در مورد هیچ یک از شخصیت های تاریخی، به اندازه ناپلئون بناپارت مطلب نوشته نشده است. اگر تاکنون موفق نشده اید، در مورد زندگی این مرد جذاب مطلبی بخوانید، یا حوصله خواندن کتاب های قطور را ندارید، با ما همراه باشید تا نگاه کوتاهی به زندگی وی داشته باشیم.
در جزیره کورسیکا در فرانسه متولد شد
ناپلئون دی بناپارت در سال 1769 در جزیره کورسیکا متولد شد. این جزیره به تازگی از ایتالیا خریداری شده بود و به یکی از توابع فرانسه تبدیل شده بود. او فرزند یک خانواده اصیل کورسیکایی بود. خانواده اش او را برای تحصیل به پایتخت فرانسه فرستادند و در آنجا، همکلاسی های پاریسی وی، لهجه ایتالیایی او را مسخره می کردند.
ناپلئون پس از فارغ التحصیل شدن از آکادمی نظامی فرانسه و حضور در انقلاب فرانسه، بخش اضافی نام ایتالیایی خود را حذف کرد.
ازدواج با ژوزفین
ناپلئون شش سال از همسر 32 ساله خود که اهل پاریس بود، جوانتر بود. ژوزفین پیش از ازدواج با ناپلئون، دو فرزند داشت. همسر سابق ژوزفین در سال 1794 در آشوب فرانسه اعدام شد. ناپلئون و ژوزفین در سال 1796 ازدواج کردند و ناپلئون پدرخوانده فرزندان او شد.
با گذشت زمان، مشخص شد که ژوزفین نمی تواند باردار شود. ناپلئون در سال 1809 او را طلاق داد تا با ماریو لوئیز، شاهزاده اتریشی ازدواج کند. حاصل ازدواج این دو، یک پسر بود. گفته می شود که ناپلئون همیشه ژوزفین را دوست داشته و حتی در لحظه مرگش در سال 1821، نام او را به زبان آورد.
قهرمان لشگرکشی به ایتالیا
ناپلئون در ارتش فرانسه به مقام بالایی رسید و پس از کمک به سرکوب کودتای سلطنتی در پاریس، به لقب ژنرال دست یافت. در سال 1796، زمانی که فقط 26 سال داشت، به ایتالیا اعزام شد تا با ایتالیایی ها و همچنین دشمن دیرینه فرانسه، یعنی اتریش، بجنگد. وی دریافت که نیروهای فرانسوی خسته هستند و پولی به آنها پرداخت نشده. او آنها را با وعده پیروزی و ثروت، به هیجان می آورد.
گرچه لشکریان ایتالیا و اتریش، تقریباً دو برابر بیشتر از فرانسوی ها بودند، اما با استراتژی های بی نقص ناپلئون برای حمله به نقاط ضعیف دشمن، آنها توانستند پیروز میدان شوند.
یکی از افسران ایتالیایی می گفت: این اصلاً عادلانه نبود. فرانسوی ها یک پسر بچه دیوانه را به جنگ ما فرستاده بودند که از چپ، راست و پشت سر، حمله می کرد.
زمانی که ایتالیا و اتریش تسلیم شدند، ناپلئون از آنها درخواست طلا کرد و این طلاها را سخاوتمندانه بین لشکریانش که پا به پای او جنگیده بودند، پخش کرد. در این زمان بود که آوازه او همه جا پیچید و همه می خواستند بدانند این مرد کیست.
رویای امپراتوری در شرق
دیری نپایید که ناپلئون خود را در حد بزرگانی همچون ژولیوس سزار یا اسکندر مقدونی می دید. او در سال 1797 رویای سلطنت فرانسه را در سر می پروراند، اما اوضاع آن زمان را چندان مناسب نمی دید. او ارتش خود را آماده کرد و راهی مصر شد، او امیدوار بود در آنجا بتواند ارتباط بین انگلیس و هند را قطع کند.
تاریخ شناسان این لشکرکشی را دیوانه وار ترین سفر تاریخ فرانسه می نامند. ناپلئون 35 هزار سرباز را در صحرا، از بندر اسکندریه تا قاهره برد. در نبرد اهرام مصر، او با 10 هزار مبارز اسب سوار مصری جنگید.
فرانسوی ها در این جنگ پیروز شدند و قاهره را فتح کردند. اما در حالی که ناپلئون در حال رویاپردازی در مورد این فتح بزرگ بود، انگلیسی ها ناوگان فرانسوی در مدیترانه را در هم شکستند. در آن دوران، ناپلئون که شرایط را مساعد نمی دید، مخفیانه به فرانسه بازگشت.
از اولین کنسولگری تا امپراتوری
زمانی که ناپلئون در سال 1798 به فرانسه بازگشت، کشورش در اوج هرج و مرج بود. خزانه های دولت خالی بود، دشمنان در فکر حمله بودند و دولت مرکزی فرانسه در حال فروپاشی بود. فرانسه به یک رهبر قدرتمند نیاز داشت و ناپلئون به خوبی می دانست چه کسی برای این کار مناسب است. طی چند هفته، وی با دو تن از سران و برخی پشتیبانان ثروتمند، نقشه کشید تا كودتا کند.
