هیچ رهبر بزرگی تاکنون با اعمال قدرت و کنترل، نتوانسته دل و ذهن افراد سازمان خود را به دست آورد. مدیرانی که نگاه تحقیر کننده به افراد خود دارند، انگیزه کارمندان را از بین خواهند برد.
هرچه کارمندان بیشتر به افرادی صرفاً فرمانبردار تبدیل شوند، کمتر می توانند روی پای خود بایستند و به صورت خودجوش حرکتی را آغاز کنند. در دوران صنعتی، آنچه آنها می خواهند این است که به تنهایی تصمیم بگیرند، نظر بدهند، بازخورد بگیرند و به عنوان افرادی که دارای هدف هستند، پیشرفت کنند.
این یعنی مدیران باید یاد بگیرند تا رهبر باشند. مانع پیشرفت افراد نشوند. باید شرایطی را فراهم کنند تا افراد سازمان، به عنوان یک انسان پیشرفت کنند.
در اینجا به چهار مورد برای کمک به انجام این کار اشاره شده است.
1- برای ایجاد ارتباط عاطفی فراموش نشدنی، داستان خود را برای آنها تعریف می کنید.
شکی نیست که ما انسان ها، ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستیم. مغز ما طوری طراحی شده که با هر کاری که انجام می دهیم، به دنبال برقراری ارتباط هستیم. داستان ها به ما کمک می کند تا این ارتباط را ایجاد کنیم. بهترین چیز، داستان هایی است که خیلی هیجان انگیز و شخصی باشد.
یک کارآفرین مشهور به نام دن رابرتز می گوید: “من به شخصه قدرت داستان گویی را در ساختن کمپانی خود مشاهده کرده ام. من این را دریافته ام که در اولویت قرار دادن داستان گویی، برای ایجاد یک سازمان به عنوان کارآفرین، بسیار حیاتی است.”
تحقیقات نشان می دهد، این نوع داستانها باعث افزایش اکسی توسین در مغز ما می شوند. هورمونی که به ما کمک می کند تا با دیگران پیوند برقرار کنیم. رابرتز می گوید: “هرچه شما بتوانید داستان خود را احساسی تر و شخصی تر کنید، به یاد ماندنی تر می شود.”
2- با قدرداني، به دیگران انگیزه می بخشید.
بر اساس تحقیقات انجام شده، شرکت هایی که بیشترین سطح مشارکت را دارا بودند، از قدردانی، برای بالا بردن تعهدات خود استفاده کرده بودند. این یک محرک قدرتمند است. در حقیقت، آنها توصیه می کنند که حداقل هفته ای یک بار، این قدردانی انجام شود.
حقیقت این است که یک رهبر واقعی، موفقیت های خود را مدیون تلاش های تیمش می داند. او از هر کس که در به سرانجام رساندن یک پروژه به شکلی دخیل بوده، قدردانی می کند. هر چقدر هم که نقش بزرگ باشد یا کوچک.
این رهبران ماهیت انسانی را درک می کنند. آنها قدردانی از افراد را به خاطر تلاش زیادشان، چه در خلوت چه در حضور دیگران، در اولویت قرار می دهند. آنها نیازی به خودنمایی ندارند. خودشان می دانند که با قدردانی، چه چیزی را به دست آورده اند. آنها در گوشه ای می نشینند و دستاوردهای خود را با بالاتر بردن دیگران، جشن می گیرند. چنین روندی است که اعتماد به نفس همه اعضای تیم را افزایش می دهد.
زمانی که افراد ببینند یک رهبر، به جای اینکه به فکر افتخار و سربلندی خود باشد، به فکر ارج نهادن به دیگران است، قطعاً شیفته وی خواهند شد و از او پیروی خواهند کرد. این یک مزیت رقابتی واقعی است.
3- پیش از صحبت کردن، گوش می دهید.
آیا می خواهید یک رهبر ناکارآمد در محل کار را بشناسید؟ دقت کنید که چگونه این افراد، برای کاری که افراد دیگر انجام داده اند، اعتبار و امتیاز دریافت می کنند. ببینید که این جور افراد، چطور حالت تدافعی به خود می گیرند، وقتی می بینند چیزی قرار است آنها را از دایره راحتی خود، بیرون بکشد.
رهبران واقعی، بی ادعا هستند و می دانند چه فکری کنند. آنها می خواهند بدانند که شما چه فکر می کنید. استفاده از توانایی های دیگران در جلسات، روشی بسیار موثر خواهد بود. این رهبران چیزهای زیادی می دانند، اما می خواهند با گوش کردن به اعضای تیم، به آموخته های خود اضافه کنند.
4- همدلی را در عمل نشان می دهید.
همدلی یکی از پنج اصل هوش هیجانی است. رهبرانی که همدلی را بطور مؤثر در دستور کار خود قرار می دهند، درک می کنند که این یک مهارت مهم است که به هیچ عنوان، کار آسانی نیست. بلکه یک مهارت فوق العاده سخت برای ارتباط با دیگر انسان هاست.
این رهبران تصور می کنند که در جای شخص دیگر هستند و از خود می پرسند، “این شخص دوست دارد چگونه با او رفتار کنند؟” این یک قانون طلایی است. با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما آنگونه رفتار شود.