اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اولترا – این صفتی است که پس از محصولاتی میآید که در مقایسه با انواع همیشگی پلاس برتر هستند و امسال سامسونگ برای اولین مرتبه در تاریخ گوشیهای خود یک مدل اولترا در اختیار کاربران خود قرار داده است: در این مطلب از روکیدا با گلکسی اس ۲۰ اولترا آشنا شوید. همچنین نقد و بررسی تخصصی سایر گوشی های موبایل را در این صفحه می توانید ببینید.
شرکت کرهای امسال از نظر عملکرد یک گام به جلو پیشرفته است تا فراتر از مدل گلکسی اس ۲۰ پلاس خود کاربرانش را با اس ۲۰ اولترا شگفتزده کند.
این گوشی که پرچمدار سامسونگ در فصل بهار امسال خواهد بود در مقایسه با سری ۲۰۱۹ یک تحول اساسی محسوب میشود. در حالی که سال گذشته دو گوشی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس از اکثر جهات شبیه به یکدیگر بودند و سپس مدل S10e در جایگاه پایینتر از آنها قرار گرفت، این مرتبه حضور یک مدل که جایگاهی بالاتر از مدلهای متداولتر اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس به همراه اسم جدیدی داشته باشد منطقی است.
بدون شک این گوشی در مقایسه با دو عضو دیگر اس ۲۰ حتی یک نمایشگر بزرگتر و باتری گندهتر با پشتیبانی از شارژ سریعتر دارد و حتی میتوانید آن را با ۱۶ گیگابایت رم تهیه کنید، در حالی که دو مدل غیر اولترا این خانواده تنها ۱۲ گیگابایت رم دارند. ولی این تنها تفاوت آنها نیست.
تفاوت اصلی به دوربینها ختم میشود که احتمالا خارقالعادهترین مجموعه دوربینی است که در یک گوشی هوشمند تا به امروز دیدیم. دوربین اصلی از یک حسگر اصلی بزرگ ۱۰۸ مگاپیکسل استفاده میکند که به کم فرآیند ترکیب ۹ پیکسل در یک پیکسل بزرگ به اسم نوناسل سعی میکند تصاویری با جزئیات بیشتر بگیرد.
سپس به دوربین تلهفوتو میرسیم که یک ترکیب بیرقیب از یک دوربین بزرگ ۴۸ مگاپیکسل و یک لنز پریسکوپ با قابلیت زوم اپتیکال ۴ برابر است. روی پنل پشتی این گوشی عبارت «زوم فضایی ۱۰۰ برابر» حک شده است که در ادامه مطلب این ادعای بزرگ را بررسی خواهیم کرد ولی در هر صورت روی کاغذ با یک دوربین تلهفوتو استثنائی روبرو هستیم.
ولی دوربین فوق عریض این گوشی کامل نیست. با آن که یک واحد جدید با یک حسگر بزرگ و پیکسلهای بزرگ را مشاهده میکنیم ولی یک بخش حیاتی یک دوربین واقعا خوب یعنی قابلیت فوکوس خودکار دیده نمیشود.
با این حال در پنل جلو یک لنز فوق عریض دیگر دیده میشود چون سامسونگ برای متمایز کردن دوربین جلو این گوشی در مقایسه با لنزهای ۱۰ مگاپیکسل دو مدل معمولی اس ۲۰ از یک ماژول سلفی ۴۰ مگاپیکسل استفاده کرده است. به عبارت دیگر نقد دوربین این گوشی کاملا مفصل خواهد بود.
با این مقدمه تا انتهای این مطلب برای نقد تخصصی Galaxy S20 Ultra 5G سامسونگ همراه روکیدا باشید.
چیپست اسنپدراگون ۸۶۵ (۷ نانومتری پلاس): پردازنده هشت هستهای (۱ هسته کریو ۵۸۵ با سرعت کلاک ۲.۸۴ گیگاهرتز و ۳ هسته کریو ۵۸۵ با سرعت کلاک ۲.۴۲ گیگاهرتز و ۴ هسته کریو ۵۸۵ با سرعت کلاک ۱.۸ گیگاهرتز)؛ پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۴۰
همین ابتدا بگوییم ما مدل 5G گلکسی اس ۲۰ اولترا را بررسی میکنیم، در حالی که مدل تنها 4G آن نیز ظاهرا وجود دارد. گرچه این قضیه روی محتوای این نقد تاثیر چندانی نمیگذارد چون هنوز شبکههای 5G فراگیر نیست که محل زندگی ما جزو آنها محسوب میشود.
بنابراین در ادامه متن از اسم این گوشی عبارت 5G را حذف میکنیم. همچنین باید بگوییم مدل تحت بررسی ما چیپست اگزینوس را دارد. چون همانطور که میدانید مدل با تراشه اسنپدراگون مخصوص بازار آمریکا است.
این گوشی در جعبه فروشی به بازار آمده است که برای گوشیهای رده بالای سامسونگ به یک استاندارد تبدیل شده است یعنی یک جعبه مشکی ساده. از نظر ظاهری این جعبه تغییر کمی کرده است و حالا روی درب جعبه اسم گوشی را میبینیم و عبارت S20 به قدری بزرگ است که به دو طرف جعبه کشیده شده است.
داخل جعبه کمی جا برای شگفتی وجود دارد. شارژر ۲۵ وات است و حتی با آن که از شارژ سریعتر پشتیبانی میکند ولی خودتان باید به فکر تهیه یک شارژر ۴۵ وات باشید و به همراه آن یک کابل یواسبی تایپ C نیز دیده میشود.
سپس یک جفت ایرباد تنظیم شده توسط شرکت AKG را میبینیم که در جعبه نوت ۱۰ نیز دیده شدند. شاید تنها عضو اندکی غیر معمول این جمع قاب شفاف سیلیکونی است که باید آن را از درب جعبه در داخل یک جایگاه مقوایی جدا کنید.
ویژگی قابل توجه طراحی اس ۲۰ اولترا برآمدگی دوربین پنل پشتی است. مجموعه دوربین عقب سهم قابل توجهی از قسمت عقب را به خود اختصاص میدهد ولی با توجه به سختافزار زیادی که در آن جا گرفته طبیعی است. لنز تلهفوتو پریسکوپ ۴۸ مگاپیکسلی احتمالا مسئول ارتفاع برآمدگی به لطف حسگر بزرگ ۲/۱ اینچی است که در یک صفحه عمودی نسبت به گوشی قرار گرفته است.
موقعیت دوربین اصلی طبیعی است ولی بدون شک حتی دوربین بزرگتر ۱.۳۳/۱ اینچ و یک لنز f/1.8 فضای مورد نیاز خود را لازم دارند. در هر صورت، با یک مجموعه دوربین بزرگ و برآمده روبرو هستیم.
با آن که نمیتوانیم بگوییم از این برآمدگی طرفداری میکنیم ولی سامسونگ دلایل معقولی برای آن دارد. نکته دیگری که توی ذوق میزند انتخاب طراحان سامسونگ برای حک عبارت زوم فضایی ۱۰۰ برابر است. واقعا سلیقه بد آنها را نشان میدهد و بیشتر مخصوص یک دستگاه ردهابتدایی از یک برند رو به رشد است نه پرچمدار ۱۳۹۹ دلاری سامسونگ. اگر آنها مشخصات لنز و دوربین را حک کرده بودند باز بهتر بود.
شکایات ما به همین جا ختم نمیشود. از نظر رنگ خانواده گلکسی اس ۲۰ از همان ابتدا هیجانانگیز نبودند ولی مدل اولترا به ویژه تا جای ممکن ساده است. این گوشی تنها در دو رنگ مشکی و خاکستری وارد بازار شده است و در دفتر ما هیچکس طرفدار این دو رنگ نبود. شاید سامسونگ برای آینده برنامههای دیگری دارد.
ظاهر گوشی را کنار بگذاریم، در مورد کیفیت ساخت جا برای شکایت نداریم. در هر دو سمت جلو و عقب گوشی از شیشه محافظ گوریلا گلس ۶ استفاده شده و یک بدنه فلزی همه چیز را در کنار یکدیگر قرار داده است. در اینترنت بحثهایی در مورد جنس آن شکل گرفته که آیا آلومینیوم یا استیل ضد زنگ است ولی در هر صورت سامسونگ جنس مواد خام این گوشی را مشخص نکرده است.
اگر به گذشته نگاه کنیم باید آلومینیوم باشد و ظاهرا مدلهای معمولی اس ۲۰ نیز اینطور هستند ولی اگر به شایعات استناد کنیم در مدل اولترا مانند آیفونها از استیل ضد زنگ استفاده شده است. اگر خبری در این مورد شنیدیم به اطلاع خوانندگان روکیدا میرسانیم.
در پنل جلو سامسونگ کمی کاربران خود را غافلگیر کرده است تا گروه خاصی از افرادی را راضی کند که از نظر آنها طراحی باید در جهت اهداف گوشی باشد تا این که خود یک هدف محسوب شود. برخلاف سالهای گذشته که پرچمدار سری گلکسی اس خمیدگیهای نمایشیتر داشتند، نمایشگر گلکسی اس ۲۰ اولترا در دو لبه کناری خود خمیدگی کمی را میبیند تا به صورت بالقوه باعث افزایش کیفیت در دست جا گرفتن این گوشی و به حداقل رساندن لمس ناخواسته لبهها شود.
سلیقه افراد در این نوع طراحی متفاوت است ولی به نظر ما در مقایسه با گذشته کمی بهتر شده است. نکته خوب ماجرا این است که به این علت اصلا از جذابیت اولترای سامسونگ کم نشده است. این گوشی مانند هر گوشی بدون حاشیه دیگری است که امروزه پیدا میکند. حاشیه پایینی کمی ضخیمتر است، بنابراین اگر دقیقبین هستید ممکن است اذیتتان کند. عجیب است ولی ما با آن مشکلی نداریم.
همچنین به حضور بریدگی حفرهای شکل نمایشگر در وسط برای میزبانی از دوربین سلفی عادت کردیم. منظورمان این نیست که آن را دوست داریم ولی تقارن آن یک حس خوب در خود دارد و در مقایسه با بریدگی نمایشگر اس ۱۰ که در یک طرف قرار گرفته است بهتر حس میشود.
سختافزار دیگری که در نمایشگر قرار گرفته حسگر اثرانگشت است. سامسونگ مجددا مانند پرچمدارهای قدیم خود از حسگرهای اولتراسونیک به جای حسگرهای معمولا سریعتر اپتیکال استفاده کرده است.
مشکل این جا است که حسگرهای اپتیکال سامسونگ حتی در مقایسه با نمونههای رقبا سرعت آهستهتری دارند، بنابراین اینطور نیست که بگوییم حسگرهای اپتیکال این شرکت را به انواع اولترا سونیک ترجیح میدهیم.
در مورد عملکرد واقعی این حسگر همان احساسی را داریم که در نقد اس ۱۰ لایت و نوت ۱۰ به آن اشاره کردیم. توافق عمومی افراد داخل اداره این است که با یک حسگر نه چندان سریع (یا دقیق) روبرو هستیم که یقینا در سطح حسگرهای اپتیکال عالی دو گوشی OnePlus 7T Pro یا میت ۳۰ پرو هوآوی قرار نمیگیرد.
اکثر ما اغلب اوقات مشکل باز کردن گوشی به کمک این حسگر را تا جایی داشتیم که ممکن است تصمیم به روش راحتتر ولی با امنیت کمتر باز کردن گوشی با اسکن چهره بگیریم.
پرچمدارهای سامسونگ از زمان ورود اس ۹ به بازار اسپیکرهای استریو داشتند، بنابراین اعضای خانواده اس ۲۰ از جمله مدل اولترا به این سنت ادامه دادند. اسپیکرهای اس ۲۰ اولترا مانند نوت ۱۰ به این شکل است که بلندگوی مکالماتی از طریق یک شیار عریض ولی باریک که شیشه نمایشگر با بدنه تلاقی میکند کانالکشی شده است و یک درگاه در بالا برای خروجی هوا و بهبود کیفیت پاسخ فرکانس پایین دیده میشود.
بلندگوی اصلی مانند همیشه در پایین گوشی است و در کنار آن میکروفون اصلی و درگاه یواسبی تایپ C دیده میشود. خبری از درگاه ۳.۵ میلیمتری هدفون نیست. شیار سیم کارت در بالا قرار دارد و دو سیم کارت با قطع نانو یا یک سیم کارت با قطع نانو و یک کارت حافظه خارجی قبول میکند.
سپس با تغییر دیگری روبرو میشویم که اکثرا از آن استقبال میکنند. در گوشی گلکسی اس ۲۰ اولترا سامسونگ دو دکمه پاور و تنظیم حجم صدا در سمت راست قرار گرفتند. با آن که چیز خاصی نیست ولی کاربران نسبت به حضور دکمه پاور خانواده نوت ۱۰ در سمت چپ شاکی بودند (ظاهرا برای هیچکس موقعیت دکمه تنظیم حجم صدا مهم نبوده است).
سامسونگ در گوشیهای بعدی خود این مشکل را رفع کرد و حالا دکمه پاور در سمت راست قرار دارد. این دکمه منحصرا برای خاموش یا روشن کردن صفحه گوشی نیست و Side Key نام دارد. دکمه مورد نظر به صورت پیشفرض صفحه گوشی را خاموش نمیکند، بلکه به کمک آن میتوانید دستیار مجازی سامسونگ یعنی بیکسبی را فرا بخوانید.
گرچه در بخش تنظیمات میتوانید این قابلیت را خاموش کنید.
ابعاد گلکسی اس ۲۰ اولترا برابر با ۱۶۶.۹ در ۷۶ در ۸.۸ میلیمتر با وزن ۲۲۲ گرم برای مدل 5G و ۲ گرم کمتر برای مدل LTE است.
هیچکدام از این دو مدل تحت هیچ معیاری سبک نیستند ولی آیفون ۱۱ پرو مکس با وزن ۲۲۶ گرم خود از آنها سنگینتر است. یک مزیت عجیب برآمدگی بزرگ دوربین این است که میتوانید انگشت اشاره خود را کش دهید و روی آن فشار دهید تا بخشی از وزن روی انگشت کوچک بدبخت خود را کم کنید.
گلکسی اس ۲۰ در مقایسه با هر گوشی دیگری در سری گلکسی اس بزرگترین نمایشگر را دارد و از نظر مساحت کلی در حد نمایشگر نوت ۱۰ پلاس است. پنل نمایش ۶.۹ اینچ این گوشی دقت ۳۲۰۰ در ۱۴۴۰ پیکسل و نسبت تصویر ۲۰:۹ را با یک تراکم پیکسلی ۵۱۱ پیکسل در هر اینچ دارد.
گرچه دقت ویژگی ممتاز این نمایشگر نیست، بلکه این افتخار نصیب نرخ تازهسازی تصویر شده است. هر سه گوشی اس ۲۰ نرخ تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز دارند. گرچه یک عیب ماجرا، البته فعلا، این است که اگر دقت نمایشگر را روی ۲۴۰۰ در ۱۰۸۰ پیکسل تنظیم کنید تنها میتوانید بالاترین نرخ تازهسازی تصویر را داشته باشید و بالاترین دقت نمایشگر محدود به نرخ ۶۰ هرتز است.
به عبارت دیگر باید بین نرخ تازهسازی تصویر و شارپ بودن نمایشگر یکی را انتخاب کنید. اکثر مردم تفاوت در شارپ بودن صفحه را متوجه نخواهند شد، در حالی که ویژگی دوم از نظر بصری آشکارتر است. گرچه افرادی وجود دارند که تا زمانی به آنها توضیح ندهید تفاوت بین ۶۰ هرتز و ۱۲۰ هرتز را متوجه نمیشوند.
به نظر ما در نظر گرفتن مسائلی مانند عمر باتری و عملکرد باعث شده است سامسونگ حالت ۱۲۰ هرتز را برای دقت QHD فعال نکند. گرچه بدون توجه به هر استدلالی که منجر به این تصمیمها شده است، باید بگوییم بهتر بود سامسونگ گزینههای کامل را در اختیار کاربران قرار دهد تا طبق سلیقه خود انتخاب کنند.
در هر صورت، نمایشگر گوشی گلکسی اس ۲۰ اولترا یکی از روشنترین پنلهایی است که تا حالا تست کردیم. حداکثر روشنایی این پنل در حالت Adaptive brightness به ۸۹۴ نیت میرسد که در حدود ۱۰۰ نیت از گوشی نوت ۱۰ پلاس و ۷۰ نیت از آیفون ۱۱ پرو مکس بیشتر است.
اگر این حالت را غیرفعال کنید، این مقدار به ۴۰۰ نیت کاهش پیدا میکند ولی در این حالت نور صفحه اگر در محیط بسیار نورانی قرار بگیرید باز هم بیشتر خواهد شد.
این نتایج برای حالت Vivid نمایشگر هستند، در حالی که در حالت Natural نور صفحه در حالت تنظیم به صورت دستی تقریبا ۳۰ نیت کمتر است ولی با فعال بودن حالت Adaptive به همان حدود ۹۰۰ نیت میرسد. تغییر دقت و نرخ تازهسازی تصویر نمایشگر تاثیر چندانی روی میزان روشنایی آن نگذاشت.
در مورد حالتهای تنظیم رنگ نمایشگر باید بگوییم حالت Natural برای دقیقترین باز تولید رنگ در فضای رنگ sRGB است و در مجموعه تستهای خود متوسط DeltaE برابر با ۲.۲ را اندازه گرفتیم.
زمان استفاده از حالت Vivid، متوسط DeltaE برای فضای رنگ DCI-P3 به ۳.۶ رسید که با اندکی تنظیم رنگ نمایشگر به سمت ملایم-گرم میتواند بهتر شده و به ۳.۲ تغییر کند.
در گوشیهای قبلی سامسونگ اندکی دقت بهتر رنگ را دیده بودیم ولی اینطور نیست که از عملکرد نمایشگر در این بخش رضایت نداشته باشیم.
استفاده از لغت Dynamic در اسم این پنل نمایش پشتیبانی از استاندارد +HDR10 را نشان میدهد. به عبارت دیگر در پلتفرمهای نتفلیکس و یوتیوب قادر به استریم محتوای HDR خواهید بود.
گوشی Galaxy S20 Ultra یک باتری ۵۰۰۰ میلیآمپر ساعت دارد که تقریبا گوشیهای هوشمند ردهپایین برند کرهای را با باتریهایی به این اندازه دیده بودیم. هرگز یکی از گوشیهای هوشمند سری اس سامسونگ چنین باتری بزرگی نداشته است و بزرگترین آنها باتریهای ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت مدل نسبتا نایاب S10 5G سال گذشته و اس ۱۰ لایت بودند که چند ماه قبل به بازار آمد.
امسال استفاده از این باتری چند دلیل مهم داشته است یعنی پشتیبانی از شبکه 5G و نمایشگرهای ۱۲۰ هرتز. علاوه بر این، مدل اولترا نمایشگر بزرگی دارد، بنابراین استفاده از هرگونه باتری کمتر از ۵۰۰۰ میلیآمپر ساعت کافی نبود.
زمانی که نمایشگر را روی حالت ۱۲۰ هرتز قرار میدهیم نتایج تست باتری قابل قبول بوده ولی چشمگیر نیست. آمار ۱۰.۵ ساعت در تست وایفای به سختی قابل قبول است، در حالی که ۱۳ ساعت بازپخش ویدئو این گوشی را در پایین جدول ما قرار میدهد. به عنوان مثال گوشی ROG Phone II (با باتری ۶۰۰۰ میلیآمپر ساعت) در حالت ۱۲۰ هرتز نمایشگر در بخش وایفای امتیاز ۱۳:۲۲ ساعت و در بازپخش ویدئو ۱۶:۵۰ را به دست میآورد و این آمار برای گوشی وانپلاس 7T Pro (باتری ۴۰۸۵ میلیآمپر ساعت) در حالت ۹۰ هرتز نمایشگر به ترتیب ۱۲:۰۳ ساعت و ۱۸:۱۵ ساعت است.
تغییر نرخ تازهسازی تصویر به ۶۰ هرتز کمی اوضاع را بهتر میکند. ما دقت را روی ۱۴۴۰ پیکسل قرار دادیم. در تستها آمار گردش در وب به ۱۲ ساعت و بازپخش ویدئو به ۱۶ ساعت تغییر کرد. گوشی آیفون ۱۱ پرو مکس که تنها نمایشگر ۶۰ هرتز دارد تقریبا در هر دو تست ۳ ساعت بیشتر دوام آورد تا ماندگاری شارژ باتری آن بیشتر باشد.
گوشی ROG Phone II در حالت ۶۰ هرتز به عدد خیرهکننده بیشتر از ۲۵ ساعت برای بازپخش ویدئو و ۱۵:۲۸ ساعت برای گردش در وب رسید، در حالی که محصول وانپلاس برای استفاده از وایفای امتیاز ۱۳ ساعت و برای ویدئو ۱۸ ساعت را به دست آورد.
در تست برقراری تماس صوتی روی بستر 3G امتیاز خوب ولی نه چندان جالب و برابر با ۲۴:۲۰ ساعت بود. آن را باید در مقایسه با آمار ۳۵ ساعت گوشی 7t Pro وانپلاس و ۴۰ ساعت ROG Phone II قرار دهید تا محصول سامسونگ وضعیت خوبی در این بخش نداشته باشد، گرچه آمار ۲۱ ساعت آیفون ۱۱ پرو مکس حکم به رای دیگری میدهد.
نتیجه تستهای باتری را در دو حالت مختلف نمایشگر در تصاویر زیر میتوانید ببینید.
سرعت شارژ باتری گلکسی اس ۲۰ اولترا سامسونگ با شارژر ۲۵ وات داخل جعبه بالا است. در عرض نیم ساعت ۰ درصد شارژ باتری به ۶۴ درصد میرسد و شارژ کامل آن تنها ۵۸ دقیقه طول میکشد. این گوشی از شارژ ۴۵ وات نیز پشتیبانی میکند ولی با توجه به تجربهای که در مورد نوت ۱۰ پلاس داشتیم، بعید میدانیم استفاده از شارژر ۴۵ وات تفاوت چندانی در سرعت شارژ ایجاد کند.
مدیریت بخش نرمافزاری این گوشی بر عهده اندروید ۱۰ و لانچر اختصاصی سامسونگ نسخه One UI 2.1 است. جدیدترین نسخه لانچر سامسونگ در مقایسه با نسخه ۲.۰ تغییر چندانی نکرده است. ما در چندین گوشی سامسونگ بهروزرسانی اندروید ۱۰ را دریافت کرده بودیم و همچنین چند محصول اخیر این شرکت از همان ابتدا مجهز به آن به بازار آمدند.
جدیدترین ترندهای طراحی رابط کاربری را در این گوشی گلکسی میتوان دید. به عنوان مثال، استفاده از حالت تیره نه تنها تمامی عناصر رابط کاربری بلکه محیط اپلیکیشنهایی که از آن پشتیبانی میکنند را نیز تیره میکند.
تغییر جدید در نسخه ۱.۲ این لانچر حضور آیکون تنظیمات گوشی در بالای منوی نمایشگر است. جدیدترین سیستم عامل گوگل با خود سیستم مسیریابی درست ژستهای حرکتی را دارد و اس ۲۰ اولترا از چندتای آنهای به خوبی استفاده میکند.
ما از روش جدیدتر استفاده کردیم که در آن کشیدن دست از طرفین نقش دکمه برگشت به عقب را دارد و از پایین صفحه به بالا باعث میشود به صفحه هوم بروید. اگر به سیستمهای ناوبری قدیمی علاقه دارید میتوانید نوار مسیریابی را فعال کنید.
استفاده از راهکارهای بیومتریک برای حفاظت از حریم خصوصی به دو شکل امکانپذیر است یعنی حسگر اثرانگشت و قابلیت شناسایی چهره. همانطور که در بخش طراحی اشاره کردیم حسگر اثرانگشت اولترا سونیک گوشی گلکسی اس ۲۰ اولترا چنگی به دل نمیزند و البته ممکن است تجربه شما با ما فرق داشته باشد. گزینه شناسایی چهره برای دسترسی به صفحه هوم راحتتر (البته با سطح امنیت کمتر) است.
بخشهای اصلی رابط کاربری همان چیزی است که در سایر گوشیهای سامسونگ با لانچر On UI 2 و حتی One UI دیده بودیم.
دوران خوش رابط کاربری چند پنچرهای گذشت چون در اندروید پای کاربران مجبور بودند برای استفاده از قابلیتی که قبلا با یک فشار طولانی روی دکمه task switcher فعال میشد، چند ضربه آهسته اضافه بزنند. در هر صورت، سامسونگ سعی کرده است یک راهحل برای این قضیه پیدا کند و بین دو نسخه ۲.۰ و ۲.۱ لانچر خود موقعیت منو کنار آیکون اپلیکیشنی که باید روی آن به هرحال ضربه بزنید را جابهکرده است، در نسخه قبلی این رابط کاربری موقعیت آن در پایین است. هیچکدام از این راهکارها خوب نیست.
قابلیت قدیمی و شناخته شده Edge panels برای سری اس ۲۰ با توجه به لبههای گردتر نمایشگر آنها تغییر طراحی داشته است ولی هنوز عملکرد مشابهی دارد. به کمک آن میتوانید با کشیدن دست روی صفحه از طرفین به اپلیکیشنها، اعمال، ابزار و موارد گوناگون دیگر دسترسی سریع داشته باشید.
میتوانید انتخاب کنید موقعیت آن در کدام طرف صفحه باشد و همچنین موقعیت آن را در امتداد لبه گوشی تنظیم کنید. در زیر منو Edge screen همچنین قابلیت Edge lighting را پیدا میکنید که میتواند با دریافت نوتفیکیشن جدید به یک رنگ خاص در بیاید.
همانطور که در مورد مدلهای ردهبالای سامسونگ قبلا دیده بودیم، گلکسی اس ۲۰ اولترا از نظر استفاده از چیپست در دو مدل وارد بازار شده است که در هر بازار فقط یکی از آنها پیدا خواهد شد. این دو چیپست عبارتند از اسنپدراگون ۸۶۵ یا اگزینوس ۹۹۰ که مدل تحت بررسی ما از آن گزینه دوم استفاده میکند.
هر دو تراشه براساس فرآیند ۷ نانومتری پلاس ساخته شدهاند و یک مودم خارجی دارند و به صورت تئوری هدف آنها روی کارآمدی توان مصرفی بوده است. سپس باید بگوییم اس ۲۰ اولترا در دو مدل 5G و 4G وارد بازار شده است، گرچه روی عملکرد به نظر ما تفاوت چندانی ندارد.
تفاوت سطح عملکرد بین دو این چیپست ملموس است ولی فعلا باید نتایج زیر را با چیپست ساخت خود سامسونگ ارائه دهیم.
نتایج بنچمارکها را در تصاویر زیر میتوانید ببینید.
عملکرد گلکسی اس ۲۰ اولترا در مقایسه با نوت ۱۰ پلاس در تست تک هسته پردازنده بسته به نسخه بنچمارک Geekbench 10 تا ۱۷ درصد بهتر است. این اختلاف در بخش چند هسته به ۱۷ تا ۲۵ درصد میرسد و بنچمارک ترکیبی Antutu اختلاف قابل توجه دو نسل چیپست متفاوت را نشان میدهد.
در همین حین در تستهای گرافیک میتوانیم یک پیشرفت تقریبا ۳۳ تا ۳۵ درصد را ببینیم. مساله دیگری که باید اشاره کنیم محدودسازی سطح عملکرد گوشی حتی فقط پس از اجرای یک بنچمارک است تا نتایج بنچمارکها عالی نباشد. این گوشی زیر فشار زیاد نیز به شکل قابل توجهی داغ میکند.
Galaxy S20 Ultra یک مجموعه دوربین خاص خود را دارد، دو عضو دیگر خانواده اس ۲۰ دوربینهای مشترک متفاوت با مدل اولترا دارند. نکتهای که باید با نگاه به برگه مشخصات دوربین این گوشی توجه کنید شباهتهایی با مشخصات دوربین سایر گوشیها است ولی به اندازه کافی تفاوت برای متمایز کردن آنها وجود دارد و حتی در گذشته چنین دوربینهایی در کنار یکدیگر قرار نگرفته بودند.
اجازه دهید با دوربین اصلی شروع کنیم. این دوربین براساس حسگر Isocell Bright HM1 خود سامسونگ ساخته شده و یک دوربین ۱۰۸ مگاپیکسل است که سامسونگ اسم آن را نوناسل میگذارد.
ریشه کلمه «نونا» به زبان لاتین بر میگردد و به معنی ۹ است و نشان میدهد آرایه فیلتر رنگی Bayer نه پیکسل مجاور را با یکدیگر به شکل یک پیکسل برای جذب رنگ اصلی مشابه ترکیب میکند. چیزی شبیه به تصویر زیر.
به عبارت دیگر سامسونگ نسبت به روش مرسوم Quad Bayer یک گام فراتر برداشته که نتیجه آن باید برای مدیریت پارازیت موجود در تصویر بهتر باشد و همچنین به صورت بالقوه تصاویر HDR را بهتر کند.
اندازه پیکسلهای فردی بزرگ و ۰.۸ میکرومتر، مانند اکثر دوربینهای Quad Bayer، بزرگ است و قرارگیری آنها در کنار یکدیگر به صورت مربعهای ۳ در ۳ باعث میشود اندازه پیکسل نهایی به ۲.۴ میکرومتر برسد که با اندازه پیکسل یک حسگر ۱ اینچی ۲۰ مگاپیکسل مانند حسگر دوربین جمعوجور RX100 VII سونی برابر است.
این حسگر از نظر فیزیکی همچنین بزرگ است تا قابلیت جمعآوری نور آن بیشتر باشد. نکته دیگر اندازه این حسگر است که به شرط مساوی بودن تمام شرایط دیگر، حسگرهای بزرگتر یک عمق میدان کمتر فراهم میکند که برای جداسازی سوژه در عکاسی پرتره مطلوب است.
این مشخصات را در کنار لنز روشن f/18 اس ۲۰ اولترا قرار دهید تا انتظار افکت واقعا طبیعی و چشمگیر بوکه را داشته باشید.
حالا به آن روی دیگر ماجرا میرسیم که ممکن است مانند زمان عکاسی منظره یا از نمای نزدیک که دوست دارید از قرارگیری سوژهتان در فوکوس مطمئن شوید به یک عمق میدان بیشتر نیاز داشته باشید. در یک دوربین واقعی شما کمی دریچه دیافراگم روی لنز دوربین خود را میبندید.
چندین نسل از پرچمدارهای سامسونگ قابلیت دریچه دیافراگم متغیر را داشتند تا دوربین از بین ضریب f/1.5 و f/2.4 انتخاب کند ولی این قابلیت دیگر دیده نمیشود.
به نظر ما انجام این کار از نظر فنی روی این ماژول دوربین خاص در مقایسه با ماژولهای کوچکتر ۲.۶/۱ اینچی قدیم چالشبرانگیزتر بوده است، بنابراین شکایتی نداریم.
اما حرف نهایی ما این است با این گوشی، مناطق خارج از فوکوس در مقایسه با دوربین هر گوشی دیگر واضحتر مشخص است در فوکوس قرار ندارند.
حالا به بخش سختافزاری متفاوت دوربین اس ۲۰ اولترا یعنی دوربین تلهفوتو آن میرسیم. این گوشی مجهز به یک لنز پریسکوپ شده است و قبلا نیز از چنین لنزهایی داخل گوشیها استفاده شده بود که به عنوان مثال میتوانیم به P30 Pro هوآوی و گوشی عجیبتر Reno 10x zoom اوپو (این اسم خود گوشی است چون لنز پریسکوپ این گوشی زوم ۴ برابر دارد) اشاره کنیم.
دوربینهای پریسکوپ در گوشیهای هوشمند با قرارگیری این حسگر در یک صفحه عمود به صفحه گوشی کار میکنند در حالی که منشور نور ورودی را ۹۰ درجه به طرفین و داخل آن منعکس میکند. بدین روش فضای بیشتری برای قرار دادن یک لنز از نظر فیزیکی بزرگتر دارید، چون یقینا هیچ شرکتی دوست ندارد یک لنز ۲ سانتیمتری از گوشیاش بیرون بزند.
نکته شاخص دوربین تلهفوتو این گوشی در مقایسه با سایر پریسکوپها این است که یک حسگر بسیار بزرگ وجود دارد که در این بخش قرار گرفته است یعنی یک ماژول ۴۸ مگاپیکسلی Quad Bayer به اندازه ۲/۱ اینچ شبیه به دوربینی که بسیاری از گوشیهای میانرده به عنوان دوربین اصلی استفاده میکنند.
دوربین فوق عریض بین این سه دوربین کمتر جذاب است. واقعا از پافشاری سامسونگ روی استفاده از لنزهای فوق عریض بدون قابلیت فوکوس خودکار تعجب میکنیم. گرچه جدا از آن با دوربینی با مشخصات خوب روبرو هستیم که اندازه پیکسل ۱.۴ میکرومتر را اولین بار روی یک لنز فوق عریض در گوشیهای هوشمند میبینیم و استفاده از لنز با طول کانونی معادل ۱۳ میلیمتری و دریچه دیافراگم f/2.2 خبر از یک لنز سریع و به اندازه کافی عریض میدهد.
همچنین در کنار این دوربینها ماژول زمان پرواز سه بعدی دیده میشود که داشتن آن خوب است ولی تغییر ملموسی در تجربه عکاسی ایجاد نمیکند. به عنوان مثال مستقیما با آن نمیتوانید عکس بگیرید. بعدا در بخش پرتره نقش آن را در شناسایی عمق تصویر بررسی میکنیم.
در پنل جلو دوربین دیگری را میبینیم که منحصر به مدل اولترا است. در حالی که دو عضو دیگر خانواده اس ۲۰ یک دوربین جلو ۱۰ مگاپیکسل دارند، مدل گلکسی اس ۲۰ اولترا از یک حسگر ۴۰ مگاپیکسل Quad Bayer استفاده میکند. درست است، پیکسلهای آنها با توجه به اندازه ۰.۷ میلیمتر حتی کوچکتر هستند ولی قرار دادن ۴ عدد آنها با توجه به فناوری ترکیب پیکسل در کنار یکدیگر به معنای ایجاد یک پیکسل به مراتب بزرگتر است.
لنز معادل ۲۶ میلیمتری به اندازه کافی عریض و با توجه به دریچه دیافراگم f/2.2 روشن است. مهمتر از همه این دوربین قابلیت فوکوس خودکار را دارد.
Galaxy S20 Ultra از جدیدترین اپلیکیشن دوربین سامسونگ با مقداری تغییر با توجه به مشخصات خاص این گوشی استفاده میکند. محیط کلی این اپلیشکیشن گرچه آشنا است یعنی کشیدن دست روی صفحه به سمت چپ و راست باعث جابهجایی بین حالات عکاسی موجود میشود و یگ گزینه برای تغییر ترتیب حالتها، حذف یا اضافه کردن آنها از نمایاب وجود دارد. کشیدن دست روی صفحه به سمت بالا و پایین باعث جابهجایی بین دوربین عقب و جلو خواهد شد.
اما باید در مورد تغییر سطح زوم صحبت کنیم که شرایط کمی سخت میشود. آیکون آشنای درخت را در محیط اپلیکیشن میبینیم که سه درخت برای لنز فوق عریض، دو درخت برای دوربین اصلی و تک درخت برای لنز تلهفوتو است.
مشکل این جا است که فشار دادن دکمه تک درخت سطح زوم را به ۵ برابر میبرد، در حالی که سطح پایه زوم این لنز ۴ برابر است. زمانی که روی تاگل تک درخت ضربه میزنید مجموعه دکمههای بیشتری ظاهر میشود که سطوح زوم بیشتر از پیش تعیین شده ۲، ۴، ۱۰، ۳۰ و ۱۰۰ برابر دارند.
گزینه زوم ۴ برابر این جا مخفی شده است ولی زمانی روی آن ضربه میزنید تاگل درخت روی موقعیت دو درخت تغییر میکند تا اینطور به نظر برسد در حال عکاسی با دوربین اصلی هستید، در حالی که اینطور نیست!! خدای من! سامسونگ میشود توضیحی برای این قضیه داشته باشی؟
شیوه عجیب سامسونگ برای مدیریت سطح زوم برای دوربین سلفی نیز دیده میشود، گرچه با این یکی از قبل آشنا هستیم. به این دلیل با آن آشنا هستیم چون از روز اول با آن سر و کله زدیم. به عنوان مثال چرا و واقعا چرا حالت پیشفرض دوربین سلفی زمان زوم به داخل یک نمای برش یافته است به جای این که با هر تنظیمات زومی شروع کند که آخرین مرتبه استفاده شده بود؟ و چرا اگر بین حالتهای فوکوس زنده و فوتو جابهجا شوید مجددا به برش زدن بر میگردد، حتی اگر مشخصا به طرف خارج زوم کرده باشید؟ بدون شک فقط آزاردهنده است و آدم را عصبانی میکند.
شاید منتقدان زیادی نسبت به این قضیه شاکی بودهاند تا در سری گلکسی اس ۲۰ اولترا شاهد تغییراتی باشیم. چون حالا در این گوشی در بخش تنظیمات تاگلی وجود دارد تا به دنبال فعالسازی آن اگر چهرههای بیشتری داخل قاب دوربین باشند جابهجایی به حالت عریض خودکار انجام شود.
به هرحال، نمایاب مجموعه همیشگی آیکونهای خود را با آیکون چرخدنده برای ورود به بخش تنظیمات دارد که در گوشه بالا سمت چپ صفحه قرار گرفته است. در این بخش میتوانید به گزینههای همیشگی مانند دقت ویدئو، خطوط grid، دادههای لوکیشن و غیره دسترسی داشته باشید. همچنین قابلیت اصلاح لنز فوق عریض زیر دسته Save Options قرار گرفته است. علاوه بر این میتوانید گزینه بهینهساز تصویر را خاموش یا روشن کند.
قابلیت Auto HDR نیز دیده میشود که میتوان آن را خاموش یا روشن کرد. یک حالت عکاسی حرفهای نیز دیده میشود و میتوانید روی تنظیمات زیادی کنترل داشته باشد. میتوانید ایزو (۵۰ تا ۳۲۰۰)، سرعت شاتر (۱۲۰۰۰/۱ ثانیه تا ۳۰ ثانیه)، فوکوس دستی و تعادل سفید (براساس دمای رنگ با آیکونهایی که در کنار اعداد مطابق با یک منبع نوری متداول قرار گرفتند) را تغییر دهید.
حالت سنجش نور و گزینههای منطقه فوکوس خودکار نیز به همراه مجموعهای از کنترلهای تصویر برای کنتراست، اشباعسازی و موارد متعدد دیگر به چشم میخورند. طبق معمول خبری از هیستوگرام زنده نیست.
قابلیت جدید دوربینهای سامسونگ تک برداشت (Single Take) با حالت مخصوص به خود نام دارد. در این حالت ۱۰ ثانیه زمان دارید تا ژست بگیرید و کارهای خندهدار بکنید و سپس هوش مصنوعی بهترین لحظات آن را انتخاب میکند و به شکل یک کلیپ ویدئویی کوتاه (به آنها همچنین موسیقی اضافه میکند) و تصاویر ثابت در میآورد و همچنین روی آنهای فیلترهای لازم را به کار میبرد.
