ماهان سرمد

برای گسترش تجارت کوچک، باید یاد بگیرید که چگونه در زمان و سرمایه، صرفه جویی کنید. مطمئن شوید که زمان و سرمایه را تنها برای فعالیت ها و منابعی صرف می کنید که شما را به هدفتان نزدیک تر می کند. بدون شک، بارها این سوالات را از خود پرسیده اید:

• آیا باید این کمپین تبلیغاتی را راه بیندازم؟
• آیا باید این بیلبورد تبلیغاتی را اجاره کنم؟
• آیا باید در این رویداد بازاریابی حضور یابم؟

فکر کردن به این که کدام فرصت ها ارزشش را دارد و کدام کارها، فقط اتلاف زمان و سرمایه است، مانند جستجو در تاریکی است. برای تصمیم گیری آگاهانه، سه سوال واضح پیش رو دارید. هر بار که می خواهید وقت بگذارید یا هزینه کنید، این سه سوال را از خود بپرسید.

۱- چه کاری می خواهم انجام دهم؟

بسیاری از صاحبان کسب و کار تصور می کنند، زمانی که کارها خوب پیش نمی رود، باید محصولات یا خدمات خود را عوض کنند. این آسان ترین واکنش نسبت به فروش پایین است. اما این کار، حتی شرایط را بدتر خواهد کرد. زمانی که محصولات یا خدمات را تغییر می دهید، مشتریان نمی توانند درک کنند که واقعاً کار شرکت شما چیست. این کار، خرید را برای مشتری پیچیده تر خواهد کرد. این یعنی از دست رفتن فرصت و فروش کمتر.

با تمرکز داشتن روی یک کار، شما می توانید در کار خود خبره شوید و نامی برای خود دست و پا کنید. این به تجارت شما اعتبار و شتاب می بخشید، که تا سال ها ماندگار خواهد بود. زمانی که مرتب کار خود را عوض می کنید، چون فکر می کنید این نیاز مشتری و بازار است، در واقع شانس پیشرفت خود را کم می کنید. کسب و کارهایی که بر مبنای یک فعالیت متمرکز حرکت می کنند و به مدت زیادی روی آن متمرکز می شوید، سریع تر پیشرفت می کنند تا کسانی که مرتب به این شاخه و آن شاخه می پرند.

۲- این کار را برای چه کسی انجام می دهم؟

صاحبان مشاغل کوچک، اغلب بر این باورند که برای پیشرفت، باید محصولات و خدمات خود را برای همه افراد تبلیغ کنند. اما حقیقت این است که معمولاً مشاغلی زودتر پیشرفت می کنند که به دنبال یک نوع مشتری خاص باشند. یک کسب و کار کوچک آنقدر سرمایه و زمان ندارد که خود را جلوی چشم همه قرار دهد. اما وقتی که زمان و سرمایه خود را به شکل صحیح خرج کنید، پیشرفت خواهید کرد.

هر کسب و کاری باید به دنبال مشتری ایده آل باشد. مشتری‌ای که ارزش وقت و هزینه را داشته باشد. به فکر مشتریانی باشید که برای کار شما ارزش قائل هستند. مشتریانی که از کار کردن با شما لذت می برند. مشتریانی که مشتاقانه، هزینه کار شما را پرداخت می کنند. مشتریانی که پیش دیگران، از کار خوب شما تعریف می کنند. این افراد، مشتری ایده آل هستند. تمام وقت و پول خود را صرف یافتن چنین افرادی کنید، نه افراد دیگر.

۳- بر اساس کدام مقیاس؟

مقیاس و اندازه مشخص می کند که چه تعداد مشتری و در چه مناطقی خواهید داشت. مشخص کنید که تا چه اندازه می خواهید پیشرفت کنید. این به شما کمک می کند تا برای یافتن مشتری و خدمت رسانی به او، تصمیمات درستی بگیرید.

تصور کنید که شما یک مبلمان زیبا طراحی و تولید کرده اید. برای مثال، اگر می خواستید در مقیاس محلی کار کنید، مدل کسب و کار شما فرق می کرد با زمانی که تصمیم داشتید در مقیاس جهانی فعالیت کنید. برای یک کسب و کار محلی، شما می توانید نمایشگاه ها و رویدادهای محلی برگزار کنید. یا ارسال محلی داشته باشید. اما اگر می خواهید در مقیاس جهانی کار کنید، باید با خرده فروش های حرفه ای همکاری کنید و میزان تولید خود را برای پاسخگویی به یک بازار جهانی بالا ببرید.

اگر درکی از مقیاس مورد نظر خود نداشته باشید، انتخاب هایی خواهید کرد که به نفع تجارت شما نیست. اما اگر دقیقاً بدانید به چه نتیجه ای می خواهید برسید، از همان ابتدای کار می توانید تصمیمات استراتژیک برای مدل کسب و کار خود و فعالیت های بازاریابی خود، اتخاذ کنید. با این کار، استفاده بهتری از زمان و سرمایه خود می برید.

