این روز ها کارهای زیادی به شکل استارتاپ شروع می شوند و البته بسیاری از آن ها در کمتر از فقط چند سال، پرونده شان بسته می شود. مطمئنا کسی دوست ندارد این بلا بر سر استارتاپش بیاید. چیزی که احتمالا انتظار می رود رونق استارتاپ، یعنی تبدیل شدن به یک شرکت در حال رشد و پر رونق است. شرکتی که چه در شرایط خوب و چه در شرایط بد به هر حال به سمت جلو پیش برود. ولی راه حل چیست؟ این هدف بدون داشتن استراتژی درست برای نجات پیدا کردن استارتاپ و تبدیل شدنش به یک شرکت بزرگ، صرفا رویاپردازی است. با روکیدا همراه باشید
فرار از عوامل مخرب
دلایل شکست استارتاپ ها بسیار متفاوت است. تحقیقاتی که در مورد استارتاپ ها و به صورت خاص بر روی مرگ استارتاپ ها انجام شده است دو عامل اصلی مرگ استارتاپ ها را مشخص می کند. اول مشکلات جریان نقدی و دوم نیاز بازار.
ما اینجا در مورد استارتاپ صحبت می کنیم، شکلی از کسب و کار که انعطاف پذیری جزو ویژگی های اصلی آن است. استارتاپ ها تا زمانی که بتوانند دید خوبی نسبت به آن چه در حال اتفاق است داشته باشند، می توانند با تغییر استراتژی ها شرکت شان را سر پا نگه دارند. مثلا ممکن است لازم باشد یک پروژه کنار گذاشته شود یا استراتژی فروش تغییراتی داشته باشد. به هر حال استارتاپ قدرت این تغییرات را دارد.
شرکت های موفق نسبت به سرمایه گذاری هایشان بسیار حساس و سنجیده عمل می کنند. آن ها بیشتر به دنبال سرمایه گذاری در کسب و کارهایی هستند که مشکلات را حل می کند. بر عکس آن، ممکن است ببینید بسیاری از استارتاپ ها دغدغه این را دارند که برای محصول یا خدماتی که ارائه می کنند، بازار پیدا کنند! این یکی از تفاوت های اصلی است. یعنی در نظر گرفتن بازار و اقتصاد در معادلات استراتژی استارتاپ.
شبکه های تلویزیونی و تبلیغاتی مثال خوبی از این مورد هستند. شاید نگاه به شدت تجاری بعضی از برنامه ها برایمان جالب نباشد، ولی مطمئنا درک خوبی از نقش هزینه ها و اقتصادی بودن سرمایه گذاری در کسب و کار دارند. توجه داشته باشید که حتی شرکت های غول آسا هم بدون داشتن بازار مناسب و در نتیجه نداشتن پول، مدت زیادی دوام نمی آورند.
در نتیجه یک استارتاپ خوب و موفق خیلی خوب تشخیص می دهد چه موقع وقت تغییر استراتژی است. روش درست کار این است که یک استارتاپ نیازها و اهدافش را اولویت بندی کند. یک استارتاپ در مرحله اول به بازار نیاز دارد و بعد از آن می تواند به ارائه خدمات، محصولات و … فکر کند. به علاوه استفاده از قابلیت انعطاف پذیری بسیار مهم است. سرمایه گذار بعد از کم رونق شدن یک ایده، نباید فرصت را تلف کند و سریعا باید به سراغ ایده های دیگر برود.
توجه به مسائل اقتصادی و بازار مشکلی است که دامن گیر بسیاری از استارتاپ ها شده است. در مقابل استراتژی ها و اقداماتی هم هستند که به رونق گرفتن و پا بر جا ماندن استارتاپ کمک می کنند
راز رونق استارتاپ
واقعیت این است که مسیری که استارتاپ باید طی کند تا به موفقیت برسد بسیار پیچیده و پر چالش است. رونق گرفتن استارتاپ به عوامل زیادی بستگی دارد. هر چند که برنامه ریزی و تصمیم گیری درست می تواند این موانع را از سر راه بر دارد. رونق استارتاپ و موفقیت بلند مدت اصول مشخصی دارد که باید رعایت کنید.
نقش اطرافیان در رونق استارتاپ و موفقیت
این اصل ثابت شده است که افرادی که اطرافتان هستند، تاثیر زیادی بر روی شما می گذارند. هم روی شما و هم روی کسب و کارتان. برای موفقیت باید بیشتر با افرادی باشید که کسب موفقیت و رشد هدف اولشان است. وقت گذراندن با افرادی که آرامش و لذت الگوی زندگی شان است مفید است ولی متاسفانه این افراد احتمالا شما را به سمت موفقیتی که همیشه در انتظارش بودید، پرتاب نمی کنند. پس بهتر است دایره دوستان تان را بزرگ تر کنید و افرادی که مشتاق کسب موفقیت هستند را به آن اضافه کنید.
به علاوه می توانید افرادی که از نظر شما سرشناس و موفق هستند را پیدا کنید و با آن ها صحبت کنید. شرکت در کنفرانس های مرتبط، صحبت کردن با افراد موفق و … هم می تواند در این مسیر به شما کمک کند. سعی کنید با افرادی که به بهتر شدن کسب و کار و بهتر شدن زندگی تان کمک می کنند ارتباط داشته باشید.
