داشته باشیم، فناوری که به قدری پیچیده است که حتی دانشمندان به سختی میتوانند آن را توضیح دهند.
واسانت هاناوار، استاد و مدیر آزمایشگاه تحقیقات هوش مصنوعی دانشگاه ایالاتی پن میگوید «هوش مصنوعی یک خانواده از فناوریهایی است که کارهای را انجام میدهند که تصور میشود انسانهای برای انجام آنها نیاز به هوش دارند. من میگویم «تصور میشود» چون هیچکس واقعا کاملا مطمئن نیست هوش چیست.»
هاناوار برای هوش دو دسته اصلی را توصیف میکند. یک هوش محدود وجود دارد که دستیابی به شایستگی در یک قلمروی محدود تعریف شده است مانند تحلیل عکس عکسبرداری با اشعه ایکس و اسکنهای MRI در رادیولوژی.
در طرف مقابل هوش عمومی است که بیشتر یک توانایی شبه انسانی برای یادگیری در مورد هر موضوعی و صحبت در مورد آن است.
هاناوار توضیح میدهد «یک دستگاه ممکن است در تشخیص در زمینه رادیولوژی خوب باشد، ولی اگر از آن در مورد بیسبال اطلاعات بخواهید، هیچ ایدهای نخواهد داشت. در حال حاضر تنوع و همهکاره بودن هوش انسانی فراتر از دسترسی هوش مصنوعی است.»
طبق گفته هاناوار، هوش مصنوعی دو بخش مهم دارد. یکی از آنها بخش مهندسی است یعنی ساخت ابزارهایی که به طریقی از هوش استفاده میکند.
بخش دیگر علم هوش یا ترجیحا نحوه فراهمسازی این امکان برای یک دستگاه است تا به نتایجی دست پیدا کند که قادر به مقایسه با نتایجی باشد که مغز انسان به آن میرسد، حتی اگر دستگاه از طریق فرآیند بسیار متفاوتی موفق به این کار شود.
هاناوار به عنوان مثال میگوید «پرندهها و همچنین هواپیماها پرواز میکنند، ولی شیوه پرواز آنها کاملا متفاوت است. حتی با این وجود، هر دو آنها از فیزیک و ایرودینامیک استفاده میکنند. به همین شکل، هوش مصنوعی براساس این ماهیت است که قواعد کلی در مورد نحوه رفتار سیستمهای هوشمند وجود دارد.»
کرت کیگل، یک نویسنده، دانشمند داده و آیندهنگر که بنیانگذار شرکت مشاوره Semantical است میگوید هوش مصنوعی «به طور کلی نتایج تلاش ما برای درک و شبیهسازی شیوه عملکرد مغز و استفاده از آن در سیستمهای خودکار (به عنوان مثال پهبادها، رباتها و ایجنتها) است.
او همچنین سردبیر یک خبرنامه فناوری اطلاعات روزانه به اسم The Cagle Report است.
از طرفی با آن که کامپیوترها از مدارها، نیمه هادیها و رسانه مغناطیسی به جای سلولهای زیستی برای ذخیرهسازی اطلاعات استفاده میکنند و شیوه تفکر انسان واقعا با آنها فرق دارد، ولی شباهتهای جالبی دیده میشود.
کیگل توضیح میدهد «موضوعی که در ابتدای کشف آن هستیم این است که شبکههای گراف زمانی که شروع به صحبت در مورد میلیاردها گره میکنید واقعا جالب هستند و مغز الزاما یک شبکه گراف است، البته شبکهای که در آن میتوانید قدرت فرآیندها را با تغییر مقاومت نورونها پیش از آن که یک جرقه ظرفیت شعلهور شود، تغییر دهید. یک تک نورون به تنهایی یک مقدار بسیار محدود از اطلاعات در اختیار شما میگذارد، ولی تحریک کافی نورونهای با قدرت متفاوت به همراه یکدیگر معمولا از طریق پردازشهای سیگنال دیجیتالی (DSPs) که ما اسمش را شبکه چشم و صدف گوش میگذاریم، سیگنالهای الکتریکی را تنظیم میکند.»
هاناوار میگوید «اکثر کاربردهای هوش مصنوعی در حوزههایی با حجم بالایی از داده بوده است.» اگر بخواهیم مجددا از مثال رادیولوژی استفاده کنیم، وجود دیتابیس عظیمی از اسکنهای MRI و اشعه ایکس که توسط رادیولوژیستهای انسانی بررسی شده است با شبیهسازی این فعالیت امکان آموزش یک دستگاه را فراهم میکند.
هوش مصنوعی با ترکیب حجم زیادی از داده با الگوریتمهای هوشمند یعنی یک سری دستورالعمل کار میکند که به نرمافزار اجازه میدهد از الگوها و ویژگیهای دادهها یاد بگیرد.
هوش مصنوعی در شبیهسازی شیوه عملکرد مغز در تعدادی از زیر رشتههای متفاوت به کار گرفته میشود.