زمانی که می دانید چه کاری می خواهید انجام دهید، برای چه کسی این کار را انجام می دهید و بر اساس کدام مقیاس می خواهید فعالیت کنید، تصمیمات درستی می گیرید و استفاده درستی از زمان و سرمایه خود خواهید داشت. همه ما می دانیم که ریسک شکست خوردن در کسب و کارهای کوچک بالاست. اما این یک حقیقت است. اگر بدانید که به کجا می خواهید برسید و هر روز در مورد تصمیمات خود فکر کنید و خود را روی هدف متمرکز کنید، حتماً موفق خواهید شد.

آیا تاکنون با خود گفته اید:”ای کاش زمان بیشتری داشتم” یا “زمان لازم برای تمام کارهای خود ندارم.” بدون شک، همه ما زمانی که تحت فشار قرار داریم، چنین احساسی را تجربه کرده ایم. اما مسئله این است: وقتی کار می کنید، لازم نیست حتماً زمان به صورت خطی حرکت کند. شکایت در مورد زمان کاملاً بی معنی است. مثل اینکه از جاذبه زمین شکایت داشته باشید. این یک ثابت جهانی است. یکی از چیزهایی که بین شما و افراد موفق مانند بیل گیتس مشترک است، این است که شما هم مانند آنها، ۲۴ ساعت در روز فرصت دارید.

با این همه، موفق ترین کارآفرینان جهان مانند یک ابرانسان عمل می کنند و از زمان خود در ۲۴ ساعت، بیشترین بهره را می برند. آنها در استفاده حداکثر از زمان خود، استاد هستند. با کمک این پنج روش می توانید، استفاده بیشتری از زمان خود ببرید.

۱- داشتن یک تیم منسجم

زمانی که تیمی متشکل از ۱۰ کارمند دارید، انگار روزی ۷۰ ساعت وقت دارید تا به کارهای مربوط به تجارت خود برسید. شاید شما زمان نداشته باشید تا برای فروش اجناس تماس بگیرید، پیگیر مشتریان باشید و کارهای مربوط به سایت را انجام دهید. اما یک نفر دیگر می تواند این کار را برای شما انجام دهد. حتی از این بهتر، اگر یک تیم منسجم و کارکشته داشته باشید، بهره وری به شکل معجزه آسایی افزایش می یابد. یک تیم ۱۰ نفره می تواند در مقایسه با یک نفر، ۱۵ برابر بازدهی بیشتری داشته باشد. تیمی که امروز دارید، شما را تا اینجای کار همراهی کرده. برای اینکه به موفقیت های بیشتری دست یابید، باید تیم خود را توسعه دهید تا زمان خود را برای رسیدن به هدف کسب و کار شما صرف کنند.

۲- دارایی های دیجیتالی

زمانی که کارهای خود را به صورت آنلاین انجام می دهید، نرم افزار، رسانه و محتوای شما، سرعت بیشتری به خود می گیرد. شما یک پادکست ضبط می کنید و سه ساعت زمان صرف آن می کنید. اما ۳۰۰ نفر به آن گوش می کنند. این یعنی ۱۰۰ ساعت در زمان خود صرفه جویی کرده اید. آیا شده با کسی معامله انجام دهید، چون او را از ویدئوها، کتاب یا وبلاگش می شناسید؟ این دارایی های دیجیتالی، یک بار زمان شما را می گیرند تا تولید شوند. اما برای مدت زیادی ماندگار خواهند بود. در مورد نرم افزار و داده ها نیز، شرایط به همین شکل است. گاهی اوقات، یک نرم افزار یا داده درست می تواند بازدهی شما و تیمتان را به اندازه چند ساعت در هفته بالا ببرد.

۳- مشارکت برای تولید

فردی را تصور کنید که ۵ سال، مشغول تولید یک محصول بوده. حالا فرد دیگری را تصور کنید که ۵ سال، به دنبال جذب مشتری بوده. این دو نفر با هم شریک می شوند و آن فردی که هواداران زیادی دارد، یک کمپین برای هواداران خود برای تبلیغ این محصول راه می اندازد. این دو شریک، به خوبی در زمان خود صرفه جویی کرده اند. اگر دیدید شخصی منابع مورد نیاز شما را دارد، با وی شریک شوید. با این کار، خیلی سریع تر به نتیجه می رسید تا اینکه بخواهید خودتان آن منابع را تولید کنید.

۴- انتخاب روش های امتحان شده

روش آزمون و خطا، بسیار زمان بر است. تا می توانید از آن دوری کنید. سال ها طول می کشد تا یک استراتژی یا روش را کشف کنید. اما یادگیری آن تنها چند روز طول می کشد. سال ها طول کشید تا یک هواپیما ساخته شود. ۷۵ سال طول کشید تا انسان بتواند به ماه برود. از روش هایی که امتحان شده و جواب داده، استفاده کنید تا در زمان صرفه جویی کنید. زمان زیادی می برد، تا خودتان روش های مختلف را امتحان کنید.