کیفیت تصاویر دوربین اصلی گلکسی اس ۲۰ اولترا در روز روشن خوب هستند. طبیعت آرایه فیلتر حسگر ۱۰۸ مگاپیکسل به دوربین اجازه نمیدهد جزئیات ۱۰۸ مگاپیکسلی را ثبت کند و تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی نهایی این گوشی از نظر جزئیات با تصاویر ۱۲ مگاپیکسلی دوربین نوت ۱۰ پلاس فرقی ندارند.
جزئیاتی مانند پوشش گیاهی، آسفالت، سنگفرش به شکل به ویژه ناخوشایند رندر شدهاند و الگوهای پیچیده به طور کلی لکهلکهاند.
منصفانه البته نگاه کنیم هر دو این مسائل ویژگی پردازش تصویر همیشگی سامسونگ هستند، فقط موضوع این جا است در تصاویر دوربین اولترا واضحتر هستند. خطوط صاف همچنین آن جذابیتی که در یک تصویر معمولی ۱۲ مگاپیکسل گوشی نوت یا یک آیفون دیده میشود را ندارند.
نکته مثبت ماجرا طبق همان چیزی که از الگوریتم پردازش تصویر سامسونگ انتظار داریم یعنی نبود قابل توجه پارازیت در مناطق با رنگ یکدست مانند آسمان و بازتاب آنها در پنجرهها.
در مورد رنگ آسمان باید بگوییم عمیقترین و اشباعترین رنگ آبی است که تا حالا حتی در بین گوشیهای سامسونگ دیدیم و بد نیست. به طور کلی از رندرسازی کلی رنگ نیز لذت بردیم که به اندازه کافی اشباع بوده و زیادهروی نشده است.
دامنه دینامیک خوب بوده، در نواحی بسیار روشن عالی است ولی ای کاش تصاویر سایهدار بهتر پردازش شده بودند. به راحتی میتوان این مشکل را در نرمافزار ویرایش عکس درست کرد، ولی چرا باید مجبور به آن باشیم؟
تصاویر از نمای نزدیکی که به این حسگر بزرگ میگیرید فوقالعاده خوب هستند. با آن که دوربین اصلی نمیتواند نزدیکتر از ۱۰ سانتیمتر فوکوس کند، ولی با این حال قادر به ثبت سوژههای ریز است و پسزمینهها را به شکل تاثیر برانگیزی از فوکوس خارج میکند.
ما دائما سعی کردیم با دقت اصلی حسگرهای Quad Bayer به جز برای اثبات این موضوع که برای این هدف ساخته نشدهاند، عکس نگیریم. با آن که این حسگرها تحت شرایط بسیار خاص زمان عکاسی با دقت اصلی خود جزئیات بیشتری را ثبت میکنند ولی نه این قضیه تضمین شده است و نه از آنها انتظار میرود.
زمان عکاسی با دقت ۱۰۸ مگاپیکسل در محیط سربسته جزئیات سوژه بسیار بالا نشان داده شد ولی در محیط بیرون رفتار مشابهی را ندیدیم.
به نظر ما زمان ثبت بافتها و الگوهای محیط بیرون در روز روشن، آرایه فیلتر دوربین اصلی گلکسی اس ۲۰ اولترا سامسونگ میتواند آن را مجبور به نشان دادن رفتار تقریبا مشابهی با یک دوربین معمولی ۱۲ مگاپیکسل کند.
کیفیت تصاویر دوربین فوق عریض فقط قابل قبول است. رنگها به اندازه کافی زنده هستند و با نگاه به یک دوربین فوق عریض دامنه دینامیک نسبتا خوبی را میبینید. سطح جزئیات با توجه به دوربین سایر گوشیها خاص نیست.
همین قضیه ما را با مشکل اصلی دوربین فوق عریض اس ۲۰ اولترا یعنی نداشتن قابلیت فوکوس خودکار روبرو میکند. بنابراین اگر میخواهید روی پرسپکتیوها غلو کرده یا توجه را به یک سوژه نزدیک جلب کنید، با این کار فقط توجه را به مقدار محو بودن یا خارج از فوکوس بودن تصویر جلب میکنید.
البته شاید سامسونگ در این زمینه از خود دفاع کند که هیچ دوربین فوق عریض گوشی هوشمند دیگری که اینقدر عریض است قابلیت فوکوس خودکار را ندارد. دوربین میت ۳۰ پرو فوکوس خودکار دارد ولی با توجه به طول کانونی معادل ۱۸ میلیمتری به سختی فوق عریض محسوب میشود، از طرفی دوربین فوق عریض با فوکوس خودکار گوشی OnePlus 7T Pro ممکن است ۱۳ میلیمتری ذکر شود ولی واقعا میدان دیدی که از آن انتظار دارید را نمیپوشاند.
گرچه، اگر واقعا یک گوشی وجود داشت که از آن انتظار یک لنز فوق بسیار عریض و بزرگ با قابلیت فوکوس خودکار را داشتید، واقعا اس ۲۰ اولترا سامسونگ نبود؟
باید واقعا سامسونگ را بابت اصلاح لنزهای فوق عریض تحسین کنیم و هرگونه اعوجاجی که در تصاویر باقی بماند با فعال کردن تاگل مربوطه از بخش تنظیمات برطرف میشود. بهای آن پوشش حداقل و کمی ملایم بودن یا افت جزئیات در گوشههای تصویر است. همیشه این گزینه را توصیه میکنیم فعال نگه دارید.
نظر مخالف ما در مورد قابلیت زوم فضایی ۱۰۰ برابر اس ۲۰ اولترا در این بخش ممکن است نشان داده شود. همانطور که قبلا گفتیم لنز پریسکوپ این گوشی یک لنز کانونی بومی معادل با ۱۰۳ میلیمتر یا تقریبا نسبت ۴ برابر در مقایسه با دوربین اصلی دارد. بنابراین ابتدا کیفیت تصاویر با زوم ۴ برابر را بررسی میکنیم که واقعا خوب هستند.
سطح جزئیات عالی است و عملا هیچ پارازیتی دیده نمیشود، رنگها خوشایند هستند، دامنه دینامیک عریض بوده و کنتراست بالا است تا تقریبا جایی برای شکایت باقی نماند.
نزدیک بود فراموش کنیم، ترکیب یک حسگر بزرگ با یک لنز طویل به معنای ثبت تصاویری با پریسپکتیوهای به خوبی فشرده شده و پسزمینههای عالی خارج از فوکوس است.
در زوم ۵ برابر یا بزرگنمایی پیشفرض لنز تلهفوتو که با انتخاب آیکون درخت در نمایاب خواهید داشت، تصاویر تقریبا به همان خوبی هستند. اندکی ملایم بودن تصاویر در این مرحله اضافه میشود ولی آزاردهنده نیست.
حالا سطوح زوم را بالاتر میبریم و ابتدا روی عدد ۱۰ برابر توقف میکنیم. در این سطح، تصاویر همچنان از نظر بررسی پیکسلها قابل قبول هستند. اگر روی آنها روی نمایگر گوشی یا یک کامپیوتر شخصی با بزرگنمایی متناسب با صفحه نمایش نگاه کنید، به احتمال خیلی زیاد کاملا از نظر سطح جزئیات و شارپ بودن تصویر راضی خواهید بود.
یک نکته مثبت عکاسی با زوم دیجیتال به جای برش تصاویر بعد از عکاسی این است که نوردهی سوژهای که هدفتان است درست خواهد بود، در حالی که اگر عریضتر عکس بگیرید (و بعدا برش بزنید و اندازه را بالا ببرید)، دوربین نورسنجی را برای صحنه عریضتر انجام خواهد داد و به صورت بالقوه نوردهی را برای سوژه خاص مورد توجه شما صحیح انجام نمیدهد.
برای انتخاب سطح زوم تاگل دیگری نیز روی نمایاب به اسم ۳۰ برابر قرار دارد. بدون شک در بزرگنمایی ۱:۱ دوست ندارید به تصاویر نهایی نگاه کنید، ولی حتی در بزرگنمایی متناسب با صفحه نمایش کیفیت نهایی بد است.
حالا به زوم ۱۰۰ برابر میرسیم که به نظر ما دیگر از آن در گلکسی اس ۲۰ اولترا استفاده نکنید.
با بررسی گزینههای زوم روی نمایاب با دکمه زوم ۲ برابر نیز برخورد میکنیم و مطمئن هستیم این گوشی یک دوربین با زوم ۲ برابر ندارد. دوربین برای ثبت چنین تصاویری از دوربین زوم ۴ برابر خود برای اشغال کردن مرکز قاب تصویر با جزئیات ریز استفاده میکند و سپس محیط را با دادههایی که از دوربین اصلی به دست آورده است، البته با جزئیات به مراتب کمتر پر میکند.
روی کاغذ، گوشی اس ۲۰ اولترا برای عکاسی در شب قدرت بسیار بالایی دارد، به هرحال از بزرگترین حسگر موجود در صنعت موبایل استفاده میکند و نتیجه نهایی نیز عالی است.
این گوشی با دوربین اصلی و در حالت فوتو تصاویر ۱۲ مگاپیکسل عالی میگیرد که سطح جزئیات بینظیر بوده و پارازیت به خوبی کنترل شده است. در بحث رندرسازی رنگ نیز این گوشی امتیاز بالایی میگیرد و اشباع بودن رنگ در مواردی که سایر گوشیها بد عمل میکنند، مدیریت میشود. دامنه دینامیک نیز بسیار خوب است گرچه مانند عکاسی در روز ای کاش پردازش سایهها را بهتر میدیدیم.
برای رفع این مشکل حالت عکاسی در شب (Night Mode) وجود دارد و معجزه خود را در آن مناطق تاریک نشان میدهد. علاوه بر این باعث برگرداندن جزئیات به نواحی بسیار روشن میشود. رنگها نیز از نظر اشباع شدن بهتر شده و نویز سفید تقریبا تمیز پاک میشود.
شاید بخشی از ریزترین جزئیات در این بین نابود شوند، ولی آنقدر از نزدیک یقینا تصاویر را بررسی نخواهید کرد و اگر هم انجام دادید، برایتان مهم نخواهد بود.
حالت عکاسی در شب معایب خاص خود را دارد و بارزترین آنها بیشتر طول کشیدن ثبت تصویر است. اینترفیس جدید اپلیکیشن دوربین با تخمین به شما نشان میدهد چقدر طول میکشد ولی به هرحال مدت زمان ۸ ثانیه لازم برای ثبت تصویر نهایی همچنان قابل توجه است.
عملکرد دوربین فوق عریض این گوشی در مقایسه با لنزهای مشابه در گوشیهای قبلی سامسونگ برای عکاسی در شب مشخص است بهتر شده است. بدون شک از نظر قابلیت جمعآوری نور به حد دوربین اصلی نمیرسد و به لطف میدان دید فوقالعاده ناچارا بخش زیادی از تاریکی در قاب تصویر ثبت خواهد شد.
با این حال، دوربین مورد نظر زمانی که نور به اندازه کافی است سطح خوبی از جزئیات را ثبت میکند و به عنوان چنین دوربینی یک دامنه دینامیک کاملا خوب را نشان میدهد.
مجددا استفاده از Night Mode سطح جزئیات سایهها را در مواقعی که یک مرتبه نوردهی نمیتواند کاملا دامنه دینامیک صحنه را ثبت کند، بالا میبرد. نتیجه نهایی از نظر حفظ جزئیات نواحی بسیار روشن، افزایش کیفیت رنگها و پارازیت کمتر، همان چیزی است که از استفاده از این حالت عکاسی انتظار میرود.
بهتر است در شب به فضا نگاه کنیم درست است؟ احتمالا، ولی یقینا نه با دوربین یک گوشی. ما در شب از زوم ۵ برابر با توجه به درسهایی که هنگام عکاسی در روز گرفتیم، پیش نرفتیم، ولی زوم ۴ برابر هنوز نتیجه بهتری به همراه دارد.
تصاویر در این سطح بی عیب نبوده ولی دوستداشتنی هستند. به راحتی سطح جزئیات از هر گوشی دیگری زمان زوم در شب به این مقدار بیشتر است. رندرسازی رنگ و دامنه دینامیک نیز کم از عالی بودن ندارند.
استفاده از حالت عکاسی در شب گلکسی اس ۲۰ اولترا حتی کیفیت این تصاویر را بهتر میکند. نتیجه، تعریف بهتر منابع نوری، رنگهای زندهتر و افزایش جزئیات نواحی سایهدار، البته به بهای افت اندک شارپ بودن تصویر است.
حالا به تصاویری میرسیم که در زوم کمی بیشتر یعنی ۵ برابر گرفته میشوند و نشان میدهند از انتخاب این گزینه نگران نخواهید بود. گرچه کیفیت تصاویر به شارپی زوم ۴ برابر نیست.
شاید از نظر شما روش ما در بررسی قدرت زوم گلکسی اس ۲۰ اولترا عجیب است ولی انتهای این بخش را به زوم ۲ برابر اختصاص میدهیم. با توجه به این که خبری از دوربین با زوم ۲ برابر نیست، پیشبینی کردیم نتیجه نهایی عکاسی در شب با این حالت بد باشد، در حالی که مشخص شد الزاما اینطور نیست!
ما رفتار اندکی متفاوت دوربین را در مقایسه با زمان عکاسی در روز دیدیم که طی آن در بعضی صحنهها لنز تلهفوتو اصلا دخالت نکرد و حتی مرکز قاب تصویر به کمک دوربین اصلی نه لنز تلهفوتو پوشانده شد.
حتی نتیجه جالبتر تاثیر استفاده از حالت عکاسی در شب در این صحنههای خاص بود که تفاوت قابل توجهی به جا گذاشت. به عنوان مقایسه، در صحنههایی که نتیجه تلاش مشترک بین دو دوربین بودند، میتوانیم به سختی تصاویر را از یکدیگر متمایز کنیم.
همه چیز مانند یک بازی آستانه تحمل نور است که تحت شرایط خاص، گوشی یک کار انجام میدهد و تحت شرایط دیگر الگوریتم پردازش تصویر خود را عوض میکند.
تصاویر پرتره گوشی گلکسی اس ۲۰ اولترا موضوع نسبتا پیچیدهای هستند. به عنوان مثال، حالت پیشفرض برای عکاسی از افراد با پسزمینههای محو فوکوس زنده (Live Focus) است. همانطور که در گوشیهای ردهبالای اخیر سامسونگ دیده بودیم، در مدل اولترا نیز دو گزینه پوششدهی متفاوت به شکل آیکون آشنای درخت به چشم میخورد.
در نوت ۱۰ و اس ۱۰، دو درخت استفاده از دوربین اصلی و یک درخت دوربین تلهفوتو را نشان میدهد و ماژول دیگر نقش جمعآوری اطلاعات عمق را داشت.
اما در گوشی S20 Ultra کاملا اینطور نیست. در هر دو بزرگنمایی Live Focus، گوشی تصویر را با دوربین اصلی میگیرد، در حالی که وظیفه تخمین عمق بر عهده ماژول زمان پرواز سه بعدی است.
زوم به داخل در حد ۲ برابر است. معنای این گفته این است که در حالت استفاده از دوربین عریض ۱) مجبور میشوید بیش از حد به سوژه خود نزدیک شوید که فرآیند عکاسی را به طور کلی ناخوشایند میکند و ۲) تصاویر را به علت پرسپکتیو لنز فوق عریض با نسبتهای چهرهای تحریف شده میگیرد.
در مورد حالت زوم به داخل باید بگوییم سطح شارپ بودن تصاویر کمتر است چون گوشی باید تصویر دوربین اصلی را برای رسیدن به زوم دو برابر برش بزند و سپس آن را به ۱۲ مگاپیکسل افزایش اندازه دهد. واقعا عجیب است که دامنه دینامیک در این حالت بهتر است.
به نوعی یک حالت پرتره دیگر نیز وجود دارد: استفاده از حالت عکاسی با زوم ۴ برابر. طول کانونی معادل ۱۰۳ میلیمتر یک گزینه نزدیک به لنزهای ۱۰۵ میلیمتری است.
در گوشی اولترای سامسونگ، با رعایت فاصله مناسب بین سوژه و پسزمینه میتوانید با جداسازی عالی سوژه تصاویری با پسزمینه محو قابل قبول بگیرید.
امکان استفاده از حالت فوکوس زنده روی سوژههای غیرانسانی نیز با همان نتایج خوب و نقصها وجود دارد.
زمانی که با سیاستهای پوشش دوربین جلو سامسونگ کنار آمدید، از تصاویر سلفی بسیار خوب آن لذت میبرید. تصاویر نهایی ۱۰ مگاپیکسل جزئیات عالی دارند، رنگها خوب بوده و دامنه دینامیک عالی است.
استفاده از حالت فوکوس زنده بدون اشتباه نیست و گاهی اوقات بخشهای کوچکی از پس زمینه در امتداد مرز با سوژه در فوکوس به جا خواهد ماند یا بخشی از لباسها در این مناطق مرزی محو میافتند. گرچه به طور کلی در مورد تصاویر سلفی پرتره گوشی اس ۲۰ اولترا باید بگوییم به راحتی جزو بهترها قرار میگیرند.
دوربین سلفی گوشی Galaxy S20 Ultra میتواند تصاویر را با دقت کامل ۴۰ مگاپیکسل خود بگیرد. نتیجه ثبت جزئیات ریزتر در شرایط نوردهی خوب به ویژه در چروکیدگیهای اریب زیر چشمانتان است. ما از همان تصاویر ۱۰ مگاپیکسل استفاده میکنیم ولی اگر شما سن کمی دارید ۴۰ مگاپیکسل را انتخاب کنید.
Galaxy S20 Ultra تنظیمات جدیدی برای اصلاح رنگ تصاویر سلفی دارد. این تنظیمات به شما اجازه تغییر بازتولید رنگ را در تک گامهای به سمت دمای رنگ گرم یا خنک میدهد و جلوه نهایی بسیار ظریف است، اما با وجود این حضور دارد.
با این حال، به نظر ما بهترین حالت رندرسازی رنگ به صورت پیشفرض است چون کنتراست کمی بیشتر است و کمترین مقدار صاف شدگی پوست و بهترین کیفیت رنگ صورتی دیده میشود.
ما زمانی که با دوربین عقب و حالت فوتو از افراد عکس گرفتیم با چند مشکل غیرمنتظره روبرو شدیم یا شاید مشکل اساسی که خود را به شکل دیگری نشان دادند.
یکی از آنها روشن کردن و صاف کردن شدید پوست است تا شباهت آن با پوست انسان از بین برود یا در موارد کمتر شدید رنگ پوست غیرطبیعی بیافتد.
همچنین متوجه خواهید شد هیچکدام از تصاویر بالا شارپ نیستند که در حقیقت در مورد سایر تصاویری که از افراد گرفتیم دیده میشود. مشکل نباید در مورد فوکوس باشد چون میتوانید در نمایاب ببینید که یک چهره را پیدا کرده است و میتوانید فوکوس روی آن را ببینید و مطمئن هستیم مدل ما بی حرکت بوده است و هر مرتبه مواظب بودیم دوربین اصلا لرزش نداشته باشد.
گلکسی اس ۲۰ مجموعهای از گزینههای مختلف را برای فیلمبرداری دارد. شاخص آنها قابلیت فیلمبرداری 8k (با نرخ ۲۴ فریم بر ثانیه) است ولی تمامی دوربینها میتوانند فیلمهای 4k با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه بگیرند که دوربین اصلی در کنار آن با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه نیز این قابلیت را دارد.
میتوانید در حالت زوم دو برابر نیز با دوربین اصلی با کیفیت 4k و ۳۰ یا ۶۰ فریم بر ثانیه فیلم بگیرید ولی دقت فیلم نهایی از یک دقت پایینتر افزایش اندازه داده شده است و بسیار جذاب نیست.
امکان فیلمبرداری در این حالت زوم با دقت فول اچدی نیز با همان نرخ فریمهای ۳۰ و ۶۰ وجود دارد ولی بهتر است از آن نیز دوری کنید.
زمانی که زوم ۴ برابر و بیشتر میشود زمان ثبت ویدئوهای فول اچدی و 4k با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه خود دوربین تلهفوتو وارد عمل میشود. گزینه 60fps نیز اگر ابتدا از زوم ۴ برابر استفاده کنید و سپس دقت و نرخ فریم را تغییر دهید وجود دارد ولی اگر ابتدا تنظیمات را تغییر دهید آیکون درختها که زوم را نشان میدهد ناپدید میشود.
دوربین فوق عریض میدان دیدی دارد که با آن که با هر کدام از ماژولهای دیگر قابل تکرار نیست ولی گزینه 60fps در منو آن غیرفعال است.
در تمامی حالات از لرزشگیر تصویر استفاده میشود. از جمله ویدئوهای 8K که واقعا جای تحسین دارد. همچنین میتوانید اگر دوست دارید این قابلیت را غیرفعال کنید که مجددا قابل تحسین است چون بعضی از شرکتها چنین اجازهای را به کاربر خود نمیدهند.
سپس به حالت فیلمبرداری Super Steady Mode میرسیم. زمانی که این حالت در گلکسی اس ۱۰ معرفی شد، تنها در اختیار دوربین فوق عریض قرار داشت. سپس دو عضو جدید خانواده نوت به بازار آمدند و سامسونگ امکان استفاده از آن را در اختیار دوربین اصلی نیز گذاشت. این گزینه سپس در اس ۱۰ نیز برای دوربین اصلی با یک بهروزرسانی فعال شد.
حالا شاهد حضور آن در اس ۲۰ اولترا نیز هستیم و تاگل آشنای درخت دیده میشود تا فکر کنید عملکرد آن مثل همیشه خواهد بود یعنی سه درخت برای دوربین فوق عریض و دو درخت برای دوربین اصلی. اشتباه میکنید. هر دو برای دوربین فوق عریض است، با این تفاوت که در حالت دوم تنها تصویر بیشتر برش میخورد. مجددا باید افسوس بخوریم.
عملکرد دوربین سلفی در فیلمبرداری صادقانهتر است و میتواند ویدئوهای 4K و فول اچدی با نرخ ۳۰ و ۶۰ فریم بر ثانیه بگیرد و قابلیت فوکوس خوکار و لرزشگیر تنها در حالت ۳۰ فریم بر ثانیه است.
یک گزینه برای ضبط فیلمهای HDR10+ نیز وجود دارد که میتوانید آنها را روی دستگاههای سازگار ببینید یا روی یوتیوب آپلود کنید. علاوه بر این میتوانید فیلمها را با کدک بهینهتر h.265 در مقایسه با h.264 ضبط کنید. در هر صورت ویدئوهای 8K با کدک اول ضبط میشوند.
حالا به ویدئوهای 8K میرسیم که با توجه به بیتریت ۸۰ مگابیت در ثانیه و ۶۰۰ مگابایت حجم به ازای هر دقیقه باید ارزشش را داشته باشند. ولی اینطور نیست.
برش ویدئوها مشخص و قابل تحمل است ولی سطح جزئیات درون فیلمهای قابل توجه نیست و در مقایسه با ویدئوهای 4k تفاوت بارزی دیده نمیشود. گرچه با توجه به کیفیت تصاویری که با دقت اصلی ۱۰۸ مگاپیکسل گرفتیم، از این قضیه شگفتزده نشدیم.
در سوی دیگر ماجرا فیلمهای با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه 4K (بیتریت ۳۸ مگابیت در ثانیه) کیفیت واقعا خوبی دارند. سطح جزئیات بالا، رنگها زنده و خوشایند و دامنه دینامیک عریض است و از طرفی کنتراست تصویر به خوبی حفظ شده است. استفاده از حالت 60fps (بیتریت ۷۰ مگابیت در ثانیه) شارپ بودن ویدئو را کمی بیشتر میکند که از نمای نزدیک توی ذوق میزند ولی برای تماشا از فاصله طبیعی مشکلی نیست. جز این کیفیت ویدئوها شبیه به حالت قبل است.
کیفیت ویدئوهای فول اچدی 30fps (بیتریت ۱۴ مگابیت در ثانیه) و 60fps (بیتریت ۲۱ مگابیت در ثانیه) به نظر ما دقیقا از نظر کیفیت یکسان یعنی واقعا عالی هستند.
قبل از این که به موضوع زوم به داخل برسیم. ابتدا به طرف خارج زوم میکنیم. ویدئوهایی که با دوربین فوق عریض میگیرید به عنوان مثال با وجود سختافزار متفاوت شبیه به ویدئوهایی نوت ۱۰ است. این نکته بدی نیست و هر دو ویدئوهای فول اچدی و 4k بسیار خوب هستند. از نظر کیفیت رنگ نیز ویدئوها در حد دوربین اصلی هستند که همیشه در سایر گوشیها اینطور نبوده است.
در زوم ۴ برابر دوربین تلهفوتو وارد ماجرا میشود و در هر دو حالت 4k و فول اچدی با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه ویدئوهای عالی میگیرد. گرچه گرفتن ویدئوهای بدون لرزش حتی روی یک سهپایه محکم کار سادهای نیست، بنابراین بهتر است از محیط با وزش باد زمان فیلمبرداری با این دوربین دوری کنید.
در کمال تعجب ما ویدئوهای فول اچدی که با زوم ۱۰ برابر میگیرد بیشتر از حد لازم مفید هستند ولی استفاده از ترفند افزایش اندازه ویدئوها در کیفیت 4K باعث میشود کمتر دلچسب باشند.
لرزشگیر الکترونیک گوشی اس ۲۰ اولترا سامسونگ در دوربین اصلی اگر در یک جا بیاستید و فقط دوربین خود را به هر جا بگیرید در یک جهت مستقر میشود و در ابتدا و انتهای فیلم بدون حرکات ناگهانی به خوبی پن خواهد کرد. گرچه اجازه میدهد مقداری از لرزش ناشی از قدم زدن در انتهای ویدئو دیده شود و تمایل به جستجو برای فوکوس در زمان قدم زدن گاهی اوقات ممکن است آزاردهنده باشد.
فیلمهای دوربین فوق عریض هیچکدام از این مشکلات را ندارند و لرزش ناشی از قدم زدن به لطف طول کانونی به مراتب عریضتر رفع خواهد شد و خبری از جستجو برای فوکوس با توجه به فوکوس ثابت بودن این دوربین نیست. گرچه ویدئوهایی که با دوربین روی دست و در حالت زوم ۴ و ۵ برابر میگیرید کمی لرزش دارند و چارهای برای آن نیست.
ویدئوهای سلفی که با دوربین جلو Galaxy S20 Ultra میگیرید نیز عالی هستند. این ویدئوها خوب و با جزئیات بوده، رنگ پوست دقیق افتاده است و گوشی نور پسزمینه را به خوبی مدیریت میکند. لرزشگیر تصویر در حالت 30fps لرزش را به راحتی میگیرد ولی برش فضای صحنه به اندازه کافی انجام میشود که برای پوشش بهتر بخواهید از یک مونوپاد سلفی استفاده کنید. ویدئوهایی که در حالت 60fps میگیرید جزئیات بیشتری را در قاب تصویر قرار میدهند ولی کاملا لرزان هستند.
اجازه دهید با این حقیقت روبرو شویم، اگر قصد دارید ۱۴۰۰ دلار صرف یک گوشی کنید، یقینا کاملا دلیل آن از روی استدلال و منطق نیست.
چه جزو خریدارانی باشید که بدون فکر میکنند یا مانند ما نتوانید جلوی خودتان را بگیرید، قیمت این گوشی در جمله قبل حتی اگر پول مسالهای نباشد نیاز به کمی فکر کردن دارد.
به نظر ما با این مقدار پول میتوانید گوشی گلکسی زد فلیپ را بخرید و گوشی تاشو سامسونگ یقینا در مقایسه با این مدل اولترا بیشتر حسادت افراد را تحریک میکند. زد فلیپ شکنندهتر است، مجموعه دوربین نه چندان جالبتر و یک نمایشگر تنها ۶۰ هرتز دارد (که همچنین به نوعی پلاستیکی است) و خبری از پشتیبانی از شبکه 5G نیست. ولی واقعا کدام یک از این دو گوشی جذابترند؟
نکته جالب این جا است با پول خرید اس ۲۰ اولترا در اروپا میتوانید تقریبا دو گوشی نوت ۱۰ را بخرید، گرچه در بعضی دیگر از بازارها این قضیه صادق نیست. با این حال، اگر کار عاقلانه را انجام دهید و یک گوشی نوت، شاید حتی یک مدل پلاس را بخرید نه تنها هر جای جهان باشید به مقدار زیادی در پول خود صرفهجویی میکنید بلکه قلم S Pen نیز نصیبتان میشود.
گرچه، قدرت زوم دو گوشی نوت ۱۰ تنها نصف اولترا است و نمایشگرهای اس ۲۰ میتوانند دو برابر سریعتر محتوای خود را بهروزرسانی کنند.
از طرفی خرید یک آیفون همیشه یک گزینه دیگر است. اگر ساکن آمریکا باشید خرید یک آیفون ۱۱ پرو مکس ۲۵۶ گیگابایتی ۱۵۰ دلار در پول شما صرفهجویی میکند و دیگر نیازی نیست فکر کنید با کدام دوربین دارید فیلم میگیرید، چون همانطور که در نقد آیفون ۱۱ نوشتیم همزمان تمام دوربینها میتوانند فیلم بگیرند.
البته بدون شک زوم ۴ برابر گوشی اس ۲۰ اولترا سامسونگ به همراه نمایشگر ۱۲۰ هرتز آن برگ برندهاش باقی میماند. گرچه قیمت آیفون در خیلی از کشورها بیشتر است و در این نواحی خرید اولترا را پیشنهاد میکنیم.
گرچه اگر جدی به ماجرا نگاه کنیم دو گوشی معمولی سری اس ۲۰ میتوانند بیشترین ارزش خرید را داشته باشند.
استفاده از جدیدترین چیپستها، نمایشگرهای مشابه ۱۲۰ هرتز، دوربینهای جالب و همچنین اندازه کوچکتر جیبپسند در مقایسه با اولترا حتی اگر مدل پلاس را انتخاب کنید و همچنین گزینههای رنگی نسبتا جالبتر باعث این پیشنهاد خواهد شد.
گلکسی اس ۲۰ اولترا بدون پتانسیل نیست. ولی بازاریابی بیش از حد پرشور و اندازه برآمدگی دوربین باعث شد چشم انتظار یک محصول انقلابی باشیم ولی قابلیت زوم فضایی و فناوری نوناسل حداقل در حال حاضر هیجانانگیز نیستند.
قبول داریم، لنز تلهفوتو پریسکوپ عالی است و از هر نظر در مقایسه با هر دوربین تلهفوتو پریسکوپ مشابه دیگر که سال قبل در گوشیهای هوشمند دیدیم بهتر است، ولی یک سال گذشته است و جز این انتظاری نمیرود.
قبول داریم، اس ۲۰ اولترا یک دوربین اصلی با حسگر بزرگ دارد که یقینا میتواند در نهایت کارهای عالی انجام دهد ولی طی چند هفتهای که با این گوشی بودیم خبری از جادو و شگفتی نبود.
قبول داریم، با بهترین نمایشگر سامسونگ روبرو هستیم ولی واقعا چرا نمیتوان بهترین نرخ تازهسازی تصویر و دقت نمایشگر را در کنار یکدیگر داشت؟
با توجه به قیمتی که سامسونگ برای گوشی خود تعیین کرده است، حق دارید خودتان را لوس کنید و حق دارید کمی خواهان شعبده و جادو باشید و از آن جایی که ظاهرا هیچکدام از آنها قرار نیست رخ بدهد، به شما پیشنهاد میکنیم بهار امسال به دنبال خرید مدلهای ارزانتر اس ۲۰ باشید و اگر فکر میکنید میتوانید ناخنهای تیز خود را از صفحه نمایش گلکسی زد فلیپ دور نگه دارید، خرید آن را نیز میتوانید مد نظر قرار دهید.
همه میدانند بودن اطراف کسانی که باعث میشود حس خوبی نسبت به آنها پیدا نکنیم چطور است. همه نوع افرادی وجود دارند که بودن کنار آنها خوشایند نیست مانند کسانی که همیشه شکایت میکنند، شدیدا حسود، فیس و افادهای و بدجنس هستند، ولی اگر از فرد دیگری فاصله بگیرید و در مورد خودتان احساس بدی داشته باشید، به احتمال زیاد طرف مقابل برتری خود را به رخ شما کشیده است.
افراد به دلایل مختلف چنین کاری را انجام میدهند ولی معمولا ریشه آن در ناامنیتی و خودخواهی است. یقینا میتوانید در آن واحد خودخواه باشید و احساس بیامنیتی نیز کنید.
در این مطلب، قصد داریم به رفتار و جملاتی اشاره کنیم که افراد انجام میدهند یا میگویند و از نظر سایرین به طور کلی نفرتانگیز و به دلیل فیس و افاده است. ولی مهم است توجه کنید تحقیقات نشان میدهد ۷۵ تا ۹۰ درصد ارتباطها غیرشفاهی هستند.
بنابراین، زمانی که افراد احساس میکنند فردی با نگاه بالا به پایین به آنها صحبت میکند، معمولا به همان مقدار که چیزهایی که میشوند در شکلگیری این احساس مهم است، نحوه شنیدن آن نیز اهمیت دارد.
با این حال، اگر به شما گفته شده است فیس و افادهای هستید یا میخواهید برتری خود را ثابت کنید، باید با دقت به رفتار زیر از آنها خودداری کنید.
تمامی ما اسیر گفتگوهایی شدهایم که همه چیز به خوبی پیش میرود ولی ناگهان با یک حرکت غافلگیرکننده داخل یک مسیر انحرافی غیرمنتظره پرت میشوید که فرد کنترل آن را با توضیح دادن پرشور چیزی که از قبل میدانید در دست میگیرد.
آنها با شگفتی و هیجان هر نکته کلیدی را مانند یک هدیه به شما پیشکش میکنند مانند «او پس از تقریبا ۳۰ سال حبس کشیدن، جایزه صلح نوبل را برنده شد» و شما جرات ندارید حرف آنها را قطع کنید و بگویید «اوه درسته، من میدونم نلسون ماندلا کیه.»
این که متوجه شوید اسیر چنین موقعیتی شدید واقعا روی اعصاب است، چون طرف مقابل به هر دلیلی فرض کرده است شما اطلاعاتی که او دارد را ندارید.
احتمالا چنین افرادی حتی این فرض را بررسی نمیکنند که آیا میدانید یا نمیدانید در حال توضیح چه چیزی هستند، آنها فقط میدانند چنین اطلاعاتی را دارند و همین دلیل کافی است تا آن را توضیح دهند.
از این رفتار اغلب اوقات با اصطلاح «مردفهمکردن» یاد میشود، ولی گاهی اوقات زنان نیز مقصر آن هستند. نکته مهمی که باید توجه کنید این است که گفتگوی دوطرفه همراه با احترام شامل توجه به سرنخهای غیرشفاهی طرف مقابل میشود.
اگر مطمئن نیستید افراد حرفهایی که میزنید را دنبال میکنند، همیشه میتوانید بپرسید «آیا با این موضوع آشنا هستی؟» ولی اکثر اوقات، بهتر است بنا را بر صداقت طرف مقابل بگذارید.
هیچکس دوست ندارد در محدودیت قرار گیرد. زمانی که رفتار یک فرد دیگر را تعمیم به شخصیت او میدهید، با این کار سریعا باعث میشوید احساس کنند در مورد آنها قضاوت کردهاید یا منظورشان را درک نکردید. چه در حال انجام یک گفتگوی دوستانه باشید یا سعی کنید یک بازخورد سازنده ارائه دهید، فردی که با او صحبت میکنید به احتمال زیاد حالت دفاعی به خود میگیرد اگر ادعا کنید آنها «همیشه» یا «هرگز» کاری را انجام میدهند یا نمیدهند.
به عنوان مثال زمانی که به یک فرد میگویید «تو همیشه دیر میکنی» یا «تو هرگز دستشویی را تمیز نمیکنی»، احتمالا آنها احساس میکنند شما یک اظهارنظر قطعی در مورد شخصیت آنها میکنید و در مغز خود جستجو میکنند تا مدرکی خلاف آن را پیدا کنند.
در حالی که اگر بگویید «من متوجه شدهام اخیر خیلی دیر میکنی» یا «خیلی وقت از زمانی که دستشویی را تمیز کردی گذشته است»، فردی که از او انتقاد میکنید با وجود این باز هم حالت دفاعی به خود خواهد گرفت، ولی احساس نخواهند کرد که شما به بی عیب بودن کلی خودتان اشاره میکنید یا سعی دارید کل شخصیت آنها را زیر سوال ببرید.
علاوه بر این، زمانی که قضاوتهای شما بیش از حد سیاه و سفید نباشند در دید دیگران فردی منطقیتر، دلسوزتر و با دقت به جزئیات نشان میدهد، تمام خصوصیاتی که باعث میشود افراد در همان وهله اول از بازخورد شما بیشتر استقبال کنند.
اگر فردی در حال گفتن افکار خود یا موضوع مهمی است، قطعا نباید برای اصلاح اشتباهات گفتاری طرف مقابل حرف او را قطع کنید.
هیچ راه سریعتری برای از بین بردن جوش و خروش یک فرد یا پایین آوردن سطح اعتماد به نفس آنها از این وجود ندارد که حرفشان را قطع کنید و بگویید «در واقع این کلمه اسپرسو» است نه «اکسپرسو».
نه تنها طرف مقابل را خجالتزده خواهید کرد بلکه تمام افراد دیگری که به حرفهای او گوش میکردند فکر خواهند کرد شما یک عوضی همه چیزدان هستید که به یک روش غیرضروری و ناخوشایند فرد دیگری را انگشتنما کردید.
اگر گفتگو خودمانی است و فردی به اشتباه یک اسم یا یک کلمه را بیان میکند، حتی ارزش ندارد حرف او را اصلاح کنید. با این کار جان کسی را نجات نخواهید داد. ولی اگر فکر میکنید این اشتباه آن قدر بزرگ است که اصلاح نکردن آن به عنوان مثال باعث تلفظ اشتباه نام یک مشتری خواهد شد، بهتر است منتظر بمانید تا او حرف خود را کاملا تمام کند.
زمانی که دیگر در کانون توجه قرار ندارد، آرام به او بگویید «گفتی نیو تلا؟» من همیشه فکر میکردم تلفظش «نوتلا» باشد.
هرکسی که کمی از خودشناسی آگاهی داشته باشد از این سرنخ برای پیدا کردن تلفظ صحیح استفاده خواهد کرد و اگر چنین کاری را نکرد، از این به بعد اصلا ارزش ندارد برای اصلاح حرف او وقت بگذارید.
برای زنان به ویژه شنیدن جمله «سخت نگیر» یا سخت نگیر اوج ریاستوار رفتار کردن است. جملات مترادف و به همان شکل روی اعصاب عبارتند از «خونسرد باش»، «آرام باش» و «ریلکس بابا!» مهم نیست با چه کسی صحبت میکنید، زمانی که به فردی بگوییم سخت نگیر یا آرام باش، اشاره میکنید هیجان، نگرانی یا واکنش کلی آنها نسبت به چیزی بیش از حد اضافه یا بی اعتبار است. افراد محق به داشتن احساسات خود و واکنشهای آن هستند.
مردان ممکن است گاهی اوقات با چنین جملاتی روبرو شوند ولی این اتفاق برای زنان زیادی رخ میدهد. اکثر زنان با مردانی روبرو شدند که به آنها گفتهاند «آرام باش» چون به نظر آنها واکنش این زن از نظر احساسی مناسب نبوده است، در حالی که در حقیقت او احساس میکند واکنش او اصلا از روی احساسات نیست.
