آیا ما در این جهان پهناور بهواقع تنها هستیم؟ آیا بشر تنها موجود هوشمند در سراسر این کیهان است؟ وقتی صحبت از هوش میشود، باید پیش از هر چیز بدانیم که هوش ما نتیجه احتمال بسیار ناچیز از رویدادهای متناوب و تصادفی، یعنی همان فرگشت است. در حقیقت از دیدگاه علمی، نه فقط هوش، بلکه شکل پیچیده حیات، سلولهای پیچیده، فتوسنتز و حتی خود حیات نتیجه یک زنجیره اتفاقات بسیار نادر و منحصر به فرد بوده است. تمام آن چه گفته شد همگی از نظر قاعده احتمال، بسیار غیرمحتمل فرض میشود و در این میان ایجاد حیاتی هوشمند نظیر آن چه ما اکنون در زمین داریم حتی از آن هم غیرمحتملتر به نظر میرسد.
از طرف دیگر جهان ما بسیار گسترده است. کهکشان راه شیری بهتنهایی بیشتر از 100 میلیارد ستاره دارد و ما میدانیم که بیشتر از 1 تریلیون کهکشان در جهان قابل مشاهده ما حضور دارد. در نهایت با اضافه کردن بخش بسیار بزرگتری از جهان که برای ما غیرقابل مشاهده است میتوان درک درستی از وسعت این جهان داشت. حتی اگر سیارات و دنیاهای قابل زیست بسیار بسیار نادر هم باشند، با توجه به گستردگی غیرقابل تصور گیتی، باز هم سیارات و اجرام فضایی زیادی شرایط مناسب برای ایجاد حیات را دارند. بنابراین از این نظر میتوان گفت احتمال وجود حیات خارج از زمین بالاست. ولی اگر چنین است، پس این موجودات بیگانه فضایی کجا هستند؟ در این جا به یک تناقض بر میخوریم! جهان بزرگ است و قدمتی چند میلیارد ساله دارد. کیهان زمان زیادی برای ایجاد اشکال مختلف حیات داشته است، ولی ما همچنان قادر به مشاهده هیچ کدام از آنها نیستیم؟! چطور چنین چیزی ممکن است؟
فرگشت (evolution) و حیات هوشمند در زمین
آیا ممکن است ایجاد حیات هوشمند بسیار غیرمحتملتر از آن چه فکر میکنیم باشد؟ ما نمیتوانیم به این سؤال بهدرستی پاسخ دهیم چرا که قادر به بررسی حیات بیگانهای که هنوز کشف نکردهایم نیستیم. تنها چیزی که در دست داریم تاریخ 4.5 میلیارد ساله زمین و نتیجه آن یعنی ایجاد حیات هوشمند، است. زمین بهترین محل برای بررسی ایجاد حیات هوشمند است. جایی که فرگشت (تکامل) میتواند مجدداً خودش را تکرار کند!
