امروز می خواهیم در مورد استیو جابز و رهبری صحبت کنید. الان که حدود یک دهه از درگذشت وی می گذرد، جابز همچنان یکی از بهترین و برجسته ترین رهبران تجاری در قرن گذشته و شاید در تمام تاریخ است.
به تازگی، من از خوانندگان خبرنامه روزانه خود خواستم، داستان هایی درباره بهترین و بدترین رئیس هایی که تا به حال داشته اند، به اشتراک بگذارند. یکی از خوانندگان به نام فیلیپ بوسو، تجربه خیلی عجیبی برای به اشتراک گذاشتن داشت: کار برای استیو جابز در یک پروژه طاقت فرسا در اواخر دهه 1990.
بوسو در ادامه گفت: همانند ناپلئون، استیو هم دو چهره داشت. از یک طرف، او یک نابغه بی نظیر بود. از طرف دیگر، بی توجهی به افراد، بی احترامی و رفتار دیکتاتوری او، از خصوصیات کاری وی به شمار می رفت. با این همه، بوسو یاد گرفت که چگونه مانند جابز، الهام بخش کارمندان باشد و به آنها انگیزه بدهد.
یک نابغه بی نظیر و یک آدم نچسب!
بوسو در سال 1995، در کمپانی اپل شروع به کار کرد. درست زمانی که جابز مدیریت شرکت نرم افزاری NEXT را بر عهده داشت. به گفته بوسو، جابز از اولین مدافعان تجارت الکترونیک بود. آرزویش این بود که محصولات را مستقیماً به دست مصرف کنندگان برساند.
اما زمانی که این ایده را با مدیران اپل در میان گذاشت، چندان به مذاق آنها خوش نیامد (البته این اولین سال های ظهور اینترنت بود. آن زمان، مردم حتی تصورش را نمی کردند که روزی بتوانند با کارت اعتباری خود، خرید اینترنتی انجام دهند).
بعدها که اپل، شرکت NEXT را خریداری کرد و استیو جابز، مدیریت اپل را به عهده گرفت، این ایده را با اشتیاق فراوان دنبال کرد. در همین دوران بود که بوسو، مدیریت را از استیو جابز آموخت.
او آموخت که:
1- برای موفق شدن، باید با سرسختی تمام، روی یک یا دو موضوع تمرکز داشت.
یکی از مهمترین چیزهایی که بوسو از استیو جابز در مورد رهبری تیم یاد گرفت، این بود که اولویت های اصلی را شناسایی کند و همیشه بر آنها تمرکز داشته باشد.
“استیو به من می گفت: تمرکز ساده فایده ای ندارد، باید با تمام وجود روی کار تمرکز کنی. فکر کن چه چیزی از همه مهمتر است. استیو توانایی منحصر به فردی داشت. چنین قدرتی را در هیچکس ندیده بودم. او شدیداً بر کار خود متمرکز بود.”
بوسو می گوید: زمانی که روی پروژه تجارت الکترونیکی خود کار می کرد، تمرکز او فقط بر روی تجربه کاربری بود. کارهایی که هیچ شرکتی، حتی جرئت امتحان کردن آن را نداشت.
2- به دنبال کسی باش که بتواند تحولی ایجاد کند.
بین بوسو و جابز، یک رئیس وجود داشت. اما جابز هرگز به نمودار سازمانی اهمیتی نمی داد. جابز چندان به مقررات اداری مقید نبود. بوسو می گوید: “روش استیو جابز به این صورت بود که هم با رئیس من صحبت می کرد و هم مستقیماً به خود من می گفت. به همین دلیل، چند بار در مورد طراحی فروشگاه اینترنتی و رابط کاربری سایت با او مستقیماً در ارتباط بودم. او به شدت خود را درگیر می کرد. خیلی هم سخت گیر بود و حواسش به همه چیز بود.”
این داستان بوسو، ما را به یاد ماجرای دیگری می اندازد. ماجرایی که در سال 2007 در هنگام عرضه اولین گوشی آیفون رخ داد. زمانی که چیزی به عرضه آیفون نمانده بود. جابز در آخرین لحظه گفت که می خواهد به جای پلاستیک، از شیشه واقعی برای صفحه آیفون استفاده کند. همین تصمیم باعث شد که همه متخصصان توسعه آیفون را نادیده بگیرد و شخصاً با مدیر عامل گوریلا گلس صحبت کند.
3- اصلاح، اصلاح و باز هم اصلاح
یک نکته در هنگام مصاحبه با بوسو خیلی جالب بود. وقتی کمی از مصاحبه گذشت، گاهی اوقات احساس می کردیم، رفتار بوسو چقدر شبیه به استیو جابز است.
این مسئله زمانی بیشتر آشکار شد که وی در مورد تکرار و اصلاح، صحبت کرد. به گفته بوسو، با تکرار و اصلاح می توان یک یا دو مورد مهم را برای تمرکز کردن، شناسایی کرد. با توجه به تجربیات وی از دورانی که با جابز سپری کرده بود، با انجام کارهای بزرگ می توانید بخش های بی اهمیت را شناسایی کرده و حذف کنید. به گفته بوسو، دست یافتن به سادگی کار سختی است. باید آنقدر اصلاحات انجام دهید تا موارد زائد و پیچیده را حذف کرده و به هسته اصلی برسید. این هسته اصلی، همان سادگی است.
4- نباید فقط محصول تولید کنید. لذت و شادمانی تولید کنید.
این همان بینش مورد علاقه من است. این دلیل آن همه اشتیاق جابز به سادگی و تمرکز کردن است. بدون شک، این ایده باید در مورد هر شغلی اعمال شود.
بوسو گفت: “این چیزی است که من از كار با استیو یاد گرفتم؛ این چیزی نبود که من قبلاً شنیده باشم. اما اگر خوب به این موضوع فکر کنید، واقعاً تفاوت بین کمپانی های Caterpillar ،Farmers ،Ford ،Krispy Kreme ،Pixar چیست؟ هر پنج شرکت، در یک تجارت هستند و هدف کاملاً یکسان دارند. هدف آن ها ساختن و لذت بخشیدن است. از نظر جابز، تولید لذت در واقع واکنش به ایده هایی بود که از هر پنج حس انسانی نشأت گرفته بود. محصول چگونه به نظر می رسد؟ لمس آن چه حسی دارد؟ یا حتی چه بویی دارد؟”
“یک مرد استثنايي”
پروژه تجارت الکترونیکی یک موفقیت بزرگ بود، اما به گفته بوسو، کار کردن برای استیو جابز یک مصیبت واقعی بود. همسر بوسو به او گفته بود: “خودت انتخاب کن. یا همسر من هستی، یا همسر استیو. من دیگر نمی توانم با این وضعیت به زندگی با تو ادامه بدهم.”
بوسو در سال 1998 از کمپانی اپل جدا شد، اما هرگز تجربیاتش در کنار جابز را فراموش نکرد. زمانی که جابز در سال 2011 فوت کرد، او به خانه مدیر عامل سابق خود رفت. او از دیدن مجموعه صدها اثر هنری، نقاشی، سیب ها و اشعاری که مردم به عنوان یادبود به جا گذاشته بودند، شگفت زده شد.
بوسو می گوید: او یک مرد استثنايی بود. مردی که هرگز کسی را ندیدم که شبیه به او باشد.