تحقیقی که از سوی مجله فورچن انجام شد نشان داد این احتمال که زنان به عنوان بی احساس (فردی که نسبت به احساس دیگران توجه کمی دارد) توصیف شوند از مردان ۱۷ برابر بیشتر است. زن احساس خواهد کرد طرف مقابل دارد به او میگوید او فردی «بی منطق» است یا در احساسات خود غلو میکند. این نوع گفتار واکنشهای او را بی اهمیت نشان میدهد و احساس او را تحقیر میکند.
گفتن این جمله یک راه متفاوت برای نگفتن این جمله است «خدای من! عجب کار هوشمندانهای کردی و من هرگز چنین چیزی را از تو انتظار نداشتم!» بسیاری از ما یک ایمیل انتقادی از رئیسمان دریافت کردیم که تمام کارهایی که اشتباه کردیم را فهرست کرده است و در پایان میگوید «ولی من واقعا فکر میکنم این ایده خوب بود.»
این نوع تعریف همراه با تو دهنی زدن از اصلا تعریف نکردن بدتر است. اگر در یک جلسه برای یک مشکل راهحل پیشنهاد دهید و فردی بگوید «هی، واقعا فکر خوبی است.» اینطور به نظر میرسد که افراد از هوش شما شگفتزده شدهاند و معمولا انتظار کمتر از این از شما دارند. اگر «واقعا» از چیزی خوشتان آمده است، فقط میتوانید بگویید آن را دوست داشتید.
بسیاری از رئیسان قسم خوردهاند از این روش استفاده کنند که شامل شروع با یک تعریف، سپس انتقاد و سپس به پایان رساندن صحبت با یک تعریف دیگر است. این رفتار مانند یک شیوه انتقادی لایهلایه است.
درست است یک حبه قند گاهی اوقات باعث میشود تلخی یک دارو را بهتر هضم کنیم ولی شناسایی چنین فرمولی راحت است و اغلب اوقات تحسینی که در دو طرف انتقاد یعنی نکته اصلی بازخورد قرار میگیرد، معمولا اجباری حس میشود.
بسیاری از افراد پس از شنیدن این جملات در ذهن خود داد میزنند: لعنتی! رک و بی پرده حرفت رو بزن!
نیازی نیست برای انتقاد تحسین کنید. باید مطلقا هر زمانی از فردی که شایسته آن است تعریف کنید، ولی تعریف یک میلیون مرتبه زمانی که به همراه آن «اما» نباشد بهتر حس میشود.
به جای استفاده از این روش انتقاد و تحسین ترکیبی، باید از روش بازخوردی استفاده کنید که پیکسار به اسم «Plussing» توسعه داده است.
دیوید برکوس متخصص مباحث رهبری میگوید این تکنیک از سبک کمدی بداهه گرفته شده است که براساس یک قانون هرگز نباید بگویید «نه» و به جای آن همیشه باید بگویید «بله» است. در استودیو پیکسار، تمرین Plussing به این معنا است زمانی که میخواهید انتقاد کنید این کار را مستقیم و رک انجام دهید ولی همیشه به دنبال آن یک پیشنهاد سازنده در مورد حل مشکل ارائه دهید.
این قضیه بیش از حد آشنا است یعنی استفاده از القابی که مناسب همه باشد، به ویژه برای افرادی که در محیط کار با آنها رابطه دارید، ولی معمولا این القاب ظاهر خوشی به جا نمیگذارند. این قضیه به ویژه برای افرادی که در موقعیتهای مدیریتی و ریاست قرار دارند صدق پیدا میکند.
با آن که یک رئیس مرد ممکن است فکر کند مورد خطاب قرار دادن زیردستانش با کلمه «قربان» خودش را صمیمی نشان میدهد یا ظاهرا در حال خوش و بش کردن با افراد پایینتر از خودش است، ولی این قضیه معمولا ریاستطلبی و برتریجویی را نشان میدهد.
یک رئیس زن ممکن است فکر کند با گفتن کلماتی مانند «عزیزم» یا «خوشگل» رفتار دوستانه یا مادرانهای با همکاران زن خود دارد، ولی این نوع گفتار میتواند منجر به یک نوع حس خودمانی بودن اشتباه شود تا در نتیجه آن کارمندان به سختی بتوانند حرف خود را مستقیم بزنند.
علاوه بر این، این القاب اکثر اوقات جنسیتی هستند، یک رئیس مرد کارمندان زن خود را «قربان» خطاب قرار نمیدهد (و امیدواریم در سال جدید او بداند به هیچ زنی جدا از همسرش نباید «عزیزم» بگوید).
بنابراین این القاب دوستانه از نظر اکثر افراد تحقیرکننده و برتریجویانه است.
زمانی که میخواهید با افرادی که به نوعی به شما خدمترسانی میکنند ارتباط برقرار کنید، چه نگهبان ساختمان اداری شما، گارسون یک رستوران، کارگر نظافت خانه یا راننده تاکسی باشد، استفاده از این القاب به ویژه خطرناک است.
در نظرسنجی که از سوی مجله سلامت مردان در سال ۲۰۱۹ انجام شد، ۴۳ درصد پاسخدهندگان گفتند زمانی که مرد دیگری به او میگوید «قربان» آنها فکر میکنند او یک «عوضی است که میخواهد برتری خود را با مهربانی و لطف نشان دهد.»
به جای استفاده از این القاب میتوانید نام واقعی افراد را یاد بگیرید.
این قضیه نیازی به توضیح ندارد ولی بیشتر از آن چه فکر کنید رخ میدهد! به طور کلی، فکر خوبی نیست افرادی که جزو اعضای خانواده یا دوستان نزدیک شما نیستند را لمس کنید. با این حال، در فهرست روشهای لمس کردن، «کشیدن دست نوازش روی سر» افراد آشنا گزینه بهتری به عنوان مثال از «ضربه زدن»، «پشت سر زدن» یا «نیشگون گرفتن» است و موارد خاصی وجود دارد که ناز کردن یا آهسته دست کشیدن روی پشت یا شانه افراد کاملا پسندیده است.
ولی دست نوازش روی سر افراد کشیدن هرگز قابل قبول نیست. اگر دست روی سر کسی بکشید، آنها ناچارا مجبور میشوند به سمت بالا و شما نگاه کنند، اغلب اوقات با گیجی و شاید تلاش برای این که دست شما را دور کنند و شما عملا در وضعیت ناخوشایند «نگاه از بالا به پایین به آنها» قرار میگیرید.
بنابراین اگر سر کسی در دسترس شما برای نوازش قرار دارد، به عنوان مثال قد آنها به مراتب از شما کوتاهتر است یا در یک ویلچیر یا روی یک صندلی اداری نشستهاند و احساس میکنید میخواهید دستتان را روی سر آنها بکشید، فورا از آن جا فرار کنید!
نام بردن از افراد مشهور یک روش قدیمی و کاملا تابلو برای نشان دادن برتری است. چه در مورد این قضیه صحبت کنید که پسر رئیس جمهور هفته گذشته در باشگاه ورزشی شما بود یا با دختر شهردار استان خود دوست هستید، همیشه این نوع حرف زدن نشان میدهد فکر میکنید افراد مشهور واقعا مهم هستند.
اشکالی ندارد از حضور یک فرد مشهور یا یک شخصیت قدرتمند در کنار خود هیجانزده شوید و تجربه خود را انتقال دهید. مشکل زمانی است که به نام یک فرد مشهور اشاره میکنید و بعد طوری عمل میکنید که انگار چیز خاصی نیست که نشان میدهد از نظر شما این افراد به اندازه کافی مهم هستند که به آنها اشاره کنید ولی همچنین خودتان را در سطح آنها قرار میدهید.
با هرکسی که صحبت میکنید، با این نوع حرف زدن این پیام را انتقال میدهید «من افراد مهم را میشناسم، بنابراین من مهم هستم.» از نظر این افراد این رفتار برتریجویی و همچنین کمی ترحمبرانگیز بودن را نشان میدهد.
این جمله که مانند این نظر است «آه، واقعا شرم به تو» را در همه نوع موقعیتی میتوان استفاده کرد، ولی تقریبا همیشه از نظر افراد نشان دادن مهربانی ولی برتری است. از آن دست جملاتی که یک پدر یا مادر خشمگین به کودک خود میگوید، بنابراین زمانی که یک فرد بزرگسال آن را به دیگری میگوید شبیه به سرزنش است.
به عنوان مثال فکر کنید با کسی دارید بحث سیاسی میکنید و طرف مقابل بگوید «بی خیال! خودت بهتر از اینا میدونی!» امکان ندارد فکر نکنید او دارد دیدگاه شما را به عنوان بچهگانه و کوتهنگری بودن تحقیر میکند.
حتی اگر در حال انجام کاری مانند سیگار کشیدن باشید که مشخص است برای سلامتیتان ضرر دارد و فردی بگوید «بی خیال، خودت بهتر از اینا میدونی»، این حرف مانند یک سرزنش پدرانه است که احتمالا شما را وارد یک حالت دفاعی «به من نگو چکار کنم نکنم» میبرد و دوست دارید فقط برای این که لج طرف مقابل را در آورید بیشتر سیگار بکشید!
اگر با نظر فردی مخالف هستید، گفتن مستقیم آن اشکالی ندارد. اگر با انتخابهای آنها برای سبک زندگیشان مخالف دارید، معمولا بهترین راهکار این است سرتان به کار خودتان گرم باشد.
منبع: entrepreneur.com
باید اعتراف کنم زمانی که سامسونگ گوشی گلکسی فولد را در کنفرانس توسعهدهندگان خود در سال ۲۰۱۸ به نمایش گذاشت، من این محصول مفهومی را باور نکردم.
بدون شک، این فناوری چشمگیر بود ولی تنها قصد داشت توجه عموم را به خود جلب کند. تنها مزیتی که میتوانستم برای نمایشگرهای تاشو تصور کنم این بود که باعث میشدند گوشیهای با اندازه معمولی کوچکتر باشند.
سپس به ۲۰۱۹ میرسیم و فاجعه گلکسی فولد ثابت کرد که حق با من بوده است. نسل اول گوشیهای تاشو سامسونگ به سادگی آسیب دید و واقعیتش را بخواهید مفهوم یک گوشی که به شکل یک تبلت باز شود برای من جذاب نبود.
کمی به جلوتر آمدیم و شرکت موتورولا گوشی Razr را معرفی کرد تا کمی امید در این طیف از محصولات را زنده کند ولی اوضاع مجددا زمانی زشت شد که شکایتهایی در مورد کیفیت پایین و کاربرپذیری کلی بی فایده این گوشی شنیده شد.
تا این که هفته گذشته سامسونگ همه چیز را متحول کرد. غول کرهای رسما از گوشی گلکسی زد فلیپ رونمایی کرد یک گوشی ۶.۷ اینچی مانند Razr موتورولا که به دو نیم تا میشود. ولی سامسونگ موفق شده بود از یک «شیشه فوقالعاده نازک» استفاده کند تا نمایشگر تاشوی این گوشی در مقایسه با مدلهای مشابهی که دیده بودیم مقاومتر باشد.
مهمتر از همه شرکت کرهای ثابت کرد هدف نهایی گجتهایی که تا میشوند این است که جمعوجورتر باشند.
زد فلیپ اولین نسل از یک گوشی هوشمند تاشو است که معنای واقعی یک محصول تاشو را در خود دارد. فروش این گوشی از روز ولنتاین شروع شد و حالا قصد داریم تجربه ۲۴ ساعت کار خود با آن را با شما در میان بگذاریم.
تا انتهای این مطلب همراه روکیدا باشید.
حتی پس از این که فقط مدت نسبتا کوتاهی را با زد فلیپ سپری کردم، ولی زمانی که از گوشی پیکسل خود استفاده میکنم احساس عجیبی دارم که نمیتوانم آن را تا کنم. حتی متوجه شدم گاهی سعی میکنم گوشی معمولیام را خم کنم، انگشتان من وسوسه تا کردن زد فلیپ را به نحوی دارند که انگار به دنبال یک فیجت اسپینر (فرفره بیقراری) خیالی میگردند.
نمایشگرهای تاشو بیشتر مستعد آسیب بودند ولی «شیشه فوقالعاده نازک» سامسونگ روی این گوشی در مقایسه با دو گوشی گلکسی فولد و Motorola Razr یک پیشرفت ملموس حس میشود.
این شیشه محکمتر است و حتی زمانی که چندین مرتبه انگشت شست خودم را به عنوان اهرم فشار دادم تا گوشی را بتوانم با یک دست ببندم به راحتی طاقت آورد.
تا کردن زد فلیپ پیش از این که آن را در جیب کتم قرار دهم همچنین باعث شد بیشتر از ایمنی آن مطمئن شوم. انگشتان من گاهی اوقات زمانی که دستانم را داخل جیب میکنم تا گرم شوند صفحه قفل نمایش گوشی پیکسلم را فعال میکنند که نتیجه آن تصادفا رد کردن یک آهنگ در اسپتیفای یا وارد کردن قفل پینهای طولانی است.
زمانی که چنین اتفاقهایی رخ میدهد مشکل خاصی نیست ولی به آدم یک حس خوبی دست میدهد زمانی که گلکسی زد فلیپ را در جیب میگذارد و شاهد چنین مواردی دیگر نیست. همچنین یک حس عجیب رضایتبخش در مورد بستن فیزیکی گوشی قبل از کناری گذاشتن آن وجود دارد که باعث میشود احساس کنید بیشتر در زمان حال و جریان زندگی هستید.
البته، زمانی که یک پیام دریافت میکنید باید پیش از این که بتوانید پاسخ دهید برای باز کردن گوشی بیشتر محتاط باشید. بسته به روشی که انتخاب میکنید میتوانید فلیپ را با یک دست باز کنید که کاری سریع و ساده خواهد بود یا با دو دست که بیشتر طول میکشد.
ولی طبق تجربهای که من داشتم کیفیت ساخت این گوشی به اندازه کافی خوب است که بتوانید آن را با زور و کمی سریعتر باز کنید و نگران شکستن لولا نباشید. من به راحتی در عرض دو ساعت به متخصص باز کردن این گوشی با یک دست تبدیل شدم.
نکته قابل تحسین دیگر لولا است. سامسونگ از آن به عنوان یک «سیستم تاشو توقف آزاد» یاد میکند که اگر گویش بازاریابی این شرکت را کنار بگذاریم نشان میدهد گوشی را میتوان تا کرد تا در هر زاویه دلخواه باز شود. برخلاف Razr که تنها زمانی که کاملا بسته یا باز نباشد قابل استفاده نیست، لولای زد فلیپ از صفر تا ۱۸۰ درجه مقداری مقاومت یکسان به وجود میآورد.
به عنوان مثال غیر ممکن است زمانی که با یک نفر با عصبانیت صحبت میکنید برای اتمام صحبت سریعا گوشی را ببندید چون باعث قطع تماس نخواهد شد. باید دستگاه را کاملا عمدا ببندید و انتظار نداشته باشید به سادگی نسل ابتدایی Razr باشد. گرچه مشکل خاصی نیست.
من ترجیح میدهم کیفیت لولای دستگاهم بالا و قابل اطمینان باشد تا این که به شکل دراماتیکی صحبت خود با کسی را قطع کنم.
اما این لولای محکم همچنین باعث میشود زد فلیپ به سادگی مانند یک لپتاپ کوچک روی میز قرار گیرد تا نیمه بالایی نمایشگر را در هر زاویه دیدی که دوست داشته باشید بتوانید تنظیم کنید.
زمانی که گلکسی زد فلیپ را در حدود زاویه ۱۲۰ درجه یا کمتر تا میکنید، حالت «Flex Mode» فعال میشود تا رابط کاربری برای استفاده مبتکرانهتر به دو نیم تقسیم شود.
به عنوان مثال این حالت در اپلیکیشن گالری تصاویر را در قسمت بالایی قرار میدهد و پنل پایینی به یک ناحیه شبیه به ترکپد تبدیل میشود تا بتوانید به صورت افقی روی صفحه سوایپ کرده یا در بین تصاویر خود اسکرول کنید.
در حال حاضر، Flex Mode تنها با اپلیکیشنهای گالری، دوربین، Duo و قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر کار میکند ولی سامسونگ میگوید که یک SDK برای توسعهدهندگان دارد و با گوگل همکاری خواهد کرد تا سطح سازگاری آن به طور کلی با اندروید بیشتر شود.
ولی ویژگی که بیشتر از همه در مورد این لولا دوست داشتم قابلیت قرار دادن زد فلیپ روی هر سطحی به نحوی است که دوربین سلفی به طرف شما باشد، به عبارت دیگر به راحتی بدون استفاده از دست تماس تصویری برقرار کنید.
به عنوان فردی که هر سال باید برای تبریک سال جدید چینی به خانه زنگ بزند، این که به سادگی بتوانم گوشیام را پایین بگذارم و دو پرتقال را اطراف دوربین جلو حرکت دهم مانند یک هدیه از سوی خدا است. (پرتقال یکی از متداولترین نمادهای غذایی سال جدید چینی است)
قبلا مجبور بودم موقع تبریک عید به والدینم گوشی پیکسل ۳ را به دسته مبلم تکیه دهم و هر زمان که گوشی یک هشدار جدید دریافت میکرد روی زمین میافتاد. سیستم خود حمایتی که زد فلیپ دارد به شکل تعجببرانگیزی هوشمندانه است.
شاید دلیل آن شیشه باشد ولی خط تایی که از بین نمایشگر زد فلیپ میگذارد در مقایسه با سایر نمایشگرهای تاشو کمتر مشخص است. زمانی که گوشی به حالت تمام باز است به سختی دیده میشود و واقعا زمانی که از یک زاویه به آن نگاه کنید قابل دیدن است.
همچنین زمانی که من انگشت شستم را روی این پنل نمایش با نسبت تصویر ۲۱.۹:۹ بالا و پایین میکنم و زیر انگشتانم یک نوع برآمدگی را حس میکنم، یک احساس رضایتبخش و عجیب دارم.
نمایشگر در جای خود باقی میماند و تکان نمیخورد، برخلاف نمایشگر Razr که در واقع زمانی که آن را باز و بسته میکنید به طرف بالا و پایین جابهجا میشود.
پنل نمایش اولد پلاستیکی گوشی Razr شبیه به یک رول از نوار چسب است که کسی آن را کنده و دوباره سعی کرده است سر جای خود بچسباند اما یک شکاف در این بین به جا گذاشته است.
علاوه بر این، گوشی تاشو موتورولا هر زمان که آن را میبندید یک صدای غژغژ آزاردهنده در میآورد ولی خوشبختانه زد فلیپ بی صدا است.
همانطور که از صحبتهایم تا الان باید متوجه شده باشید کیفیت لولای گلکسی زد فلیپ و همچنین نمایشگر Dynamic AMOLED آن که محتویاتش زیر نور خورشید به سادگی قابل خواندن است من را تحتتاثیر زیاد قرار داد. ولی چند نکته نه چندان دوستداشتنی نیز وجود داشت.
بزرگترین شکایت من مفید بودن نمایشگر ۱.۱ اینچی در بیرون از گوشی است. اکثر اوقات، این نمایشگر فقط به شما زمان، تاریخ و مقدار شارژ باتری را نشان میدهد. اگر دستتان را روی آن به سمت راست بکشید سه آیکون نوتیفیکیشن و اگر تعداد نوتیفیکیشنهایی بیشتری در حالت انتظار باشند با یک علامت «+۲» میبینید.
اگر دستتان را روی صفحه به سمت چپ بکشید به کنترلهای پخش موسیقی دسترسی دارید که واقعا عالی است. زمانی که پیامی دریافت میکنید، یک پیشنمایش به همراه نوار اسکرول ظاهر میشود تا بتوانید کل پیام را بخوانید (البته اگر به اندازه کافی صبور باشید تا خود گوشی را باز نکنید).
ولی مشخصا نمیتوانید بدون باز کردن گوشی به پیامی پاسخ دهید. اگر قصد دارید زمان بسته بودن زد فلیپ یک عکس سلفی یا معمولی بگیرید، میتوانید از این نمایشگر به عنوان یک نمایاب بسیار محدود استفاده کنید.
این یک شکایت کوچک است، چون این نمایشگر نقش چندان زیادی جدا از نشان دادن اطلاعات ندارد و برای این که به همه چیز تسلط داشته باشید برای باز کردن گوشی نیاز نیست زیاد زحمت بکشید.
اگر واقعا سامسونگ قصد داشت یک نمایشگر در این جا قرار دهد، ای کاش یک پنل نمایش کاربردیتر و بزرگتر را استفاده میکرد. سایر بدنه براق گوشی که به راحتی نیز لک میافتد در مقایسه با گوشی Razr مانند یک فضای هدررفته به نظر میرسد.
موتورلا از یک پنل نمایش حساس به لمس ۲.۷ اینچی استفاده کرده است که روی آن میتوانید برای دیدن نوتیفیکیشنهای بیشتر سوایپ کنید که خود این قضیه به تنهایی در مقایسه با گلکسی زد فلیپ یک مزیت است.
البته دلایل کافی وجود دارد تا گوشی تاشو سامسونگ را ترجیح دهیم مانند سیستم دوربین دوگانه در پنل پشتی. این دو گوشی ۱۲ مگاپیکسل دو لنز عریض با میدان دید ۷۸ درجه و فوق عریض با میدان دید ۱۲۳ درجه هستند.
از تنوع دوربینها واقعا لذت بردم و تصاویری که با این دوربینها گرفتم کیفیت خوبی دارند. خود تصاویر کیفیت استاندارد گوشیهای سامسونگ را دارند یعنی با رنگهای جذاب و شارپ، ولی نباید انتظار کیفیتی در حد دوربین جدیدترین گوشیهای آیفون، پیکسل یا حتی سری جدید گلکسی اس ۲۰ خود سامسونگ را داشته باشید.
ولی حتی دوربینهای معمولی سامسونگ در مقایسه با تک حسگر دوربین عقب Razr موتورولا بهتر هستند.
در حال حاضر، من به اندازه طولانی و کافی این گوشی را در اختیار نداشتم تا ماندگاری شارژ آن را تست کنم. ساعت ۲:۳۰ شب، در حدود ۱۳ ساعت پس از یک مرتبه شارژ کامل، ۳۱ درصد از شارژ باتری باقی مانده بود.
اکثر اوقات، من در حال پیام دادن به دوستانم در تلگرام، اضافه کردن استوری به حساب اینستاگرامم و گشتوگذار در فید آن بودم. همچنین در توئیتر توئیت فرستادم، با برخی از دوستانم تماس تصویری گرفتم و به همکارانم ایمیل زدم.
حتی یک دست NBA Live بازی کردم. به طور کلی چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ گلکسی زد فلیپ به روانی و راحتی تمامی این کارها را انجام داد ولی در نقد کامل این گوشی قابلیتهای آن را بهتر به چالش میکشیم.
همچنین به وقت بیشتری نیاز داریم تا دوام زد فلیپ را بیشتر بررسی کنیم. گوشی من تصادفا از روی میز یک رستوران روی زمین افتاد و به یک گوشه خراشیده شد. در زمان استفاده از این گوشی باید مراقب باشید چون اصلا مقاوم به آب یا گرد و غبار نیست.
بزرگترین شکایتی که دارم این است که دوست ندارم این گوشی را که به عنوان تست گرفته بودم به سامسونگ پس بدهم. من خیلی زود به یک گوشی با اندازه معمولی که بتوانم آن را به دو نیم تا کنم و در جیبم بگذارم عادت کردم.
به طور کلی، دوست داشتم دوربینها بهتر، شاید طراحی شیکتر و نمایشگر خارجی مفیدتر بود. اما به عنوان اولین نسل از دستگاهی که به این شکل تا میشود، گلکسی زد فلیپ یک نمونه فوقالعاده قانعکننده است. این شکل گوشی پتانسیل فراوانی دارد.
هرچه سامسونگ به بهبود و اصلاح زد فلیپ ادامه دهد، مطمئن هستم نسلهای بعدی تنها بهتر خواهند شد. متاسفانه، ظاهرا سامسونگ تنها تعداد محدودی از این گوشی را راهی فروشگاهها کرده است.
بنابراین مدت زمانی فرصت داریم تا با نقد کامل این گوشی شما را بهتر نسبت به خرید این محصول ۱۳۸۰ دلاری راهنمایی کنیم.
منبع: engadget.com
روند ورود اعضای جدید خانواده گلکسی A به بازار شروع شده است و سردمداران نسل جدید دو گوشی گلکسی A71 و A51 هستند.
ظاهرا تاکید اعضای سری جدید روی استفاده از نمایشگر حفرهای است، گرچه باید انتظار چیپستها و دوربینهای بهروزرسانی شده را نیز داشته باشید و گلکسی A71 تمامی این خصوصیات را در کنار سیستم عامل جدید اندروید ۱۰ و لانچر اختصاصی One UI سامسونگ دارد.
در واقع، Galaxy A71 ظاهرا به اندازه کافی تغییر کرده است تا کاربران A70 گوشی خود را به آن ارتقاء دهند یعنی شاهد استفاده از یک بریدگی نمایشگر کوچکتر، یک چیپست جدیدتر، یک مجموعه دوربین با دقت بالاتر و تعداد بیشتر و لانچر One UI و اندروید جدیدتر هستیم.
از طرف دیگر، همچنان طراحی Glasstic در اعضای گلکسی A جذابیت خود را حفظ کرده است و خبری از ضد آب بودن نیست. باتری بزرگ ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت و شارژ سریع نیز امتیازهای افزوده ماجرا هستند.
استفاده از چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ به نوعی به یک هنجار در بین گوشیهای میانرده تبدیل شده است و گوشی جدید گلکسی A71 از آن استفاده میکند، بنابراین گیمرها باید از توجه سامسونگ به آنها قدردانی کنند.
سپس به دوربین ۶۴ مگاپیکسل میرسیم که محصول جدید سامسونگ نیز از آن استفاده میکند و از طرفی باید به دوربین اختصاصی ماکرو اشاره کنیم که شاید یکی از جذابترین قابلیت فعلی گوشیهای هوشمند است و در A71 نیز حضور دارد.
باید سامسونگ را بابت نمایشگر کوچکتر نمایشگر امولد تحسین کنیم ولی پشتیبانی از استاندارد HDR10 میتوانست یک ارتقاء مهمتر از چند عدد پیکسل بیشتر در نمایشگر باشد. از طرف دیگر مدل چیپست میتوانست اسنپدراگون 730G باشد. همچنین دوربین ماکرو بدون فوکوس خودکار فایدهای ندارد و واقعا از گفتن آن خسته نمیشویم.
با این مقدمه قصد داریم خوب و بد گوشی گلکسی A71 را بررسی کنیم، بنابراین تا انتهای این مطلب همراه تیم روکیدا باشید.
این گوشی در یک جعبه مقوایی جمعوجور به بازار آمده است ولی داخل آن متعلقات زیادی دیده میشود. علاوه بر خود گوشی یک شارژ ۲۵ وات، یک کابل یواسبی تایپ C به C و یک جفت هدفون داخل گوش سامسونگ با یک میکروفون را میبینید.
A70 اولین گوشی گلکسی سامسونگ بود که از یک شارژر USB-PD استفاده میکرد و ظاهرا محصولات سری A قصد ادامه استفاده از آن را دارند. اگر به دنبال ابزار در آوردن سیم کارت میگردید باید کاور جعبه را برگردانید، چون داخل آن قرار گرفته است.
بخواهیم در یک جمله Galaxy A71 را توصیف کنیم باید بگوییم یک گوشی بزرگ با یک نمایشگر عریض و یک ظاهر باریک. در واقع این گوشی بزرگترین نمایشگری که یک گوشی مدرن گلکسی این روزها میتواند داشته باشد را دارد و از حداقل بریدگی یعنی نوع حفرهای آن بهره میبرد.
گلکسی A71 یک محصول دیگر سامسونگ با طراحی Glasstic است یعنی از شیشه و پلاستیکی ساخته شده است که ظاهر آن به شیشه شباهت دارد. نمایشگر سوپر امولد ۶.۷ اینچ این گوشی را شیشه محافظ گوریلا گلس ۳ پوشانده است و بنابراین بخش شیشهای گوشی را تشکیل میدهد، در حالی که بدنه باریک و پنل پشتی جذاب از پلاستیک براق ساخته شدهاند.
پنل نمایش امولد احتمالا همان چیزی است که در گوشی گلکسی A70 دیده بودیم یعنی یک پنل ۶.۷ اینچ با دقت توسعهیافته فول اچدی و گوشههای گرد. ولی به جای بریدگی قطرهای شکل برای میزبانی دوربین سلفی، حالا از یک حفره استفاده شده است تا داخل آن دوربین جلو ۳۲ مگاپیکسل قرار گیرد.
گوریلا گلس ۳ اکثرا تخت است گرچه با ظرافت تمام روی یک لبه جالب ۲.۵ بعدی به پایان میرسد و بنابراین زمانی که گوشی را در دست میگیرید لبههای آن تیز حس نمیشود. حسگر نور محیطی پشت نمایشگر قرار گرفته است، در حالی که توری بلندگو بسیار باریک بوده و بین بدنه و نمایشگر برش خورده است و بنابراین تقریبا دیده نمیشود.
خبری از چراغ وضعیت نیست ولی Galaxy A71 از قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر پشتیبانی میکند. بدون شک بهای استفاده از آن کاهش ماندگاری شارژ باتری است.
برای حفظ حریم خصوصی و سطح امنیت گوشی حسگر اثرانگشت نوری زیر نمایشگر قرار گرفته است. این حسگر از نظر سرعت و دقت بهترین نبوده و علاوه بر آن بخش نرمافزاری نیز کامل نیست. بدون شک قابل استفاده است ولی از کامل بودن فاصله دارد.
در پنل پشتی ترند طراحی جدید یعنی خمیدگیها را مشاهده میکنید ولی یک نوع اصالت در خود دارد که براساس استانداردهای امروزی به معنای تقریبا الگوها و رنگهای بی همتا است.
از طرفی باید به آرایش مجموعه دوربین اشاره کنیم که از زمان استفاده اپل در یک طراحی نامتقارن در آیفون ۱۱ اس، همه چیز غیرقابل پیشبینی شده است و ظاهرا سامسونگ اصلا با این قضیه مشکل ندارد.
مدل مشکی رنگ تحت بررسی ما به شکل تاثیربرانگیزی زیبا است. پنل پشتی شبیه به شیشه است، حس شیشه را در خود دارد و مانند شیشه میدرخشد، به عبارتی یقینا همه را میتواند گول بزند. در این بخش یک الگوی نواری ظریف را میتوانید مشاهده کنید که تنها چند خط اریب مزاحم آن شدهاند.
همه چیز خوب است تا زمانی که مقداری نور به این بخش میخورد و سپس میتوانید متوجه آفرینش مجموعهای از رنگها و سایههای جذاب شوید. بدون شک نمایش شگفتانگیزی است!
طراحی مجموعه دوربین عقب برای این نسل سری A جدید است. تمامی ۴ دوربین یعنی اصلی، فوق عریض، ماکرو عمقسنج در این قالب سیاه رنگ به همراه فلاش الایدی قرار گرفتند. این بخش کمی برآمدگی دارد ولی همچنین تنها عنصری در فضای بیرونی گوشی است که روی آن فلز پیدا میکنید، چون یک چارچوب آلومینیومی کوچک از شیشه دوربین محافظت میکند.
Galaxy A71 یک بدنه پلاستیکی براق، کاملا باریک و به نوعی لیز دارد. در سمت راست آن شیار سیم کارت برای قرارگیری دو سیم کارت و یک کارت حافظه، در سمت راست دکمههای پاور و تنظیم حجم صدا و در پایین جک صوتی، درگاه یواسبی تایپ C، بلندگوی مکالماتی و اسپیکر را پیدا میکنید.
گوشی جدید گلکسی A71 واقعا گوشی هوشمند بزرگی است و با این حال (براساس استانداردهای امروزی) ضخامت و وزن کم دارد. این گوشی فقط ۷ میلیمتر ضخامت و ۱۷۹ گرم وزن دارد تا در مقایسه با A70 به اندازه یک تار مو سبکتر و باریکتر باشد!
گرفتن این گوشی در دست و کار با آن لذت خاصی دارد. بدنه گوشی باعث میشود به اندازه کافی در دست محکم قرار گیرد و از طرفی ظاهر باریک به جا گرفتن راحت آن در جیب و کار با یک دست کمک میکند. این گوشی مانند تمامی برادران مشابه خود ضد آب نیست ولی جدا از آن با یک گوشی هوشمند با کیفیت ساخت بسیار خوب، زیبا و به راحتی دوستداشتنی روبرو هستیم.
Samsung Galaxy A71 نمایشگری مشابه با گلکسی A70 دارد ولی در بخش بریدگی تفاوتها نمایان میشود. با آن که A70 از بریدگی قطرهای شکل محبوب سال ۲۰۱۹ استفاده میکرد، A71 به قطار محصولات ۲۰۲۰ پیوسته و دوربین سلفی داخل یک حفره قرار گرفته است. البته اندازه این حفره به کوچکی بریدگی روی نمایشگر نوت ۱۰ لایت نیست.
نمایشگر از نوع پنل نمایش سوپر امولد به اندازه ۶.۷ اینچ، گوشههای گرد و همانطور که اشاره کردیم بریدگی حفرهای شکل است. دقت آن ۲۴۰۰ در ۱۸۰۰ پیکسل است و نسبت تصویر ۲۰:۹ و تراکم پیکسلی ۳۹۳ پیکسل در هر اینچ دارد.
شیشه گوریلا گلس ۳ از این نمایشگر محافظت میکند تا خیال کاربر کمی از مقاومت آن در برابر ضربه راحت شود.
متاسفانه پشتیبانی از استاندارد HDR10 وجود ندارد و کاربر نمیتواند از محتوای HDR سرویسهای استریم نتفلیکس، آمازون پرایم، اچبیاو یا سرویسهای مشابه استفاده کند.
تنها اپلیکیشنی که اجازه به استریم محتوای HDR میدهد یوتیوب است و ما زمان پخش چنین کلیپهایی متوجه افزایش قابل توجه میزان روشنایی نمایشگر شدیم ولی مطمئن نیستیم سامسونگ از چه نوع استاندارد HDR استفاده کرده است.
به هرحال، میزان نور صفحه بسیار خوب است. حداکثر میزان روشنایی ۴۱۰ نیت است و اگر از گزینه Adaptive Brightness استفاده کنید حتی به ۵۱۵ نیت میرسد. همچنین باید بگوییم حداقل میزان روشنایی یک عدد عالی و برابر با ۱.۷ نیت است.
مانند سایر پنلهای نمایش سوپر امولد سامسونگ، نمایشگر این گوشی قادر به بازتولید دقیق حوزه رنگی متفاوت بسته به محتوا و حالت انتخاب شده نمایشگر است.
حالت Natural screen نسبت به حوزه رنگ sRGB دقیق است و متوسط DeltaE برابر با ۱.۷ دارد، در حالی که حالت Vivid از فضای رنگ DCI-P3 با میانگین DeltaE برابر با ۳.۳ پشتیبانی میکند (گرچه با استفاده از تعادل سفید با دمای رنگ گرمتر میتوانید آن را به ۲.۷ کاهش دهید). حالت دیگری برای تنظیمات نمایشگر وجود ندارد.
گوشی گلکسی A71 سامسونگ باتری به بزرگی مدل A70 دارد یعنی یک سلول لیتیوم یونی ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت. این گوشی از شارژ سریع پشتیبانی میکند و داخل جعبه فروش شارژر دوستداشتنی ۲۵ وات قرار گرفته است. با کمک این شارژر میتوانید در عرض نیم ساعت شارژ باتری را از ۰ به ۵۱ درصد برسانید و شارژ کامل آن ۸۱ دقیقه زمان میبرد.
نتایج تست باتری این گوشی عالی بود! این گوشی توانست در تست گردش در وب با کمک شبکه وایفای ۱۳ ساعت، پخش ویدئو ۱۷ ساعت و تماس به کمک شبکه 3G بیش از ۳۰ ساعت دوام آورد.
نتایج تست باتری را در تصویر زیر میتوانید ببینید.
زمانی که کیفیت صدای خروجی از جک صوتی ۳.۵ میلیمتری این گوشی را بررسی کردیم با یک عملکرد قاطعانه روبرو شدیم. این گوشی زمان اتصال به یک آمپلیفایر فعال خارجی تراک موسیقی مورد نظر ما را با حجم صدای بالاتر از حد متوسط پخش کرد.
استفاده از هدفونها به مقدار متوسط نویز القایی استریو و خیلی کم اعوجاج اینترمدولاسیون را افزایش داد ولی هیچ آسیب دیگری به کیفیت صدا نرسید. باید با اطمینان خاطر برای علاقهمندان به کیفیت صدا باید بگوییم A71 آهنگهای دلخواهتان را با کیفیت عالی پخش میکند.
گلکسی A71 یکی از اولین گوشیهای سامسونگ است که از همان ابتدا مجهز به سیستم عامل اندروید ۱۰ و لانچر One UI 2.0 است.
خیلی خوب است میبینیم مدلهای جدید با بهروزرترین نسخه نرمافزاری عرضه میشوند به جای این که کاربر چند ماه منتظر انتشار یک بهروزرسانی باشد.
قبلا اندروید ۱۰ و لانچر جدید سامسونگ را در چند پرچمدار سامسونگ دیده بودیم، البته در قالب یک بهروزرسانی منتشر شده بودند.
علاوه بر این، نسخه دوم رابط کاربری One UI اصلا با نسخه ابتدایی فرق ندارد به استثنای سیستم مسیریابی مبتنی بر ژستهای حرکتی. اما باید بگوییم بخش نرمافزاری A71 با قابلیت Edge Screen کاربر را غافلگیر میکند.
این قابلیت قبلا برای پرچمدارهای سامسونگ در نظر گرفته شده بود که نمایشگرهای لبه خمیده داشتند و مجموعه قابلیتهای مختلف دارد که حالا در گلکسی A71 که نمایشگر آن اکثرا تخت است، دیده میشوند.
به کمک پنل اج و با کشیدن ساده دست خود روی نمایشگر از یک کنار صفحه میتوانید سریعا به اپلیکیشنها، ابزارها و بخشهای مختلف دسترسی داشته باشید.
میتوانید از بخش تنظیمات مشخص کنید پنل اج در کدام سمت گوشی قرار گیرد و همچنین موقعیت آن را در امتداد لبه گوشی تنظیم کنید. در زیر منو صفحه اج همچنین گزینهای به اسم Edge Lighting را پیدا خواهید کرد؛ قابلیتی که برای نوتیفیکیشنهای مختلف از رنگهای گوناگون استفاده میکند و همانطور که میتوانید حدس بزنید سطح سفارشیسازی آن بسیار بالا است.
امکان مسیریابی با ژستهای حرکتی نیز وجود دارد و میتوانید به شیوه لانچر One UI 1 کارهای خود را انجام دهید. در لانچر جدید سیستم ناوبری شبیه به نسخه بومی اندروید خواهد بود یعنی کشیدن دست روی صفحه از طرفین برای برگشت به عقب و از پایین صفحه به سمت بالا برای رفتن به صفحه هوم یا باز کردن Task Switcher.
شیوه قدیمی مسیریابی کشیدن دست روی صفحه به سمت بالا از سه ناحیه مختلف پایین صفحه است تا عملکرد دکمههای قدیمی روی نمایشگر تداعی شود. اگر از ژستهای حرکتی خوشتان نمیآید همچنین میتوانید نوار مسیریابی روی نمایشگر را فعال کنید.