او خود را به عنوان منجی فرانسه معرفی کرد. اما بسیاری از افراد با او مخالفت کردند و شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خائن سر دادند. او چند روز بعد، با سربازان بیشتری برگشت و توانست نمایندگان را قانع کند که یک کنسولگری تشکیل دهند و ناپلئون را در رأس آن قرار دهند. در سال 1804، او تاج را از دست پاپ پیوس هفتم گرفت و خود را امپراطور فرانسه نامید.
فرانسه مدرن به کمک ناپلئون
بعد از به قدرت رسیدن، ناپلئون چندین مؤسسه جدید دولتی ایجاد کرد و اصلاحات فراوانی را انجام داد. او توانست با یک دولت مرکزی قدرتمند، به هرج و مرج ها پایان دهد.
از جمله تغییرات بزرگ، بازگشت دین به فرانسه از طریق پیمان با پاپ بود. ناپلئون نه تنها كاتولیكها را به رسمیت شناخت، بلكه از پروتستان ها و یهودیان به طور مساوی استقبال كرد. در زمان ناپلئون، فرانسه اولین بانک مرکزی خود را ایجاد کرد و واحد پول فرانک معرفی شد و مالیات ها به صورت عادلانه و به موقع جمع می شد. اوضاع به شکلی شده بود که کل کشور در دستان یک نفر بود، اما اصلاحات ناپلئون موجب امنيت مالي و همچنين ثبات سياسي و اجتماعي شده بود.
فرانسه در مقابل جهان
حکومت ناپلئون بر فرانسه مساوی بود با جنگ بی وقفه با دشمنان اروپایی، به ویژه انگلیس ، اتریش و روسیه. جنگهای ناپلئون از سال 1796 تا 1815 به طول انجامید. در حالی که فرانسه در فکر جنگ با کشور های اروپایی بود، انگلیس بیشترین بهره را برد و مستعمره های زیادی مانند هند به دست آورد.
ناپلئون در روسیه شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد
در سال 1811، بر خلاف توصیه ژنرال هایش، ناپلئون تصمیم گرفت با یكی از بزرگترین ارتش های اروپایی كه تاكنون دیده شده بود، یعنی 600 هزار سرباز از فرانسه، ایتالیا، آلمان و لهستان، به روسیه حمله كند.
ارتش ناپلئون در تابستان به روسیه حمله کرد. سربازان روسی که از تعداد زیاد دشمن بی خبر بودند، مجبور به عقب نشینی شدند و در حالی که عقب نشینی می کردند، همه شهرها را آتش زدند. این کار باعث شد که سربازان ناپلئون نتوانند آذوقه ای برای خود پیدا کنند و به شدت ضعیف شدند و از بیماری و گرسنگی شدید رنج می بردند.
اما ناپلئون آدمی نبود که به این راحتی تسلیم شود. او به جنگ ادامه داد تا به مسکو رسید و در این راه هزاران نفر از سربازان دو جبهه کشته شدند. اما زمستان سرد روسیه زودتر از آنچه تصور می شد، فرا رسید تا از ناپلئون انتقام بگیرد. دمای منفی 30 درجه، هزاران نفر را به کام مرگ کشاند. سربازان گرسنه یکدیگر را می کشتند تا گوشت اسب یکدیگر را بخورند. در این جنگ، از 600 هزار نفر، تنها 100 هزار نفر جان سالم به در بردند و روسیه را ترک کردند.
تبعید به البا
ناپلئون پس از فرار از فاجعه روسیه، به خانه آمد تا با ائتلاف دیگری از دشمنان اروپایی: انگلیس، روسیه، پروس، سوئد و اتریش مبارزه كند. اما او سربازان بسیار کمی داشت و ژنرال های او، پشتش را خالی کردند. در سال 1814، او از سلطنت برکنار شد و به جزیره کوچک البا نزدیک ایتالیا تبعید شد.
بازگشت شکوهمندانه و شکست نهایی در واترلو
ناپلئون پس از گذشت کمتر از یک سال از تبعید، با 1000 هوادار از البا با قایق وارد خاک فرانسه شد و در آنجا با استقبال گسترده جمعیت روبرو شد. پادشاه لوئیس هجدهم، که توسط متحدین ائتلاف به جای ناپلئون منصوب شده بود، بدون درگیری از شهر خارج شد. امپراتور برگشت، اما این بازگشت مدت زیادی طول نکشید.
آخرین تلاش های او برای ماندن در قدرت، با حمله به بلژیک ادامه یافت. اما زمانی که به شهر واترلو در بلژیک رسید، مورد حمله ارتش انگلیس قرار گرفت. انگلیسی ها با 68 هزار نفر به او حمله کردند که تقریباً هم اندازه ارتش ناپلئون بود. اما چیزی که ناپلئون از آن بی خبر بود، این بود که ارتش کشور پروس هم با 72 هزار سرباز منتظر او بود. در سال 1815، ناپلئون برای با دوم و برای همیشه کنار گذاشته شد.
مرگ در جزیره سنت هلنا
انگلیسی ها این بار قصد نداشتند در مورد ناپلئون ریسک کنند. آنها یک جزیره دور افتاده نزدیک به آفریقا را برای تبعید ناپلئون انتخاب کردند. او تنها زندانی این جزیره بود. البته 2800 نفر با 11 کشتی مراقب او بودند. ناپلئون در سال 1821، احتمالاً در اثر سرطان معده، درگذشت. وی در سنت هلنا به خاک سپرده شد، اما بقایای وی بعدها به فرانسه بازگردانده شد و در آنجا در لس اینوالید در کنار رهبران بزرگ فرانسه دفن شد.