در کنفرانس بررسی اقلیم ها و گرمایش زمین پاریس و در پی آن کنفرانس تقریبا ناموفق مراکش ، توافقات نسبی حاصل شد و برخی کشورها سندهایی را امضا نمودند که در مورد روند جلوگیری از گرمایش هر چه بیشتر کره زمین ، مسئولانه تر عمل کنند .
مبنای این اسناد اصطلاحا نگه داشتن حد نهایی گرمایش جهانی روی حداکثر دو درجه سانتی گراد خواهد بود. هدفی که تقریبا تمامی کارشناسان آن را غیر واقع بینانه و ناممکن میدانند. اما جالب است بدانیم که تحقق هدف دو درجه سانتی گراد هم به معنای کنترل کامل اثرات تغییر اقلیم نیست و باز هم بسیاری از مناطق جهان به شدت دچار زیان خواهند شد. از فردا حرکت جهانی به سمت دوران کم کربن آغاز میشود.
در ادامه نگاهی میاندازیم به مطلقا بازندههای گرمایش جهانی. یعنی مناطقی که هم اکنون برای آنها خیلی دیر شده است و دیگر کار از کار گذشته است و حتی به فرض موفقیت کامل این تعهد بین المللی ، باز هم بازنده خواهند بود:
۱-سرزمینها
بدفرجام ترین قربانیان کشورهای کوچک جزیرهای هستند که تعدادشان هم کم نیست: بیشتر از ۷۰ کشور. البته بعید است که یک کشور به طور کامل غرق بشود. اما سطح آب اقیانوسها دست کم یک و نیم متر بالاتر خواهد آمد (۶۶ اینچ طبق سناریوی ۲ درجه) و این یعنی اینکه عمده سواحل کنونی این کشورها غرق شده و بسیاری از اراضی کشاورزی نیز به خاطر هجوم امواج اقیانوس و شور شدن بی برگ و بار میشوند. این کشورها اگر هم غرق نشوند دست کم اینکه دیگر چندان قابل سکونت نخواهند بود.
کشورهایی همچون آنتیگوا، مالدیو، نائورو، پالائو، ساموا، سنت لوسی، تونگا، آروبا، کوکوس، کیریباتی، نورفولک، سنت مارتین و ویرجین. دومین گروه کشورهای مناطق گرم و خشک هستند. غالبا زیستبوم این کشورها شکننده است و باز هم گرمتر و خشکتر شدن امکان سکونت و معیشت در گستره وسیعی از مساحت این کشورها را ناممکن خواهد کرد.
تصور کنید چاد، سودان، جیبوتی، اتیوپی، اریتره، سومالی، موریتانی و یا استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، یزد، خراسان جنوبی و فارس (نیمی از مساحت ایران) را که باز هم گرمتر و خشکتر شده باشند.
سومین گروه مناطق ساحلی هستند. دریا اسیدیتر شده و پیش تر میآید و سفره روزی رسان ماهیانش تهیتر می شود. در سناریوهای بدبینانه (حتی افزایش ۶.۵ درجه ای متوسط دمای زمین تا پایان قرن) ۶۰ درصد جمعیت کره زمین از این جهت آسیب میبینند. اما در سناریوهای خوشبینانه نیز سواحل آسیب پذیر بسیاری وجود دارد که از هم اکنون ساکنان آن باید به دنبال سکونتگاه و یا دست کم امکان معیشت تازهای باشند.
۲-زیستگاههای طبیعی
به طور کلی شمار گونههای سردسیری (شاید، بدرود با خرس زیبا و فتوژنیک قطبی) و آبزیان و کنار آبزیان کمتر شده و برعکس ممکن است با افزایش گونههای گرمسیری، مثل انواعی از پرندگان و حشرات زیستبوم به شکل دیگری دچار دگرگونی بشود.
در ایران میتوان استدلال کرد که انقراض یوزپلنگ آسیایی اجتناب ناپذیر است. هم اکنون برای نجات این گونه تلاش زیادی در جهت مراقبت از شمار باقی مانده (احتمالا کمتر از صد قلاده) انجام می شود. در حالی که مشکل اصلی این است که در همه زیستگاههای یوزپلنگ رطوبت خاک به شدت کاهش یافته و متعاقب آن پوشش گیاهی به حداقل رسیده و در نتیجه شمار گونه هایی که یوزپلنگ از آنها تغذیه می کند نیز بسیار تقلیل یافته است.
پایه یک برنامه جامع برای نجات یوزپلنگ ایران در وهله اول بازگرداندن رطوبت خاک به زیستگاههای این گونه (بوده) است. که در شرایط کنونی (از جمله به خاطر مضاعف شدن اثر تغییر اقلیم با حکمرانی زیانبار منابع آب) احتمالا ناممکن به نظر میرسد.
۳- توفان زدهها
احتمالا شمار بسیاری از توفانها و بلایای جوی افزایش خواهد یافت. در بنگلادش و پاکستان و اندونزی بسیار افزون تر سیل جاری می شود، توفانهای سیکلونی افزون تری به سواحل شرقی آمریکا حمله خواهند کرد. و در مناطقی مثل نیمه شمالی ایران، اگر چه ممکن است شدت خشگیدگی به اندازه نیمه جنوبی نباشد اما تشدید آنومالی (آشوب و بی قاعدگی) اقلیمی باعث خواهد شد بسامد سیل و خشکسالی بیشتر شود. یعنی اگر چه ظاهرا متوسط بارش دریافتی شاید چندان تغییر نکند، اما از آنجا که رژیم بارش دیگر مطابق الگوی نرمال و تاریخی نخواهد بود الگوی سیلاب-خشکسالی احتمالا جایگزین الگوی نرمال-نرمال خواهد شد.
آنچه که در نهایت به ویژه با گسترش فرسایش خاک و بیابان زایی به دگرگونی چشم انداز خواهد انجامید. به هر حال حتی با خوشبینانهترین سناریوهای تغییر اقلیم نیز جهان زمینه های متعددی برای ورود به دوران باخت-باخت اقلیمی دارد.