یک تغییر جالب دیگر در لانچر سامسونگ که به Galaxy A71 نیز راه یافته است حالت تیره است. با استفاده از آن عناصر رابط کاربری به رنگ مشکی و سایههایی از خاکستری تیره در میآیند و حالت تیره اپلیکیشنهایی که با آن سازگار هستند نیز فعال میشود، از جمله اپلیکیشنهای خود سامسونگ و همچنین بسته نرمافزاری گوگل (گرچه هنوز گوگل مپس جزو آنها نیست).
گزینههای بیومتریک گلکسی A71 شامل یک حسگر اثرانگشت اپتیکال و سیستم شناسایی چهره ساده میشود. تجربه استفاده از حسگر اثرانگشت بدون مشکل است و مانند همیشه باید در چندین مرحله اثرانگشت خود را ثبت کنید که کمی خستهکننده بوده ولی با توجه به دقت بالای حسگر نتیجهبخش است.
این حسگر سریعترین نیست و شبیه به حسگرهای اولترا سونیک پرچمدارهای این شرکت حس میشود. رابط کاربری این گوشی لذتبخش است؛ جابهجا شدن عناصر قابل استفاده رابط کاربری به بخش انتهای صفحه باعث میشود به راحتی در دسترس قرار گیرند و همچنین باید طراحی آیکونها را تحسین کنیم.
جدا از آن، تجربه استفاده از رابط کاربری گلکسی A71 لذتبخش است. تغییر عناصر قابل استفاده رابط کاربری به سمت انتهای صفحه دسترسی به آنها را سادهتر میکند و به دفعات از سوی کارشناسان تحسین شده است و همچنین باید طراحی آیکونها را عالی اعلام کنیم.
Samsung Galaxy A71 از چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ (مدل غیر G) استفاده میکند که یکی از برترین چیپستهای میانرده کوآلکام است. این چیپست ارتقاء یافته مدل اسنپدراگون ۶۷۵ داخل A70 است و هستههای جدیدتر پردازنده و پردازنده گرافیکی دارد، علاوه بر این براساس یک گره ۸ نانومتری LPP ساخته شده است و بنابراین باید از نظر مصرف توان کارآمدتر باشد.
اسنپدراگون یک پردازنده هشت هستهای با دو هسته کریو ۴۷۰ گلد (کورتکس A76) با سرعت کلاک ۲.۲ گیگاهرتز و ۶ هسته کریو ۴۷۰ سیلور (کورتکس A55) با سرعت کلاک ۱.۸ گیگاهرتز است. پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۱۸ مسئول کارهای گرافیکی بوده که بهتر از مدل آدرنو ۶۱۲ داخل گلکسی A70 است.
در پایان، گلکسی A71 با حافظه داخلی ۱۲۸ گیگابایت UFS 2.1 در دو مدل با ۶ یا ۸ گیگابایت عرضه شده است.
پردازنده اسنپدراگون ۷۳۰ بدون شک بهترین پردازنده میانردهای است که این روزها میتوانید تهیه کنید و گوشی جدید سامسونگ در صدر تستهای Geekbench قرار میگیرد.
پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۱۸ روی کاغذ امیدوارکننده به نظر میرسد و در مدیریت محتوای فول اچدی قدرت بیشتر از کافی خود را ثابت میکند. نتایج بنچمارکها دو برابر امتیاز بیشتر در مقایسه با آدرنو ۶۱۲ نسل قبلی A70 را نشان میدهد و در بین میانردهها یکی از قدرتمندترین پردازندههای گرافیکی است.
سپس به بنچمارک ترکیبی AnTuTu میرسیم که گوشی سامسونگ را در وسط نمودار قرار میدهد.
نتایج تستها به عالی بودن گلکسی A71 به عنوان یک محصول میانرده اشاره میکنند. گرچه قیمت این گوشی در هنگام عرضه کمی بالا است و با همین پول میتوانید گلکسی s10e را بخرید که قدرت به مراتب بیشتر دارد، البته باید سلیقه افراد در اندازه گوشی را نیز در نظر گرفت.
چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ یک تراشه بسیار قدرتمند است و بدون نقص از عهده تمامی وظایف و بازیها بر میآید. علاوه بر این، چیپست مورد نظر داغ نمیکند و خبری از افت سرعت گوشی نیست.
مجموعه دوربین این گوشی در پنل پشتی تاریخچه مفصلی برای خود دارد. در گلکسی A70 شاهد استفاده از سه لنز ۳۲، ۸ و ۵ مگاپیکسل بودیم. ۶ ماه بعدتر گوشی Galaxy A70s با سه دوربین ۶۴، ۸ و ۵ مگاپیکسل عرضه شد و حالا گلکسی A71 در کنار آنها دقت دوربین فوق عریض را افزایش داده است و یک لنز ماکرو ۵ مگاپیکسل نیز به معادله اضافه شده است.
به عبارت دیگر، Galaxy A71 چهار دوربین دارد که شروع آنها با لنز اصلی تتراسل ۶۴ مگاپیکسل یعنی حسگر ISOCELL Bright GW1 سامسونگ است. سپس به دوربین فوق عریض ۱۲ مگاپیکسل میرسیم که نسبت به حسگر ۸ مگاپیکسل گوشیهای قبلی گلکسی A ارتقاء یافته است.
دو دوربین دیگر عبارتند از لنز ماکرو و عمقسنج ۵ مگاپیکسل. بدون شک یک فلاش الایدی نیز به همراه آنها است.
در جلو و داخل حفره نمایشگر دوربین سلفی ۳۲ مگاپیکسل Quad Bayer خودنمایی میکند.
اپلیکیشن دوربین همان آشنای همیشگی است که در سایر محصولات سامسونگ دیده میشود و فقط چندین تغییر طراحی دارد مانند فونت بزرگتر برای حالات عکاسی.
از نظر عملکرد محیط اپلیکیشن دوربین تقریبا فرقی نکرده است. کشیدن دست روی صفحه به چپ و راست حالات مختلف عکاسی را باز میکند و همچنین یک گزینه برای تغییر ترتیب آنها یا حذف هر کدام از حالتها از نمایاب وجود دارد. کشیدن دست روی صفحه به صورت عمودی در هر جهت باعث جابهجایی بین دوربین عقب و جلو میشود.
آیکون تنظیمات در گوشه بالا سمت چپ صفحه قرار دارد و میتوانید توسط آن روی دوربینها کنترل داشته باشید. در این بخش تنظیماتی مانند دقت ویدئو، اطلاعات لوکیشن و غیره را پیدا میکنید.
همچنین میتوانید گزینه بهینهسازی کیفیت صحنه را خاموش یا روشن کنید و حالت HDR را روی گزینه خودکار یا تنظیم دستی قرار دهید. از طرفی روی نمایاب گزینه انتخاب نسبت تصویر وجود دارد که میتوانید با انتخاب گزینه مورد نظر تصاویر ۶۴ مگاپیکسل با نسبت تصویر ۴:3H یا ۱۶ مگاپیکسل ۴:۳ معمولی بگیرید.
یک حالت عکاسی حرفهای نیز وجود دارد و با توجه به کلاس گوشی نباید انتظار داشته باشید تنظیمات زیادی در اختیار شما قرار دهد. تنها میتوانید مقدار ایزو (از محدوده ۱۰۰ تا ۸۰۰)، جبران نوردهی (-۲/+2EV در گامهای ۰.1EV) و تعادل سفید (براساس دمای نور) را تغییر دهید. خبری از تنظیمات تغییر سرعت شاتر و فوکوس دستی نیست.
دوربین اصلی تصاویر خوبی میگیرد ولی از نظر خاصی بهترین نیست. جزئیات به اندازه کافی بوده ولی نمیتوانیم بگوییم فراوان هستند. دامنه دینامیک بسیار خوب است ولی با آن که مقدار آن با فعال کردن قابلیت Auto HDR زیاد میشود ولی در این بین بعضی از جزئیات ریز از دست میروند.
کنتراست خوب است، رنگها زنده و اشباع بوده ولی خوشبختانه بیش از حد نیست. کاهش پارازیت نیز خوب است و ظاهرا سامسونگ حدی را برای آن رعایت کرده است، گرچه بعضی از جزئیات پوششهای گیاهی و جزئیات پیچیده به واسطه آن از بین میروند.
به طور کلی، تصاویر پیشفرض ۱۶ مگاپیکسل برای یک میانرده البته گرانقیمت، بسیار خوب و کافی هستند.
اگر حالت Auto HDR را غیرفعال کنید، جزئیات در نواحی پیچیده بیشتر میشود ولی بهای آن دامنه دینامیک کمتر است.
سپس به حالت عکاسی ۶۴ مگاپیکسل میرسیم. فرآیند ثبت یک تصویر ۶۴ مگاپیکسل توسط یک حسگر Quad-Bayer موزاییک زدایی (demosaicing) یا de-bayering نامیده میشود و با توجه به تمامی مسائل گلکسی A71 از عهده رندر تصاویر نهایی به خوبی بر میآید.
با این حال، افزایش کیفیت تصاویر در مقایسه با نمونههای ۱۶ مگاپیکسل با توجه به این که در حالت نمیتوانید از قابلیت Auto HDR یا Scene Enhancements استفاده کنید، کم است.
دوربین فوق عریض ۱۲ مگاپیکسل جدید یک ارتقاء قابل توجه از نظر کیفیت تصویر و دقت در مقایسه با حسگر قدیمی ۸ مگاپیکسل است. سطح جزئیات بیشتر، تصاویر شارپتر، دامنه دینامیک به کمک حالت Auto HDR افزایش پیدا میکند، رنگها شفافتر و سطح پارازیت کم نگه داشته میشود.
بدون شک این لنز ۱۳ میلیمتری به شما اجازه میدهد سوژههای بیشتری را داخل قاب قرار دهید و اصلاح خودکار لنز عملکرد خوبی در اصلاح تصاویر ساختمانها دارد.
حالا به تصاویر ماکرو ۵ مگاپیکسل میرسیم. تصاویری که ما گرفتیم به اندازه کافی خوب هستند ولی دوربینهای ماکرو گوشیهایی مانند ردمی نوت ۸ پرو و K30 در ثبت جزئیاتی که با چشم عریان دیده نمیشوند عملکرد بهتری داشتند.
دوربین ماکرو این گوشی یک فوکوس ثابت در فاصله ۵ سانتیمتری دارد و اگر به درستی این فاصله را رعایت نکنید (واقعا به درستی!) تصاویر محو خواهند افتاد. در حقیقت، از هر ۶ تصویری که گرفتیم تنها یکی از آنها در بهترین حالت با فوکوس درست گرفته شد.
تصاویر ۱۶ مگاپیکسلی که در شب با دوربین اصلی میگیرید ملایم هستند ولی رنگها حفظ شدهاند و سطح پارازیت پایین است. اکثر نواحی بسیار روشن ولی برش خوردهاند و برای همین توصیه میکنیم از حالت عکاسی در شب (Night mode) یا HDR استفاده کنید.
استفاده از حالت عکاسی در شب باعث برش تصاویر به مرکز ۱۲ مگاپیکسلی آنها میشود ولی نه تنها جزئیات را به نواحی بسیار روشن بر میگرداند بلکه سطح جزئیات نواحی سایهدار و آسمان را بیشتر میکند. ثبت و ذخیره تصاویر یک یا دو ثانیه طول میکشد، بنابراین توصیه میکنیم از این حالت زمانی که نیاز است استفاده کنید.
تصاویر ۱۲ مگاپیکسل دوربین فوق عریض اصلا بد نیستند. بدون شک پارازیت بیشتر و جزئیات کمتر در مقایسه با تصاویر دوربین اصلی دارند و تاریکتر نیز هستند ولی جزو بهترین تصاویری قرار میگیرند که در شب با این نوع دوربینها گرفتیم.
دوربین فوق عریض نیز قادر به استفاده از Night Mode است و همیشه به استفاده از آن توصیه میکنیم. نتیجه نهایی تصاویر به مراتب روشنتر با جزئیات بیشتر و پارازیت کمتر است.
Galaxy A71 تصاویر پرتره خوبی میگیرد. شناسایی سوژه و جداسازی آن از پسزمینه بسیار خوب است و افکت بوکه در تنظیمات پیشفرض ۷/۵ آن بسیار خوب است (میتوانید آن را پیش یا پس از ثبت عکس تغییر دهید).
امکان استفاده از قابلیت HDR با حالت Live Focus نیز وجود دارد که کمتر در گوشیهای با قابلیت عکاسی پرتره دیده میشود.
با توجه به این که دوربین جلو یک حسگر Quad Bayer است انتظار داشتیم خروجی تصاویر به کمک فناوری ترکیب ۴ پیکسل در یک پیکسل ۸ مگاپیکسل باشد ولی به هر دلیلی آنها ۱۲ مگاپیکسل هستند.
ما چنین رفتاری را در دوربین عقب اصلی گلکسی A60 و عقب و جلو گلکسی A70 و گلکسی A51 نیز دیده بودیم. به نظر ما گوشی ابتدا تصاویر ۳۲ مگاپیکسل را به ۸ مگاپیکسل تبدیل میکند و سپس به ۱۲ مگاپیکسل تغییر اندازه میدهد تا عدد نهایی بهتر به نظر برسد.
یک حالت عکاسی ۳۲ مگاپیکسل نیز وجود دارد ولی خبری از HDR نیست، بنابراین بهتر است از آن دوری کنید.
تصاویر سلفی قابل قبول هستند و رنگهای خوب و دامنه دینامیک عریض دارند. جزئیات در حد یک دوربین سلفی خوب است.
به هرحال، دوربین سلفی حالات عکاسی معمولی (عریض) و بسته (زوم شده) دارد، گرچه با توجه به این که در جلو فقط یک دوربین دیده میشود، عکاسی زوم توسط برش مرکز از تصویر ۱۲ مگاپیکسل انجام میشود و تصویر نهایی یک عکس زوم شده ۸ مگاپیکسل است.
حالت عکاسی پرتره نیز با یک عملکرد قابل قبول وجود دارد ما هیچگونه اشتباهی در پردازش را ندیدیم و همچنین باید با خوشحالی بگوییم حالت HDR نیز وجود دارد. در پایان باید اشاره کنیم میتوانید با دقت کامل دوربین جلو نیز عکس بگیرید.
Galaxy A71 میتواند با دوربین اصلی، فوق عریض و حتی دوربین سلفی خود ویدئوهای 4K بگیرد. نکته عجیب این است که هیچکدام با نرخ ۶۰ فریم در ثانیه ضبط نمیشوند.
ویدئوهای 4K بیتریت تقریبا ۴۸ مگابیت در ثانیه دارند، در حالی که این مقدار برای ویدئوهای فول اچدی ۱۷ مگابیت در ثانیه است و برای هر دو دوربین این اعداد یکسان است. صدا در هر حالت با کیفیت استریو و ۲۵۶ کیلوبایت در ثانیه ضبط میشود.
دوربین اصلی با توجه به کلاس گوشی ویدئوهای 4K و فول اچدی عالی میگیرد. جزئیات نهایی بیشتر از حد کافی بوده و دامنه دینامیک بسیار قابل قبول است و کنتراست و رنگها عالی ثبت شدند.
دوربین فوق عریض را نیز باید به واسطه دامنه دینامیک و کنتراستی که دارد تحسین کرد، گرچه جزئیات نهایی اندکی کمتر هستند و رنگها کمی ظاهر شستهشده دارند.
قابلیت لرزشگیر ویدئو تنها در کیفیت فول اچدی و در اختیار هر دو دوربین عقب است و عملکرد عالی دارد. همچنین باید بگوییم حالت فیلمبرداری Super Steady عملکرد عالی در رفع لرزش ویدئوهای لرزان دارد.
Galaxy A71 یک بهروزرسانی دقیق و کامل در مقایسه با Galaxy A70 است حتی با آن که باعث نخواهد شد مالکان A70، چه برسد به A70s، سریعا گوشی خود را با آن عوض کنند. ولی قدرت آن برای گیمینگ و کیفیت دوربین بیشتر شده است.
گلکسی A71 از طراحی بریدگی حفرهای شکل استفاده میکند ولی این بریدگی در مقایسه با مدلهای گرانقیمتتری گلکسی اس و نوت اندازه بزرگتری دارد. با این حال به همراه مجموعه دوربین عظیم عقب وضعیت ممتاز سری A را نشان میدهد.
به عنوان جمعبندی باید بگوییم Galaxy A71 سامسونگ عملکرد خوبی دارد و یک گوشی هوشمند قدرتمند و جذاب با ارزش خرید بالا است. اما این رقبا هستند که همیشه حرف نهایی را هنگام تصمیم به خرید میزنند.
حرف رقبا که شد باید بگوییم حرفهای زیادی دارند. به عنوان مثال Realme X2 Pro را در نظر بگیرید. این گوشی یک نمایشگر مشابه بزرگ سوپر امولد دارد ولی از طرفی با چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ کاربر را شگفتزده میکند و به جای یک دوربین ماکرو یک دوربین تلهفوتو بهتر دارد.
مدل با ۶ گیگابایت رم و ۶۴ گیگابایت حافظه داخلی این گوشی در مقایسه با A71 ارزانتر است، در حالی که مدل با ۸ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی از نظر قیمت به گوشی سامسونگ نزدیکتر است.
گوشی Mi 9T Pro شیائومی یک نمایشگر ۶.۳۹ اینچ کوچکتر سوپر امولد ولی بدون بریدگی دارد. مسئولیت بخش سختافزاری بر عهده چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ است، در حالی که مجموعه دوربین چهارگانه مانند گوشی Realme X2 Pro به جای دوربین ماکرو یک دوربین زوم دارد.
اگر به دنبال گوشی با مشخصات در سطح گلکسی A71 هستید میتوانید Redmi K30 را در نظر بگیرید که به مراتب قیمت کمتری دارد.
داخل نمایشگر بزرگ ۶.۶۷ اینچی آن دو دوربین سلفی دیده میشود، چیپست مشابه و اسنپدراگون ۷۳۰ (در واقع مدل 730G) است و یک مجموعه دوربین چهارگانه در عقب دارد.
گرچه باید بگوییم محصول ردمی یک پنل نمایش IPS السیدی با نرخ تازهسازی ۱۲۰ هرتز دارد و مزایای آن در تجربه روزانه کار با گوشی آشکار خواهد بود.
اگر قیمت این گوشی برایتان بسیار بالا است میتوانید نگاهی نیز به گلکسی A51 بیاندازید. این گوشی حداقل ۱۳۰ یورو قیمت کمتر داشته ولی با این حال یک نمایشگر ۶.۵ اینچ سوپر امولد با کیفیت دوربین مشابه دارد. از نظر قدرت و عملکرد A51 در مقایسه با A71 پایینتر قرار میگیرد ولی اگر زیاد به بازی علاقه نداشته باشید، به مشکل بر نخواهید خورد.
Galaxy A71 ارتقاء کیفیت ملموسی در مقایسه با A70 داشته است. مجهز به یک بریدگی نمایشگر کوچکتر، عملکرد سریعتر، دوربین بهتر و اندروید و لانچر One UI جدیدتر است. اما سایر گوشیهای گلکسی A که قبل از آن به بازار آمدهاند، A71 نه تنها قیمت بالا دارد بلکه قیمت آن رقابتی نیز نیست.
با توجه به این که شیائومی و ریلمی چپ و راست گوشیهایی با مشخصات در حد پرچمدار میسازند، یک گوشی میانرده در بازار کار سختی دارد. ما واقعا عقیده داریم آینده محصول جدید سامسونگ پس از افت قیمت آن روشنتر خواهد بود.
منبع: gsmarena.com
رونمایی از گوشی Galaxy Z Flip غیرمنتظره نبود ولی تعداد افراد خیلی کمی انتظار داشتند این اتفاق در رویداد Unpacked سامسونگ و به همراه اعضای جدید خانواده گلکسی اس ۲۰ انجام شود. نکته بهتر ماجرا امکان پیش خرید این گوشی همانند سری جدید اس است. قیمت این گوشی حتی مشخص شده است و کسی از آن تعجب نمیکند. اولین الماس تاشو عمودی سامسونگ ۱۳۸۰ دلار قیمت خواهد داشت.
این گوشی گرانقیمت است و سختافزاری داخلی ممتازی دارد ولی حتی جدا از آن بابت پولی که پرداخت میکنید یک گوشی هوشمند خوب به دست میآورید. اگر بخواهیم مقایسه کنیم از این نظر به مراتب با محصول بهتری از Razr 2019 موتورولا روبرو هستیم.
بدون شک در آیندهای نزدیک این دو گوشی به دفعات با یکدیگر مقایسه خواهند شد. ولی Z Flip جدا از سختافزار داخلی و مهمتر از هر چیزی یک محصول عالی است و واقعا بخواهیم بگوییم ما را کاملا شگفتزده کرد.
غول کرهای مشخص است موفق شده است از تجربه گوشی گلکسی فولد، فاجعه مربوط به ماندگاری نسل اول نمایشگر تاشوی آن و عواقب بعدی آن درس بگیرد و محصولی تاشو بسازد که هیجانانگیز باشد.
یک مکانیسم لولای خطی کاملا جدید، مشخصات سختافزاری بینظیر و جزئیات کوچک مانند یک لایه محافظ که گرد و غبار و ذرات را بیرون نگه دارد از جمله تدابیر جدید سامسونگ است. در کنار آن باید استفاده از سطح واقعا شیشهای تاشو روی نمایشگر Z Flip در مقایسه به پلاستیک در گلکسی فولد و همچنین موقعیت هوشمندانه کلیدهای کنترلی و استفاده از شکل و اندازه جدید اشاره کنیم.
با این مقدمه قصد داریم در این مطلب گوشی گلکسی Z Flip سامسونگ را بررسی کنیم. تا انتها همراه روکیدا باشید.
در یک جمله باید گفت گلکسی Z Flip بدون شک زیبا است. حتی اگر شکل و اندازه جدید آن از نظرتان به ویژه مفید نباشد، جذابیت آن را نمیتوانید منکر شوید. زمانی که این گوشی را تا میکنید ممکن است با یک محصول جمعوجور اشتباه گرفته شود. سامسونگ یقینا یک محصول فوقالعاده گرانقیمت ولی باشکوه ساخته است.
ترکیب ظاهر ممتاز شیشهای، لبههای گرد، حالت کاملا تخت زمان تاشدن که به لطف طراحی تخصصی لولای جدید رخ میدهد غیرقابل انکار هستند. حال این موارد را در کنار ویژگیهای متعدد این گوشی قرار دهید مانند توانایی Z Flip در گرفتن تصاویر سلفی با دوربین خارجیاش تا بهتر متوجه منظور ما شوید. حتی میتوانید این گوشی را روی میز قرار دهید و با دوربین جلو آن یک عکس شخصی زیبا بگیرید، امتیازهایی که به احتمال خیلی زیاد توجه خریداران زن را جلب خواهد کرد.
اما معنای حرف ما این نیست که Z Flip برای سایرین نمیتواند جذاب باشد. برعکس، با نگاه به طراحی کلی آن شباهتهای خیلی زیادی با گوشی گلکسی فولد دیده میشود. گرچه، کاملا مشخص است سامسونگ دستی روی سر و روی محصول اولیه خود کشیده است.
طراحی لولا به ویژه مانند یک جهش عظیم به جلو حس میشود. خبری از شکاف هوا نیست و از طرفی همچنین یک حرکت روان و خطی را هنگام باز و بسته کردن گوشی میبینیم.
مجددا بخواهیم مقایسه کنیم لولای Z Flip به نسبت گلکسی فولد به مراتب بیشتر شبیه به لولای یک لپتاپ است. زمانی که گوشی را تا میکنید صدای «چفت شدن» به کمک آهنربا شنیده نمیشود و زمانی که آن را باز میکنید نیز خبری از یک حرکت «ناگهانی» نیست. بلکه در تمامی این حالات یک نوع اصطکاک بین لولا و بدنه حس میشود.
با این حال گوشی چه در حالت بسته و چه باز کاملا در جای خود ثابت حس میشود. حرکت خطی به Z Flip اجازه میدهد در یک موقعیت نیمه باز محکم و ثابت بماند. حالتی که سامسونگ در بخش نرمافزاری این گوشی واقعا روی آن تاکید داشته است با مواردی مانند کنترلهای اختصاصی که در نیمه پایین نمایشگر و رابط کاربری در نیمه بالا حضور دارند. در بخش کاربردپذیری این گوشی بیشتر به این مسائل رسیدگی میکنیم.
لولا کاملا خشک حس میشود. با تمرین کافی میتوانید انگشت شست خود را بین دو نیمه گوشی ببرید و آن را با یک دست باز کنید. سامسونگ در مراسم معرفی گوشی ادعا کرده است این گوشی تا ۲۰۰ هزار مرتبه بدون مشکل قابل باز و بسته شدن است.
در رابطه با دوام و کیفیت ساخت باید بگوییم گلکسی Z Flip کاملا محکم حس میشود. بدون شک سطح این گوشی بهرحال شیشهای است، بنابراین زمانی که گوشی را در حالت بسته به اطراف حمل میکنید استفاده از یک کیف کیسهای فکر خوبی است.
گرچه همچنین بحثهایی در مورد با اطمینان داخل جیب قرار دادن Z Flip وجود دارد با توجه به این که سطح آن را کاملا شیشه مقاوم گوریلا گلس ۶ پوشانده است. علاوه بر این که حداقل لولا در ابتدای کار احتمال انعطافپذیری جانبی اندکی را نشان میدهد یعنی در حین نشستن و قدم زدن میتوانید مطمئن شوید برای گوشی مشکلی پیش نمیآید.
در مورد دوامپذیری لولا باید به حرف خود سامسونگ ادعا کنیم که داخل لولا برسهای ریزی قرار دارد که باید جلوی ورود ذرات کوچک را به داخل لولا در حالت تا و باز شدن گوشی بگیرد.
به طور کلی، با وجود آن چه ممکن است در ابتدا به نظر برسد، گلکسی Z Flip گوشی بسیار با دوامی حس میشود.
اگر نگران دوام لولا هستید، سامسونگ یک نمایشگر سوپر امولد کوچک در کنار ماژول دوربین اصلی گلکسی Z Flip قرار داده است تا بدون باز کردن گوشی بتوانید نوتیفیکیشنها و غیره را ببینید.
گرچه این نمایشگر یک پنل نمایش رنگی با ورودی لمس و امکانات کامل است ولی همچنان در تعریف یک «نمایشگر Ticker» است (نمایشگری که اطلاعات مختلف را فقط نشان میدهد). سامسونگ اندازه آن را ۱.۱ اینچ اعلام کرده است ولی با توجه به تمامی گوشههای گرد آن بیشتر به ۱.۰۶ اینچ نزدیک است. البته این تفاوت در تجربه کار با این نمایشگر تفاوتی ایجاد نمیکند.
سامسونگ به خوبی شکل آن را بیضوی انتخاب کرده است تا این اولد کوچک یکدست با سایر عناصر طراحی گوشی قرار گیرد. این نمایشگر زمانی که روشن است تقریبا با ماژول دوربین دوگانه کنار خود متقارن به نظر میرسد.
این نمایشگر کاربردهای زیادی دارد. به عنوان مثال با دو مرتبه ضربه روی دکمه پاور در سمت راست گوشی دوربین اصلی باز میشود و یک نمایاب کوچک را میتوانید روی این نمایشگر ببینید.
با وجود محدودیتهای اندازه و دقت (۱۱۲ در ۳۰۰ پیکسل)، در کمال تعجب برای قاببندی تصاویر مناسب است. علاوه بر این، گرفتن عکس سلفی به کمک دوربین اصلی به این روش یک امتیاز افزوده است. همچنین برای گرفتن عکس سلفی دیگر نیازی نیست گوشی خود را باز کنید.
جدا از آن، این نمایشگر کوچک جلوی باز و بسته کردن اضافه گوشی را برای دیدن زمان یا نوتیفیکیشنی که دریافت کردید را میگیرد. گرچه متن نوتیفیکیشن دریافت شده را نمیتوانید بخوانید یا حداقل ما در نمونه آزمایشی این گوشی نتوانستیم چنین کاری را انجام دهیم.
با این حال، دیدن آیکون اپلیکیشنها به اندازه کافی خوب است تا بدانید باید گوشی خود را باز کنید یا نه. انتظار داریم سامسونگ در این بخش چند ویجت مانند پیشبینی هوا را نیز قرار دهد.
باید اشاره کنیم زمانی که روی یک نوتیفیکیشن در نمایشگر کوچک آهسته ضربه میزنید و سپس گوشی را باز میکنید، اپلیکیشن مربوطه خودکار باز خواهد شد. واقعا جالب است. همچنین میتوانید روی این اولد کوچک ببینید چه کسی با شما تماس گرفته است. گرچه متاسفانه، راهی به جز باز کردن گوشی برای جواب دادن به تماس مورد نظر وجود ندارد.
مجددا به موضوع کلیدهای کنترلی برگردیم که سامسونگ در انتخابی عالی آنها را در سمت راست نیمه بالایی Z Flip قرار داده است. یک دکمه پاور که همچنین نقش حسگر اثرانگشت را دارد در سمت راست دیده میشود. احتمالا از این به بعد از چنین ترکیبی در دستگاههایی به این اندازه و شکل استفاده خواهد شد.
جدا از آن سایر کلیدهای کنترلی آشنا به نظر میرسند یعنی درگاه یواسبی تایپ C در پایین که در امتداد آن یک اسپیکر و میکروفون اصلی قرار دارند. این گوشی فاقد اسپیکرهای استریو است.
تک میکروفون دوم در بالا قرار دارد و در سمت چپ تک شیار سیم کارت با قطع نانو را میبینیم. خبری از درگاه میکرو اسدی متاسفانه نیست و براساس اطلاعات برگه رسمی مشخصات این گوشی امکان پشتیبانی از eSIM نیز وجود دارد. بنابراین به هرحال میتوانید از دو سیم کارت روی این گوشی استفاده کنید.
در مورد نمایشگر اصلی این گوشی باید بگوییم یک پنل نمایش ۶.۷ اینچ با دقت ۱۰۸۰ در ۲۶۳۶ پیکسل است. این نمایشگر تراکم پیکسلی بسیار خوب ۴۲۵ پیکسل در هر اینچ را دارد و با توجه به تجربه شخصی دیدن این گوشی باید بگوییم دقت پایین نمایشگر اصلا مشکل خاصی نیست.
نکته مثبت استفاده از پنلهای نمایش جدید سامسونگ یعنی Dynamic AMOLED است. یعنی از مزایای کامل کنتراست عالی، رنگهای زنده و میزان روشنایی بالا لذت میبرید. حتی در کنار آنها از استاندارد جدید +HDR10 پشتیبانی میشود.
بنابراین دقت پایین را کنار بگذاریم، نمایشگر گوشی گلکسی Z Flip تجربهای در حد یک پرچمدار را در زمینه مولتی مدیا فراهم میکند. گرچه در مقایسه با خانواده اس ۲۰ باید بگوییم خبری از نرخ تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز نیست.
ولی با توجه به این که پس از مدتها تازه از چنین قابلیتی در نمایشگرهای معمولی سامسونگ استفاده شده است، کمی رویاپردازی است همین الان انتظار استفاده از آن را روی یک نمایشگر تاشو نیز داشته باشیم.
با آن که نمایشگر این گوشی از نظر فنی و کیفیت عالی است، ولی احساس میکنیم در مورد طراحی آن باید چند نکته را بگوییم.
با وجود پیشرفت فناوری در مقایسه با دوران گلکسی فولد، ظاهرا پنلهای نمایش تاشو همچنان در اطراف لبهها به راهکارهای حفاظتی زیادی نیاز دارند. به همین دلیل است که در جلوی Z Fold حاشیه اطراف نمایشگر نسبتا ضخیم کاملی را میبینیم.
همین حاشیه همچنین باعث ایجاد یک لبه قابل توجه و تفاوت در ارتفاع بین بدنه و پنل واقعی میشود. متاسفانه در این بخش چند امتیاز از بحث طراحی باید کم کنیم ولی وضعیت فعلی فناوری آن را اجبار کرده است.
جنبه مثبت ماجرا این است که این لبه نمایشگر باعث میشود گوشی بهتر در دست جا گیرد و به از بین بردن شکاف در زمان بسته بودن گوشی کمک میکند. همچنین احتمال این که دو بخش نمایشگر به یکدیگر مالیده شوند یا برخورد کنند را حذف میکند.
در مورد احساس کار با نمایشگر باید بگوییم متناقض بود. سامسونگ سطح نمایشگر Z Flip را تغییر داده است. روی این نمایشگر را یک فیلم شیشهای فوقالعاده نازک پوشانده است. طبق تجربه شخصی بخواهیم صحبت کنیم لغزاندن انگشت روی شیشه نمایشگر این گوشی در مقایسه با ظاهر پلاستیکی نمایشگر گلکسی فولد به مراتب سادهتر و روانتر است.
انتخاب جدید سامسونگ همچنین دوام نمایشگر را بیشتر کرده است. گرچه هنوز برای ارزیابی این ادعاها خیلی زود است.
نکته منفی که ظاهر جدید نمایشگر و استفاده از شیشه روی آن به وجود آورده است واضحتر بودن خط تای صفحه نمایش در مقایسه با گلکسی فولد است. اگر انگشت خود را روی صفحه بکشید، با آن که ناخوشایند نیست ولی تدوام حضور این خط باعث خواهد شد متوجه آن شوید و حضور آن را به یاد بسپارید. از طرفی به علت تا شدن عمودی این گوشی و استفاده از طراحی صدفی شکل، خط تای مذکور همیشه در وسط نمایشگر باقی خواهد ماند.
با توجه به این که اکثر بخشهای رابط کاربری این گوشی برای اسکرول کردن و کشیدن دست روی صفحه عمودی بهینه شدهاند، خط تای مورد نظر همیشه زیر انگشت کاربر قرار خواهد گرفت.
این که بتوانید با این موضوع کنار بیایید یا نه به سلیقه شخصی شما بستگی دارد. ولی از یک قضیه مطمئن هستیم، گلکسی Z Flip از آن دست گوشیهایی است که پیش از تصمیم به خرید باید حتما شخصا آن را به دست بگیرید و تست کنید.
زمانی که دوربینهای خانواده گلکسی اس ۲۰ را در نظر میگیریم کمی سطح انتظاراتمان بیش از حد بالا میرود. کیفیت دوربینهای محصول تاشوی جدید سامسونگ الزاما آن قدر بالا نیست. نکته قابل توجه نبود قابلیت جنجالی زوم فضایی و در نتیجه مواردی مانند زوم ۳۰ برابر و ۱۰۰ برابر است.
در حقیقت، این گوشی حتی یک دوربین زوم ندارد. با این حال، دوربین ۱۲ مگاپیکسلی اصلی این گوشی روی کاغذ مطمئن به نظر میرسد و از تست اولیه آن راضی بودیم. این دوربین حتی در ظاهر قابل مقایسه با دوربینهای اصلی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس است.
به عبارت دیگر یک لنز به خوبی روشن f/1.8 را با چند قابلیت ممتاز مانند لرزشگیر اپتیکال تصویر و فوکوس خودکار تشخیص فازی پیکسل دوتایی میبینیم. در کنار دوربین اصلی یک لنز ۱۲ مگاپیکسل دیگر نیز قرار گرفته است.
این دوربین میدان دید ۱۲۳ درجه و گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 دارد و خبری از غافلگیری نیست. دوربین فیلمبرداری نیز معمولی بوده و برخلاف نسل اس ۲۰ امکان فیلمبرداری با دقت 8K وجود ندارد.
دوربین سلفی یک حسگر ۱۰ مگاپیکسل بدون فناوری پیکسل دوتایی و لنزهای اندکی تاریکتر f/2.4 است. گرچه کیفیت این دوربین براساس مشاهدات ما واقعا خوب است.
برخلاف مجموعه دوربین که در مقایسه با خانواده اس ۲۰ در سطح به مراتب پایینتری بودند ولی در بخش سختافزار سامسونگ چیزی را کم نگذاشته است. در واقع از دستگاههایی که چنین شکلی دارند قدرت سختافزاری زیاد انتظار نمیرود، چون چرخه توسعه این گوشیها به مراتب طولانیتر است و در نهایت ممکن است از نظر قدرت سختافزاری عقب بمانند.
اما Galaxy Z Flip از چیپست قدرتمند اسنپدراگون ۸۵۵ پلاس سال قبل استفاده میکند و خبری از مدل با چیپست اگزینوس نیست. ۸۵۵ پلاس همچنان جزو بهترین تراشههای موجود در بازار است. استفاده از ۸ گیگابایت رم و ۲۵۶ گیگابایت حافظه داخلی نیز به اندازه کافی است.
استفاده از درگاه میکرو اسدی نیز میتوانست خوب باشد ولی زیاد نبود آن توی ذوق نمیزند. یک نتیجه جالب استفاده از سختافزار نسل قبل این است که اسنپدراگون ۸۵۵ پلاس همچنان یک مودم داخلی X24 LTE برخلاف نسل بعدی خود یعنی اسنپدراگون ۸۶۵ دارد.
در گوشی مانند گلکسی Z Flip که طراحی آن یک چالش است، کمترین چیزی که به آن نیاز دارید اجبار برای قرار دادن یک مودم خارجی اضافه داخل گوشی است. نیازی نیست دیگر به پیدا کردن یک مکان و موقعیت درست برای مجموعه آنتنهای بزرگ و پیچیده 5G اشاره کنیم.
استفاده از این مجموعه فعلا از بحث خارج است. بنابراین، جای تعجب ندارد Z Flip برخلاف دوستان اس ۲۰ خود قصد شرکت در دنیای دستگاههای پشتیبان از شبکههای 5G را ندارد.
البته معنای این حرف کمبود قابلیتهای ارتباطی این گوشی نیست. برعکس، پشتیبانی از راههای ارتباطی و شبکهای ۲×۲ MIMO، 5CA، Cat.15 LTE (برای دانلود) و Cat.13 (برای آپلود)، استاندارد باند دوتایی MUMIMO Wi-Fi ac، بلوتوث ۵.۰، +ANT و NFC دیده میشود. سامسونگ حتی جا به اندازه کافی برای قرار دادن یک کویل شارژ بیسیم پیدا کرده است تا این گوشی حتی بتواند به کمک شارژ معکوس بیسیم سایر گجتهای هوشمند کاربر را شارژ کند.
حالا به باتری میرسیم که یک جفت باتری قابل قبول در قلب این گوشی قرار گرفته است که ظرفیت مجموع آنها به ۳۳۰۰ میلیآمپر ساعت میرسد. متاسفانه سرعت آنها حداکثر به ۱۵ وات محدود است.
بخش نرمافزاری و سیستم عامل این گوشی مانند خانواده اس ۲۰ بسیار آشنا است. استفاده از لانچر اختصاصی سامسونگ یعنی One UI 2.0 در کنار اندروید ۱۰ به معنای یک تجربه نرمافزاری سرشار از قابلیتهای مختلف و مشخصا مخصوص دنیای سامسونگ است.
نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که غول کرهای شروع به آزمایش یک API بصری جدید کرده است که به ویژه برای گوشی با این اندازه و شکل ساخته شده است. طبق آن چیزی که ما در وضعیت فعلی رابط کاربری سفارشی این گوشی دیدیم، بعضی از اپلیکیشنهای خاص در این گوشی نسبت به باز و بسته کردن گوشی واکنش نشان میدهند.
