اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
آیا ما در این جهان پهناور بهواقع تنها هستیم؟ آیا بشر تنها موجود هوشمند در سراسر این کیهان است؟ وقتی صحبت از هوش میشود، باید پیش از هر چیز بدانیم که هوش ما نتیجه احتمال بسیار ناچیز از رویدادهای متناوب و تصادفی، یعنی همان فرگشت است. در حقیقت از دیدگاه علمی، نه فقط هوش، بلکه شکل پیچیده حیات، سلولهای پیچیده، فتوسنتز و حتی خود حیات نتیجه یک زنجیره اتفاقات بسیار نادر و منحصر به فرد بوده است. تمام آن چه گفته شد همگی از نظر قاعده احتمال، بسیار غیرمحتمل فرض میشود و در این میان ایجاد حیاتی هوشمند نظیر آن چه ما اکنون در زمین داریم حتی از آن هم غیرمحتملتر به نظر میرسد.
از طرف دیگر جهان ما بسیار گسترده است. کهکشان راه شیری بهتنهایی بیشتر از ۱۰۰ میلیارد ستاره دارد و ما میدانیم که بیشتر از ۱ تریلیون کهکشان در جهان قابل مشاهده ما حضور دارد. در نهایت با اضافه کردن بخش بسیار بزرگتری از جهان که برای ما غیرقابل مشاهده است میتوان درک درستی از وسعت این جهان داشت. حتی اگر سیارات و دنیاهای قابل زیست بسیار بسیار نادر هم باشند، با توجه به گستردگی غیرقابل تصور گیتی، باز هم سیارات و اجرام فضایی زیادی شرایط مناسب برای ایجاد حیات را دارند. بنابراین از این نظر میتوان گفت احتمال وجود حیات خارج از زمین بالاست. ولی اگر چنین است، پس این موجودات بیگانه فضایی کجا هستند؟ در این جا به یک تناقض بر میخوریم! جهان بزرگ است و قدمتی چند میلیارد ساله دارد. کیهان زمان زیادی برای ایجاد اشکال مختلف حیات داشته است، ولی ما همچنان قادر به مشاهده هیچ کدام از آنها نیستیم؟! چطور چنین چیزی ممکن است؟
آیا ممکن است ایجاد حیات هوشمند بسیار غیرمحتملتر از آن چه فکر میکنیم باشد؟ ما نمیتوانیم به این سؤال بهدرستی پاسخ دهیم چرا که قادر به بررسی حیات بیگانهای که هنوز کشف نکردهایم نیستیم. تنها چیزی که در دست داریم تاریخ ۴.۵ میلیارد ساله زمین و نتیجه آن یعنی ایجاد حیات هوشمند، است. زمین بهترین محل برای بررسی ایجاد حیات هوشمند است. جایی که فرگشت (تکامل) میتواند مجدداً خودش را تکرار کند!
بله، فرگشت میتواند خودش را تکرار کند. گاهی در مسیر تغییر و تحولاتی که در گونهها اتفاق میافتد، دو گونه مختلف بهطور مستقل به یک شکل سیر تحول را طی میکنند و به نتیجه یکسانی میرسند. مشابه آن که بگوییم فرگشتی که قبلاً اتفاق افتاده در جای دیگری یا در مورد گونه دیگری بهطور جداگانه اتفاق میافتد. این بهترین فرصت برای ماست تا واقعاً احتمال و چگونگی ایجاد حیات هوشمند را بررسی کنیم. بهعلاوه، اگر چنین در نظر بگیریم که فرگشت مرتباً تکرار میشود، آیا میتوان گفت که به هر حال ایجاد یک حیات هوشمند در زمین غیرقابل اجتناب بوده است؟ یعنی چون یک بار حاصل این زنجیره تغییر و تحولات موجودی هوشمند به نام انسان بوده است، میتوان نتیجه گرفت که ما یا موجودی شبیه به ما حتماً به وجود میآمده است؟
شاید ادعای فرگشت های غیرقابل اجتناب در ابتدا بسیار یک جانبه و تک بعدی به نظر برسد، ولی واقعیت آن است که شواهدی که این ادعا را تائید کنند وجود دارد. استرالیا را در نظر بگیرید. در این قاره دور افتاده، زمانی نوعی ببر تاسمانی زندگی میکرد که ظاهری شبیه به گرگ داشته است. البته با یک تفاوت جزئی که مربوط به کیسهای مشابه آن چه کانگورو دارد، میشود. این در حالی است که فرگشت این حیوان بهطور کاملاً مجزا از فرگشت حیوانات در خشکیهای دیگر کره زمین که نهایتاً به حیوانی به نام گرگ ختم شد، اتفاق افتاد. در حقیقت تقریباً تمام حیوانات قاره استرالیا از نظر فرآیند فرگشت، روندی کاملاً مستقل از نقاط دیگر جهان را داشتند که باعث به وجود آمدن حیواناتی ویژه و کاملاً منحصر به فرد آن قاره شده است. هر چند که بیشتر آنها به شکل غیرقابل انکاری شباهت بسیار زیادی به موجودات فرگشت یافته در نقاط دیگر کره زمین دارند.
مشابه همین اتفاق در مورد دلفینها و گونه منقرض شده ichthyosaurs افتاده است. دو گونه با ظاهر و آناتومی کاملاً مشابه که مستقل از هم فرگشت یافتند. و همین طور در مورد گونه منقرض شده pterosaurs و خفاشها و پرندهها.
ولی این موضوع فقط به فرگشت حیوانات و گونهها محدود نمیشود. حتی در مورد اعضای مختلف بدن هم میتوان فرگشت های مستقل ولی با نتیجه مشابه را مشاهده کرد. مثل چشمها که نه فقط در مهره داران، بلکه در بند پایان، اختاپوسها، کرمها و چتر دریاییها نیز ایجاد شده است. یا این واقعیت که مهره داران، بند پایان، اختاپوسها و کرمها همگی بهطور مستقل از هم فرآیندی را طی کردند که منجر به ایجاد عضوی مشابه فک شد. همین موضوع در مورد پاها و دستها هم صادق است که بهطور جداگانه در بندپایان، اختاپوسها و ۴ نوع دیگر از ماهیها ایجاد شد.
ولی یک نکته در این میان وجود دارد که باید به آن توجه کرد. تمام مثالهایی که آورده شد و تمام مسیرهای مستقلی که توسط گونههای مختلف طی شد تا به یک نتیجه مشابه رسید، مربوط به گونههایی میشود که همگی در اصل جزو یک شاخه اصلی از حیوانات هستند. شاخهای که به آن Eumetazoa گفته میشود. این شاخه از جانوران همگی دارای دهان، دستگاه گوارش، عضلات، سیستم عصبی و … هستند. یعنی بهطور کلی جانورانی پیچیده محسوب میشوند. حتی آن دسته از جانوران شاخه Eumetazoa که به آنها اشاره نکردیم هم نهایتاً موفق شدند برای رفع نیازهای خود راه حلهای کم و بیش مشابهی پیدا کنند. تمام این زنجیره اتفاقات مشابه در این گونهها را میتوان مربوط به بدن پیچیده و خاص اولیه آنها دانست که همه آنها را در چند ویژگی اصلی و مهم مشترک میکند. ولی شاخه Eumetazoa که منجر به ایجاد گونههای پیچیده و فرگشت های متفاوت با نتایج یکسان شد، فقط یک بار در طول تاریخ حیات کره زمین اتفاق افتاده است!
باید به این مسئله عجیب و باور نکردنی اعتراف کرد که بسیاری از حوادث و وقایع بسیار مهم و خاص که در ایجاد حیات در کره زمین نقش داشتهاند تنها و تنها یک بار اتفاق افتادهاند. اتفاقهایی که بسیار خاص و تقریباً غیرمحتمل در نظر گرفته میشوند. یکی از مهمترین رویدادها ایجاد ساختار اسکلتی در مهره داران بود که موجودات کره زمین امکان خروج از آب و حرکت به سمت خشکیها را داد. همچنین ایجاد سلولهای یوکاریوت که واحدهای تشکیل دهنده تمام جانداران و گیاهان هستند و یک میتوکندری و یک هسته واقعی در خود دارند، فقط یک بار اتفاق افتاد.
ایجاد دو گونه مستقل جنسی فقط یک بار در طول تاریخ اتفاق افتاد. فتوسنتز که نتیجه آن افزایش انرژی در دسترس برای حیات و البته تولید اکسیژن بود را هم میتوان به این فهرست اضافه کرد. و در نهایت هوش برتر انسان فقط یک بار اتفاق افتاده است. در قاره استرالیا گونههای بومی و مشابه آن چه در نقاط دیگر داریم یافت میشود ولی انسان به هیچ وجه در میان آنها نیست!
در واقع این بررسی به ما نشان میدهد که فرگشت همیشه هم تکرار نمیشود! اگر روند مشابهی که گونهها در طی فرآیند فرگشت خود داشتند را فقط در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که حیات هوشمند، یعنی انسان، غیرقابل اجتناب بوده است. ولی اگر تمام لحظات کلیدی، حیاتی، مهم و غیرقابل تکراری که در طی این فرآیند اتفاق افتاده است را به آن اضافه کنیم، متوجه میشویم که ما محصول فرآیندی تقریباً محال هستیم. با در نظر گرفتن این واقعیت که رویدادهای خاص و کلیدی در زنجیره اتفاقات به هم وابسته هستند، احتمال ایجاد حیات هوشمند حتی از قبل هم غیرمحتملتر به نظر میرسد.
تصور کنید که اگر ماهیها نمیتوانستند به ساختار استخوانی برسند و به خشکی مهاجرت کنند، انسانها هیچ وقت پا به عرصه وجود نمیگذاشتند. ماهیها نیز بهنوبه خود هیچ گاه بدون ایجاد موجودات و ارگانیسمهای هوشمند در آبها نمیتوانستند وجود داشته باشند. موجودات پیچیدهتر خود به سلولهای پیچیده نیاز دارند و این سلولها به اکسیژن نیاز دارند. اکسیژنی که البته از طریق فرآیند فتوسنتز ایجاد شده است و … . بنابراین تمام این رویدادها به لحظاتی کلیدی و حساس و البته غیرمحتملی وابسته هستند که فقط و فقط بهشرط اتفاق افتادن یک رویداد غیرمحتمل دیگر ممکن بودند! پس چندان اشتباه نیست اگر بگوییم حیات در کره زمین فقط یک بار ایجاد شده است.
با این حساب، عجیب هم نیست که فرآیند فرگشت و شکل گرفتن حیات پیچیده تا این حد کند پیش رفته است. فرآیند فتوسنتز بهتنهایی نزدیک به ۱.۵ میلیارد سال طول کشید (۱.۵ میلیارد سال پس از شکل گیری زمین اتفاق افتاد). شکل گیری سلولهای پیچیده ۲.۷ میلیارد سال پس از شکل گیری زمین و اولین موجودات پیچیده ۴ میلیارد سال بعد روی دادند. انسانهای هوشمند؟ ما تازه واردان این کره خاکی هستیم. ۴.۵ میلیارد سال پس از شکل گیری زمین، بالاخره حیات هوشمند که انسان بود، شکل گرفت.
با اضافه کردن بعد زمان و شرایط مساعد در تمام طول این سالها به تکتک اتفاقات غیرمحتملی که نهایتاً ایجاد حیات هوشمند را نتیجه داد، میتوان فهمید که ما نتیجه یک سری وقایع و رویدادهای بسیار بسیار بسیار غیرمحتمل هستیم. پس فرگشت ما مثل یک رویداد بسیار غیرمحتمل نیست، بلکه بیشتر شبیه به یک رویداد بسیار غیرمحتمل است که بارها و بارها و بارها اتفاق افتاده! زنجیرهای از اتفاقات بسیار غیرمحتمل که احتمالاً در هیچ سیاره دیگری نتواند اتفاق بیفتد. مثلاً ممکن است در یک سیاره همه شرایط مساعد باشد ولی پیش از آن که فرصت خلق حیات هوشمندی را داشته باشد، توسط ستارهاش بلعیده شود! پس آیا میتوان احتمال ایجاد حیات هوشمند را صفر در نظر گرفت؟
حیات هوشمند کره زمین وابسته به ۷ اتفاق کلیدی است. ایجاد حیات اولیه، فتوسنتز، ایجاد سلولهای پیچیده، ایجاد جنسیت، حیوانات پیچیده، استخوان و در نهایت هوش. حتی اگر شانس اتفاق افتادن هر کدام از این موارد ۱۰ درصد هم باشد، در نهایت با احتمالی معادل ۱ در ۱۰ میلیون مواجه خواهیم شد. هر چند در واقعیت بازی احتمالات از این پیچیدهتر است. بهطور مثال فرآیند فتوسنتز خودش نیازمند تغییر و سازگاری پروتئینها، رنگ دانهها و ایجاد غشا و … بود. یا مثلاً شاخه Eumetazoan حیوانات عملاً به اندامهای بسیاری مثل عصبها، عضلات، دهان و … نیاز داشتند که خود رشتهای از فرآیندهای فرگشتی دیگر را میطلبد. بنابراین شاید تخمین ۱ درصد احتمال (با تخفیف) برای هر کدام از این رویدادها عدد دقیقتری باشد. با این حساب احتمال وقوع حیات هوشمند در زمین به ۱ در ۱۰۰ تریلیون کاهش پیدا میکند. یا به عبارتی از هر ۱۰۰ تریلیون جهان قابل زیست، در یکی از آنها ممکن است حیات هوشمند یافت شود. با توجه به آن که سیارات قابل زیست محدود و احتمالاً تعدادشان از ۱۰۰ تریلیون کمتر است (تعداد سیارات زیست پذیر ۴۰ میلیارد تخمین زده شده)، ممکن است ما واقعاً تنها حیات هوشمندی باشیم که در کهکشانمان یا حتی دنیای قابل مشاهده یا تمام جهان وجود دارد.
ولی اگر سیارهای پیدا کنیم که تمام این نقاط کلیدی قبلاً اتفاق افتاده باشند، یعنی احتمال وقوع آنها را کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که ایجاد حیات هوشمند تقریباً ۱۰۰ درصد است! یعنی در دنیایی که تمام مراحل پیچیده و سخت و غیرمحتمل ایجاد حیات طی شده، بهاحتمال بسیار زیاد حیات هوشمند هم ایجاد خواهد شد.
به هر حال از هر زاویه که به این مسئله نگاه شود، دو موضوع کاملاً مشخص است. احتمال وقوع حیات هوشمند بسیار بسیار کم است و تعداد سیارات قابل سکونت در جهانی بسیار وسیع، بسیار زیاد! شاید احتمال ایجاد حیات هوشمند بیشباهت بهاحتمال نوشتن یک شاهکار ادبی توسط یک میمون نباشد! ولی اگر تعداد میمونها را بینهایت فرض کنیم و زمان کافی در اختیار آنها قرار دهیم، ممکن است واقعاً این اتفاق بیفتد! در حقیقت قبلاً، این اتفاق یک بار افتاده است و ما همان شاهکار ادبی بودهایم!
منبع: livescience
با یک نقد دیگر از گوشیهای محبوب دنیای موبایل در خدمت خوانندگان روکیدا هستیم و این مرتبه قصد بررسی گوشی Honor 9X را داریم. جالب است چون در بین نزاع بین دو کشور آمریکا و چین و محروم بودن هوآوی از خدمات گوگل، این شرکت توانسته است محصول جدیدی با تمامی سرویسهای گوگل وارد بازار کند.
Honor 9X در واقع نسل بعدی گوشی Honor 8X است که با فروش فعلی ۱۵ میلیون دستگاه خود یکی از محبوبترین گوشیهای شرکت آنر به شمار میرود.
Honor 9X ظاهرا در مقایسه با مدل 8X تغییرات قابل توجهی داشته است، شاهد استفاده از یک نمایشگر بزرگتر بدون بریدگی، سیستم دوربین سهگانه جدید در پنل پشتی، یک باتری قدرتمندتر و البته طراحی شیشهای جذاب هستیم که یک نسل دیگر رعایت شده است.
البته باید بگوییم چیپست این گوشی که جزو مهمترین قطعات آن است تغییر چندانی نکرده است و انتخاب آنر چیپست کرین 710F است که در مقایسه با مدل کرین ۷۱۰ داخل Honor 8X نباید زیاد قدرتمندتر باشد.
اگر Honor 9X را از نزدیک بررسی کنید متوجه میشوید از نظر ظاهری بسیار شبیه به گوشی محبوب Huawei P Smart Z است (به استثناء دوربینها) و حتی شماره مدل یکسان STL-LX1 را دارد.
به عبارت دیگر هوآوی دوربین عقب را عوض کرده است و دستگاه جدید را به یک اسم متفاوت میفروشد و شاید این اقدام علت این باشد که Honor 9X با معرفی خود به عنوان مدل P Smart Z توانسته مجوز گوگل را به دست آورد که پیش از تحریمهای آمریکا عرضه شده بود. براوو هوآوی!
البته باید گفت هوآوی عادت دارد یک گوشی را به اسم متفاوت وارد بازار کند، بنابراین تغییر نام گوشی P Smart Z به Honor 9X اقدام جدیدی نیست، ولی این اولین مرتبه است با گوشی از آنر آشنا میشویم که شماره و نام مدل مشابه با یک دستگاه هوآوی دارد.
در بازار چین دو گوشی Honor 9X و 9X Pro نیز وجود دارند که تفاوت آنها استفاده از چیپستهای کرین ۸۱۰ است. مدل بینالمللی که ما میخواهیم بررسی کنیم آرایش دوربین مشابه با مدل چینی 9X Pro دارد. مدل Honor 9X مخصوص بازار چین فاقد دوربین فوق عریض است.
Honor 9X یک پنل نمایش السیدی LTPS IPS به ابعاد ۶.۵۹ اینچ با گوشههای گرد دارد و خبری از بریدگی نیست. دوربین سلفی در یک ماژول پاپآپ قرار گرفته است تا تجربه مشاهده این نمایشگر لذتبخشتر شود.
این نمایشگر دقت فول اچدی، نسبت تصویر ۱۹.۵:۹ و تراکم پیکسلی ۳۹۱ پیکسل در هر اینچ دارد.
هوآوی به نوع شیشه محافظ نمایشگر اشاره نکرده است ولی با نگاه به پیشینه این شرکت و آنر حدس میزنیم ساخت شرکت کورنینگ باشد.
در تستهای ما، نمایشگر گوشی Honor 9X به حداکثر میزان روشنایی ۴۶۴ نیت و نسبت کنتراست ۱۲۸۵:۱ رسید ولی شاهد عملکرد بهتر گوشیهای دیگر موجود در این بخش از بازار بودیم.
حداقل میزان روشنایی عدد عالی ۱.۸ نیت بود.
حالا به دقت رنگ میرسیم که گوشی Honor 9X در نشان دادن فضای رنگی sRGB بسیار دقیق است. زمان تنظیم نمایشگر در حالت Normal +، این گوشی متوسط مقدار DeltaE 2.6 با حداکثر انحراف ۶.۵ را ثبت میکند. اگر میخواهید حتی با تنظیمات دستی میتوانید این عدد را بهینهتر کنید.
گرچه باید بگوییم حالت پیشفرض نمایشگر Vivid + است و رنگهای شفافتر و زندهتری را تولید میکند و البته در کنار آن باید انتظار ته مایههای رنگ آبی و سفید را نیز داشته باشید.
این حالت برای فضای رنگی DCI-P3 تنظیم شده است و مقدار متوسط DeltaE در این حالت ۷.۲ و حداکثر انحراف آن ۱۲.۴ است.
Honor 9X یک باتری بزرگ ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعت با پشتیبانی از سرعت شارژ ۱۰ وات دارد تا در عرض نیم ساعت مقدار شارژ باتری از ۰ به ۲۷ درصد برسد که آمار بدی نیست.
مقدار دوام باتری در حالت انتظار ۹۹ ساعت است و میتوانید بیشتر از یک روز با آن صحبت کنید و در حد نصف روز با آن فیلم ببینید یا در اینترنت گردش کنید.
گوشی Honor 9X در بخش انتهایی خود یک اسپیکر دارد و در تستهای بلندگو ما امتیاز خوب را به دست آورد. در واقع، زمان پخش ویدئو کلیپ در یوتیوب یا استفاده از موزیک پلیر پیشفرض گوشی، صدای بلندگو اندکی پایین بود. خروجی صدا ترجیحا متوسط بوده و فاقد فرکانسهای بالا و پایین است.
امروزه گوشیهای هوشمند متعددی هستند که در زمان اتصال به یک آمپلی فایر فعال خارجی خروجی صدای عالی و دقیق دارند ولی متاسفانه برای Honor 9X چنین عملکردی را ندیدیم. با آن که نتایج تست صدا اکثرا خوب بودند ولی جداسازی صدای استریو ایدهآل نبود و اندکی در پاسخ فرکانس باس لرزش دیده شد.
نکته مثبت بالا بودن بیشتر از حد متوسط حجم صدا در این مواقع بود.
شفافیت صدا در زمان استفاده از هدفونها کم شد، پاسخ فرکانس حتی لرزش بیشتری پیدا کرد و تداخل استریو نیز به شکل قابل توجهی افزایش یافت. مقداری اعوجاج اینترمدولاسیون شکل گرفت و بلندی حجم صدا زیر حد متوسط بود تا یک عملکرد فراموش شدنی را ببینیم.
گوشی Honor 9X مجهز به چیپست میانرده کرین 710F خود هوآوی است. این چیپست براساس پردازش ۱۲ نانومتری ساخته شده است و یک پردازنده هشت هستهای با ۴ هسته کورتکس A73 با سرعت کلاک ۲.۲ گیگاهرتز، ۴ هسته کورتکس A53 با سرعت کلاک ۱.۷ گیگاهرتز به همراه پردازنده گرافیکی Mali-G51 MP4 دارد.
مدل بینالمللی Honor 9X تنها با ۶ گیگابایت رم عرضه شده است.
کرین 710F از نظر مشخصات فرقی با مدل کرین ۷۱۰ ندارد. استفاده از حرف F به معنای FCCSP یا بستهبندی مقیاس چیپ فلیپ چیپ (Flip-Chip Chip-Scale Package) است یعنی تراشه 710F یک بسته مدار داخلی متفاوت با نسل ابتدایی ۷۱۰ دارد ولی از نظر عملکرد و مشخصات آنها باید یکسان باشند.
هوآوی در بخش تنظیمات باتری گزینهای به اسم حالت پرفورمنس قرار داده است که اندکی قدرت گوشی را (اکثرا قدرت خام پردازنده) در بعضی شرایط افزایش میدهد.
همین ابتدا باید بگوییم زمان تست این گوشی با بنچمارکها، شاهد گرم شدن آن نبودیم. امتیازها در تمامی دستها زمان استفاده از دو حالت پرفورمنس و متعادل مشابه بودند. به عبارت دیگر میتوانید گوشی را در حالت متعادل قرار دهید و در زمان نیاز همان حداکثر قدرت را تجربه کنید.
امروزه عملکرد تک هسته کورتکس A73 دیگر چشمگیر نیست و با آن که به اندازه کافی برای یک تجربه روان قدرت پردازش دارد ولی سایر گوشیهای مجهز به پردازندههایی با هستههای بهتر هستند.
پردازنده کرین 710F در تست چند هسته پردازنده عملکرد یکسانی با چیپست کرین ۷۱۰ داخل Honor 8X از خود نشان داد.
Mali-G51 MP4 هنوز یک پردازنده گرافیکی خوب است و با آن که قدرتمندترین مدل برای یک گوشی هوشمند میانرده به شمار نمیرود چون جدیدترین گوشیهای شیائومی و ریلمی به سادگی در تستهای گرافیک دو برابر Honor 9X امتیاز به دست میآورند، ولی قدرت آن برای بازیهای نه چندان سنگین تقریبا کافی است.
سپس به تست ترکیبی AnTuTu میرسیم که امتیازها با آن که چشمگیر نیست ولی در دسته خوبها قرار میگیرد.
در پایان باید گفت Honor 9X قدرتمندترین گوشی هوشمند در بین رقبای خود نیست. این گوشی قدرتی در سطح Honor 8X دارد و برای یک تجربه گیمینگ بدون تاخیر و کار روان با سیستم عامل اندروید کافی است. همچنین باید اشاره کنیم آنر ۹ ایکس یک سیستم خنککننده منفعل دارد و در طول تستها هیچگونه داغ شدن بدنه یا افت قدرت پردازنده را ندیدیم.
Honor 9X سیستم دوربین سهگانه مشابه با گوشی P30 Lite هوآوی دارد. یعنی از یک لنز اصلی ۴۸ مگاپیکسل با گشادگی دریچه دیافراگم f/1.8 و فناوری فوکوس خودکار تشخیص فازی در کنار یک لنز فوق عریض ۸ مگاپیکسل فوکوس ثابت با ضریب اف f/2.4 و یک حسگر عمقسنج ۲ مگاپیکسل فوکوس ثابت استفاده شده است.
همچنین تک فلاش الایدی در کنار آنها قرار گرفته است.
دوربین اصلی مجهز به حسگر ۴۸ مگاپیکسل MX582 سونی است و از فیلتر Quad Bayer برای ترکیب پیکسلها استفاده میکند تا تصاویر نهایی ۱۲ مگاپیکسل با پارازیت کمتر باشد. کاربر میتواند تحت شرایط مناسب (نورپردازی خوب) تصاویر ۴۸ مگاپیکسل نیز بگیرد.
هوآوی از قابلیتهای هوش مصنوعی نیز در دوربین این گوشی استفاده کرده است که امکان خاموش یا روشن کردن آن با استفاده از تاگل روی نمایاب وجود دارد. هوش مصنوعی قادر به شناسایی ۲۲ دسته صحنه مختلف و تنظیم پارامترهای تصویر براساس آنها است.
از جنبه دیگر ویژگیهای دوربین وجود حالت عکاسی در شب است که نتیجه آن تولید تصاویر خوب، گرچه با محدودیتهایی است. در این حالت یک نورپردازی مصنوعی طولانی با انباشت چندین فریم برای جمعآوری نور انجام میشود.
این نورپردازی در حد ۴ ثانیه است و اگر دستتان لرزش داشته باشد تصاویر محو و آشفتهای خواهید گرفت. در حالت Night Mode همچنین حفظ رنگها عالی انجام میشود.
اگر به تازگی گوشی از هوآوی خریده باشید اپلیکیشن دوربین Honor 9X برایتان آشنا است یعنی مانند همیشه شلوغ و آشفته. حالت عکاسی حرفهای در بخش انتخاب حالت عکاسی وجود دارد و میتوانید پارامترهایی مانند ایزو (۵۰ تا ۳۲۰۰)، سرعت شاتر (۴۰۰۰/۱ ثانیه تا ۳۰ ثانیه)، جبران نوردهی ۴- تا +4EV در گامهای افزایشی ۳/۱) و تعادل سفید (پیشفرض و دمای رنگ) را تغییر دهید.
قابلیت دیگر دوربین حالت عکاسی پرتره و یک حالت Aperture است. در حالت دوم میتوانید گشادگی دریچه دیافراگم را از f/0.95 تا f/16 شبیهسازی کنید. پس از ثبت تصاویر، میتوانید از داخل اپلیکیشن گالری ضریب اف و نقطه فوکوس را تغییر دهید.
در حالت عکاسی پرتره میتوانید محو شدن پسزمینه را فعال یا غیر فعال کنید، نورپردازی شبیهسازی شده را تغییر دهید و همچنین از مقیاس ۰ تا ۱۰ از عناصر زیباییسازی تصویر استفاده کنید.
تصاویری که در روز با دوربین اصلی گرفته میشوند خوب هستند ولی در گوشیهای با قیمت مشابه شاهد عملکرد بهتری نیز بودیم. جزئیات نهایی مانند کنتراست و دامنه دینامیک متوسط هستند.
سپس به بیش از حد شارپ کردن تصویر در تمامی عکسها برخورد کردیم. سطح پارازیت پایین است، در حالی که تعادل سفید و رنگها از طرف دیگر دقیق هستند.
صادقانه بگوییم با توجه به استفاده از یک حسگر ۴۸ مگاپیکسل سونی انتظار تصاویر ۱۲ مگاپیکسل با جزئیات بیشتری را داشتیم.
همانطور که اشاره کردیم امکان ثبت تصاویر ۴۹ مگاپیکسل وجود دارد. ذخیرهسازی و پردازش چنین تصاویری ۱ یا ۲ ثانیه طول میکشد تا به لطف فرآیند درونیابی یک تصویر ۴۸ مگاپیکسل شکل گیرد.
گاهی اوقات اگر برای اتمام پردازش تصویر ۴۸ مگاپیکسل قدرت کافی وجود نداشته باشد (گوشی در پسزمینه مشغول فعالیت دیگری نیز باشد)، یک تصویر ۱۲ مگاپیکسل با افزایش اندازه ذخیره خواهد شد.
تصاویر لنز ۸ مگاپیکسل فوق عریض با اصلاح خودکار تحریف تصویر ذخیره میشوند. جزئیات نهایی ترجیحا کم و کنتراست و دامنه دینامیک در بهترین حالت متوسط هستند. دمای رنگها از دنیای واقعی اندکی خنکتر بود.
سپس به تصاویر ثبت شده در شب میرسیم. تصاویر ۱۲ مگاپیکسل از نظر اشباع بودن رنگ و نورپردازی خوب هستند، حتی با آن که اکثر نواحی روشن برش خوردند. سطح جزئیات از عالی بودن فاصله دارد و حتی پس از استفاده از الگوریتمهای کاهش پارازیت، مقداری پارازیت قابل توجه به جا مانده است.
حالت عکاسی در شب هوآوی تنها در اختیار دوربین اصلی قرار دارد و تصاویر خروجی آن با میزان نوردهی یکنواخت، سطح پارازیت کم و رنگهای دقیق نسبتا خوب است.
همچنین جزئیات به نواحی روشن برشخورده برگردانده میشود ولی جزئیات نهایی نسبتا کم است و به نوعی ما را به یاد نقاشی با رنگ روغن میاندازند.
تصاویر گرفته در شب با دوربین فوق عریض بدون کمک نرمافزار وحشتناک هستند.
گوشی Honor 9X یک دوربین ۲ مگاپیکسل برای کمک به ثبت اطلاعات عمق صحنه دارد و باید تصاویر پرتره خوبی را شاهد باشیم. این تصاویر ۸ مگاپیکسل و واقعا خوب هستند. جداسازی پسزمینه از سوژه با مهارت انجام شده است و خبری از تغییرات ناگهانی نیست و الگوریتم دوربین به اندازه کافی هوشمند است تا گول سوژههای نزدیک به چهره فرد اصلی را نخورد.
بدون شک با آن که این تصاویر پرتره بهترین نیستند ولی در پرچمدارها حتی تصاویر بدتری را دیدیم و محصول آنر فراتر از انتظار یک میانرده در این بخش عمل کرد.
کاربر همچنین اگر بخواهد میتواند جلوههای نورپردازی متفاوت را استفاده کند.
Honor 9X یک دوربین سلفی پاپآپ ۱۶ مگاپیکسل با گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 دارد. فوکوس مانند همیشه ثابت است. اگر از فاصله مناسب با مقدار نور کافی عکس بگیرید، تصاویر سلفی نهایی جزئیات خوبی دارند، رنگها بسیار دقیق و کنتراست خوب است.
دوربین سلفی نیز قادر به استفاده از حالت عکاسی سلفی است. میتوانید محو کردن تصویر را خاموش یا روشن کنید و همچنین از تنظیمات زیباییسازی تصویر (مقیاس ۰ تا ۱۰) استفاده کنید. جداسازی سوژه تقریبا بگیر نگیر دارد و نمیتوانیم استفاده از این حالت را برای دوربین سلفی پیشنهاد کنیم.
دوربین اصلی Honor 9X قادر به ضبط فیلمهایی با حداکثر دقت فول اچدی با نرخ ۳۰ یا ۶۰ فریم بر ثانیه است. دوربین فوق عریض میتواند نیز فیلمهایی با این دقت ولی تنها با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرد.
هیچکدام از دوربینها از قابلیت لرزشگیر الکترونیک تصویر بهره نمیبرند.
ویدئوها به صورت پیشفرض با کدک h.264 ذخیره میشوند و اگر میخواهید میتوانید گزینه ذخیرهسازی با کدک h.265 را فعال کنید. بیتریت ویدئوهای فول اچدی ۱۱ مگابیت در ثانیه در نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه و ۱۷ مگابیت در ثانیه در نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه است. صدا همیشه با کیفیت استریو و ۱۹۲ کیلوبایت بر ثانیه ذخیره میشود.
ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه کنتراست خوب، رنگهای زنده و دامنه دینامیک بالاتر از سطح متوسط دارند، گرچه جزئیات نهایی در بهترین حالت متوسط است. استفاده از نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه سطح جزئیات را کم میکند و ظاهر فیلم محو است.
ویدئوهای فول اچدی گرفته شده با دوربین فوق عریض جزئیات بسیار کمی دارند، رنگها خاموش بوده و کنتراست پایینتر از سطح متوسط است.
گوشی Honor 9X یک میانرده خوب با قابلیتهای متعادل برای یک قیمت ۳۰۰ یورو است. این گوشی یک نمایشگر بزرگ بدون بریدگی، عملکرد یکدست و دوربین به اندازه کافی توانا دارد. در کنار آنها عمر خوب باتری را نیز قرار دهید.
اما ما شک داریم عرضه یک گوشی دیگر با نام متفاوت و تنها تغییر دوربین یک گام به جلو برای هوآوی و آنر بوده باشد. بدون شک، این گوشی میتواند تا چند ماه بیشتر خوب باشد، ولی برای همیشه نه.
راهحل آنر برای استفاده از مجوز گوگل در Honor 9X ممکن است یک شلیک به خود محسوب شود.
تصور کنید گوگل یا هرکدام از مقامات مجوزدهی ملی آمریکا تصمیم بگیرند نسبت به این اقدام واکنش منفی نشان دهند، عواقب آن دامن نه تنها مالکان 9X بلکه Huawei P Smart Z را خواهد گرفت.
ما عقیده داریم تحریمهای آمریکا به زودی رفع خواهد شد و امیدواریم گوشی Honor 9X تحت لطمه تحریم این کشور قرار نگیرد. گوشی Honor 8X فروش بالایی در سطح جهان داشته است و شایسته یک نسل بعدی ارزشمند است.
قیمت Honor 9X آن را در یک بخش اشباع شده از بازار قرار میدهد که رقابت با بعضی از دستگاههای محبوب سخت خواهد بود.
گوشی Mi 9T شیائومی قیمت مشابهی با محصول آنر ولی یک پنل نمایش اولد بهتر، چیپست سریعتر، کیفیت دوربین بهتر دارد و از دوربین تلهفوتو به عنوان دوربین سوم استفاده میکند.
