کارآفرینان به افرادی با خصوصیات خاص مشهورند. اکثر رهبران بزرگ، با موانع عمدهای در طول مسیر مواجه شدند و تنها با تلاش مضاعف، شکستها را به پیروزیهایی بزرگ تبدیل کردند. این یک ویژگی قابل تحسین است: طی مطالعات مدرسه کسب وکار هاروارد در سال ۲۰۱۷ نشان داده شد که افراد ریسک پذیر، تا حدود زیادی قابلیت تبدیل شدن به یک کارآفرین را دارند. عدم ریسک پذیری، بسیاری از ایدههای ناب را بی فرجام رها میکند.
اما مشکل درست زمانی آغاز میشود که کارآفرینان به سرعت تغییر رویکرد میدهند.
ارزش ثبات
کارآفرینان، هنگام دست و پنجه نرم کردن با خطرهای ناشناخته برای رسیدن به اهداف خود، باید از کارایی افراد تحت فرمان خود، مطمئن باشند. افراد سخت کوشی را استخدام کنند که در طول یک روز کاری بتوانند کاملا بر روی کار خود متمرکز باشند. کارمندان، خواستار امنیت شغلی، مبالغ پرداختی خوب و مکانی مناسب که بتوانند آن را خانه خود بنامند میباشند.
یک رهبری بی ثبات میتواند همه چیز را زیر سوال ببرد. کارآفرینان، مانند هر رهبر دیگری، مسئول جا انداختن فلسفه خاص مجموعه خود هستند تا اعضای مجموعه، رفتار خود را بر اساس آن فلسفه کنترل کنند. عدم ثبات در رفتار با کارکنان، میتواند منجر به برداشتهای متفاوت و سردرگمی آنها شود.
اوایل امسال، انجمن مدیریت آمریکا، دلایل اصلی نافرمانی کارکنان از کارفرمایان را گردآوری کرد. مدیریت و ارتباطات ضعیف، از دلایل اصلی تشخیص داده شد. از نتایج عدم ثبات میتوان به مشکلاتی نظیر نفع گرایی و توطئه علیه دیگر بخشهای مجموعه اشاره کرد . استانداردهای دوگانه یا حتی عدم وجود استانداردها، مردم را سردرگم میکند. استانداردها و تعاملات با ثبات، شفافیت کار و روحیه اعضاء را بالا برده و در نتیجه بهرهوری افزایش مییابد.
جلوگیری از نابودی ناگهانی ثبات
در یک کنفرانس هنگامی که با دیگر کارآفرینان درباره این موضوع بحث میکردیم، یکی از آنها به من گفت: “اگر عدم اطمینان در حل مسائل روزانه باعث ایجاد استرس شود، امکان دارد ثبات رفتاریام از بین برود. این، یک نوع بی ملاحظگی است. به عنوان یک کارآفرین، او به دنبال موفقیت و پول است که این امر با کارمندان کم تمرکز که از عهده انجام ماموریتهای روزانه برنمیآیند، میسر نخواهد شد. بالعکس، باعث شکست کارآفرینی خواهد شد. کلید پیشرفت کارآفرینان، تغییر در جهت بهبود است. قناعت به روشهای فعلی یا مسیرهایی که همیشه طی میکردیم نمیتواند نشانه خوبی باشد. حتی کارآفرینانی با بهترین ایدهها نیز، میتوانند تضاد رفتاری با اعضای خود داشته باشند. در اینجا چند مورد رایج آورده شده است:
1 – تغییر سرخود استانداردها بدون اطلاع رسانی
معمولا رهبران اطلاعات جدیدی را دریافت میکنند که باعث تغییر نگرش آنها نسبت به وضعیت فعلیشان میشود. فارغ از کارایی مجموعهای که در حال کارکردن است، میتوان دلایل مناسبی برای تغییر یافت. یکی از آژانسهای بازاریابی، در عوض کردن بازار هدف، با کارکنان خود به مشکل خورد. زمانی که از یک کارمند ارشد برای بازخورد این موضوع سوال کرد، او در پاسخ عنوان کرد: هدف تیم تغییر کردهاست، اما اعضای تیم به طور شفاف برای وظایف جدید خود توجیه نشدهاند.
2 – اجرای متفاوت قوانین درقبال اعضای یک مجموعه
دلایل قانونی برای رفتار متفاوت با کارمندان وجود دارد. مدیریت، قطعا یک سیستم مبتنی بر پاداشها و اعتماد است. دادن آزادی عمل بیشتر به یک کارمند قدیمی که همیشه وظایف خود را به موقع انجام میدهد، منطقی است. با این حال، اگر این موضوع کاملا با سیاست رفتاری شما عجین شود، ممکن است برای کارمندان جدید که خواستار آزادی عمل برابر هستند، کمی گیج کننده باشد.
رفتار منصفانه با کارمندان به معنای رفتار یکسان با آنها نیست. به عنوان مثال، اگر کارمندی دارید که به محل اقامت ADA نیاز دارد، قرار نیست برای دیگر کارمندان که احتیاجی ندارند نیز این شرایط را فراهم کنید. اگر یک کارمند برای تشییع جنازه والدین خود، درخواست مرخصی کند و شما موافقتکنید، قرار نیست بقیه هم بدون داشتن این مشکل، آن روز را مرخصی بگیرند. نکته اصلی، مدیریت بر اساس وضعیتهای موجود است.
3 – بی توجهی به یک حادثه بر سایر تعاملات نیز تاثیر میگذارد
کارآفرینان استعداد ویژهای برای گرفتن اخبار بد دارند. سرمایهگذاری از دست رفته؟ مشکلی نیست. بازخورد منفی از مصرفکننده در مورد محصول جدید؟ چه بد! اما گاهی اوقات، آنچه در پشت پرده اتفاق میافتد، لحظات نامناسبی را رقم میزند.
4 – مقایسه و رقابت
شاید رقابت، بدیهی ترین دلیل برای این باشد که تغییر رویکرد اتفاق بیافتد. برای صاحبین کسبوکار، نادیده گرفتن رقبای خلافق و کارهایی که آنان برای ربودن گوی سبقت در بازار انجام میدهند، دشوار است. چیزی که ذهن کارآفرین را مشغول میکند این است: قبل از این که رقیب من در بازار جا بیفتد از او تقلید کنم یا علیه این طرح کارکنم؟
اما مقایسه و رقابت میتواند منجر به عدم ثبات شود. به خصوص هنگامی که شما در حال بررسی فعالیتهای انواع شرکتها هستید. اگر شرکت همجوار در فعالیتهای زیست محیطی پیشقدم است، تشکیل یک تیم برای پاکسازی یک بزرگراه (در حالی که شما علاقهای به این نوع فعالیتها ندارید)، ممکن است دشوار باشد. اگر شما برای رقابت در سیر تحولی، کامیونهای دیزلی را از رده خارج کنید و یک ناوگان جدید سفارش دهید، باید انتظار واکنشها را نیز داشته باشید.
تمایل به تغییر رویه، میتواند یک نعمت بزرگ برای کارآفرینان باشد. اما همین هوشمندی برای آنهایی که مراقب نیستند، میتواند باعث سردرگمی کارمندان شود. اگر استانداردهای دوگانه زیادی ایجاد کنید، نه تنها بهرهوری خود را از دست خواهید داد، بلکه افرادی که برای این استاندارد تربیت کردید نیز از دست خواهند رفت.
منبع: www.entrepreneur.com