قابل توجهترین آنها اپلیکیشنهای گالری و دوربین هستند که زمانی گوشی در حالت نیمه باز قرار میگیرد کنترلها را در نیمه پایینی صفحه و محتوا را در نیمه بالا قرار میدهند.
بدون شک راهکار جالبی است و چندین منفعت در بحث کاربرپذیری و ارگونومیک دارد. گرچه هنوز باید صبر کرد و دید سامسونگ چطور این پروژه نرمافزاری جدید خود را پیش میبرد و چقدر آن را در اختیار توسعهدهندگان شخص ثالث قرار میدهد.
نباید فراموش کنیم گوگل در حال حاضر سخت در تلاش است تا در زمینه بهینهسازیهای رابط کاربری اندروید برای محصولات تاشو پیشرفتهایی داشته باشد.
گلکسی Z Flip و معرفی آن در کنار سری اس ۲۰ به اندازه کافی سوال به وجود میآورد و کاربران را گیج میکند. از یک طرف، منطقی است سرانجام کمکم ببینیم محصولات تاشو از نظر کیفیت ساخت دیگر امن هستند و آینده را احتمالا به خود اختصاص میدهند. ولی از سوی دیگر Z Flip را پرچمدارهایی احاطه کردند که فروش آنها قطعی است و از توجه مستقیم به Z Flip یا فشار روی آن کم میکنند.
حداقل اگر از دیدگاه بازار نگاه کنیم. همچنین این گوشی کاملا متفاوت با سایر دستگاههای جدیدا معرفی شده سامسونگ است و احتمالا سهم کمی از بازار خواهد داشت. حتی میتوانیم با خیال راحت فرض کنیم تعداد دستگاههای وارد شده به بازار گلکسی Z Flip در ابتدا خیلی کم خواهد بود.
اما از طرف دیگر، سامسونگ نسبت به این محصول تاشوی خود بسیار مطمئن است. بدون شک به مراتب بیشتری از گلکسی فولد. پیشفروشهای این گوشی در حال حاضر شروع شده است و قیمت این گوشی در یک سطح با هیولایی مانند گلکسی اس ۲۰ اولترا قرار میگیرد. دو محصولی که نسل بسیار متفاوتی از کالاهای لوکس هستند. با این حال، اقدام سامسونگ عجیب به نظر میرسد.
حقایق بازار یا تصمیمات بخش روابط عمومی سامسونگ را کنار بگذاریم، Z Flips هیچ چیزی از یک محصول جذاب کم ندارد، یعنی چه از دیدگاه اندازه و شکل متفاوت و فناوری بهتر نمایشگر تاشو نگاه کنیم چه به سادگی از نظر زیبایی و طراحی، با یک گوشی دوستداشتنی روبرو هستیم.
در مورد عملکرد این دستگاه در قالب یک گوشی برای انجام کارهای روزانه کاربر بدون شک کاربران زیادی ممکن است از آن مطمئن نباشند و آینده بهتر این قضیه را نشان میدهد. خود ما نیز به زودی با نقد کامل این گوشی این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
منبع: gsmarena.com
گوشی گلکسی اس ۲۰ اولترا تمام چیزی که بهترین گوشی سری جدید سامسونگ لازم است داشته باشد را دارد. در کنار تمام مشخصات سختافزاری اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس شاهد استفاده از یک نمایشگر بزرگتر، حافظه بیشتر، باتری بزرگتر و مهمتر از همه نسل جدید درخشان و توانمند دوربینهای عالی سامسونگ هستیم.
از طرف دیگر سامسونگ معنای صفت بزرگ را به سطح دیگری رسانده است. اس ۲۰ اولترا به شکل قابل توجهی از پرچمدار فعلی این شرکت یعنی نوت ۱۰ پلاس طویلتر و سنگینتر است. در حالی که S20 و S20+ به نوعی نسل منطقیتر بعدی اس ۱۰ هستند، اس ۲۰ اولترا برای خود یک هیولای مجزا و جدید است.
اگر از آن دست افرادی هستید که همیشه دنبال بهترین میگردید، بهترین مدل محصول جدید سامسونگ در حال حاضر از این بهتر نمیشود. گرچه باید گفت مدل اولترا در یک مدل ردهبالاتر نیز وارد بازار میشود که قابلیتهای سختافزاری آن الزاما زیاد منطقی نیست مانند ۱۶ گیگابایت رم و ۵۱۲ گیگابایت حافظه داخلی.
زمانی که سه گوشی جدید گلکسی اس ۲۰ را مقایسه میکنیم فورا متوجه برابری قابل توجه قابلیتهای آنها میشویم که سامسونگ موفق شده است مدیریت کند. به ویژه بین دو مدل معمولی و پلاس که در این لینک میتوانید بررسی اجمالی آنها را مطالعه کنید.
در مطلب فعلی قصد داریم برادر اولترا آن دو گوشی را بررسی کنیم. بنابراین تا انتها همراه روکیدا باشید.
طراحی S20 Ultra مانند دو برادرش بسیار آشنا ولی با این حال ذاتا متفاوت به نظر میرسد. پیش از این که به بخش قابل توجه طراحی یعنی برآمدگی بزرگ دوربین برسیم، باید ابتدا به اندازه و وزن این گوشی اشاره کنیم. به طور خلاصه باید بگوییم بهتر است برای یک گوشی بزرگ آماده شوید که برای کار با آن به دو دست خود نیاز دارید.
S20 Ultra ابعادی برابر با ۱۶۶.۹ در ۷۶.۰ در ۸.۸ میلیمتر و ۲۲۰ گرم وزن دارد تا از هر نظر گوشی بزرگ و سنگینی باشد.
بخواهیم گوشیهای قبلی سامسونگ را بررسی کنیم ابعاد آن فراتر از گلکسی اس ۱۰ پلاس است که اندازه ۱۵۷.۶ در ۷۴.۱ در ۷.۸ میلیمتر و وزن ۱۷۵ گرم آن فقط به نسبت این گوشی ناچیز به نظر میرسد. اگر به دنبال ارتقاء گوشی خود هستید بدون شک شما را تشویق میکنیم ابتدا در یک فروشگاه فیزیکی مدل اولترا را در دست بگیرید.
از نظر اندازه نسل فعلی نوت ۱۰ پلاس یقینا کمی بیشتر شبیه به آن است ولی حتی این گوشی نیز کم میآورد.
حالا که به اندازه این گوشی اشاره کردیم باید عواملی را نام ببریم که در این زمینه تاثیرگذار بودند. بدون شک باتری بزرگ ۵۰۰۰ میلیآمپر ساعت در راس آنها قرار میگیرد.
سپس به طراحی این گوشی میرسیم که به ویژه یکدستی آن به چشم میآید. اشکال کلی و خمیدگیهای روی بدنه بسیار ظاهر و احساس مشابهی در خود دارند. سامسونگ مجددا فرمول ساخت گوشیهای فلزی و شیشهای را به خوبی استفاده کرده است.
به لطف این کیفیت ساخت خوب، اس ۲۰ اولترا در دست بسیار راحت و محکم حس میشود. توزیع وزن میتوانست بهتر باشد ولی جای شکایت ندارد. به ویژه زمانی که تمامی سختافزار دوربین جدیدی که در گوشههای بالایی این گوشی جا گرفته است را در نظر میگیریم.
نکته مهمی که در مورد طراحی خمیده این گوشی باید اشاره کنیم شباهت آن با شیوه طراحی بدنه میانی فلزی به شکل قابل توجه باریکتر و جدیدتر سری نوت ۱۰ است. بهترین راه برای تحسین این طراحی از یک طرف نگاه کردن به مدل اولترا یا هر کدام دیگر از اعضای خانواده اس ۲۰ است، چون هر سه ویژگی طراحی مشابهی به ویژه اطراف کلیدهای پاور و تنظیم حجم صدا دارند.
در مورد جاگیری کلیدهای کنترلی باید با خوشحالی بگوییم با آرایش همیشگی، آشنا و منطقی روبرو هستیم. کلیدهای پاور و تنظیم حجم صدا در سمت راست قرار دارند و در کمال تعجب در تمامی سه مدل وضعیت عمودی دارند که یقینا به درستی با توجه به تفاوت در طول هرکدام از این گوشیها در نظر گرفته شده است.
خبری از دکمه بیکسبی نیز نیست و برخلاف چند گوشی قبلی سامسونگ دکمه پاور دیگر در سمت چپ قرار ندارد.
در بالای این دستگاه شیار هیبریدی برای دو سیم کارت به همراه کارت حافظه خارجی دیده میشود که در کنار آن میکروفون ثانویه است و در پایین درگاه یواسبی تایپ C، اسپیکر و بلندگوی اصلی را میبینیم. این بلندگوی یکی از دو بلندگو این گوشی است چون تمام اعضای اس ۲۰ اسپیکرهای استریو دارند.
بدون شک میلیونها طرفدار سری گلکسی اس و کاربران فعلی از این تصمیم خوشحال خواهند شد. حالا به برآمدگی بزرگ پنل پشتی میرسیم که ماژول دوربین جدید اس ۲۰ اولترا را در خود دارد. همین ابتدا تایید کنیم به شکل غیرمعمولی بزرگ است و اندکی عجیب نیز به نظر میرسد. همچنین اگر در تصاویر به خوبی مشخص نیست باید بگوییم برآمدگی زیادی نیز دارد. برآمدگی آن در مقایسه با دو گوشی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس نیز بیشتر است.
اگر نگران صاف نماندن این گوشی روی یک سطح تخت هستید، عرض بیشتر مجموعه دوربین در مدل اولترا کمی به این قضیه در مقایسه با اس ۲۰ کمک میکند. گرچه چندان زیاد نیست. بنابراین قویا توصیه به استفاده از یک قاب محافظ میکنیم.
قبل از این که در مورد ماژولهای دوربین حرف بزنیم، ابتدا طراحی این بخش را بررسی میکنیم. ابتدا چند نکته مثبت: سامسونگ عملکرد نسبتا خوبی در تزئین سطحی شیشه مشکی عقب داشته است و اندازههای متفاوت لنز و حفرهها را نسبتا خوب پوشانده است.
همه چیز خوب و تا جای ممکن متقارن است. گرچه نمیتوانیم جواب این سوال را پیدا کنیم چرا کل سطح عقب از نظر رنگ یکدست نیست. به جای آن میبینیم فضایی که ۴ دوربین را در بر گرفته است یک رنگ دارد و فضای اضافه برای دوربین پریسکوپ که به صورت افقی قرار گرفته است یک رنگ کاملا متفاوت.
استفاده از این دو رنگ باعث جلب غیرضروری کاربر به بخشی میشود که از نظر طراحی روی اعصاب میرود.
از طرف دیگر متن «زوم فضایی ۱۰۰ برابر» که در کنار لنز پریسکوپ قرار میگیرد غیرضروری و قدیمی به نظر میرسد. ما واقعا فکر میکردیم گذشت آن دورانی که مشخصات دوربین روی خود آن حک میشد. به نظر ما این تصمیم سامسونگ برای پر کردن فضای خالی آن بخش بوده است، ولی واقعا این کار باید به این شکل انجام میشد؟
حالا به بخشی از ماجرا رسیدیم که توان S20 Ultra را به رخ تمامی رقبا میکشد. بدون شک دلیل اصلی برتر بودن این مدل در مقایسه با برادران کوچکتر خود مجموعه دوربین است. مجموعه دوربین چهارگانه این بخش عملکرد و هدفی مشابه با دوربینهای S20+ دارد ولی هر کدام از ماژولهای دوربین با یک لنز بهتر و قدرتمندتر جایگزین شدند.
لنز ۱۲ مگاپیکسل فوق عریض با اندازه پیکسل ۱.۴ میکرومتر و گشادگی دریچه دیافراگم f/2.2 یک استثناء است. این دوربین در بین اعضای خانواده مشترک است. در حقیقت، حداقل در ظاهر ماجرا، گوشی گلکسی اس ۱۰ لایت، نوت ۱۰ لایت و همچنین A71 و A51 همگی مجهز یک ماژول بسیار مشابه هستند.
این که واقعا این دوربین دقیقا مشابه است یا نه را در آینده طی نقد کامل این گوشی بررسی خواهیم کرد.
طبق سنت همیشگی سامسونگ، از لنز فوق عریض برای فیلمبرداری استفاده میشود. گرچه اگر جزو کاربران بادقت باشید میدانید ۱۲ مگاپیکسل برای ضبط فیلمهای 8K کافی نیست.
این وظیفه به دوش دوربین اصلی جدید ۱۰۸ مگاپیکسل افتاده است. صحبت این دوربین که شد باید به یک سری نکته اشاره کنیم. جدا از این که دوربین مورد نظر تصاویر فوقالعاده شارپ چه در دقت اصلی و چه حالت پیشفرض ۱۲ مگاپیکسل میگیرد، همچنین از یک فناوری ترکیب پیکسل جدید استفاده میکند.
این فناوری بر خلاف چیزی که در دوربینهای ۴۸ و ۶۴ مگاپیکسل دیدهایم نانوسل نام دارد که ۹ پیکسل مجاور را برای تشکیل یک پیکسل ترکیب میکند تا دادههای رنگ و نور آنها به صورت دیجیتالی داخل یک پیکسل «مجازی» قرار گیرند.
به عبارت دیگر اگر کمی جمع و تفریق کنیم اندازه پیکسلها ۲.۴ میکرومتر خواهد بود (۰.۸ میکرومتر برای یک پیکسل واقعی در این حسگر). البته، نحوه عمل واقعی این فناوری به این شکل نیست ولی این شیوه همچنان مزایای غیرقابل انکاری در ثبت دقیقتر دادههای رنگ دارد. استفاده از این فناوری در کنار لنز بسیار روشن f/1.8 این دوربین و فناوری لرزشگیر اپتیکال تصویر باعث بالا بردن انتظار ما از دوربین جدید سامسونگ میشود.
طبیعتا میتوانید انتظار شباهتها و مقایسههای زیادی بین این دوربین نانوسل سامسونگ و دوربین داخل گوشیهایی مانند Mi Note 10 و Mi Note 10 Pro شیائومی داشته باشید. در مدت کوتاهی که با دوربین ۱۰۸ مگاپیکسل S20 Ultra سپری کردیم، میتوانیم کمی به جزئیات نحوه ضبط فیلمهای 8K آن اشاره کنیم.
دوربین این گوشی با استفاده از برش حسگر کامل ۱۰۸ مگاپیکسل چنین فیلمهایی گرفت و طبق آن چیزی که ما حداقل متوجه شدیم، سامسونگ ظاهرا مستقیما از تصویر ۱۰۸ مگاپیکسل کامل برش میزند به جای این که پیکسلهای فردی Bayer را ترکیب کند. گرچه زمان نقد کامل باید این موضوع را بررسی کنیم ولی به نظر ما احتمال نوعی ترکیب کردن پیکسلها به صورت گروههای سهتایی وجود دارد.
ولی میتوانیم با قطعیت بگوییم کیفیت ویدئوهای 8K روی نمایشگر با دقت +QHD مدل اولترا واقعا عالی به نظر میرسند. علاوه بر این، به لطف قدرت زیاد اسنپدراگون ۸۶۵ و اگزینوس ۹۹۰ و پردازشگرهای سیگنال تصویر آنها، اس ۲۰ اولترا میتواند ویدئوهای با نرخ ۲۴ فریم بر ثانیه بگیرد که یک جهش قابل توجه از ویدئوهای با نرخ ۱۵ فریم بر ثانیه در گوشیهای قبلی است.
کاربر همچنین میتواند در حین فیلمبرداری 8K یا هر دقت دیگری تصاویر ثابت بگیرد که تصویر نهایی ۳۳ مگاپیکسل خواهد بود!
زمانی که بحث زوم به میان میآید، قابلیت زوم فضایی کانون توجه اصلی تقریبا تمامی کمپینهای تبلیغاتی گوشیهای اس ۲۰ است. سامسونگ این قابلیت را به دو بخش جداگانه تقسیم میکند که در بین تمامی اعضای اس ۲۰ مشترک است یعنی زوم چشمی هیبریدی (Hybrid Optic Zoom) و زوم با دقت فوقالعاده بالا (Super Resolution Zoom).
در حالی که اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس از دوربینهای سنتی زوم به ترتیب برای دو بخش بالا و زوم ۳ و ۳۰ برابر استفاده میکنند، قدرت زوم S20 Ultra در این دو بخش برابر با ۱۰ و ۱۰۰ برابر است.
مدل اولترا برای این کار یک دوربین پریسکوپ جدید ۴۸ مگاپیکسل با اندازه پیکسل ۰.۸ میکرومتر، گشادگی دریچه دیافراگم f/3.5 و فناوری لرزشگیر اپتیکال تصویر دارد. این دوربین در کنار دوربین ۱۰۸ مگاپیکسل از روز اول شکلگیری شایعات مربوط به اس ۲۰ اولترا تا زمان عرضه آن موضوع اصلی اخبار بود.
علت آن را میتوانیم با نگاه به تصاویر عالی که این دوربین میگیرد درک کنیم. ما کاملا روی استفاده از قابلیت زوم فضایی در بالاترین تنظیمات آن یعنی ۱۰۰ ایکس تاکید نداریم ولی تصاویر این گوشی در زوم ۳۰ برابر فوقالعاده است. تصاویر در زوم ۴ برابر با این حال شارپتر به نظر میرسد.
با توجه به پیش تنظیمات مقیاس زوم و همچنین پرسیدن از بعضی از نمایندگان سامسونگ در مکان رویداد رونمایی این گوشی در مورد این که بخش «هیبرید» در «زوم چشمی هیبرید» چه معنایی دارد، تقریبا نحوه عمل این ماژول را متوجه شدیم.
ظاهرا دوربین پریسکوپ توانایی زوم اپتیکال ۴ برابر دارد و سپس به کمک هوش مصنوعی اندازه آن را به صورت دیجیتال به ۱۰ برابر افزایش میدهد.
از دیدگاه بازاریابی تاکید روی زوم ۱۰ برابر هیجانانگیزتر است. از همین منطق در حالت زوم ۱۰۰ برابر استفاده میشود که ظاهرا استفاده از الگوریتمهای زوم دیجیتال کمی شدت بیشتر دارد. حتی اگر بعید باشد که از تصاویر با زوم ۱۰۰ برابر در شبکههای اجتماعی استفاده کنید، ولی نتیجه نهایی تصویری که با این زوم به دست میآید از جمله جزئیات، لرزشگیر اپتیکال تصویر و رفع لرزش به کمک هوش مصنوعی به جز با تحسین نباید یاد شوند.
سپس باید به حسگر DepthVision اشاره کنیم که در بین مدل اولترا و اس ۲۰ پلاس مشترک است. هدف آن کاملا واضح است. گوشی سامسونگ از آن برای کسب اطلاعات عمق بیشتر برای عکاسی پرتره و افکتهای بوکه استفاده میکند.
S20 Ultra در بخش نرمافزاری دوربین عکاسی خود نیز چند قابلیت جدید دارد. به عنوان مثال حالت Super Steady video باید بهتر شده باشد.
سپس به حالت فیلمبرداری جدید به اسم Night Hyperlapse میرسیم که همانطور اسم آن نشان میدهد میتواند کلیپهای ویدئویی با دنبالههای نوری شگفتانگیز بگیرد. قابلیت AI Best Moment نیز روی کاغذ عالی به نظر میرسد.
این حالت در واقع یک الگوریتم است که تلاش میکند بهترین تصویر را ثبت کند و به نوعی بهترین لحظات آن را از نظر وجود خندههای زیاد در تصویر و همچنین نبود صورتهای واضح مرتب کند. در این حالت مواردی مانند رنگ و کنتراست تصویر نیز در نظر گرفته میشود.
این الگوریتم حتی میتواند برای این که ظاهر عکس به بهترین شکل ممکن تغییر کند به صورت خودکار از فیلترهای لازم استفاده کند.
دوربین سلفی حالا یک ترفند جالب و جدید در خود دارد که باید شکایتهایی که سامسونگ از کاربران با دقت بیشتر خود دریافت کرده است را رفع کند، به نحوی که این شرکت تصمیم گرفته است حالت عکاسی عریض پیشفرض دوربین سلفی خود را غیرفعال کند.
حالا اگر گوشی بیرون از قاب پیشفرض برش خورده خود افراد بیشتری را کشف کند، به لطف قابلیتی به اسم «زاویه سلفی هوشمند» به صورت خودکار حالت عکاسی عریض را فعال میکند.
قابلیت دیگر دوربین این گوشیها که شاید جالبترین آنها باشد یک حقه نرمافزاری جدید به اسم Single Take است. برخلاف اپلیکیشنی که با عملکرد مشابه در جدیدترین آیفونهای اپل محبوب شده است، Single Take همزمان با تمامی دوربینهای عقب فیلم و عکس میگیرد.
زمانی که دوربینها در این حالت شروع به ضبط میکنند، حداقل ۲ ویدئو و حداکثر ۱۰ عکس و ۴ ویدئو ثبت خواهد شد. زمان ضبط نیز برای یک برداشت ۱۰ ثانیه است. هدف سامسونگ فراتر از نشان دادن قدرت سختافزاری گوشی، این است که از کاربر از زوایای مختلف بتواند یک تصویر بهتر از لحظه مورد نظر خود را ثبت کند.
بهترین تصاویر براساس شناسایی اشیاء متحرک، شناسایی چهره، شارپ یا محو بودن تصویر و موارد دیگر انتخاب میشوند.
در بالا به برابری قابلیتهای سری اس ۲۰ اشاره کردیم و مجددا حالا که به بخش نمایشگر اس ۲۰ اولترا رسیدیم باید روی آن تاکید کنیم. حتی اگر به تنهایی به برگه مشخصات این گوشیها توجه کنیم، فورا مشخص میشود که انتخاب از بین دو مدل اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس تنها به سلیقه کاربر مورد اندازه گوشی ختم میشود و اگر جزو آن دسته از افرادی نباشید که بهترین سختافزار دوربین را میخواهید، همین منطق را میتوان به مدل اولترا نیز گسترش داد.
بدون توجه به تصمیمی که ممکن است موقع خرید این پرچمدارهای شگفتانگیز بگیرید یک فضای نمایش فوقالعاده زیاد در اختیار خواهید داشت که به بهترین شکل ممکن از فناوری نمایشگر برتر Dynamic AMOLED سامسونگ در ابعاد ۶.۹ اینچی آن استفاده میکند.
تراکم پیکسلی این نمایشگر در این ابعاد و دقت ۵۱۱ پیکسل در هر اینچ است که به معنای محتوای فوقالعاده شفاف و شارپ روی صفحه است.
از آن جایی که با یک نمایشگر سامسونگ روبرو هستیم باید انتظار رنگهای جذاب، کنتراست عالی و میزان روشنایی را داشته باشیم که تقریبا در هر پرچمداری انتظار میروند.
به دست آوردن مجوز استانداردهای HDR نیز در این بخش از بازار به یک امر الزامی تبدیل شده است و تمامی نمایشگرهای سری اس ۲۰ از استاندارد +HDR10 پشتیبانی میکنند. بار دیگر باید سامسونگ را تحسین کنیم که تجربه لذت از این نمایشگر را در اعضای مختلف خانواده جدید خود یکدست نگه داشته است چون اس ۲۰ همان دقت +QHD نمایشگر مدل S20 Ultra را به همراه زرق و برقهای آن دارد.
ترند جدید دنیای موبایل امسال نمایشگرهای با نرخ تازهسازی بالا است. تمامی مدلهای جدید سامسونگ از نرخ نمونهگیری لمس ۲۴۰ هرتز و تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز استفاده میکنند. در هر کدام از آنها برای استفاده از نرخ ۶۰ یا ۱۲۰ هرتز یک تاگل وجود دارد. البته باید بگوییم افزایش دقت و نرخ تازهسازی تصویر به معنای مصرف بیشتر شارژ باتری است که مقدار آن را در نقد کامل این گوشی بررسی خواهیم کرد.
گرچه باید اشاره کنیم سامسونگ برای استفاده از این نرخ بالای تازهسازی تصویر محدودیتهایی اعمال کرده است. طبق اطلاعاتی که قبلا گزارش شده بود تنها در دقت فول اچدی قادر به استفاده از حالت ۱۲۰ هرتز خواهید بود که احتمالا علت آن ماندگاری بیشتر شارژ باتری است.
شاید غول کرهای میخواسته است مطمئن شود باتری تمامی مدلهای اس ۲۰ حتی مدل معمولی که در مقایسه با دوتای دیگر کوچکتر است پس از یک مرتبه شارژ یک روز کامل دوام میآورد.
از طرف دیگر باید بگوییم حق انتخاب کاربر محدود است یا باید ۶۰ هرتز یا ۱۲۰ هرتز را انتخاب کند. خبری از مقادیر متغیر مانند گوشیهای Razer و پنلهای نمایش IGZO آنها نیست. اگر واقعیت را بگوییم، این تصمیم به نظر ما اشکالی ندارد. ولی اگر خوشایند شما نیست، بهتر است برای ورود نوت ۲۰ به بازار صبر کنید که شایعات ادعا میکنند نرخ تازهسازی تصویر بهتر دارد یا باید محصولات دیگر شرکتهای رقیب مانند گوشی وانپلاس را در نظر بگیرید که از یک نمایشگر با دقت QHD و نرخ تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز استفاده میکند.
واقعا نمیتوانیم جزئیات عملکرد این گوشی را از نظر ارقام واقعی بدون بررسی کامل بگوییم ولی این گوشی یکی از موارد نادری است که نیازی ندارد به قدرت بالای CPU و پردازنده گرافیکی اشاره کنیم. چون اس ۲۰ اولترا و در حقیقت تمامی اعضای اس ۲۰ به ترتیب برای بازار جهانی و آمریکا از چیپستهای اگزینوس ۹۹۰ و اسنپدراگون ۸۶۵ استفاده میکنند که در حال حاضر بهترین هستند.
در کنار هر دو تراشه از رم سریع LPDDR5 استفاده خواهد شد و اگر پول اضافه دارید میتوانید مدل برتر S20 Ultra را بخرید که سامسونگ ۱۶ گیگابایت رم و ۵۱۲ گیگابایت حافظه داخلی را برای آن در نظر گرفته است.
باید به سادگی مشخص باشد اس ۲۰ اولترا یک گوشی واقعا سریع است و حالا به قابلیتهای ارتباطی آن اشاره میکنیم. هدف سامسونگ در تولید سه مدل اس ۲۰ پشتیبانی از شبکه 5G بوده است. برگه رسمی مشخصات این گوشیها به پشتیبانی از هر دو شبکههای SA و NSA، ساب ۶ گیگاهرتز اشاره میکند. پشتیبانی از شبکه 4G نیز با توجه به سرعت شبکه Cat.20 و پشتیبانی از ۴×۴ MIMO قابل توجه است.
نکته جالب دیگری که باید به آن دقت کنیم این است که هر دو چیپست اگزینوس ۹۹۰ و اسنپدراگون ۸۶۵ مودم داخلی ندارند. هر دو به ترتیب از مودمهای اگزینوس ۵۱۲۳ و X55 استفاده میکنند. این مودمها به طور کامل از شبکههای 4G، 3G، 2G در کنار 5G پشتیبانی میکنند.
همچنین باید بگوییم برخلاف دو مدل اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس فقط در مدل 5G وارد بازار خواهد شد.
موضوع دیگری که فرصت برای تست آن نداشتیم حسگر اثرانگشت اولترا سونیک ارتقا یافته سری جدید اس ۲۰ است. ظاهرا مساحت سطح این حسگر بزرگتر شده است و نوید سرعت و دقت بیشتر را میدهد. این دقت و سرعت بیشتر واقعا یک نیاز است تا حسگرهای سامسونگ از این نظر به حسگرهای سنتی زیر نمایشگر نزدیکتر شوند.
زمانی که بخش نرمافزاری و رابط کاربری تمام گوشیهای گلکسی اس ۲۰ را بررسی میکنیم کاملا آشنا به نظر میرسد. S20 Ultra همانند دو برادر خود از لانچر اختصاصی One UI 2.0 سامسونگ در کنار اندروید ۱۰ استفاده میکند. یقینا مانند اکثر کاربران فعلی گوشیهای گلکسی و طرفداران آن شکایتی در این مورد نداریم.
سامسونگ واقعا تلاش زیادی اخیرا از خود برای روانتر کردن تجربه کار با بخش نرمافزاریاش انجام داده است و جز این منطقی نیست.
با این حال، محیط نرمافزاری این گوشیها چند قابلیت جدید دارند. به عنوان مثال QuickShare یک راه جدید و ساده برای به اشتراکگذاری فایل با دستگاههای مجاور از طریق شبکه وایفای است. اپلیکیشن Duo گوگل حالا در صفحه شمارهگیر گوشی ادغام شده است تا برای تماسهای تصویری از یک قابلیت ساده و راحت مانند دوربین فیستایم اپل استفاده شود.
دستیار مجازی سامسونگ یعنی بیکسبی با آن که دکمه اختصاصی آن حذف شده است ولی در هر نسل جدید از گوشیهای سامسونگ بهتر و محبوبتر میشود و همچنین با پلتفرم اسپاتیفای ادغام شده است.
قابلیت دیگر به اسم Music Share جالب به نظر میرسد. به طور کامل آن را متوجه نشدیم ولی ظاهرا این توانایی را به کاربر میدهد تا یکی از دستگاههای سری اس ۲۰ را به یک اسپیکر بلوتوثی وصل کند و سپس یک گوشی هوشمند متفاوت در ارتباط با اس ۲۰ قرار گیرد و از آن به نوعی برای استریم موزیک روی اسپیکر بلوتوثی استفاده کند. استفاده از این قابلیت در سیستم صوتی ماشین مفید است.
قابلیت Game Booster سامسونگ نیز کمی هوشمندتر شده است یا ترجیحا در زمینههای کاربردی خاص کمتر روی اعصاب کاربر میرود. ظاهرا کاربران مشکلاتی با بعضی از وظایف پسزمینه مانند بسته شدن اجباری اپلیکیشن Discord زمان اجرای بازی و فعال بودن حالت Game Booster داشتند. سامسونگ میگوید کاربر حالا میتواند جلوی بوت شدن هر اپلیکیشن در پسزمینه را بگیرد.
با توجه به تاثیر اولیهای که اعضای اس ۲۰ روی ما گذاشتند به نظر ما با گوشیهای بینظیری روبرو هستیم. سامسونگ با این گوشیها فقط به جلو پیش رفته است. به ویژه این قضیه را میتوانیم در مورد دو گوشی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس بگوییم و به نظر ما با خیال راحت باید فروش بالای آنها را تضمین کنیم.
S20 Ultra هرچند که عنوان پرفروشترین گوشی امسال سامسونگ را احتمالا به دست نمیآورد ولی با این حال ستاره اصلی جمع جدید است. سامسونگ امسال در این گوشی از نوآوریهای دوربین فراوانی استفاده کرده است و به صورت بالقوه روی آینده عکاسی با موبایل و کل این صنعت تاثیر گذاشته است.
دو دوربین پریسکوپ ۴۸ مگاپیکسلی و اصلی ۱۰۸ مگاپیکسلی این گوشی تا سالها کاربر را از هرگونه سختافزار دوربین دیگری بینیاز میکنند. جدا از آن واقعا احساس میکنیم باید یک بار دیگر سامسونگ را در نحوه مدیریت تولید و ساخت سری اس ۲۰ تحسین کنیم. شباهت قابلیتهای گوشیهای امسال واقعا زیاد است تا کاربران با دست بازتر تصمیم به انتخاب بگیرند و در این بین چیز زیادی را با انتخاب حتی اس ۲۰ از دست ندهند.
منبع: gsmarena.com
همانطور که میدانید سامسونگ چند روز پیش سه عضو جدید خانواده پرچمدارهای خود یعنی گلکسی اس ۲۰، اس ۲۰ پلاس و اس ۲۰ اولترا را معرفی کرد.
پرچمدارهای جدید سامسونگ مشخصات قابل پیشبینی داشتند ولی با وجود این توانستند واقعا همه را شگفتزده کنند.
یک سال دیگر گذشت و یک سری دیگر به خانواده گلکسی اس سامسونگ اضافه شد. به عنوان یک شیفته دنیای موبایل تا الان باید دانسته باشید گوشیهای گلکسی اس ۲۰ بهترین محصول این شرکت تا به امروز هستند.
نوآوری در دنیای موبایل همیشه حرف اول را زده است و هرگز قرار نیست متوقف شود. خوشبختانه، دو گوشی گلکسی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس ویژگیهای دوستداشتنی زیادی دارند. حتی برادر بزرگتر آنها یعنی اس ۲۰ اولترا مجموعهای از قابلیتهای ممتاز دارد، چون این گوشی ظاهرا بهترین دستاوردهای سامسونگ برای سال ۲۰۲۰ را در خود جا داده است.
دو مدل دیگر ظاهرا بیشتر یک ارتقاء منطقی در مقایسه با قبلی هستند. با این حال، این دو گوشی در مقایسه با خانواده اس ۱۰ پیشرفت را هم از نظر قابلیت، توانمندی و هم اندازه به وضوح نشان میدهند. سری جدید گلکسی اس بزرگتر و سنگینتر هستند و سامسونگ برای جشن گرفتن دهه جدید تصمیم به تغییر سیستم نامگذاری آنها گرفت.
از طرفی برخلاف نسل قبلی خبری از مدل S20e نیست تا شاید کاربران کمی آشفته شوند.
مدل معمولی یعنی گلکسی اس ۲۰ با ابعاد ۱۵۱.۷ در ۶۹.۱ در ۷.۹ میلیمتر، وزن ۱۶۳ گرم و نمایشگر ۶.۲ اینچ ظاهرا نسل بعدی گلکسی اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس است. در رابطه با اس ۲۰ پلاس باید بگوییم اندازه این گوشی بیشتر افزایش یافته و از این نظر در سطح نوت ۱۰ پلاس یا اگر بهتر بگوییم گلکسی اس ۱۰ لایت و گلکسی نوت ۱۰ لایت قرار میگیرد..
ترند جدید دنیای موبایل به خوبی آشکار است، گوشیهای همراه یا حداقل محصولات سامسونگ همچنان هر سال از سال قبل بزرگتر میشوند.
گرچه اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس بر خلاف دو مدل لایت جدید سامسونگ پرچمدارهای واقعی هستند. قابل توجهترین آنها نمایشگرهای بزرگتر، دقت +QHD و همچنین بهترین نمایشگر فعلی Dynamic OLED سامسونگ است.
سپس به افزایش چشمگیر گنجایش باتری و همچنین سیستم دوربین جدیدتر و قدرتمندتر میرسیم. ظاهرا سامسونگ این مرتبه اولویت خود را روی قابلیتهای واقعی و کاربردپذیری گوشیهایش گذاشته است. با این مقدمه در این مطلب میخواهیم دو عضو ابتدایی این خانواده را بررسی کنیم. بنابراین تا انتهای این مطلب همراه روکیدا باشید.
اگر مانند یک محقق ژنتیکی دو گوشی جدید سامسونگ را کالبدشکافی کنیم متوجه میشویم اس ۲۰ حداقل از نظر اندازه قرار بوده است نسل بعدی اس ۱۰ باشد. این گوشی با ابعاد ۱۶۱.۹ در ۷۳.۷ در ۷.۸ میلیمتر و وزن ۱۶۳ گرم خود تنها ۲ میلیمتر طویلتر، ۱ میلیمتر باریکتر و ۶ گرم سنگینتر از گلکسی اس ۱۰ (با ابعاد ۱۴۹.۹ در ۷۰.۴ در ۷.۸ میلیمتر و وزن ۱۵۷ گرم) است.
با توجه به افزایش قابل توجه گنجایش باتری از ۳۴۰۰ میلیآمپر ساعت به ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعت، اس ۲۰ یقینا فناوری باتری را به سطح دیگری رسانده است.
یک مزیت آشکار ادامه استفاده از فلز و شیشه در طراحی گوشیهای ردهبالای سامسونگ قابلیتهای کامل ارگونومیک است. اس ۲۰ به ویژه گوشی از نظر وزنی بسیار متعادل است و راحت در دست جا میگیرد و هنگامی متوجه ابعاد جمعوجور آن میشوید که به عنوان مثال اس ۲۰ پلاس را در دست میگیرید.
اندازه اس ۲۰ پلاس واقعا بیشتر شده و پیدا کردن همتای آن در خانواده اس ۱۰ حتی سختتر است. ابعاد این گوشی ۱۶۱.۹ در ۷۳.۷ در ۷.۸ میلیمتر است و ۱۸۶ گرم وزن دارد تا در مقایسه با مدل معمولی اس ۲۰ کمی سنگینتر باشد.
گرچه نکته مثبت ماجرا افزایش دقیق و حسابشده اندازه است به نحوی که ترکیب آن با طراحی ارگونومیک باعث شده است این گوشی در دست واقعا عالی حس شود.
گرچه برای این که بهتر با این گوشی کار کنید باید دستان خود را روی طرف بزرگتر آن قرار دهید. توزیع وزن همچنین در مقایسه با اس ۲۰ کمتر است. البته باید بگوییم در حدی نیست که باعث نگرانی شود و افزایش وزن اس ۲۰ پلاس در مقایسه با اس ۲۰ به دلیل استفاده از باتری بزرگتر ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت است.
در حالی که در مورد طراحی آشنا و عمومی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس داریم صحبت میکنیم باید بگوییم در هر دو گوشی دکمه اختصاصی بیکسبی وجود ندارد و دکمه پاور به سمت راست خود برگشته است. اگر در طول چند ماه گذشته گوشیهای عرضه شده توسط سامسونگ را در نظر بگیریم، ظاهرا آزمایشهای این شرکت با موقعیت جدید دکمه پاور که شروع آن با قرار دادن آن در سمت چپ سری نوت ۱۰ بود متوقف شده است.
در مورد کلیدهای کنترلی این گوشی باید بگوییم دکمه تنظیم حجم صدا در کنار پاور و سمت راست قرار گرفتهاند. شیار سیم کارت و کارت حافظه خارجی در بالا به همراه یک میکروفون ثانویه هستند و درگاه یواسبی تایپ C در کنار بلندگو و میکروفون اولیه در پایین دیده میشوند. تمام اعضای سری اس ۲۰ اسپیکرهای استریو دارند.
طراحی این گوشیها تغییر بارزی نکرده است. سبک ساخت بدنه فلزی باریک در مقایسه با سری اس ۱۰ و نوت ۱۰ فرق دارد ولی تفاوت به نحوی نیست که بتوانیم به آن اشاره خاصی کنیم.
اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس از نظر سبک ساخت و تنوع رنگ واقعا شبیه به محصولات سالهای اخیر سامسونگ هستند.
زمانی که به پنل پشتی این دو گوشی نگاه میکنیم به سختی میتوانیم طراحی جدید ماژول دوربین را نادیده بگیریم. البته استفاده از صفت «جدید» کمی مبالغه است چون در دو گوشی گلکسی A71 و A51 شبیه به آن را دیده بودیم و با توجه به معرفی نسبتا جدید گلکسی اس ۱۰ لایت، حتی نمیتوانیم بگوییم برآمدگی جدید دوربین نیز برای خانواده اس ۱۰ کاملا جدید است.
برآمدگی دوربین اس ۲۰ در مقایسه با گوشیهای دیگر سامسونگ که اشاره کردیم واقعا طویل است. گرچه جای شکایت نداریم چون به خوبی با طراحی یک گوشی واقعا طویل جور در میآید.