بله، فرگشت میتواند خودش را تکرار کند. گاهی در مسیر تغییر و تحولاتی که در گونهها اتفاق میافتد، دو گونه مختلف بهطور مستقل به یک شکل سیر تحول را طی میکنند و به نتیجه یکسانی میرسند. مشابه آن که بگوییم فرگشتی که قبلاً اتفاق افتاده در جای دیگری یا در مورد گونه دیگری بهطور جداگانه اتفاق میافتد. این بهترین فرصت برای ماست تا واقعاً احتمال و چگونگی ایجاد حیات هوشمند را بررسی کنیم. بهعلاوه، اگر چنین در نظر بگیریم که فرگشت مرتباً تکرار میشود، آیا میتوان گفت که به هر حال ایجاد یک حیات هوشمند در زمین غیرقابل اجتناب بوده است؟ یعنی چون یک بار حاصل این زنجیره تغییر و تحولات موجودی هوشمند به نام انسان بوده است، میتوان نتیجه گرفت که ما یا موجودی شبیه به ما حتماً به وجود میآمده است؟
فرگشت های غیرقابل اجتناب
شاید ادعای فرگشت های غیرقابل اجتناب در ابتدا بسیار یک جانبه و تک بعدی به نظر برسد، ولی واقعیت آن است که شواهدی که این ادعا را تائید کنند وجود دارد. استرالیا را در نظر بگیرید. در این قاره دور افتاده، زمانی نوعی ببر تاسمانی زندگی میکرد که ظاهری شبیه به گرگ داشته است. البته با یک تفاوت جزئی که مربوط به کیسهای مشابه آن چه کانگورو دارد، میشود. این در حالی است که فرگشت این حیوان بهطور کاملاً مجزا از فرگشت حیوانات در خشکیهای دیگر کره زمین که نهایتاً به حیوانی به نام گرگ ختم شد، اتفاق افتاد. در حقیقت تقریباً تمام حیوانات قاره استرالیا از نظر فرآیند فرگشت، روندی کاملاً مستقل از نقاط دیگر جهان را داشتند که باعث به وجود آمدن حیواناتی ویژه و کاملاً منحصر به فرد آن قاره شده است. هر چند که بیشتر آنها به شکل غیرقابل انکاری شباهت بسیار زیادی به موجودات فرگشت یافته در نقاط دیگر کره زمین دارند.
مشابه همین اتفاق در مورد دلفینها و گونه منقرض شده ichthyosaurs افتاده است. دو گونه با ظاهر و آناتومی کاملاً مشابه که مستقل از هم فرگشت یافتند. و همین طور در مورد گونه منقرض شده pterosaurs و خفاشها و پرندهها.
ولی این موضوع فقط به فرگشت حیوانات و گونهها محدود نمیشود. حتی در مورد اعضای مختلف بدن هم میتوان فرگشت های مستقل ولی با نتیجه مشابه را مشاهده کرد. مثل چشمها که نه فقط در مهره داران، بلکه در بند پایان، اختاپوسها، کرمها و چتر دریاییها نیز ایجاد شده است. یا این واقعیت که مهره داران، بند پایان، اختاپوسها و کرمها همگی بهطور مستقل از هم فرآیندی را طی کردند که منجر به ایجاد عضوی مشابه فک شد. همین موضوع در مورد پاها و دستها هم صادق است که بهطور جداگانه در بندپایان، اختاپوسها و 4 نوع دیگر از ماهیها ایجاد شد.
ولی یک نکته در این میان وجود دارد که باید به آن توجه کرد. تمام مثالهایی که آورده شد و تمام مسیرهای مستقلی که توسط گونههای مختلف طی شد تا به یک نتیجه مشابه رسید، مربوط به گونههایی میشود که همگی در اصل جزو یک شاخه اصلی از حیوانات هستند. شاخهای که به آن Eumetazoa گفته میشود. این شاخه از جانوران همگی دارای دهان، دستگاه گوارش، عضلات، سیستم عصبی و … هستند. یعنی بهطور کلی جانورانی پیچیده محسوب میشوند. حتی آن دسته از جانوران شاخه Eumetazoa که به آنها اشاره نکردیم هم نهایتاً موفق شدند برای رفع نیازهای خود راه حلهای کم و بیش مشابهی پیدا کنند. تمام این زنجیره اتفاقات مشابه در این گونهها را میتوان مربوط به بدن پیچیده و خاص اولیه آنها دانست که همه آنها را در چند ویژگی اصلی و مهم مشترک میکند. ولی شاخه Eumetazoa که منجر به ایجاد گونههای پیچیده و فرگشت های متفاوت با نتایج یکسان شد، فقط یک بار در طول تاریخ حیات کره زمین اتفاق افتاده است!
