من از کسانی که برای اولین بار است کسب و کار راه میاندازند، خوشم میآید. آنها به کارشان ایمان دارند و بر روی ساختن آیندهای بهتر توسط ایدههای بهتر، تمرکز دارند. آنها آماده شروع یک کسب و کار دارای شور و ثبات، برای ورود به عرصه نبرد و مبارزه با تماشاگران شکست و فقدان هستند.
وقتی آنها موفق میشوند، اغلب واقعا دنیا را تغییر میدهند و حساب بانکی بسیاری از مردم اطراف آنها متعادل میشود. و با اینکه من آنها را دوست دارم، با تمام احترام: آنها خیلی اشتباه میکنند. و بسیاری از اوقات، آنها همان اشتباهی را انجام میدهند که هزاران مؤسس بار-اولی قبل از آنها انجام دادهاند.
به عنوان یک وکیل که با مشتریان کار میکند تا پروندۀ صدها شرکت سرمایهگذاری و معاملاتی مرتبط را تکمیل کند، دیدن مؤسسان بار-اولی که رویای خود را آغاز کردهاند، این احساس را به من میدهد که انگار درحال تماشای راه رفتن آسان آنها، در یک خیابان شلوغ هستم. آنها ممکن است از خطرات موجود در آن حوالی آگاه نباشند، بینش خوبی در مورد آنچه که باعث جلوگیری از در امان ماندنشان میشود، نداشته باشند، و همان اشتباهات تهدیدکنندهای را مرتکب شوند که بنیانگذاران سرگردانِ دیگر، در همین خیابان شلوغ، انجام داده بودند. که البته میتواند باعث ورشکستگی شرکتها شوند.
بنابراین در اینجا چند اشتباه رایج وجود دارد که بنیانگذاران در ابتدا باید به دنبال اجتناب از آنها در جریان این ازدحام باشند:
1- نادیده گرفتن ریسک بازار در هنگام راه اندازی کسب وکار
نادیده یا دستکم گرفتن خطر بازار، بزرگترین دلیل سقوط شرکتهاست. بیشتر مؤسسان تأکید بیش از حد در ارتقاء پلتفرمهای تکنولوژی خود دارند و بدین معناست که بسیاری از مؤسسان، تکنسینهایی دمدمی مزاج هستند. و برای حصول اطمینان از اینکه این پلتفرمها، ارزش واقعی کسب وکار را نشان میدهد، کافی نیست. اما در یکی از کتابهای مورد علاقهام، کتاب “موفقترین کسب وکارهای نوپای آمریکایی: درسهایی برای کارآفرینان” نوشته Max Finger و Oliver Samwer، توضیح داده میشود که:”بسیاری از شرکتهای نوپا به دلیل پولی هنگفت برای یک محصول یا جستجو در فنآوری برای یک یافتن یک راه حل، از بین میروند”. اما درواقع دلیل این واقعه بازار است و نه تکنولوژی. اختصاص دادن 6 ماه برای صحبت کردن با مشتریان بالقوه برای فهمیدن نیازمندی آنها و اعتباربخشی به هویت خودتان، رویکری مناسب است.
2- مشاوره اشتباه
حرف زدن ارزان است، یا همانطور که ویلیام شکسپیر در اتللو نوشت:”فقط گزافهگویی کردن بدون عمل”. اینها کلماتی هستند که در دره سیلیکون (Silicon Valley) زندگی میکنند، جایی که مشاوره برای کسب و کارهای نوپا زیاد است، اما بیشتر آنها اشتباه هستند. این کاملا بدیهی است که اغلب افرادِ دارای بینش با ارزش، مطالبات بسیار بالایی هم دارند؛ در حالی که آنهایی که بیشتر اوقات، مشاوره گرفتن را رد میکنند، معمولا چیز با ارزشی برای تبادل ندارند. هنگام گرفتن مشاوره، منبع را در نظر بگیرید و پاسخ خود را به تناسب وزن کنید.
3- نادیده گرفتن بازخوردهای سازنده
بنیانگذاران، باید نسبت به نادیده گرفتن بازخورد یک سرمایهگذاری خطرپذیر یا یک مشتری بالقوه که عمیقاً با شرکت شما درگیر هستند، هشیار باشند؛ چراکه در نهایت تصمیم گرفتهاند یا سرمایهگذاری در شرکت شما انجام دهند یا در حال حاضر محصول شما را بخرند. به عنوان مثال، یکی از موفقترین شرکتهای مشتریمدار من، سالها تلاش کرد تا از یک محصول بسیار محبوبِ باورنکردنی، پول در بیاورد. آنها در نهایت یک مدل قیمتگذاری درست کردند که به آنها کمک کرد تا موفق شوند؛ به لطف مشاوره Randy Komisar از شرکای اصلی کمپانی Kleiner Perkings VC. او با سرمایهگذاری در این شرکت، به این باور رسید که احتمال منکوب کردن شرکتکنندگان، بسیار کم است. اما براساس تجربیات طولانی مربوط به صنعت Randy، او در مورد اینکه چطور از محصول شرکت استفاده کند، نظراتی را پیشنهاد کرد. این مشاوره، حیاتی به نظر میرسید و شرکت در اجرای آن، هوشمندانه عمل کرد.