علاوه بر این، یقینا در بین سه گوشی جدید ظاهر این برآمدگی در مدل اس ۲۰ کمتر زشت است. به عبارت دیگر حداقل از نظر بصری زیاد ما را اذیت نمیکند.
به عنوان مثال باید به نبود هرگونه متنی روی آن اشاره کنیم چون روی برآمدگی دوربین اس ۲۰ اولترا عبارتهای مختلف دیده میشود. این برآمدگی بدون شک باعث میشود گوشیهای جدید زمان قرارگیری روی یک سطح تخت صاف قرار نگیرند و اگر این قضیه اذیتتان میکند باید به فکر تهیه یک قاب محافظ باشید.
برآمدگی دوربین اس ۲۰ پلاس عریضتر است تا بیشتر در تناسب با اندازه گوشی قرار گیرد. نکته دیگری که به ظاهر کلی این بخش کمک میکند حضور یک حسگر بیشتر است تا فضای خالی روی اس ۲۰ را پر کند. ما ابتدا فکر میکردیم عرض بیشتر برآمدگی به معنای کمتر تکان خوردن گوشی روی سطح صاف است ولی متاسفانه اینطور نبود.
حالا به دوربینهایی میرسیم که در این ماژول قرار گرفتند. شروع آنها با لنز ۱۲ مگاپیکسل فوق عریض با ضریب اف f/2.2 است. سری اس ۱۰ دوربینهای اصلی ۱۲ مگاپیکسل داشتند و اس ۲۰ و ۲۰ پلاس دو عدد از این دوربینها دارند. ولی مشخصات دوربینها متفاوت هستند.
آنطور که ما متوجه شدیم، دوربینهای گوشیهای جدید دیگر گشادگی دریچه دیافراگم دوگانه متغیر را ندارند و اندازه پیکسل آنها بزرگتر بوده که نتیجه آن استفاده از یک حسگر بزرگتر است (با آن که هنوز ۱۲ مگاپیکسل است).
دوربین اصلی ۱۲ مگاپیکسل اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس در ضریب اف f/1.8 ثابت هستند که یک حد وسط خوب در محدوده قدیمی f/1.5 تا f/2.4 است. نکته مثبت وعده مدیر محصول اس ۲۰ است که از پردازش انباشت پیشرفتهتر تصویر خبر داده است.
بدون شک نمیتوانیم این حقیقت را انکار کنیم که جدیدترین پیشرفتها در عکاسی محاسبهای واقعا دنیای عکاسی با موبایل را به سطح دیگری رساندهاند که حتی سرعت آن از پیشرفتهای سختافزاری در این زمینه بیشتر بوده است.
شاید از نظر سامسونگ سیستم قدیمی دیافراگم دوگانه بسیار پیچیده یا دیگر لازم نبوده است و به جای آن تصمیم به استفاده از الگوریتمهای عکاسی هوشمندانه گرفته است؟ جواب این سوال را در آینده با نقد کامل گوشی گلکسی اس ۲۰ میدهیم.
حالا به لنز تلهفوتو ۶۴ مگاپیکسل میرسیم. این دوربین یک لنز با ضریب اف f/2.0 و قابلیت لرزشگیر اپتیکال تصویر است. در کمپینهای روابط عمومی اس ۲۰ تاکید زیادی روی این دوربین با توجه به قابلیتهای جدید آن مانند Hyper Optic Zoom و Super Resolution Zoom شده است که به همراه یکدیگر زوم فضایی (Space Zoom) نام دارند.
در دو گوشی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس که اکثر مشخصات دوربین آنها یکسان است، این قابلیت به ترتیب به معنای زوم ۳ برابر و زوم اپتیکال هیبریدی ۳۰ برابر هستند.
پس از تست قابلیت جدید زوم، چندین سوال در ذهن ما به ویژه در مورد این اعداد شکل گرفت. طبق اطلاعاتی که توانستیم در رویداد سامسونگ به دست آوریم و همچنین با توجه به برگه مشخصات این دو گوشی، لنز ۶۴ مگاپیکسل احتمالا یک لنز تلهفوتو واقعی نیست.
بلکه، سامسونگ با استفاده از برش تصویر به این زوم ۳ برابر و ۳۰ برابر میرسد. علاوه بر این، تفاوت اندک بین میدان دید دوربین ۱۲ مگاپیکسل اصلی و این دوربین ۶۴ مگاپیکسل به بخش فنی «اپتیکال» قابلیت Hybrid Optic Zoom کمک میکند. گرچه هنوز برای تایید این قضیه نیاز به بررسی بیشتر است که در نقد کامل این گوشی انجام خواهد شد.
نکته دیگری که نزدیک بود خیلی آسان فراموش کنیم اشاره به حضور یک دوربین بیشتر در پنل پشتی اس ۲۰ پلاس در مقایسه با مدل معمولی است. این ماژول DepthVision نام دارد و سامسونگ دقت آن را نگفته است. بدون شک هدف استفاده از آن کمک به عکاسی پرتره و ثبت افکت زیبای بوکه است.
تصمیم سامسونگ مبنی بر استفاده نکردن از این سختافزار کوچک و نه چندان مهم در مدل معمولی واقعا عجیب است. البته خب نمیتوانیم از این حقیقت غافل شویم تیم بازاریابی یک شرکت به هرحال باید در تبلیغات خود از جملاتی مانند دوربین «سهگانه» و «چهارگانه» استفاده کنند.
اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس مانند برادر بزرگتر اولترای خود میتوانند فیلمهایی با دقت 8K ضبط کنند. بدون شک از دیدگاه عملکرد چنین قدرتی منطقی است چون هر سه گوشی چیپست و پردازشگر سیگنال تصویر مشترکی دارند.
گرچه نبود حسگر جدید ۱۰۸ مگاپیکسل سامسونگ در دو مدل معمولی و پلاس به این معنا است تنها راه آنها برای فیلمبرداری با چنین کیفیتی استفاده از دوربین تلهفوتو ۶۴ مگاپیکسل است.
در مورد قابلیتهای جدید دوربین باید بگوییم اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس به ما امید زیادی میدهند. به عنوان مثال باید به حالت Super Steady video اشاره کنیم که در مقایسه با گوشیهای قبلی سامسونگ باید بهتر شده باشد.
سپس به حالت فیلمبرداری جدید به اسم Night Hyperlapse میرسیم که همانطور اسم آن نشان میدهد میتواند کلیپهای ویدئویی با دنبالههای نوری شگفتانگیز بگیرد. قابلیت AI Best Moment نیز روی کاغذ عالی به نظر میرسد.
این حالت در واقع یک الگوریتم است که تلاش میکند بهترین تصویر را ثبت کند و به نوعی بهترین لحظات آن را از نظر وجود خندههای زیاد در تصویر و همچنین نبود صورتهای واضح مرتب کند. در این حالت مواردی مانند رنگ و کنتراست تصویر نیز در نظر گرفته میشود.
این الگوریتم حتی میتواند برای این که ظاهر عکس به بهترین شکل ممکن تغییر کند به صورت خودکار از فیلترهای لازم استفاده کند.
دوربین سلفی حالا یک ترفند جالب و جدید در خود دارد که باید شکایتهایی که سامسونگ از کاربران با دقت بیشتر خود دریافت کرده است را رفع کند، به نحوی که این شرکت تصمیم گرفته است حالت عکاسی عریض پیشفرض دوربین سلفی خود را غیرفعال کند.
حالا اگر گوشی بیرون از قاب پیشفرض برش خورده خود افراد بیشتری را کشف کند، به لطف قابلیتی به اسم «زاویه سلفی هوشمند» به صورت خودکار حالت عکاسی عریض را فعال میکند.
قابلیت دیگر دوربین این گوشیها که شاید جالبترین آنها باشد یک حقه نرمافزاری جدید به اسم Single Take است. برخلاف اپلیکیشنی که با عملکرد مشابه در جدیدترین آیفونهای اپل محبوب شده است، Single Take همزمان با تمامی دوربینهای عقب فیلم و عکس میگیرد.
زمانی که دوربینها در این حالت شروع به ضبط میکنند، حداقل ۲ ویدئو و حداکثر ۱۰ عکس و ۴ ویدئو ثبت خواهد شد. زمان ضبط نیز برای یک برداشت ۱۰ ثانیه است. هدف سامسونگ فراتر از نشان دادن قدرت سختافزاری گوشی، این است که از کاربر از زوایای مختلف بتواند یک تصویر بهتر از لحظه مورد نظر خود را ثبت کند.
بهترین تصاویر براساس شناسایی اشیاء متحرک، شناسایی چهره، شارپ یا محو بودن تصویر و موارد دیگر انتخاب میشوند.
قبل از این که به صورت خلاصه به سختافزار اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس اشاره کنیم، باید چند کلمهای در مورد نمایشگر زیبای اس ۲۰ حرف بزنیم.
سامسونگ در یک اقدام جالب تصمیم گرفته است تمامی دستگاههای گلکسی اس ۲۰ را با نمایشگرهای پرچمدار Dynamic AMOLED با دقت +QHD و پشتیبانی از استاندارد +HDR10 مجهز کند.
با توجه به این که تفاوت این نمایشگرها در ابعاد است، از نظر فنی باید بگوییم نمایشگر مدل معمولی با تراکم پیکسلی ۵۶۳ پیکسل در هر اینچ شارپترین در بین سایرین است که این عدد برای مدل پلاس به ۵۲۵ پیکسل در هر اینچ میرسد.
در حقیقت باید انتظار محتوایی فوقالعاده شارپ و واضح را داشته باشیم. سامسونگ برای همسو بودن با ترندهای صنعت موبایل و استفاده از کسب و کار عالی ساخت نمایشگر و بخش توسعه و تحقیقات خود به قطار نمایشگرهای با نرخ تازهسازی تصویر پیوسته است.
هر سه مدل گلکسی اس ۲۰ از نرخ نمونهگیری لمس ۲۴۰ هرتز و تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز استفاده میکنند. بدون شک استفاده از نرخ تازهسازی ۱۲۰ هرتز به جای ۶۰ هرتز فوقالعاده در روان بودن رابط کاربری موثر است. این تفاوت را باید شخصا درک کنید و خیلی خوب است کاربران مدل معمولی اس ۲۰ نیز از آن بهرهمند شدهاند.
گرچه در مورد نرخ تازهسازی بالای این گوشیها باید بگوییم تنها در دقت فول اچدی قادر به استفاده از ۱۲۰ هرتز هستید. به احتمال قریب به یقین این تصمیم کمتر به علت محدودیت سختافزاری و بیشتر به دلیل جلوگیری از مصرف زیاد باتری است.
سامسونگ نسبتا مطمئن است که استفاده از دقت فول اچدی با نرخ ۱۲۰ هرتز همچنان به یک روز ماندگاری کامل شارژ باتری اجازه میدهد. اگر واقعیت را بگوییم، این تصمیم به نظر ما اشکالی ندارد. ولی اگر خوشایند شما نیست، بهتر است برای ورود نوت ۲۰ به بازار صبر کنید که شایعات ادعا میکنند نرخ تازهسازی تصویر بهتر دارد یا باید محصولات دیگر شرکتهای رقیب مانند گوشی وانپلاس را در نظر بگیرید که از یک نمایشگر با دقت QHD و نرخ تازهسازی تصویر ۱۲۰ هرتز استفاده میکند.
حالا به بخش سختافزاری میرسیم. طبق سنت همیشگی، سامسونگ گوشیهای پرچمدار خود را در دو مدل جهانی با چیپست اگزینوس خود و مخصوص بازار آمریکا با چیپست اسنپدراگون کوآلکام عرضه میکند. چیپستهای جدید عبارتند از اگزینوس ۹۹۰ و اسنپدراگون ۸۶۵.
هر دو تراشه فوقالعاده قدرتمند هستند و در کنار آنها رم سریع LPDDR5 (8 یا ۱۲ گیگابایت در اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس) و پردازشگر سیگنال تصویر قدرتمند که میتواند کارهایی مانند فیلمبرداری با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه و دقت 8K ضبط کند، قرار میگیرد.
این تراشهها را در نقد کامل بیشتر بررسی خواهیم و کرد فعلا باید به قابلیتهای شبکهای آنها رسیدگی کنیم. هدف سامسونگ در تولید سه مدل اس ۲۰ پشتیبانی از شبکه 5G بوده است.
برگه رسمی مشخصات این گوشیها به پشتیبانی از هر دو شبکههای SA و NSA، ساب ۶ گیگاهرتز اشاره میکند. پشتیبانی از شبکه 4G نیز با توجه به سرعت شبکه Cat.20 و پشتیبانی از ۴×۴ MIMO قابل توجه است.
نکته جالب دیگری که باید به آن اشاره کنیم این است که هر دو چیپست اگزینوس ۹۹۰ و اسنپدراگون ۸۶۵ مودم داخلی ندارند. هر دو به ترتیب از مودمهای اگزینوس ۵۱۲۳ و X55 استفاده میکنند. این مودمها به طور کامل از شبکههای 4G، 3G، 2G در کنار 5G پشتیبانی میکنند.
همانند با اطلاعاتی که قبل منتشر شده بود دو گوشی اس ۲۰ و اس ۲۰ پلاس (مدل اولترا شامل آنها نیست) در بعضی از بازارها تنها 4G خواهند بود که سوالاتی از این قبیل شکل میگیرد آنها از چه مودمهایی استفاده میکنند. آیا آنها مجموعه گرانقیمت و تخصصی آنتنهای 5G را خواهند داشت؟ اگر به اطلاعات اولیهمان استناد کنیم، اس ۲۰ برخلاف دو گوشی دیگر حتی از شبکه mmWave 5G پشتیبانی نخواهد کرد. بنابراین شاید مجموعه آنتنهای داخلی این گوشی دلیل اصلی تفاوت آنها باشد.
سامسونگ در بخش نرمافزاری سری اس ۲۰ از رابط کاربری آشنای One UI 2.0 و اندروید ۱۰ استفاده کرده است. در چند گوشی قبلی سامسونگ عملکرد و طراحی نسخه جدید لانچر اختصاصی سامسونگ را دیده بودیم و غول کرهای سخت در تلاش است تا دستگاههای بیشتری آن را دریافت کنند. بنابراین منطقی است در گوشیهای اس ۲۰ نیز استفاده شود.
با این حال، محیط نرمافزاری این گوشیها چند قابلیت جدید دارند. به عنوان مثال QuickShare یک راه جدید و ساده برای به اشتراکگذاری فایل با دستگاههای مجاور از طریق شبکه وایفای است. اپلیکیشن Duo گوگل حالا در صفحه شمارهگیر گوشی ادغام شده است تا برای تماسهای تصویری از یک قابلیت ساده و راحت مانند دوربین فیستایم اپل استفاده شود.
دستیار مجازی سامسونگ یعنی بیکسبی با آن که دکمه اختصاصی آن حذف شده است ولی در هر نسل جدید از گوشیهای سامسونگ بهتر و محبوبتر میشود و همچنین با پلتفرم اسپاتیفای ادغام شده است.
قابلیت دیگر به اسم Music Share جالب به نظر میرسد. به طور کامل آن را متوجه نشدیم ولی ظاهرا این توانایی را به کاربر میدهد تا یکی از دستگاههای سری اس ۲۰ را به یک اسپیکر بلوتوثی وصل کند و سپس یک گوشی هوشمند متفاوت در ارتباط با اس ۲۰ قرار گیرد و از آن به نوعی برای استریم موزیک روی اسپیکر بلوتوثی استفاده کند. استفاده از این قابلیت در سیستم صوتی ماشین مفید است.
قابلیت Game Booster سامسونگ نیز کمی هوشمندتر شده است یا ترجیحا در زمینههای کاربردی خاص کمتر روی اعصاب کاربر میرود. ظاهرا کاربران مشکلاتی با بعضی از وظایف پسزمینه مانند بسته شدن اجباری اپلیکیشن Discord زمان اجرای بازی و فعال بودن حالت Game Booster داشتند. سامسونگ میگوید کاربر حالا میتواند جلوی بوت شدن هر اپلیکیشن در پسزمینه را بگیرد.
حتی با آن که گلکسی اس ۲۰ اولترا ستاره اصلی مراسم رونمایی از اعضای جدید خانواده گلکسی اس با توجه به استفاده از دوربینهای پریسکوپ و ۱۰۸ مگاپیکسل بود، ولی ما از دو مدل معمولی و پلاس این خانواده کاملا راضی هستیم.
جدا از افزایش اندازه، این دو در مقایسه با نسلهای قبلی خود از اکثر جهات بهتر و کاملتر به نظر میرسند. بدون شک سامسونگ در این زمینه به یک موفقیت رسیده است که نباید سرسرانه از آن گذشت. فقط ای کاش سامسونگ طراحی بچههای جدید خود را متفاوت انجام میداد. نزدیک بود فراموش کنیم، این مرتبه خبری از یک مدل سفید رنگ نیست. واقعا چرا سامسونگ؟ فقط باید از افسوس آه بکشیم.
باید واقعا سامسونگ را در نحوه مدیریت تولید و ساخت سری اس ۲۰ تحسین کنیم، به ویژه بین دو مدل معمولی و پلاس که کاربران بیشتر به خاطر تفاوت اندازه یکی از آنها را خواهند خرید.
این مطلب نیز میتواند به شما کمک کند برای خرید اعضای جدید گلکسی اس ۲۰ بهتر تصمیم بگیرید.
منبع: gsmarena.com
زمانی که سامسونگ سال گذشته سری اس ۱۰ را رونمایی کرد، گوشی گلکسی S10e فورا نام خود را به عنوان مدل ارزانقیمت جایگزین برای دو گوشی گرانتر اس ۱۰ و اس ۱۰ پلاس مطرح کرد.
اما این گوشی همچنین موفق شد مجددا نام پرچمدارهای جمعوجور را زنده کند. حالا سامسونگ با عرضه گوشی گلکسی اس ۱۰ لایت کمی کاربران را گیج کرده است. چون تمامی افراد تصور میکردند S10e قرار است مدل سبک اعضای خانواده اس ۱۰ باشد و اگر با دقت به مشخصات اس ۱۰ لایت دقت کنید، متوجه میشوید که هیچ چیزی وجود ندارد که اشاره کند با یک مدل لایت روبرو هستیم.
در حقیقت ما انتظار داریم S10 Lite در چند زمینه در مقایسه با برادران کامل خود بهتر ظاهر شود. عمر باتری و شارژ بین آنها قرار دارد چون این گوشی یک باتری بزرگ ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت دارد که با سرعت ۴۵ وات و استفاده از استاندارد USB Power Delivery سریعا شارژ میشود.
اگر به یاد داشته باشید سری گلکسی اس ۱۰ چنین ویژگی را نداشتند.
اس ۱۰ لایت همچنین یک نمایشگر ۶.۷ اینچ دارد تا در بین سایر اعضای خانواده خود بزرگترین باشد (اس ۱۰ پلاس یک نمایشگر ۶.۴ اینچی دارد!).
تمامی کارشناسان دنیای فناوری ادعا میکنند پردازشگر سیگنال تصویر اسنپدراگون ۸۵۵ در مقایسه با مدل داخل چیپست اگزینوس خود سامسونگ بهتر است، بنابراین تقابل این دو نیز جالب است. S10 Lite از طرفی یک حسگر محبوب ۴۸ مگاپیکسل با فناوری ترکیب پیکسل دارد که امروزه در گوشیهای هوشمند زیادی استفاده میشود ولی این اولین مرتبه است که حضور آن را در کنار یک سختافزار ردهبالا میبینیم.
با وجود تفاوتهایی که اس ۱۰ لایت با سایر اعضای خانواده دارد میتوانیم ببینیم با استفاده از نمایشگر بزرگتر از اس ۱۰ پلاس بین آنها جا میگیرد و اکثر قابلیتهای سایر برادران اس ۱۰ خود را دارد.
از طرفی فکر نمیکنیم این گوشی روی فروش سایر برادر و خواهرانش تاثیر بگذارد. در حال حاضر قیمت این گوشی تقریبا ۶۵۰ یورو است که تقریبا در یک حد با اس ۱۰ پلاس قرار میگیرد ولی قابلیتهایی دارد که بیشتر مربوط به محصولات سال ۲۰۲۰ است. بدون شک باید مواردی را نیز در نظر گرفت که فدای قیمت کمتر شدهاند.
به عنوان مثال در مجموعه دوربین لنز تلهفوتو دیده نمیشود. اما از طرفی یک دوربین فوق عریض توانمند و لنز ۵ مگاپیکسل اختصاصی امیدوارکننده ماکرو را در کنار دوربین اصلی ۴۸ مگاپیکسل میبینیم که طبق استانداردهای ما واقعا لنز بزرگی است.
به نظر ما استفاده از یک دوربین تلهفوتو با زوم دو برابر از یک لنز ماکرو بهتر بود. به هرحال ما شاهد استفاده از دوربینهای تلهفوتو قابل قبولی روی دستگاههای ارزانتر بودیم و نمیتوانیم بفهمیم چرا سامسونگ در گوشی خود چنین انتخابی را لحاظ نکرده است.
با این مقدمه اجازه دهید در ادامه جدیدترین پرچمدار سامسونگ را به چالش بکشیم. تا انتها همراه روکیدا باشید.
داخل جعبه فروش این گوشی دفترچههای راهنمای همیشگی کاربر به همراه یک کابل یواسبی تایپ C به C برای شارژ و انتقال فایلها دیده میشود. علت وجود این کابل پشتیبانی گوشی از استاندارد شارژ USB Power Delivery 3.0 با شارژر ۲۵ وات داخل جعبه است.
گرچه توجه کنید اگر کامپیوتر شما پورت یواسبی تایپ C ندارد یا کابل رابط درگاه تایپ C به A را ندارید نمیتوانید گوشی خود را به کامپیوترتان وصل کنید، مگر این که یک کابل اضافه تهیه کنید.
داخل جعبه فروش جدا از این موارد یک جفت ایرفون سیمی تنظیم شده توسط شرکت AKG را میبینیم.
گلکسی اس ۱۰ لایت از نظر طراحی با سایر خانواده اس ۱۰ متفاوت است. پنل پشتی به علت طراحی ماژول دوربین به راحتی قابل تشخیص است، در حالی که پنل جلو با استفاده از طراحی نمایشگر Infinity-O به اعضای خانواده نوت شباهت دارد.
در هر صورت، کیفیت ساخت بینظیر است. مانند سایر گوشیهای مدرن از شیشه و فلز استفاده شده است ولی سامسونگ اطلاعاتی در مورد نسل شیشه محافظ گوریلا گلس این گوشی منتشر نکرده است. البته اگر این شیشه اصلا برای شرکت کورنینگ باشد. ما حدس میزنیم احتمالا سامسونگ از نسل ۵ این شیشه استفاده کرده است.
به هرحال، این گوشی در دست حس خوبی به وجود میآورد. خبری از لبههای تیز یا برآمده نیست، نمایشگر اندکی به طرفین خمیده است و به سمت داخل بدنه فرو میرود. با این حال، اس ۱۰ لایت مانند سایر گوشیهای شیشهای یک گوشی واقعا لیز است ولی حداقل در مدل مشکی رنگ تحت بررسی ما لک انگشت روی پنل پشتی زیاد مشخص نبود.
در مورد طراحی پنل پشتی نمیتوانیم به قضیه بحثبرانگیز یعنی مجموعه مستطیلی بیضوی شکل دوربین اشاره نکنیم. از طرفی ظاهر گوشی را متمایز کرده است ولی از طرف دیگر نمیتوانیم باور کنیم برآمدگی دوربین باید اینقدر بزرگ باشد.
یک ستون دوم در سمت راست دیده میشود که فقط مخصوص فلاش الایدی است و عبارت Super Steady OIS که زیر آن حک شده است. به نظر ما زمانی که سری گلکسی اس ۲۰ به بازار بیاید، این طراحی باعث میشود اس ۱۰ لایت از نظر طراحی بیشتر شبیه به جدیدترین پرچمدارهای غول کرهای باشد.
خوشبختانه، برآمدگی دوربین به بزرگی انتظار افراد نیست. این بخش فقط کمی بالا آمده است و به علت طراحی که دارد اجازه نمیدهد زمانی که گوشی روی یک سطح تخت قرار میگیرد زیاد تکان بخورد.
بدنه جانبی گوشی از فلز ساخته شده است و یک ظاهر براق دارد تا کاملا با سایر بخشهای گوشی هماهنگ باشد. در سمت چپ شیار سیم کارت را پیدا میکنید، سمت راست میزبان دکمه پاور و تنظیم حجم صدا است و در انتهای گوشی درگاه یواسبی تایپ C و توری بلندگو دیده میشود. گرچه خبری از جک صوتی ۳.۵ میلیمتری نیست.
همانطور که اشاره کردیم، نمای جلوی این گوشی بسیار شبیه به گلکسی نوت ۱۰ پلاس است، البته بدون لبههای خمیده کنار چون اس ۱۰ لایت یک نمایشگر تخت دارد.
بدنه این گوشی در تمامی جوانب به جز حاشیه پایینی فوقالعاده باریک است. حاشیه پایینی با وجود این کاملا باریک است ولی ضخامت آن در مقایسه با سایر حواشی کمی بیشتر است.
حفره داخل نمایشگر در مرکز آن قرار گرفته است و از دوربین سلفی میزبانی میکند. این حفره کاملا کوچک است و به اندازه کافی به حاشیه بالایی نزدیک است تا بخش زیادی از نمایشگر را الکی اشغال نکند.
در رابطه با تجربه در دست گرفتن اس ۱۰ لایت باید بگوییم بدون شک با توجه به استفاده از نمایشگر ۶.۷ اینچی گوشی بزرگی است و کار با یک دست با آن واقعا سخت است. همچنین این گوشی سنگین است تا زمانی که آن را به دست میگیرید به جلو خم شود.
اما با وجود سنگین بودن این گوشی تنها ۱۸۵ گرم وزن دارد که برای محصولی با این نمایشگر و باتری ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت واقعا کم است. فقط برای این که موضوع را بهتر درک کنید باید بگوییم دو گوشی نوت ۱۰ پلاس و وانپلاس 7T Pro نمایشگری به همین ابعاد و باتری کوچکتر دارند ولی وزن آنها نزدیک به ۲۰۰ گرم است!
بدون شک کیفیت نمایشگر یکی از نکات ممتاز گوشیهای هوشمند سامسونگ حتی در بین گوشیهای پایینرده و میانرده این شرکت بوده است.
اکثر گوشیهای این شرکت از نمایشگرهای اولد آن استفاده میکنند و گلکسی اس ۱۰ لایت یکی از بهترینها را دارد. این نمایشگر دیگر مدل Dynamic AMOLED اعضای سری اس ۱۰ و نوت ۱۰ نیست. این مرتبه سامسونگ اسم نمایشگر خود را سوپر امولد پلاس گذاشته است.
هنوز علت استفاده از صفت پلاس را نمیدانیم ولی به نظر ما میتواند پشتیبانی از استاندارد +HDR10 باشد. به عنوان مثال، گوشی نوت ۱۰ لایت همین نمایشگر ۶.۷ اینچ را دارد ولی تنها از استاندارد HDR10 پشتیبانی میکند تا خبری از صفت پلاس در نام نمایشگر آن نباشد.
البته باید بگوییم طبق بررسی ما توسط اپلیکیشنهای یوتیوب و نتفلیکس، آنها این گوشی را قادر به پخش محتوای HDR10 تشخیص دادند.
از نظر مشخصات با یک نمایشگر غیرعادی روبرو نیستیم یعنی یک پنل نمایش ۶.۷ اینچ با نسبت تصویر طویل ۲۰:۹ و دقت ۱۰۸۰ در ۲۴۰۰ پیکسل را میبینیم که در وسط و بالای این گوشی حفرهای برای میزبانی از دوربین سلفی قرار گرفته است.
تستهای ما خوانا بودن محتویات روی صفحه نمایشگر را در نور مستقیم خورشید عالی تشخیص دادند چون در حالت تنظیم نور صفحه به صورت دستی حداکثر میزان روشنایی ۴۰۰ نیت بوده و در حالت تنظیم خودکار حتی به ۷۰۵ نیت میرسد. البته تاثیر آن را روی باتری نیز نباید فراموش کرد ولی در عوض آن در هر محیط روشنی میتوانید محتویات روی صفحه نمایش را ببینید.
این نمایشگر از نظر دقت رنگ بینظیر است. حالت پیشفرض نمایشگر Natural است که میانگین dE2000 برابر با ۱.۴ را تولید میکند و در زمان استفاده از حالت Vivid رنگها اشباعتر و بیشتر شبیه به نمایشگرهای امولد است.
رنگ سفید نیز دمای رنگ پایینی دارد و میانگین dE2000 به ۴.۶ و حداکثر آن به ۱۰.۲ میرسد.
S10 Lite به علت اندازهای که دارد در مقایسه با سایر اعضای اس ۱۰ میتواند یک باتری بزرگتر ۴۵۰۰ میلیآمپر ساعت داشته باشد. این باتری را در کنار چیپست توانمند ۷ نانومتری اسنپدراگون ۸۵۵ قرار دهید تا عملکرد عالی را در تستهای باتری در تمامی بخشها ببینیم.
با توجه به گنجایش باتری نتایج تست گردش در وب به کمک شبکه وایفای میتوانست بهتر باشد ولی عدد نهایی تست در حال انتظار در یک سطح با سایر پرچمدارهای موجود در بازار است.
همانطور که ابتدا اشاره کردیم این گوشی حتی از شارژ سریع ۴۵ وات نیز پشتیبانی میکند، گرچه داخل جعبه یک شارژر ۲۵ وات قرار دارد. شارژ کامل این گوشی فقط ۶۲ دقیقه طول میکشد و در عرض ۳۰ دقیقه شارژ آن از ۰ به ۶۳ درصد میرسد.
توجه کنید استفاده از شارژر ۴۵ وات تاثیر چندانی روی سرعت شارژ ندارد. جدا از آن، شارژر ۲۵ وات عملکرد بهتری از شارژرهای اختصاصی ۳۰ یا ۴۰ وات رقبا دارد.
تصمیم گرفتیم به کمک درگاه یواسبی تایپ C کیفیت صدای خروجی گلکسی اس ۱۰ لایت را بسنجیم. این گوشی درگاه هدفون ۳.۵ میلیمتری ندارد، بنابراین از دانگل رسمی خود سامسونگ استفاده کردیم. به عبارتی بسته به رابطی که استفاده میکنید تجربه شما ممکن است متفاوت باشد.
زمانی که Galaxy S10 Lite سامسونگ را به یک آمپلی فایر فعال خارجی وصل کردیم، خروجی صدا واقعا بلند بود و کاملا امتیاز عالی به دست آورد.
استفاده از هدفون نیز تغییر چندانی به وجود نیاورد و تنها تغییر مشاهده شده اوجگیری قابل قبول نویز القایی استریو بود. بابت عملکرد عالی اس ۱۰ لایت در این بخش باید یک کف مرتب بزنیم.
One UI 2.0 در مقایسه با نسل اول آن از نظر طراحی فرقی ندارد. اکثر تغییرات به همراه اندروید ۱۰ اعمال شدهاند و ظاهری نیستند. به عنوان مثال، حالا اپلیکیشنها نیاز به مجوز کاربر دارند تا در پسزمینه مکانیابی کنند یا کاربر میتواند آنها را محدود کند تنها زمانی که اپلیکیشن باز است از این قابلیت استفاده کنند.
البته، همیشه میتوانید کاملا دسترسی اپلیکیشنها به موقعیت مکانی خود را بگیرید.
تغییر مهم دیگر حالت تیره تمام سیستمی است. این قابلیت در نسخه قبلی لانچر One UI نیز دیده میشد ولی محدود به منوها و اپلیکیشنهای سیستمی بود. حالا، حالت تیره به اپلیکیشنهای شخص ثالث مانند اینستاگرام، جیمیل، کروم و غیره که از آن پشتیبانی میکنند نیز توسعه داده شده است.
ولی مهمترین تغییر مسیریابی مبتنی بر ژستهای حرکتی است. سامسونگ در نسخه قبلی این لانچر از سیستم دکمهای استاندارد و ژستهای سفارشی خود استفاده میکند.
حالا گزینه سومی نیز در اختیار کاربر قرار داده شده است یعنی ژستهای حرکتی پیشفرض اندروید ۱۰. اگر دستتان را روی صفحه از پایین به سمت بالا بکشید به صفحه هوم بر میگردید، اگر در میانه راه نگه دارید منو اپلیکیشنهای اخیر باز میشود و کشیدن دست به سمت حواشی چپ و راست نمایشگر نقش دکمه برگشت به عقب را دارد. متاسفانه راهی برای جابهجایی سریع بین اپلیکیشن فعلی و قبلی وجود ندارد.
اما طبق سنت همیشگی سامسونگ، تعداد گزینه سفارشیسازی نیز برای ژستهای حرکتی دیده میشود. کاربر میتواند حساسیت ژست حرکتی برگشت به عقب را تنظیم کند تا مشخص شود چقدر باید نزدیک به گوشه صفحه سوایپ کنید تا یک حرکت به عقب برگردد.
این قابلیت به ویژه زمان استفاده از یک قاب محافظ مفید است که اجازه نمیدهد مستقیما از لبه کناری دستتان را روی صفحه بکشید.
حالا به گزینههای بیومتریک این گوشی میرسیم. سامسونگ تصمیم گرفته است در نسخه لایت گلکسی اس ۱۰ خود به جای حسگر اولترا سونیک مدلهای قبلی از یک حسگر نوری (اپتیکال) استفاده کند.
صادقانه صحبت کنیم، تصمیم به انجام این کار خیلی دیر بوده است چون فناوری حسگر اولترا سونیک یک تجربه کاربری عالی فراهم نمیکند. همچنین، اگر اخبار روکیدا را دنبال کرده باشید میدانید مشکلات مختلفی با محافظهای صفحه نمایش به وجود میآورد.
بخواهیم مقایسه کنیم، حسگر نوری گوشی اس ۱۰ لایت سامسونگ در مقایسه با اعضای خانواده نوت ۱۰ و اس ۱۰ تجربه بهتری فراهم میکند. دقت و سرعت آن به مراتب بیشتر شده است ولی هنوز سرعت آن تحتتاثیر بخش نرمافزاری قرار دارد.
ظاهرا انیمیشنهای رابط کاربری باعث سرعت آهسته آن میشود. ما همین مشکل را با گلکسی اس ۱۰ و نوت ۱۰ نیز داشتیم. زمانی که حسگر اثرانگشت کاربر را شناسایی میکند، نمایشگر را از حالت قفل بیرون میآورد و سپس باید منتظر انیمیشن باز کردن قفل صفحه باشید تا کار خود را با یک تاخیر کوتاه انجام دهد.
علاوه بر این، اگر قابلیت همیشه روشن بودن نمایشگر را به نحوی فعال کنید که با یک ضربه آهسته روی صفحه ظاهر شود، باید حتی بیشتر منتظر بمانید تا ناحیه شناسایی اثر انگشت ظاهر شود. روشن شدن این ناحیه چند ثانیهای طول میکشد.
این مشکل همچنین از زمان اولین گوشی اس ۱۰ وجود داشته است و سامسونگ هنوز دوست ندارد آن را رفع کند.
از طرف دیگر باید بگوییم مکان قرارگیری انگشت در ناحیه مشخص شده روی صفحه همیشه روشن بودن نمایشگر کاملا تیره است و دیدن آن در یک محیط روشن واقعا سخت است.
البته، میتوانید زمان باز کردن گوشی از حالت قفل را با قرار دادن گزینه AOD روی حالت همیشه نمایان کم کنید. ناحیه اثرانگشت همیشه به کاربر نشان داده خواهد شد و دو ضربه آهسته روی صفحه کل صفحه را روشن خواهد کرد.
به طور کلی، تمام تجربه از قفل خارج کردن گوشی هنوز جا برای بهتر شدن دارد و واقعا خوشحال هستیم سامسونگ کمی در این زمینه پیشرفت داشته است، حتی با آن که هنوز خیلی از رقبای چینی شرکت کرهای راهحلهای بهتری دارند.
جدا از حسگر اثرانگشت، چند گزینه مفید دیگر در منوی تنظیمات همیشه روشن بودن نمایشگر وجود دارد که اجازه میدهد حالت و طراحی آن را انتخاب کنید، فعال بودن آن را زمانبندی کنید یا حتی به گوشی اجازه میدهد بسته به محیط اطراف میزان روشنایی آن را تنظیم کند.
یک مشکل کوچک دیگر که با بخش نرمافزاری داشتیم دکمه پاور بود. اگر دکمه پاور را برای ریاستارت یا خاموش کردن گوشی خود نگه دارید، به جای این کار دستیار مجازی سامسونگ یعنی بیکسبی را فعال میکند و این گزینه پیشفرض است. خوشبختانه، سامسونگ این توانایی را به کاربر داده است کلا فعالسازی بیکسبی با دکمه پاور را خاموش کند ولی در ابتدا ما گیج شده بودیم.
جدا از این مسائل، تجربه کلی کار با بخش نرمافزاری روان، بدون وقفه، هنگ یا قفل کردن بود. البته انتظار کمتر از این نداریم، چون این گوشی مجهز به یکی از قدرتمندترین چیپستهای سال گذشته است و در کنار آن نیز نسخه جدید رابط کاربری سامسونگ قرار میگیرد.
استفاده از صفت «لایت» در اسم این گوشی ممکن است باعث شود فکر کنید سامسونگ برای کاهش هزینهها از سر و ته بعضی از چیزها زده است ولی یقینا بخش سختافزاری جزو آنها قرار ندارد.
این گوشی مجهز به یکی از بهترین چیپستهای موجود در بازار است. ما اسنپدراگون ۸۵۵ را به مدل پلاس آن ترجیح میدهیم.
به هرحال، اختلاف آنها تنها در حد چند فریم اضافه شده در بازیها و بنچمارکها به علت سرعت کلاک بالاتر پردازنده گرافیکی مدل ۸۵۵ پلاس است.
همچنین، اسنپدراگون ۸۵۵ در مقایسه با تراشه اگزینوس ۹۸۲۰ داخل سایر گوشیهای هوشمند گلکسی اس ۱۰ عملکرد گرافیکی برتری ارائه میدهد. البته اگر کاربر کشورهای چین یا آمریکا باشید میتوانید اس ۱۰ را با اسنپدراگون ۸۵۵ تهیه کنید.
اسنپدراگون ۸۵۵ یک پردازنده هشته هستهای با یک هسته کریو ۴۸۵ با سرعت کلاک ۲.۸۴ گیگاهرتز، ۳ هسته کریو ۴۸۵ با سرعت کلاک ۲.۴۲ گیگاهرتز و ۴ هسته کریو ۴۸۵ با سرعت کلاک ۱.۷۸ گیگاهرتز دارد. مدیریت کارهای گرافیکی به عهده پردازنده گرافیکی آدرنو ۶۴۰ است.
در کنار این چیپست توانمند ۶ یا ۸ گیگابایت رم و ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی قابل ارتقاء قرار میگیرد. مدل تحت بررسی ما ۸ گیگابایت رم داشت و نتیجه بنچمارکها به صورت زیر است.
ستاره بخش نقد دوربین ظاهرا باید فناوری Super Steady OIS سامسونگ باشد چون برای حل مشکل لرزش دست از ترکیب عملکرد بخش نرمافزاری و سختافزاری استفاده میکند.