ردمی نوت ۸ پرو نیز گزینه عالی دیگری است که از هر نظر بالاتر از Honor 9X قرار میگیرد: یک نمایشگر با پشتیبانی از استاندارد HDR، چیپست سریعتر، به مراتب دوربین بهتر، یک باتری بزرگتر و قیمت اندکی پایینتر دارد. تنها مزیت محصول آنر در مقایسه با گوشی ردمی طراحی بدون بریدگی است.
سپس به Realme X2 میرسیم که ممکن است یک بریدگی داشته باشد ولی از یک نمایشگر اولد در پنل جلو، پردازنده فوقالعاده سریع اسنپدراگون 730G برای گیمینگ، آرایش دوربین چهارگانه در عقب با لنز اصلی ۶۴ مگاپیکسل و شارژ سریعتر باتری بهره میبرد و قیمت آن در حد Honor 9X است.
گوشی P30 Lite هوآوی نیز قیمت کمتری دارد و تنها تفاوت آن با Honor 9X یک نمایشگر کوچکتر ۶.۱۵ اینچ با یک بریدگی برای میزبانی از دوربین سلفی است.
Honor 9X در مقایسه با 8X به اندازه کافی بهتر شده است تا جانشین عالی برای آن باشد. ولی راهکار مشکوکی که آنر برای عرضه آن به بازار استفاده کرده است ممکن است عواقب سنگینی را به همراه آورد.
بنابراین 9X گوشی هوشمند خوبی است ولی با این قیمت میتوانید گوشی بهتری بخرید. اگر این گوشی تخفیف نداشته باشد نمیتوانیم آن را به نسبت گوشیهای اشاره شده در بالا پیشنهاد کنیم.
منبع: gsmarena.com
با یک نقد دیگر از گوشیهای محبوب دنیای موبایل در خدمت خوانندگان روکیدا هستیم و این مرتبه قصد بررسی گوشی نوکیا ۷.۲ را داریم
دو سال قبل گوشی نوکیا ۷ تنها وارد بازار چین شد، در حالی که مدل ۷ پلاس در اوایل سال ۲۰۱۸ در اختیار کاربران جهانی قرار گرفت و یک قهرمان ستایش نشده با قابلیتهای متعدد و قیمت بسیار معقول بود.
نوکیا ۷.۱ به عنوان نسل بعدی آن چندان کامل نبود و تنها یک گوشی با قیمت کمتر میانرده به شمار میرفت.
حالا نوکیا ۷.۲ به بازار آمده است و با نقد و بررسی آن میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم آیا سری جدید نوکیا ۷ میتواند موفقیت مدل پلاس سال قبل را تکرار کند یا نه؟
شباهت اولیه این گوشی با مدل ۷ پلاس استفاده از یک چیپست است که نمیتوانیم با قطعیت بگوییم تصمیم خوبی نیست. اسنپدراگون ۶۶۰ به اندازه کافی قدرتمند است ولی در حال حاضر ۲ سال از ورود آن به بازار میگذرد و مدلهای کارآمدتر نیز برای انتخاب وجود داشتند.
اما در سوی دیگر ماجرا حداقل میتوانید این گوشی را با ۶ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی بخرید در حالی که مدل پایه ۷ پلاس با ۴ گیگابایت رم و ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی وارد بازار شد.
همچنین نوکیا ۷.۲ از نظر اندازه شبیه به نوکیا ۷ پلاس است در حالی که ابعاد مدل ۷.۱ کوچکتر بود.
اما برخلاف ابعاد کیفیت ساخت گوشی جدید یکسان نیست و نوکیا ۷.۲ از یک بدنه کامپوزیت استفاده میکند که میتواند به سختی آلومینیوم و سبکتر از آن باشد، ولی لمس این گوشی آن حس خوبی که زمان گرفتن ۷ پلاس در دست داشتید را ندارد.
نوکیا ۷.۲ همچنین مجهز به یک پنل نمایش IPS به ابعاد ۶.۳ اینچ و به مراتب بهتر از نمایشگر گوشی نوکیا ۷.۱ است. نوکیا بعضی از قطعات داخلی این بریدگی را جابهجا کرده است تا با کاهش اندازه این بریدگی تنها حاوی دوربین سلفی را در بر گیرد.
اما از طرف دیگر برآمدگی دوربین در پنل عقب کوچک نیست ولی چند دوربین را در خود جا داده است از جمله دوربین اصلی ۴۸ مگاپیکسل با حسگر Quad Bayer به همراه یک لنز ۸ مگاپیکسل فوق عریض و یک حسگر عمقسنج ۵ مگاپیکسل.
بنابراین تعداد دوربینها در مقایسه با مدل نوکیا ۷.۱ یک عدد بیشتر شده است ولی از طرفی نوکیا لنز تلهفوتو که نوکیا ۷ پلاس داشت را حذف کرده است.
فهرست مشخصات این گوشی نکته خاصی ندارد ولی باید بگوییم چراغ وضعیت داخل دکمه پاور قرار داده شده است که اولین مرتبه است چنین طراحی را میبینیم.
گوشی نوکیا ۷.۲ مجهز به یک نمایشگر ۶.۳ اینچ با دقت فول اچدی پلاس با نسبت تصویر ۱۹:۹ و تراکم پیکسلی ۱۰۰ پیکسل در هر اینچ است. این نمایشگر یک پنل السیدی مخصوص شرکت نوکیا یعنی مدل PureDisplay با پشتیبانی از استاندارد HDR10 است.
حداکثر میزان روشنایی این نمایشگر در حالت تنظیم به صورت دستی به ۵۰۰ بیت میرسد و در نور مستقیم خورشد و حالت تنظیم خودکار به ۵۸۵ نیت افزایش پیدا میکند. دقت کنتراست این نمایشگر ۱۳۴۲:۱ و قابل قبول است ولی آنقدر چشمگیر نیست و ممکن است درخشش نور را در نقاط مشکی رنگ ببینید.
در حالت پیشفرض این نمایشگر روی حالت داینامیک قرار دارد و یک گزینه برای تبدیل استاندارد SDR به HDR نیز به چشم میخورد.
با آن که زمان تست حالتهای مختلف این نمایشگر بازتولید رنگ در هر کدام از آنها فرق میکرد ولی دقت رنگ در فضای رنگ sRGB، AdobeRGB و DCI-P3 ضعیف بود.
در کل رنگهایی با دمای خنک را مشاهده کردیم. برای رفع این مشکل میتوانید از یک تاگل در بخش تنظیمات به اسم تعادل سفید خودکار استفاده کنید که از شدت آن کم میکند ولی تا یک حد خاص.
البته باید بگوییم همه چیز تنها به نور محیطی بستگی دارد و به نوعی این ویژگی شبیه به قابلیت True Tone گوشیهای اپل است.
قابلیت گوشی نوکیا باید بازتولید رنگ نمایشگر را براساس دمای نور محیطی تنظیم کند و نتیجه آن تولید رنگهای واقعیتر باشد. اما نکته ماجرا این است با آن که زمان قرارگیری گوشی در یک شرایط نوری مشابه نتایج غیرمتناقض است ولی زمانی که در محیطهای مختلف قرار میگیرید کیفیت رنگها نیز عوض میشود.
نوکیا میگوید نمایشگر گوشی مدل ۷.۲ این شرکت سازگار با استاندارد HDR10 است ولی زمان پخش ویدئوهای یوتیوب یا نتفلیکس به نتیجه متفاوتی رسیدیم و تنها توانستیم ویدئوهای SDR را استریم کنیم.
نوکیا ۷.۲ مجهز به یک باتری ۳۵۰۰ میلیآمپر ساعت است تا ظرفیت آن در مقایسه با باتری ۳۰۶۰ میلیآمپر ساعت نوکیا ۷.۱ (که البته باید گفت نمایشگر کوچکتر داشت) افزایش یافته باشد ولی هنوز با باتری ۳۸۰۰ میلیآمپر ساعت نوکیا ۷ پلاس که آن گوشی نیز یک نمایشگر کوچکتر داشت فاصله دارد.
در تستهای ما نتایج به دست آمده توسط این باتری قابل توجه نبود. باتری تنها توانست کمتر از ۱۰ ساعت در تست بازپخش ویدئو دوام بیاورد که آمار کمی است، به ویژه زمانی که نمایشگرهای اولد به سادگی در این بخش به امتیاز ۱۵ ساعت میرسند.
امتیاز ۱۰:۲۱ ساعت در بخش گردش در وب با استفاده از شبکه وایفای اندکی در مقایسه با سایرین بهتر ولی زیر حد متوسط است.
امتیاز خوب این باتری در بخش تماس تلفنی است و تقریبا ۲۷ ساعت است. به طور کلی باتری این گوشی در حالت انتظار ۶۹ ساعت دوام میآورد.
شارژری که داخل جعبه فروش گوشی نوکیا ۷.۲ قرار دارد ۱۰ وات است. خبری از پشتیبانی از فناوریهای شارژ سریع کوآلکام نیست حتی با آن که سختافزار این گوشی در عمل از استاندارد Quick Charge 3.0 پشتیبانی میکند.
در تستهای ما باتری گوشی در عرض نیم ساعت از ۰ درصد تنها ۳۳ درصد شارژ شد و شارژ کامل آن ۲ ساعت و خوردهای طول میکشد. همچنین ما از یک شارژر سریع سازگار با استاندارد Quick Charge 3.0 استفاده کردیم و تقریبا به اعداد مشابهی رسیدیم یعنی ۳۴ درصد در عرض نیم ساعت و ۱:۵۹ ساعت برای شارژ کامل.
گوشی نوکیا ۷.۲ تک بلندگو دارد که در انتهای گوشی پشت دو بریدگی قرار گرفته است. حجم صدای این بلندگو واقعا بلند است تا در تست ما امتیاز ترکیبی «بسیار خوب» را به دست آورد. نکته عجیب حجم صدای پایینتر در مقایسه با مدل ۷.۱ است گرچه در مقایسه با نوکیا ۷ پلاس شاهد عملکرد بهتری بودیم.
کیفیت صدا به ویژه عالی نیست و با آن که برای زنگ تماس قابل قبول است ولی هنگام پخش موزیک ویدئو کیفیت هیجانانگیزی را تجربه نمیکنید.
زمان اتصال این گوشی به یک آمپلی فایر فعال خارجی خروجی صدای دقیق را دیدیم. این گوشی زمان اتصال هدفون به آن نیز عملکرد خوبی از خود به جا گذاشت و تنها تداخل استریو تحت تاثیر قرار گرفت که البته مقدار آن کمتر از حد معمول بود.
اما بلندی حجم صدا در هر دو بخش تست ما ناامیدکننده بود که اگر از هدفونهای با امپدانس بالا استفاده میکنید باید مد نظر داشته باشید.
گوشی نوکیا ۷.۲ مجهز به چیپست اسنپدراگون ۶۶۰ است که دو سال قبل در زمان ورود نوکیا ۷ پلاس در اوج خود بود. بدون شک امروز دیگر مانند سابق نیست و گزینههای کارآمدتری در سری ۶۰۰ و ۷۰۰ دیده میشوند.
اسنپدراگون ۶۶۰ براساس فرآیند ۱۴ نانومتر ساخته شده است، گرچه قدرت آن قابل قبول است و از یک پردازنده هشت هستهای با ۴ هسته کریو ۲۶۰ با سرعت کلاک ۲.۲ گیگاهرتز و ۴ هسته کریو ۲۶۰ دیگر با سرعت ۱.۸ گیگاهرتز به همراه پردازنده گرافیکی آدرنو ۵۱۲ استفاده میکند.
مدل تحت بررسی ما ۶ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی داشت در حالی که میتوانید این گوشی را با ۴ گیگابایت رم و ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی نیز بخرید.
هستههای کریو ۲۶۰ گوشی نوکیا ۷.۲ در تستهای بنچمارک به سختی توانستند در سطح عملکرد هستههای جدیدتر کریو ۳۶۰ موجود در گوشیهای میانرده با چیپست اسنپدراگون ۷۱۰ و ۷۱۰ مانند Realme XT و Mi 9 Lite شیائومی قرار بگیرند ولی اختلاف زیاد نبود.
با این حال محصول نوکیا در نیمه انتهایی نتایج هر دو تست تک هسته و چند هسته پردازنده بنچمارک Geekbench 4 و ۵ قرار گرفت.
همین روند در بنچمارک ترکیبی AnTuTu دیده میشود که تقریبا تمامی رقبا از نوکیا ۷.۲ بهتر بودند.
سپس به تستهای گرافیک میرسیم که پردازنده گرافیکی این گوشی پشت سر رقبای دارای چیپست سری ۷۰۰ اسنپدراگون قرار گرفت ولی در بعضی موارد در یک سطح با دستگاههای دارای اسنپدراگون ۶۷۵ و در بعضی دیگر از آنها بهتر بود.
دو سال مدت زمان زیادی است و عرضه یک گوشی با چیپستی مانند مدل دو سال قبل از خود کمی تعجببرانگیز است. نوکیا ۷.۲ گوشی آهستهای نیست و برعکس از نظر عملکرد بسیار قابل قبول محسوب میشود. اما باید گفت در رقبای این گوشی از تراشههای جدیدتر، بهتر، کارآمدتر و قدرتمندتر استفاده شده است.
گوشی نوکیا ۷.۲ مجهز به سیستم دوربین سهگانه است، اگر حسگر عمقسنج را دوربین بدانیم. ماژول اصلی دوربین آشنای ۴۸ مگاپیکسل با حسگر Quad Bayer است که نوکیا اسم آن را Quad Pixel گذاشته است.
این حسگر پشت لنزهای با گشادگی دریچه دیافراگم f/1.8 قرار میگیرد و احتمالا ۲۶ میلیمتری است چون نوکیا نوع آن را مشخص نکرده است و خود گوشی نیز در دادههای EXIF این اطلاعات را نشان نمیدهد.
دوربین دوم یک لنز فوق عریض با میدان دید ۱۱۸ درجه است. این لنز ضریب اف f/2.2 و دقت ۸ مگاپیکسل دارد.
اپلیکیشن دوربین گوشی نوکیا ۷.۲ با سایر گوشیهای قبلی نوکیا فرقی ندارد و تنها چند تغییر اندکی را میبینیم. سوایپ به طرفین باعث جابهجایی بین حالات عکاسی میشود و همچنین میتوانید با ضربه روی یک حالت خاص مستقیما آن را باز کنید. حالتهای با اهمیت کمتر پشت یک آیکون مربعی شکل قرار گرفتهاند تا محیط اپلیکیشن کمتر شلوغ باشد.
سوایپ روی نمایاب به سمت بالا و پایین باعث جابهجایی بین دوربین عقب و جلو نمیشود و باید به کمک تاگلی که کنار دکمه شاتر قرار دارد این کار را انجام دهید. زمان استفاده از دوربین عقب یک آیکون شبیه به درخت را میبینید تا بتوانید از بین دوربین عریض و فوق عریض عقب یکی را برای عکاسی انتخاب کنید.
زمانی که در حالت Photo قرار دارید، بسیاری از تاگلها در سمت مخالف دکمه شاتر قرار میگیرند یعنی فلاش، تایمر، تک، دوتایی و حالت تصویر در تصویر و تصویر متحرک به همراه تنظیمات.
یک دکمه دیگر نیز دیده میشود که برای حالت زیباییسازی از مقیاس ۰ تا ۱۰ است ولی برخلاف بعضی از گوشیهای چینی هیچ گزینه خاصی (مانند بزرگ کردن چشمها یا باریک کردن صورت و غیره) ندارد.
با سوایپ به سمت بالا روی دکمه شاتر یا بخش انتخاب حالات عکاسی میتوانید وارد حالت عکاسی حرفهای شوید که اجازه میدهد مواردی مانند تعادل سفید (بدون گزینههای تغییر دمای رنگ)، فوکوس دستی، ایزو (۱۰۰ تا ۳۲۰۰) و سرعت شاتر (۴۰۰۰/۱ تا ۲۰ ثانیه) یا جبران نوردهی (-۳/3EV در گامهای افزایشی کامل) را تغییر دهید.
کیفیت تصاویری که با دوربین گوشی نوکیا ۷.۲ در روز و با دوربین اصلی گرفته میشوند اندکی ناامیدکنندهاند، در حالی که گوشیهای دارای همین دوربین و قیمت مشابه عکسهای بهتری ثبت میکنند.
جزئیات قابل قبول هستند ولی مقدار قابل توجهی پارازیت دیده میشود. رنگها نیز دقیق نیستند و یک ته مایه رنگ سبز به ویژه در نواحی بسیار روشن دیده میشود. دامنه دینامیک نیز خوب نیست و استفاده از حسگرهای Quad bayer باید این جا نقش خود را عالی نشان میداد.
البته باید بگوییم بسیاری از گوشیهای دارای دوربین ۴۸ و ۶۴ مگاپیکسل موجود در بازار در شرایط نوری روشن و استفاده از سوژههای مناسب تصاویر با دقت بیشتر در حالت پیشفرض خود به نسبت استفاده از فیلتر Quad Bayer میگیرند. اما این قضیه در مورد نوکیا ۷.۲ صادق نیست و تصاویر ۴۸ مگاپیکسل آن ظاهرا نمونههای ۱۲ مگاپیکسل با افزایش مقیاس هستند.
دوربین فوق عریض نیز مشکلات خاص خود را دارد که شروع آن با ته رنگ متفاوت، این مرتبه سرخابی است، گرچه در بعضی از تصاویر مشکل دوربین اصلی و ته رنگ سبز نیز دیده شود. از طرف دیگر مقدار پارازیت دانهای بیش از حد وجود دارد و در کنار آن دامنه دینامیک محدود را قرار دهید تا این دوربین زیاد چنگی به دل نزند.
پس از عملکرد نه چندان جالب دوربینها در روز، از عکاسی در شب با نوکیا ۷.۲ انتظار زیادی نداشتیم. اما باید بگوییم تصاویر گرفته شده در شب آن قدر بد نیستند و برخلاف تصاویر گرفته شده در روز که از رقبا کیفیت بدتری دارند، در یک سطح با آنها قرار میگیرند.
جزئیات این تصاویر هنگام حضور کافی نور قابل قبول است و باید با مقدار پارازیت موجود در آنها مشکلی نداشته باشید چون عکاسی در شب به نسبت روز تصاویر با پارازیت بیشتر تولید میکند.
گرچه نوکیا عملکرد خوبی در حفظ رنگ نداشته است و یک افت اشباعسازی قابل توجه دیده میشود. دامنه دینامیک نیز تقریبا کافی نیست.
استفاده از حالت عکاسی در شب کمی به حل دو مشکل قبل کمک میکند تا نواحی بسیار روشن شبیه به منابع نوری شوند و سطح جزئیات در نواحی تاریک بالاتر برود. گرچه بهای این حجم جزئیات در تصاویر به کمک حالت عکاسی در شب ملایمتر بودن بیشتر تصاویر است.
تصاویر گرفته شده در شب به کمک دوربین فوق عریض بهتر است به صورت بندانگشتی دیده شوند چون پارازیت زیادی دارند.
در تصاویر پرترهای که با گوشی نوکیا ۷.۲ میگیرید به خوبی سوژه از پسزمینه حتی در سوژههای نسبتا پیچیده جدا شده است. شاید مانند ما بخواهید شدت محوشدگی تصاویر را از ۱۰/۵ کم کنید تا تصاویر بهتر شوند.
علاوه بر این برای ثبت تصاویر با کیفیتتر بهتر است از صحنههای با کنتراست بالا یا دارای نور پشتی فاصله بگیرید.
نوکیا ۷.۲ یک دوربین با حسگر Quad Bayer دیگر دارد که در جلو و با دقت ۲۰ مگاپیکسل قرار گرفته است. خروجی تصاویر به صورت پیشفرض ۵ مگاپیکسل و اندکی پایین است، گرچه برای استفاده در رسانههای اجتماعی قابل قبول است.
این تصاویر اندکی رنگهای خاموش و دامنه دینامیک متوسط دارند ولی پس از تجربه ما با دوربینهای اصلی، ظاهر تصاویر سلفی قابل قبول است.
زمانی که تصاویر را با دقت اصلی یعنی ۲۰ مگاپیکسل میگیرید در شرایط نورپردازی خوب حجم جزئیات افزایش پیدا میکند ولی در شرایط تاریکتر همچنان کیفیت چندانی ندارند.
تصاویر پرتره بدون توجه به تنظیمات حالت Photo با دقت ۵ مگاپیکسل گرفته میشوند. این تصاویر مانند تصاویر پرتره ثبت شده با دوربین عقب با کاهش شدت محوشدگی تصویر بهتر میشوند.
جداسازی سوژه خوب است با آن که در ثبت این تصویر تنها یک دوربین نقش داشته است. گرچه حتی زمان استفاده از پارامترهای نوردهی و صحنه یکسان، تصاویر به نسبت نمونههای گرفته شده با دوربین عقب اندکی تاریکتر هستند.
گوشی نوکیا ۷.۲ میتواند با دوربین اصلی خود ویدئوهای حداکثر با دقت 4K و با دوربین فوق عریض خود با دقت فول اچدی بگیرد. محدودیت دوربین فوق عریض در تنظیمات دقت قید نشده است و با آن که ممکن است روی گزینه 4K باشد ولی فیلمهای نهایی فول اچدی هستند. هیچکدام از دوربینها قادر به فیلمبرداری با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیستند.
هر دو دوربین میتوانند لرزش را از ویدئوهای فول اچدی حذف کنند ولی در ویدئوهای 4K چنین قابلیتی دیده نمیشود. همچنین در تنظیمات دوربین تاگل مخصوص خاموش کردن لرزشگیر تصویر قرار ندارد.
نکته مثبت دوربین فیلمبرداری این گوشی فیلمبرداری فول اچدی با بیت ریت ۲۰ مگابیت در ثانیه و ویدئوهای 4K با بیت ریت ۴۲ مگابیت در ثانیه است. صدا در تمامی حالتها با کیفیت استریو و بیتریت ۲۵۶ کیلوبایت بر ثانیه ضبط میشود.
ویدئوهای 4K جزئیات زیادی دارند، گرچه همچنین اطراف خطوط مستقیم ناهمواریهایی دیده میشود و ویدئوها سرشار از پارازیت هستند. دامنه دینامیک نیز جالب نیست و وجود ته رنگ سبز و دمای رنگ سرد جزو مشخصات دیگر این ویدئوها است.
در مورد ویدئوهای فول اچدی از نظر کیفیت باید تنها افسوس بخوریم. دامنه دینامیک حتی محدودتر است، جزئیات تقریبا وجود ندارند و چیزی که به جا میماند بیش از حد اشباع بودن رنگها و تصاویر است.
تصاویر فول اچدی ثبت شده با دوربین فوق عریض نیز قابل به ذکر نیستند و گوشی نوکیا ۷.۲ را پشت سر رقبا با فاصله قرار میدهد.
تنها نکته خوب دوربین فیلمبرداری رفع لرزش ویدئوها است، حتی با آن که زمان فیلمبرداری با دقت فول اچدی استفاده میشود. اما از طرفی باید توجه کنید نتیجه استفاده از آن افت کیفیت ویدئو است.
نوکیا در این بخش از بازار با رقبای سرسختی روبرو است که تنها شامل محصولات شیائومی و ریلمی نمیشوند بلکه سامسونگ با سری گلکسی A خود و موتورولا با سری Moto قدرت خود را به رخ محصول فنلاندی میکشند.
اجازه دهید با گوشی گلکسی A50 سامسونگ شروع کنیم که یک نمایشگر سوپرامولد به مراتب بهتر از نمایشگر نوکیا دارد. این گوشی در تست باتری به راحتی بیشتر دوام میآورد و دوربین نوکیا اگر مجبور به انتخاب از بین این دو دوربین نه چندان با کیفیت باشید، کمی با فاصله بهتر است.
گوشی Moto One Vision با دوربین اصلی خود در مقایسه با گوشی نوکیا تصاویر بهتری میگیرد ولی در عوض دوربین فوق عریض نوکیا ۷.۲ را ندارد. عمر باتری بین این دو به دلیل استفاده از نمایشگرهای نه چندان کامل تقریبا یکسان است. اما باید در نظر بگیرید گوشی موتورلا قیمت کمتری دارد.
سپس به گوشی P30 lite هوآوی میرسیم که طول عمر باتری بیشتر و نمایشگر با رنگهای دقیقتر به همراه یک دوربین به مراتب بهتر دارد، البته دوربین آن قادر به ضبط فیلمهای 4K نیست. ولی باید به مشکل بین آمریکا و هوآوی دقت کنید.
رقیب بعدی Realme 5 Pro است که به نسبت قیمتی که دارد عالی است. عمر باتری آن و عملکردش در مقایسه با محصول نوکیا بهتر است و تنها از نظر کیفیت نمایشگر اندکی کم میآورد.
تصاویر و ویدئوهای ثبت شده با دوربین گوشی ریلمی بهتر هستند و تنها عیب این گوشی عرضه آن به بازارهای محدود است.
بدون شک شیائومی یکی دیگر از رقبای قدرتمند در این بخش است و میتوانید ردمی نوت ۸ پرو را به عنوان یک جایگزین قدرتمند برای نوکیا ۷.۲ و با قیمت به مراتب کمتر در نظر بگیرید. محصول ردمی عمر باتری به مراتب بهتر، عملکرد بالاتر و دوربین فوقالعاده با کیفیتتر دارد و فقط ویدئوهای فول اچدی آن قابل توجه نیستند.
نوکیا ۷.۲ روی کاغذ یک گوشی امیدوارکننده به نظر میرسید و انتظار داشتیم خاطرات نوکیا ۷ پلاس را برای ما زنده کند. ولی در نهایت این اتفاق نیافتاد.
برای قیمتی که نوکیا برای این گوشی درخواست کرده است میتوانید گوشی با کیفیت دوربین بهتر، نمایشگر باکیفیتتر، عمر باتری طولانیتر و چیپست قدرتمندتر بخرید. بنابراین به طرفداران گوشیهای ارزانقیمت به سختی میتوانیم این گوشی را پیشنهاد کنیم.
منبع: gsmarena.com
رویداد آیفون اپل حضار را با سه عضو جدید خانواده آیفون ۱۱ آشنا کرد. به عبارتی باید با iPhone XR خداحافظی کنیم که جای خود را به آیفون ۱۱ داده است و به جای iPhone XS، آیفون ۱۱ پرو خودنمایی میکند.
سری آیفون XS یا هر کدام دیگر از نسل S، با خود چیپ جدید بیونیک را با افزایش قابل توجه سرعت دستگاه به همراه آوردند. حالا، با سری آیفون ۱۱ پرو، اپل قدرت عکاسی دستگاههای خود را به رخ سایرین میخواهد بکشد و عبارت پرو معنایی جز این ندارد.
دو گوشی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس نسلهای بعدی iPhone XS و iPhone XS Max هستند. آنها به همان بزرگیاند و طراحیها و نمایشگرهای مشابه دارند ولی عملکرد آنها بهتر، تعداد دوربین بیشتر و باتری بزرگتر شده است و یک چیپ جدید باند فوق سریع U1 هم دارند.
بدون شک طراحی آیفون ۱۱ پرو دست نخورده است یا حداقل در نمای جلو این قضیه را می بینیم. یک دوربین سه گانه جدید در پشت ولی دیده میشود و شیشه عقب حالا یک ظاهر یخ زده دارد که از زمان حضور گوشی وان پلاس ۶ در بازار عاشق آن شدیم.
مقاومت آیفون ۱۱ پرو نسبت به آب نیز افزایش یافته است و حالا آیفونهای نسل یازدهم میتوانند تا عمق ۴ متر نسبت به آن مقاومت نشان دهند.
چیپ جدید A13 Bionic نسخه بهبودیافته مدل سال قبل یعنی A12 است. بدون شک حتی قدرت بیشتر، یک ISP و DSP جدید به همراه قابلیتهای دیگر ولی اکثرا براساس طراحی مدل A12 دارد.
دوربین سهگانه آیفون ۱۱ پرو و پرو مکس ولی جدید است. حالا علاوه بر دوربین عریض و تله فوتو، یک دوربین فوق عریض نیز دیده میشود. حالت عکاسی در شب در نهایت به آیفونها راه پیدا کرده و قدرت فیلمبرداری با دقت 4K و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیز دامنه دینامیک گستردهای دارد.
شاید شگفتانگیزترین قابلیت نسل جدید که قدرت چیپ اپل را به نمایش می گذارد امکان فیلمبرداری با هر ۴ دوربین (از جمله سلفی) در یک زمان است. با کیفیت 4K و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه. فقط میتوانیم بگوییم خدای من!
دوربین جلو نیز بعد از مدتها بهروزرسانی شده است و حالا یک دوربین ۱۲ مگاپیکسل است که میتواند مانند دوربینهای عقب تصاویر و فیلمهایی با همان دقت و نرخ فریم ثبت کند. دوربین جلو نیز قابلیت فیلمبرداری اسلوموشن به اسم slofies دارد.
در نهایت آیفون ۱۱ پرو حالا در مقایسه با مدل XS یک باتری با ۲۰ درصد گنجایش بیشتر دارد در حالی که ظرفیت باتری در مدل ۱۱ پرو مکس به نسبت XS Max با یک افزایش ۲۵ درصد روبرو شده است.
بدنه: قالب فولاد ضدزنگ، شیشه گوریلا گلس در جلو با روکش اولئوفوبیک، شیشه گوریلا گلس در عقب با ظاهر یخ زده، گواهینامه IP68 برای مقاومت نسبت به آب و گرد و غبار.
ورود دو مدل آیفون ۱۱ پرو به معنای پایان عمر فناوری لمس سه بعدی اپل است و موتور لمسی نیز نقش آن را برعهده گرفته است.
لمس سه بعدی زمانی سرشار از قابلیتهای بالقوه بود و اپل نتوانست از آن به شکل موفقیتآمیز استفاده کند تا این نوآوری بیشتر به یک بار روی دوش اهالی کوپرتینو تبدیل شود، بنابراین نمیتوانیم اپل را به علت حذف آن نکوهش کنیم.
علاوه بر این، حذف آن به معنای یک تغییر مثبتتر یعنی باتری بزرگتر است تا با یک موقعیت دو سر برد روبرو باشیم.
سه گوشی آیفون ۱۱ از سیستم عامل iOS 13 استفاده میکنند ولی در زمان تهیه این نقد بهروزرسانی IOS 13.1 نیز منتشر شده است و آیفونهای جدید را با نصب آن محک زدیم. این بهروزرسانی چند گزینه جدید به سیستم عامل اضافه میکند که از چیپ U1 استفاده میکنند و قابلیتهای دیگری نیز دارند.
اولین آیفون در سال ۲۰۰۷ درون یک جعبه مشکی شیک به بازار آمد و داخل آن یک شارژ ۵ وات، یک کابل یواسبی و یک جفت هدفون اپل بود و با آن که اپل طراحی هدفونها و نوع کابل را تغییر داده است ولی محتویات از بیش از ۱۱ سال قبل تغییر چندانی تا امسال نداشتند.
برای اولین بار در تاریخ گوشیهای آیفون، اپل یک شارژر سریع ۱۸ وات در جعبه فروش پرچمدار خود قرار داده است و بدون شک دو مدل جدید پرو این شرکت اولین مدلهای بهره مند از این موهبت هستند.
این شارژر ۱۸ وات خروجی ۵ ولت و ۳ آمپر و ۹ ولت و دو آمپر دارد. در بالای آن یک درگاه یواسبی تایپ C دیده میشود تا مدلهای پرو همچنین اولین آیفونهایی باشند که با یک کابل یواسبی تایپ C به لایتنینگ عرضه شده باشند.
در نهایت آخرین چیز آشنایی که در جعبه فروش این دو گوشی دیده میشود ایرپادها است که یک درگاه لایتنینگ دارند.
از زمان ورود آیفون XS به بازار کابل تبدیل به درگاه ۳.۵ میلیمتری از جعبه فروش حذف شده است و بدون شک امسال نیز از آن خبری نبود.
معرفی دو گوشی آیفون پرو ۱۱ پرچم دار به معنای تغییر زبان طراحی اپل است و باید بگوییم ظاهر آنها را خیلی دوست داریم ولی ابتدا به نکتهای اشاره می کنیم که در نگاه اول به چشم میآید.
هنگام خارج کردن آیفون ۱۱ از جعبه فروش آن حس آشنایی دارید. این گوشی شکل و احساسی مشابه با مدل XS و X دارد و تقریبا غیرممکن است ۱۰ گرم وزن بیشتر آن به نسبت مدلهای قبل به نظر رسد.
از سوی دیگر با آن که آیفون ۱۱ پرو مکس به بزرگی XS Max است ولی در مقایسه با آن ۲۰ گرم افزایش وزن دارد که فورا به چشم میآید. اگر مدت زمان زیادی با مدل Max سال قبل سپری کرده باشید، فورا وزن بیشتر این گوشی را متوجه خواهید شد.
هر دو گوشی از نمای جلو بسیار شبیه به یکدیگر به نظر میرسند چون این بخش از زمان ورود آیفون ایکس در سال ۲۰۱۷ به بازار تغییر نکرده است. یک نمایشگر ۵.۸ یا ۶.۵ اینچ اولد، کاملا بدون حاشیه با یک بریدگی غول پیکر را در بالا میبینیم.
هیچ فضای هدر شدهای در پایین وجود ندارد، کنترلرهای نمایشگر در واقع به جای قرارگیری در حاشیه پایینی نمایشگر زیر نمایشگر قرار گرفتند. اپل با این نوع طراحی به ظاهر بدون حاشیه رسیده است گرچه میتوانید به صورت واضح مقداری نوار مشکی بسیار باریک به اندازه برابر را اطراف این نمایشگرهای اولد ببینید.
ظاهرا اپل فعلا قصد نمیخواهد بیخیال بریدگی نمایشگر شود. در این بخش بلندگوی مکالماتی که نقش یک اسپیکر را نیز دارد، به همراه چند حسگر، حسگر زمان پرواز سه بعدی و دوربین سلفی جدید ۱۲ مگاپیکسل قرار گرفته است.
اپل امسال روی دوربین جلو دستگاه خود توجه کرده است و این دوربین میتواند فیلمهایی با دقت 4K با نرخ ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه با دامنه دینامیک وسیعتر بگیرد، امکان فیلمبرداری اسلوموشن نیز وجود دارد و همیشه در هر نوع حالت فیلمبرداری با هر دقت و نرخ فریمی از فناوری لرزشگیر الکترونیک تصویر استفاده میشود.
نمایشگر این دو گوشی توسط «محکمترین شیشه روی سیاره زمین» محافظت میشود. این شیشه را شرکت کورنینگ ساخته است و از زمان شیشه استفاده شده روی مدل XS کیفیت و دوام آن بهتر شده است.
با توجه به مقدار سرمایهگذاری اپل در شرکت کورنینگ، به سختی جای تعجب دارد که اپل مجددا از شیشه این شرکت استفاده کرده است. همیشه هر مدل از آیفونها تحت حفاظت یک مدل سفارشی از گوریلا گلس قرار داشتند و سال قبل اپل از یک نسخه سفارشی گوریلا گلس ۶ استفاده کرد.