۵- تمرکز بر مسائل مرتبط

آیا تا حال به این موضوع فکر کرده اید که شاید مسائلی که برایش وقت می گذارید، کمکی به موفقیت شما در دراز مدت نکند؟ چندی پیش، یک فرد موفق در سخنرانی خود گفته بود: زمان بیشتری صرف کنید تا بفهمید، دقیقاً روی چه مسائلی باید تمرکز کنید. زمانی را که به رسانه های اجتماعی، ایمیل ها یا شرکت در رویدادهای مختلف اختصاص می دهید، شاید ارتباطی به هدف نهایی کسب و کار شما برای رسیدن به موفقیت نداشته باشد.

زمانی را صرف فکر کردن به این پنج نکته کنید. درست است که همچنان سرتان شلوغ خواهد بود. اما با سرعت بیشتری به هدف خود نزدیک خواهید شد.

در سال ۱۹۶۱، جان اف کندی برای اولین بار از پایگاه های ناسا دیدن کرد. در حالی که مشغول بازدید از این مکان بود، یک مستخدم را دید که جارویی به دست داشت.

وقتی کندی از او پرسید در ناسا چه کار می کند، این مستخدم یک پاسخ ساده اما فوق العاده داد:

“آقای رئیس جمهور، من دارم کمک می کنم تا یک مرد به ماه بره.”

یک کار پیش پا افتاده مانند تمیز کردن یک ساختمان، زمانی که بخشی از یک حرکت مهم باشد، مفهوم بیشتری می گیرد. مهم نیست که نقش ما در این حرکت چقدر بزرگ باشد، مهم این است که نقش خود به خوبی ایفا کنیم. بدون شک ما از جارو کردن زمین احساس خوبی نداریم. همینطور از سروکله زدن با یک مشتری غرغرو. یا کار بی وقفه برای استارت زدن یک تجارت جدید. به هر حال، این کاری است که داریم انجام می دهیم و باید به درستی به پایان برسانیم. آن مستخدم در ناسا می دانست که تلاش او، بخشی از یک اتفاق بزرگ بود، و این چیزی بود که اهمیت داشت.

در محل کار خود، به دنبال خوشبختی نباشید.

یک کارآفرین معروف به نام سوزان پپرکورن می گوید: “با توجه به این که هر انسان به طور میانگین، ۹۰ هزار ساعت از عمر خود در محل کار می گذراند، لازم است سعی کنید که حین انجام کار، احساس خوبی داشته باشید.”

مانند هر چیز در زندگی شما. خواه ساختن یک داد و ستد باشد. خواه پیشرفت شغلی باشد. یا یک پدر یا مادر خوب بودن. یا حتی نگهداری از یک باغ باشد. نباید انتظار داشته باشید که تمام لحظات آن، شاد و مفرح باشد. باید قبض ها را پرداخت کنید. باید برای خرید مایحتاج زندگی، به سوپرمارکت بروید. باید به یک بچه جیغ جیغو غذا بدهید.

پپرکورن می گوید:”اگر رسیدن به خوشبختی، اولین هدف شما در شغلتان باشد، ممکن است نتیجه برعکس بگیرید. دلیلش این است که خوشبختی (مانند همه احساسات) یک وضعیت زودگذر است و نه یک وضعیت دائمی. راه حل جایگزین این است که مفهوم را،به عنوان هدف شغلی خود برگزینید.”

حس خوبی که از  ارائه یک کنفرانس خوب یا ترفیع گرفتن نصیب شما می شود، بدون شک به سرعت محو خواهد شد. سپس از خود خواهید پرسید: خوب حالا چی؟

تحقیقات نشان می دهد که به جای جستجوی خوشبختی، ما باید به دنبال علت و مفهوم کارهای خود باشیم.

زمانی که شرکت خود را راه‌اندازی کردم، با هر موفقیتی که کسب کردم، احساس می کردم به خوشبختی نزدیکتر شده ام. فکر می کردم این حس ماندگار خواهد بود. اما این اتفاق رخ نداد. به جای آن، مانند بسیاری از استارت‌آپ ها با چالش های مختلف روبرو شدم. همه چیز به هم ریخته بود. اما ما از این مشکلات درس گرفتیم. اگر زمانی که همه چیز خراب شده بود، شانه خالی می کردم، تجارت من حتی یک سال هم دوام نمی آورد.

لازم بود که به علت و مفهوم کار خود فکر کنم: تولید بهترین محصول برای راحت تر کردن زندگی مردم. همکاری با یک تیم عالی در یک محیط حمایتی. تأمین نیازهای مالی خانواده ام.

آنچه من در طی ۱۳ سال گذشته، به عنوان مدیرعامل کشف کردم این بود که هدف (در زندگی شخصی و حرفه ای ما)، کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.

به عنوان یکی از جوانترین رئیس جمهور ها در طول تاریخ، تئودور روزولت گفته بود: “هیچ چیز در جهان ارزش داشتن یا انجام دادن را ندارد، مگر آن که به معنای تلاش، درد و سختی باشد. من هرگز در زندگی ام، به انسانی که زندگی آسانی را پشت سر گذاشته، حسادت نکردم. من به افراد بزرگی حسادت کردم که زندگی سختی را پشت سر گذاشتند و به خوبی آنها را رهبری کردند.”

