تأثیر گذاری مثبت این عبارات نتیجه تحقیقات جدیدی است که در این مورد انجام شده است. بهطور کلی این عبارات و کلمات قدرت مثبت اندیشی و باور به خود را در فرزند ایجاد میکنند. البته عبارات، کلمات و جملات و رفتارهای زیادی هستند که مشابه همین اثر را دارند. با این حال مطالعهای که در این زمینه انجام شده بر اثر گذاری این روش تائید خاص تمرکز کرده است. در ادامه خواهید فهمید که تقویت روحیه ، باور به خود و کمک به موفقیت کودکان در آینده چندان هم دشوار و سخت نیست.
تحقیقاتی که در رابطه با رشد کودکان در بیشتر از 200 مدرسه متوسطه در هلند انجام شده نشان میدهد آنها به در سه دسته کلی قرار میگیرند. در این مطالعه از دانش آموزان در مورد تصورشان از سطح مهارتهایی که در علم ریاضیات کسب کردهاند پرسیده شد. همچنین آنها باید بعد از پاسخ دادن به این سؤال، یک امتحان استاندارد ریاضی میدادند.
دانش آموزان بر اساس اقدامی که محققین از آنها خواسته بودند در طول امتحان انجام دهند، متمایز شده بودند. این سه دسته عبارت بودند از:
گروه اول کسانی بودند که از آنها خواسته شده بود با خود جمله «حداکثر تلاشم را انجام میدهم» را مرتباً تکرار کنند.
از گروه دوم خواسته شده بود گفت و گویی درونی متفاوتی داشته باشند که عبارت «من در این کار خیلی خوب هستم»، بود.
و نهایتاً گروه سوم که هیچ جمله تکرار شوندهای نداشتند و یا درگیر هیچ اقدام مثبت تائید کننده درونی نبودند.
نتایج این بررسی شگفت آور بود. مشخص شد دانش آموزانی که باید گفت و گوی درونی برای تائید تواناییهایشان را انجام میدادند، عملکرد بهتر نسبت به دانش آموزان گروه دوم که از جملات تأییدی ولی رقابتی استفاده میکردند، داشتند. در مقایسه، گروهی که هیچ گونه عبارت تأییدی نداشتند، ضعیفترین عملکرد را داشتند.
قابل توجه ترین عملکرد را دانش آموزانی داشتند که در گروه یک قرار گرفته بودند و سوابق قبلی آنها نشان میداد که در مورد ارتباط خوبی با ریاضیات نداشتند. این افراد با آغاز فرآیند تائید مثبت مبتنی بر تلاش در درون ذهن خود، توانستند امتیاز متوسط بگیرند.
این آزمایش ساده نشان میدهد صحبت کردن و تائید کردن تلاش افراد تا چه حد بر عملکرد و موفقیت آنها تأثیر میگذارد.
ذهنیت ثابت یا ذهنیت رشد
اگرچه آزمایشی که بالاتر به آن اشاره کردیم، نتایج فوقالعاده و قابل توجه داشت، ولی نمیتوان از محدودیتها و مشکلات آن صرف نظر کرد. مثلاً اینکه این آزمایش فقط در کشور هلند انجام شده و شرکت کنندگان در آزمون هم فقط بچههای دوره متوسطه بودهاند. یعنی شاید این نتایج در مورد دانش آموزانی که در سنین دیگر قرار دارند یا در کشورهای دیگر جهان زندگی میکنند، درست نباشد.
از این موضوع که بگذریم، به یک مسئله مهم دیگر که موضوع مورد تحقیقی دانشمندان دانشگاه استنفورد بوده است، میرسیم. داشتن یک سیستم ارزشگذاری و ذهنیت ثابت بهتر است یا داشتن سیستم ارزش گذاری مبتنی بر یادگیری و رشد یا همان ذهنیت رشد؟ قبل از پرداخت به موضوع بگذارید منظورمان از این دو اصطلاح را مشخص کنیم
منظور از دیدگاه ثابت، باور به مهارتها و ویژگیهای مثبت مادرزادی و درونی هر فرد است. مثلاً بهره هوشی از مواردی است که از همان ابتدای تولد با فرد همراه است و چیزی نیست که فرد آن را به دست آورد یا کنار بگذارد.