به لطف دوستانی که تست سقوط آیفون ۱۱ پرو را انجام دادند شیشه محافظتی جدید این گوش واقعا فراتر از حد انتظار و بیشتراز شیشه آیفون XS محکم است. گرچه هنوز این لایه حفاظتی شیشه است و یک سقوط سخت میتواند به عمر آن پایان دهد!
اپل همچنین در تمامی مدلهای آیفون امسال از روکش اولئوفوبیک استفاده کرده است. این روکش از گوشی در برابر اثرانگشت و لک محافظت میکند و با آن که در نهایت اثر آنها روی نمایشگرهای دو گوشی ۱۱ پرو ۱۱ پرو مکس به جا میماند ولی راحت تمیز میشوند، پاک کردن با کنار کف دست یا بخشی از پیراهن کافی است.
ما خوشحالیم اپل از زمان استفاده فولاد ضد زنگ در بدنه آیفون ایکس، به استفاده از آن ادامه داده است. حتی کمی تغییر را نمیبینیم، تا مجددا اندکی خمیده با یک ظاهر تمام براق باشد. رنگ آن در دو مدل سبز و خاکستری به ترتیب سبز تیره و خاکستری تیره است، ولی باید در مدلهای گلد و نقره ای، طلایی و نقره ای باشد.
به ندرت پیش میآید یک شرکت گوشی بسازد که رنگ بدنه آن با پنلهایش یکی باشد ولی اپل مجددا برای یک سال دیگر موفق به انجام آن شده است.
بعید است روی بدنه لک و اثرانگشت بیافتد ولی ظاهر براق آن باعث میشود لیز باشد. با این حال، در زمان تمیز بودن با یک ظاهر عالی روبرو هستیم که یقینا جزو نکات برجسته آن است.
نکته دیگر این که مانند سایر آیفونهای پیش از سری ۱۱، مدلهای جدید اطراف بدنه دکمههای مشابهی دارند یعنی یک سوئیچ بی صدا کردن و دکمههای تنظیم حجم صدا در سمت چپ و دکمه پاور و سیری در سمت راست. شیار سیم کارت نیز اطراف این دکمه است.
اپل همچنان به استفاده از پورت لایتنینگ ادامه داده است، حتی با آن که همه ما میدانیم پایان عمر آن نزدیک است. آیپدهای جدید در حال حاضر پورت یواس بی تایپ C دارند و حتی شارژرهای جدید آیفون از این پورت استفاده میکنند، بنابراین به نظر ما نهایت یک یا دو نسل دیگر آیفون از درگاه لایتنینگ استفاده کنند.
بلندگوی مکالماتی و اسپیکر دوم در امتداد پورت لاتنینگ قرار دارند و پشت چند حفره ریز در بدنه مخفی شدند.
پنلهای پشتی آیفون ۱۱ پرو ۱۱ پرو مکس به کل داستان متفاوتی هستند. آنها از شیشه تقویت شده یونی مشابه ساخته شده توسط شرکت کورنینگ استفاده میکنند که اگر لبههای ۲ بعدی را در نظر نگیریم اکثرا تخت هستند، اما برای اولین بار ظاهر آنها براق نیست.
اپل اسم آن را شیشه مات بافتدار گذاشته است که با آن که ما با حرف این شرکت موافق هستیم ولی کلمه بهتر شیشه یخ زده برای توصیف آن وجود دارد. مهم نیست آیفون ۱۱ پرو یا ۱۱ پرو مکس شما چه رنگی داشته باشد، تمامی آنها سطحی با ظاهر شیشه یخ زده دارند.
برخلاف وان پلاس ۶ که به نوعی ظاهر پنل پشتی مشابهی با آیفون های جدید داشت، دو برادر حرفه ای آیفون ۱۱ لیز نیستند. بافت جدید باعث جاگیری محکم گوشی در دست میشود و در مقایسه با نسل XS در دست کمتر لیز حس میشود.
آیفون ۱۱ پرو مکس با توجه به این که بزرگترین مدل جدید آیفون است هنوز در زمان استفاده نکردن از قاب نیاز به توجه دارد چون پنل پشتی جدید به اندازه کافی جلوی لیز بودن آن را نمی گیرند اما مدل کوچکتر آیفون ۱۱ پرو زمان گرفتن با یک دست یا برای عکاسی و فیلمبرداری محکمتر در دست حس میشود.
اثرانگشت و لک به سختی به لطف ظاهر شیشه یخ زده به چشم میآیند. قبل از بررسی طراحی جایگاه دوربینها متوجه تغییر دیگری در پنل پشتی شدیم. تغییر خاصی نیست ولی اسم حک شده آیفون در پنل پشتی حذف شده است.
بدون شک وجود سیب براق گاز زده شده در وسط پنل پشتی به افراد نشان میدهد، شما یک گوشی اپل در دست دارید. اپل موفق شده است اسم آیفون را حذف کند ولی همچنان در بین آیکون سازمانهای رگلاتوری دیده میشود که روی اعصاب ما است. سونی موفق شده است اسم این سازمانها و آیکون آنها را در شیار سیم کارت حک کند، پس شاید بهتر باشد اپل از غول ژاپنی الهام بگیرد.
سه دوربین جدید در یک جایگاه مربعی شکل ویژه در سمت چپ و بالا پنل پشتی آیفون ۱۱ پرو ۱۱ پرو مکس قرار گرفتند. برآمدگی شیشه ای زیاد نیست و بدون شک با نگاه به تصاویر رسمی که از این گوشی قبل از رونمایی منتشر شده بود انتظار دیگری داشتیم چون تمام این برآمدگی به همراه حلقههای لنز نصف ضخامت برآمدگی دوربین دو مدل ایکس و XS را دارد.
شیشه برآمدگی دوربین یخ زده نبوده ولی براق است. آرایش مثلثی این سه دوربین نه تنها برای اپل بلکه برای صنعت گوشیهای هوشمند جدید است. هنوز با قطعیت نمیتوان گفت آیا ظاهر آنها میتوانست بهتر باشد یا نه ولی به نظر ما، مهندسان اپل زمان انتخاب چنین آرایشی احتمالا فکر چنین ظاهری را نمیکردند.
دو دوربین ۱۲ مگاپیکسل تله فوتو و عریض هر دو فناوری لرزشگیر اپتیکال دارند ولی دوربین فوق عریض ۱۲ مگاپیکسل سوم فاقد هر گونه لرزشگیر اپتیکال یا فوکوس خودکار است تا برخلاف تصور برخی از افراد آن قدر خاص نباشد.
گرچه اپل ترفندهای نرم افزاری خوبی برای دوربینهای خود تدارک دیده است که در بخش دوربین به آنها رسیدگی میکنیم.
داخل این مجموعه مربعی شکل همچنین یک فلاش الایدی چهارتایی دو رنگی بهتر دیده میشود که ظاهرا از قبلا روشنتر است. همچنین یک حفره سوراخ دار بسیار ریز به چشم میخورد که به نظر ما مکان قرارگیری میکروفون (ها) است که برای فیلمبرداری استفاده میشود.
طبق انتظار مجموعه دوربین در مدل کوچکتر آیفون ۱۱ پرو بزرگتر به نظر میرسد، آیفون ۱۱ پرو مکس گوشی بزرگتری است تا قرارگیری دوربینها در گوشه آن ظاهر بهتری داشته باشد.
زمانی که این گوشی ها روی یک میز قرار می گیرند کمی برآمدگی دارند ولی نه در حد آیفون ایکس و XS.
ابعاد آیفون پرو ۱۱ برابر با ۱۴۴ در ۷۱۴ در ۸.۱ میلیمتر است که در مقایسه با آیفون XS به مقدار ۰.۴ میلیمتر طویل تر، ۰.۵ میلیمتر عریض تر و ۰.۴ میلیمتر ضخیم تر باشد. وزن آن در مقایسه با نسل قبل ۱۱ گرم افزایش داشت است تا به ۱۸۸ گرم برسد.
سپس به ابعاد آیفون ۱۱ پرو مکس میرسیم که عبارت است از ۱۵۸ در ۷۷.۸ در ۸.۱ میلیمتر که در مقایسه با iPhone XS Max به مقدار ۰.۵ میلیمتر طویل تر، ۰.۴ میلیمتر عریض تر و ۰.۴ میلیمتر ضخیم تر است. وزن این گوشی در مقایسه با مدل XS Max با یک افزایش ۱۸ گرمی به ۲۲۶ گرم رسیده است.
افزایش اندک در ضخامت، فضای بیشتر حاصل از حذف لایه لمس سه بعدی و اندازه کمتر مادربرد به اپل اجازه داده است باتری های بزرگتری در آیفونهای جدید قرار دهد. در مقایسه با iPhone XS ظرفیت باتری مدل معمولی ۲۰ درصد و مدل مکس ۲۵ درصد افزایش داشته است.
ویژگی دیگر آیفونهای جدید مقاومت بهتر در برابر آب است. این دو گواهینامه IP68 دارند و تا عمق ۴ متر به مدت ۳۰ دقیقه میتوانند دوام آورند. دوام نسل قبلی تنها تا عمق ۲ متر بود.
در دست گرفتن آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس تجربه جدید ولی آشنا است. مدل کوچکتر کاملا در دست جا میگیرد و کار با یک دست با آن واقعا ساده است. مدل مکس باعث میشود کمی انگشتان خود را کش دهید و هرگز برای کار با یک دست ساخته نشده است.
ظاهر یخزده جدید پنل پشتی نه تنها به علت قرارگیری محکمتر گوشی در دست بلکه همچنین به علت ظاهر آن تغییر خوشایندی است. کم کم طراحی یکسان آیفون های قبلی حوصلهمان را به سر برده بود و حالا میتوانید از نظر فیزیکی حس کنید گوشی جدید از نسل قبل خود متفاوت است.
واقعا نمیتوان کاربران را نکوهش کرد اگر متوجه تفاوت این نمایشگرهای جدید XDR با پنلهای نمایش قبلی آیفونها باشند. به هرحال آیفون ۱۱ پرو همان نمایشگر ۵.۸ اینچ اولد با تراکم پیکسلی ۴۵۸ پیکسل در هر اینچ مدلهای XS و X و آیفون ۱۱ پرو مکس نمایشگر مشابه اولد ۶.۵ اینچ با تراکم پیکسلی ۴۵۸ پیکسل در هر اینچ مدل XS Max را دارد. ولی در اسم این نمایشگرها از اصطلاح XDR استفاده شده است که کاربر نمی داند یک ترفند بازاریابی یا یک تغییر اساسی است.
XDR مخفف کلمه eXtreme Dynamic Range است که به گفته اپل پیشرفت این شرکت در زمینه استاندارد HDR است. به طور کلی، نمایشگرهای جدید حداکثر روشنایی بیشتر از ۸۰۰ نیت را دارند که در صورت لزوم به ۱۲۰۰ نیت نیز می رسند. اولدهای XDR همچنین کنتراست ۱,۰۰۰,۰۰۰:۱ مدلهای XS را در دو آیفون پرو ۱۱ و پرو ۱۱ مکس به افزایش میدهند.
بنابراین به طور خلاصه بگوییم این نمایشگرها در مقایسه با اولدهای آیفون XS و XS Max روشنتر هستند و دو برابر کنتراست بالاتری دارند. آنها مانند جدیدترین پنل های Dynamic AMOLED سامسونگ دامنه دینامیک بیشتر از مقدار استاندارد HDR دارند.
نمایشگرهای هر دو گوشی تراکم پیکسلی عالی ۴۵۸ پیکسل در هر اینچ دارند و مانند مدل قبل خود نمایشگر آیفون پرو ۱۱ دقت ۱۱۲۵ در ۲۴۳۶ پیکسل و پنل نمایش ۶.۵ اینچ آیفون ۱۱ پرو مکس دقت ۱۲۴۲ در ۲۶۸۸ پیکسل دارند. هر دو اولد از استانداردهای مرسوم HDR10 و Dolby Vision پشتیبانی میکنند.
این نمایشگرها مجددا از تنظیمات تخصصی True Tone بهره می برند. توسط آن تعادل سفید با استفاده از حسگر نور محیطی ۶ کاناله به صورت خودکار تصحیح میشود. این الگوریتم تعادل سفید را براساس نور محیطی اصلاح میکند تا رندر رنگهای سفید و خاکستری دقیقتر شود.
در پایان، ورودی لمس همان نرخ تازهسازی ۱۲۰ هرتز را دارد تا تاخیر لمس به صفر برسد و روان بودن فرامین لمسی بیشتر شود. نرخ تازهسازی تصویر همچنان ۶۰ هرتز است و امیدواریم اهالی کوپرتینو مسیر دو شرکت وان پلاس و ایسوس را در این زمینه در پیش گیرند.
در زمان سنجش میزان روشنایی این نمایشگر با افزایش آن تا انتها به عدد ۸۱۱ نیت رسیدیم که از وعده اپل و از حداکثر میزان روشنایی پنل گلکسی نوت ۱۰ پلاس سامسونگ بیشتر است و روشنایی نمایشگر محصول کرهای تنها در حالت خودکار به نزدیک این عدد می رسد.
اپل میگوید میزان روشنایی این نمایشگر در صورت لزوم حتی به عدد خیره کننده ۱۲۰۰ نیت میرسد. این مقدار دو برابر میزان روشنایی نمایشگر دو گوشی آیفون XS و XS Max راست و ما حدس میزنیم این مقدار کنتراست دو برابر وعده داده شده شرکت را نیز تایید میکند.
اپل یقینا از این میزان روشنایی در هنگام پخش فیلم های HDR استفاده میکند چون ما نتوانستیم به کمک ابزار و اپلیکیشنهایمان به این عدد برسیم.
با وجود این، اولدهای این دو گوشی جزو روشنترین نمایشگرهای گوشی های هوشمند موجود در بازار قرار میگیرند.
نمایشگر گوشی آیفون ۱۱ پرو مکس دقت رنگ عالی دارد به نحوی که ما میانگین DeltaE برابر با ۲.۴ و حداکثر انحراف ۵ را در فضای رنگی sRGB اندازه گرفتیم.
نمایشگر آیفون ۱۱ پرو حتی در فضای رنگی sRGB دقیق تر است و میانگین DeltaE برابر با ۱.۶ و حداکثر انحراف ۲.۳ دارد. این دو گوشی از پوشش رنگی DCI-P3 پشتیبانی میکنند و آنها به صورت خودکار زمانی که این نوع محتوا در نمایشگر پخش می شوند از آن استفاده میکنند.
جنبه شگفتانگیز ماجرا این است این نمایشگرها حتی زمانی که میزان روشنایی را به حداقل مقدار خود یعنی ۱.۹ نیت کم میکنید، این سطح دقت را حفظ میکنند.
آیفون ۱۱ پرو مکس بزرگترین باتری را در مقایسه با هر آیفون دیگری در تاریخ دارد و از یک سلول لیتیوم – یونی به ظرفیت ۳۹۶۹ میلیآمپرساعت استفاده میکند که در مقایسه با نسل قبلی آن ۲۵ درصد بیشتر است.
هر دو مدل با یک شارژر ۱۸ وات روانه بازار شدند که ظرفیت باتری مدل Pro Max را در عرض ۳۰ دقیقه از ۰ به ۵۰ درصد و مدل معمولی ۱۱ پرو را به ۵۸ درصد میرساند.
شارژ کامل هر دو گوشی نزدیک به ۲ ساعت طول میکشد. اگر این زمان طولانی است میتوانید قابلیت جدیدا معرفی شده بهینهسازیهای فرسودگی باتری را غیرفعال کنید که هنگام افزایش شارژ آن بیشتر از ۸۰ درصد محدودیتهایی به وجود میآورد. با انجام این کار زمان شارژ طولانیتر میشود ولی باتری نیز ظاهرا زودتر فرسوده خواهد شد.
آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس از شارژ بیسیم ۱۰ وات نیز پشتیبانی میکنند. شایعات ادعا کرده بودند این دو گوشی از شارژ بیسیم معکوس نیز برای شارژ ایرپادها پشتیبانی میکنند ولی جدیدترین گزارشها نشان میدهند اپل این فناوری را مدت کوتاهی پیش از رونمایی آیفونها به دلیل مشکلات بیش از حد داغ کردن غیرفعال کرده است.
کالبدشکافی اخیر آیفون ها نشان میدهد باتری دو کانکتور دارد که یک پیشفرض مهم برای شارژ معکوس است. ولی جدیدترین اسناد پشتیبانی اپل سخت افزار جدیدی را نشان میدهند که روی عملکرد باتری نظارت و کنترل دارد، بنابراین شاید شایعات اشتباه میکردند. چه کسی واقعا حقیقت را میداند؟
در تستهای باتری ما گوشی آیفون ۱۱ پرو مکس سربلند بیرون آمد. مدت دوام باتری این گوشی در بحث تماس با شبکه 3G برابر با ۲۱ ساعت، گردش در وب با یک مرتبه شارژ ۱۵ ساعت یا تماشای ویدئو به مدت ۱۹.۵ ساعت بود. به عبارت دیگر دوام باتری در حالت انتظار از عدد ۱۰۰ ساعت رد میکند.
آمار آیفون ۱۱ پرو بسیار خوب بود. در تستهای بازپخش ویدئو و گردش در وب فوق العاده بود ولی در بخش انتظار و تماس متوسط ظاهر شد.
هر دو گوشی iPhone 11 Pro و iPhone 11 Pro Max اسپیکرهای استریو مانند مدلهای XS، X و سری آیفون ۸ دارند. اولین اسپیکر در انتهای گوشی است، در حالی که بلندگوی مکالماتی نقش اسپیکر دوم را دارد.
خروجی صدا بسیار متعادل است و تنها نکتهای که متوجه شدیم این است که بلندگوی مکالماتی در مقایسه با بلندگوی پایینی سطح باس کمتری دارد ولی بلندی صدا در همان حد بود.
اپل میگوید این اسپیکرها از صدای فضایی پشتیبانی میکنند و صدا در مقایسه با سایر گوشی ها واقعا کمتر جهتدار و بیشتر فضاییتر بود.
اپل برای بلندگوی مکالماتی از یک اسپیکر پیشرفته و کامل استفاده کرده است که کیفیت صدای بالایی دارد. خروجی صدای باس از تیوتر بالایی اندکی بیشتر است و در مقایسه با مدل معمولی پرو حتی متعادلتر است. صدا بسیار غنی است، باس به اندازه کافی عمق دارد و پس از پخش چند موسیقی، ویدئو و بازی، ما احساس میکنیم باید اسپیکرهای این دو مدل آیفون را جزو بهترین اسپیکرهای گوشیهای هوشمند امروزی در نظر بگیریم.
هر سه مدل آیفون ۱۱ در تست بلندگوی ما امتیاز بسیار خوب به دست آوردند و با امتیاز عالی تنها چند دسیبل فاصله داشتند. اما این کیفیت صدای فضایی باعث میشود صدای آیفونهای جدید بیشتر از چیزی که تست نشان میدهد، به نظر برسد.
اپل در جعبه فروش آیفون های خود دیگر کابل رابط پورت لایتنینگ به ۳.۵ میلیمتری قرار نمیدهد، به عبارت دیگر کیفیت خروجی صدا کاملا بستگی به رابط یا DAC داخلی هدفونهایتان دارد، اگر از انواع با پورت لایتنینگ استفاده میکنید.
ما تست کیفیت صدای خود را با استفاده از کابل رابط رسمی اپل انجام دادیم. شفافیت صدا با یک آمپلی فایر فعال خارجی عالی بود، گرچه جداسازی صدای استریو ایده آل نیست. گرچه، زمان استفاده از هدفونها هیچ افت کیفیتی حس نمیشود تا خروجی صدا دقیق ترین باشد.
ولی بلندی صدا تنها در حد متوسط بود و با فاصله پشت استاندارد امروزه پرچمدارها قرار میگیرد.
جدیدترین مدلهای آیفون همیشه با جدیدترین نسخه سیستم عامل iOS اپل عرضه شدند و سری آیفون ۱۱ نیز از این قضیه مستثنی نبودند. آنها همگی از همان ابتدا از سیستم عامل iOS 13 استفاده میکنند گرچه ۲۴ سپتامبر (۲ مهرماه) نیز به روزرسانی iOS 13.1 برای آنها منتشر شد.
iOS 13 به روزرسانی مهم دیگر این سیستم عامل است، یک حالت جدید تیره تمام سیستمی دارد، عمر باتری و شارژ آن را بهینهتر کرده و چند اپلیکیشن پیش فرض یعنی اپلیکیشن های فوتوز، مپس و یادآورها را با ظاهر و قابلیت های جدید به روزرسانی میکند. لاگین به کمک اپل آیدی نیز بخشی از iOS 13 است و دسترسی به موقعیت بیشتر کنترل میشود.
اپل در نسخه قبلی یعنی iOS 12 قابلیت نوتیفیکیشنهای گروهی، Screen Time، حالت بهتر مزاحم نشوید (DND) و آمار بهتر باتری را معرفی کرد. یکی از بزرگترین تغییراتی که iOS 11 در سال ۲۰۰۷ با خود به همراه آورد یکیسازی قفل صفحه نمایش و مرکز نوتیفیکیشن بود.
سه آیفون ۱۱ یک قابلیت امنیتی بیومتریک به اسم Face ID دارند. از زمان معرفی آن در آیفون ایکس تغییر زیادی نکرده است، گرچه حالا آیفونهای جدید یک لنز اندکی عریضتر روی دوربینهای سلفی خود دارند که اپل ادعا میکند نتیجه آن عملکرد Face ID در زوایای عریضتر است.
ما این ادعا را تست کردیم و با آن که تغییر جدید از نظر تئوری منطقی به نظر میرسد ولی در عمل دیدن و حس آن سخت است.
تمامی سه آیفون ۱۱ از Face ID پشتیبانی میکنند و کاربر میتواند به عنوان یک گزینه Alternate Appearance (چهره جایگزین) چهره یک شخص دوم را به گوشی معرفی کند.
قفل صفحه نمایش تقریبا ساده و با دو میانبر است یکی برای چراغ قوه و دیگری دوربین. حالا که لمس سه بعدی حذف شده است و جای آن را Haptic Touch گرفته است و میتوانید با ضربه زدن و نگه داشتن انگشت خود آن را فعال کنید.
طبیعتا اپلیکیشنها روی صفحه هوم قرار میگیرند و خبری از ویجتها و کشو اپلیکیشن جدا نیست ولی امکان استفاده از پوشهها وجود دارد. آخرین صفحه Today نام دارد و مکانی است که ویجتهای مختلف در آن جا میگیرند ولی همچنین یک گزینه جستجو تمام سیستمی به اسم Spotlight دارد.
ژستهای حرکتی مسیریابی مانند قبل هستند و خط همیشه مرئی در پایین باقی مانده است. از روی این خط کشیدن دست روی صفحه (سوایپ) به سمت بالا یک اپلیکیشن را میبندد و کشیدن دست و در وسط راه نگه داشتن آن task switcher را فعال میکند.
با یک سوایپ به سمت چپ میتوانید مرکز نوتیفیکیشن را ظاهر کنید ولی اگر روی بریدگی نمایشگر نیز این کار را انجام دهید همین اتفاق میافتد. این صفحه در iOS 11 با قفل صفحه نمایش یکی شده بود و اگر از کاغذدیواریهای متفاوت برای قفل صفحه نمایش و هوم استفاده کنید، در ابتدا ممکن است گیج شوید.
مرکز کنترل با یک سوایپ به سمت راست با تمامی تاگلهای (قابل سفارشی) آن ظاهر میشود. میتوانید از قابلیت haptic touch برای دسترسی به کنترلهای بیشتر استفاده کنید و نشانگر درصد باتری برای همیشه به این بخش انتقال داده شده است چون هیچ جایی برای آن روی نوار وضعیت به جا نمانده است.
نحوه عمل بعضی از تاگلهای مرکز کنترل عجیب است. یک ضربه روی تاگل وایفای یا بلوتوث تمامی ارتباطها را قطع میکند ولی این قابلیتها خاموش نمیشوند. طبق گفته اپل به این طریق ایردراپ را فعال نگه میدارید و با این حال تا صبح روز بعد (یا تا زمانی که به صورت دستی ارتباط را فعال کنید) با شبکهای متصل نیستید.
اشکالی ندارد ولی زمانی که واقعا نیاز است باید برای خاموش کردن این شبکهها به بخش تنظیمات برویم که خوشایند نیست.
حذف لمس سه بعدی خوب بوده است. این شرکت سالها از آن برای پیش نمایشهای سریع و ظاهر کردن منوهای عملکردی استفاده کرده بود. این قابلیت هنوز وجود دارد ولی حالا به جای یک فشار دادن واقعی تنها یک ضربه و نگه داشتن انگشت کافی است، گرچه هنوز فشار دادن نتیجه مشابهی دارد.
موتور لمسی گوشی یک بازخورد لمسی مناسب فراهم میکند و این احساس به شما دست میدهد که لمس سه بعدی هنوز وجود دارد با آن که این چنین نیست و خوشحالیم اپل لایه لمس سه بعدی را حذف کرده است چون این کار فضای آزاد بیشتری داخل گوشی به وجود آورده است.
کاربر میتواند برای ظاهرسازی اعمال سریع از قابلیت Haptic Touch روی اپلیکیشنهای مختلف استفاده کند. میتوانید از آن برای نوتیفیکیشنها، تاگلها و محتویات داخل اپلیکیشن (تصاویر، لینکها، توضیحات فایل و غیره) استفاده کنید. همچنین از این قابلیت روی پوشهها برای تغییر نام آنها یا دیدن اپلیکیشنهای داخل فولدر که نوتیفیکیشن جدیدی دریافت کردند، استفاده کنید.
مانند همیشه امکان دیدن یک پیش نمایش از تصاویر، لینکهای وب، پیامها، ایمیلها و یادداشتها وجود دارد.
آیفون ۱۱ پرو مکس در بعضی از اپلیکیشنهای سیستمی از نمایش افقی پیشرفته انحصاری استفاده میکند. اپلیکیشن تنظیمات و Mail، Messages و سافاری در حالت افقی ظاهر متفاوتی دارند.
انتشار iOS 13 به معنای معرفی یک حالت تیره تمام سیستمی بود. کاربر میتواند آن را از بخش تنظیمات نمایشگر فعال کند تا پس زمینه تمام سفید iOS تیره شود. حالت تیره روی تمامی اپلیکیشنهای سیستمی و همچنین اپلیکیشنهایی که تکیه به استفاده از پس زمینههای سیستمی دارند تاثیر میگذارند. استفاده از این حالت باید در مصرف باتری صرفهجویی کند چون نمایشگر روشنایی کمتری دارد.
کاربر میتواند از بین دو گزینه همیشه خودکار یا خودکار یکی را برای آن انتخاب کند. حالت دوم به این معنا است که میتوانید یا به صورت دستی فعال سازی آن را برنامهسازی کنید یا از بین دو گزینه تیره تا زمان طلوع خورشید و روشن تا زمان غروب خورشید، یکی را انتخاب کنید.
دستیار دیجیتال اپل یعنی سیری ماهیانه توسط بیش از ۴۰۰ میلیون نفر استفاده میشود. با فشار دادن کلید پاور میتوانید آن را فرا بخوانید. سیری دائما به لطف پیشرفتهای یادگیری ماشینی بهتر شده است و iOS 13 یک صدای جدید با حتی گویش طبیعیتر برای آن معرفی میکند.
میانبرهای سیری به عنوان بخشی از iOS 12 معرفی شدند ولی حالا به شکل یک اپلیکیشن مستقل به اسم Shortcuts در آمدند. برای یک میانبر میتوانید عملکردهای متفاوتی ثبت کنید. تقریبا میتوانید برای داخل iOS هرچی وجود دارد میانبر تعیین کنید از باز کردن اپلیکیشنها گرفته تا انتخاب یک منو از بخش تنظیمات، خروج از اپلیکیشن و خاموش یا روشن کردن یک قابلیت.
اپلیکیشن Photos بخش مهمی از iOS است و کاملا در iOS 13 تغییر کرده است. تب فوتوز حالا ۴ نمای متفاوت به اسامی سالها، ماهها، روزها و تمامی تصاویر دارد. تب آخر، نمایش پیش فرض نسل قبلی این اپلیکیشن بود.
تبهای سالها، ماهها، روزها به کمک هوش مصنوعی بهترین تصاویر را در یک نگاه انتخاب میکنند و تصاویر، یادداشتها یا فایلهای تکراری را نخواهید دید. زمانی که در این سه دسته بین تصاویر خود اسکرول میکنید، تمامی تصاویر و ویدئوهای زنده البته به صورت بی صدا پخش میشوند. همچنین بهترین تصاویر و ویدئوهای شما در نمای بندانگشتی بزرگتری به نمایش در میآیند.
اپلیکیشن جدید Photos همچنین یک حالت جدید ویرایش دارد که قدرتمندتر و در عین حال با استفاده سادهتر است. شما میتوانید به وضوح ظاهر یک تصویر را پیش یا پس از ویرایش ببینید و گزینههایی مانند شفافسازی، دقت، پارازیت، فیلترهای جدید به همراه سایرین در دسترستان قرار دارند.
در مورد ویدئوها نیز یک ویرایشگر قدرتمند در اپلیکیشن Photos وجود دارد که میتوانید نوردهی، بخشهای برجسته ویدئو، کنتراست، اشباع سازی رنگ، میزان روشنایی را به همراه موارد متعدد دیگر تغییر دهید.
اپلیکیشن Photos برای گزینه جدید به اسم Capture Outside the Frame (خارج از قاب را ثبت کن) در دوربین بهینه شده است. اگر این گزینه را فعال کنید گوشی فردی که از کادر دوربین اصلی بیرون افتاده است را ثبت خواهد کرد و اپلیکیشن Photos پیشنهاد میکند اگر به عنوان مثال افراد از کادر یک عکس گروهی بیرون ماندهاند، بعدا بیرون کادر تصویر را برش زنید.
سایر بخش های iOS کاملا آشنا به نظر میرسد، اپلیکیشن Books برای اسناد، پی دی افها و کتابهای الکترونیکی کاربر استفاده میشود. اپلیکیشن های Stocks و News نیز وجود دارند. سافاری مرورگر پیش فرض وب است و حالا یک دانلود منیجر دارد.
همچنین اپلیکیشن Health بهروزرسانی شده است و قابلیت جدید پیگیری دوچرخه سواری به همراه بخشهای بهبود یافته خلاصه و نکات برجسته دارد.
اپلیکیشن اپل مپس با یک نمایش جدید به اسم Junction، مسیریابی صوتی بهتر، برنامه ریزیهای در زمان آنی، وضعیت پرواز و دروازههای خروجی در فرودگاهها و یک قابلیت جدید به اسم Look Around بهروزرسانی شده است که در واقع قابلیت Street View است. این قابلیت در حال حاضر تنها در بخشهایی از کالیفرنیا، نوادا و اوآهو کار میکند.
اپلیکیشن Apple TV بخشی از iOS و ویدئو پلیر پیش فرض شما برای پخش سریالها و فیلمهایی است که از طریق iTunes اضافه کردند. این مکان همچنین یک فروشگاه دیجیتال برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی و همچنین محلی است که سرویس استریم Apple TV+ در آن راه خواهد افتاد و تمامی کاربران آیفون ۱ سال مشترک رایگان آن خواهند بود.
Music پلیر پیشفرض فایلهای موسیقی شما است و شدیدا به سرویس اپل موزیک تکیه دارد. ولی حتی اگر تصمیم به استفاده نکردن از این سرویس استریم موسیقی بگیرید و برای اضافه کردن آهنگهایتان از آیتیونز چند دقیقهای وقت داشته باشید، شاهد عملکرد عالی این اپلیکیشن خواهید بود.
در نهایت، اپل سرویس Apple Pay خود را در iOS 13 مجهزتر میکند و یک قابلیت جدید به اسم Sign-in with apple وجود دارد. کاربر میتواند از آن در iOS 13 برای ورود سریع به اپلیکیشنها با اکانت اپل خود، تایید هویت با فیس آیدی یا تاچ آیدی (با برخورداری از قابلیت تایید هویت دو عاملی) استفاده کند.
اپل برای این اپلیکیشن یک شناسه بی همتای تصادفی خواهد فرستاد. اگر یک اپلیکیشن آدرس ایمیل شما را بخواهد، میتوانید تصمیم به تایپ ایمیل واقعی خود بگیرید یا از ایمیلی تصادفی استفاده کنید که به صورت خودکار توسط اپل با قابلیت داخلی فوروارد کردن برای شما درست شده است (و این ایمیلها در واقع به ازای هر اپلیکیشن درست شدند، بنابراین اگر بخواهید میتوانید تنها ایمیلی که مرتبط با یک اپلیکیشن خاص است را پاک کنید).
سه عضو جدید خانواده آیفون ۱۱ همگی از جدیدترین چیپست اپل یعنی A13 بیونیک استفاده میکنند. این چیپست ۸.۵ میلیارد ترانزیستور دارد و براساس فرآیند ۷ نانومتری پلاس ساخته شده است. تراشه جدید در مقایسه با نسل قبلی خود یعنی A12 سریعتر و از نظر مصرف انرژی کارآمدتر است.
همانطور که نام بیونیک نشان میدهد، چیپست A13 بیشتر نسخه بهبودیافته قبلی خود است تا این که شاهد یک طراحی اساسی جدیدی باشیم.
چیپست A13 بیونیک اپل یک پردازنده شش هستهای با ۲ هسته لایتنینگ با عملکرد بالا و سرعت کلاک ۲.۵۶ گیگاهرتز و ۴ هست تاندر با سرعت کلاک ۱.۸ گیگاهرتز دارد. هستههای لایتنینگ ۲۰ درصد سریعتر و ۳۰ درصد کارآمدتر هستند. نامگذاری اپل برای هستههای پردازندهاش نیز جالب است.
A13 یک پردازنده گرافیکی جدیدی دارد که طراحی ۴ هستهای معرفی شده با نسل A12 را حفظ کرده است. اما حالا در مقایسه با پردازنده گرافیکی نسل قبلی خود ۲۰ درصد سریعتر و ۴۰ درصد کارآمدتر است.
سپس به نسل سوم موتور عصبی اپل میرسیم که هشت هسته دارد (۲۰ درصد سریعتر، ۱۵ درصد کارآمدتر) و مسئولیت قابلیتهای پردازش تصویر مانند Deep Fusion و حالت عکاسی شب بر عهده آن است.
قابلیت Deep Fusion بعدا در قالب یک بهروزرسانی نرمافزاری به آیفونهای جدید اضافه میشود و نسخه عکاسی +HDR اپل است.
در این حالت ۴ عکس پیش از فشار دادن دکمه شاتر، ۴ عکس در زمان آن و یک عکس با میزان نوردهی طولانی گرفته میشود. سپس بهترین تصاویر انتخاب شده و با یکدیگر ترکیب میشوند. حالت عکاسی در شب از زمان عرضه این گوشیها به بازار وجود دارد.