شاید متوجه شوید کاری که انجام می دهید، با ارزش های شما مطابقت ندارد و باید به دنبال چیز جدیدی باشید که منعکس کننده تصویر بزرگتر و دید بلند مدت شما باشد. هیچ اشکالی ندارد و این برای شما لازم است.

اما وقتی نوبت به کار روزمره می رسد، وظایف یکنواخت کوچکتر که باید بطور منظم انجام دهیم (مانند آگاهی بیشتر در مورد خدماتی که ارائه می دهیم)، همان چیزی است که در نهایت به ما کمک می کند تا مفهوم را پیدا کنیم.

تفاوت خوشبختی و مفهوم در چیست؟

اجازه دهید یک مثال بزنیم: خوشبختی مانند یک دونات است که هنگام صبح نوش جان می کنید. شیرین و خوشمزه است و بلافاصله با افزایش اندورفین در بدن، روحیه شما را بالا می برد. اما تا اواسط روز، معده شما خالی می شود و مغز شما خوب کار نمی کند.

از طرف دیگر، مفهوم، یک وعده غذایی کامل و مغذی است که ذهن شما را برای شکوفایی آماده می کند.

آنطور که پپرکورن می گوید:

“یک زندگی دارای مفهوم و هدف، ممکن است شما را خوشبخت نکند – حداقل در کوتاه مدت. این کار مستلزم تأمل، تلاش و کلنجار رفتن با موضوعاتی است که در ابتدا می تواند ناامید کننده باشد. اما وقتی با فکر، به موقعیت های کاری نزدیک می شوید، در حالی که به دیگران کمک می کنید، می توانید مهارت لازم، برای کشف ارزش های خود را پیدا کنید.”

اما چطور می توانید مفهوم را وارد کار خود کنید؟ در اینجا به سه نکته اشاره شده است:

۱- شناسایی پروژه های رضایت بخش

به گفته یک نویسنده به نام مارک مانسون، زمانی که در مورد هدف زندگی از خود سوال می کنیم، باید بپرسیم: “چگونه زمان خود را به کارهای مهم اختصاص دهم؟” به عنوان کارآفرین، ما دائماً مشغول اجرای پروژه هایی هستیم که به نظر می رسد نیازمند توجه فوری هستند. اما احساس رضایت داشتن یعنی مرتب از خود بپرسیم، آیا ارزش این همه تلاش را دارد؟ چه چیزهایی را می توانیم در این راه تحمل کنیم؟ تجربیات حرفه ای که باعث می شود احساس سرزندگی داشته باشیم، چیست؟ باید کشف کنیم چقدر عاشق نوشتن یا ساختن چیزی هستیم که ما را به سمت انگیزه ذاتی و طبیعی ما هدایت کند.

۲- به دیگران هم کمک کنید تا مفهوم را بیابند.

کمک به سعادت دیگران به شما احساس رضایت خواهد داد. همانطور که پپرکورن در مقاله خود بر آن تأکید دارد، ما باید داستانهای خود را با همکاران در میان بگذاریم تا آنها نیز بتوانند احساسات خود را بروز دهند. محیطی را ایجاد کنید که حس هدفمند بودن را در سازمان شما نشان دهد.

۳- در دنیایی بزرگتر زندگی کنید.

نویسنده ای به نام آناییز نین می گوید: “یک مفهوم جهانی برای همه وجود ندارد. مفهوم را هر فرد به زندگی خود می بخشد. یک مفهوم فردی، یک داستان فردی و یا یک رمان یا کتاب فردی.”

درسی که از داستان آن مستخدم جارو به دست، که کمک کرد تا یک مرد به ماه برود این است: ذوق، استعداد و تجربیات منحصر به فرد ما، دنیای اطراف ما را می سازد. خواه از آن آگاه باشیم یا نه. دوستان، خانواده، مشتریان، همکاران و سازمان بزرگتری که ما به آن تعلق داریم، همه تحت تأثیر نگرش و تلاش روزانه ما قرار دارند. به عبارت دیگر، اگر فقط به خودمان اجازه دهیم آن را ببینیم، داستانی بسیار بزرگتر را مشاهده خواهیم کرد که در اطراف ما آشکار می شود.

هیچ رهبر بزرگی تاکنون با اعمال قدرت و کنترل، نتوانسته دل و ذهن افراد سازمان خود را به دست آورد. مدیرانی که نگاه تحقیر کننده به افراد خود دارند، انگیزه کارمندان را از بین خواهند برد.

هرچه کارمندان بیشتر به افرادی صرفاً فرمانبردار تبدیل شوند، کمتر می توانند روی پای خود بایستند و به صورت خودجوش حرکتی را آغاز کنند. در دوران صنعتی، آنچه آنها می خواهند این است که به تنهایی تصمیم بگیرند، نظر بدهند، بازخورد بگیرند و به عنوان افرادی که دارای هدف هستند، پیشرفت کنند. 

این یعنی مدیران باید یاد بگیرند تا رهبر باشند. مانع پیشرفت افراد نشوند. باید شرایطی را فراهم کنند تا افراد سازمان، به عنوان یک انسان پیشرفت کنند.

در اینجا به چهار مورد برای کمک به انجام این کار اشاره شده است.