در طرف مقابل، ذهنیت مبتنی بر رشد به این معنی است که دستاوردها قابل ارزش هستند. مثل قدرت حل مسئله که انسان در طول زندگی آن را یاد میگیرد.
برای بررسی این دو سیستم ارزش گذاری متفاوت، 373 دانش آموز متوسطه مورد آزمایش قرار گرفتند. در این آزمایش تلاش شد نوع ذهنیت هر دانش آموز مشخص شود. نتایج بررسیها نشان داد که ذهنیت دانش آموزان با عملکرد آنها رابطه دارد و در حقیقت عملکرد آنها تا حد زیادی با توجه به نوع ذهنیت و ارزش گذاریشان قابل پیش بینی است.
کسانی که ذهنیت ثابت داشتند در بیشتر اوقات یک تفکر و هدف مشخص داشتند، اینکه از دیگران باهوشتر یا بهتر به نظر برسند. درست همان طور که خودشان، تصور میکردند.
در طرف دیگر، دانش آموزانی که ذهنیت مبتنی بر رشد داشتند، اهمیت زیادی به اشتباهاتی که انجام میدادند، نداشتند. از نظر آنها اشتباه کردن یک امر اجتناب ناپذیر بود و هدف آنها در یادگیری دائم و به هر طریق ممکن، خلاصه میشد.
دانش آموزانی که ذهنیت ثابت داشتند تصور منفی در مورد سخت کوشی و تلاش داشتند چرا که این کار را مساوی افزایش احتمال مواجهه با شکست میپنداشتند. از نظر آنها، شکست خوردن یا ناتوانی در انجام یک کار مساوی با نداشتند قابلیتها و تواناییهای درونی بود که همچنین به معنی داشتن ارزش کمتر بود.
ولی دانش آموزان با ذهنیت رشد به تلاش و پشت کار باور داشتند و فکر میکردند برای به دست آوردن قابلیتها و تواناییها نیاز به تلاش و یادگیری است.
کسانی که ذهنیت ثابت داشتند بیشتر از دیگران در مورد شرایط کلاس و سر رفتن حوصله شکایت میکردند
در حالی که افرادی با ذهنیت رشد به انجام تمرینات، به چالش کشیدن مهارتها و حل کردن معماها و پیچیدگیها بیشتر علاقه نشان میدادند. همچنین این افراد کمتر در درسها و تکالیف دچار مشکل میشدند.
ذهنیت رشد در دوران کودکی شکل میگیرد
نتایج این مطالعه فقط مربوط به دانش آموزان دوره متوسطه نمیشود. حتی بچههای کم سن و سالتر هم از این قاعده کلی پیروی میکنند. بهطور کلی میتوان گفت که همه چیز بستگی به پدر و مادر و نحوه ارتباط و تشویق آنها دارد. در این مورد مطالعات مختلفی انجام شده که چنین نتایجی را نشان داده است:
احتمال آن که کودکانی که به دلیل قابلیتهای درونی مورد تشویق قرار گرفتهاند، به سمت یادگیری و تلاش و پشت کار تمایل پیدا کنند کمتر است.
از طرف دیگر کودکانی که به خاطر تلاش، استراتژی و فرآیند یادگیریشان تشویق شدهاند معمولاً قدرت حل مسائل و در نهایت رسیدن به موفقیت را بیشتر دارند. این افراد بیشتر تلاش میکنند و در نتیجه بهاحتمال زیاد به آن چه میخواهند دست پیدا میکنند.
تأثیر گذاری نحوه برخورد والدین با کودکان و تشویق و تائید آنها از همان سالهای اولیه زندگی آغاز میشود. حتی کودکان 1 تا 3 ساله هم تحت تأثیر روشهای تائید و تشویق پدر و مادر خود هستند.
بیشتر ما حتی در دوران بزرگ سالی دقیقاً همان استراتژیها و روشهای فکری را انتخاب میکنیم که پدر و مادر ما در کودکی و در تمام طول زندگی به ما یاد دادهاند. ذهنیتی که در طول سالهای اولیه زندگی ایجاد میشود، معمولاً قابل تغییر نیست. پس سعی کنید بهجای آن که کودکان را به خاطر داشتن استعدادهای درونی و ذاتی تشویق کنید و به آنها سیستم ارزش گذاری ثابت (ذهنیت ثابت) دهید، تلاش، پشت کار و یادگیری را یاد دهید.