در نهایت، تمامی دستگاههای آیفون ۱۱ چهار گیگابایت رم دارند. نظریههایی در این مورد وجود دارد که ISP جدید ۲ گیگابایت رم اختصاصی دارد چون تقریبا انجام وظایف آن بدون این مقدار حافظه غیرممکن است ولی این بخش در چیپ A13 ادغام شده است تا یک نفر پیدا شود معماری پیچیده آن را معکوس کند و تا آن زمان در حد یک تئوری باقی میماند.
حالا وقت آن است نگاهی به نتایج بنچمارکها بیاندازیم.
ما ابتدا بنچمارک GeekBench را اجرا کردیم. اپل در نتایج این بنجمارک از قدیم اول بوده است و با چیپ A13 به این روند ادامه میدهد. هسته لایتنینگ به مراتب از تمامی رقبای اندروید خود سریعتر است و در مقابل هسته وورتکس داخل آیفون XS و چیپ A12 اپل ۱۵ درصد سرعت بیشتری دارد.
عملکرد پردازنده در بخش چند هسته به نسبت نسل قبلی یعنی آیفون XS و چیپست A12 آنها حالا ۲۰ درصد سریعتر است و هر پردازنده اندرویدی در مقابل آن کم میآورد.
حالا به بنچمارک پردازنده گرافیکی میرسیم تا ببینیم وعده اپل برای ۲۰ درصد افزایش عملکرد به چه شکل خواهد بود. ما اطلاعات کمی در مورد پردازندههای گرافیکی سفارشی اپل داریم. A11 یک پردازنده ۳ هستهای و A12 یک مدل ۴ هستهای داشتند، اما ظاهرا A13 همچنین یک پردازنده گرافیکی ۴ هستهای دارد و جدا از آن اطلاعات تقریبا بیشتری نداریم.
بهترین راه برای بررسی عملکرد خام این پردازنده گرافیکی اجرای تعدادی بنچمارک offscreen است و پردازنده گرافیکی جدید اپل در تمامی ۴ تست ما یعنی Manhattan 3.0 و ۳.۱، Car Chase و 3D Mark در صدر ایستاد. ظاهرا اپل مجددا به قول خود وفا کرده است.
ما همچنین تست onscreen بنچمارک Car Scene را با آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس اجرا کردیم و مانند تمامی تستهای onscreen دیگر بنچمارک GFX به نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه رسیدند که حداکثر مقداری است که یک نمایشگر با نرخ تازهسازی تصویر ۶۰ هرتز میتوان به آن برسد. با دیدن نتایج زیر میتوانید خودتان به قدرت گرافیکی این گوشی پی ببرید.
در پایان چند بنچمارک ترکیبی مانند AnTuTu 7 و BaseMark OS II اجرا کردیم و دو گوشی آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس با اختلاف زیاد سریعترین دستگاههایی بودند که تا حالا تست کردیم.
هیچ شکی وجود نداشت که چیپ A13 اپل سریعترین تراشه موبایل فعلی دنیای موبایل است. این عنوان از زمانی که اپل به ساخت چیپستهای سفارشی خود رو آورده است همیشه متعلق به آنها بوده است و یقینا یکی از بهترین تصمیمهایی است که اپل از زمان معرفی نسل ابتدایی آیفون گرفته است.
A13 در مقایسه با نسل قبلی خود به مراتب قدرتمند است و اضافه کردن لایههای گرافن بیشتر به معنای خنککنندگی بهتر و تداوم قدرت عملکرد برای یک مدت بسیار طولانی است.
گرافن گرما را به صورت یکنواخت در بدنه و پنل شیشهای پشت پخش میکند و بخش پشتی این دو گوشی به جای این که نقاط داغی از خود بر جا بگذارند، تنها گرم شدند.
از طرفی حتی پس از اجرای پیدرپی تستهای بنجمارک هیچ گونه افت عملکرد پردازنده را مشاهده نکردیم.
چیپ A13 بیونیک مجددا از دار و دسته اندرویدیها جلوتر است که تازه توانستند به سطح عملکرد تراشه A11 سال ۲۰۱۷ اپل برسند.
بدون شک این قضیه اصلا مهم نیست چون A13 و هر چیپ ساخت اپل دیگری هرگز در یک گوشی اندروید استفاده نخواهند شد.
به عنوان جمعبندی باید بگوییم A13 به وعده بهتر بودن خود نسبت به A12 عمل کرد و همچنین شاه جدید بازار گوشیهای هوشمند است و شک نداریم تا زمانی که چیپ A14 اپل سال بعد بیاید به سلطنت خود ادامه میدهد.
یکی از دلایل اصلی که آیفونهای جدید صفت حرفهای را در خود دارند به علت دوربین است. اپل در نهایت یک دوربین سوم را به مجموعه لنزهای واید و تلهفوتو خود اضافه کرده است و کاملا طبق انتظار یک لنز فوق عریض است.
دو مدل آیفون ۱۱ پرو سیستم دوربین سهگانه مشابه ۱۲ مگاپیکسل در عقب و دوربین سلفی یکسان در جلو دارند. تمامی قابلیتها، حالات عکاسی، گزینهها و کیفیت تصویر و ویدئو در هر دو آیفون یکسان است و بنابراین نقد زیر برای هر دو فرقی ندارد.
دوربین اصلی یک لنز عریض ۲۶ میلیمتری با اندازه پیکسل ۱.۴ میکرومتر و گشادگی دریچه دیافراگم f/1.8 است و فناوریهای لرزشگیر اپتیکال تصویر (OIS) و فوکوس خودکار پیکسل دوتایی دارد.
حسگر ۱۲ مگاپیکسل دوم اندازه پیکسلهای کوچکتر ۱.۰ میکرومتر دارد و از لنز ۵۲ میلیمتری تلهفوتو برای زوم اپتیکال دو برابر استفاده میکند. این لنز در مقایسه با گذشته روشنتر است و حالا گشادگی دریچه دیافراگم f/2.0 دارد.
OIS مجددا وجود دارد ولی برخلاف دوربین اصلی خبری از فوکوس خودکار پیکسل دوتایی نیست. عضو جدید خانواده یک حسگر ۱۲ مگاپیکسل با اندازه پیکسلهای ۱.۰ میکرومتر است که از لنز ۱۳ میلیمتری فوق عریض (میدان دید ۱۲۰ درجه) استفاده میکند. این دوربین نه قابلیت فوکوس خودکار و نه OIS دارد.
دوربین سلفی نیز تغییراتی داشته است. دوربین زمان پرواز سه بعدی برای فیس آیدی، عکاسی پرتره و Animojis گوناگون استفاده میشود. ولی دوربین واقعی سلفی حالا یک حسگر ۱۲ مگاپیکسل با لنزهای عریضتر ۲۳ میلیمتر با ضریب اف f/2.2 است، در حالی که در مدل قبلی آیفون از لنز ۳۰ میلیمتر استفاده شده بود.
گرچه اپل دیدگاه قدیم خود را حفظ کرده است یعنی اگر در حالت پرتره عکس بگیرید، دوربین نمای لنز ۳۰ میلیمتر را شبیهسازی خواهد کرد و مانند قبل یک عکس سلفی ۷ مگاپیکسل میگیرد، در حالی که چرخاندن آیفون به حالت افقی از میدان دید و دقت کامل ۱۲ مگاپیکسل استفاده میکند.
یک سوئیچ مجازی برای این نما وجود دارد، بنابراین با آن که به نوعی خودکار است ولی همیشه میتوانید آن را دستی تغییر دهید.
دوربین جدید و لنز تلهفوتو دو گوشی آیفون ۱۱ پرو از حساسیت بیشتر ایزو بهره میبرند و حالا زمان نوردهی حداکثر و حداقل جدید نیز وجود دارند. گشادگی دریچه دیافراگم دوربین تلهفوتو همچنین عریضتر است یعنی f/2.0 در مقایسه با f/2.4.
دوربینها همیشه در تعامل با یکدیگر قرار دارند، بنابراین زمانی که بین آنها جابهجا میشوید، آنها از قبل فوکوس، میزان نوردهی و تنظیمات نقشهنگاری رنگ را میدانند. این قابلیت برای هر دو دوربین عکاسی ثابت و فیلمبرداری است.
اولین نکتهای که افراد در کار با دوربین این دو گوشی متوجه میشوند نمایاب است، کاربر میتواند به لطف کالیبراسیون بهینه دوربین بیرون از نمایاب را ببیند که به او اجازه میدهد در زمان آنی متوجه شود چه چیزی خارج از قاب تصویر مانده است.
این تغییر در نگاه اول ممکن است مهم به نظر نرسد، ولی میتوانیم تایید کنیم واقعا برای یک تجربه غوطهوری بیشتر دوربین مهم است.
اما اگر گزینههای Photo Capture Outside the Frame یا Video Capture Outside the Frame را فعال کنید، میتوانید از این کالیبراسیون عالی بعدا در بخش تنظیمات نهایت استفاده را ببرید.
اپلیکیشن جدید دوربین به صورت خودکار بیرون از قاب نمای دوربین اصلی و تلهفوتو را با کمک اطلاعات دریافتی از دوربینهای اصلی و فوق عریض ثبت میکند. سپس اپلیکیشن Photos به صورت خودکار اگر فردی از یک تصویر گروهی بیرون مانده باشد یا بخشهایی از یک ساختمان ثبت نشده باشند به شما پیشنهاد میدهد قاب تصویر را عریضتر کنید.
استفاده از این قابلیت به فضای ذخیرهسازی بیشتر نیاز دارد و به نظر ما ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی مدل پایه به سختی کافی است ولی باید حداقل بگوییم اگر به این اطلاعات اضافه نیاز ندارید به صورت خودکار پس از ۳۰ روز پاک خواهند شد و نیازی به نگرانی نیست.
زمانی که از این قابلیت استفاده کردیم دقیقا طبق تبلیغات اپل عمل کرد. اگر اپلیکیشن Photos را باز کنید و فردی از قاب بیرون مانده باشد یک آیکون جدید در گوشه بالا سمت راست میبینید و پس از یک ثانیه میتوانید ویدئو یا تصویر بهبودیافته خود را مشاهده کنید. یا میتوانید به همین شکل تصویر را نگه دارید که به صورت خوکار تنظیم میشود یا آن را با فشار دادن یک دکمه به حالت ابتدایی برگردانید.
توجه داشته باشید میتوانید از بخش تنظیمات دوربین این تغییرات خودکار را غیرفعال کنید و به جای آن از حالت جدید ویرایش از گزینه برش یا کراپ استفاده کنید.
در این بخش گزینه Crop را انتخاب کنید، روی آیکون مولتی کراپ آهسته ضربه بزنید تا عملکرد قدرتمند این پردازش جدید را ببینید.
لازم به ذکر است این قابلیت تنها منحصر به تصاویر ثابت نیست و میتوانید در ویدئوها نیز از آن استفاده کنید و ویرایشهای مشابهی را به کار بگیرید.
باید اعتراف کنیم قابلیتهایی مانند Crop Outside Frame باعث متفاوت بودن اپل از سایر رقبا میشود و این جادوی نرمافزاری در گذشته نیز خودنمایی میکرد ولی چند سالی ناپدیده شده بود. خوشحالیم اپل مجددا به ریشههای خود برگشته است و امیدوار هستیم قدرت پردازش جدیدتر را حتی در آینده ببینیم.
علاوه بر این باید اشاره کنیم قابلیت Crop Outside Frame برای ویدئوها از سه دوربین عقب استفاده میکند ولی بعضی از اپلیکیشنهای شخص ثالث مانند Filmic میتوانند از ۴ دوربین (از جمله دوربین سلفی) برای ثبت و ذخیرهسازی همزمان ویدئو استفاده کنند. نکته قابل توجه انجام این کار حتی برای ثبت ویدئوهای 4K با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه است!
قابلیتهای جدید دیگر به لطف چیپ جدید A13 بیونیک و حالت عکاسی در شب و Deep Fusion به این گوشی اضافه میشوند.
زمانی که محیط بیرون تاریک است آیکون عکاسی در شب خودکار ظاهر میشود و یک عکس با نوردهی طولانی میگیرد. در کنار آیکون عکاسی در شب (Night Mode) تعداد ثانیههای پیشنهاد شده برای نوردهی طولانی را میبینید ولی اگر روی آن ضربه بزنید، میتوانید نوردهی طولانی شبیهسازی شده را تغییر دهید یا کلا آن را غیرفعال کنید.
معمولا مدت آن بین ۱ تا ۳ ثانیه است ولی گاهی اوقات گوشی به شما اجازه میدهد بسته به نور محیط یا نبود آن تا ۳۰ ثانیه نوردهی کنید.
دو دوربین اصلی و تلهفوتو نیز میتوانند از حالت عکاسی در شب استفاده کنند، ویژگی که در اختیار دوربین فوق عریض قرار ندارد.
در مورد Deep Fusion نیز در بالا توضیح دادیم. یک نسخه بهتر از Smart HDR در اختیار تمامی دوربینها برای عکاسی ثابت وجود دارد و ما آن را به صورت پیشفرض روشن نگه داشتیم ولی همانند با اکثر تنظیمات دوربین، این ویژگی در بخش تنظیمات قرار گرفته است.
بدون شک بهتر است اپل سرانجام موقعیت آنها را به روی نمایاب انتقال دهد یا حداقل آنها را در خود اپلیکیشن دوربین ادغام کند.
حالا به کیفیت تصویر میرسیم. تصاویری که با دو آیفون پرو جدید گرفتیم فوقالعاده جزئیات بالا، فوقالعاده پارازیت کم و دامنه دینامیک واقعا بالا دارند.
رنگها تا حدی دقیق هستند، گرچه کمی رنگپریده به نظر میرسند و ما را به یاد دوربین آیفون ۷ میاندازند. کنتراست در حد انتظار از یک پرچمدار نیست. تمامی این مسائل با یک بهروزرسانی نرمافزاری به آسانی حل میشوند، گرچه تاریخ به ما یک درس داده است: این اتفاق نخواهد افتاد.
در نهایت، میزان شارپ بودن تصاویر کمی بیش از حد است و به طور کلی تصاویر بیش از حد شارپ شده بودند.
تصاویر گرفته شده با دوربین تلهفوتو غنی از جزئیات و فاقد هرگونه پارازیت آشکار بود. میزان شارپ بودن تصویر کمی این مرتبه کاهش یافته بود که نکته خوبی است. رنگها و کنتراست در حد تصاویر دوربین اصلی بودند.
دوربین سوم برای اولین مرتبه به یک گوشی آیفون اضافه شده است ولی نسبتا یک دوربین مشترک در بین تمامی گوشیهای اندرویدی است. اپل ظاهرا از حسگر ۱۲ مگاپیکسل مشابه پشت لنزهای زوم استفاده کرده است و حالا فقط ظاهرا طول کانونی آن فوق عریض و ۱۳ میلیمتری و فاقد قابلیتهای OIS و فوکوس خودکار است.
کیفیت تصاویر ثبت شده با دوربین فوق عریض خوب است ولی نمیتوانیم آنها را عالی بدانیم. جزئیات کافی هستند، گرچه سطح انتظار ما کمی بیشتر بود، لبههای تصویر کاملا به علت اصلاح خودکار اعوجاج استفاده شده ملایم هستند و در بخشهای مختلف گاهی پارازیت دیده شد.
رنگها، کنتراست و دامنه دینامیک در حد دوربین اصلی هستند تا به عبارت دیگر ایدهآل نباشند. باید در توصیف دوربین فوق عریض به عنوان دوربینی که اپل ظاهرا روی آن زیاد کار کرده است بگوییم متوسط یا به سادگی غیرشگفتانگیز است.
حالت عکاسی در شب زمانی که نور محیط کم باشد خودکار فعال میشود و با آن که میتوانید از آن استفاده نکنید یا میزان زمان نوردهی ار تنظیم کنید، به نظر ما آن را روی حالت خودکار نگه دارید.
در حالت معمولا از مقدار نوردهی ۲ یا ۳ ثانیه استفاده شده و تصویر فوری ذخیره میشود تا شاهد یکی از سریعترین حالات عکاسی در شب در بین گوشیهای هوشمند باشیم.
در مورد کیفیت تصاویر ثبت شده در این حالت باید بگوییم بهترین هستند. جزئیات کافی است، به اندازه کافی شارپ هستند و خبری از شارپ بودن بیش از حد نیست، رنگها عالی، کنتراست بی نظیر، نوردهی بسیار متعادل و به طور کلی تمامی تصاویر ثبت شده در این حالت دوستداشتنی هستند.
باید اشاره کنیم که حتی یک تصویر در زمان عکاسی با این حالت محو نبود، بنابراین حتی اگر یک تصویر بگیرید، باید فوقالعاده باشد.
حالت عکاسی در شب در اختیار دوربین تلهفوتو نیز با عملکرد مشابه با دوربین اصلی قرار دارد.
توجه کنید آیفون زمانی که میزان نور محیط بسیار کم است ترجیح میدهد از دوربین اصلی خود استفاده کند و سپس از آن تصویر به صورت دیجیتال زوم کند.
ما حالت عکاسی در شب را غیرفعال کردیم و به این شکل چند تصویر گرفتیم. تصاویر نهایی جزئیات کافی داشتند و توانستد مقدار پارازیت را کم نگه دارند ولی میزان نوردهی به مراتب تاریکتر و در حد تصاویر گرفته شده با غیرفعال بودن Night Mode است. رنگها نیز اندکی ظاهر شسته شده داشتند.
حالت عکاسی در شب در اختیار دوربین فوق عریض قرار ندارد و نمونه تصاویر گرفته شده در شب با این دوربین ترجیحا فوقالعاده بد هستند. تا زمانی که اپل این حالت را به این دوربین نیز اضافه نکند باید از عکاسی در شب توسط آن خودداری کرد.
در حالت عکاسی پرتره از دوربین تلهفوتو استفاده میشود ولی حالا میتوانید به جای آن همچنین از دوربین اصلی استفاده کنید. زمانی که در حالت عکاسی پرتره قرار دارید، میتوانید از بین جلوههای نورپردازی متفاوت و شدت محو کردن تصویر (حالت پیشفرض f/4.0 برای دوربین تلهفوتو و f/2.4 برای دوربین اصلی است) انتخاب کنید.
موتور عصبی جدید داخل چیپ A13 اپل حتی در جداسازی سوژه و اعمال جلوههای نورپردازی بهتر شده است. حالا میتوانید شدت نور شبیهسازی شده را تنظیم کنید تا رنگ پوست فرد تغییر کند و مانند محیط یک استودیو عکاسی یکدست شود.
ما چندین تصویر پرتره گرفتیم و واقعا بسیار خوب هستند. جداسازی سوژه از پسزمینه عالی است و محو کردن تصویر قانعکننده است و به نظر ما همه از تصویر نهایی راضی خواهند بود. فقط توجه داشته باشید زمانی که شرایط نوری ایدهآل نیست، سطح جزئیات به شکل قابل توجهی کم میشود.
همانطور که اشاره کردیم برای عکاسی پرتره از دوربین اصلی نیز میتوانید استفاده کنید ولی جداسازی سوژه از پسزمینه عالی نیست. تنها میتوانیم حدس بزنیم که دوربین اصلی در زمان عکاسی پرتره به عنوان حسگر عمقسنج استفاده میشود و به ترسیم باجزئیاتتر عمق کمک میکند.
بنابراین زمانی که برای این نوع عکاسی از دوربین اصلی استفاده میکنید، عملا نقش سنجعمق آن را حذف میکنید و بنابراین کیفیت نهایی کمتر است چون ترسیم نقشه نهایی عمق تنها توسط واحد پردازش عصبی انجام میشود (در آیفون XR به این شکل بود).
در نهایت در نسل آیفون ۱۱ شاهد افزایش دقت دوربین سلفی هستیم. حالا یک لنز ۱۲ مگاپیکسل به همراه یک دوربین زمان پرواز سه بعدی استفاده شده است. حسگر جدید از لنزهای عریضتر ۲۳ میلیمتری با گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 استفاده میکند ولی اپل گزینه عکاسی با میدان دید مشابه با دوربین قدیمی ۳۲ میلیمتری سلفی نسل قبل را اگر به آن عادت کردید، حفظ کرده است.
زمانی که گوشی خود را عمودی بگیرید تصاویر سلفی نهایی ۷ مگاپیکسل خواهند بود و این برش تصویر مطابق با لنزهای قدیمی ۳۲ میلیمتر است. تغییر جهت به افقی تصویر را برش نمیزند و دقت نهایی ۱۲ آن مگاپیکسل است.
البته برای فعال کردن یا غیرفعال کردن این حالت برش زدن یک سوئیچ مجازی وجود دارد.
زمان عکاسی سلفی از حالت Smart HDR استفاده میشود و کیفیت نهایی عالی هستند. سطح جزئیات بیشتر از حد کافی است و آنها شارپ، با دامنه دینامیک عالی و خوب هستند، گرچه تصاویر هنوز کمی ظاهر شستهشده دارند.
در زمان عکاسی پرتره با دوربین جلو حسگر زمان پرواز سه بعدی به کمک آن میآید و جداسازی سوژه از پس زمینه مطابق با حالت عکاسی با دوربین عقب است. تصاویر پرتره ۷ مگاپیکسل هستند، یعنی دوربین تصویر را برش میزند و میدان دید باریکتر است.
گزینه جلوههای نورپردازی متفاوت پرتره و همچنین تنظیم محوشدگی تصویر در اختیار دوربین جلو نیز قرار دارد.
دوربین سلفی دو گوشی آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس از تمامی دقتهای ویدئو و نرخهای فریم مشابه با دوربینهای اصلی پشتیبانی میکند و قابلیت دامنه دینامیک توسعهیافته نیز در تمامی کیفیتها به جز 4K با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه وجود دارد. ویژگی لرزشگیر سینمایی ویدو (Cinematic Video Stabilization) نیز وجود دارد و عملکرد بی نظیری از خود نشان میدهد.
دوربین جلو همچنین میتواند ویدئوهای اسلموشن با دقت فول اچدی و نرخ ۱۲۰ فریم بر ثانیه بگیرد که اپل اسم آنها را «Solfies» گذاشته است.
دو گوشی آیفون ۱۱ پرو و ۱۱ پرو مکس میتوانند همه نوع فیلم با هر نوع دقت و نرخ فریمی با سه دوربین خود بگیرند و حتی میتوانند اگر از اپلیکیشن مناسب استفاده کنید این کار را همزمان انجام دهند.
اگر قابلیت Crop Out of the Frame را برای ویدئو فعال کرده باشید، آیفون از دوربین فوق عریض برای ثبت فیلمهایی با پوشش بیشتر استفاده خواهد کرد و اگر ویدئوهای خود را ویرایش نکنید، این پوشش اضافه پس از ۳۰ روز پاک خواهد شد.
تمامی ویدئو به صورت اپتیکال (به استثنائی ویدئوهای گرفته شده با دوربین فوق عریض) و دیجیتال به لطف قابلیت لرزشگیر سینمایی ویدئو، ثابت میشوند (لرزش آنها گرفته میشود). به لطف قابلیت Smart HDR جدید تمامی ویدئوها از جمله با دقت 4K و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه از امکان دامنه دینامیک توسعهیافته استفاده میکنند.
فیلمهای اسلموشن مانند دو گوشی آیفون ایکس و XS با حداکثر کیفیت فول اچدی و نرخ ۲۴۰ فریم بر ثانیه گرفته میشوند.
کاربر مانند همیشه میتواند از بین دو فرمت Most Compatible و High Efficiency یکی را انتخاب کند. حالت دوم برای کدک H.265 HEVC و اول برای H.264 است.
دو گوشی آیفون ۱۱ کیفیت برای ویدئوها کیفیت صدای وسیع استریو ضبط میکنند. به عبارت دیگر مانند بعضی از مدلهای اچتیسی و گوشیهای قدیمی نوکیا صدا به صورت فضایی ضبط میشوند و میتوانید در مقایسه با صداهای معمولی استریو از صدای عمیقتر و غنیتر لذت ببرید.
نکته دیگری که در آیفونهای جدید دیدیم این است که در حین زوم کردن در طول فیلمبرداری جابهجا شدن بین سه دوربین خیلی روان انجام میشود.
به لطف کالیبراسیون این گوشیها در کارخانه و استفاده از تنظیمات نوردهی و تعادل سفید مشابه در تمامی سه دوربین، میتوانید از گردونه زوم جدید استفاده کنید و در حین جابهجایی بین سه دوربین فوق عریض، عریض و تلهفوتو آیفونهای جدید بدون وقفه و تاخیر به طرف داخل و خارج زوم کنید.
ویدئوهای 4K ضبط شده با نرخ ۶۰ و ۳۰ فریم بر ثانیه با هر سه دوربین از نظر کیفیت عملا یکسان بودند. تصویر بسیار خوب، سطح جزئیات خوب، پارازیت اندک و شیوه نمایش نواحی دارای پوشش گیاهی اندکی متوسط بود ولی شارپ بودن تصاویر دقیق و رنگها برخلاف تصاویر ثابت مطابق با رنگهای واقعی بودند.
خبری از مشکلات فوکوس و مصنوعات فشردهسازی تصویر نبود و دامنه دینامیک به لطف قابلیت دامنه دینامیک توسعهیافته جز عالی نبود.
ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۳۰ یا ۶۰ فریم بر ثانیه گرفته شده با دوربین اصلی یا تلهفوتو فقط میتوانیم بگوییم باشکوه بودند یعنی جزئیات کافی، شیوه نمایش عالی پوششهای گیاهی و دامنه دینامیک خارقالعاده. این ویدئوها جزو بهترین ویدئوهای فول اچدی قرار میگیرند که یک گوشی هوشمند میتواند ضبط کند.
ویدئوهای 4K ضبط شده با دوربین فوق عریض در هر دو گزینه ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه جزئیات کمی داشتند. تنها این نبود، بلکه گوشهها بسیار ملایم بودند. نمایش آنها در یک نمایشگر یا تلویزیون با دقت فول اچدی اشکالی ندارد ولی روی نمایشگرهای با دقت 4K متوجه کیفیت پایینشان میشوید. اما ویدئوهای فول اچدی ضبط شده با این دوربین در هر دو گزینه ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه ظاهر بهتری دارند. تصویر شارپ است ولی لبهها مانند قبل ظاهر ملایم خود را دارند.
در این دوربین رنگها و کنتراست در کنار دامنه دینامیک نیز عالی هستند.
اگر یک شرکت به خوبی بتواند لرزش را از ویدئوها بگیرد، آن اپل است. این شرکت به واسطه استفاده از لرزشگیر (EIS) سینمایی عالی خود شناخته شده است که در آیفون ۱۱ پروها به اوج خود میرسد. چه دوربین لرزشگیر اپتیکال تصویر (دوربین اصلی و تلهفوتو) داشته باشد یا نداشته باشد (دوربین فوق عریض)، تصویر به شکل کاملا بی نظیری بی لرزش است.
ما عاشق جمعبندی نقدهای آیفون هستیم چون واقعا مهم نیست چه چیزی بگوییم، کاربران از قبل تصمیم خود را گرفتند.
در حال حاضر گروه اول سری آیفون ۱۱ به دست کاربران زیادی رسیده است و به زودی پیش سفارشها تا پایان مهر تکمیل میشوند. در واقع کاربران راضی آیفون نیاز به نقد ندارند تا به آنها گفته شود آیفونهای جدید عالی هستند.
در واقع آنها از عالی بودن کم ندارند. دو گوشی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس اپل در واقع نسلهای بعدی وفادار و بهروزرسانیهای قابل توجهی نسبت به سری آیفون XS هستند و با آن که میتوانیم بگوییم کاربران سری XS میتوانند بی خیال این نسل شوند، اما آیفونهای جدید بدون شک یک گزینه خرید الزامی برای مالکان مدلهای قدیمی آیفون است.
تمرکز دو گوشی آیفون ۱۱ پرو روی دوربین و عمر باتری است، دو قابلیتی که اپل در آنها کاستی داشته است و اهالی کوپرتینو یقینا این دفعه توانستهاند دوش به دوش دار و دسته اندروید پیش بروند و ظاهرا انتظار کاربران آنها ارزش لازم را داشته است.
در کنار دوربین اصلی یک لنز فوق عریض قرار میگیرد، حالت عکاسی در شب اضافه شده است و اپل گنجایش باتری را بیشتر کرده است.
خوشبختانه اپل چند جادوی نرمافزاری به کار برده است که خیلی از افراد این شرکت را به واسطه همین شعبدهبازیها میشناسند. کاربران میتوانند با هر ۴ دوربین همزمان فیلمهایی با دقت 4K و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه بگیرند.
قابلیت Crop Outside Frame فوقالعاده جذاب است و یقینا برای عملکرد خوب آن نیاز به کالیبراسیون صحیح دوربین بوده است. ویژگی دامنه دینامیک توسعه یافته که قابل استفاده در تمامی حالات فیلمبرداری است از عالی بودن کم ندارد.
افزایش گنجایش باتری یک تغییر خوشایند است و تستهای ما دوام قابل توجه آن را نشان دادند. از طرفی به واسطه قرارگیری یک شارژر ۱۸ وات سریع در جعبه فروش آیفونهای جدید واقعا خوشحال شدیم.
از طرف دیگر یقینا در آیفونهای جدید دستی به سر و روی یک طراحی با عمر ۲ سال کشیده شده است تا آنها محکمتر باشند و حتی نسبت به آب مقاومت بهتری نشان دهند.
چیپست A13 در جهان سریعترین است، نمایشگر با صفت XDR بهتر شده است و iOS 13 بهتر است. تمامی این تغییرات پیشرفت قابل توجهی هستند و البته تغییراتی بوده است که این صنعت به آنها نیاز داشته است تا خبری از عنصر غافلگیری نباشد.
بدون شک آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس بهترین آیفونهایی هستند که اپل ساخته است. سریعترین، با بیشترین طول عمر باتری، بهترین نمایشگرها و بهترین (و حداکثر) دوربینها و اگر فکر میکنید کم و کاستی وجود دارد، بدون شک در یک یا دو نسل بعدی به آن رسیدگی خواهد شد.
iPhone 11 Pro و ۱۱ Pro Max در مقایسه با XS و XS Max تغییر قابل توجهی نداشتند. تنها به این دلیل که اپل تعداد دوربینهای عقب را یک عدد افزایش داده است به معنای این نیست که باید به آنها آپگرید کنید. فکر خوبی است برای مدلهای 11s صبر کنید ولی آیا ما نمیخواهیم سر راه کاربران مشتاق به حالت عکاسی در شب و Slofies بایستیم!
بخواهیم رک بگوییم، دو آیفون ۱۱ پرو جدید طبق انتظار عالی هستند و حتی در چند بخش ما را غافلگیر کردند. ما در نسل جدید آرزوهای امکانات زیادی را داشتیم و اکثر آنها را به دست آوردیم.
بدون شک، قیمت این آیفونها بالا است و اگر حافظه داخلی بیشتری بخواهید سر به فلک میزند ولی با شرکت اپل روبرو هستیم و بسیاری از افراد شما را با ضمانت عالی، تجربه بی نقص و بدون مشکل، تنوع اپلیکیشنها، عملکرد سریع و در جه یک، مهارت عکاسی بی نظیر و در حدود ۵ سال دریافت بهروزرسانیهای نرمافزاری راضی میکنند. ما نیز قصد انکار این صفات را نداریم.
منبع: gsmarena.com
همه ما برای افزایش بودجه یا مشخصههای مالی جهت ایجاد یا رونق دادن به کسب و کار خود به وامهای مختلف نیاز داریم. معمولا این پروسه کمی سخت است و ممکن است تا ماهها طول بکشد. اما سرانجام کسب و کار را بهبود میبخشد. به نظر شما چه راههایی ما را زودتر به هدف میرساند؟
هنگامی که یک کسب و کار به دنبال ارزیابی عملکرد خود و توسعه شاخصهای اصلی در حال رشد است، تصمیم به گرفتن وام میکند. وام دهندگان عملکرد مالی یک کسب و کار را به طور دقیق بررسی میکنند. ممکن است این سوال در ذهن شما مطرح شود که آیا شرکت من اعتبار لازم برای رشد را دریافت میکنم؟ این کار به آنها در شناسایی نقاط قوت و ضعف شان کمک میکند.
در این مقاله برای اینکه شما بتوانید شایستگی گرفتن وام را برای رونق دادن کسب و کارتان پیدا کنید توضیح داده میشود. این توصیهها شامل تعریف شاخصهای مالی کلیدی به همراه آموزش چگونگی دستیابی به آنها است.
بسیاری از شرکتهای خصوصی چارهای برای دسترسی به منابع مالی جهت رشد برای زمانی که وام دهندگان بسیار محتاط عمل میکنند و با فشار برای اجتناب از وامهای خطرناک مواجه هستند پیدا کردهاند. علاوه بر بهبود سطوح نقدینگی و درآمد، کاهش هزینهها شرکتهایی که به دنبال اعتبار هستند باید با تمرکز بر بهبود شاخصهای مالی کلیدی که بهترین پیش بینی پیش فرض را دارند تصمیم خود را بگیرند. پنج شاخص نسبت مالی که مربوط به تجزیه و تحلیل پیش فرض هستند و معمولا توسط اعتباردهندگان برای ارزیابی عملکرد مالی شرکت، مورد استفاده قرار میگیرند شامل موارد زیر است:
بهبود این شاخصهای مالی کلیدی میتواند نظر شما را دربارهی بانکها و دیگر اعتبار دهندگان بالقوه عوض کند. در Saework ما از بعضی از متخصصان خودمان (Michael W.McNeilly مدیر خدمات مشاوره و Libby Bierman تحلیلگر ) برای مشاوره خود درمورد بهبود این معیارها کمک خواستیم. اگر میخواهید دربارهی شاخصهای مالی کلیدی بیشتر بدانید از سایت Segework profitness دیدن کنید.
اکنون ۵ شاخص مالی که در بالا نام بردیم در ادامه مقاله به طور کامل بررسی میشوند تا شما راحتتر بتوانید از این مطالب جهت افزایش کسب و کار خود استفاده کنید.