۱- برای ایجاد ارتباط عاطفی فراموش نشدنی، داستان خود را برای آنها تعریف می کنید.

شکی نیست که ما انسان ها، ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستیم. مغز ما طوری طراحی شده که با هر کاری که انجام می دهیم، به دنبال برقراری ارتباط هستیم. داستان ها به ما کمک می کند تا این ارتباط را ایجاد کنیم. بهترین چیز، داستان هایی است که خیلی هیجان انگیز و شخصی باشد.

یک کارآفرین مشهور به نام دن رابرتز می گوید: “من به شخصه قدرت داستان گویی را در ساختن کمپانی خود مشاهده کرده ام. من این را دریافته ام که در اولویت قرار دادن داستان گویی، برای ایجاد یک سازمان به عنوان کارآفرین، بسیار حیاتی است.”

تحقیقات نشان می دهد، این نوع داستانها باعث افزایش اکسی توسین در مغز ما می شوند. هورمونی که به ما کمک می کند تا با دیگران پیوند برقرار کنیم. رابرتز می گوید: “هرچه شما بتوانید داستان خود را احساسی تر و شخصی تر کنید، به یاد ماندنی تر می شود.”

۲- با قدردانی، به دیگران انگیزه  می بخشید.

بر اساس تحقیقات انجام شده، شرکت هایی که بیشترین سطح مشارکت را دارا بودند، از قدردانی، برای بالا بردن تعهدات خود استفاده کرده بودند. این یک محرک قدرتمند است. در حقیقت، آنها توصیه می کنند که حداقل هفته ای یک بار، این قدردانی انجام شود. 

حقیقت این است که یک رهبر واقعی، موفقیت های خود را مدیون تلاش های تیمش می داند. او از هر کس که در به سرانجام رساندن یک پروژه به شکلی دخیل بوده، قدردانی می کند. هر چقدر هم که نقش بزرگ باشد یا کوچک.

این رهبران ماهیت انسانی را درک می کنند. آنها قدردانی از افراد را به خاطر تلاش زیادشان، چه در خلوت چه در حضور دیگران، در اولویت قرار می دهند. آنها نیازی به خودنمایی ندارند. خودشان می دانند که با قدردانی، چه چیزی را به دست آورده اند. آنها در گوشه ای می نشینند و دستاوردهای خود را با بالاتر بردن دیگران، جشن می گیرند. چنین روندی است که اعتماد به نفس همه اعضای تیم را افزایش می دهد. 

زمانی که افراد ببینند یک رهبر، به جای اینکه به فکر افتخار و سربلندی خود باشد، به فکر ارج نهادن به دیگران است، قطعاً شیفته وی خواهند شد و از او پیروی خواهند کرد. این یک مزیت رقابتی واقعی است.

۳- پیش از صحبت کردن، گوش می دهید.

آیا می خواهید یک رهبر ناکارآمد در محل کار را بشناسید؟ دقت کنید که چگونه این افراد، برای کاری که افراد دیگر انجام داده اند، اعتبار و امتیاز دریافت می کنند. ببینید که این جور افراد، چطور حالت تدافعی به خود می گیرند، وقتی می بینند چیزی قرار است آنها را از دایره راحتی خود، بیرون بکشد.

رهبران واقعی، بی ادعا هستند و می دانند چه فکری کنند. آنها می خواهند بدانند که شما چه فکر می کنید. استفاده از توانایی های دیگران در جلسات، روشی بسیار موثر خواهد بود. این رهبران چیزهای زیادی می دانند، اما می خواهند با گوش کردن به اعضای تیم، به آموخته های خود اضافه کنند.

۴- همدلی را در عمل نشان می دهید.

همدلی یکی از پنج اصل هوش هیجانی است. رهبرانی که همدلی را بطور مؤثر در دستور کار خود قرار می دهند، درک می کنند که این یک مهارت مهم است که به هیچ عنوان، کار آسانی نیست. بلکه یک مهارت فوق العاده سخت برای ارتباط با دیگر انسان هاست.

این رهبران تصور می کنند که در جای شخص دیگر هستند و از خود می پرسند، “این شخص دوست دارد چگونه با او رفتار کنند؟” این یک قانون طلایی است. با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما آنگونه رفتار شود.

به طور کلی، کارآفرین کسی است که برای سود طولانی مدت، یک تجارت یا شرکت خاص را راه اندازی می کند. با این حال، یک کارآفرین موفق بودن، بحث دیگری است. این یعنی یک فرد همه کاره که از ریسک کردن نمی ترسد و با بالاترین سطح کارایی، به فعالیت خود ادامه می دهد. اکثر کارآفرینان این خصوصیات را از دوران جوانی در خود می بینند. این در ذات آنهاست. چیزی است که به راحتی تغییر نخواهد کرد.

اگر احساس می کنید خصوصیاتی شبیه به بیل گیتس یا استیو جابز دارید یا اینکه احساس می کنید می توانید با جستجوی رویای خود، در این رقابت تنگاتنگ پیروز شوید، باید حواستان به این هشت نشانه باشد.