نقاط حیاتی در تاریخ تحولات حیات هوشمند
باید به این مسئله عجیب و باور نکردنی اعتراف کرد که بسیاری از حوادث و وقایع بسیار مهم و خاص که در ایجاد حیات در کره زمین نقش داشتهاند تنها و تنها یک بار اتفاق افتادهاند. اتفاقهایی که بسیار خاص و تقریباً غیرمحتمل در نظر گرفته میشوند. یکی از مهمترین رویدادها ایجاد ساختار اسکلتی در مهره داران بود که موجودات کره زمین امکان خروج از آب و حرکت به سمت خشکیها را داد. همچنین ایجاد سلولهای یوکاریوت که واحدهای تشکیل دهنده تمام جانداران و گیاهان هستند و یک میتوکندری و یک هسته واقعی در خود دارند، فقط یک بار اتفاق افتاد.
ایجاد دو گونه مستقل جنسی فقط یک بار در طول تاریخ اتفاق افتاد. فتوسنتز که نتیجه آن افزایش انرژی در دسترس برای حیات و البته تولید اکسیژن بود را هم میتوان به این فهرست اضافه کرد. و در نهایت هوش برتر انسان فقط یک بار اتفاق افتاده است. در قاره استرالیا گونههای بومی و مشابه آن چه در نقاط دیگر داریم یافت میشود ولی انسان به هیچ وجه در میان آنها نیست!
در واقع این بررسی به ما نشان میدهد که فرگشت همیشه هم تکرار نمیشود! اگر روند مشابهی که گونهها در طی فرآیند فرگشت خود داشتند را فقط در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که حیات هوشمند، یعنی انسان، غیرقابل اجتناب بوده است. ولی اگر تمام لحظات کلیدی، حیاتی، مهم و غیرقابل تکراری که در طی این فرآیند اتفاق افتاده است را به آن اضافه کنیم، متوجه میشویم که ما محصول فرآیندی تقریباً محال هستیم. با در نظر گرفتن این واقعیت که رویدادهای خاص و کلیدی در زنجیره اتفاقات به هم وابسته هستند، احتمال ایجاد حیات هوشمند حتی از قبل هم غیرمحتملتر به نظر میرسد.
فرگشت انسان فرآیندی با احتمال وقوع صفر است
تصور کنید که اگر ماهیها نمیتوانستند به ساختار استخوانی برسند و به خشکی مهاجرت کنند، انسانها هیچ وقت پا به عرصه وجود نمیگذاشتند. ماهیها نیز بهنوبه خود هیچ گاه بدون ایجاد موجودات و ارگانیسمهای هوشمند در آبها نمیتوانستند وجود داشته باشند. موجودات پیچیدهتر خود به سلولهای پیچیده نیاز دارند و این سلولها به اکسیژن نیاز دارند. اکسیژنی که البته از طریق فرآیند فتوسنتز ایجاد شده است و … . بنابراین تمام این رویدادها به لحظاتی کلیدی و حساس و البته غیرمحتملی وابسته هستند که فقط و فقط بهشرط اتفاق افتادن یک رویداد غیرمحتمل دیگر ممکن بودند! پس چندان اشتباه نیست اگر بگوییم حیات در کره زمین فقط یک بار ایجاد شده است.
با این حساب، عجیب هم نیست که فرآیند فرگشت و شکل گرفتن حیات پیچیده تا این حد کند پیش رفته است. فرآیند فتوسنتز بهتنهایی نزدیک به 1.5 میلیارد سال طول کشید (1.5 میلیارد سال پس از شکل گیری زمین اتفاق افتاد). شکل گیری سلولهای پیچیده 2.7 میلیارد سال پس از شکل گیری زمین و اولین موجودات پیچیده 4 میلیارد سال بعد روی دادند. انسانهای هوشمند؟ ما تازه واردان این کره خاکی هستیم. 4.5 میلیارد سال پس از شکل گیری زمین، بالاخره حیات هوشمند که انسان بود، شکل گرفت.