نسبت نقدینگی به دارایی یک شاخص کلیدی و یکی از چندین شاخصهای پوشش است که به وام دهندگان در مورد احتمالات پیش فرض شرکت گفته میشود. بر اساس گفتهی Lawrence Litowiz یک همکار در شرکت مشاوره استراتژیک به نام SCA group LLC نشان میدهد که چه مقدار انعطاف پذیری شرکت برای به کارگیری پول نقد یا دسترسی به حسابهای نقدی جهت ساختن یک سرمایه گذاری خوب نیاز است. یک شرکت که نقدینگی آن با حسابهای دریافتی و فهرست شده گره خورده است ( یک نسبت کم نقدینگی به دارایی )؛ ممکن است پول کافی برای حرکت در مسیر درست را نداشته باشد و در صورت افزایش فروش، تولید کمتر شود. این جمله از یادداشتهای M. Cary Collins، مدیر برنامه جهانی کارآفرینی و دانشیار امور مالی در دانشگاه Bryant است:
همهی کارآفرینان بر این عقیدهاند که پول نقد پادشاه است
یک روش کلیدی برای افزایش نسبت نقدینگی به داراییهای کسب و کار، افزایش موقعیت نقدینگی است و روشهای متعددی برای انجام این کار وجود دارد. یکی از راههای افزایش موقعیت نقدینگی شرکت، کاهش حسابهای دریافتی است. این میتواند با بررسی سیاست اعتباری شرکت آغاز شود تا اطمینان حاصل شود که شیوههای اعتباری آن واقعا درآمد کسب و کار را افزایش میدهد نه؟! اینکه در هزینهها صرفه جویی کند. براساس گفته McNeily برخی از شرکتها شرط اعتبارات مختلف به مشتریان مختلف را بر پایهی شایستگی اعتباری و در کل رابطه ها، برقرار میکنند. حسابهای قابل پرداخت خط دیگری در بیانیه مالی است که میتواند فرصتهایی را برای بهبود این نسبت فراهم کند. تا زمانی که ممکن است از هزینههای پیش پرداخت شده و یا پرداخت قبض قبل از شرایط مورد توافق به طوری که بودجه در داخل کسب و کار نگه داشته شود (و شاید بهره سود) اجتناب کنید.
راه دیگری برای افزایش نسبت نقدینگی به دارایی تا حداکثر امکان مدیریت دقیق دارایی است. استفاده از سیستمی که به شما اجازه دهد تنها در زمان مورد نیاز سفارش دهید؛ باعث میشود که دیگر نقدینگی در انحصار کالا نماند. Litowiz توصیه میکند که
به موجودی خود نگاه کنید و اقلامی را که حرکت آهسته دارند بفروشید
EBITDA یا درآمد قبل از بهره، مالیات، استهلاک و سود عملیاتی، اغلب برای اندازه گیری توانایی شرکت برای تولید درآمد استفاده میشود و به طور گستردهای به عنوان جایگزینی برای پیش سود، جریان نقدی قبل از مالیات از عملیات استفاده میشود. مقایسه EBITDA با داراییهای شرکت به نشان دادن راندمان)مقدار درآمد، یا پول نقد( کمک میکند که یک شرکت به وسیله آن میتواند تجهیزات، متعلقات ، و دیگر داراییهای خود را تولید کند.
به صورت کسر توجه کنید. بالا بردن EBITDA به طور خاص شامل بهره یا بالا بردن آن (بدون افزایش هزینه ها) یا قطع کردن هزینهها است. افزایش بهرهها میتواند شامل برنامه ریزی بهتر یا میتواند شامل بهبود پیشنهاد کسب و کار بوسیله روانشناسی مشتری از طریق روشهایی از استفاده ورودیهای مشتریان است. Bierman می گوید:
”کاهش نکات ناسازگاری (منحنیهای یادگیری ، دورههای انتظار ، تشریفات اداری ، هزینه تحویل ، و غیره) در تجربه مشتری باعث اشتیاق بیشتر آنها در استفاده و پیشنهاد کردن کسب و کار شما میشود.”
افزایش حجم فروش اجازه پوشش بهتر هزینههای ثابت را میدهد که میتواند منجر به سود آوری بالاتر شود. قطع هزینهها اغلب متمرکز تلاش برای افزایش EBITDA است. زیرا این ذخیرهها ممکن است مستقیم تا خط پایان سقوط کنند. McNeily میگوید:
” اگر کسب و کار بررسی مستمر و به روز رسانی موجودی و لیست فروشندگان بالقوه را نداشته باشد، ممکن است در تامین تدارکات و فهرست اموال افراط کند.”
برای کاهش هزینهها و آزاد کردن پول نقد بیشتر ممکن است بخواهید به افزایش مالیات بر بیمه خود بپردازید و برنامههای خدماتی را برای خدمات کسب و کار اساسی مانند تلفن، اینترنت و اجاره تجهیزات بررسی کنید. شرکتهایی که مایل به مذاکره با ارائه دهندگان خدمات و کالاها هستند ممکن است بتوانند برخی از هزینهها را کاهش دهند و EBITDA را بهبود بخشند. گاهی اوقات این کار به ارزیابی عملکرد مالی شرکت در مقایسه با همتایان خود برای هدایت تلاش به سمت بهبود نسبت EBITDA به داراییها کمک میکند. انجام این کار میتواند به شناسایی مناطقی که در آن یک کسب و کار عقب مانده (حاشیه سود خالص) و یا گردش مالی موجودی کمک کند.
نسبت پوشش خدمات بدهی میتواند از طریق تقسیم EBITDA توسط بخش فعلی شرکت بر بدهی بلند مدت و هزینههای بهره پیدا میشود. این یک معیار بسیار مهم برای پیش بینیهای پیش فرض میباشد. بیش از نیمی از بانکها و وام دهندگان مبتنی بر دارایی در نظرسنجی Pepperdine گفتهاند که این آمار در تصمیمات وامهایشان مهم و یا بسیار مهم است.
علاوه بر بهبود نسبت EBIDTA بر دارایی، یک کسب و کار باید با تمرکز بر نسبت بدهی و هزینههای بهره را بهبود ببخشد. یک راه موثر برای مقابله با بدهی بهره مقابل با این نسبت، قطع کردن هزینه هاست. پیشنهاد Bierman این است که:
“چیزهایی که نقدینگی را زیاد میکند بفروشید، چیزهایی مانند داراییهای غیر تولیدی.” “اینها داراییهایی هستند که به اندازه کافی به تولید درآمد و جریان نقدینگی کمک نمیکنند، احتمالا به دلیل کارایی کم آنها است. از درآمد حاصل برای پرداخت بدهی اصلی خود استفاده کنید.”
به طور خلاصه، کاهش کوچک در هزینههای بالا میتواند به طور معمول باعث صرفه جویی پول نقد زیاد در طول زمان شود و تاثیر این پس اندازها زمانی مشخص خواهد شد که از آنها در بازپرداخت اصل پول، کاهش پرداخت بدهی و هزینههای بهره استفاده میشود.
نسبت بدهی به دارایی نشان میدهد که چقدر از داراییهای شرکت از طریق بدهی تامین میشود. در حالی که باید از طریق سود حاصل از کسب و کار تامین شود. نسبتهای بالای بدهی به دارایی اغلب موجب نرخهای بهرهی بالاتر نسبت به دارایی میشوند که منعکس کننده دیدگاه وام دهندگان است که میگویند وام گیرنده در وضعیتی بیشتر از یک ریسک است. بانکها و وام دهندگان تجاری میخواهند این نسبت را تا حد ممکن کم کنند.
همانطور که Citibank توصیه میکند؛ وام دهندگان به دنبال کمترین نسبت هستند، زیرا آنها نمیخواهند که کسب و کارها با بازپرداخت بدهیهایشان درگیر شوند. یادداشت Collins از دانشگاه Bryant نشان دهدنه آن است که:
” بیشتر از بدهیهایی که دارید؛ پولی است که به حمایت از آن بدهی سپرده کرده اید.”
Robel Cole استاد امور مالی دانشگاه DePaul میگوید که اعتباردهندگان به طور خلاصه در هنگام بررسی یک وام گیرنده بالقوه بر این معیار تأکید میکنند.
” اگر آنها هیچ بدهی نداشته باشند، به احتمال زیاد به پیش فرض نمیروند و تقریبا غیرممکن است.”
شاخص های مالی کلیدی
بهبود این نسبت کاملا مرتبط به کاهش بدهی خواهد شد. به معنی ساختن بالاترین بازپرداخت بدهی در هر ماه، مخصوصا روی کارتهای اعتباری کسب و کارهای کوچک . علاوه بر آسیب رساندن بر نسبت بدهی به دارایی کسب و کارها توازن بالایی که توانایی تجمع سریع روی کارتهای اعتباری دارد میتواند خرج زیادی را در هزینههای بهره برای کسب و کارها داشته باشد.
نسبت درآمد خالص به فروش یک معیار اساسی است برای درک بهتر اینکه چقدر کسب و کار شما سودآور میتواند باشد. این نسبت با تقسیم درآمد خالص به کل فروش به دست میآید.
افزایش سودآوری کلید بهبود نسبت درآمد خالص به فروش است. براساس ” بینشهای مالی برای کارآفرینان ” نوشتهی Karen Berman و Joe Knight، سه راه حل ممکن برای سودآوری پایین وجود دارد. اولین گزینه کاهش هزینههای عملیاتی است که میتواند بیشتر از یک زمان کوتاه مدت باشد. دومین راه حل افزایش فروشهای سودآور و کم کردن هزینههای تولید است که زمان را برای شناسایی و پیاده سازی به کار میگیرد.
کم کردن هزینههای تولید اغلب شامل یافتن راههایی برای دریافت مواد خام یا خدمات کلیدی ارزانتر و یا استفاده از کمتر از آنها میشود یا این میتواند به معنی شناسایی روشهای جدید و کارآمدتر برای تولید یک محصول یا ارائه خدمات باشد. برای افزایش فروشهای سود آور، بر اساس گفتههای Berman و Case ” شما باید بازارهای جدید یا چشم اندازهای جدید را پیدا کنید از طریق چرخه فروش کار کنید و غیره “. کم کردن هزینه کالاهایی که خوب به فروش میرسد به طور نمونه شامل بررسی فرآیند تولید پیدا کردن ناکارآمدیها و اجرای تغییرات میشود. تبدیل مرورگرها به خریداران با برنامه ریزی وظایف عملیاتی (مانند دریافت) در زمانی که مشتریان به احتمال زیاد نیاز به کمک ندارند راهی برای بهینه سازی فروش است.
اگر هم در ایجاد یا بهبود کسب و کار خود در حال حاضر به دنبال وام نیستید، بهبود این نسبتهای بیانیه مالی برای بهتر شدن ضروری است. با نظارت بر این شاخصهای مالی کلیدی صاحبان کسب و کار کوچک عملکرد بیشتری از قبیل افزایش درآمد و سود، کاهش پرداختهای سود و هزینههای سربار و توجه بیشتر به بازخورد مشتری را در شرکت خود مشاهده میکنند.
منبع:bplans
هر روز که میگذرد یک شرکت بزرگ دیگر نفوذ هکرها را گزارش میدهد. Equifax، Capital One، Marriot و مجموعهای دیگر از شرکتهای دیگر خبر لو رفتن دادههای شخصی میلیونها مشتری خود را منتشر کردند.
هکرها از چنین اطلاعاتی میتوانند برای جعل هویت یا نفوذ به سایر حسابها استفاده کنند. این قضیه یک حقیقت تاسفبرانگیز است که به شما بیشتر از همیشه یادآوری میکند باید امنیت حسابهایمان را بالا ببریم و کنترل دادههایمان را در اختیار بگیریم.
بدون شک نمیتوانید جلوی نفوذ هکرها به یک هتل زنجیرهای را بگیرید ولی میتوانید موانعی بر سر راه آنها برای نفوذ به زندگی خودتان به وجود آورید.
قبول داریم، تغییر عادات در محیط آنلاین به علت امنیت یک درد است. اما الزما نباید اینطور باشد. همه چیز در مورد ارزش شما به عنوان یک هدف (یعنی مدل تهدید) است و صادقانه بگوییم اکثر ما آن قدر مهم نیستیم که هدف یک هکر قرار بگیریم.
با این حال، باید مطمئن شوید که به خطر افتادن حساب و زندگیتان سخت است. به یاد داشته باشید، مجرمان به دنبال مسیری با حداقل مقاومت میگردند، بنابراین بهتر است مطمئن شوید بیشتر از این که برایشان ارزش داشته باشد، برای آنها مشکلآفرین خواهید بود.
بنابراین در این مطلب به کمک محققان امنیتی، بنیاد مرزهای الکترونیکی (EFF) و سایر افراد کارشناس در زمینه امنیت و حفظ حریم خصوصی، فهرستی از نکاتی را تهیه کردیم که به حفظ امنیت یا حداقل امنیت بیشتر شما کمک میکنند.
ما روزانه وارد دهها حساب میشویم. چه بخواهیم چه نخواهیم، یک برنامه مدیریت رمز عبور کلید حفظ تمامی این رشتههای بی همتای عدد و حروف به صورت مرتب است. خوشبختانه، برنامههای مدیریت فراوان و خوبی برای انتخاب وجود دارند. بهترین ویژگی این سرویسها این است که آنها واقعا در حین حفظ امنیت حسابهای شما زندگیتان را راحتتر میکنند.
برنامههایی مانند 1Password و LastPass رمزهای عبور پیچیدهای برای شما درست میکنند و آن را در یک نوع گاوصندوق دیجیتال قرار میدهند. کلید این گاوصندوق رمز عبور اصلی شما است.
با آن که ممکن است وقتگیر و پردردسر به نظر برسد ولی زمانی که شروع به استفاده از یک برنامه مدیریت رمز عبور میکنید از شما خواهد بپرسید چطور توانستید بدون یکی از این برنامهها دوام آورید!
محقق امنیتی سامی کامکار میگوید «من به افراد معمولی پیشنهاد میکنم از برنامههای مدیریت رمز عبور استفاده کنند، چون این افراد خودشان رمزهای عبور مشکل انتخاب نمیکنند و از طرفی برای وبسایتهای مختلف رمز عبورهای گوناگون در نظر نمیگیرند. بنابراین شک ندارم از راحتی یک برنامه مدیریت رمز عبور خوششان خواهد آمد.»
بسیاری از این مدیران رمز عبور از افزونههای مرورگرهای دستگاههای رومیزی یا اپلیکیشنهای گوشیهای هوشمند برای پر کردن خودکار قسمت لاگین یک سایت یا اپلیکیشن استفاده میکنند. استفاده از آنها به مراتب از تلاش برای حفظ رمز عبوری که برای امور بانکداری یا سایت Hulu استفاده میکنید سادهتر است.
این سرویسها علاوه بر این که تمامی رمزهای عبورتان را آماده نگه میداند، همچنین به صورت منظم از شما میخواهند آنها را تغییر دهید، رمزهای عبور تکراری را پیدا میکنند و به یک منطقه ذخیرهسازی امن برای اطلاعاتی که باید به آنها دسترسی داشته باشید ولی نمیتوانید در یک سند گوگل قرار دهید، تبدیل میشوند.
بدون شک، رمز عبور اصلی شما باید پیچیده و از رشتههای مخفی از اعداد و حروف تشکیل شده باشد. این رمز عبور میتواند یک اصطلاح طولانی یا یک سری پیچیده از کلمات و اعداد باشد.
EFF رمز عبوری که بیشتر از شش حرف است را پیشنهاد میکند. هرچه این اصطلاح تصادفیتر و طولانیتر باشد نفوذ به آن سختتر خواهد بود. جنبه خوب ماجرا این است که میتوانید از قابلیت امنیت بیومتریک گوشی هوشمند خود برای باز کردن اپلیکیشن مدیریت روز عبور استفاده کنید، بنابراین نیازی نیست رمز عبور اصلی طولانی و دیوانهکننده خود را همیشه تایپ کنید. البته از یاد نبرید که از آن مانند یک راز نگهداری کنید!
اگر تا به حال به دنبال یک محصول گشتید و ناگهان با تبلیغی در مورد آن کالا روبرو شدید، مورد پیگیری قرار گرفتید. مشکل این است هرچه بیشتر در اینترنت میگردید، ردپای دیجیتالی بزرگتری از خود به جا میگذارید.
Bill Budington کارمند ارشد در سازمان EFF میگوید «افراد زیادی فکر میکنند تبلیغات هدفمند عالی است. تبلیغات زیادی که من را هدف قرار میگیرند به علایق من توجه میکنند، ولی چیزی که ما متوجه شدیم این است که استفاده از تبلیغات هدفمند، افراد مبتلا به مشروبات الکلی به فروشگاه مشروبات نزدیک به خود هدایت میشوند.»
خوشبختانه، میتوانید با کمک افزوده مرورگر Privacy Badger سازمان EFF جلوی تمامی این پیگیریها را بگیرید.
این افزونه تمامی سایتهایی که زمانی وارد یک سایت میشوید و شما را پیگیری میکنند را بررسی و اکثر آنها را مسدود میکند. شما میتوانید به کمک اسلایدرهای سادهای که داخل افزونه قرار گرفتند تنظیم کنید چه اطلاعاتی در اختیار سایرین قرار گیرد.
در گوشیهای هوشمند، مرورگر سافاری اپل میتواند سایتهایی که کاربران را ردیابی میکنند از طریق بخش حریم خصوصی گزینه سافاری در بخش تنظیمات اصلی سیستم عامل مسدود کند. در اپلیکیشن مرورگر کروم برای اندروید، روی سه نقطه در گوشه بالا سمت راست آهسته ضربه بزنید، گزینه تنظیمات را انتخاب کنید، وارد بخش Advanced و سپس Privacy بروید و گزینه Do Not Track را فعال کنید.
مرورگر کروم گوگل همچنین یک قابلیت Do Not Track دارد ولی بهتر است از آن به همراه افزوده Privacy Badger استفاده کرد.
از طرفی میتوانید در تمامی دستگاههای خود از مرورگر Brave استفاده کنید. این مرورگر در دستگاههای مک، ویندوز، اندروید و iOS و لینوکس پیگیریکنندهها را مسدود میکند. نیاز به هیچ افزونه یا تغییر در تنظیمات سیستم نیز نیست.
Bob Rudis، دانشمند ارشد دادهها در شرکت امنیتی Rapid7 میگوید «گردش در اینترنت بدون یک مسدودکننده تبلیغات یا ویژگی حفظ حریم خصوصی مانند رانندگی بدون ایربگ یا کمربند ایمنی است. ممکن است بتوانید برای مدتی بدون آسیب رانندگی کنید، ولی نداشتن این امکانات به صورت دیجیتالی مانند آسیب فیزیکی تصادف با ماشین مخرب خواهد بود.»
دردناک به نظر میرسد. هر مرتبه که وارد یک سرویس میشوید باید منتظر یک پیامک یا بارگذاری یک اپلیکیشن تایید هویت بمانید. اما تایید هویت دو عاملی (2FA) یکی از بهترین راهها برای بالا بردن امنیت حسابهای شما است.
Rudis گفت «اطمینان از این که تایید هویت دو عاملی فعال شده است دسترسی هکرها به دادهها را به مراتب سختتر خواهد کرد. بهترین روش برای تایید هویت دو عاملی برخورداری از یک اپلیکیشن رمز عبور در ارتباط با حسابتان است که از شما بخواهد دسترسی به حساب را تایید کنید.»
حقیقت این است که این کار تمامی حسابهای شما را در برابر نفوذ افراد محافظت میکند. جنبه عالی ماجرا این است که اکثر سایتها و سرویسها حالا تایید هویت دو عاملی را پیشنهاد میدهند و استفاده از آن تقریبا بی دردسر است. معمولا تنها زمانی با آن برخورد میکنید که از طریق یک مرورگر یا کامپیوتر ناشناس وارد حساب خود شوید.
بنابراین به ویژه برای حسابهای ایمیل خود شروع به استفاده از آن کنید. این حسابها دروازهای به تمامی سرویسهای دیگر هستند: آنها را قفل کنید!
تایید هویت دو عاملی یک سطح دیگر از امنیت برای محافظت در برابر اقدامات فیشینگ است. ممکن است دام برایتان پهن شود که پسورد خود را از طریق ایمیل یا یک سایت جعلی با یک هکر به اشتراک بگذارید، اما حداقل میتوانید جلوی ورود این افراد به حسابتان را بگیرید چون به کد ویژهای نیاز دارند که در گوشی شما ظاهر شده است. همچنین اگر این قضیه رخ داد، فورا رمز عبور خود را عوض کنید.
اگر باید از پیامک برای تایید هویت دو عاملی استفاده کنید، این کار را انجام دهید. از هیچی بهتر است. اما اگر سرویس شما استفاده از یک اپلیکیشن تایید هویت مانند Google Authenticator را پشتیبانی میکند، از آن استفاده کنید. این اپلیکیشن برای هر دو پلتفرم اندروید و iOS موجود است و از یک سیستم کد مبتنی بر زمان استفاده میکند تا برای استفاده از آن نیاز به آنلاین بودن نباشد.
تصویر سگ شما در اینستاگرام که جلوی خانهتان نشسته است ظاهرا بی خطر است. سگ شما ناز و خانهتان واقعا زیبا است. سپس فردی در محیط آنلاین به این علت که با او در مورد سیاست، انیمه یا واقعا هر چیزی اختلاف داشتید از دست شما عصبانی میشود و حالا او محل زندگیتان را میداند.
رسانه اجتماعی به راهی عالی برای به اشتراکگذاری تصاویر و افکارتان تبدیل شده است ولی همچنین یک نقطه اصلی برای استخراج دادهها است و بخشی از این دادهها میتواند در نهایت به دست افراد نادرست یا حداقل آزاردهنده بیافتند.
مارک راش، یک وکیل حفظ حریم خصوصی و جرایم سایبری میگوید «هر جایی که دادههای خود را به صورت آنلاین به اشتراک میگذارید، خواه از طریق پستهای رسانه اجتماعی، وبلاگها، پروفایلها یا هر گونه محل دیگر باشد، یک فرصت برای هکرها و سایر افراد به وجود میآورید که از مهندسی اجتماعی و سایر تکنیکها برای تلاش به دسترسی به حسابهای مختلف یا اطلاعات دیگر استفاده کنند.»
برای کاهش احتمال آگاهی غریبهها از شما، ابتدا خودتان را با تنظیمات حفظ حریم خصوصی در شبکههای اجتماعی آشنا کنید. کاربران میتوانند حسابهای توئیتر و اینستاگرام خود را در حالت خصوصی قرار دهند تا تنها دوستانشان بتوانند محتوایی که پست میکنند ببینند.
مشکل این جا است شرایط این ماجرا یا هیچی یا همه چی است. یا باید حساب خود را در حالت خصوصی قرار دهید یا تمامی جهان آن را ببینند. توئیتر و اینستاگرام در سطح هر پست تنظیماتی برای حریم خصوصی ندارند.
اگر میخواهید تصاویر و پستهای خود را تنها با افراد خاصی به اشتراک بگذارید، باید از قابلیت پیامدهی گروهی در توئیتر استفاده کنید و تصاویر را مستقیما به یک گروه از فهرست مخاطبان تماس در اینستاگرام بفرستید یا یک حساب خصوصی ویژه برای تنها دوستان خود باز کنید.
فیسبوک، حتی با تمامی مشکلاتی که در بحث حریم خصوصی کاربران خود دارد، کنترلهای دانهای بیشتری ارائه میدهد که چه کسی میتواند یک پست را ببیند. هر پست را میتوان با کل جهان یا فقط دوستان منتخب به اشتراک گذاشت. شما حتی میتوانید محتوایی پست کنید که تنها خودتان ببینید.
متاسفانه، ممکن است نتوانید تنظیمات حریم خصوصی پستهای گذشته را تنظیم کنید. اگر محتوایی فرستادید که بیش از حد اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی شما دارند، احتمالا بهتر است آنها را پاک کنید.
علاوه بر تصاویر جلو خانهتان، ممکن است بخواهید در مورد تصاویری که جلوی هر کدام از خانهها یا آپارتمان دوستان شما را نیز نشان میدهند تجدیدنظر کنید. حتی اگر آدرس شما نمایان نیست یک جستجوی معکوس سریع تصویر و کمی وقت گذاشتن برای گوگل مپس میتواند فرد مورد نظر را به مکان شما هدایت کند.
همچنین فکر خوبی است که تصاویر حرفهای و شخصیتان را متفاوت نگه دارید. EFF میگوید که باید مطمئن شوید که حسابهای جداگانهتان باید جدا بمانند. آنها اشاره میکنند که اگر از همان تصویر محیط کار خود برای یک سایت دوستیابی استفاده کنید، فردی که از نظر او جذاب هستید میتواند با یک جستجوی معکوس تصویر محل کار شما را پیدا کند.
با توجه به طلوع روشهای لاگین بیومتریک (از طریق تایید اثرانگشت یا اسکن چهره) واقعا نیازی نیست گوشی یا کامپیوتر خود را قفل کنید. حتی اگر از یک دستگاه قدیمیتر استفاده میکنید که شما را ملزم به وارد کردن یک روز عبور میکند، این کار را انجام دهید، اگر این کار را به خاطر خودتان انجام نمیدهید، به خاطر دوستان، اعضای خانواده و همکاران خود انجام دهید.
دستگاههای شما یک گنجینه از اطلاعات نه تنها خود شما بلکه سایر افراد هستند، دسترسی به یک دستگاه قفل نشده به معنای دسترسی به تمامی حسابهای شما است.
منبع: engadget.com
برای اینکه افراد بگویید گوشت قرمز کمتری مصرف کنند، شواهد کافی وجود ندارد. منتقدان میگویند که یافتهها ” اعتماد عمومی را از بین میبرند.”
مسئولان بهداشت عمومی سالهاست که مردم آمریکا را بر آن داشتهاند تا مصرف گوشت قرمز و گوشت فرآوری شده را محدود کنند؛ زیرا نگرانیهایی وجود دارد مبنی بر این که این غذاها، به بیماریهای قلبی، سرطان و بیماریهای دیگر مرتبط هستند.
اما با همکاری بینالمللی محققان، یک سری تجزیه و تحلیلهای حاصل از نتیجهگیری ارائه شد که نشان داد، بستر اصلی اکثر دستورالعملهای غذایی، توسط شواهد علمی مناسب پشتیبانی نمیشود.
محققان به این نتیجه رسیدند که حتی اگر خوردن کمتر گوشت گاو و گوشت خوک فایدهای هم داشته باشد، زیاد قابل توجه نیست. دانشمندان اظهار داشتند که در حقیقت این مزایا آنقدر ضعیف هستند که تنها زمانی میتوانند تشخیص داده شوند که یک جمعیت آماری بزرگ را بررسی کنیم؛ همچنین برای اینکه به افراد بگوییم عادات غذایی خود را تغییر دهند، کافی نیستند.
بردلی جانستون، اپیدمولوژیست دانشگاه دالهاوزی کانادا و رهبر این گروه، تحقیق جدیدی را در مورد تاریخچه پزشکی داخلی منتشر کرد و گفت: «قطعیت شواهد برای این موضوع، بسیار ضعیف بود.»
تحلیلهای جدید در بین بزرگترین ارزیابیهایی اینچنینی است که تاکنون انجام شدهاست و ممکن است توصیههای رژیم غذایی آینده را تحتتاثیر قرار دهد. در بسیاری از موارد، این تحلیلها پرسشهایی ناراحتکننده در مورد رژیمها و تحقیقات غذایی و اینکه چه نوع استانداردهایی باید در نظر گرفته شوند، ایجاد میکنند.
تاکنون آنها با انتقاد شدید محققان بهداشت عمومی مواجه شدهاند. انجمن قلب آمریکا، انجمن سرطان آمریکا، دانشکده هاروارد و سایر گروهها، از این یافتهها و مجلات منتشر شده انتقاد کردهاند.
برخی افراد، از ویراستاران مجله درخواست کردند تا به طور کلی انتشار نشریه را به تعویق بیاندازند. دانشمندان دانشگاه هاروارد در بیانیهای هشدار دادند که این نتایج به اعتبار علم تغذیه لطمه زده و اعتماد عمومی را نسبت به تحقیقات علمی، از بین میبرند.
کمیته پزشکان، گروهی که از رژیم غذایی گیاهی حمایت میکند، به تازگی شکایتی علیه مجله سازمان تجارت فدرال ثبت کرد. دکتر فرانک ساکس، رئیس کمیته تغذیه انجمن قلب آمریکا، این تحقیق را «ناقص» خواند.
در حالی که یافتههای جدید به احتمال زیاد طرفداران رژیم غذایی پروتئین را راضی میکند، به نظر میرسد که به نگرانی عموم مردم میافزایند. نتایج، مجموعهای از مواد غذایی نامطلوب از جمله نمک، چربی، کربو هیدراتها و غیره را نشان میدهد.
چشمانداز اشتها برای گوشت قرمز نیز با دو روند مهم دیگر مبارزه میکند: آگاهی فزاینده از تخریب محیطزیست ناشی از محصولات دامی، و نگرانی طولانیمدت در مورد رفاه حیوانات که در کشاورزی صنعتی به کار گرفته میشوند.
گوشت گاو، به طور خاص فقط یک ماده غذایی نیست؛ این یک نماد ارزشمند از کامیابی پس از جنگ جهانی دوم بود که در بشقاب شام آمریکا قرار گرفته بود. اما با توجه به افزایش نگرانی در مورد اثرات آن بر سلامتی، مصرف گوشت گاو از اواسط دهه ۱۹۷۰ به طور ثابت کاهشیافته و عمدتاً ماکیان جایگزین آن شدهاست.
دکتر فرانک هو، رئیس بخش تغذیه دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه هاروارد در بوستون، اظهار داشت: «گوشت قرمز نماد طبقه اجتماعی بالا بود، اما این موضوع در حال تغییر است.» وی خاطرنشان کرد که امروزه، آمریکاییهای تحصیلکرده، گوشت قرمز کمتری مصرف میکنند.
طبق گفته مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، متوسط مردم آمریکایی در هفته حدود نیم تا ۴ وعده گوشت قرمز میخورند. حدود ۱۰ درصد از مردم حداقل دو وعده در روز گوشت میکنند.
گزارشهای جدید براساس سه سال کار گروهی ۱۴ محقق در هفت کشور، به رهبری دکتر جانستون است. محققان هیچ کشمکشی را گزارش نکرده و بدون حمایت مالی این مطالعات را انجام دادهاند.
در سه بررسی، این گروه به بررسی اینکه آیا خوردن گوشت قرمز یا گوشت فرآوریشده، خطر بیماری قلبی عروقی یا سرطان را تحتتاثیر قرار میدهد، پرداخت.
برای ارزیابی مرگ و میر به هر دلیلی، این گروه ۶۱ مقاله را مورد بررسی قرار داد که ۵۵ جمعیت با بیش از ۴ میلیون نفر شرکتکننده را پوشش میداد. محققان همچنین به آزمایشهای تصادفی که گوشت قرمز را به سرطان و بیماریهای قلبی مرتبط میکند، توجه کردند؛ همچنین ۷۳ مقاله که ارتباط بین گوشت قرمز و شیوع سرطان و مرگ و میر را مورد بررسی قرار داده بود، ارزیابی کردند.
دانشمندان در هر مطالعه به این نتیجه رسیدند که ارتباط بین خوردن گوشت قرمز و بیماری و مرگ ناچیز بوده و کیفیت شواهد بسیار پایین است.
این بدان معنا نیست که این پیوندها وجود ندارند. اما در این مطالعات شواهد و مدارک کافی ارائه نشده بود. حتی پس از آن، اثرات بهداشتی مصرف گوشت قرمز تنها در بزرگترین گروهها یافت میشود و یک فرد نمیتواند نتیجه بگیرد که برای او بهتر است مصرف گوشت قرمز را قطع کند یا خیر.
در مطالعه چهارم، این سوال مطرح شد که چرا مردم گوشت قرمز را دوست دارند و اینکه آیا آنها به خوردن کمتر برای بهبود سلامت خود علاقهمند هستند یا خیر. اگر مردم آمریکا حتی با وجود خطر برای سلامتی آنها به این تمایل خود پایبند باشند، پس باید به توصیه در مورد مصرف کمتر گوشت قرمز، ادامه داد.
در کل نتیجه چه شد؟ شواهد برای این امر ضعیف است، اما محققان دریافتند که “جانوران همه چیزخوار، به گوشت علاقه زیادی داشته و تمایلی به تغییر این رفتار در هنگام مواجهه با اثرات نامطلوب بهداشتی بالقوه، ندارند.”
متخصصان میگویند که روی همه رفته، تجزیه و تحلیلها، سوالاتی در مورد دستورالعملهای رژیم غذایی طولانیمدت که مردم را بر آن میدارد تا گوشت قرمز کمتری بخورند، ایجاد میکنند.
دکتر دنیس بایر، مدیر مرکز تحقیقات تغذیه کودکان دانشکده پزشکی بیلور در هیوستون و سردبیر پیشین مجله آمریکایی تغذیه بالینی، بیان کرد: «این دستورالعملها براساس مدارکی است که گفتۀ آنها را تأیید میکند؛ در حالی که این موضوع حقیقت ندارد.»
دیوید آلیسون، رئیس دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه ایندیانا، از “تفاوت بین تصمیم برای اقدام و ایجاد یک نتیجهگیری علمی” یاد کرد.
این که یک فرد باور کند خوردن گوشت قرمز و گوشت فرآوریشده، سلامتی را بهبود میبخشد، موضوع اصلی نیست. اما او گفت: «اینکه میگویید شواهد نشان میدهند که خوردن گوشت قرمز یا گوشت فرآوریشده، این اثرات را دارد، موضوعی عملی است» و افزود: «شواهد از این گفته حمایت نمیکند.»
دکتر آلیسون، که در این تحقیق شرکت نداشت، از انجمن گوشت ملی، بودجه تحقیقاتی را دریافت کردهاست.
مطالعات جدید، خشم محققانی که از دیرباز گفته بودند گوشت قرمز و گوشت فرآوریشده با خطر بیماری قلبی و سرطان ارتباط دارند را، برانگیخت.
دکتر هو، استاد دانشگاه هاروارد، در گزارشی که به صورت آنلاین با همکارانش منتشر شد، این کلمات را بکار برد: «غیرمسئولانه و غیراخلاقی». او گفت مطالعات درباره گوشت قرمز به عنوان یک خطر بهداشتی ممکن است مشکلآفرین باشد، اما اثبات این نتایج در طول سالها به آنها اعتبار میدهد.
وی افزود: «مطالعات تغذیه نباید استانداردهای سخت گیرانهی مطالعات مواد مخدر را داشته باشند.»
مارجوری مک کولوگ، مدیر ارشد علمی این گروه، اظهار داشت که شواهد خطرات گوشت قرمز، انجمن سرطان آمریکا را متقاعد کردهاست.
او در بیانیهای گفت: «به رسمیت شناختن این مسئله حائز اهمیت است؛ چراکه این گروه شواهد را بررسی کرده و همان خطری را در مورد گوشت قرمز و فرآوریشده پیدا کردهاند که متخصصان دیگری هم در گذشته به آن اشاره کرده بودند.»
اما درخواست از مردم برای روی آوردن به نوعی رژیم غذایی که کاملا اثبات نشده و منتظر ماندن برای ثابت کردن این که گوشت قرمز خطر حمله قلبی یا سرطان را تحتتاثیر قرار میدهد یا نه، تقریبا غیر ممکن است.
این جایگزین یک مطالعه مشاهداتی است؛ محققان از افراد سوال میکنند که چه چیزی میخورند و به دنبال ارتباط آن غذا با سلامتی هستند. اما سخت میتوان تشخیص داد که مردم واقعا چه چیزی میخورند. همچنین تعیین اینکه افرادی که گوشت زیادی مصرف میکنند، در مصرف چیزهای دیگر با سایر مردم چه تفاوتهای دارند نیز، بسیار دشوار است.