۱- هر ثانیه، به یک ایده جدید فکر می کنید.

اگر دائماً خود را، در ایده های جدید غرق می کنید. همیشه به دنبال راه حل برای مشکلات اطراف خود هستید. این می تواند یک نشانه باشد که ثابت می کند، شما یک کارآفرین هستید یا در آینده یک کارآفرین خوب خواهید شد. مردم، مشکلات و بازار تغییر می کنند. یک کارآفرین باید رویکرد خود را با این تغییرات وفق دهد.

۲- شما یک قانون شکن هستید.

آیا حس می کنید که همیشه، نوعی سرکشی در وجود خود داشته اید؟ همیشه دوست داشتید سنت های کهنه را زیر پا بگذارید؟ در این صورت، شما این پتانسیل را دارید که یک کارآفرین باشید. همین دیدگاه های خلاف عرف و سنت است که شما را به سمت یک تجارت موفق سوق می دهد.

۳- دوست دارید مستقل و تنها باشید.

گرچه کارآفرینان باید بتوانند با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنند و تعامل داشته باشند تا بتوانند ایده های خود را بفروش برسانند و به اطرافیان خود انگیزه ببخشند. اما این کاملاً طبیعی است که دوست داشته باشند مدتی را با خود خلوت کنند و به تفکر بپردازند. بسیاری از کارآفرینان، خارج از محیط کسب و کار، تعدادی دوست، مربی و مشاور قابل اعتماد دارند که برای برنامه ریزی های آینده، از آنها کمک می گیرند.

۴- به راحتی حواستان پرت می شود.

خیلی از بزرگترین مغزهای متفکر در طول تاریخ، به سختی می توانستند روی یک موضوع تمرکز کنند. کارآفرینان به طور مداوم به ایده ها و راه حل های جدید فکر می کنند. همین باعث می شود که نتوانند به راحتی تمرکز کنند. اما زمانی که به بحران واقعی بر می خورند، تمام حواس خود را به آن معطوف می کنند.

۵- شما یک انسان درونگرا هستید.

بدون شک، زاکربرگ در هنگام راه اندازی فیسبوک به این فکر نکرد که شاید مردم دوست نداشته باشند، فعالیت های روزانه خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. اما این اتفاق افتاد. پیش از فیسبوک، مردم، بیشتر دوست داشتند که کسی از زندگی و شغل آن ها خبر نداشته باشد. اگر شما هم هنوز چنین رویکردی دارید، هیچ اشکالی ندارد.

۶- شما میدانید که انجام کارها به صورت روتین و کنترل شده، یک افسانه است.

درست است که یک برنامه کاری دقیق برای موفقیت هر کارآفرینی لازم است، اما بسیاری از کارآفرینان زمانی را برای کارهای متفرقه و گذراندن وقت با خانواده اختصاص می دهند.

۷- شما می دانید که چه کاری را چه وقت انجام دهید.

یکی از خصلت هایی که من در زندگی خود پیروی می کنم این است: برای زندگی، کار کنید، نه اینکه برای کار، زندگی کنید. درست است که اکثر کارآفرینان، افرادی سختکوش هستند. اما یک کارآفرین حرفه ای می داند که باید زمانی را برای استراحت و تفریح کنار بگذارد. می توانید برای یک روز خود را از موبایل و کامپیوتر دور کنید. یا می توانید به یک سفر چند روزه بروید. همه کارآفرینان موفق، هر چند وقت یک بار خود را کاملاً از فضای کار دور می کنند.

۸- از شکست خوردن نمی ترسید.

پذیرفتن خطر و نترسیدن از نتیجه، کارآفرینی را به یک کار بی نهایت لذت بخش تبدیل می کند. این کار موجب افزایش اعتماد به نفس در شما و سازمان می شود. این کار، به موفقیت منتهی می شود.

گاهی اوقات، موفقیت یعنی درس گرفتن از انسان های دیگری که این مسیر را طی کرده اند و به موفقیت دست یافته اند. داشتن یک مربی می تواند یک نعمت بزرگ برای کارآفرینان باشد، اما همه نمی توانند به یک مربی یا فردی که او را راهنمایی کند، دسترسی داشته باشند.

اگر هنوز راهنمای خود برای کسب و کار را نیافته اید، در اینجا ۲۱ نکته در مورد موفقیت برای کارآفرینان جوان و مشتاق، آورده شده است.

۱- خود را به چالش بکشید.

ریچارد بانسون می گوید که بزرگترین انگیزه او برای پیشرفت، این است که خودش را به چالش بکشد. او به زندگی به چشم یک مدرسه یا دانشگاه نگاه می کند که هر روز، چیز جدیدی را به او می آموزد. شما هم می توانید این چنین باشید.

۲- کاری را انجام دهید که برایتان مهم است.

هیچ شکی وجود ندارد که استارت زدن یک تجارت، زمان زیادی می برد. به گفته استیو جابز، تنها راه احساس رضایت در زندگی، این است که کاری را انجام دهید که به آن اعتقاد دارید.

۳- ریسک پذیر باشید.