پیشینه مفهوم هوش مصنوعی به دهه ۴۰ میلادی بر میگردد و در یک کنفرانس در کالج دارتموث در سال ۱۹۵۶ اصطلاح هوش مصنوعی معرفی شد. در طول دو دهه بعد، محققان برنامههایی توسعه دادند که قادر به بازار بودند و بازشناسی الگوها و یادگیری ماشینی ساده را انجام دادند.
فرانک روزنبلات دانشمند دانشگاه کورنل، سیستم پرسیترون (Perceptron) را توسعه داد که اولین شبکه عصبی مصنوعی است که در یک کامپیوتر IBM، ۵ تنی به اندازه یک اتاق اجرا شد که تغذیه آن با پانچ کارتها بود.
ولی طبق گفته هاناوار شروع دومین موج شبکههای عصبی پیچیدهتر و چند لایهتر تا اواسط دهه ۸۰ میلادی طول کشید که برای انجام وظایف در سطح بالاتر ساخته شدند. در اوایل دهه ۹۰، موفقیت دیگری امکان تعمیم فناوری هوش مصنوعی را به موضوعاتی فراتر از یادگیری تجربه فراهم کرد.
در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰، نوآوریهای فناوری دیگر یعنی وب و کامپیوترهای روزبهروز قدرتمندتر به افزایش سرعت توسعه هوش مصنوعی کمک کرد.
هاناوار میگوید «با ظهور وب، دادههای زیادی به شکل دیجیتال در دسترس افراد قرار گرفت. توالییابی ژنوم و سایر پروژهها شروع به تولید حجم زیادی از داده کردند و پیشرفتها در زمینه محاسبات امکان ذخیرهسازی و دسترسی به این دادهها را فراهم کرد. ما توانستیم به دستگاهها انجام کارهای پیچیدهتر را یاد دهیم. شما ۳۰ سال قبل نمیتوانستید یک مدل یادگیری عمیق داشته باشید، چون دادهها و قدرت محاسباتی را نداشتید.»
هوش مصنوعی متفاوت با رباتیک است ولی به آن ربط دارد، یعنی موضوعاتی که در آن دستگاهها محیط خود را حس میکنند، محاسباتی انجام داده و به تنهایی یا تحت هدایت افراد کارهای فیزیکی انجام میدهند از کار در کارخانه و آشپزگی گرفته تا فرود روی سیارههای دیگر. هاناوار میگوید که این دو رشته به شکلهای متعدد با یکدیگر تلاقی دارند.
هاناوار میگوید «میتوانید رباتهایی بدون هوش زیاد را تصور کنید، دستگاههای کاملا مکانیکی مانند دستگاههای بافندگی خودکار. نمونههایی از رباتها وجود دارند که به شکل معناداری هوشمند نیستند. در مقابل، حوزههایی از رباتیک وجود دارد که هوش در آن یک بخش یکپارچه است، مانند هدایت یک خودروی خودران در اطراف خیابانهایی پر از عابران پیاده و ماشینهایی که انسانها میرانند.»
طبق گفته هاناوار «منطقی است بحث کنیم که برای درک هوش عمومی، تا حدی نیاز به رباتیک دارید، چون تعامل با جهان به مقداری یک بخش مهم از هوش است. برای درک معنای پرتاب کردن یک توپ، باید بتوانید یک توپ را پرتاب کنید.»
هوش مصنوعی به آرامی به قدری همهگیر شده است که در حال حاضر آن را در بسیاری از محصولات مصرفکننده پیدا میکنیم.
کیگل میگوید «یک تعداد عظیمی از دستگاهها که در حوزه اینترنت اشیاء (IoT) قرار میگیرند به راحتی از یک نوع هوش مصنوعی خود تقویتکننده، البته هوش مصنوعی بسیار تخصصی، استفاده میکنند. کروز کنترل یک هوش مصنوعی اولیه بود و زمانی که بیشتر از درک افراد کار کند به مراتب پیچیدهتر به نظر میرسد. هدفونهای نویزگیر یک مثال دیگر هستند. هر چیزی که یک قابلیت بازشناسی گفتار داشته باشد، مانند اکثر کنترلهای تلویزیون. فیلترهای رسانه اجتماعی. فیلترهای اسپم. اگر هوش مصنوعی را به پوشاندن موضوع یادگیری ماشینی توسعه دهید، همچنین میتواند شامل سیستمهای پیشنهاد متن، غلطگیر املایی، در واقع هر سیستم پیشنهادی، ماشینهای لباسشویی و خشککن، مایکرویوها، ماشینهای ظرفشویی و واقعا اکثر دستگاههای الکترونیکی شود که پس از سال ۲۰۱۷ تولید شدند، یعنی اسپیکرها، تلویزیونها، سیستمهای ترمز ضد قفل، هر گونه خودرو برقی، دوربینهای مدرن CCTV. حتی اکثر بازیها از شبکههای هوش مصنوعی در سطوح بسیار متفاوتی استفاده میکنند.»