آیا افرادی که برای نهار همبرگر میخورند، معمولا سیبزمینی سرخکرده و نوشابه نیز سفارش میدهند؟ به جای اینکه ماست یا سالاد و میوه مصرف کنند؟ آلیس لیختناشتاین، متخصص تغذیه در دانشگاه تافتس، میگوید: «من فکر نمیکنم که یک موضع مبتنی بر مدرک، به نتیجه برسد؛ مگر اینکه کاملاً اثبات شده و ما غذایی برای جایگزین کردن آن تنظیم کنیم.»
برخی از محققان گفتند که این با یافتهها، زمان تجدید نظر در مورد چگونگی انجام تحقیقات تغذیهای در کشور فرارسیده و باید بررسی شود آیا نتایج واقعا به اطلاعرسانی به فرد و اثرگذاری بر تصمیمات وی کمک میکند یا خیر.
دکتر جان یوانیدیس، استاد دانشگاه استنفورد که تحقیقات و سیاست بهداشتی را مطالعه میکند، گفت: «من دیگر مطالعات تجربی انجام نمیدهم. به اندازه کافی مطالعه و پژوهش انجام شدهاست. با توجه به اثر گسترده هر رژیم غذایی مشخص روی سلامتی، بسیار بعید است که اتفاقی رخ دهد و ما نشانه آن را دست بدهیم.»
دکتر مِیر استمپفر، اظهار داشت: با وجود نقصهایی که در شواهد وجود دارد، مقامات بهداشتی هنوز باید مشاوره بدهند و دستورالعملهایی را ارائه کنند. او بر این باور است که دادههای به نفع خوردن گوشت کمتر، اگرچه ناقص هستند، اما دال بر این هستند که احتمالا در آن مزیتی نیز برای سلامتی وجود دارد.
وی ادامه داد که یک راه برای ارائه مشاوره، آگاهی رساندن به مردم در مورد کاهش مصرف گوشت قرمز است. اما بعد مردم خواهند گفت: خب، معنی این کار چیست؟
مسائل بهداشت فردی حتی به تخریب محیطزیست در سراسر جهان از طریق تولید انبوه گوشت، اشاره نمیکنند. گوشت و محصولات لبنی، سهم بزرگی از تغییرات آب و هوایی دارد. چراکه تولیدات دامی، حدود ۱۴.۵ درصد از گازهای گلخانهای که انسانها هر ساله در سراسر جهان منتشر میکنند را، شامل میشود.
گوشت گاو به طور خاص به دلیل وجود زمینهای مورد نیاز برای پرورش گاو و علوفه، و تا حدودی به این دلیل که گاز معده گاوها حاوی متان است، بر آب و هوا تأثیر میگذارد.
محققان تخمین زدهاند که به طور متوسط، گوشت گاو نسبت به گوشت مرغ یا خوک، به ازای هر گرم پروتئین، پنج برابر بیشتر روی آب و هوا تأثیر میگذارد. غذاهای گیاهی تاثیر کمتری دارند.
شاید هیچ راهی برای ایجاد سیاستهایی وجود نداشته باشد که بتوان به مردم منتقل کرد تا به طور همزمان، گستره شواهد علمی مربوط به رژیم غذایی را نیز پوشش دهد.
دکتر بایر اظهار داشت: «شاید، سیاست مداران باید چیزی واضحتر را امتحان کنند: «وقتی مدارک کافی در اختیار ندارید، نتیجه صحیح همین کلمه است: شاید.»
منبع: nytimes.com
زمانی که اسم گوشی گلکسی +S10 سامسونگ را میشنوید چه چیزی در ذهن شما تداعی میشود؟ بدون شک این گوشی یک دستگاه عالی است ولی آیا بهترین گوشی هوشمند سامسونگ تا به امروز به شمار میرود؟ یا فقط نسل بعد S9+ سال قبل است؟ اگر به دنبال پاسخ این سوالات میگردید، اجازه دهید از یک دیدگاه دیگر نیز به این قضیه بنگریم: آیا واقعا میتواند در آن واحد هر دو آنها باشد؟
۹ سال پس از تولید سری گوشیهای هوشمند پرچمدار سامسونگ یعنی گلکسی اس، شاهد حضور +S10 در بازار هستیم تا با نمایشگر Infinity بدون بریدگی حفرهای خود، حواشی کوچکتر اطراف نمایشگر، سیستم دوربین سهگانه در عقب و یک زبان طراحی سختافزاری همیشه در حال تغییر که همچنان آشنا به نظر میرسد مجددا دنیای موبایل را متحول کند.
به محض روشن کردن این گوشی با یک رابط کاربری جدید و اصلاح شده در کنار اندروید پای روبرو میشوید تا از خود بپرسید آیا +S10 واقعا دستگاه مهمی برای سامسونگ به شمار میرود یا فقط محصولی مشابه با سایرین است؟
بدون شک میتوانیم بگوییم این گوشی همچنان بهترین محصول غول کرهای است. البته اگر پشتیبانی از شبکه 5G را در نظر نگیرید. چون به زودی گلکسی نوت ۱۰ عرضه میشود و شکوه +S10 را از آن میدزد و این سوال را در ذهن ما به وجود میآورد: چه اتفاقی میافتد اگر +S10 را چند ماه پس از عرضه آن بخرید؟
آیا همچنان شاه دنیای موبایل است حتی با آن که پسر عموی آن از سری نوت با مشخصات بهتری وارد این عرصه شده است؟ یا کاربرانی که الزاما به قلم S-Pen توجهی نمیکنند حتی با آن که به نیمه دوم سال جاری رسیدهایم و محصولات جدیدتری به بازار آمده است بهتر است همچنان +S10 را انتخاب کنند؟
کارشناسان روکیدا مدت زمان زیادی را با این گوشی سر کردند و قصد دارند در این نقد مفصل افکار خود را در مورد زندگی روزانه با گلکسی +S10 در اواسط سال ۲۰۱۹ بیان کنند.
ما ویژگیهای بی همتای این گوشی را بررسی میکنیم و به شما میگوییم تجربه مالکیت این گوشی در این بازه زمانی همچنان با توجه به قیمت بالای این گوشی ارزشمند است یا نه. بنابراین تا انتهای این مطلب جذاب همراه ما باشید.
سامسونگ پس از عرضه خانواده اس ۹ به بازار که از نظر طراحی نمای جلو به شکل ترسناکی شبیه به مدلهای اس ۸ بودند و باعث دردسر افراد در تشخیص این دو از یکدیگر شد، امسال پرچمدار خود را با طراحی متفاوتی وارد بازار کرده است.
این گوشی به اندازهای که متوجه شوید بزرگ است، ولی نه آن قدر بزرگ که ندانید یک محصول سامسونگ را در دست گرفتید.
نمایشگر سوپر امولد جدید Infinity همچنان خمیده است و با آن که حواشی اطراف آن کم شده است ولی حاشیه پایینی در مقایسه با بالایی به شکل بارزتری بزرگتر است، بنابراین یک ظاهر غیرمتقارن شکل گرفته است که در یک گوشی میان رده قابل بخشش است ولی برای گوشی با این قیمت نمیتوان بهانهای داشت.
به هرحال، اگر قصد دارید در بحث قیمت شانه به شانه با اپل رقابت کنید، توجه به چنین جزئیاتی باید در اولویت قرار گیرد به ویژه این که هر دو شرکت سامسونگ و اپل از پنلهای امولد ساخت شرکت Samsung Display استفاده میکنند.
جای تعجب ندارد طرفین این گوشی جنسی از فلز دارد که در مدل تحت بررسی سفید رنگ ما میدرخشند، در حالی که پنل پشتی همچنان شیشهای است.
از سال گذشته ترند جدیدی که در طراحی پنل پشتی شیشهای در دنیای گوشیهای هوشمند میبینیم استفاده از تزئین سطحی گرادیان (تغییر رنگ پنل در نور) است و سامسونگ با استفاده از رنگهای کمتر محافظکارانه با احتیاط به آن نزدیک شده است.
این شرکت هنوز از طراحی تمام گرادیان استفاده نکرده است، شاید به این دلیل که کاربران ممکن است با دیدن محصول سامسونگ به یاد رقبایی مانند هوآوی بیافتند که با محصولات آنر خود به این نوع طراحی معنا بخشید.
مدل سفید رنگ این گوشی یک جلوه مروارید مانند در خود دارد، بنابراین بسته به نحوه برخورد نور به پنل پشتی بازتابهای جالبی (اکثرا نارنجی رنگ) خواهید دید، ولی برخلاف بعضی از مدلهای هوآوی در تشخیص رنگ اصلی مشکلی نخواهید داشت.
بدون شک این گوشی به علت استفاده از شیشه لیز است ولی به شکل تعجببرانگیزی و خلاف انتظار ما مقدار آن بسیار کم است.
برای اکثر افراد خرید یک قاب یک راه محافظت از یک سرمایهگذاری هزار دلاری است، ولی اگر میخواهید از گلکسی +S10 بدون یک قاب استفاده کنید، بدون شک برخلاف بعضی دیگر از گوشیها امکان آن وجود دارد (بخواهیم مثال بزنیم پرچمدار جدید سونی اکسپریا ۱ به ذهن میآید).
در مدل سفید رنگ، لک انگشت عملا به جا نمیماند و این یک عامل دیگر است که باعث میشود تصمیم به استفاده از این گوشی بدون قاب بگیرید. در مورد سایر دستگاههای دارای پنل پشتی شیشهای باید بگوییم لک انگشت حتی پس از چند دقیقه استفاده کوتاه کاملا مشخص است و بنابراین اگر از ظاهر آنها خوشتان نمیآید باید همیشه یک پارچه نخی به همراه خود داشته باشید.
تعداد دوربینهای عقب +S10 در مقایسه با نسل قبلیاش بیشتر است ولی به همان شکل بیشتر توی ذوق میزند. با آرایش دوربین بزرگ و عریض روبرو هستیم و از طرفی اندکی برآمده است.
جالب است، عریض بودن جایگاه دوربینها چند مزیت دارد: این گوشی اگر زمانی روی یک سطح سخت بگذارید صاف قرار میگیرد و به سادگی از دستتان لیز نمیخورد.
حسگر اثرانگشت از پنل عقب حذف شده است چون حالا موقعیت آن به زیر نمایشگر تغییر کرده است ولی لوگوی سامسونگ همچنان بخشی از نیمه بالای عقب گوشی را به خود اختصاص داده است تا جا برای برچسب سازمانهای رگلاتوری که با لیزر در بخش پایین حک شدهاند باز شود که به سختی نیز دیده میشوند.
اما مجددا باید بگوییم استفاده از یک لوگو با آرایش عمودی در مرکز میتوانست یک ایده بهتر از نظر تقارن باشد ولی افسوس سامسونگ ظاهرا اصلا به این قضیه اهمیت نمیدهد و فقط به نحوه خمیدگی ورقههای شیشه داخل بدنه فلزی در جلو و عقب دقت داشته است.
اسپیکرهای استریو این گوشی کاملا خیرهکننده هستند و به خوبی زمانی که بخواهید یک فیلم پخش کنید به خدمت شما میآیند. گرچه این امکان وجود دارد به سادگی با دست خود اسپیکر انتهایی را به دلیل مکان آن بپوشانید، ولی ظاهرا این بهترین نوع طراحی در دنیایی است که هدف اصلی شرکتهای تولیدکننده موبایل حذف حواشی اطراف نمایشگر است.
اگر طرفدار موسیقی هستید کیفیت این اسپیکرها خوب است ولی نبود صدای با کیفیت باس حس میشود. بلندی حجم صدا برای هر چیزی کافی است ولی در شلوغترین محیطها شاید کمی به مشکل بر بخورید.
با آن که دکمه بیکسبی به حیات خود ادامه داده است ولی در واقع دیگر بدترین دکمه روی یک پرچمدار سامسونگ نیست. این افتخار این دفعه به دکمه پاور داده شده است که به شکل عجیبی در سمت راست به مقدار زیادی به سمت بالا رفته است.
به عبارت دیگر، اگر راست دست هستید، هرگز در زمان گرفتن طبیعی دستگاه نمیتوانید با انگشت شست خود آن را لمس کنید.
با آن که نمایشگر ۶.۴ اینچی این گوشی ممکن است نشان ندهد ولی به آسانی میتوانید با یک دست با گلکسی +S10 کار کنید، به ویژه اگر دستهای بزرگتری دارید.
ما متوجه شدیم گوشیهایی که تقریبا یا زیر ۷۵ میلیمتر عرض دارند در محدودهای قرار میگیرند که اکثر افراد با یک دست میتوانند از آنها استفاده کنند که این گوشی جزو آنها قرار میگیرد.
از طرف دیگر وزن +S10 کمی بالا است ولی نه آن قدر که اذیت شوید، حتی اگر مدت زمان زیادی از آن استفاده کنید.
کیفیت ساخت به قدری ممتاز است تا قیمت این گوشی در هنگام عرضه را توجیح کند و نیازی به گفتن نیست که به هیچ وجه در بخشهای مختلف گوشی هیچ درزی را نمیبینید و کل ساختار آن به شکل بی نظیری محکم حس میشود.
حتی در پایین گوشی درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون به چشم میخورد، گرچه اگر به شایعات استناد کنیم این آخرین پرچمدار سامسونگ با این پورت است.
+S10 پس از مدت طولانی استفاده دوام خود را به خوبی حفظ کرد و به هیچ وجه اثری از فرسودگی در آن ندیدیم و توجه داشته باشید ما برای آن قاب نخریدیم.
طراحی جدید ولی با وجود این بسیار آشنا است و سامسونگ تصمیم گرفته است از رقبای اندرویدی خود مستقیما چیزی را تقلید نکند و ایدههای خود را به کار بگیرد.
در دست گرفتن گوشی +S10 تجربه عالی است و کیفیت ساخت بی نظیر آن باعث میشود بگوییم بدون شک با خرید آن یک گوشی هوشمند کاملا ممتاز به دست خواهید آورد.
از نظر کیفیت، نمایشگر سوپر امولد Infinity داخل گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس در حال حاضر در بین تمامی گوشیهای هوشمند بهترین است. نگاه به آن لذت خاصی دارد و شرایط نور محیطی اصلا مهم نیست چون محتوای این نمایشگر حتی در نور مستقیم خورشید خوانا است.
به طور خلاصه بخواهیم بگوییم، از نظر دیدن محتوا بر روی نمایشگر این گوشی هیچ وقت با مشکل روبرو نخواهید شد.
سامسونگ امسال از تعداد حالات نمایشگر پرچمدار خود کاسته است که تغییر خوشایندی است چون تعداد انتخابهای شما را به شکل چشمگیری ساده میکند. حالت پیشفرض Vivid نام دارد که اگر از رنگهای با سطح اشباع بالا خوشتان میآید میتوانید از آن استفاده کنید و اگر دقیقترین رنگها را میخواهید ببینید باید نمایشگر را روی حالت طبیعی (Natural) قرار دهید.
در این حالت همچنین میتوانید به صورت خودکار رنگ را مدیریت کنید که براساس محتوایی که به آن نگاه میکنید از پوشش رنگی sRGB به DCI-P3 تغییر میکند.
علاوه بر این در حالت Vivid یک اسلایدر نقطه سفید نیز وجود دارد، بنابراین اگر اشباعسازی بیشتر رنگ بدون مشکل رنگهای سفید با ته مایه آبی رنگ میخواهید، میتوانید دمای رنگ را به سمت گرم تنظیم کنید.
دقت پیش فرض این دستگاه کاملترین دقتی که توانایی رسیدن به آن دارد نیست و این قضیه باعث ایجاد سوال در ذهن میشود. اگر تعداد کاربران زیادی وجود دارند که از مقدار بسیار کم صرفهجویی در باتری به دنبال پایین آوردن دقت نمایشگر لذت میبرند، پس سامسونگ میتوانست به سادگی بدون این که دقت پیش فرض نمایشگر را روی فول اچدی پلاس قرار دهد به کاربران خود توجه میکرد و گزینهای برای انتخاب دقت پایینتر از +QHD لحاظ میکرد.
به هرحال، با خرید این گوشی یک نمایشگر زیبا و با دقت بالا نصیبتان میشود و استفاده نکردن از پتانسیل کامل این زیبایی از لحظهای که دستگاه را از جعبه فروش بیرون میآورید، زیاد منطقی به نظر نمیرسد.
علاوه بر این، کاربرانی که واقعا به تنظیم دقت اشاره شده نمایشگر اهمیت میدهند، بدون شک میتوانستند اگر لازم بود تنظیمات نمایشگر را پیدا کنند و تغییر دهند.
از طرف دیگر دلیل این تصمیم میتواند این باشد که سامسونگ مطمئن است اکثر افراد تفاوت در تراکم پیکسل را متوجه نمیشوند، اما این موقع دوباره این سوال شکل میگیرد چرا از ابتدا این شرکت کرهای یک نمایشگر با دقت بالا انتخاب کرده است؟ فقط برای این که با برگه مشخصات این گوشی پز دهد؟
چون با یک پنل امولد روبرو هستیم، جای تعجب ندارد قابلیت Always On Display به چشم میخورد که به بهترین شکل عمل میکند. میتوانید آن را برنامهریزی کنید تا در زمانهای خاصی فعال و غیرفعال شود و تقریبا مانند هر چیز دیگری در یک گوشی سامسونگ کاملا قابل شخصیسازی است.
استفاده از آن برای دیدن سریع زمان، نوتیفیکیشنهایی که منتظر رسیدگی شما هستند و آهنگ در حال پخش مفید است.
به طور کلی نمایشگر گوشی اس ۱۰ پلاس سامسونگ فوقالعاده و یکی از بهترین نمایشگرهایی است که برای یک گوشی هوشمند انتخاب شده است. قابلیت تنظیم خودکار روشنایی صفحه اکثر اوقات کار میکند ولی اگر حس کردید مشکلی وجود دارد همیشه میتوانید به صورت دستی نور صفحه را تنظیم کنید و گوشی هر گونه تنظیمات شما را به یاد خواهد سپرد و در آینده زمانی که در معرض همان حجم نور محیطی قرار گیرد، خودکار از آن استفاده خواهد کرد.
با آن که در سالهای اخیر سامسونگ دائما از خمیدگیهای کنار نمایشگرهای پرچم دار خود (بیشتر در سری نوت تا اس) کاسته است، ولی باز هم وجود دارند با تمام بخشهایی که در بر میگیرند.
این ظاهر زیبا با محتوای روی نمایشگر که انگاری از حواشی آن بیرون میزنند هنوز منظره زیبایی است، ولی با توجه به این که رقبا روزبهروز بیشتر از پنلهای امولد حاشیه خمیده استفاده میکنند، دیگر این نوع طراحی حاشیه امن برتری سامسونگ نسبت به رقبا نیست.
معایب این نوع طراحی همچنان وجود دارد یعنی: درخشش نور که از لبه ها بسته به نحوه برخورد نور به طرف نمایشگر میآید و البته لمس تصادفی این بخشها که ناشی از برخورد کف دستی است که با آن گوشی را گرفتید.
نادیده گرفتن لمس کف دست در گوشی +S10 خوب است ولی میتوانست بهتر باشد، بنابراین احتمالا باید دائما نحوه گرفتن گوشی در دست را تغییر دهید تا تصادفا لبههای آن را لمس نکنید، به ویژه اگر گوشی قبلی شما لبههای خمیده نداشته است.
استفاده از یک قاب برای گوشی به این قضیه کمک میکند، بنابراین اگر این کار را انجام دهید استفاده از گوشی قابل تحملتر میشود، گرچه به همراه این تصمیم نکته منفی دیگر لبههای خمیده مشخص میشود یعنی: قابها لبههایی دارند که تنها از بالا و پایین گوشی هنگام افتادن آن محافظت میکنند، بنابراین در این نوع طراحی در مقایسه با زمان استفاده از یک نمایشگر معمولی پوشیده شده با «شیشه دو بعدی» نمایشگر گوشی بیشتر مستعد آسیب است.
دوست داشتیم بگوییم این طراحی است که به مرور زمان خود را با آن وفق میدهید، ولی حتی پس از چندین و چند هفته کار با گوشی +S10، این مشکل گاهی اوقات واقعا روی اعصاب ما بود.
بدون شک سلیقههای افراد متفاوت است و ممکن است به دلیل دوست داشتن چنین ظاهری با این قضیه دوست داشته باشید کنار بیاید همانطور که ما کنار آمدیم.
خیلی طول کشید تا سامسونگ با ترند استفاده از نمایشگرهای با بریدگی عادت کند ولی امسال تصمیم گرفت کلا طراحی متفاوتی را در پیش بگیرد. این مرتبه، دو دوربین جلو در یک حفره داخل نمایشگر در گوشه بالا سمت راست آن قرار گرفتند.
این حفره با وجود این شبیه به یک بریدگی است ولی نتیجه آن یک فضای نمایش کوچک بین حفره و حاشیه بالایی است. ما مطمئن نیستیم این نوع طراحی جالب است یا نه، به ویژه با توجه به موقعیت حفره که از مرکز دور است.
همانطور که میتوانید انتظار داشته باشید، نتیجه این نوع طراحی جابهجایی تمامی آیکونهایی است که در سمت راست نوار وضعیت قرار میگیرند به مرکز است که ظاهر عجیبی به وجود میآورد. قبول داریم با گذشت زمان افراد زیادی به این قضیه عادت میکنند ولی سایر افراد مانند ما که هوش کمتری دارند از روی عادت به گوشه بالا سمت راست نمایشگر برای نگاه سریع به اتصالات و درصد شارژ باتری نگاه میکنند.
در این گوشی موقعیت آنها مانند همیشه نیست، بنابراین باید نگاه خود را هر مرتبه به سمت چپ ببرید.
واقعا داریم فکر میکنیم چرا این حفره نمیتوانست مرکز باشد تا در نتیجه آن تشخیص طرفین چپ و راست نوار وضعیت ساده شود.
با آن که سامسونگ هنوز از تمامی جدیدترین ترندهای دنیای موبایل استفاده نکرده است (به عنوان مثال دوربینهای سلفی پاپآپ)، ولی گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس مجهز به حسگر زیر نمایشگر است. این حسگر از نظر سرعت و عملکرد حتی با جدیدترین بهروزرسانیها در بهترین حالت متوسط است.
سایر شرکتهای اندرویدی از حسگرهای اپتیکال زیر نمایشگر استفاده میکنند، در حالی که سامسونگ از نوع اولتراسونیک استفاده کرده است. انتخاب سامسونگ نسبت به نوع اپتیکال مزایای تئوری دارد که از جمله آنها میتوان به بینیازی به تاباندن یک اشعه نور به انگشت در زمان لمس منطقه ویژه روی نمایشگر اشاره کرد.
چنین چیزی برای مدلهای اپتیکال الزامی است چون آنها عملا زمانی که انگشت شما لمسشان میکند از آن عکس میگیرند. این قضیه میتواند در شرایط نوری کم آزاردهنده باشد، به عنوان مثال زمانی که گوشی خود را میخواهید در تاریکی از قفل خارج کنید.
حسگر اولتراسونیک همچنین اگر انگشت شما کمی خیس یا عرق کرده است در باز کردن دستگاه بهتر عمل میکند و همچنین اندکی امنیت بیشتری دارد.
این نکات عالی است، ولی در عمل حسگر اثرانگشت گوشی اس ۱۰ پلاس در مقابل انواع اپتیکال آهستهتر است. نه تنها در مقایسه با جدیدترین نسل حسگرهای اپتیکال آهستهتر است، بلکه حتی از انواع نسلهای قبلی، به عنوان مثال حسگر اثرانگشت گوشی وانپلاس 6T نیز سرعت کمتری دارد.
ما هر دو گوشی را محک زدیم و با آن که رقابت نیست ولی حسگر گوشی وانپلاس هر مرتبه سریعتر است (البته با یک ضعف بزرگ که ابتدا باید انگشتان خود را در یک فضای تیره ثبت کنید). همچنین استفاده از آن به علت بزرگتر بودن منطقه مشخص شده برای لمس سادهتر است، بنابراین کاربر کمتر اذیت میشود.
از سوی دیگر، حسگر اس ۱۰ پلاس اندکی دقیقتر و قابل اعتمادتر است، به ویژه پس از این که اثر همان انگشت را چندین مرتبه از زوایای مختلف ثبت میکنید. اما این تفاوت ناچیز است و اگر مجبور به انتخاب باشیم، فورا یک مدل از جدیدترین انواع اپتیکال را انتخاب میکنیم.
آنها تقریبا به سریعی حسگرهای خازنی اثرانگشت هستند، در حالی که انتخاب سامسونگ از نظر سرعت از آنها فاصله میگیرد.
شرکت کرهای عملکرد آن را از زمان عرضه این گوشی به بازار با انتشار بهروزرسانیها بهتر کرده است، ولی مطمئن نیستیم اگر بتواند آن را بیشتر اصلاح کند و حداقل از نظر سرعت در یک سطح با بهترین حسگرهای اپتیکال سال قبل قرار دهد.
از طرف دیگر زمانی که یک مرتبه روی نمایشگر ضربه میزنید تا تصویر اثرانگشت ظاهر شود و موقعیت قرار دادن انگشتتان را مشخص کند، به هر دلیلی فورا ظاهر نمیشود و باید به واسطه یک تصویر پویا فعال شود که کاملا غیرضروری است و هر مرتبه نیم ثانیه از دست میرود.
از طرف دیگر میتوانید محل قرارگیری حسگر را یاد بگیرید و به سادگی از روی حدس انگشت خود را قرار دهید که اگر فردی صبوری نیستید این تنها راهحل است.
چون بحث تصاویر پویا پیش آمد باید بگوییم گزینه افکت تغییر صفحه که در بخش Settings > Biometrics and security > Biometrics preferences قرار دارد را ما فورا خاموش کردیم، با این تفکر که کاملا از تصویر پویا بالا خلاص میشویم و سرعت شناسایی اثرانگشت بالا میرود ولی چنین اتفاقی نیافتاد و تاثیر آن روی سرعت از قفل خارج شدن گوشی اندک بود.
گزینه دیگر خارج کردن گوشی از قفل با اسکن چهره است ولی آن قدر انتخاب امنی نیست و فقط از دوربین جلو برای تایید هویت استفاده میکند و به راحتی میتوان با نشان دادن یک عکس یا ویدئو از شما آن را گول زد.
در واقع استفاده از این گزینه دو حالت دارد که در یک گزینه آن شناخت چهره سریعتر بوده ولی در مقایسه با حالت معمولی با امنیت کمتر است. باید بگوییم سرعت عملکرد دستگاه سامسونگ در این بخش فوقالعاده سریع است و در یک سطح با سریعترین راهحلهای اسکن چهره مبتنی بر استفاده از دوربینهای RGB جلو قرار میگیرد.
اگر گزینه شناخت سریعتر چهره را انتخاب نکنید، به شکل غیرقابل تعجبی آهستهتر میشود تا جایی که سرعت آن با روش استفاده از حسگر اثرانگشت در یک سطح قرار میگیرد.
رابط کاربری One UI طراحی کاملا متفاوتی با انواع Samsung Experience و تاچویز سامسونگ دارد. این رابط کاربری از زبان طراحی UI جدید سامسونگ استفاده میکند و تجربه کاربری به مراتب بهبودیافتهای به همراه میآورد.
از نظر ظاهر، به مراتب سادهتر و کمتر کارتونی است و بعضی از ایدههایی که در آن استفاده شده است در جهانی که گوشیهای هوشمند با نمایشگرهای بزرگ آن را اشباع کردند به ویژه مفید هستند، مانند استفاده از تنها نیمه بالای رابط کاربری برای نشان دادن آیتمهایی که امکان انجام کاری با آنها وجود دارد.
این قضیه باعث میشود زمان استفاده از این گوشی با یک دست زیاد انگشتان خود را روی صفحه تکان ندهید، حداقل زمانی که در بخش تنظیمات یا اپلیکیشنهای خود سامسونگ هستید.
این فلسفه طراحی متاسفانه کاملا از کاری که گوگل با اپلیکیشنهایش انجام میدهد حذف شده است، چه برسد به توسعهدهندگان اپلیکیشن شخص ثالث. بنابراین، مانند همیشه، یک پرچمدار سامسونگ خریدید و باید به نبود تداوم، طراحی و تجربه کاری مشابه اپلیکیشنهای این شرکت با گوگل و سایر شرکتها عادت کنید.
این قضیه شک داریم تغییر کند، چون سامسونگ بعید است کاملا از زبان طراحی گوگل در دستگاههایش استفاده کند، چون باعث میشود این شرکت در بازار گوشیهای هوشمند با رقابت بالا نقطه تمایز قابل توجه خود را از دست بدهد.
با آن که افراد زیادی به تنفر از رابط کاربری Samsung Experience و تاچویز به علت تنها ظاهرشان عادت کرده بودهاند، به نظر ما علت تنفر از One UI به این دلیل به مراتب سختتر شده است. با محیط نرمافزاری مدرن و بینظیری روبرو هستیم که آن را با رامهای اندروید سایر شرکتها اشتباه نمیگیرید ولی از طرفی به واسطه عناصر بصریاش دلزده نمیشوید.
رابط کاربری One UI حالت شب (Night mode) دارد، یک تم تاریک کاملا تمام سیستمی که میتوانید فعال کرده و حتی آن را برنامهریزی کنید تا در زمانهای خاصی فعال یا غیرفعال شود که بسیار مفید است.
از نظر ما این نوع نامگذاری ولی گیجکننده است چون «Night Mode» یک ویژگی کاملا متفاوت در اپلیکیشن دوربین است و همچنین اسمی است که سایر شرکتها روی فیلتر نور آبیشان گذشتهاند.
جدا از نوع نامگذاری، عملکرد بسیار خوبی دارد یعنی کل سیستم عامل از جمله اپلیکیشنهای خود سامسونگ را تیره میکند. گرچه در اپلیکیشنهای شخص ثالث از جمله گوگل تغییری به وجود نمیآورد و مشخص نیست آیا سامسونگ در زمان استفاده از حالت شب اصلا به صورت خودکار خواهند توانست اپلیکیشنهای گوگل را زمانی که غول دنیای جستجو چنین قابلیتی را به تمامی اپلیکیشنهای خود اضافه کند به نسخه تیرهشان تغییر دهد یا نه.
حتی موضوع زمانی جالبتر میشود که نسخه اندروید ۱۰ در اختیار گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس قرار گیرد، چون یکی از ویژگیهای اصلی سیستم عامل جدید گوگل در حقیقت استفاده از یک تم تاریک داخلی است.
امیدواریم سامسونگ از راهحلهای رقابتی استفاده نکند مانند کاری که در گذشته با قابلیت مولتی تسکینگ و تقسیم نمایشگر انجام داد.
از آن جایی که گوشی اس ۱۰ پلاس یک نمایشگر دولبه خمیده دارد، قابلیتهای نمایشگر اج در آن دیده میشود. برخی از افراد واقعا پنلهای اج را دوست دارند که به آنها اجازه میدهد سریعا فهرست از پیش انتخاب شدهای از اپلیکیشنها یا اعمال در دسترس داشته باشند یا با افرادی که بیشتر از همه به آنها نزدیک هستند ارتباط برقرار کنند، ولی اگر مانند ما بابت همیشه کار نکردن قابلیت رد کردن لمس کف دست ناراحت شدید، احتمالا دوست دارید قابلیت نمایشگر اج را خاموش کنید.
زمانی که این قابلیت فعال است، ممکن است متوجه شوید اوقات زیادی بدون این که بخواهید نمایان میشود.
قابلیت Edge lighting ممکن است بتواند (یا نتواند) نبود یک چراغ اختصاصی نوتیفیکیشن را در اس ۱۰ پلاس جبران کند، همه چیز به تصمیم شما بستگی دارد. این قابلیت حواشی نمایشگر را زمانی که یک نوتیفیکیشن دریافت میکنید روشن میکند. اگر به چراغ نوتیفیکیشن به هر شکلی عادت کردید، این قابلیت میتواند نجاتدهنده باشد، در غیر این صورت از نظر ما تنها یک ترفند شیک و تبلیغاتی است.
سامسونگ همیشه به کاربران خود توجه داشته است، افرادی که دوست دارند برای هر چیزی یک گزینه داشتند. اگر دوست دارید فقط همه چیز خوب پیش برود و مجبور نباشید در مورد میلیونها تنظیمات و گزینه فکر کنید، پس یقینا بهتر است به فکر دستگاه دیگری بیافتید. در جهان سامسونگ، شما همه چیز را کنترل میکنید.
شاید این غلو باشد ولی عملا گزینههای سفارشیسازی زیادی وجود دارند که به سادگی بررسی تمامی آنها میتواند فوقالعاده زمان ببرد.
منوی تنظیمات سادهتر شده است ولی همچنان بخشهای فوقالعاده زیادی دارد و با آن که تعداد زیادی از گزینههایی که سامسونگ در اختیار کاربر قرار داده است از سوی افراد زیادی استقبال میشود، ولی همچنین باید گفت فلسفه اهالی کره ممکن است سریعا کاربر را به واسطه تعداد دفعات بالای تصمیمگیری دچار خستگی تصمیمگیری کند.
با آن که زمانی از اکثر افراد بپرسید، آنها ترجیح میدهند گزینههای بیشتری در اختیار داشته باشند ولی در واقع مواجه شدن با تعداد انتخابهای زیاد یکی از پس از دیگری از نظر روانشناسی میتواند کاملا خستهکننده شود و این چیزی است که زمانی عمیقا وارد بخشهای مختلف تنظیمات میشوید آن را تجربه میکنید.
یقینا، میتوانید هرگز وارد منو تنظیمات نیز نشوید و از تمامی گزینههای پیشفرض همانطور که هستند استفاده کنید و بنابراین جلوی خستگی تصمیمگیری را بگیرید. ولی ممکن است بعدا پی ببرید با کسی در حال صحبت با تلفن هستید و در همین حین فرد دیگری با شما تماس میگیرد، تصمیم میگیرید به تماس جدید جواب دهید و شروع به صحبت میکنید ولی پس از چند ثانیه متوجه میشوید با فرد جدید صحبت نمیکنید چون گوشی بین تماسها جابهجا نشده است. به چه علت؟ چون گوشی از شما یک سوال «مفید» پرسیده است که میخواهید با تماس اولیه خود چکار کنید، آن را پشت خط نگه دارید یا قطع کنید.
این یک نمونه کلاسیک از بیش از حد پیچیده کردن مسائل به اسم دادن حق انتخاب است. در ۹۹ درصد موارد برای ۹۹ درصد افراد به صورت خودکار قرار دادن تماس اولیه در حالت انتظار به مراتب نتیجه بهتری دارد چون این کاری است که اکثر افراد انجام میدهند.
اما با وجود تمام صحبتهایی که اخیرا در دنیای موبایل در رابطه با هوش مصنوعی شده است که این کار یا آن کار را انجام میدهد، در گوشی سامسونگ همچنان بین چیزهای مختلف باید انتخاب کنید و پس از هر تصمیم، تصمیم دیگری بگیرید، در حالی که سایر شرکتها به سادگی گزینهای که باید پیش فرض باشد را انتخاب میکنند و قضیه تمام میشود!