در مورد جذب سرمایه گذاران هم باید این نکته را رعایت کنید. جذب سرمایه گذار جذاب و وسوسه انگیز باشد. ولی گرفتن پول از کسی که دید درستی نبت به فعالیت و شرکت شما ندارد، اصلا به نفع شما نیست و خیلی زود به مشکل می خورید. پس بهتر است انرژی تان را صرف سرمایه گذارانی کندی که با هدف و مسیر شما موافق هستند و در واقع دوست دارند به شما کمک کنند به هدف تان برسید.
یک مکان خوب برای کسب و کارتان انتخاب کنید
برای رونق استارتاپ انتخاب یک محل مناسب ضروری است. بله. اگر می شد همه به سیلیکون ولی (silicon valley) در آمریکا می رفتیم ولی این امکان وجود ندارد. اصلا لزومی هم ندارد. سیلیکون ولی تنها جای دنیا نیست که استارتاپ ها شکل می گیرند. فقط کافی است جایی را انتخاب کنید که منابع مالی و اقتصادی و پتانسیل اولیه برای رونق استارتاپ را داشته باشد.
مثلا یک مغازه مواد خوراکی را در نظر بگیرید. این مغازه اگر کنار یک دانشگاه یا مراکز پر رفت و آمد دیگر باشد مطمئنا مشتری های زیادی به خودش جذب می کند. در مرحله بعد ارائه محصول و خدمات را در نظر بگیرید. جایی را انتخاب کنید که به خدمات یا محصولات شما نیاز داشته باشند. اگر بتوانید در مناطق و شهر هایی که تخفیف های مالیاتی یا مزایای دیگر دارند کسب و کارتان را راه بیندازید که حتی بهتر هم می شود.
زمانی که محل کارتان مشخص شد، بهتر است کارتان را شروع کنید ولی عجله نکنید. معمولا وقتی استارتاپ ها کمی بزرگ می شوند و مثلا تعداد کارکنانشان به حدود 20 می رسد، به فکر رفتن به شهر های بزرگ تر می افتند. تصور رونق استارتاپ و تبدیل شدن به یک شرکت بزرگ، بسیاری از استارتاپ ها را در این مرحله به شهرهای بزرگ می کشاند. ولی همیشه بزرگ تر شدن به معنی مهاجرت کردن نیست! راه حل بهتر این است که در همان جا بمانید و ارتباطات تان را گسترش دهید.
به دنبال رفع نیاز باشید نه پاسخ به درخواست
اگر نتایج نظر سنجی های مختلف را بررسی کنید در بسیاری از آن ها متوجه می شوید که مردم در مورد چیزی که می خواهند، درک خوبی ندارند. طیف درخواست هایی که مردم دارند بسیار منتفاوت است. ولی اقدامی که انجام می دهند یا چیزی که در نهایت نیاز دارند آن قدر ها هم پیچیده و متفاوت نیست.
وقتی نظر سنجی یا بازخورد مربوط به یک محصول یا یک ویژگی و … را بررسی می کنید نباید به چیزهایی که گفته می شود زیاد کاری داشته باشید. به جای آن باید به این فکر کنید که چه چیزی باعث شده مشتری چنین نظری بدهد. این اطلاعاتی است که به کار شما می آید
برای به دست آوردن اطلاعات درست، و چیزی که نیاز دارید، شما باید راه های مختلفی برای بازخورد ایجاد کنید. مثلا پرسشنامه، بررسی و تحلیل رفتار و فعالیت مشتری ها و صحبت با خود مشتری ها چند مورد از این روش ها هستند که هر کدام ممکن است اطلاعات متفاوتی به شما بدهد.
اگر از پرسشنامه و نظر سنجی استفاده می کنید، حتما نظر سنجی کوتاه باشد. به این شکل احتمال اینکه مشتری آن را پر کند و البته در میانه راه خسته نشود و جواب های گمراه کننده ندهد، خیلی بیشتر می شود. به علاوه اینکه خود نظرسنجی باید به درستی طرح شده باشد. هر سوال باید هدف مشخصی داشته باشد. نهایتا بعد از جمع آوری تمام این اطلاعات، باید تصمیم بگیرید، تغییراتی اعمال کنید، مرتبا بازخورد بگیرید و این چرخه به همین شکل ادامه پیدا کند.
پس بد نیست تیمی برای جمع آوری و تحلیل بازخوردها داشته باشید. وجود این بخش برای شما مهم است. چون هم می توانید بفهمید در حال حاضر مشتری چه چیزی نیاز دارد و هم اینکه نیاز های احتمالی آینده شان را پیش بینی کنید.
در کنار آن باید به ایده های جدید میدان داد. این وظیفه شماست. شما باید در شرکت فرهنگی ایجاد کنید که همه متوجه اهمیت ایده ها و راه حل های جدید شوند. مثلا کسانی که در حد معقول خطر می کنند و ایده هایشان را اجرا می کنند را تشویق کنید.
به این شکل با تغییر نیاز جامعه و مشتری ها شما هم می توانید شرکت تان را به همان سمت حرکت داده و با آن تطابق دهید.
نهایتا باید گفت که که در شرایط غیر قابل پیش بینی امروز، کار استارتاپ ها خیلی سخت است. ولی حوادث غیر دلخواه و شانس بد تا حدی اثر گذار است و نهایتا این شما و سرمایه گذاران هستید که قدرت انتخاب دارید و می توانید مسیر حرکت تان را تعیین کنید. برای رونق استارتاپ این سه اصل کلی را همیشه در نظر داشته باشید و در همه تصمیم گیری ها اعمال کنید. همیشه بازار را در نظر بگیرید، شبکه ارتباطی قوی ایجاد کنید، و اینکه نهایتا همیشه ارائه نیاز مشتری را معیار قرار دهید.
منبع: forbes.com