هوش مصنوعی در حال حاضر در دامنههای محدودی میتواند بهتر از انسان عمل کند، به گفته هاناوار «درست مانند هواپیماها که میتوانند مسافت بیشتری را طی کنند و بیشتر از توان یک پرنده انسانها را حمل کنند.»
هوش مصنوعی به عنوان مثال قادر به پردازش میلیونها تعامل در شبکههای اجتماعی و به دست آوردن اطلاعاتی است که میتواند روی رفتار کاربران تاثیر بگذارد، توانایی که کارشناسان هوش مصنوعی نگران هستند ممکن است «نتایج خوبی نداشته باشد.»
هوش مصنوعی به ویژه در درک حجم عظیمی از دادهها خوب است که مغز انسان را آشفته خواهد کرد. این قابلیت به عنوان مثال به شرکتهای اینترنتی این توانایی را میدهد که کوهی از دادهها را که در مورد کاربران جمعآوری میکنند را تحلیل کرده و از این بینشها به طریق مختلف برای تاثیرگذاری روی رفتار ما استفاده کنند.
اما هاناوار اشاره میکند هوش هیجانی تاکنون در تقلید از خلاقیت انسانی پیشرفت زیادی نداشته است، گرچه از این فناوری در حال حاضر برای آهنگسازی و نوشتن مقالات خبری براساس دادههای دریافت شده از گزارشهای مالی و نتایج انتخابات استفاده میشود.
با توجه به پتانسیل هوش مصنوعی در انجام وظایفی که قبلا انسانها انجام میدادند، به سادگی میتوان ترسید شیوع این فناوری اکثر انسانها را از کار بیکار میکند. اما برخی از کارشناسان تصور میکنند با آن که ترکیب هوش مصنوعی و رباتیک میتواند باعث حذف بعضی از موقعیتهای شغلی شود، ولی برای کارمندان علاقهمند به دنیای فناوری حتی شغلهای جدیدی بیشتری به وجود خواهد آورد.
دارل وست، معاول رئیس و بنیانگذار مرکز نوآوری فناوری در موسسه بروکینگز، یک سازمان سیاست عمومی مستقر در واشینگتن میگوید «آن دسته از افرادی که بیشتر در معرض خطر هستند، کسانیاند که کارهای تکراری و روزمره را در حوزههای خردهفروشی، مالی و تولید انجام میدهند. شغلهای یقه سفید در حوزه مراقبت از سلامت همچنان تحتتاثیر قرار خواهد گرفت و افزایش رویگردانی از شغل به وجود خواهد آمد که افراد در نتیجه آن به دفعات شغل عوض میکنند. شغلهای جدید به وجود خواهد آمد ولی بسیاری از افراد مهارتهای لازم برای این موقعیتهای شغلی را نخواهند داشت. بنابراین یک عدم تطابق شغلی وجود خواهد داشت که باعث میشود افراد از تحول یک اقتصاد دیجیتالی عقب بمانند. کشورها به دنبال توسعه فناوری بیشتر مجبور به سرمایهگذاری روی آموزش مجدد شغل و توسعه نیروی کاری خواهند بود. نیاز به یک یادگیری مادامالعمر وجود خواهد داشت تا افراد بتوانند به صورت منظم مهارتهای شغلی خود را ارتقاء بخشند.»
از طرفی ممکن است از هوش مصنوعی به جای جایگزین کردن کارگران انسانی برای بهبود قابلیتهای هوشی آنها استفاده شود. ری کرزویل مخترع و آِیندهنگر پیشبینی کرده است که تا دهه ۲۰۳۰، هوش مصنوعی به سطح هوش انسان رسیده است و احتمالا فناوری از هوش مصنوعی وجود خواهد داشت که برای بهبود قدرت حافظه به درون مغز انسان برود یا انسانها را به هیبریدهای دستگاه – انسان تبدیل کند.
آنطور که کرزویل پیشبینی میکند «ما ذهنهایمان را توسعه میدهیم و شایستگیهای هنری که برایمان ارزشمند هستند را با مثال نشان میدهیم.»
در پایان باید اشاره کنیم کیگل هفت سال قبل در یک گردهمآیی علمی تخیلی با نویسندهای به اسم دیوید برین حضور داشت که در مورد مفهوم متعالی ساختن مینویسد یعنی موضوعی که براساس آن از هوش مصنوعی برای افزایش قابلیتهای هوشی حیاتهای غیر انسانی درککننده مانند دلفینها و میمونها در سطح انسان استفاده میشود.
کیگل در این مراسم سوال میکند «آیا از نظر اخلاقی آماده هستیم تا گونههای هوشمند جدید را در جهان هدایت کنیم؟ آیا به اندازه کافی با وجود خودمان راحت هستیم تا سایر موجوداتی خلق کنیم که عاشق آنها خواهیم شد، با آنها بحث خواهیم کرد و از آنها یاد میگیریم و به آنها درس میدهیم؟»