چون طراحی تمامی بخشهای منو تنظیمات تغییر کرده است و همه چیز تغییر محل دادهاند، سامسونگ پیشنهاداتی را به بخش انتهایی تمامی زیرمنوها اضافه کرده است و در مورد آنها به خوبی فکر شده است. بنابراین اگر انتظار داشتید تنظیماتVideo enhancer یا Always On Display را در زیر بخش Display پیدا کنید، اگر به سمت پایین اسکرول کنید پیشنهاداتی برای این تنظیمات وجود دارد حتی اگر این گزینهها در این قسمت نباشند. تصویر زیر گویای همه چیز است.
این یک سیستم هوشمندانه است و بسیار خوب کار میکند ولی یک نکته جالب را نشان میدهد که چطور سامسونگ باید از این حقیقت آگاه باشد که افراد به صورت غریزی در جاهای مختلف به دنبال چیزهای متفاوت میگردند ولی بعد تصمیم گرفته است در آن محلها انتخابهای آنها را قرار ندهد.
موقعیت جدید تنظیمات با فلسفههای درونی خود سامسونگ بهتر همخوانی دارند ولی اگر ربطی با غرایز کاربر نداشته باشند فلسفه خود را از دست میدهد.
این که یک قابلیت خاص فوقالعاده مهم است یا تنها یک ترفند بازاریابی به شمار میرود بستگی به فردی دارد که از گوشی استفاده میکند ولی نرمافزار اسکن امنیتی داخل بخش Device Care تنظیمات بدون شک میتواند از سوی فردی که اپلیکیشنهای مشکوک نصب نکرده باشد گزینه دوم نام گیرد.
اصلا نیاز به وجود آن در چنین گوشی هوشمندی نبوده است. همین قضیه را میتوان در مورد دکمه دستی «Optimize Now» گفت که میتوانید هر از چند گاهی فشار دهید تا حس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید.
سال ۲۰۱۹ موضوع هوش مصنوعی همه جا پیچیده است و با این حال همچنان باید به صورت دستی گوشی خود را «بهینه» کنید؟ چرا خود گوشی نمیتواند این کار را انجام دهد؟
سامسونگ ظاهرا فکر کرده است افراد چنین حقههای بازاریابی را دوست دارند چون اکثر رقبای چینی این شرکت چنین امکاناتی را روی گوشیهای خود قرار میدهند، ولی داستان علت استفاده از آنها کمی پیچیدهتر است و مربوط به نبود پلیاستور گوگل در چین میشود که دهها گزینه جای آن را میگیرند که ممکن است بدون مشکل یا فوقالعاده مشکوک باشند.
در اینطور مواقع اسکنر امنیتی و بهینهکننده و موارد مشابه فوقالعاده برای استفاده از یک گوشی هوشمند الزامی هستند، ولی برای بازارهای خارج از چین که اکثر افراد اپلیکیشنهای خود را از پلیاستور دانلود میکنند، فوقالعاده غیرضروری است.
در هر گوشی اندرویدی که توسط گوگل ساخته نشده باشد وجود اپلیکیشنهای یکسان (با کاربری مشابه) یک حقیقت طبیعی است. غول دنیای جستجو هر شرکتی را که بخواهد از پلیاستور استفاده کند مجبور به از قبل نصب چند اپلیکیشن خود میکند. از طرف دیگر هر شرکت دیگری دوست دارد اپلیکیشنهای خود را از قبل نصب کند.
بدون شک سامسونگ نیز از این قضیه مستثنی نیست و از قدیم یکی از بدترین مهاجمان در دنیا بازی اپلیکیشنهای یکسان بوده است. این شرکت همچنان چندین اپلیکیشن را به صورت اجباری روی گوشی کاربر نصب کرده است ولی حداقل آنها از زبان طراحی جدید One UI استفاده میکنند، بنابراین استفاده از این اپلیکیشنها به جای اپلیکیشنهای گوگل یک ثبات در تجربه کاربری شما به وجود میآورد.
اما اپ استور سامسونگ (که حالا خدا میداند پس از چند مرتبه تغییر اسم، گلگسی استور نام دارد) فقط یک تلاش بیهوده برای ایجاد تفاوت است. واقعا نیازی نیست یک دستگاه دو اپاستور متفاوت داشته باشد ولی سامسونگ روی عقیده خود پافشاری کرده است.
علاوه بر این مانند قبل برای گیجتر کردن بیشتر کاربر، بعضی از اپلیکیشنهای از پیش نصب شده سامسونگ از طریق پلیاستور بهروزرسانی میشوند در حالی که بهروزرسانی سایرین از طریق گلکسی استور انجام میشود.
اگر یک کاربر قدیمی و وفادار سامسونگ هستید یقینا به این چیزها عادت دارید ولی کاربرانی که این برند را جدیدا انتخاب میکنند بدون شک این قضیه را بی ربط میدانند.
اول از هر چیزی بیکسبی هنوز وجود دارد و با آن که در سمت چپ این گوشی صاحب یک دکمه اختصاصی شده است ولی اگر به شایعات بتوانیم استناد کنیم این آخرین پرچمدار مجهز به آن است.
سامسونگ هنوز کاملا آماده نیست آزمایش بیکسبی را بی خیال شود، حتی با آن که Bixby Voice (بخش دستیار صوتی این نرمافزار) هنوز در مقایسه با گوگل اسیستنت از هر نظر در مقام پایینتری قرار میگیرد، به ویژه این که در تشخیص آن چه کاربر از او میخواهد بد عمل میکند.
Bixby Voice در واقع بیشتر به بخش «اپلیکیشنهای یکسان» این نقد تعلق دارد چون امکانات و توانمندیهایی زیادی ندارد که در این دستگاه در کنار گوگل اسیستنت قرار گیرد.
بیکسبی به سطوح پایینتر قابلیتهای گوشی دسترسی دارد و فراتر از آن پیش نمیرود. برای هر درخواست پیدا کردن چیزهای مختلف در اینترنت، گوگل اسیستنت همیشه برنده میشود و تجربه استفاده از آن با فاصله زیاد بهتر است.
Bixby Home پنلی است که در دورترین سمت چپ صفحه هوم در لانچر پیشفرض سامسونگ قرار دارد و در واقع پاسخ شرکت کرهای به فید گوگل (Google’s Feed) است.
این بخش الزاما مفید نیست ولی به قدری لود آن آهسته است که بدون شک حتی اگر آن را غیرفعال نکرده باشید مایل به استفاده از آن نیستید، البته خوشبختانه ما آن را غیرفعال کردیم.
تنها موضوع آهسته لود شدن آن نیست، بلکه همچنین اسکرول از بین آن به علت انیمیشنهای بیش از حد زاید که پنلهای گوناگون را به نمایش میگذارد بی فایده است.
کاربر میتواند چیزهای زیادی را به این بخش اضافه کند و از نظر شما وجود آن میتواند مفید باشد. هنوز برای ما جای سوال دارد چرا شرکتهای اندرویدی زیادی از این فضا در لانچرهای خود استفاده کردند، وانپلاس اسم این فضا را Shelf، شیائومی App Vault و سامسونگ Bixby Home گذاشته است.
Bixby Vision نیز هنوز حضور دارد، قابلیتی که گوشی خود را به سمت چیزی میگیرید و آن را شناسایی میکند، جزئیات بیشتری در مورد آن در اختیار کاربر قرار میدهد و حتی اگر بتواند لینک خرید آن را نشان میدهد.
تلاش سامسونگ در این بخش تقلید مستقیم از قابلیت گوگل لنز است و متاسفانه هیچ کدام از آنها به اندازه کافی هر مرتبه خوب کار نمیکنند که بشود به آنها اعتماد کرد.
گرچه جا برای پیشرفت در آینده وجود دارد و با تمامی پیشرفتهایی که در زمینه یادگیری ماشینی انجام شده است، هر دو این سرویسها میتوانند روزی شگفتانگیز باشند. روزی که البته هنوز به آن نرسیدند.
در جدیدترین نسخه رابط کاربری One UI، قابلیتی به اسم Bixby Routines معرفی شده است و احتمالا تا الان مفیدترین بخش از بیکسبی است، حداقل اگر مفهوم ماکروها را دوست داشته باشید. Bixby Routines مانند اپلیکیشن شخص ثالث IFTTT بر پایه «تحت این شرایط» کار میکند، بنابراین فلسفه درک کار با آن در ابتدا میتواند سخت باشد ولی افراد زیادی آن را میتوانند دوست داشته باشند.
سامسونگ چند پیش شرط را از قبل مشخص کرده است که کاربر میتواند آنها را فعال کند یا براساس میل خود تغییر دهد، یکی از آنها را مثال میزنیم: اگر یک موقعیت خاص را ترک کنید (مثلا خانه) سپس شبکه وایفای خاموش خواهد شد یا اگر به آن موقعیت برسید، روشن خواهد شد.
عملا این جا تعداد احتمالها نامحدود است و برخلاف تمامی قابلیتهای دیگر بیکسبی، این یکی را ما هر روز استفاده کردیم.
سامسونگ مانند هر شرکت سازنده گوشیهای اندرویدی یک سیستم مسیریابی مبتنی بر ژستهای حرکتی دارد که فضای نمایش را از نوار مسیریابی سه دکمهای آزاد میکند.
این سیستم به صورت پیش فرض فعال نیست، بنابراین اگر همچنان دوست دارید میتوانید از همان نوار مسیریابی سنتی استفاده کنید.
ما زمانی که گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس را خریدیم فورا مسیریابی مبتنی بر ژستهای حرکتی را فعال کردیم. به نظر ما وجود آن به شکل یک گزینه بسیار خوب است و یکی از موارد نادری که سامسونگ در قرار دادن یک گزینه در اختیار کاربر اشتباه نکرده است.
ژستهای حرکتی درون سامسونگ هنوز البته نیاز به کار بیشتر دارند، در اکثر اوقات خوب هستند ولی کشیدن دست روی صفحه به سمت پایین سمت راست برای برگشت به عقب یک در بیست مرتبه خطا دارد (لرزش همراه آن شکل میگیرد ولی عمل آن انجام نمیشود) و زمانی دست خود را روی صفحه به سمت پایین سمت چپ میکشید تا منوی مولتی تسکینگ را فعال کنید، هر مرتبه انیمیشن شکل گرفته فوقالعاده غیرقابل اعتماد و نامطلوب است.
در ابتدا ما ناراحت بودیم سیستم سامسونگ راهی سریع برای باز کردن اپلیکیشن قبلی فراهم نکرده است ولی این شرکت در واقع به فکر یک راهحل بوده است، یعنی زمانی که منو مولتی تسکینگ نمایان میشود، اپلیکیشنی که در این منو جلوی شما است به اپلیکیشنی تبدیل خواهد شد که از آن استفاده کردید. بنابراین اگر بخواهید آن را باز کنید فقط کافی است یک ضربه آهسته بزنید و نیاز به سوایپ (کشیدن دست روی صفحه) بیخود نیست.
به صورت تئوری این راهحل جالب است، به جز اتفاقی که واقعا اینطور مواقع رخ میدهد: از سمت چپ پایین صفحه به بالا سوایپ میکنید، منو مولتی تسکینگ ظاهر میشود و اپلیکیشن فعلی که از آن استفاده میکنید جلوی دیدتان است و سپس خودکار به سمت راست اسکرول میشود و اپلیکیشن قبلی را در دید شما میآورد.
این فرآیند همچنین نامطلوب است و اگر فقط میخواهید اپلیکیشن فعلی را با سوایپ آن به سمت بالا ببندید شما را از هدفتان دور میکند.
ما مطمئن نیستیم چرا سامسونگ فکر کرده است این که کاربر را نیم ثانیه یا بیشتر منتظر نگه دارد تا اپلیکیشن فعلی به سمت راست و خارج از دید برود قضیه خوبی است، اگر این تفکر یک راهحل واقعی برای باز کردن اپلیکیشن قبلی بوده است، میتوانست آن را از همان ابتدا نشان دهد.
در انتهای نمایش Recents آیکونهای ۴ اپلیکیشن پیشنهاد شده را مشاهده میکنید که به نظر گوشی ممکن است بخواهید باز کنید و به نظر ما الگوریتم این قابلیت بسیار خوب کار میکند. به ندرت پیش آمد اپلیکیشنی که میخواستیم باز کنیم در بین این ۴ مورد نبود.
سامسونگ از زمانی که گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس به بازار آمده است بهروزرسانیهای ماهیانه امنیتی را برای آن منتشر کرده است که نکته جالبی است چون بسیاری از شرکتها در این زمینه وقفههایی دارند.
با آن که شرکت کرهایی مانند خود گوگل یا شرکت Essential در ارائه این بهروزرسانیها کاملا منظم نبوده است ولی در انتهای ماه در اختیار کاربران قرار گرفتهاند.
حالا باید کمی منتظر بنشینیم و ببینیم اهالی کره چه زمانی بهروزرسانی اندروید ۱۰ را منتشر میکنند. اگر به یاد داشته باشید ماه آگوست پارسال اندروید پای عرضه شد و برای سامسونگ انتشار بهروزرسانی آن برای گوشی گلکسی اس ۹ پلاس تا اواخر دسامبر طول کشید و تا چندین هفته پس از شروع سال ۲۰۱۹ ادامه یافت.
سامسونگ در نهایت موفق شده است از آن کندی که در سیستم عامل خانواده اس ۹ دیده شد خلاص شود و با خوشحالی گزارش میدهیم در One UI این تجربه را نداشتیم. تعداد لکنتها در این رابط کاربری با آن که زیاد نیست ولی هر چند وقت یک مرتبه تعدادی پیدا خواهید کرد. مشکل One UI فقط آهسته بودن آن است.
نه تنها در مقایسه با رام OxygenOS وانپلاس آهستهتر است، بلکه در مقایسه با گوشیهای پیکسل خود گوگل و حتی اینترفیسهای سفارشیتر مانند MIUI آهسته است.
البته منظور ما را اشتباه برداشت نکنید چون اکثر افراد یقینا متوجه این موضوع نخواهند داشت. تفاوت مشاهده شده در سرعت همیشه در عمل در حد زیر یک ثانیه است، بنابراین ما در مورد میلی ثانیه صحبت میکنیم.
گرچه، تمامی این میلی ثانیهها در طول روز جمع میشود. اگر گوشیهای زیادی را در دست گرفته باشید فورا متوجه این آهستگی میشوید.
حتی پس از مدت زمان طولانی کار با اس ۱۰ پلاس این حس بد از بین نمیرود ولی به نوعی به آن عادت میکنید. گرچه کافی است تنها برای چند دقیقه یک گوشی سریعتر در دست بگیرید تا دوباره تجربه بد بالا در ذهنتان تداعی شود.
بدون شک برای کاربر معمولی این قضیه مشکلی نیست. گرچه همانند با همیشه سامسونگ بسیاری از مشکلات گذشته بخش نرمافزاری خود را حل کرده است ولی در بحث سختافزاری هنوز بهترین است.
این بخش دیگر کند یا کارتونی نیست ولی سرعت آن نیز در حد سایرین نیست. ما گزینه Reduce animations را از بخش Settings > Advanced features خاموش کردیم. این قضیه کمی به سرعت گوشی کمک کرد ولی نه آن قدر که ما دوست داشته باشیم.
با آن که یقینا زمان فکر کردن به مدیریت شدید رم اسم بعضی از شرکتهای خاص چینی یا گوگل به ذهن میاید، ولی سامسونگ تصمیم گرفته است وارد این بازی شود تا کمی عمر باتری دستگاه کاربر را بیشتر کند.
حتی اگر گوشی خود را همیشه در حالت با عملکرد بالا (High Performance) قرار دهید، ولی باز هم متوجه میشوید بعضی از فرآیندهای پس زمینه را میبندد.
گرچه این رفتار از سوی گوگل میتواند تا حدی قابل درک باشد (چون هنوز این شرکت متوجه نشده است یک گوشی میتواند بیشتر از ۴ گیگابایت رم داشته باشد)، واقعا برای سامسونگ نمیتوانیم این ادعا را داشته باشیم و تنظیمات حالت عملکرد در بخش باتری قرار دارند، محلی که باید بین ۴ گزینه عملکرد بالا، بهینه، صرفهجویی متوسط باتری و صرفهجویی حداکثر در مصرف باتری یکی را انتخاب کنید.
این گزینهها قویا نشان میدهد اگر حالت عملکرد بالا را فعال کنید، هیچ استراتژی برای صرفهجویی در مصرف باتری به کار گرفته نخواهد شد.
مشکلی که ما چندین مرتبه در طول روز داشتیم به این صورت بود: باز کردن اپلیکیشن جیمیل و فورا مواجه شدن با تعدادی ایمیل که نوتیفیکیشن آنها را دریافت نکرده بودیم. همگامسازی در پسزمینه توسط بخش نرمافزاری سامسونگ غیرفعال شده بود که به این معنا است اگر در گوشی ۱۰ پلاس و یک دستگاه دیگر وارد حساب مشابهی شده باشید، دستگاه دیگر به مراتب سریعتر از سامسونگ نوتیفیکیشن را دریافت خواهد کرد.
در این دوران چنین چیزی به سادگی غیرقابل پذیرش است و ما فقط جیمیل را به عنوان یک مثال نام بردیم چون به نظر ما اکثر کاربران گوشیهای اندرویدی از این اپلیکیشن استفاده میکنند.
تاخیر در فرستادن نوتیفیکیشنها برای اکثر اپلیکیشنها دیده میشود، گرچه خوشبختانه اپلیکیشنهای مهم پیامرسانی از آن در امان ماندند که ممکن است نشان دهد جایی در گوشی یک لیست سفید مخفی وجود دارد.
این قضیه در اس ۱۰ پلاس یک مشکل سختافزاری نیست چون این گوشی با حداقل ۸ گیگابایت رم عرضه شده است و به اندازه کافی حافظه در اختیار دارد. بنابراین تمامی اینها به سادگی از طریق یک بهروزرسانی نرمافزاری میتواند رفع شود، اما از طرفی چنین بهروزرسانی هنوز پس از ماهها ورود اس ۱۰ پلاس به بازار منتشر نشده است و بعید میدانیم اصلا اتفاق بیافتد.
روان بودن عملکرد گوشی قابل قبول است ولی تحت تاثر منفی آهستگی تمامی بخشهای رابط کاربری قرار دارد، بنابراین در این بخش بهترین امتیازها را نمیتوانیم به سامسونگ بدهیم. اگر بخواهیم مقایسه کنیم باید اس ۱۰ پلاس را در این بخش در سطح اس ۹ پلاس و نوت ۹ سال قبل قرار دهیم.
عمر باتری به طور کلی بسیار خوب بود. ما هرگز زمانی که تست باتری را شروع کردیم این احساس را نداشتیم این گوشی بتواند بدون نیاز به شارژر ۱۲ تا ۱۶ ساعت کامل دوام آورد. در طول این مدت، ما به طور کلی به شبکه وایفای وصل بودیم و یک یا دو ساعت به شبکه 4G، بلوتوث همیشه روشن بود (و متصل به یک ساعت هوشمند مدل گارمین) و در حدود یک ساعت موزیک استریم کردیم و ۳۰ دقیقه صرف مسیریابی به کمک جیپیاس شد.
تحت سناریو بالا که همیشه نمایشگر روشن بود باتری در حدود ۵ تا ۶ ساعت دوام آورد و حتی از نظر تئوری رسیدن به آمار بیش از ۷ ساعت نیز امکانپذیر بود.
اما اگر به مدت طولانی از اینترنت خود خطتان استفاده کنید، شارژ باتری سریعتر خالی میشود و در این حالت انتظار نداشته باشید با سایر شرایط بالا به صورت مداوم بیشتر از ۴ ساعت بتوانید از گوشی استفاده کنید.
با آن که اکثر رامهای اندرویدی بخش باتری را در بالاترین سطح قسمت تنظیمات قرار میدهند، سامسونگ تصمیم به مخفی کردن آن در زیر منو Device Care گرفته است که فورا گوشیتان را زمانی که وارد آن میشوید اسکن میکند و دکمه بزرگ «Optimize now» را به شما نشان میدهد. اگر میخواهید بدانید زمان روشن بودن نمایشگر چقدر از آن گوشی استفاده کردید، باید آن را نادیده بگیرید و روی آیکون باتری ضربه بزنید و سپس Battery usage را انتخاب کنید. واقعا طی این مسیر میتوانست سادهتر باشد!
فناوری شارژ سیمی سریع این گوشی براساس استانداردهای امروزی واقعا سریع نیست. سامسونگ در این زمینه پشت سر رقبا قرار میگیرد. سرعت ۱۵ وات بد نیست ولی حتی زمانی که میانردههای شرکتهای چینی از سرعت ۱۸ یا ۲۰ وات پشتیبانی میکنند، باید واقعا تغییری به وجود آورد.
متاسفانه، گوشی اس ۱۰ پلاس هرگز مورد لطف سامسونگ در این زمینه قرار نگرفته است و واقعا باید برای گوشی با این قیمت افسوس خورد.
شارژ کامل این گوشی زمانی که صفحه خاموش است ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه و حدود ۲ ساعت یا اندکی بیشتر در حین استفاده طول میکشد که بد نیست ولی میتوانست اگر سرعت شارژ بیشتر بود، بهتر باشد.
گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس سه دوربین عقب دارد تا کاربران را راضی نگه دارد. لنز اصلی زاویه عریض است و در طی چند سال اخیر به قدری خوب شده است که تحت هرگونه شرایط عکاسی تصاویر عالی میگیرد.
در کنار لنز تلهفوتو سال گذشته یک دوربین جدید اولترا واید قرار گرفته است که زمانی باید در قاب تصویر سوژههای بیشتری قرار دهید بسیار مفید است.
گرچه، زمان استفاده از آن، اشکال در حواشی تحریف میشوند، حتی زمانی که تنظیمات اصلاح شکل اولترا واید فعال باشد.
با این حال این شرکت را باید بابت طراحی این گزینه مورد تحسین قرار دارد، چون زمان قاببندی تصاویر خود انعطافپذیری زیادی در اختیار دارید. دوربین پرچمدار سامسونگ برخلاف گذشته تصاویری که بیش از حد اشباع باشد نمیگیرد، ولی تصاویری که با دوربین گلکسی اس ۱۰ پلاس میگیرید ۱۰۰ درصد به ظاهر واقعی خود پایبند نیستند.
درست است دقت قربانی شده است ولی احساس میکنیم سامسونگ حالا به یک حد واسط عالی رسیده است که تغییراتی که الگوریتم دوربین این گوشی به کار میگیرد در واقع مفید هستند و تصاویری تولید میکنند که بهتر از دنیای واقعی بوده و در همین حین اشباع نیستند.
در تصاویر همیشه یک سطح اندک از شارپ کردن دیده میشود و گاهی اوقات رنگها بیشتر از چیزی که در لحظه میبینید غلیظتر و تاثیرگذارتر هستند و به ویژه این قضیه را در رنگ آسمان، عناصر آب و درختان و گیاهان میبینیم.
سطح جزئیات فوقالعاده، دامنه دینامیک عالی است ولی سامسونگ بیشتر از بعضی از رقبا از پارازیت تصویر متنفر است، بنابراین همیشه انتظار تاثیر سنگین الگوریتم کاهش پارازیت را باید داشته باشید.
این نوع عملکرد برای هر سه دوربین تحت شرایط نوری روشن دیده میشود ولی از نظر کیفیت قهرمان اصلی آنها بدون جای تعجب حسگر اصلی است. دو دوربین تلهفوتو و اولترا واید البته عملکرد مایوسکنندهای ندارند.
زمانی که نور را از محیط حذف میکنیم، دوربین اصلی همچنان سطح خوبی از جزئیات را به تصویر میکشد و مجددا شدت عملکرد الگوریتم کاهش پارازیت مشهود است (گرچه مقداری پارازیت دیده میشود) و دامنه دینامیک خوب است.
شما میتوانید از لنز تلهفوتو با زوم دو برابر در شب تا یک سطح خاصی از نور محیطی استفاده کنید یعنی زمانی که گوشی خودکار به برش تصویر گرفته شده با دوربین اصلی جابهجا میشود.
اگر از دوربین اولترا واید در شب استفاده کنید، از نظر کیفیت تصاویری در حد دوربین اصلی نمیگیرید ولی اگر به پرسپکتیو متفاوتی دارید از آن استفاده کنید.
پس از مدتها، سامسونگ یک حالت عکاسی در شب قابل انتخاب به صورت دستی به گوشی خود اضافه کرده است و باید بگوییم این انتظار ارزش لازم را داشته است. به نظر ما این حالت عکاسی در شب در کنار بهترینها یعنی دوربین گوشیهای هوآوی و گوگل قرار میگیرد. بین این سه تفاوت اندکی وجود دارد ولی به طور کلی تمامی آنها عالی هستند.
سامسونگ جزئیات نواحی سایهدار را زیاد میکند ولی همچنین جلوی ایجاد هالههای نوری در نواحی بسیار روشن را میگیرد. رنگها واقعگرایانه هستند (البته مانند سلیقه همیشه سامسونگ کمی بیش از حد اشباع شدند) و مقداری شارپ کردن تصویر نیز دیده میشود.
حالت عکاسی در شب حتی در اختیار دوربین اولترا واید گذشته است ولی لنز تلهفوتو از آن بی بهره است. تصاویر گرفته شده با دوربین اولترا واید شبیه به دوربین اصلی ولی نه به آن خوبی هستند. تقریبا برای هر نوع حالت عکاسی دیگر نیز این قضیه صدق میکند تا اگر حداکثر کیفیت را بخواهید از لنز اصلی استفاده کنید.
دو لنز دیگر گزینههای متفاوتی در بحث قاببندی و پرسپکتیو در اختیار شما قرار میدهند و برای بعضی از موقعیتها احساس میکنید که این قضیه مهمتر از کمی افت کیفیت است.
گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس در کنار دوربین سلفی یک حسگر عمقسنج دارد تا جداسازی سوژه از پس زمینه در عکاسی پرتره به خوبی انجام شود و شاهد یک پس زمینه با ظاهر محو عالی باشیم.
تصاویر معمولی سلفی در شرایط نوری خوب فوقالعاده هستند. آنها شارپ (به هرحال با یک گوشی سامسونگ روبرو هستید) و سرشار از جزئیات هستند و کیفیت رنگها مانند همیشه افزایش یافته است اما تا حدی که احساس کنید صورتتان ظاهر متفاوتی دارد.
علاوه بر این، اگر بخواهید حتی ظاهر خود را زیباتر کنید تنظیماتی برای زیباییسازی تصویر وجود دارد، ولی انتخاب ما غیرفعال کردن آنها بود.
هنگامی که نور محیط کم میشود سلفیهای گرفته شده در این محیط ظاهر ملایمی پیدا میکنند، بنابراین ممکن است بخواهید موقع این نوع عکاسی از محیطهای با نور کم دوری کنید. چنین افت کیفیتی البته در تمامی دوربینهای سلفی گوشیهای هوشمند دیده میشود ولی شاید انتظار ما با توجه به عملکرد دوربینهای عقب در شب بیشتر بود.
اگر هنوز مقداری نور اطراف شما باشد تصاویر سلفی قابل قبول خواهد بود ولی تحت یک سطح خاصی از نور ظاهر صورت شما فوقالعاده از نظر کیفیت ملایم خواهد بود.
با استفاده از صفحه به عنوان نوعی فلاش تا حدی میتوان از شدت این قضیه کم کرد. روشن شدن صفحه به عنوان فلاش در واقع باعث میشود صورت شما در شرایط فوقالعاده نوری کم نمایان شود ولی خود کیفیت تا حد زیادی تغییر نمیکند.
استفاده از اپلیکیشن دوربین ساده، سریع و بدون باگ است ولی پر از امکانات مختلف از جمله Bixby Vision و ایموجی واقعیت افزوده (AR emoji) و حالات عکاسی فراوان است، بنابراین میتواند برای افرادی که به رابطهای کاربری با طراحی مینیمالیست عادت کردند، خستهکننده باشد.
مانند سایر گوشیها امکان کشیدن دست روی صفحه برای جابهجایی بین حالات مختلف عکاسی وجود دارد تا هنگام استفاده از بخشهای مختلف دوربین احساس غریبی نکنید.
به طور کلی، دوربینهای گوشی گلکسی اس ۱۰ پلاس سامسونگ تصاویر عالی میگیرند و هیچوقت اضطراب در مورد کیفیت نهایی آنها بدون توجه به هر گونه شرایط نوردهی نداشتیم (با توجه به زمان استفاده از حالت عکاسی در شب در زمان مناسب).
تصاویر سلفی بیشتر متوسط هستند یعنی عالی در شرایط نوری خوب و با کیفیت کمتر زمانی که نور محیط کم میشود، ولی با وجود این اکثرا در تمامی شرایط قابل قبول بودند و حسگر عمقسنج کمک به ثبت تصاویر پرتره با کیفیت خوب میکند.
اجازه دهید با دو موضوع بحث برانگیز شروع کنیم یعنی قیمت گلکسی اس ۱۰ پلاس و عرضه در پیش رو گلکسی نوت ۱۰. برای اکثر افرادی که برایشان قلم S Pen یا نمایشگر اندکی بزرگتر مهم نیست، اس ۱۰ پلاس نباید از هیچ نظر در جایگاه کمتری از نوت ۱۰ به نظر رسد.
بدون شک قیمت اس ۱۰ پلاس بالا است و ورود نوت ۱۰ به بازار ممکن است روی این قضیه اندکی تاثیر بگذارد.
حتی با وجود این، مهم است به یاد داشته باشید که رقابت در این سطح برای سامسونگ بهای زیادی دارد و موارد زیادی از جمله هزینه مواد، هزینههای توسعه و تحقیق، بازاریابی، توزیع در تمامی قسمتهای دنیا روی قیمت گوشی تاثیر میگذارند. همچنین از سوی دیگر رقابت شانه به شانه این شرکت با اپل در بازار گوشیهای ممتاز را نمیتوان نادیده گرفت.
مجموعه دوربین این گوشی به راحتی در بین بهترینهای موجود در بازار قرار میگیرد و دستهبندی دقیق کیفیت دوربین بیشتر از هر چیز دیگری به ذائقه خاص شما و نحوه استفاده از دوربین بستگی دارد.
دستگاههای زیادی در بازار نیستند که در بخش الگوریتمهای تصویر دوربین واقعگرایانه عمل کنند، بنابراین باید تصمیم بگیرید دوربین تا چه حد باید کیفیت تصویری که شما میبینید را زمان گرفتن عکس تغییر دهد.
به نظر ما دوربین اس ۱۰ پلاس در این بخش تعادل خوبی بین جزئیات واقعی و دقت به وجود میآورد.
این گوشی سختافزار ممتاز، یک حفره با شکل متفاوت در نمایشگر خود برای میزبانی از دوربینهای سلفی و کیفیت ساخت محکم دارد و حتی کمتر از حد انتظارتان در دستتان لیز میخورد.
مقدار رم و حافظه داخلی زیاد است و از قدرتمندترین چیپست سامسونگ استفاده شده است، از طرفی گنجایش باتری در مقایسه با اس ۹ پلاس افزایش قابل توجهی داشته است که نتیجه آن بالا بردن عمر باتری است.
حسگر زیر نمایشگر متفاوت است، یک تجربه نرمافزاری اصلاح شده را میبینیم که از رامهای اندروید قبلی سامسونگ بسیار متفاوتتر هستند و فراموش نکنید این گوشی هنوز درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون را حفظ کرده است.
اگر دوست دارید همه چیز را در یک گوشی تحت کنترل خود بگیرید، بدون شک این گوشی برای شما است یا دقیق بخواهیم بگوییم کمتر گوشی به این شکل است.
همچنین اگر روی کیفیت نمایشگر تاکید دارید، تنها چند گوشی میتوانند در حال حاضر بهترین پنلهای نمایش را داشته باشند و اس ۱۰ پلاس بخشی از آن گروه است و خمیدگیهای دوتایی در طرفین ظاهری به این گوشی میبخشد که هنوز به یادماندنی است حتی با آن که معایبی در مورد درخشش نور و لمس تصادفی وجود دارد.
اس ۱۰ پلاس با وجود تمام مزایایی که دارد، یعنی سختافزار شگفتانگیز و بخش نرمافزاری تازه در مقایسه با بعضی از رقبایش آهستهتر حس میشود. این گوشی از نظر سرعت و روانی رابط کاربری هیچ رقابتی را نمیتواند برنده شود. از بسیاری از جهات، محصول ممتاز سامسونگ تجربهای که ارزش قیمتش را داشته باشد فراهم میکند، ولی هرگز به ۱۰۰ درصد نمیرسد.
با آن که برای اکثر افراد قدرت این گوشی به اندازه کافی خواهد بود ولی نمیتوانیم این احساس را نداشته باشیم که سامسونگ از فرصت تبدیل پرچمدار خود به سریعترین روانترین گوشی اندرویدی موجود در بازار استفاده نکرده است.
این شرکت در حین کار روی نسخه جدید One UI میتوانست بیشتر در کنار آن به بهبود تجربه کاربری فکر کند تا در نهایت گوشی بسازد که از هر لحاظ کامل باشد.
ولی با توجه به محصولی که ما تجربه کردیم، احساس متناقضی در مورد اس ۱۰ پلاس داریم. از بسیاری از جهات به کمال نزدیک است ولی کاملا به این سطح نمیرسد. گرچه باید اعتراف کنیم این زیبایی دنیای موبایل است که به آسانی براساس اولویتهای خود میتوانید از بین مدلهای مختلف انتخاب کنید.
براساس عقیده ما مزایای گلکسی اس ۱۰ پلاس به معایب آن برای اکثر افراد میچربد، به استثنای افرادی که عملا روی سرعت خام گوشی، به طور کلی رابط کاربری یا سرعت حسگر اثرانگشت تاکید دارند.
گلکسی اس ۱۰ پلاس یکی از بهترین گوشیهای کامل فعلی موجود در جهان گوشیهای هوشمند است. این گوشی بدون شک بهترین پرچمداری است که تا حالا سامسونگ ساخته است و میتواند این افتخار را از جهات زیادی حفظ کند. اس ۱۰ پلاس کاملترین گوشی هوشمند برای همگان نیست ولی میتواند برای اکثر افراد بهترین گوشی هوشمند نام گیرد.
توجه داشته باشید نقد این گوشی براساس مدلی که چیپست اگزینوس را دارد نوشته شده است. جستجوی سریع تفاوت این چیپست با مدل اسنپدراگون ۸۵۵ نشان خواهد داد که مدل دوم در بعضی از زمینهها مانند کیفیت دوربین، عملکرد و عمر باتری در مقام بالاتری قرار میگیرد. تفاوتها ظاهرا فاحش نیست ولی نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید.