4- با سرعت پیش رفتن
بسیاری از مفسران در حوزه شرکتهای نوپا یا “استارتاپی”، پیشنهاد میکنند که شما باید در همان ابتدا به بازار رسیده، بهترین استعداد را ذخیره کرده، و هنگام تزریق سرمایه، با تمام قدرت به پیش بروید. و گاهی این درست است، اما من شاهد بودهام که شرکتهای بسیاری، از رشد خیلی سریع، ناتوان هستند. عاقلانه است تا زمانی که شرکت، نیازمندی واقعی مشتری را درک کند، سرمایه را حفظ کنیم و در آن نقطه، به اژدرها لعنت بفرستیم! Matt Rogers، یکی از بنیانگذاران آشیانه (Nest)، در حالی که شرکت تصویری از یک خانه متصل شده داشت و باید بر روی ترموستات تمرکز میکرد، بیان میکند:”یک قدم به موقع بردارید و مطمئن شوید که دستاوردهای مهم و نقاط عطف در امتداد مسیر را غنیمت میشمارید.”
5- استخدام تیم اشتباه
آخرین مالک باشگاه Oakland Raiders، یعنی Al Davis، به خاطر برگزیدن بازیکن براساس سرعت و نه مهارت فوتبال، اغلب مورد انتقاد قرار میگرفت. حتی هنگامی که ظاهراً همه میدانستند که باشگاه نیازمند تقویت دفاعی هستند، Davis ترجیح میداد که یک دریافتکنندۀ سریع را به خدمت بگیرد. که احتمالا به همین دلیل است که باشگاه Raiders برای ۳۵ سال، برنده Super bowl نشد. به طور مشابه، اکثر کارآفرینان بار اولی، افراد اشتباهی را استخدام میکنند. آنها مدیر فروش خود را خیلی سریع و مدیر تولید خود را، خیلی دیر استخدام میکنند. همچنین تمایل دارند کارکنان کلیدی را با تجربه بسیار کمی استخدام کنند و بیش از اندازه، تحتتاثیر زمان سپریشده در یک شروع موفق قرار میگیرند. دو نفر میتوانند در یک شرکت در کنار هم کار کنند و با سطوح مختلفی از تجربه بسته به تعامل، خود-انعکاسی و تشخیص الگوشان، کار را رها کنند. مهم است که پایه شرکت را طبق نیازهای آن مرتب کنید، نه سوابق کاری درخشان.
6- دست بالا گرفتن چالش سرمایهگذاری اولیه
افزایش سرمایه برای شروع کار، آنقدر دشوار نیست؛ پس بنیانگذاران نباید به خاطر اینکه یک سرمایه اولیه زیادی به کار گرفته شده است، خیلی به خود تبریک بگویند. تعداد بسیار کمی از شرکتها به دلیل اینکه نامهای درست را در جدول سرمایهگذاری خود قرار دادهاند، تاکنون موفق شدهاند.
7- دست پایین گرفتن چالش افزایش سرمایهگذاری مجموعه A
مجموعه سرمایهگذاری A، نقطه عطفی است که در آن بنیانگذار میتواند فراتر از بوت استرپ حرکت کند تا دیدگاه خود را بسازد؛ همچنین، ظهور یک رابطه را نشان میدهد که برای موفقیت شرکت حیاتی است؛ یک شریک VC. (و به یاد داشته باشید که شریک شخصی، مهمتر از سرمایهگذاری در موفقیت شرکت است)، مؤسسان شرکتها باید نقش بازی کردن خود را به طور جدی افزایش دهند تا مجموعۀ مالی A را،به خود جلب کنند. دوست من، Jason Lemkin، مینویسد که بنیانگذاران به یک تیم عالی، یک تبلیغ داده با ۱۸ ماه برنامه دقیق، درک صحیح از هزینههای خرید مشتری و دیگر معیارهای درآمد، درک متفاوتی از چشمانداز رقابتی، و یک نقشه راه واقعی در تولید، نیاز دارند. این کار آسانی نیست – برای اینکه محصول کار واقعا خوب باشد – و چیزی نیست که شما بتوانید در یک صبح توسط قهوهساز، درست کنید.
8- خستگی روحی
بیانگذاران شرکتها، فشار زیادی را متحملمیشوند. طبیعی است که بسیاری از آنها بالای ۸۰ ساعت در هفته کار میکنند و نمیتوانند خواب کاملی در شب داشته باشند چراکه مرتباً از خواب بیدار میشوند. آنها اغلب بیش از حد کار میکنند، تنها هستند، و اضطراب دارند، و این موضوع، بر روی قوه خلاقیت و تحلیل آنها تأثیر منفی میگذارد و زمانی آن را احساس که میکنند که دیر شده است. لازم است که گاهی مؤسسان از فضای کاری فاصله بگیرند؛ بدین ترتیب، ناامیدی اجتنابناپذیر به نقاط بحرانی، تبدیل نمیشود. بسیاری از مردم در سیستم راهاندازی کسبوکار، منافع خارجی را به عنوان نشانهای از ضعف میبینند، اما این کار احمقانه است.
هیچکس از فرمول جادویی برای اینکه در همان بار اول موفق شود، استفاده نکردهاست. اما اگر آنها بتوانند با اجتناب از این هشت اشتباه مسیر شرکت خود را از خطر دور کنند، شانس دستیابی به چشمانداز تغییر دنیا، افزایش مییابد.