با اضافه کردن بعد زمان و شرایط مساعد در تمام طول این سالها به تکتک اتفاقات غیرمحتملی که نهایتاً ایجاد حیات هوشمند را نتیجه داد، میتوان فهمید که ما نتیجه یک سری وقایع و رویدادهای بسیار بسیار بسیار غیرمحتمل هستیم. پس فرگشت ما مثل یک رویداد بسیار غیرمحتمل نیست، بلکه بیشتر شبیه به یک رویداد بسیار غیرمحتمل است که بارها و بارها و بارها اتفاق افتاده! زنجیرهای از اتفاقات بسیار غیرمحتمل که احتمالاً در هیچ سیاره دیگری نتواند اتفاق بیفتد. مثلاً ممکن است در یک سیاره همه شرایط مساعد باشد ولی پیش از آن که فرصت خلق حیات هوشمندی را داشته باشد، توسط ستارهاش بلعیده شود! پس آیا میتوان احتمال ایجاد حیات هوشمند را صفر در نظر گرفت؟
حیات در زمین و کرات دیگر
حیات هوشمند کره زمین وابسته به 7 اتفاق کلیدی است. ایجاد حیات اولیه، فتوسنتز، ایجاد سلولهای پیچیده، ایجاد جنسیت، حیوانات پیچیده، استخوان و در نهایت هوش. حتی اگر شانس اتفاق افتادن هر کدام از این موارد 10 درصد هم باشد، در نهایت با احتمالی معادل 1 در 10 میلیون مواجه خواهیم شد. هر چند در واقعیت بازی احتمالات از این پیچیدهتر است. بهطور مثال فرآیند فتوسنتز خودش نیازمند تغییر و سازگاری پروتئینها، رنگ دانهها و ایجاد غشا و … بود. یا مثلاً شاخه Eumetazoan حیوانات عملاً به اندامهای بسیاری مثل عصبها، عضلات، دهان و … نیاز داشتند که خود رشتهای از فرآیندهای فرگشتی دیگر را میطلبد. بنابراین شاید تخمین 1 درصد احتمال (با تخفیف) برای هر کدام از این رویدادها عدد دقیقتری باشد. با این حساب احتمال وقوع حیات هوشمند در زمین به 1 در 100 تریلیون کاهش پیدا میکند. یا به عبارتی از هر 100 تریلیون جهان قابل زیست، در یکی از آنها ممکن است حیات هوشمند یافت شود. با توجه به آن که سیارات قابل زیست محدود و احتمالاً تعدادشان از 100 تریلیون کمتر است (تعداد سیارات زیست پذیر 40 میلیارد تخمین زده شده)، ممکن است ما واقعاً تنها حیات هوشمندی باشیم که در کهکشانمان یا حتی دنیای قابل مشاهده یا تمام جهان وجود دارد.
ولی اگر سیارهای پیدا کنیم که تمام این نقاط کلیدی قبلاً اتفاق افتاده باشند، یعنی احتمال وقوع آنها را کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که ایجاد حیات هوشمند تقریباً 100 درصد است! یعنی در دنیایی که تمام مراحل پیچیده و سخت و غیرمحتمل ایجاد حیات طی شده، بهاحتمال بسیار زیاد حیات هوشمند هم ایجاد خواهد شد.
به هر حال از هر زاویه که به این مسئله نگاه شود، دو موضوع کاملاً مشخص است. احتمال وقوع حیات هوشمند بسیار بسیار کم است و تعداد سیارات قابل سکونت در جهانی بسیار وسیع، بسیار زیاد! شاید احتمال ایجاد حیات هوشمند بیشباهت بهاحتمال نوشتن یک شاهکار ادبی توسط یک میمون نباشد! ولی اگر تعداد میمونها را بینهایت فرض کنیم و زمان کافی در اختیار آنها قرار دهیم، ممکن است واقعاً این اتفاق بیفتد! در حقیقت قبلاً، این اتفاق یک بار افتاده است و ما همان شاهکار ادبی بودهایم!
منبع: livescience
سلام خداجان عامل حرکت برترین قدرت از بدو خلقت .
زمین آزمایشگاه موجودات هوشمند است .
خدا جان نگهدار همنوعان جان در جهان الهی آمین لطفاً ارسال به مردم جهان با سپاس فراوان از شما فدایی مردم جهان اصغر سمیعی .