هنگامی که با تعداد زیادی از کارآفرینان همکاری میکنید، همانطور که من انجام میدهم، معمولاً الگوهای مشابهی در اشتباهات آنها به هنگام توسعه کسب و کار خود دیده میشود. هنگامی که یک کسب و کار مراحل اولیه خود را شروع میکند و ممکن است در جریان آب اشتباهاتی را نیز انجام داده باشد، مطمئناً این اشتباهات را به فاز جدید کسب و کار خود نیز انتقال میدهد و طبیعتاً باعث رشد آنها شده و این توسعه کسب و کار آنها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
همانطور که در زندگی عادی افراد، پیشرفت کردن و رشد کردن با اشتباهات مختلفی همراه است، میبینم که صاحبان کسب و کار هم در جهت توسعه کسب و کار خود دچار اشتباهاتی میشوند که درک آنها نیاز به گذشت زمان هست و این باعث هدر رفتن زمان آنها میشود.
بنابراین در این مطلب روکیدا تصمیم گرفتیم که به رایجترین اشتباهات شرکتها به هنگام توسعه کسب و کار خود اشاره کنیم و در مورد نحوه اجتناب از این اشتباهات گفتگو کنیم.
امتناع از استخدام یک تیم جدید برای جایگزینی کارکنان اصلی
معمولاً در جریان بررسی کارکنان خود، آنهایی که میبینید که نسبت به شما دورتر هستند (از لحاظ برنامه و بودجه)، مطمئناً کسانی نیستند که قرار است در فازهای جدید با شما همراه باشد. وقتی که ما یک کسب و کار جدید را شروع میکنیم، طبیعتاً مسئولیتهای زیادی در اختیار داریم. از طرف دیگر بودجه و پول نقد ما محدود است و به همین دلیل به سراغ استخدام متخصصان ارزانقیمت میرویم. طبیعتاً این متخصصان در یک بخش خاص از کسب و کار برتر نیستند، اما به هر حال انعطاف پذیری بالایی دارند و امکان به کارگیری آنها در شرایط مختلف وجود دارد.
اما زمانی که کسب و کار ما رشد میکند و به فکر توسعه کسب و کار خود هستیم، لازم است که به سراغ افراد متخصص برای هر بخش اجرایی مانند سرپرست فروش، بخش تبلیغات و یا بخش فناوری برویم. همچنین لازم است که این افراد تجربه حضور در یک شرکت بزرگ را داشته باشند تا بتوانیم در شرایط مختلف از آنها استفاده کنیم. به عنوان مثال اگر یک شرکت بخواهد آمار فروش خود را به ۱۰ میلیون دلار در سال برساند، بدون شک نیاز به یک لیدر برای فروش محصولات خود دارد و باید به سراغ متخصصی برود که قبلاً تجربه فعالیت در این حوزه را داشته باشد.
مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که اغلب کارآفرینان احساس وفاداری نسبت به نیروهای قبلی خود دارند و احساس میکنند که با جایگزینی آنها نوعی خیانت رخ داده است. این کارفرمایان ترجیح میدهند که نیروها را برای مدت طولانیتری پیش خود نگه دارند و آنها را در نقشهای اشتباه قرار میدهند به این امید که موفق شود. اما این دیدگاه برای شرکتهایی با 10، 20، 50، 100 یا 200 نفر تفاوت زیادی دارد.
بنابراین یک کارآفرین در جریان توسعه کسب و کار خود باید این آمادگی را داشته باشد که نیروهای قبلی خود را با افراد متخصص جایگزین کند و بیشتر تمرکز خود را بر موفقیت بیشتر و ثبت آمار فروش بالاتر معطوف کند.
نداشتن درک مناسب از برنامههای اقتصادی
یک اشتباه رایج دیگر برای کارآفرینان در جریان توسعه کسب و کار این است که آنها اعداد را در پشت آن چه که واقعاً کسب و کار را هدایت میکند، نمیبینند. در واقع آنها بر اساس دادهها تصمیم گیری نمیکنند و سرمایه گذاری خود را در زمینههایی انجام میدهند که ارتباط چندانی با رشد و توسعه کسب و کار آنها ندارد. این اشتباه بیشتر در شرکتهایی که سرمایه گذاری بالایی دارند رخ میدهد. آنها بیش از اندازه هزینه میکنند و به همین دلیل احتمال مرتکب شدن اشتباه در آنها زیاد است.
به همین دلیل بسیار مهم است که سرعت خود را کم کنید و مطمئن شوید که یک محصول را در بازار به درستی شناسایی کردهاید و یک سیستم ثابت شده و مشخص برای دستیابی مشتریان به محصول وجود دارد. سپس در مورد نحوه سرمایه گذاری و مقیاس سرمایهگذاری خود تصمیم بگیرید تا بتوانید به شکل مناسب و درست برنامه اقتصادی خود را اجرا کنید.
وابستگی بیش از حد به نقشه تولید
این یک اشتباه رایج دیگر برای کارآفرینان است که هم در فاز راه اندازی کسب و کار و هم در مرحله توسعه آن سعی میکنند که به طور کامل و شدید به نقشه تولید خود وابسته باشند. بررسی کردن این موضوع و جلوگیری از وابستگی به نقشه تولید نیاز به بحث تخصصی دارد که در مطالب بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت. اما به خاطر داشته باشید که فرآیند تولید و فروش محصول باید یک برنامه انعطاف پذیر با توجه به عکس العمل مشتریان نسبت به محصول باشد. این که شما بخواهید روند کسب و کار خود را بر مبنای یک برنامه خشک و غیرقابل انعطاف قرار دهید، شانس موفقیت شما در فازهای بعدی هم به شدت کم میشود و این میتواند دردسرهای متعددی برای شما به همراه داشته باشد.
تمرکز بر فرصتهای اشتباه برای رشد
این اشتباه میتواند به دو دلیل رخ دهد. مورد اول را در بالا ذکر کردیم که مربوط به نداشتن درک درست از روند اقتصادی کسب و کار است. اما مورد دوم به بحث نقشه تولید و روند کسب و کار بستگی دارد. معمولاً تیمها یک فهرست از مسیرهایی که بعداً باید طی کنند را آماده میکنند و آن را به عنوان اولویت کسب و کار خود قرار میدهند. اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که کاملاً به این برنامه وابسته میمانند و بحث گوش دادن به مشتریان را فراموش میکنند.
در نتیجه، ما به جای اینکه به خواسته مشتریان توجه کنیم، بیشتر به دنبال راهاندازی چیزی هستیم که میخواهیم. اما چیزی که باید انجام شود این است که مقیاسهای مختلف را آماده کنیم، بر دادهها و بازخوردهای دریافتی از طرف مشتریان متمرکز شویم و نقشه راه محصول خود را با توجه به خواستهها و نیازهای مشتریان پیاده سازی کنیم.
در نهایت، ما معمولاً به سراغ شرکتهای میرویم که یک کار بزرگ را در بازار انجام دادند، محصولات عالی تولید کردهاند و در حال حرکت هستند. با این حال، این شرکتها مطمئن نیستند که چگونه این کار را انجام دادهاند و چگونه با این سرعت حرکت میکنند. در واقع آنها مسیر حرکت خود را میبینند، اما نمیتوانند در مورد نحوه افزایش فروش و به دست آوردن سود آن تحلیل مناسبی داشته باشند. این موضوع نشان میدهد که توسعه کسب و کار برای شرکتها نیاز به شناخت آنها از برنامههای مختلف و مسیرهای رسیدن به موفقیت دارد.
منبع: entrepreneur