ما عملکرد Super Steady Video را در گوشیهای قبلی سامسونگ دیدیم که توسط آن ویدئوهای پرتحرک عالی میتوانید بگیرید. گرچه این اولین مرتبه است میبینیم این قابلیت قرار است در یک حسگر بزرگ با فناوری ترکیب پیکسل استفاده شود. در مورد خود لنز اصلی باید بگوییم به صورت اپتیکال ثابت شده است و گشادگی دریچه دیافراگم f/2.0 دارد.
همانطور که در مقدمه گفتیم تنها تغییری که ما برای بخش دوربین در نظر میگرفتیم اضافه کردن یک دوربین تلهفوتو با زوم دو برابر بود. به نظر ما استفاده از آن در مقایسه با دوربین ماکرو به مراتب مفیدتر بود. گرچه نمیگوییم دوربین ماکرو بد است. این حسگر ۵ مگاپیکسل است (رقبا معمولا از دوربینهای ماکرو ۲ مگاپیکسل استفاده میکنند) و ظاهرا میتواند تصاویر شارپ و زیبا از نمای نزدیک بگیرد.
دوربین جلو یک حسگر ۳۲ مگاپیکسل با ضرب اف f/2.2 است که برای ثبت تصاویر ۸ مگاپیکسل از فناوری ترکیب پیکسل استفاده میکند. البته تا زمانی که گزینه برش زدن تصاویر سلفی خود را با این رزولوشن انتخاب نکنید.
رابط کاربری اپلیکیشن پیشفرض دوربین مانند قبل است یعنی کشیدن دست روی صفحه به سمت چپ و راست باعث جابهجایی بین حالات مختلف عکاسی میشود و با ضربه آهسته روی گوشه بالا سمت راست نمایاب میتوانید تنظیمات بیشتری را انجام دهید.
در زیر منو «More» حالات عکاسی ماکرو، حرفهای، فوق اسلوموشن، هایپرلس، حالت عکاسی در شب و حالت عکاسی مواد غذایی را پیدا میکنید. میتوانید آنها را اضافه کنید یا ترتیب آنها را برای دسترسی سریع در بخش نمایاب طبق سلیقه خود تغییر دهید.
متاسفانه، حالت عکاسی حرفهای تنها اجازه میدهد روی جبران نوردهی، تعادل سفید و ایزو کنترل داشته باشید. خبری از فوکوس خودکار دستی و تنظیمات سرعت شاتر نیز نیست.
گرچه قابلیت Live focus video دیده میشود و چیپست اسنپدراگون ۸۵۵ کاملا میتواند از عهده پردازش آنی در پسزمینه برآید.
طبق همان انتظاری که از سامسونگ داریم، گوشی ای ۱۰ لایت در روز تصاویری با رنگهای جذاب و دامنه دینامیک خوب میگیرد. گرچه در موارد خیلی کم در نواحی یکدست تصویر مقداری پارازیت دیده میشود ولی زمان عکاسی در روز مشکل بارزتر هالههای روشن آشکار شارپ کردن تصاویر و تفاوت در شارپ بودن لبه به لبه است. در اکثر موارد، گوشه سمت چپ پایینی صحنه در تصویر نهایی کیفیت ملایم به خود میگیرد.
کیفیت دوربین فوق عریض ما را شگفتزده کرد چون مانند دوربین اصلی رنگها را جذاب رندر میکند و دامنه دینامیک قابل توجهی دارد. با این حال، در مقایسه با تصاویر دوربین اصلی باید بگوییم عکسهای نهایی ملایمتر هستند. گرچه الگوریتم اصلاح لنز عملکرد واقعا خوبی دارد، به ویژه زمانی که میدان دید ۱۲۳ درجه این لنز را در نظر میگیریم.
کیفیت تصاویر در شب به جز چند استثناء ترجیحا خوب به نظر میرسد. اشباع بودن رنگ ظاهرا بسته به صحنه عکاسی فرق میکند و به طور کلی تصاویر کمی ملایم هستند. ما متوجه شدیم تقریبا در تمامی سناریوهای عکاسی در شب حالت HDR دخالت میکند و نتیجه آن در اکثر موارد سایهها و نواحی بسیار روشن به خوبی توسعه یافته است. مدیریت منابع نوری موجود در صحنه نیز به خوبی انجام میشود.
از سوی دیگر حالت عکاسی اختصاصی در شب (night mode) نقش چندان قابل توجهی این جا ندارد. استفاده از آن باعث میشود جزئیات کمی بیشتر به سایهها برگردد ولی ظاهرا کمکی به نواحی بسیار روشن و منابع نوری نمیکند.
همچنین سطح دانهای بودن تصاویر را اکثرا در نواحی تاریک بیشتر میکند. از نظر ما حالت عکاسی در شب این گوشی کمی بیش از حد محافظکارانه عمل میکند و باعث بهبود کلی کیفیت عکس نمیشود. حالت استاندارد HDR وظیفه خود را به خوبی انجام میدهد و نیاز نیست برای انباشت صحیح تصویر در حالت عکاسی در شب نفس خود را چند ثانیه نگه دارید.
ولی تمامی این چیزها زمان استفاده از دوربین فوق عریض در شب تغییر میکند. استفاده از حالت عکاسی در شب ظاهر تصاویر را بهتر میکند و با وجود اضافه شدن پارازیت سطح شارپ بودن آنها کمی بیشتر میشود. تصاویر همچنان به طور کلی ملایم هستند و اگر در صحنه چراغهای نئونی وجود داشته باشد مصنوعات واضحی را میبینید. مجددا باید بگوییم حالت HDR در تصاویر دوربین فوق عریض نیز دامنه دینامیک گستردهای را فراهم میکند.
دوربین ماکرو گلکسی اس ۱۰ لایت بدون شک یکی از دوربینهای اختصاصی ماکرو خوب به ویژه در مقایسه با اکثر حسگرهای ۲ مگاپیکسل گوشیهای چینی است. دوربین ۵ مگاپیکسل ماکرو اس ۱۰ لایت تصاویر شارپ با جزئیات عالی میگیرد.
تنها نکته منفی نبود فوکوس خودکار است تا بعضی از تصاویر محو بیافتند، به ویژه زمانی که تصمیم دارید عکس یک گل را هنگام وزش باد بگیرید.
گرچه خبری از حسگر اختصاصی عمقسنجی نیست، ولی این گوشی در جداسازی سوژه از پسزمینه واقعا خوب عمل میکند. افکت بوکه حتی زمانی که پسزمینه صحنه عکاسی پیچیده میشود ظاهر واقعا خوبی دارد.
تصاویر پرتره ظاهر شارپی دارند و رنگ پوست سوژه طبیعی میافتد.
کیفیت کلی تصاویر سلفی با رنگهای قابل قبول و دامنه دینامیک چشمگیر خوب است. شارپ بودن تصاویر در سطح اکثر دوربینهای سلفی است ولی به نظر ما با توجه به استفاده از حسگر ۳۲ مگاپیکسل و فناوری ترکیب پیکسل میتوانست بهتر باشد.
طبیعتا، زمان عکاسی پرتره با دوربین جلو جداسازی لبه تصویر بهترین چیزی که دیدیم نیست ولی انتظار نداریم زمان استفاده از حالت سلفی نیز عالی باشد. اگر پسزمینه تصویرتان یکدستتر باشد، نتیجه نهایی میتواند خوب باشد.
محصول جدید سامسونگ با توجه به استفاده از یک چیپست پرچمدار قادر به ضبط فیلمهای 4K با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه و ویدئوهای اسلوموشن با کیفیت اچدی و نرخ ۹۶۰ فریم بر ثانیه است. قابلیت Live focus videos از زمان دو گوشی گلکسی نوت ۱۰ و نوت ۱۰ پلاس وجود داشته است. همچنین قابلیتی به اسم Super Steady OIS دیده میشود که هدف آن کمک به ثبت ویدئوهای 4K و فول اچدی بدون لرزش است.
اجازه دهید با کیفیت ویدئوهای 4K دوربین اصلی شروع کنیم. سطح جزئیات واقعا خوب است، خبری از پارازیت نبوده و رنگها زنده هستند.
در سوی دیگر ماجرا ویدئوهای فول اچدی قرار دارند که از نظر جزئیات و سطح شارپ بودن به هرحال به علت پایینتر بودن دقت ویدئو، در رده پایینتری قرار میگیرند. ولی رندر کلی ویدئو در سطح دوربین اصلی است.
در کمال تعجب ما دوربین فوق عریض نیز میتواند ویدئوهای 4K با کیفیت واقعا خوب بگیرد. سطح جزئیات و شارپ بودن تصویر بینظیر و قابل مقایسه با دوربین اصلی است. مهم اشاره کنیم گوشیهای خیلی کمی میتوانند با این دوربین چنین ویدئوهایی بگیرند.
در بحث رفع لرزش، دوربین اصلی از قابلیت OIS (لرزشگیر اپتیکال تصویر) برای ویدئوهای فول اچدی و 4K استفاده میکند. سامسونگ اسم این قابلیت را Super Steady OIS گذاشته است که باید لرزشگیر نرمافزاری معروف Super Steady را که در سری گلکسی اس ۱۰ معرفی کرد با لرزشگیر اپتیکال سختافزاری ترکیب کند.
گرچه، نتیجه نهایی ظاهرا تفاوت زیادی با ویدئوهای 4K که به صورت استاندارد رفع لرزش شداند، ندارد. بنابراین واقعا نمیتوانیم بگوییم Super Steady OIS واقعا چه معنا و مزایایی دارد.
زمانی که از حالت فیلمبرداری Super Steady video استفاده میکنید، به وضوح میتوانید استفاده گوشی از دوربین فوق عریض را ببینید که بخشهای زیادی اطراف مرکز را برش میزند تا یک ویدئوی با تحرک بالا که انگار به کمک گیمبال گرفته شده است ضبط شود.
به طور کلی، Super Steady OIS یکی از آن قابلیتهای مرموزی است که شرکتهای سازنده آن را تبلیغ میکنند ولی ظاهرا نقش مفیدی ندارد.
ما این نقد را با این تفکر شروع کردیم که گلکسی اس ۱۰ لایت بیشتر از یک میانرده یک دستگاه پرچمدار است چون قیمت فعلی این گوشی یعنی ۶۵۰ یورو در حد گلکسی اس ۱۰ پلاس است.
همچنین تصورمان این بود که این گوشی کاملا در دسته گوشیهای «قاتل پرچمدار» قرار میگیرد که قلمروی سلطنت محصولات وانپلاس، شیائومی و ریلمی است. اما هرچه نقد این گوشی را بیشتر به جلو بردیم، متوجه شدیم چرا سامسونگ از صفت لایت در نام این گوشی استفاده کرده است.
اجازه دهید با آشکارترین گزینه جایگزین برای اس ۱۰ لایت شروع کنیم که اس ۱۰ پلاس است. این گوشی باتری مشابه، چیپست یکسان، یک نمایشگر خمیده و کیفیت دوربین به مراتب بهتر دارد. گرچه همه چیز حکم به برتری این گوشی نمیدهد چون Galaxy S10 Lite چند مزیت واضح در مقایسه با اس ۱۰ پلاس دارد مانند نمایشگر بزرگتر (یک پنل تخت)، ماندگاری شارژ باتری بهتر، سرعت شارژ سریعتر ۲۵ وات و همچنین حسگر اثرانگشت زیر نمایشگر دقیقتر و سریعتر.
سپس به محصول دیگر خود سامسونگ یعنی Note10 Lite میرسیم که به همراه اس ۱۰ لایت وارد بازار شد. در کمال تعجب ما، نوت ۱۰ لایت کاری میکند که کاربر اس ۱۰ لایت را فراموش کند.
این گوشی یک لنز تلهفوتو، کیفیت کلی دوربین بهتر، عمر باتری مشابه، درگاه هدفون ۳.۵ میلیمتر و قلم S Pen دارد. بدون شک چیپست در سطح پایینتری قرار میگیرد ولی قدرت این گوشی برای انجام کارهای روزمره بیشتر از حد کافی است.
با یک گوشی نوت کامل و ارزان روبرو هستیم و اس ۱۰ لایت در مقایسه با آن نمایشگر اندکی روشنتر با پشتیبانی از استاندارد +HDR دارد و برای گیمینگ بهتر است.
اگر از محصولات خود سامسونگ فاصله بگیریم اولین گزینه که به چشم میآید گوشی OnePlus 7T است. یک محصول کاملا عالی که البته از همتای کرهای خود ارزانتر نیست ولی سرعت کمی بیشتر دارد، عمر باتری آن خوب است و باید در کنار آن سرعت شارژ سریع و عملکرد برتر دوربین و تنوع ماژولها را قرار دهیم.
همچنین نباید نمایشگر اولد با نرخ تازهسازی تصویر ۹۰ هرتز گوشی وانپلاس را فراموش کنیم که به نسبت پنل نمایش اس ۱۰ لایت دقت مشابه ولی حداکثر میزان روشنایی بیشتر دارد.
حالا که در این بخش از بازار و پرچمدارهای ارزان رسیدیم، گوشی اخیرا معرفی شده شیائومی Mi Note 10 را نیز باید نام ببریم. انگاری شیائومی در Mi Note 10 از استراتژی سامسونگ استفاده کرده است و آن را ۱۸۰ درجه چرخانده است.
با آن که محصول سامسونگ یک چیپست پرچمدار و یک نمایشگر اولد عالی دارد، ولی Mi Note 10 شیائومی مجهز به یک چیپست میانرده است و کیفیت و تنوع دوربین فوقالعاده دارد.
نمایشگر و عمر باتری در یک سطح قرار میگیرد تا واقعا بستگی به کاربر داشته باشد کدام گوشی را ترجیح دهد. بدون شک انتخاب از بین دو لانچر One UI 2.0 سامسونگ و MIUI شیائومی نیز مهم است.
اگر به گلکسی اس ۱۰ لایت به عنوان یک گوشی مجزا نگاه کنیم، به راحتی قابل پیشنهاد با مشخصاتی مانند یک چیپست پرچمدار، مجموعه دوربین کاملا توانمند، نمایشگر خوب، عمر باتری طولانی و سرعت شارژ عالی است. تمام گزینهها به عنوان یک پرچمدار تیک میخورد و قیمت آن در مقایسه با یک گوشی ردهبالای جدید کمتر است.
اما حضور این گوشی در یک محیط رقابتی مانند بازار گوشیهای هوشمند همه چیز را تغییر میدهد. حضور دو گوشی OnePlus 7T و Galaxy S10+ که حالا یک سال از تاریخ آن به بازار گذاشته است و با یک قیمت جذاب در اختیار کاربر قرار دارد، انتخاب گلکسی اس ۱۰ لایت را سخت میکند.
عملکرد دوربین در مقایسه با اکثر رقبا در سطح ناامیدکنندهای است، درگاه هدفون ۳.۵ میلیمتری حذف شده است و نمایشگر این گوشی الزاما در بازار بهترین نیست. بدون شک با یک گوشی واقعا بزرگ روبرو هستیم ولی گوشیهای ارزانتر با نمایشگرهای اولد با نرخ تازهسازی بالا با کیفیت تصاویر مشابه یا حتی بهتر وجود دارند. بهترین مثال برای آنها گوشی Realme X2 Pro است.
عملکرد حسگر اثرانگشت نیز با آن که در مقایسه با تمامی پرچمدارهای دیگر سامسونگ بهتر شده است ولی هنوز اختلاف زیادی با نمونههای موجود در رقبا دارد. نبود اسپیکرهای استریو نیز ممکن است خریداران یک گوشی ۶۵۰ یورویی را فراری دهد.
در پایان باید بگوییم، گوشی گلکسی اس ۱۰ لایت شبیه به یک دستگاه پرچمدار با قیمت بالا عمل میکند ولی نمیتواند مانند یک «قاتل پرچمدار» در چند بخش مهم عالی ظاهر شود. به طور کلی، محصول سامسونگ گوشی خوبی است ولی به ویژه در حال حاضر با توجه به قیمتی که دارد بهتر است گوشیهای رقیب را در نظر بگیرید.
منبع: gsmarena.com
تجارت الکترونیک چیست؟ تجارت الکترونیک به مشاغل، شرکت ها و افرادی که کالاها یا خدمات را بصورت الکترونیکی می فروشند، اطلاق می شود. برخی از محصولات مانند فیلم، موسیقی، کتاب و مقالات علمی عموماً به این روش فروخته می شود. چرا که استفاده از آنها نیز به صورت الکترونیکی است.
کالاهای دیگر، مانند غذا، نوشیدنی و مواد مصرفی به اندازه محصولات رسانه ای در تجارت الکترونیک محبوب نیستند. حتی با این وجود، آمار تجارت الکترونیک نشان می دهد که فروش این کالاها به صورت الکترونیک به سرعت در حال رشد است. دلیل این اتفاق تنبلی نیست. بلکه برعکس، افرادی که پول دارند، دیگر وقتی برای آشپزی ندارند.
در حال حاضر، از آنجا که تغییرات در تجارت الکترونیک منعکس کننده برخی از تحولات در زندگی واقعی ماست، و همچنین آشفتگی های روزمره اقتصادی و جامعه شناختی را شنان می دهد، آشنایی با همه پیچ و خم های آن، کار دشواری است. به همین دلیل است که صاحبان کسب و کار، یک آژانس بازاریابی تجارت الکترونیک را استخدام می کنند و فقط امیدوار به آینده هستند.
در اینجا جدیدترین و بهروز ترین اطلاعات راجع به آمار و روند تجارت الکترونیکی را برای کمک به شما در رفع چالش های جدید در سال ۲۰۲۰ جمع آوری کرده ایم. در اینجا گزارش هایی را از Nielsen و Shopify و مقالات علمی دانشگاه های مشهور دنیا درج کرده ایم.
بنابراین، اگر می خواهید بدانید که چگونه به محصول یا خدمات آنلاین خود توجه داشته باشید و می خواهید به دام تله هایی نیفتید که فروشتان را کم می کند، بهتر است نگاهی به این آمار و تفسیرها بیندازید. موفق باشید!
ابتدا بگذارید نگاهی داشته باشیم به چند آمار برتر مربوط به تجارت الکترونیک به انتخاب سردبیر.
تعداد مشتریان آنلاین روز به روز در حال افزایش است. هرچه تجارت آنلاین محبوب تر باشد، اعتماد مردم به این نوع خرید بیشتر خواهد شد. این روز ها، سفارش غذا، سفارش لباس و حتی برنامه ریزی برای تعطیلات به صورت آنلاین انجام می شود. شرایط حتی بهتر از این هم خواهد شد.
شما می توانید به سرعت جستجو کنید، قیمت های مختلف را بسنجید و بهترین قیمت را انتخاب کنید. در اینترنت، شما به راحتی می توانید به نقد و بررسی محصولات مختلف دسترسی داشته باشید. بهترین سایت های تجارت الکترونیک، بیشترین تعداد مشتریان را جذب می کنند. مثلاً اگر از کیفیت غذای فلان رستوران اطمینان ندارید، می توانید به صدها کامنت مشتریان در مورد این رستوران در اینترنت مراجعه کنید. به این شکل شما می توانید با آگاهی بیشتری تصمیم گیری کنید.
هر روز، ۸۵ درصد (۳.۴ میلیارد نفر) از کاربران حدود شش و نیم ساعت از وقت خود را صرف جستجو در اینترنت می کنند. مشتریان شما هر روز، ساعت های بیشتری را صرف وب گردی می کنند، و این شامل کار های مختلف می شود. دسترسی آنلاین، فناوری تلفن همراه و نوآوری های دیجیتال، گزینه های بازاریابی را به شما نشان می دهد. اگر می خواهید مشتریان شما را ببینند و آنچه را پیشنهاد می کنید خریداری کنند، داشتن یک سایت خوب برای تجارت الکترونیک ضروری است.
این آمار نسبت به سال ۲۰۱۳ افزایش قابل توجهی داشته است.
روند کاری تجارت الکترونیک توسط رفتار کاربران تعیین می شود. بنابراین، این نگرش ها برای مشاغل کاملاً مفید است. در ایالات متحده، تقریباً ۱۶۰ میلیون نفر دارای کارت اعتباری هستند. که این تقریباً نیمی از کل جمعیت است. همه این کاربرانی که دارای کارت اعتباری هستند، مشتریان بالقوه تجارت الکترونیک به شمار می روند. مشاغل مختلف برای جذب آنها از انواع ترفندهای تجارت الکترونیک استفاده می کنند.
دومین روش محبوب پرداخت در دنیا پیپل است. این سرویس که مستقیماً به حساب بانکی افراد متصل است، نیازی به داشتن کارت اعتباری ندارد. چون خریدار پول را در همان لحظه پرداخت می کند، فروشنده هم پول را به صورت آنی دریافت می کند. هرچه روش های پرداخت راحت تر و سریع تر باشد، تجارت الکترونیک بهتر پیشرفت می کند.
در ابتدای سال ۲۰۱۹، این سرویس ۲۷۷ میلیون کاربر فعال داشت که رشد سالانه ۱۷ درصدی را نشان می داد. در سال ۲۰۰۲، این سرویس در اختیار سایت eBay قرار گرفت. از آن زمان تاکنون، این سرویس پیشرفت قابل توجهی را تجربه کرده است. بسیاری از فروشگاه های اینترنتی از این سرویس مطمئن برای فروش استفاده می کنند.
فروش فیزیکی همچنان گزینه برتر خرید مورد علاقه مشتریان است. هنوز هم نفوذ تجارت آنلاین به زندگی مردم سالهاست که به طور مداوم در حال رشد است و هیچ نشانه ای از کند شدن نشان نمی دهد. از این گذشته، انتظار می رود بخش هایی که محبوبیت کمتری دارند، به گزینه های مناسبی برای تجارت الکترونیک تبدیل شوند. انتظار می رود رشد تجارت الکترونیک برای سال های ۲۰۱۹، ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ به ترتیب ۲۱.۵٪، ۱۹.۸٪ و ۱۸٪ باشد.
خرید آنلاین، دقیقاً همانند خرده فروشی آنلاین، شاهد رشد مداوم در سراسر جهان بوده است. سهم تجارت الکترونیک از کل خرده فروشی در جهان از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ تقریباً دو برابر شده است. چهار سال پیش ، فقط ۷.۴٪ از کل خرده فروشی ها بصورت آنلاین انجام می گرفتند، در حالی که در سال ۲۰۱۹ این تعداد به ۱۴.۱٪ افزایش یافت و در کل به فروش ۳.۵ تریلیون دلار رسید. Statista پیش بینی می کند که در چهار سال آینده، ۲۲٪ از خرده فروشی ها از طریق شبکه های خرید آنلاین انجام می شود. بنابراین بهتر است شما هم بلافاصله کار روی فروشگاه تجارت الکترونیک خود را آغاز کنید!
همانطور که آمار بالا نشان می دهد، تجارت الکترونیک چیزی بیشتر از خرید کالاها در وب سایت است. اگر هنوز متوجه نشدید، از حالا قدردان باشید و از تعامل پیچیده تجارت آنلاین و آفلاین بیشترین بهره را ببرید. بدون شک تجارت شما رونق خواهد گرفت. این واقعیت که چیزی به عنوان خرید “آفلاین” در گفتمان معاصر وجود دارد، نشان می دهد که خرید سنتی دیگر آنچنان مرسوم نیست. امروز، سیستم های تجارت الکترونیک حرف اول را می زند.
پیش بینی می شود تا سال ۲۰۲۰، ارزش کالاهایی که از قفسه ها ،خواربار فروشی و سایر مکانها دریافت می شود، سه برابر شود. امروزه اکثر خرده فروشان از خواربار فروشی، دفاتر پست و قفسه ها به عنوان فروشگاه “کلیک و برداشت (Click and Collect)” (به معنی خرید اینترنتی و دریافت محصول از نزدیک ترین فروشگاه فیزیکی) استفاده می کنند.
با افزایش نفوذ اینترنت چه در رایانه های شخصی و چه بر روی دستگاه های تلفن همراه، آینده تجارت الکترونیکی لحظه به لحظه روشن تر می شود. انتظار می رود این روند افزایش یابد. تا سال ۲۰۲۱، بیش از ۲.۱۴ میلیارد نفر به صورت آنلاین کالاها و خدمات را خریداری می کنند. این رقم بسیار بیشتر از ۱.۶۶ میلیارد خریدار دیجیتال در دنیا در سال ۲۰۱۶ است. اتصال به اینترنت در طیف وسیعی از دستگاه ها، به خریداران آنلاین این امکان را می دهد تا محصولات را در هر نقطه از جهان با هر دستگاهی خریداری کنند.
تجارت الکترونیک با تلفن همراه به معاملات تجاری انجام شده بصورت آنلاین و از طریق تلفنهای همراه، اطلاق می شود. در حال حاضر، بیشتر افراد از دستگاه های تلفن همراه به جای کامپیوتر برای دسترسی به اینترنت استفاده می کنند. مشتریان شما به احتمال زیاد بسیاری از ساعات بیداری خود را در تلفن های خود می گذرانند. بیشتر اوقات آنها این کار را بدون هیچ دلیلی و از روی بیکاری انجام می دهند. بنابراین، این بهترین شانس شما برای جلب توجه آنها و ارائه یک پیشنهاد هیجان انگیز است.
بر اساس یک تحقیق توسط سایت Ovum با نام “آینده تجارت الکترونیک: جاده رسیدن به سال ۲۰۲۶″، صاحبان مشاغل باید استراتژی های بازاریابی تجارت الکترونیکی خود را با این واقعیت جدید تنظیم کنند. از آنجا که پرداخت به تدریج تکامل می یابد، تلفن همراه در زمینه پرداخت پیشتاز خواهد شد. اما هرگز جایگزین کامپیوتر در این زمینه نخواهد شد. توسعه و پذیرش خدمات سرعت بیشتری می یابد و در نهایت استفاده از کارتهای اعتباری فیزیکی کاهش می یابد. علاوه بر این، آنها حتی پرداخت های نقدی را نیز به شدت کاهش می دهند.
بر اساس مطالعاتی که در سال ۲۰۱۸ انجام گرفت، بیش از نیمی از کسانی که یک برنامه خرده فروشی را دانلود کرده اند، صرفاً به دنبال استفاده از تخفیف های ارائه شده در این برنامه ها بوده اند. طبیعی است که چنین استراتژی های بازاریابی قرار نیست همه کاربران را به مشتریان همیشگی تبدیل کند. البته، حدود ۵۰ درصد از این افراد چندین مرتبه با این برنامه خرید کرده اند، که آمار قابل قبولی به شمار می رود.
طبق پیش بینی های انجام شده در تحقیق “آینده تجارت الکترونیک”، فروش الکترونیک تنها از طریق تلفن همراه در سال های آینده به سرعت پیشرفت خواهد کرد. این مسئله، بسیار مهم است. برای افزایش درآمد، به مشاغل توصیه می شود گزینه های بهینه سازی تجارت الکترونیک از جمله بهینه سازی جستجو در سایت، صفحه اصلی، فرآیند خرید و البته بهینه سازی برای تلفن همراه را در نظر بگیرند.
بر اساس یک تحقیق در دانشگاه کبک در مونترئال، جوانان سعی می کنند با خرید از طریق تلفن همراه، در وقت خود صرفه جویی کنند.
تقریباً یک پنجم از جستجوی افراد برای فروشگاه های محلی، در طی ۲۴ ساعت منجر به فروش می شود. بسیاری از افراد تحقیقات خود را در فروشگاه های اینترنتی انجام می دهند، اما در نهایت از یک فروشگاه محلی خرید می کنند. اکنون خرده فروشان ابزارهای پیشرفته ای برای اندازه گیری نسبت ROPO خود (به معنای جستجوی آنلاین و خرید آفلاین) دارند. آنها می توانند با تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق رسانه های اجتماعی، ردیابی تلفن همراه، نرم افزارهای موجودی ریل تایم، و دستگاه های پوز، دقیقاً مشخص کنند که کدام تبلیغات، لیست ها و بازدیدهای سایت به فروش خارج از سایت منتهی شده است.
این آمار تجارت الکترونیک در سال ۲۰۱۹ نشان می دهد که خرید کالا از طریق کامپیوتر رو به کاهش است. برای بررسی این ارقام، باید گفت سهم خرید از طریق تلفن هوشمند در ایالات متحده تقریبا دو برابر شده است. این میزان از ۸ درصد به ۱۵ درصد در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ افزایش داشته است. در مورد تبلت ها نیز همین اتفاق رخ داده است. جایی که این سهم از ۵ درصد به ۱۰ درصد رسیده است. با این حال، خرید خرید کالا از طریق کامپیوتر به دلیل تحولات جدید با مشکلاتی روبرو شد و از ۷۸ درصد به ۶۳ درصد کاهش یافت. همانطور که مشاهده می کنید، این روند مدتی است که سیر صعودی داشته و هیچ نشانه ای از کند شدن آن به چشم نمی خورد.
آمار تجارت الکترونیک با تلفن همراه نشان دهنده بیشترین نفوذ موبایل بانک در بازارهای توسعه یافته است. در ایالات متحده، این تعداد تا سال ۲۰۱۶ به ۱۱۱ میلیون نفر رسیده بود. تقریبا ۷۰ درصد از جوانان در ایالات متحده، از تلفن همراه برای کارهای بانکی خود در سال ۲۰۱۸ استفاده کرده اند. البته انجام کارهای بانکی مشکلات امنیتی فراوانی را ایجاد کرده است. لازم است که امنیت سایبری در این موارد افزایش یابد.
با انفجار دیجیتال اخیر در منطقه آسیا و اقیانوسیه، جای تعجب نیست که بازارهای خرده فروشی آنلاین اندونزی و هند سریع ترین پیشرفت را داشته باشند و پس از آن مکزیک و چین قرار دارند.
چین بزرگترین بازار تجارت الکترونیک در جهان است. با این وجود، چین به عنوان یک کارخانه جهانی شناخته می شود که کالاهایی ارزان و با کیفیت پایین تولید می کند. اما در آینده نزدیک، همه این ها تغییر خواهد کرد. البته برخی از تحولات در حال حاضر مشهود است. طبق برنامه ای تحت عنوان “ساخت چین تا سال ۲۰۲۵” (Made in China 2025)، این کشور قصد دارد به سمت تولید محصولات و خدمات با ارزش و کیفیت بالاتر حرکت کند. در اصل این یک طرح برای ارتقاء قابلیت های تولید صنایع چینی است.
این آمار بر اساس نظرسنجی سازمان ملی خرده فروشی ایالات متحده به دست آمده است. برنامه های واقعیت افزوده نیز به مصرف کنندگان این امکان را می دهند تا محصولات موجود را در خانه های خود مشاهده کرده و آنها را از طریق تلفن همراه خریداری کنند.
با ظهور فناوری اینترنت اشیاء و به اشتراک گذاری داده ها بین دستگاه ها از طریق اینترنت، اکنون می توانیم “مدیریت کیفیت” را در کنار “ارتباط با مشتری” بهبود ببخشیم. با وجود تحلیل های پیچیده بر روی داده ها در عصر جدید و همچنین ردیابی محصول و کارکنان، “مدیریت حجم کار” نیز رونق خواهد یافت. حتی شروع یک تجارت الکترونیکی این روزها مستلزم فناوری اینترنت اشیاء و واقعیت افزوده است. فناوری اینترنت اشیاء به خرده فروشان در سرتاسر جهان کمک می کند تا تصویر بهتری از خود ارائه دهند و شکایات مربوط به بی کیفیت بودن کالا و حتی آسیب های کاری را کاهش دهند.
این امر باعث می شود رسانه های اجتماعی به یک مکان عالی برای شکار مشتری تبدیل شود. نه تنها به این طریق می توان کالایی جدید یا پیشنهادی جذاب را به خریداران نشان داد، بلکه می توان تعامل بیشتری با آنها داشت و یک اجتماع از خریداران را ایجاد کرد. این کار می تواند فوق العاده مفید باشد. حضور یک تجارت الکترونیکی در رسانه های اجتماعی همچنین شامل فروش مستقیم از طریق برخی شبکه ها می شود. همچنین داشتن ابزار back-end مهم است. تا مشتریان بتوانند فقط با یک کلیک محصولات و خریدهای اخیر را با دوستان و فالوور ها به اشتراک بگذارند.
درست است که فروش آنلاین روز به روز در حال افزایش است. اما هنوز هم بسیاری از مردم، حتی جوان ترها، ترجیح می دهند گاهی از اوقات از نزدیک محصولات را ببینند و خرید خود را انجام دهند. با توجه به این موضوع، فروشندگان آنلاین مدام تلاش می کنند تا تجربه خرید خود را بیشتر و بیشتر به خرید حضوری نزدیک کنند. کار به جایی رسیده که حتی فروشندگان آجر و ملات هم تلاش می کنند که در دنیای تجارت الکترونیک حضور مستمر داشته باشند.
به عنوان مثال، شرکتی به نام Nordstrom یک فروشگاه را به متراژ ۳۰۰۰ متر مربع باز کرده که هیچ کالایی در آن وجود ندارد. در عوض، آنها روی پرو لباس، متخصصان مد و خیاطی مدرن تمرکز کرده اند. این فضای مخصوص مد، با آب میوه تازه و مانیکور، فضای جذابی به خود گرفته است. افراد همچنین می توانند در اینجا خریدهای آنلاین خود را دریافت کنند یا جایگزین کنند.
بر اساس تحقیقات سایت Visenze، نزدیک به ۸۰ درصد از مردم ترجیح می دهند با تلفن همراه خود، به جستجوی محصولات جدید بپردازند. از این منظر، به نظر می رسد که آینده از آن تلفن های همراه است. زیرا نسل های جدیدتر احتمالاً اعتماد بیشتری به تجارت الکترونیکی خواهند داشت.
کل صنعت تجارت الکترونیک چقدر ارزش دارد؟ مصرف کنندگان هر روز زمان بیشتری را صرف فعالیتهای دیجیتال متنوع می کنند. شکی نیست که دسترسی به اینترنت، تلفن های همراه هوشمند و نوآوری های دیجیتالی، همگی بر نوع رفتار مشتریان تأثیر گذاشته اند. علاوه بر این، این امکانات بسیاری از جنبه های سبک زندگی مصرف کنندگان در آینده را نیز دستخوش تغییرات خواهد کرد.
از این ۸۹ درصد، ۷۴ درصد شامل جستجوی اینترنتی از طریق فرآیند B2B می شود. قدم زدن در خیابان ها و به خاطر سپردن فروشگاه هایی که می بینید و یا سؤال از همسایگان خود برای مشاوره در مورد بهترین مکان برای غذا خوردن، دیگر بهترین راه حل نیست. بررسی محصولات ، عکس ها و توصیه های دیگران در سراسر جهان، اکنون بهترین روش برای ارزیابی کیفیت کالاها به شمار می رود. فرهنگ جهانی و حمل و نقل رایگان و ارزان، خرید از هر جای جهان را آسان تر کرده است. اینگونه است که بازاریابی الکترونیکی از طریق وبسایت (و بازاریابی از طریق اپلیکیشن) تقریباً از هر نوع بازاریابی دیگر مهمتر شده است.
بیشتر جستجوها مربوط به پیدا کردن مکانی مناسب برای غذا خوردن یا خرید هدفون می شود. باز هم مرور در وب برای یافتن بهترین نقد و بررسی، نظرات کاربران و تجربه آن ها کمک می کند که برای غذا خوردن، به یک مکان بی کیفیت پا نگذارید.
حتی فکر اینکه آمازون مسئول مستقیم ۴۴ درصد از تمام فروش های آنلاین است، می تواند برای روحیه هر کسی که به ساختن یک وب سایت تجارت الکترونیکی و بازاریابی محصولات اینترنتی فکر می کند، مضر باشد. eBay که ۷ درصد از فروش های اینترنتی را به خود اختصاص داده، با اختلاف در مکان دوم قرار دارد. آمازون با اپلیکیشن خود حدود ۴۰ درصد از خرید های اینترنتی از طریق تلفن همراه در ایالات متحده را به خود اختصاص داده و از این نظر، از همه جلوتر است.
در حقیقت، انحصار آمازون آنقدر زیاد است که کنگره آمریکا قصد دارد تحقیقاتی را شروع کند تا بفهمد مقصر این “رفتار ضد رقابتی” کیست. کنگره کل این مجموعه را زیر سوال می برد و در حال ارزیابی این موضوع است که آیا قوانین، سیاست های رقابتی و سطوح اجرایی فعلی می توانند به مسائل این چنینی رسیدگی کنند یا خیر.
اتحادیه اروپا در تلاش است تا گزینه های خرید آنلاین متصل تر و ایمن تری را انتخاب کند. برای این منظور، دستورالعمل جدیدی در مورد خدمات پرداخت به تصویب رسیده است. فیلترینگ نیز کمتر شده است و به مشتریان امکان مشاهده محتوایی که قبلاً غیرقابل دسترسی بود را می دهد. در نهایت، گزینه های جدیدی در مورد حمایت از مصرف کننده و قوانین اصلاح شده مالیات بر ارزش افزوده از سال ۲۰۲۱ اعمال می شود. با این پیشرفت ها، تجارت الکترونیکی برون مرزی به شکوفایی خواهد رسید.
پیوستن به اتحادیه اروپا از حدود ۶۰ سال پیش آغاز شد. امروز، اتحادیه اروپا از ۲۸ کشور تشکیل شده است که جمعیت آن تقریباً ۵۰۰ میلیون نفر است. با توجه به اینکه بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه ، هلند و آلمان از تولید ناخالص داخلی عظیم برخوردار هستند، مصرف کنندگان آنلاین احتمالاً مبالغ بیشتری را بصورت آنلاین خرج می کنند. همچنین، آنها از سال ۲۰۰۲ از ارز یکسان استفاده کرده اند که روند معاملات را تسهیل کرده است. علاوه بر این، بازارها در برخی کشور های همسایه مشابه هستند، چرا که این کشور ها دارای زبان، فرهنگ و استانداردهای فنی مشابهی هستند.
آیا تجارت الکترونیکی همیشه یک پدیده جهانی بوده است؟ اگر می خواهید سود واقعی داشته باشید، یک ماهی بزرگ در تنگ کوچک بودن فکر چندان خوبی نیست. در واقع، بهتر است حتی به این گزینه فکر هم نکنید، چون به احتمال زیاد، همکاران شما چند قدم از شما جلوتر هستند. اما خبر خوب اینکه برای تجارت بین المللی، لازم نیست در همه کشور ها حضور واقعی و فیزیکی داشته باشید. خریداران آنلاین روز به روز به خرید از کشور های دیگر بیشتر عادت می کنند.
شرکت آماری Nielsen در سال ۲۰۱۸ یک نظرسنجی درباره وضعیت تجارت الکترونیک در میان بیش از ۳۰ هزار مصرف کننده آنلاین در ۶۴ کشور جهان انجام داد. این چشم انداز بسیار دقیق، درباره اصول تجارت الکترونیکی معاصر و عادات مصرف کنندگان جهانی است. همچنین شامل نظرات و داده های مختلف از کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین، آسیا-اقیانوسیه، آمریکای شمالی، خاورمیانه و آفریقا می شود.
بر اساس این نظر سنجی، کتاب و فیلم با ۴۹ درصد سومین دسته محبوب بود. آی تی و موبایل با ۴۷ درصد در جایگاه چهارم قرار گرفت و خرید بلیط های رویدادهای مختلف نیز با ۴۵ درصد در مکان بعدی قرار داشت. خرید آنلاین یکی از محبوب ترین فعالیت های اینترنتی در مقیاس جهانی است و برخی از دسته بندی ها، صرفاً برای این نوع فروش مناسب تر هستند.