ما تنها زمانی می توانیم نتیجه کار خود را ببینیم که واقعاً آن را انجام دهیم. جف بزوس می گوید: من هرگز از شکست خوردن پشیمان نشدم، اما بارها از تلاش نکردن پشیمان شدم.

۴- خود را باور داشته باشید.

هنری فورد یک بار گفت: چه فکر کنید می توانید و چه فکر کنید نمی توانید، در هر صورت حق با شماست. موفقیت خود را باور داشته باشید. با این کار، برای هر مانع، راه حلی پیدا خواهید کرد. اگر باور نداشته باشید، فقط بهانه تراشی می کنید.

۵- رویا داشته باشید.

به گفته دیوید کارپ، یک کارآفرین کسی است که رویایی در سر دارد و آرزوی ساختنش را در ذهن خود می پروراند. همیشه رویاهای خود را مجسم کنید.

۶- به دنبال انسان های خوب باشید.

شما اخلاق اطرافیان خود را جذب می کنید و شبیه به آنها می شوید. به گفته هافمن، مدیر عامل لینکدین، سریع ترین راه برای تغییر خود این است که با انسان هایی باشید که دوست دارید، شبیه به آنها شوید.

۷- ترس را در آغوش بکشید.

غلبه بر ترس کار آسانی نیست. اما باید انجام شود. آنا هافینگتون یک بار گفته بود: شجاع بودن مانند یک عضله است. هرچه بیشتر آن را به کار گیرید، قوی تر می شود.

۸- عمل کنید.

دنیا پر است از ایده های فوق العاده. اما موفقیت، تنها با عمل کردن ممکن می شود. والت دیزنی می گوید: ساده ترین راه برای شروع کردن، این است که حرف زدن را متوقف کنید و عمل کردن را آغاز کنید. این کلید موفقیت است.

۹- زمان صرف کنید.

هیچ کس به سرعت موفق نمی شود. همه افراد موفق، روزی یک فرد تازه کار بوده اند. به گفته استیو جابز: اگر به دقت نگاه کنید، اکثر موفقیت هایی که یک شبه به دست آمده، مدت زیادی صرف آن شده بود. از وقت صرف کردن، نترسید.

۱۰- انرژی را مدیریت کنید، نه زمان.

انرژی شما می تواند کاری که با زمان خود انجام می دهید را محدود کند. پس آن را به خوبی مدیریت کنید.

۱۱- یک تیم عالی بسازید.

هیچ کس به تنهایی در تجارت موفق نمی شود. کسانی که سعی می کنند به تنهایی موفق شوند، از کسانی که به صورت تیمی کار می کنند، شکست خواهند خورد. تیم خود را بسازید، تا راه موفقیت را با هم طی کنید.

۱۲- افراد با شخصیت نیرومند را به کار گیرید.

زمانی که در حال ساختن تیم هستید، باید افرادی را استخدام کنید که شخصیت قدرتمندی دارند و ارزش تیم شما را بالا می برند. همیشه می توانید مهارت های یک فرد را با آموزش افزایش دهید. اما نمی‌توانید شخصیت و ارزش او را تغییر دهید.

۱۳- به فکر افزایش سرمایه خود باشید.

یک سرمایه گذار موفق به نام ریچارد هاروچ، این توصیه را برای کارآفرینان آینده دارد: “جمع آوری سرمایه همیشه دشوارتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید و همیشه بیشتر از چیزی که فکر می‌کنید، طول می کشد. پس برای آن برنامه ریزی کنید.”

۱۴- اهداف خود را بشناسید.

رایان الیس می گوید: این که هدف نهایی را هر روز با خود مرور کنید، به شما کمک می کند تا با قدرت بیشتر به سمت آن حرکت کنید. اهداف خود را مشخص کنید و هر روز آنها را به یاد آورید. باید برای به دست آوردن آنها بجنگید.

۱۵- از اشتباهات خود درس بگیرید.

بسیاری از کارآفرینان معتقدند، بهترین معلم آنها، اشتباهاتشان بوده است. زمانی که از اشتباهات خود درس می گیرید، یک گام به موفقیت نزدیک می شوید. حتی اگر در قدم اول شکست خورده باشید.

۱۶- مشتری خود را بشناسید.

دیوید توماس، بنیانگذار شرکت وندی می گوید: شناخت مشتری، یکی از نکات کلیدی موفقیت من بوده است. باید بهتر از هر کسی، نسبت به افرادی که به آنها خدمات می دهید، شناخت داشته باشید.

۱۷- از اعتراضات یاد بگیرید.

بیل گیتس یک بار گفت: ناراضی ترین مشتریان شما، بهترین منبع یادگیری شما هستند. اجازه دهید مشتریان ناراضی نقاط ضعف شما را گوشزد کنند.

۱۸- نظرات مشتریان را جویا شوید.

اینکه تصور کنید مشتری به چه چیزی نیاز یا علاقه دارد، شما را به موفقیت نمی رساند. باید مستقیماً از آنها بپرسید و با دقت به پاسخ آنها گوش دهید.

۱۹- عاقلانه هزینه کنید.