همچنین باید بگوییم برای بررسی کیفیت عکسهای دوربین این گوشی میتوانید به منبع مراجعه کنید و این نقد پیش از معرفی پرچمدارهای جدید هوآوی یعنی سری میت ۳۰ و آیفون ۱۱ تهیه شده است.
منبع: gsmarena.com
تبلت گلکسی Tab S5e سامسونگ یکی از تلاشهای اخیر این شرکت است تا نام تبلتهای اندرویدی را زنده نگه دارد، حتی با آن که سایر شرکتها از جمله گوگل از آنها فاصله گرفتند.
Tab S5e تبلتی سبک و باریک و از آن دست محصولات شبیه به آیپد ایر جدید اپل است که کاربرانی را بیشتر هدف قرار داده است که میخواهند در حین حرکت کار کنند و به محصولی باریکتر، سبکتر و پرتابلتر از یک نوتبوک نیاز دارند.
در این مطلب تیم کارشناسی روکیدا قصد دارد نگاهی به این تبلت بیاندازید و امکانات مختلف آن را بررسی کند، بنابراین تا انتهای مطلب همراه ما باشید.
سامسونگ در گروهی از محصولات اخیر حالتی به اسم DeX را قرار داده است که تفکر سامسونگ با آن جایگزینی یک لپتاپ با گوشی یا تبلت اندرویدی است. کاربر به کمک این حالت و داک Dex رابط کاربری تبلت اندرویدی سامسونگ خود را میتوانست به یک تجربه بیشتر شبیه به محیط دسکتاپ کامپیوتر تبدیل کند.
در گذشته کاربر برای استفاده از این ویژگی باید دستگاه را به یک مانیتور خارجی متصل میکرد ولی در تبلت جدید این قابلیت به صورت بومی روی خود تبلت کار میکند.
علاوه بر این تبلت Galaxy Tab S5e قابل کار با کیبورد Book Cover سامسونگ است تا کارآیی آن بالاتر برود.
گلکسی Tab S5e پایبند به تبلیغات خود واقعا تبلت باریکی است. ضخامت این تبلت فقط ۵.۵ میلیمتر است تا حتی از باریکترین آیپد اپل که آیپد پرو ۵.۹ میلیمتری است، باریکتر باشد.
این تبلت همچنین با وزن تنها ۴۰۰ گرم واقعا سبک است، اما آنقدر سبک نیست که فقط با یک دست از آن استفاده کنید. وزن تبلت به همراه اندازهاش باعث میشود استفاده از آن حتی پس از چند دقیقه با یک دست سخت باشد، به ویژه اگر آن را به حالت افقی گرفته باشید.
حواشی اطراف گلکسی Tab S5e بسیار باریک و بسیار شبیه به آیپد پرو جدید هستند. گرچه ضخامت آنها به اندازه کافی است که از طرفی نگران تصادفا لمس نمایشگر نباشید و از طرف دیگر هرگز حواس شما را پرت نکنند.
در امتداد جناح راست این تبلت دکمه پاور و دکمههای تنظیم حجم صدا و یک شیار برای کارت حافظه خارجی را میبینیم که همچنین در مدل LTE محل قرارگیری سیم کارت است.
حسگر اثرانگشت همچنین در دکمه پاور قرار داده شده است که یک راهحل عالی برای یک تبلت نیست. زمانی که تبلت را بلند میکنید، معمولا سر و ته آن را نمیدانید که در مورد دیدن محتوا مشکلی به وجود نمیآورد ولی چون دکمه پاور فقط در یک طرف تبلت است باید به دنبال آن بگردید.
از طرف دیگر، این دکمه نیز به علت طراحی خود تبلت بسیار باریک است و در نتیجه قرار دادن انگشت روی آن خیلی سخت میشود. همین حسگر روی گلکسی اس 10e به علت نحوه نگه داشتن گوشی به خوبی کار میکند ولی در Tab S5e انگشت شست کاربر اصلا نزدیک به دکمه پاور قرار نمیگیرد تا استفاده از حسگر اثرانگشت در این محصول یک سردرد باشد.
این قضیه زمانی بدتر میشود که یک کیبورد به تبلت متصل کنید، چون لبه کاور در بالای حاشیه تبلت قرار میگیرد و در نتیجه استفاده از حسگر اثرانگشت به راحتی تقریبا غیرممکن میشود.
واقعا کاربر باید برای استفاده از این حسگر با چالشهای مختلفی روبرو شود و تنها این سوال شکل میگیرد آیا سامسونگ در طراحی آن به اندازه کافی تست یا فکر کرده است؟
نمایشگر گلکسی Tab S5e یکی از باکیفیتترینها است. این نمایشگر سوپرامولد ۱۰.۵ اینچی با دقت ۲۵۶۰ در ۱۶۰۰ پیکسل واقعا عالی به نظر میرسد و دقت رنگ عالی با کیفیت کلی تصویر بینظیر دارد.
همچنین این نمایشگر در محیط روشن بیرون به اندازه کافی خوانا است تا در محیطهای پر نور قابل استفاده باشد. سامسونگ از یک روکش ضد انعکاس نور روی نمایشگر استفاده کرده است، اما میتوانست اندکی بهتر باشد چون بخش زیادی از صورت خود را روی نمایشگر میبینید به ویژه زمانی که در حال تماشای محتوایی با رنگ تیره هستید.
در اکثر قسمتها تجربه استفاده از بخش نرمافزاری تبلت گلکسی Tab S5e مشابه با گوشیهای هوشمند اخیر سامسونگ است. این تبلت از رابطه کاربری One UI سامسونگ استفاده میکند که به هر دلیلی اینطور به نظر میرسد که نسخه گوشی آن روی نمایشگر بزرگتر این تبلت کش داده شده است.
این قضیه زمانی بدتر جلوه پیدا میکند که اکثر اپلیکیشنهای شخص ثالث چنین ظاهر کشیدهای دارند. اندروید هرگز مجموعه عالی از اپلیکیشنهای شخص ثالثی که برای تبلت بهینه شده باشند نداشته است، ولی حالا که توسعهدهندگان کاملا این پلتفرم را رها کردهاند، میتوانیم به صورت واضح ببینیم چقدر این مشکل بد است.
با آن که بعضی از اپلیکیشنها از راهحل لایهبندی دو پنلی استفاده میکنند، ولی این نهایت پشتیبانی آنها از محیط یک تبلت است. اکثر اپلیکیشنها حتی چنین کاری را انجام نمیدهند و سپس با مواردی مانند اینستاگرام روبرو میشویم که حتی به حالت افقی نمیچرخند.
سامسونگ تلاش میکند به کمک حالت DeX اندکی این مشکل را رفع کند. در این حالت رابط کاربری به محیطی شبیه به دسکتاپ تبدیل میشود. این راهکار در بعضی از موارد جوابگو است چون میتوانید در این حالت بیشتر از دو اپلیکیشن را در کنار یکدیگر باز کنید که امکان انجام آن در حالت استاندارد تبلت وجود ندارد.
اما جنبه بد ماجرا زمانی پدیدار میشود که تمامی اپلیکیشنها به خوبی در حالت Dex اجرا نمیشوند. تعداد زیادی حتی در این حالت باز نخواهند شد و سپس به یوتیوب میرسیم که امکان کوچک کردن آن در این حالت وجود ندارد یا این که فعالیت آن متوقف میشود.
با این حال، حالت Dex به نسبت رابط کاربری اندرویدی ناامیدکننده این تبلت یک پیشرفت به شمار میرود و زمانی که کار میکند، عملکرد عالی دارد.
چیزی که در نهایت باعث مایوس شدن ما از آن و در کل خود تبلت میشود عملکرد دستگاه است. مدل تحت بررسی ما ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی و ۴ گیگابایت رم داشت.
این مشخصات را در کنار چیپست اسنپدراگون ۶۷۰ قرا دهید تا مشخص شود بزرگترین کاربردپذیری این دستگاه، بیشتر از حتی نبود اپلیکیشنهای اندرویدی مخصوص تبلت، عملکرد آن است.
تبلت جدید سامسونگ حتی زمانی که در آن واحد از یک اپلیکیشن استفاده میکنید بیش از حد آهسته حس میشود و کافی است دو تا از آنها باز کنید تا خودتان و تبلت را به یک شکنجهگاه ببرید.
نتیجه این است که اپلیکیشنها به دفعات در پسزمینه بسته میشوند. یک مرتبه، ما متنی در مرورگر نوشته بودیم و سپس به اپلیکیشن دیگر سوئیچ کردیم و مجددا به مرورگر برگشتیم، اقدامی که مرورگر را بست و مجددا آن را از حافظه باز کرد و در نتیجه تمام متنی که در صفحه وب وارد کرده بودیم پاک شد!
بنابراین بهترین کاربرد استفاده از این تبلت برای مولتی مدیا است. ما به لطف نمایشگر بی نظیر تبلت گلکسی Tab S5e اوقات بسیار خوشی در تماشای محتوا روی آن داشتیم.
استفاده از ۴ اسپیکر که به کمک شرکت AKG تنظیم شدند و از افکت Dolby Atmos بهره میبرند همچنین باعث خروجی با کیفیت بالای صدا میشود. متاسفانه درگاه هدفون حذف شده است ولی داخل جعبه فروش یک دانگل قرار دارد.
منظور ما از مولتی مدیا در بالا تماشای فیلم است. تجربه بازی در این تبلت واقعا لذتبخش نیست چون ترکیب این نمایشگر با دقت بالا با یک چیپست میانرده به معنای عملکرد نه چندان خوب است. البته در اجرای بازیهای ۲ بعدی مشکلی نخواهید داشت.
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم میتوانیم از این تبلت به همراه کیبورد Book Cover سامسونگ استفاده کنید. تجربه استفاده از این کیبورد نیز متضاد بود. جنبه مثبت آن این است که نسبتا سریع به تایپ با آن عادت میکنید و کلیدهای کیبورد سبک هستند.
همچنین این کیبورد میتواند در زمان تماشای محتوا نقش یک پایه را داشته باشد.
اما متاسفانه چند مشکل نیز دارد. به هر دلیلی، باز کردن کیبورد نمایشگر تبلت را روشن یا بستن آن صفحه نمایش را خاموش نمیکند.
این مشکل واقعا عجیب به نظر میرسد چون هر دو تبلت و کیبورد ظاهرا آهنرباهایی برای حسگر هال (hall sensor) دارند ولی به هر دلیلی کار نمیکنند. از طرف دیگر در بالا نیز اشاره کردیم زمان اتصال کیبورد استفاده از حسگر اثرانگشت دردسر خواهد بود.
تبلت گلکسی Tab S5e در نمای جلو و عقب خود یک دوربین دارد. هیچ کدام از آنها به شکل ویژهای خوب نیستند و البته فکر نمیکنیم مشکل خاصی باشد چون یقینا از آنها برای عکاسی جدی استفاده نخواهید کرد.
دوربین پشتی به اندازه کافی برای اسکن هر سندی که نیاز داشته باشید خوب است و دوربین جلو کاملا برای تماسهای ویدئویی مفید است.
ما به شکل جدی باتری گلکسی Tab S5e را محک نزدیم ولی با استفاده معمولی و چند ساعت تماشای فیلم در یوتیوب، نتفلیکس و Amazon Prime Video باتری آن دو روز با یک مرتبه شارژ دوام آورد. این باتری همچنین از شارژ سریع پشتیبانی میکند و به کمک شارژر سامسونگ شارژ کامل آن در حدود ۳ ساعت طول میکشد.
تاثیر اولیه ما از تبلت Galaxy Tab S5e سامسونگ ترجیحا منفی بود. بخشی از آن به تصمیم سامسونگ به استفاده از چپیپست میانرده و همچنین کمترین مقدار رم و حافظه داخلی بر میگردد.
با آن که ما ضعیفترین مدل این تبلت را بررسی کردیم ولی شک داریم حتی نمونه گرانقیمتتر آن از نظر عملکرد کلی با آهستهترین آیپد بتواند رقابت کند.
نکته بعدی که ما را مایوس کرد توجه به جزئیات است. مسائلی مانند محل قرارگیری حسگر اثرانگشت و دکمه پاور در بهترین شرایط غیرقابل استفاده هستند و به ویژه در زمان اتصال کیبورد Book Cover تقریبا انگار وجود ندارند.
همچنین عجیب است باز و بسته شدن کیبورد نمایشگر را روشن یا خاموشن میکند.
مورد آخر این که خود پلتفرم تبلت به جایی رسیده است که اکثر آن در حال حاضر زیر آب قرار دارد. گوگل بی خیال تبلتهای اندرویدی شده است و توسعهدهندگان شخص ثالث خیلی وقت است این دستگاهها را فراموش کردند.
در حال حاضر ظاهرا سامسونگ به همراه چند شرکت دیگر سعی دارند این کشتی به گل نشسته را شناور نگه دارند ولی Tab S5e تلاش ضعیفی در این جهت است.
در انتها، تنها چیزی که در مورد گلکسی Tab S5e دوست داریم عملکرد خوب آن در مورد استفاده برای مولتی مدیا بود. اگر دوست دارید فیلم یا برنامههای تلویزیونی را در حین حرکت یا حتی زمانی که روی مبل دراز کشدید و نمیخواهید مزاحم سایرین شوید ببینید، استفاده از این تبلت بهترین گزینه برای این کار است.
گرچه، ما نمیتوانیم این تبلت را برای چیز دیگری توصیه کنیم.
منبع: gsmarena.com
برای سامسونگ کاملا مشخص است چه افرادی یک گوشی گلکسی نوت میخرند. معمولا، افرادی که از مقدار رم و پردازنده گرافیکی گوشی خود مطلع هستند.
مالک معمولی گوشی نوت همیشه عاشق استفاده از یک قلم برای نوشتن سریع یادآورها یا طراحی در حین حرکت است و ویژگی بارز این سری یعنی نمایشگرهای بزرگ آن را تحسین میکند.
در حقیقت، گوشی های نوت تنها در مقایسه با نسل ابتدایی ۵.۳ اینچی خود بزرگتر شدهاند. اما سامسونگ با عرضه نوت ۱۰ میخواهد کاربران بیشتری را به سمت خود جلب کند و راهی برای بالا بردن جذابیت پرچمدار خود پیدا کرده است.
همچنین می تواند بررسی کامل و تخصصی آیفون ۱۱ پرو و آیفون ۱۱ پرو مکس و تاثیر آیفون ۱۱ Pro و آیفون ۱۱ Pro Max بر بازار گوشی ها و نقد و بررسی کامل گوشی گلکسی A80 سامسونگ و همچنین بررسی کامل و تخصصی گوشی گلکسی A70 سامسونگ را نیز در بخش نقد و بررسی گوشی های هوشمند روکیدا بخوانید و ببینید.
این غول کرهای در حال حاضر گوشیهای هوشمند گلکسی A10، A20، A30، A40، A50، A70 و A80 را با تمرکز به استفاده از یک نمایشگر جدید آمولد و قابلیتهای بالای دوربین معرفی کرده است.
برای اولین مرتبه در تاریخ سامسونگ، گلکسی نوت در دو اندازه و مدل وارد بازار خواهد شد یعنی نوت ۱۰ و نوت ۱۰ پلاس.
با توجه به استفاده از صفت پلاس، فکر کردن به استراتژی جدید سامسونگ در دور شدن از تولید یک نوت به وسوسهکننده است چون ظاهرا این شرکت یک نوت ۱۰ بزرگتر وارد بازار میکند. اما در واقع، سامسونگ یک نسخه کوچکتر از پرچمدار قدرتمند خود ساخته است.
فقط کافی است به اندازه نمایشگر تمامی نوتها از زمان عرضه مدل ابتدایی توجه کنیم: ۵.۳ اینج، ۵.۵ اینچ، ۵.۷ اینچ (۴ سال متوالی)، ۶.۳ اینچ و ۶.۴ اینچ. آنها هر سال که گذشته است بزرگتر شدهاند.
اما امسال، برای اولین مرتبه با عرضه نوت ۱۰ با نمایشگر ۶.۳ اینچی با یک مدل کوچکتر روبرو هستیم ولی از طرفی در مدل نوت ۱۰ پلاس اندازه نمایشگر مجددا زیاد شده است تا به ۶.۸ اینچ برسد.
نکته جالب ماجرا این جا است، تا زمانی که مدل معمولی را در دست نگرفته بودم، نمیدانستم چقدر از یک مدل کوچک نوت خوشم میآید.
هر دو گوشی نوت ۱۰ و نوت ۱۰+ از نمایشگری استفاده میکنند که سامسونگ اسم آن را «Infinity-O» گذاشته است. استفاده از این نمایشگر شما را با یک دستگاه تمام صفحه آشنا میکند که فقط یک دایره کوچک داخل آن دیده میشود که محل قرارگیری دوربین جلو است.
سامسونگ ابتدا دو گوشی گلکسی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس را با این طراحی وارد بازار کرد، ولی حفره نمایشگر روی این گوشیها در سمت راست و بالای نمایشگر بود.
در سری جدید نوت، محل آن به مرکز لبه بالایی جابهجا شده است تا کمتر مزاحم باشد و جلوی دید کاربر نسبت به شاخص وایفای، شارژ باتری و موارد مشابه را نگیرد.
نوت ۱۰ پلاس نمایشگری با دقت +QHD دارد در مقایسه با نوت ۹ که یک نمایشگر ۶.۴ اینچی داشت ۰.۰۳ اینج ضخیمتر و ۴.۸ گرم سبکتر است.
از طرف دیگر، با وجود این که نمایشگر نوت ۱۰ به نسبت گلکسی اس ۱۰ به مقدار ۰.۲ اینچ بیشتر بوده ولی تنها کمی بزرگتر است. لبههای آن اندکی خمیده هستند که این حس را به وجود میآورد که نمایشگر به داخل طرفین گوشی ناپدید شده است.
باید بابت این طراحی از سامسونگ تعریف کرد. شخصا هرگز ظاهر چهارگوش نوت را دوست نداشتم، ولی غول کرهای در طراحی نوت ۱۰ عملکرد خوبی داشته است. این شرکت طراحی کلی آن را ساده کرده است و برش نمایشگر در مقایسه با نمایشگر اس ۱۰ به مقدار ۲۶ درصد کوچکتر است.
از طرف دیگر، این شرکت در تلاش برای خلوت کردن گوشی، درگاه هدفون (متاسفانه) و دکمه اختصاصی بیکسبی (خوشبختانه) را حذف کرده است.
نتیجه کار ظریف است ولی بدون شک نوت ۱۰ پلاس از نوت ۹ شیکتر است.
هر دو مدل نوت جدید از یک پنل Dynamic AMOLED استفاده میکنند که استاندارد HDR10+ دارد، یعنی میتوانید محتوا را با رنگهای شفاف، غنی و دامنه دینامیک وسیع ببینید.
البته باید اشاره کنم که نمایشگر نوت ۱۰ یک دقت فول اچدی پلاس نسبتا پایین دارد که برای یک گوشی ۹۵۰ دلاری آزاردهنده است. سال گذشته نوت ۹ که تنها با ۵۰ دلار قیمت بیشتر عرضه شد نمایشگری با دقت QHD داشت.
قیمت گوشی +Note 10 از ۱۱۰۰ دلار شروع میشود و با این هزینه علاوه بر خرید یک محصول با نمایشگر شارپتر و بزرگتر، یک باتری بزرگتر (۴۳۰۰ میلیآمپر ساعت در مقابل ۳۵۰۰ میلیآمپر ساعت) رم بیشتر (۱۲ گیگابایت در مقایسه با ۸ گیگابایت) و پشتیبانی از درگاه میکرو اسدی به دست خواهید آورد.
درست حدس زدید، مدل معمولی نوت ۱۰ از کارت حافظه خارجی پشتیبانی نمیکند تا محدود به ۲۵۶ گیگابایت باشید، در حالی که +Note 10 همچنین یک مدل ۵۱۲ گیگابایتی دارد.
با این حال، با وجود این معایب، نسخه معمولی نوت ۱۰ جدید بیشتر از همه من را شگفتزده کرد. من همیشه قلم S Pen سامسونگ را دوست داشتم، این قلم یکی از بهترینهای بازار است ولی دوست نداشتم از آن روی یک گوشی بزرگ استفاده کنم.
توانایی استفاده از آن در یک گوشی کوچکتر ظاهرا عالی است ولی ای کاش قیمت کمتری داشت.
بدون شک، دلیل استفاده از S Pen نوشتن افکار یا گردش در این نمایشگر بزرگ است. سامسونگ در طول سالها با بهتر کردن این قلم و اصلاح آن تجربه نوشتن با قلم خود را به بهترین سطح رسیده است تا استفاده از آن پاسخگو، راحت و روان باشد.
شرکت کرهای سال گذشته در نوت ۱۰ فناوری بلوتوث را به قلم خود اضافه کرد تا به یک کنترل از راه دور برای عکاسی یا مدیریت پرزنتیشنها تبدیل شود.
امسال، سامسونگ با اضافه کردن یک شتابسنج و ژیروسکوپ امکانات S Pen را بیشتر کرده است. به عبارت دیگر نوت ۱۰ میتواند ژستهای حرکتی مانند تکان دادن یا چرخاندن را کشف کند. البته باید بگوییم چنین قابلیتهایی جدید نیست و هفته گذشته با رونمایی از Galaxy Tab S6 با آنها به اسم «Air Actions» آشنا شدیم. فقط نوت ۱۰ این قابلیتها را به S Pen کوچکتر آورده است.
ابتدا، اجازه دهید قابلیتهای قلم را بررسی کنیم. به عنوان مثال فرض کنید قصد استفاده از دوربین را دارید و S Pen را بیرون میآورید. در نوت ۹، کاربر میتوانست برای ثبت یک عکس کلیک کند یا با دو بار فشار دادن دکمه این قلم بین دوربینهای عقب و جلو جابهجا شود.
در نوت ۱۰، برای جابهجایی بین این دو دوربین دکمه S Pen را پایین نگه میدارید و به سمت بالا حرکت میدهید.
همچنین با جابهجا کردن دکمه به طرفین در حین فشار دادن آن میتوانید حالات عکاسی را عوض کنید، یک کمان بکشید یا به داخل زوم کنید. همچنین مانند قبل، با یک کلیک میتوانید عکس بگیرید.
این ژستهای حرکتی در Tab S6 نیز به خوبی کار میکند. اما در نوت ۱۰ که S Pen به مراتب باریکتر و کوچکتر است، کمی مانور دادن با آن سختتر بود. ضربه به قلم به سمت بالا، پایین و طرفین به اندازه کافی روان بود، ولی در نوت به نسبت Tab S6 کمی ثبت عمل بیشتر طول میکشید.
اما زمانی که بحث حرکت «چرخش» برای زوم کردن روی یک سوژه به میان میآید، سیستم از هم میپاشد. شاخصهای روی صفحه میگویند شما باید برای زوم به داخل، S Pen را در جهت عقربههای ساعت و برای زوم به خارج خلاف آن بچرخانید، ولی پس از مدتی، یکی از نمایندگان سامسونگ با آمدن جای من توضیح داد که با کشیدن یک کمان نتیجه بهتری میگیرم.
او همچنین اشاره کرد که بخش نرمافزاری که استفاده میکردیم نسخه نهایی نیست که میتواند دلیل تاخیر در عملکرد قلم که متوجه آن شدم باشد.
Air Actions با مجموعهای از اپلیکیشنها مانند پاورپوینت، تقویم و بعضی از مدیاپلیرها سازگار خواهد بود. سامسونگ هفته گذشته زمان عرضه Tab S6 یک کیت توسعه نرمافزار (SDK) برای این اعمال باز کرد، گرچه این که توسعهدهندگان زحمت پشتیبانی از آنها را بکشند هنوز مشخص نیست.
کنترلهای از راه دور در نوت ۹ در نهایت به یک ترفند تبلیغاتی تبدیل شدند و بنابراین در مورد کاربردپذیری آنها در نسل جدید شک دارم.
یک بهروزرسانی مفید و همراه با نبوغ در نوت جدید توانایی شناخت دستخط و تهیه فهرست از آن است. قابلیت جدید از واحد پردازش عصبی (NPU) در چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ این دستگاه استفاده میکند تا نوشتههای شما را سریعا ترجمه و تبدیل کند.
زمانی که به عنوان مثال افکار خود را یادداشت کردید میتوانید از طریق اپلیکیشن Samsung Notes آنها را در برنامه وورد مایکروسافت اکسپورت کنید. فرآیند تبدیل تقریبا لحظهای انجام میشود و میتوانید سریعا این سند را با یکی از همکاران خود به اشتراک بگذارید.
سیستم همچنین مواردی مانند خط تیره یا بولتها (bullets) و فرمت را خواهد شناخت.
تنها این نیست، برای این که نوشتههای شما بعدا قابل جستجو باشد نیازی نیست فعالانه دکمه تبدیل را فشار دهید. اپلیکیشن Notes چیزی که نوشتهاید را شناسایی میکند و تمام نوشتههای شما را فهرستبندی میکند تا بتوانید مطلبی که میخواهید را بعدا با جستجو یک عبارت خاص پیدا کنید.
پس از این که من با استفاده از اپلیکیشن Notes سامسونگ یک فهرست کوتاه از کارهایم نوشتم، روی کلمات در صفحه مورد نظر ضربه زدم و کادری باز شد. در این کادر به من نشان داده شد تصور گوشی از متن نوشته شده توسط من چیست و در کمال تعجب من درست بود.
البته چند اشتباه داشت به عنوان مثال به جای «S Pen»، «spen» و به جای «note writing» «note mining» را نشان داد.
اما باید تاکید کنم که من دستخط وحشتناک بدی دارم و واقعا زمانی که الگوریتم گوشی بخش زیادی از نوشته من را شناسایی کرد تحت تاثیر قرار گرفتم.
مالکان گوشیهای نوت کاربران حرفهای هستند. آنها با گوشی خود زیاد فیلم میگیرند و احتمالا از قابلیتهای جدید نوت ۱۰ مانند فوکوس زنده در هنگام فیلمبرداری لذت میبرند.
این قابلیت افکت بوکه و سایر جلوههای ویژه را به اطراف صورت سوژه شما در زمان فیلمبرداری اضافه میکند. عملکرد آن در یک دمو نمایشی خوب بود. گوشی سریعا و با دقت صورت سوژه را شناسایی و در زمان آنی و بدون مکث در فیلم پسزمینه را محو کرد.
سامسونگ همچنین قابلیتی به اسم Zoom In Mic را به گوشی خود اضافه کرده است که از چند میکروفون نوت ۱۰ برای هدف قرار دادن صدایی که از یک نقطه خاص از قاب تصویر شما میآید، استفاده میکند.
به عنوان مثال فرض کنید در پارک هستید و روی یک گروه موسیقی که در فاصله دور در حال نواختن هستند زوم میکنید. گوشی روی آلات موسیقی تمرکز خواهد کرد و حجم صدای آنها را بالا میبرد و در همین حین صدای اطراف یا افرادی که از کنار شما عبور میکنند را به حداقل میرساند. قابلیت جالبی به نظر میرسد ولی باید برای تست کامل آن و نحوه عملکردش کمی بیشتر صبر کنیم.
ابزار دیگری که فرصت تست آن را نداشتیم ادیتور بومی و بهبود یافته سامسونگ برای ویدئو بود که به شما اجازه میدهد چند کلیپ را با یکدیگر ترکیب کرده و به آنها تصاویر پویا و موسیقی در پس زمینه اضافه کنید.
حتی میتوانید نتیجه کار خود را مستقیما روی رسانههای اجتماعی به اشتراک بگذارید، بنابراین میتوانید بدون نیاز به دانلود یک اپلیکیشن دیگر یک ویدئو عالی برای اینستاگرام بسازید.
قابلیت جدید دیگری که بررسی کردم AR Doodle نام داشت که نمیتوانم بگویم به ویژه مفید است ولی واقعا جالب است. در یک نمای کلی، این قابلیت توسعه یافته ویژگی Live Message در نوت ۸ است که به کاربر اجازه میدهد روی تصاویر طراحی بکشد و آنها را به شکل یک تصویر پویا (انیمیشن) به دوستان خود بفرستد.
AR Doodle به شما اجازه میدهد یک فیلم را عکس بگیرید، سپس طراحیها را روی یک فرد یا سوژه در صحنه سنجاق کنید.
نوت ۱۰ به صورت فضایی نقشهای از اتاق ترسیم کرده و محلی که طراحیهای خود را قرار دادید را ذخیره میکند، بنابراین مرتبه بعدی که به همان اتاق برگردید، طراحی شما دوباره پدیدار خواهد شد، انگاری از همان زمانی که آنها را ترک کردید منتظر آن جا نشستند.
همچنین صورت افرادی که علامتگذاری کردید را شناسایی خواهد کرد، بنابراین مجددا همان طراحیها به محض ورود آنها به صحنه روی صورتشان ظاهر خواهد شد.
ویژگی جالبی بود ولی شک دارم افراد در دنیای واقعی زیاد از آن استفاده کنند.
سامسونگ همچنین میخواهد استفاده شما از داک Dex را ساده کند. در گذشته، کاربر باید یک مانیتور خارجی و یک صفحه کلید یا موس را برای استفاده از این داک به آن وصل میکرد که به او اجازه اجرای چند اپلیکیشن در قالب پنجرههای مختلف را میدهد و میتوان مانند محیط دسکتاپ یک کامپیوتر اندازه آنها را عوض کرد یا روی یکدیگر قرار داد.
اما در نوت ۱۰، شما میتوانید اپلیکیشن Dex را روی ویندوز یا مکبوک خود با وصل کردن گوشی با یک کابل یواسبی تایپ C اجرا کنید. انجام این کار به مراتب سادهتر از اتصال به یک مانیتور یا صفحه کلید جداگانه است و زمانی که متصل باشد پنجره اپلیکیشن کامل سریع بارگذاری میشود.
DeX مانند یک برنامه بومی اجرا میشود و میتوانید به فایلها، گالری و اپلیکیشنهای گوشی خود دسترسی داشته باشید.
کاربر میتواند فایلهای رسانهای خود را بین لپتاپ و گوشیاش بکشد و رها کند، پیامها را باز کند و همچنین به آنها پاسخ دهد.
تمام اینها ظاهرا مفید است، ولی اگر گوشی خود را به لپتاپتان وصل کردید، کپی کردن فایلها به سادگی دسترسی به حافظه موبایل به عنوان یک هارد است.
در رابطه با پیام دادن به افراد نیز میتوانید از اپلیکیشن Messages اندروید در مرورگر یا Your Phone مایکروسافت استفاده کنید.
تنها ویژگی که DeX این جا ارائه میدهد یک اینترفیس واحد است تا تمامی این کارها را از آن جا انجام دهید.
سامسونگ میگوید اعمالی که در DeX انجام میدهید روی گوشی پردازش میشود، بنابراین دادهای به جا نمیگذارید (تا زمانی که فایلی انتقال ندهید).
نوت ۱۰ به شیوه دیگری نیز شکاف بین گوشی و کامپیوتر شخصی را میپوشاند یعنی به کمک قابلیتی به اسم Link to Windows. این قابلیت دکمهای است که در سایهبان بخش تنظیمات رابط کاربری One UI سامسونگ قرار گرفته است و به کمک آن یک ارتباط با ویندوز ۱۰ دستگاه شما شکل میگیرد تا روی صفحه نمایش کامپیوتر نوتیفیکیشنهای گوشی نشان داده شود.
در گوشیهای دیگر با نصب یک اپلیکیشن میتوانید این کار را انجام دهید ولی در نوت ۱۰ یک قابلیت داخلی است.
یکی از جذابترین امکانات نوت ۱۰ به گفته سامسونگ Play Galaxy Link نام دارد. زمانی که این گوشی به عنوان نسخه پیش نمایش در اختیار ما بود، این قابلیت وجود نداشت ولی تفکر سامسونگ این است که پس از نصب یک نرمافزار روی کامپیوتر شخصی کاربر، او خواهد توانست به صورت بیسیم هر بازی را روی دستگاه نوت خود استریم کند.
سامسونگ مشخص نکرده است آیا این کار تنها به کمک شبکه وایفای انجام خواهد شد یا از شبکههای 5G یا LTE نیز میتوان استفاده کرد.
این قابلیت واقعا هیجانانگیز است، واقعا تصویر کنید بازیهایی مانند Overcooked یا League of Legends را روی گوشی خود تجربه کنید.
فقط سوالهای زیادی این بین شکل میگیرد مانند چه نوع ورودی را کنترلرهایی قابل شناسایی خواهند بود؟ و تقابل این قابلیت با سرویسهای استریم بازی مانند GeForce Now انویدیا چطور خواهد بود؟
طبق گفته سامسونگ، نوت ۱۰ همچنین باریکترین سیستم خنکسازی محفظه بخار دنیا و همچنین یک قابلیت مبتنی به هوش مصنوعی به اسم Game Booster دارد که تنظیماتی مانند نرخ فریم و دقت را براساس نوع بازی بهینهسازی میکند.
به عنوان مثال نرخ فریم Solitaire در مقایسه با فورتنایت کمتر خواهد بود.
باید بگوییم در طی جلسه آشنایی ما با نوت ۱۰ نماینده سامسونگ هیچ اشارهای به دوربینهای این گوشی نکرد. مجموعه دوربینهای آن شبیه به لنزهای گلکسی اس ۱۰ پلاس است یعنی یک لنز اولترا واید برای عکاسی منظره و همچنین یک لنز زوم که به گفته نماینده سامسونگ به نسبت گذشته دریچه دیافراگم اندکی بزرگتر دارد.
مدل نوت ۱۰ پلاس یک حسگر عمقسنج اضافه مانند گوشی S10 5G دارد که از آن برای افکتها و اپلیکیشنهای واقعیت افزوده استفاده میکند. مدیریت عکاسی سلفی روی دوش دوربین ۱۰ مگاپیکسلی با دقت مشابه دوربین جلو +S10 است ولی گشادگی دریچه دیافراگم آن به جای f/1.9 به f/2.2 عوض شده است.
سایر قابلیتهای گوشی اس ۱۰ پلاس این جا نیز دیده میشود مانند Wireless Powershare که به کاربر اجازه میدهد دستگاههای سازگار با استاندارد شارژ Qi را با قرار دادن آنها روی پنل پشتی نوت ۱۰ شارژ کند.
سامسونگ همچنین فناوری شارژ را ارتقاء داده است تا در عرض حدود یک ساعت به کمک شارژ ۲۵ وات داخل جعبه فروش گوشی نوت ۱۰ پلاس را از صفر تا ۱۰۰ شارژ کنید.
هر دو عضو جدید خانواده نوت به رنگهای آبی، سفید و Aura Glow (یک گرادیان رنگی بنفش – سبز شبیه به سری گوشیهای P20 هوآوی) وارد بازار خواهند شد و رنگ S Pen مطابق با رنگ خود گوشی است.
پیش فروش پرچمدارهای جذاب سامسونگ از ۱۷ مرداد شروع شده است و یک شهریور وارد بازار خواهند شد. در پایان باید بگوییم تیم روکیدا زمان عرضه این گوشیها به بازار یک نقد کامل از آنها آماده خواهد کرد.
منبع: engadget.com