مواد غذایی بسته بندی شده (۳۰٪)، دارو و بهداشت و درمان (۲۷٪) و مواد غذایی تازه (۲۶٪) از دیگر دسته بندی های مصرفی خرید اینترنتی بودند که مصرف کنندگان، بیشترین علاقه را به آنها نشان داده بودند. این روزها مردم وقت کمتری برای تهیه مواد غذایی و مواد مصرفی خود دارند و اینگونه تجارت الکترونیک می تواند این نیاز بازار را برآورده می کند.
نکته این است که مردم تمایلی به پخت غذا ندارند و ترجیح می دهند از رستوران ها کمک بگیرند. این روزها مردم به دلیل مشغله زیاد فرصتی هم برای غذا پختن ندارند. به همین دلیل، این نوع فروش آنلاین به شدت در حال پیشرفت است. امروزه، مواد غذایی بسته بندی شده، محصولات پزشکی و بهداشتی و کالاهای مخصوص نوزادان و کودکان و حیوانات خانگی به صورت آنلاین به فروش می رسند.
به طور پیش فرض، خرید آنلاین در مورد برخی محصولات آسانتر است. چرا که می توان در دستگاه های مختلف مانند کامپیوتر و موبایل مورد استفاده قرار گیرد. بازاریابی تجارت الکترونیک از طریق وبسایت روند جستجو و مقایسه محصولات و مشخصات خدمات و همچنین در دسترس بودن و قیمت آنها را تسهیل می کند. همچنین، مصرف کننده از محصولات خارج از مرزهای منزل لذت می برد که در غیر این صورت غیر قابل دسترسی بوده اند.
این موارد شامل کتاب، موسیقی، بازی و محصولات مشابه می شود. بلیط های رویدادها مختلف اغلب به صورت آنلاین خریداری می شود. به خصوص برای افرادی که برای شرکت در رویدادهای مورد نظر به خارج از کشور سفر می کنند. با گذشت بیش از ۲۰ سال از عمر خرده فروشی الکترونیک، این محصولات از فروش بالاتری نسبت به کالاهای مصرفی سنتی برخوردار هستند.
بر اساس آمار Nielsen، این یک افزایش ۲ درصدی برای کالاهای تند مصرف نسبت به سال ۲۰۱۷ محسوب می شود. کالاهای تند مصرف محصولاتی هستند که می توانید به سرعت و با قیمت پایین بفروشید. غذاهای بسته بندی شده، برخی داروها، نوشیدنی ها و برخی محصولات مصرفی دیگر از این دست کالاها به شمار می روند.
یکی از بزرگترین چالش های وب سایت های تجارت الکترونیک، اعتماد است. هنگامی که شما از خدمات آجر و ملات راضی نیستید، بازگرداندن کالای معیوب یا مشکل دار بسیار آسانتر است. برای اکثر مصرف کنندگان، این که بدانند به راحتی می توانند کالایی که مورد قبولشان نیست را به فروشنده برگردانند، از اهمیت زیادی برخوردار است. در حالت ایده آل، مصرف کنندگان مجبور نیستند هزینه های حمل و نقل اضافی را بپردازند.
همه صاحبان کسب و کارهای الکترونیکی باید بدانند که هزینه های مخفی تراشیدن برای مشتری، هیچ نکته مثبتی برای آن ها نخواهد داشت. مشتریان احساس می کنند به آن ها خیانت شده. این کار صداقت و اعتبار یک برند یا وب سایت را نابود می کند. هر گونه هزینه اضافی که به طور غیر منطقی به مشتری تحمیل شود، باعث می شود که او در مرحله پرداخت، از خرید منصرف شود و خرید خود را نهایی نکند.
این به هیچ وجه مسئله کوچکی نیست. به گزارش سایت Baymard، حدود ۲۴ درصد از کسانی که در یک نظرسنجی شرکت کرده بودند گفتند که از خرید خود منصرف شدند. تنها به این دلیل که احساس کردند، هزینه ای غیر منطقی به مجموع خرید آن ها اضافه شده است. صاحبان کسب و کارهای الکترونیکی هرگز نباید به شمتریان خود دروغ بگویند. همه چیز باید برای مشتری کاملاً واضح باشد تا بتواند با اطمینان کامل خرید خود را به مرحله نهایی برساند.
گواهینامه های SSL، فایل های دیتای کوچکی هستند که به صورت دیجیتالی، اطلاعات یک سازمان را رمزنگاری می کنند. برای بهینه سازی درگاه پرداخت، فراموش نکنید که نوعی سیستم ایمنی را برای سایت خود در نظر بگیرید. زیرا احتمالاً مصرف کنندگان در هنگام خرید به دنبال آن هستند. به طور معمول، وبسایت ها از این گواهینامه ها برای تأمین امنیت بسیاری از جنبه های تجارت الکترونیک، مانند تراکنش ها از طریق کارت اعتباری، ورود به سیستم و انتقال داده استفاده می کنند. در سال های اخیر، استفاده از چنین گواهینامه های امنیتی به یک استاندارد در بین وبسایت ها تبدیل شده است.
تجارت الکترونیکی یعنی فروش محصولات و خدمات به صورت الکترونیکی. اما بازاریابی الکترونیکی یعنی جلب نظر مشتریان به سمت محصولات و خدمات قابل ارائه. ممکن است یک مشتری از محصولی بیشتر از محصول دیگر استقبال کند. در اینجاست که بازاریابی الکترونیکی به کمک شما می آید. اگر مشتری مورد نظر شما، محصولتان را ببینید و از آن خوشش بیاید، شما با پرداخت هزینه کمتر برای بازاریابی، محصول بیشتری خواهید فروخت.
قسمت ساده ماجرا همیشه به یک شکل است. ابتدا کسب و کار خود را به ثبت می رسانید و یک نام برای آن انتخاب می کنید. سپس به شما مجوز های لازم برای کسب و کار داده می شود. یک لوگوی جذاب و فریبنده برای سایت طراحی می کنید. سپس به قیمت دشوار ماجرا می رسید. آن هم چیزی نیست جز بالا بردن ترافیک سایت برای تبدیل آن به فروش و به دست آوردن مشتریان ثابت. برای انجام این کار، کار دشواری در پیش دارید. باید مخاطب خود را بشناسید، باید بفهمید که چه کالاهایی را بیشتر دوست دارند و بدانید که از کجا آن ها را پیدا کنید. جوان ها معمولاً در اینستاگرام هستند، در حالی که افراد مسن تر را باید در جاهای دیگر پیدا کنید. پس حواستان باشد که کانال درست را انتخاب کنید. استفاده از آنالیتیکس بازاریابی می تواند به شما یک طرح کسب و کار نیرومند هدیه دهد.
به طور خلاصه، بازاریابی دیجیتال یعنی بازاریابی کالاها برای یک مشتری خاص در مقیاس محلی یا جهانی. از یک طرف تجارت الکترونیک تنها شامل فروش یا خرید کالا و خدمات می شود. به عنوان مثال، می توانید یک نیمکت یا سیب زمینی یا بلیت کنسرت را بصورت آنلاین بفروشید و این تجارت الکترونیکی است. از طرف دیگر، پیدا کردن مخاطب برای محصولات گفته شده و متقاعد کردن آنها به خرید دوباره یا این که به دوستان خود بگویند که چقدر شما فوق العاده هستید یعنی بازاریابی دیجیتالی.
در چشم انداز اقتصادی امروز، صنعت تجارت الکترونیک دارای بیش از ۲۴ میلیون فروشگاه آنلاین است. هرچند انحصاری که توسط آمازون، علی بابا و علی اکسپرس ایجاد شده است، بسیار زیاد است. هر تجارت کوچک که می خواهد کالا را در اینترنت بفروشد، فقط باید یکی از این کانال های موجود را انتخاب کند. حتی سایت بزرگ eBay، تنها ۷ درصد از فروش تجارت الکترونیک را در اختیار دارد.
خوب، این بود ۴۰ آمار مهم مربوط به تجارت الکترونیکی که می تواند برای کسب و کار شما آموزنده باشد. در اینجا از جدیدترین منابع و موضوعات استفاده شد. به طور کلی، همه این آمار به یک حقیقت واحد اشاره می کند. اینکه هر شرکتی باید یک شرکت تجارت الکترونیکی هم باشد. در غیر این صورت، شاید مدت زمان زیادی را دوام نیاورد.
اگر سال ۲۰۱۹ به ما فقط یک درس داده باشد این است که سری گلکسی A سامسونگ تغییرات زیادی داشتند تا با قیمتها و مجموعه قابلیتهای متنوع و البته کمتر از یک پرچمدار واقعی به دست کاربر برسند.
سال ۲۰۲۰ تنها در آغاز خود است و این شرکت مجددا دستی روی سر میانردههای خود کشیده است و در کنار اسم آنها عدد ۱ را قرار داده است تا در نتیجه آن گوشی گلکسی A51 متولد شود.
زمانی که دو گوشی A51 و A50 را در کنار یکدیگر قرار میدهید این ۱ معنای زیادی دارد. اولا ۱ به معنای حضور یک دوربین بیشتر یعنی دوربین ماکرو ۵ مگاپیکسل در عقب است. چیپست نیز «یک عدد» بهتر است تا گلکسی A51 سامسونگ از چیپست اگزینوس ۹۶۱۱ استفاده کند، در حالی که اگر به یاد بیاورید مدل چیپست نسل قبلی ۹۶۱۰ بود. سپس ۰.۱ اینچ اندازه نمایشگر بیشتر شده است تا این جا نیز همین روند البته با یک ترتیب بزرگنمایی کمتر ادامه پیدا کند.
اجازه دهید این بازی با اعداد را کنار بگذاریم و به سایر تغییرات بهتر گلکسی A51 اشاره کنیم که تقریبا محدود به مجموعه دوربین است.
لنز اصلی ۴۸ مگاپیکسل Quad Bayer این گوشی جایگزین ماژول ۲۵ مگاپیکسل A50 شده است و دقت دوربین فوق عریض بیشتر است تا در مقایسه با حسگر ۸ مگاپیکسل A50 به ۱۲ مگاپیکسل برسد ولی همچنان میدان دید ۱۲۳ درجه را داشته باشد.
از طرفی دوربین سلفی حالا در بریدگی مرکزی نمایشگر قرار گرفته است تا به جای نمایشگر با بریدگی U شکل A50 از بریدگی O شکل استفاده شود. خود دوربین جلو نیز ارتقاء یافته است و به جای دوربین ۲۵ مگاپیگسل گلکسی A50 شاهد استفاده از حسگر ۳۲ مگاپیکسل Quad Bayer هستیم.
اگر شیوه عرضه سری A سامسونگ به بازار را در نظر بگیریم خبری از «سال جدید، من جدید» نیست و گلکسی A51 در یک جعبه آشنا سفید رنگ با حک براق نام گوشی بالای آن به بازار آمده است و روی جعبه فروش یک بریدگی با شماره مدلها دیده میشود تا محتویات داخلی جعبه را نشان دهد.
داخل جعبه خود گوشی را پیدا میکنید که در کنار آن آداپتور برق ۱۵ وات، یک کابل یواسبی A به C و یک جفت ایرباد معمولی دیده میشود. خبری از یک قاب محافظ نیست.
گلکسی A51 و A71 در سال جدید زبان طراحی تازه سامسونگ برای آرایش دوربین عقب را به نمایش گذاشتند. چه دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم یک مجموعه دوربین خیلی بزرگ مستطیلی شکل در گوشه بالا سمت چپ دیده میشود که تمامی دوربینها را زیر یک سقف قرار داده است.
گلکسی A51 در عقب مجهز به ۴ دوربین است. برآمدگی این مجموعه تقریبا در حد یک میلیمتر است ولی الزاما باعث نخواهد شد این گوشی روی یک سطح تخت صاف قرار نگیرد. فلاش دوربین نیز در کنار این ۴ حسگر قرار گرفته است و با توجه به این که حسگر اثرانگشت در عقب قرار ندارد، برآمدگی دوربین تنها عاملی است که یک دستی پنل عقب را از بین میبرد.
طراحان سامسونگ در طراحی پنل پشتی برای بالا بردن سطح هیجان کاربران از یک تزئین سطحی متفاوت استفاده کردند. یک خط ظاهرا دلخواه یک بخش انتهایی که ظاهر خطخط ریز دارد را از قسمت یکپارچه بالا جدا میکند، در حالی که دو خط مورب دیگر پنل پشتی را به یک قسمت روشنتر و تاریکتر تقسیم میکنند.
این دو خطر مورب همدیگر را قطع میکنند تا به نوعی یک حرف «X» با ۴ چهارگوش متفاوت شکل گیرد.
تمام اینها قبل از قرارگیری این گوشی در معرض نور است. مدل مشکی رنگ تحت بررسی ما اگر آن را در نور تحت زاویه مستقیم نگاه کنید رنگین کمانی از رنگ را به نمایش میگذارد. از این نوع طراحی خوشمان آمد ولی اگر دست ما بود از رنگهای روشنتر استفاده میکردیم.
پنل پشتی A51 با تمام ظاهر خوبی که دارد از پلاستیک ساخته شده است و بنابراین روی دوام بیش از حد آن نمیتوانیم شرط ببندیم و استفاده از یک ورقه شیشه محافظ گوریلا گلس میتوانست اطمینان ما را بیشتر کند.
بخش جلو ولی با نسل سوم شیشه کورینا گلس پوشانده شده است تا حداقل امنیت نمایشگر بیشتر تامین شود.
حضور پنل نمایش Infinity-O در بخش جلوی Galaxy A51 به این معنا است که تقریبا با یک نمایشگر بدون بریدگی و بدون حاشیه روبرو هستیم که فقط یک بریدگی دایرهای شکل کوچک برای میزبانی از دوربین سلفی دارد.
اگر به یاد داشته باشید دو عضو جدید سری نوت ۱۰ سامسونگ نیز چنین ظاهری داشتند و ظاهرا غول کرهای دوست دارد این طراحی را به عنوان امضای جدید خود روی گوشیهایش بیاندازد.
حالا به حواشی نمایشگر میرسیم که A51 در مقایسه با A50 یک گام به جلو قابل توجه برداشته است و حالا چانه گوشی به مراتب باریکتر است. حاشیه بالایی و طرفین این گوشی حتی باریکتر شدهاند ولی مهمتر از همه ضخامت یکسان است.
گلکسی A51 مانند A50 در حاشیه بالایی و درون شیشه یک شیار دارد که داخل آن بلندگوی مکالماتی قرار گرفته است.
بدنه این گوشی مانند مدل سال قبل از پلاستیک ساخته شده است و دکمههای فیزیکی A51 کاملا شبیه به A50 همگی در سمت راست قرار دارند و فاصله بین این دکمهها قابل قبول است.
در سمت چپ این گوشی به سمت بالای آن شیار سیم کارت را پیدا میکنید. مدل تحت بررسی ما دو سیم کارت است و در آن واحد میتوانید دو سیم کارت با قطع نانو و یک کارت حافظه خارجی استفاده کنید. یعنی دیگر نیاز نیست برای استفاده از سیم کارت دوم یا کارت حافظه شیر یا خط بیاندازید.
حالا به انتهای گوشی میرویم که درگاه یواسبی تایپ C در مرکز خودنمایی میکند. جک هدفون در یک کنار و بلندگو و میکروفون اولیه در سمت دیگر هستند. در بالای گوشی فقط میکروفون دوم دیده میشود.
ابعاد گوشی گلکسی A51 سامسونگ عبارت است از ۱۵۸.۵ در ۷۳.۶ در ۷.۹ میلیمتر و ۱۷۲ گرم وزن دارد تا در مقایسه با سایر گوشیهای این بخش از بازار بهتر در جیب قرار گیرد.
این گوشی در مقایسه با Realme X2 و گوشیهای شیائومی (به عنوان مثال Mi 9T و ردمی نوت ۸ پرو) باریکتر و با عرض کمتر است و همچنین با وجود استفاده از یک باتری ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعت سبکتر است. واقعا هنگامی که این گوشی را در دست گرفتیم از سبکی و باریکی آن تعجب کردیم.
گلکسی A51 یک نمایشگر سوپر امولد ۶.۵ اینچی با دقت ۱۰۸۰ در ۲۴۰۰ پیکسل و نسبت تصویر ۲۰:۹ دارد. این پنل نمایش از نوع Infinity-O است یعنی از یک بریدگی حفرهای شکل برای میزبانی از دوربین سلفی استفاده میکند.
دو گوشی گلکسی A71 و A51 اولین محصولات غیر پرچمدار سامسونگ بودند که از این طراحی استفاده کردند و به آنها دو گوشی S10 Lite و Note10 Lite نیز پیوستند.
این نمایشگر همان کیفیتی را دارد که از نمایشگرهای اولد سامسونگ انتظار داریم. اگر نور صفحه را به صورت دستی تنظیم کنید حداکثر ۴۱۳ نیت خواهد بود و اگر گزینه Adaptive brightness را انتخاب کنید در محیط بسیار روشن این عدد حتی تا ۶۳۶ نیت نیز بالا میرود.
حداقل میزان روشنایی این پنل نمایش ۱.۸ نیت است. مدیریت رندر رنگها نیز مانند قدیم است و سامسونگ برای نمایشگر خود دو حالت Natural و Vivid را در نظر گرفته است. حالت اول از حوزه رنگ sRGB پشتیبانی میکند و توانستیم میانگین deltaE بسیار خوب ۱.۸ را اندازه بگیریم، گرچه رنگهای سبز به ویژه با یک انحراف برابر با ۵.۴ دقیق نبودند.
استفاده از حالت Vivid در اختیار کاربر یک اسلایدر برای تنظیم دمای رنگ قرار میدهد و زمان تنظیم نمایشگر روی گرمترین حالت از دقت بالای رنگهای خاکستری و سفید شگفتزده شدیم و میانگین deltaE برابر با ۲.۷ بود. لازم به ذکر است حالت مورد نظر از فضای رنگ DCI-P3 پشتیبانی میکند.
اگر اسلایدر را در وسط آن قرار دهید میانگین deltaE اندکی بدتر شده و برابر با ۳.۳ خواهد بود تا رنگهای سفید مانند قبل دقیق نباشند و همچنین به مقدار متوسطی به سمت رنگ آبی متمایل شوند.
این گوشی یک باتری بزرگ ۴۰۰۰ میلیآمپر ساعت شبیه به نسل قبلی خود دارد. A51 با وجود استفاده از همان چپپست، یک نمایشگر اندکی بزرگتر و یک سیستم عامل متفاوت دارد، بنابراین انتظار نتیجه متفاوتی را در بخش باتری داشتیم و در واقع جز این نبود.
در تست گردش در اینترنت با شبکه وایفای باتری ۱۳.۵ ساعت دوام آورد که یک ساعت کامل بیشتر از A50 است. اما در بخش بازپخش ویدئو شاهد افت نتیجه به ۱۴:۲۲ ساعت یعنی ۱.۵ ساعت کمتر بودیم ولی با وجود این آمار عالی است.
سپس به تست برقراری تماس میرسیم که آمار ۲۲ ساعت جالب نبوده ولی کافی است. نتایج تست باتری را در تصویر زیر میتوانید ببینید.
باتری این گوشی به کمک شارژر داخل جعبه در عرض ۲:۱۴ ساعت کاملا شارژ میشود که خیلی سریع نیست. همچنین ۳۰ دقیقه طول میکشد شارژ باتری از ۰ به ۳۵ درصد برسد که مجددا جای تحسین ندارد.
به کمک جک صوتی تصمیم گرفتیم کیفیت صدای گوشی را نیز تست کنیم. در زمان اتصال گوشی به یک آمپلی فایر فعال خارجی گلکسی A51 امتیاز عالی با بلندی حجم صدای فراوان به دست آورد.
استفاده از هدفونهای سیمی حجم صدا را بالا نگه داشت ولی کمی اعوجاج با مقدار متوسط نویز القایی استریو شکل گرفت. با وجود تمام این موارد شاهد عملکرد عالی از سوی یک میانرده بودیم.
گلکسی A51 یکی از اولین گوشیهای سامسونگ است که از همان ابتدا مجهز به سیستم عامل اندروید ۱۰ و لانچر One UI 2.0 است.
قبلا اندروید ۱۰ و لانچر جدید سامسونگ را در چند پرچمدار سامسونگ دیده بودیم، البته در قالب یک بهروزرسانی منتشر شده بودند.
علاوه بر این، نسخه دوم رابط کاربری One UI اصلا با نسخه ابتدایی فرق ندارد به استثنای سیستم مسیریابی مبتنی بر ژستهای حرکتی. اما باید بگوییم بخش نرمافزاری A51 با قابلیت Edge Screen کاربر را غافلگیر میکند.
این قابلیت قبلا برای پرچمدارهای سامسونگ در نظر گرفته شده بود که نمایشگرهای لبه خمیده داشتند و مجموعه قابلیتهای مختلف دارد که حالا در گلکسی A51 که نمایشگر آن اکثرا تخت است، دیده میشوند.
به کمک پنل اج و با کشیدن ساده دست خود روی نمایشگر از یک کنار صفحه میتوانید سریعا به اپلیکیشنها، ابزارها و بخشهای مختلف دسترسی داشته باشید.
میتوانید از بخش تنظیمات مشخص کنید پنل اج در کدام سمت گوشی قرار گیرد و همچنین موقعیت آن را در امتداد لبه گوشی تنظیم کنید. در زیر منو صفحه اج همچنین گزینهای به اسم Edge Lighting را پیدا خواهید کرد؛ قابلیتی که برای نوتیفیکیشنهای مختلف از رنگهای گوناگون استفاده میکند و همانطور که میتوانید حدس بزنید سطح سفارشیسازی آن بسیار بالا است.
امکان مسیریابی با ژستهای حرکتی نیز وجود دارد و میتوانید به شیوه لانچر One UI 1 نیز کارهای خود را انجام دهید. در لانچر جدید سیستم ناوبری شبیه به نسخه بومی اندروید خواهد بود یعنی کشیدن دست روی صفحه از طرفین برای برگشت به عقب و از پایین صفحه به سمت بالا برای رفتن به صفحه هوم یا باز کردن Task Switcher.
شیوه قدیمی مسیریابی کشیدن دست روی صفحه به سمت بالا از سه ناحیه مختلف پایین صفحه است تا عملکرد دکمههای قدیمی روی نمایشگر تداعی شود. اگر از ژستهای حرکتی خوشتان نمیآید همچنین میتوانید نوار مسیریابی روی نمایشگر را فعال کنید.
یک تغییر جالب دیگر در لانچر سامسونگ که به Galaxy A51 نیز راه یافته است حالت تیره است. با استفاده از آن عناصر رابط کاربری به رنگ مشکی و سایههایی از خاکستری تیره در میآیند و حالت تیره اپلیکیشنهایی که با آن سازگار هستند نیز فعال میشود، از جمله اپلیکیشنهای خود سامسونگ و همچنین بسته نرمافزاری گوگل (گرچه هنوز گوگل مپس جزو آنها نیست).
گزینههای بیومتریک گلکسی A51 شامل یک حسگر اثرانگشت اپتیکال و سیستم شناسایی چهره میشود. تجربه استفاده از حسگر اثرانگشت بدون مشکل است و مانند همیشه باید در چندین مرحله اثرانگشت خود را ثبت کنید که کمی خستهکننده بوده ولی با توجه به دقت بالای حسگر نتیجهبخش است.
این حسگر سریعترین نیست و شبیه به حسگرهای اولترا سونیک پرچمدارهای این شرکت حس میشود.
رابط کاربری این گوشی لذتبخش است؛ جابهجا شدن عناصر قابل استفاده رابط کاربری به بخش انتهای صفحه باعث میشود به راحتی در دسترس قرار گیرند و همچنین باید طراحی آیکونها را تحسین کنیم.
گلکسی A51 مجهز به چیپست اگزینوس ۹۶۱۱ خود سامسونگ است که در مقایسه با مدل ۹۶۱۰ نسل قبل تغییرات اندکی داشته که تنها برای پشتیبانی از دوربین با دقت بالای اصلی است.
گلکسی M30s نیز از همین چیپست استفاده میکند که افزایش سطح عملکرد آن قابل توجه است. این چیپست براساس فرآیند ۱۰ نانومتری ساخته شده است و یک پردازنده هشت هستهای تشکیل شده از ۴ هسته کورتکس A73 با سرعت کلاک ۲.۳ گیگاهرتز و ۴ هسته کورتکس A53 با سرعت کلاک ۱.۷ گیگاهرتز دارد.
پردازنده گرافیکی Mali-G72 MP3 است و در کنار این سختافزار ۴ یا ۶ گیگابایت رم و ۶۴ یا ۱۲۸ گیگابایت حافظه داخلی قرار میگیرد.
عملکرد این گوشی در تستهای بنچمارک ما به نحوی بود که از رقبای خود در این بخش فاصله زیادی دارد. چیپست اسنپدراگون ۷۳۰ داخل Realme X2 و Mi 9T شیائومی در تمامی تستها قدرت خود را به رخ محصول سامسونگ کشیدند.
گوشی Nova 5T هوآوی نیز از چیپست کرین ۹۸۰ استفاده میکند که همچنان قدرت قدیم را دارد. A51 سامسونگ از نظر عملکرد در بخش پردازنده در سطح نوکیا ۷.۲ است ولی حتی چیپست اسنپدراگون ۶۶۰ فوقالعاده قدیمی گوشی نوکیا در تستهای گرافیک از میانرده جدید سامسونگ بهتر ظاهر میشود.
نتیجه بنچمارکها را در زیر میتوانید ببینید.
گلکسی A51 مجموعه دوربین ترجیحا جذابی دارد. شروع آنها با لنز اصلی ۴۸ مگاپیکسل Quad Bayer است که امروزه از هر ۱۰ گوشی میانرده ۹ تای آنها این دوربین را دارند. سپس به دوربین فوق عریض ۱۲ مگاپیکسل میرسیم که در هر گوشی که پرچمدار نیست استفاده میشود.
اما وجود دوربین ماکرو ۵ مگاپیکسل هیجان ماجرا را بیشتر میکند چون اکثر گوشیهای رقیب از لنز ماکرو ۲ مگاپیکسل استفاده میکنند. یک دوربین ۵ مگاپیکسل دیگر نیز در عقب وجود دارد که نقش آن سنجش عمق برای کمک به کیفیت تصاویر پرتره است.
در جلو دوربین ۳۲ مگاپیکسل Quad Bayer را داخل حفره نمایشگر میبینیم. اپلیکیشن دوربین همان آشنای همیشگی است که در سایر محصولات سامسونگ دیده میشود و فقط چندین تغییر طراحی دارد مانند فونت بزرگتر برای حالات عکاسی.
از نظر عملکرد محیط اپلیکیشن دوربین تقریبا فرقی نکرده است. کشیدن دست روی صفحه به چپ و راست حالات مختلف عکاسی را باز میکند و همچنین یک گزینه برای تغییر ترتیب آنها یا حذف هر کدام از حالتها از نمایاب وجود دارد. کشیدن دست روی صفحه به صورت عمودی در هر جهت باعث جابهجایی بین دوربین عقب و جلو میشود.
آیکون تنظیمات در گوشه بالا سمت چپ صفحه قرار دارد و میتوانید توسط آن روی دوربینها کنترل داشته باشید. در این بخش تنظیماتی مانند دقت ویدئو، اطلاعات لوکیشین و غیره را پیدا میکنید.
همچنین میتوانید گزینه بهینهسازی کیفیت صحنه را خاموش یا روشن کنید و حالت HDR را روی گزینه خودکار یا تنظیم دستی قرار دهید. از طرفی روی نمایاب گزینه انتخاب نسبت تصویر وجود دارد که میتوانید با انتخاب گزینه مورد نظر تصاویر ۴۸ مگاپیکسل با نسبت تصویر ۴:3H یا ۱۲ مگاپیکسل ۴:۳ معمولی بگیرید.
یک حالت عکاسی حرفهای نیز وجود دارد و با توجه به کلاس گوشی نباید انتظار داشته باشید تنظیمات زیادی در اختیار شما قرار دهد. تنها میتوانید مقدار ایزو (از محدوده ۱۰۰ تا ۸۰۰)، جبران نوردهی (-۲/+2EV در گامهای ۰.1EV) و تعادل سفید (براساس دمای نور) را تغییر دهید. خبری از تنظیمات تغییر سرعت شاتر و فوکوس دستی نیست.
دوربین گوشی گلکسی A51 تصاویر قابل قبولی میگیرد ولی ما را شگفتزده نمیکند. دامنه دینامیک واقعا عالی است، تصاویر به شکل معقولی شارپ بوده و به عنوان مثال خطوط صاف به خوبی مشخص شدهاند ولی از نظر رندرسازی جزئیات ریز مانند گیاهان یا شاخههای ریز درخت جنگی به دل نمیزند.
پارازیت همچنین با قدرت تمام حذف شده است. رنگها معمولا خوب هستند و گوشی برای اشباع کردن تصاویر یک حد تعادل را در پیش میگیرد.
اگر میخواهید تصاویر ۴۸ مگاپیکسل بگیرید امکان آن وجود دارد ولی نتیجه زیاد خوب نیست. جزئیات بیشتر میشود ولی بهایی که میپردازید محدود شدن دامنه دینامیک است.
دوربین فوق عریض در مقایسه با ماژول داخل A50 ارتقاء قابل توجهی داشته است که نتیجه آن تصاویر شارپتر و با جزئیات بیشتر است. دامنه دینامیک نیز به مراتب بهتر شده است تا در کل یک دوربین فوق عریض عالی را با توجه به کلاس گوشی ببینیم.
کیفیت تصاویری که دوربین گلکسی A51 در شب میگیرد عالی نیستند. خروجی تصاویر دوربین اصلی ملایم و سرشار از پارازیت است، در حالی که رنگها نسبتا اشباعزدایی شدهاند. دامنه دینامیک قابل قبول هستند.
همانطور که قابل پیشبینی بود کیفیت تصاویر دوربین فوق عریض در شب بدتر هستند گرچه به نظر ما این دوربین موفق شد رنگها را بهتر نمایش دهد.
وجود حالت عکاسی در شب (Night mode) یک تعداد از مشکلات عکاسی در شب گلکسی A51 را برطرف کرد ولی بهای خاص خود را دارد یعنی نتیجه استفاده از آن برش قابل توجه تصاویر و ذخیره آنها با دقت ۸ مگاپیکسل است.
نکته مثبت شارپتر بودن تصاویر دوربین اصلی و به ویژه سایهها است، گرچه به نظر ما کیفیت رنگها بهتر نشده است.
استفاده از Night mode کیفیت تصاویر در شب دوربین فوق عریض را نیز بهتر میکند. نتیجه مدیریت بهتر پارازیت است ولی در مقابل باید بگوییم تصاویر اندکی ملایمتر میشوند.
تصاویر پرتره دوربین گلکسی A51 واقعا خوب هستند. جداسازی سوژه از پسزمینه و شناسایی آن استثنائی است و افکت محو آن در تنظیمات ۷/۵ پیشفرض دوربین (که میتوانید آن را پیش یا پس از ثبت تصویر تنظیم کنید) ظاهر خوبی دارد. امکان استفاده از عکاسی HDR در حالت Live Focus نیز وجود دارد که در تمامی گوشیهای دارای قابلیت عکاسی پرتره دیده نمیشود. عملکرد این قابلیت روی سوژههای غیر انسانی نیز خوب است.
دوربین اختصاصی ماکرو گلکسی A51 در مقایسه با اکثریت دوربینهای ماکرو گوشیهای هوشمند موجود در بازار برتر است. جزئیات بیشتری را ثبت میکند و نسبتا از فواصل مناسبتری امکان عکاسی وجود دارد (روی نمایاب فاصله ۳ تا ۵ سانتیمتر پیشنهاد شده است).
گرچه این حسگر فوکوس ثابت است و بهتر است دستانتان و سوژه لرزش نداشته باشند، وگرنه تصاویر محو میافتند.
با توجه به این که دوربین جلو یک حسگر Quad Bayer است انتظار داشتیم خروجی تصاویر به کمک فناوری ترکیب ۴ پیکسل در یک پیکسل ۸ مگاپیکسل باشد ولی به هر دلیلی آنها ۱۲ مگاپیکسل هستند.
ما چنین رفتاری را در دوربین عقب اصلی گلکسی A60 و عقب و جلو گلکسی A70 نیز دیده بودیم. به نظر ما گوشی ابتدا تصاویر ۳۲ مگاپیکسل را به ۸ مگاپیکسل تبدیل میکند و سپس به ۱۲ مگاپیکسل تغییر اندازه میدهد تا عدد نهایی بهتر به نظر برسد.
یک حالت عکاسی ۳۲ مگاپیکسل نیز وجود دارد ولی خبری از HDR نیست، بنابراین بهتر است از آن دوری کنید.
تصاویر سلفی قابل قبول هستند و رنگهای خوب و دامنه دینامیک عریض دارند. جزئیات در حد یک دوربین سلفی خوب است.
حالت عکاسی پرتره دوربین جلو ممکن است به خوبی دوربین عقب نباشد ولی نه تنها حالت HDR وجود دارد بلکه خبری از مشکلاتی مانند برش خوردن گوشها در تصاویر پرتره نیست.
دوربین گلکسی A51 سامسونگ قادر به ضبط فیلمهای 4k با نرخ ۳۰ فریم بر ثانیه با دوربین اصلی، فوق عریض و همچنین سلفی است. عجیب است نمیتوانید ویدئوهای فول اچدی با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه بگیرید.
ویدئوهای 4K بیتریت حدودا ۴۸ مگابیت در ثانیه دارند در حالی که این مقدار برای ویدئوهای فول اچدی ۱۷ مگابیت در ثانیه بوده و این ارقام برای هر دو دوربین یکسان است. صدا نیز با صدای استریو و کیفیت ۲۵۶ کیلوبایت بر ثانیه ضبط میشود.
کیفیت ویدئو به عنوان یک گوشی میانرده خوب است ولی هیجانانگیز نیست. ویدئوهای دوربین اصلی رنگهای دقیق، کنتراست و دامنه دینامیک خوب دارند.
ویدئوهای 4K این دوربین زمانی که به داخل زوم میکنید یک ظاهر بیش از حد پردازش یافته دارند. از سوی دیگر ویدئوهای فول اچدی به صورت محافظکارانه شارپ شدهاند و کاملا دوستداشتنیاند.
رنگ ویدئوهای دوربین فوق عریض زمانی که در مقایسه با نمونههای دوربین اصلی قرار میگیرند اندکی شستهشده به نظر میرسند و کنتراست کمی پایینتر است ولی هیجکدام از این مسائل مشکل خاصی نیست.
زمان فیلمبرداری با کیفیت 4k خبری از لرزشگیر تصویر نیست ولی هر دو دوربین عقب موقع فیلمبرداری با کیفیت فول اچدی چنین قابلیتی را استفاده میکنند. ویدئوهای دوربین فوق عریض واقعا بسیار روان و بدون لرزش حس میشوند و مهم نیست زمان فیلمبرداری در حال قدم زدن باشید یا به سمت یک جهت ثابت دوربین را گرفته باشید.
در مورد دوربین اصلی باید بگوییم زمانی که راه میروید دائما در تلاش برای فوکوس است که یک افکت آزاردهنده به وجود میآورد که نتیجه آن لرزان بودن ویدئو است.
حالت فیلمبرداری Super Steady کمی مایوسکننده است چون خروجی فیلمها نرخ ۲۵.۵ فریم بر ثانیه دارند و در مقایسه با ویدئوهای معمولی دوربین فوق عریض لرزششان بیشتر است.
سامسونگ هرگز در بازار میانردهها کار آسانی ندارد چون در این حوزه گوشیهای شیائومی و ریلمی حکومت میکنند. تصویر برند یک موضوع متفاوت است، اما آیا گلکسی A51 میتواند نظر کاربرانی که به برند توجه ندارند را به خود جلب کند و رقبا را شکست دهد؟
اگر حافظه داخلی دو گوشی Realme X2 و محصول سامسونگ را ۱۲۸ انتخاب کنیم، گوشی ریلمی ۱۰-۱۵ درصد قیمت کمتر دارد و همچنین مقدار رم آن ۲ برابر بیشتر و ۸ گیگابایت است.
چیپست این گوشی به مراتب قویتر است و یک باتری با طول عمر بیشتر دارد. دوربینهای فوق عریض و ماکرو گلکسی A51 بهتر هستند، در حالی که دوربین اصلی Realme X2 به خودی خود یک دلیل اصلی برای خرید این گوشی است و نمایشگر هر دو گوشی خوب است.
به نظر ما در این رقابت باید حکم به برتری محصول ریلمی دهیم، البته اگر برایتان برند مهم نیست.
حالا به محصولات شیائومی میرسیم. Mi 9T (در بعضی از بازارها به اسم Redmi K20 شناخته میشود)، یک گوشی عالی با چیپست بهتر است و همچنین به جای بریدگی نمایشگر از یک دوربین سلفی پاپآپ استفاده میکند. این گوشی همچنین یک دوربین اختصاصی تلهفوتو دارد که در گلکسی A51 دیده نمیشود.
رقیب دیگر Nova 5T هوآوی (یا پسرعموی آن Honor 20 ) است که قیمتی در حد A51 دارد و چون پیش از جنگ تجاری بین آمریکا و چین وارد بازار شده است، نیازی نیست نگران نبود سرویسهای گوگل باشید.
چیپست کرین ۹۸۰ این گوشی در مقایسه با اگزینوس داخل گوشی سامسونگ بهتر است ولی عمر باتری هر دو گوشی در یک سطح قرار میگیرد و از نظر نمایشگر ما رای را به برتری A51 میدهیم.
گلکسی A51 مجموعهای از قابلیتهای معقول دارد و در اکثر زمینهها عملکرد خوبی از خود نشان میدهد. این گوشی در بین نمونههای مشابه سبکترین است، در حالی که یک نمایشگر بزرگ دارد و عمر باتری قربانی این قضیه نشده است.
نمایشگر A51 مانند سایر محصولات سامسونگ جای شکایت ندارد. بالا بردن دقت دوربینها نیز به معنای ثبت تصاویر خوب در روز است و از طرفی تصاویر پرتره و ماکرو این گوشی به راحتی رقبا را شکست میدهند.
بخش نرمافزاری بهروز است و قابلیتهای متعددی دارد که تا به امروز تنها در پرچمدارهای سامسونگ وجود داشتند.
فقط مشکل این جا است رقبا نیز چنین شایستگیهایی را دارند. تقریبا هر گوشی رقیب گلکسی A51 یک چیپست قدرتمندتر دارد که به ویژه اگر به بازی علاقه دارید از آن استقبال میکنید ولی همچنین نگاه به آینده و تضمین کارکرد گوشی مهم است.
کیفیت دوربینهای میانردههای سامسونگ در شب عالی نیست و رقبا نیز در این بخش سعی نمیکنند بهترین باشند.
اما نکته بسیار مهم قیمت پایینتر محصولات رقیب است. با توجه به این مسائل از صمیم قلب نمیتوانیم گلکسی A51 را با توجه به قیمتی که فعلا دارد پیشنهاد میکنیم.
اگر واقعا به دنبال خرید یک محصول سامسونگ هستید (درکتان میکنیم)، خرید این گوشی اشتباه نیست.
نبود فناوری لرزشگیر برای ویدئوهای 4k و نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه برای ویدئوهای فول اچدی
منبع: gsmarena.com