وقتی برای تجارت خود هزینه می کنید، باید مراقب باشید که این کار را به طور منطقی انجام دهید. هزینه کردن برای چیزهای بی ارزش کار آسانی است، اما این کار سرمایه شما را به باد خواهد داد.

۲۰- صنعت خود را درک کنید.

تونی سیه، بنیانگذار شرکت زاپوس، می گوید: خود را درگیر بازی‌ای نکنید که چیزی از آن نمی فهمید. حتی اگر ببینید خیلی از افراد، از این راه پول در می آورند. باید به خوبی صنعت خود را درک کنید تا بتوانید در این راه موفق شوید.

۲۱- بیش از چیزی که از شما انتظار می رود، ارائه دهید.

لری پیج، یکی از بنیانگذاران گوگل، کارآفرینان را تشویق می کند که بیش از چیزی که مشتریان انتظار دارند، به آنها خدمات ارائه دهند. این بهترین راه برای شناخته شدن در صنعت و ساختن جامعه هواداران است.

برای تبدیل شدن به یک کارآفرینان موفق، نیاز به کار زیاد، رویایی بزرگ و استقامت دارید. این ۲۱ نکته از زبان کارآفرینانی است که قبلاً راه موفقیت را پیدا کرده اند. با کمک این نکات، راحت تر می توانید مسیر درست را پیدا کنید.

اگر هنوز شرکت شما برای مقابله با ویروس کرونا اقدامی انجام نداده است، وقت آن رسیده که این کار را شروع کنید. مهم نیست که شرکت شما کوچک است یا بزرگ. ما در بحران ارتباطات به سر می بریم. این بحران به تولید شما ربطی ندارد، بلکه به توجه شما نیاز دارد. بی توجهی شما، دیدگاه مردم نسبت به برند شما را خدشه دار خواهد کرد.

ارتباطات داخلی و خارجی شما با توجه به شیوع ویروس کرونا، بسیار حائز اهمیت است. بهتر است مسائل ارتباطی زیر را مورد توجه قرار دهید.

ارتباطات مستمر برقرار کنید.

به طور منظم، با مخاطبان خود در ارتباط باشید. برای مثال، باید به کارمندان بگویید که چه وقت سر کار بیایند و چه وقت به خانه بروند. یا چه وقت در خانه کار کنند. چگونه با مشتریان در ارتباط باشند. چطور وسایل دفتر کار را تمیز و ضد عفونی کنند. همچنین لازم است که برای مرخصی افراد بیمار، برنامه ریزی کنید. اگر ارتباط درستی با کارمندان خود برقرار نکنید، در این روزهای پر استرس، اضطراب آنها را بیشتر خواهید کرد.

در مورد ارتباطات خارجی، لازم است که با مشتریان و فروشندگان در ارتباط باشید، تا بدانند که برای محافظت از آنها و سازمان خودتان چه اقداماتی انجام می دهید. مردم دوست دارند با سازمان هایی کار کنند که به خودشان، مشتریانشان و شرکای تجاریشان اهمیت می دهند.

اگر یک ورزشگاه، مرکز تناسب اندام، رستوران، مهد کودک یا هر مکانی را اداره می کنید که جمعیت زیادی در آن جمع می شوند، باید به طور مرتب با مشتریان خود در ارتباط باشید.

ارتباطات دیگر را فعلاً کنسل کنید.

در حالی که تمام وقت و انرژی خود را صرف ارتباطات برای مقابله با ویروس کرونا می کنید، بهتر است ارتباطات دیگر را برای زمان دیگری نگه دارید.

شاید دوست داشته باشید برای کنفرانس خود در فصل بهار، تبلیغ کنید. اما از کجا معلوم با وضعیت فعلی، این کنفرانس برگزار شود. در شرایط کنونی، بسیاری از نمایشگاه ها و کنفرانس های بزرگ، کنسل شده اند. شاید دوست داشته باشید در مورد محصولات جدید خود که در هفته های آتی عرضه می شود، با کل دنیا صحبت کنید. اما از کجا می دانید زنجیره تأمین شما، تا آن زمان تا چه حد تحت تأثیر قرار گرفته است.

بر فرض که کنفرانس خود را برگزار کنید. یا محصول جدید خود را بدون تأخیر، عرضه کنید. آیا الان وقت صحبت کردن در این مورد است؟ آیا ارزش آن را دارد که ریسک کنید و با دور از دسترس بودن، شهرت برند خود را به خطر اندازید؟

اگر در مورد نحوه برقراری ارتباط با کارمندان و مشتریان خود در شرایط کنونی، شک و تردید دارید، این سؤالات را از خودتان بپرسید: از شرکت ها و سازمان هایی که من با آنها همکاری دارم، چه چیزی می خواهم بدانم؟ نیازها و انتظارات من برای ارتباط با آنها چیست؟

این روش به شما کمک می کند تا ارتباطی مستمر و قدرتمند داشته باشید. این ارتباط در مواقع بحران و برای محافظت از برند شما ضروری است. در حالی که جهان نگران شیوع ویروس است، شما باید اخبار مربوط به خود را منتشر کنید، با مشتریان و شرکای تجاری خود در ارتباط باشید و نشان دهید که به آنها اهمیت می دهید.