چه بخواهید، چه نخواهید شما یک برند شخصی دارید یعنی مجموعهای از دیدگاههایی که افرادی که با شما کار میکنند یا امیدوار به کار با شما هستند در رابطه با شما دارند. تحت کنترل قرار گرفتن این تصویر میتواند به شما کمک کند به جاهطلبانهترین اهداف شغلی خود برسید و نادیده گرفتن آن میتواند جلوی شما را در این مسیر بگیرد.
دوست دارید همکارانتان در محیط کار و سایرین با فکر در مورد شما چه کسی را به خاطر بیاورند؟ نظر آنها در مورد مهمترین مهارتهای شما چیست؟ شخصیت کاری شما چطور است؟ چطور یک فرد برند شخصی شما را توصیف خواهد کرد؟
باید به تمامی این سوالات پاسخ دهید، پاسخهایی که شما را شاد کند و در جهت اهداف شغلیتان باشد. اگر این کار را انجام ندهید، باید در جهت تغییر آن تلاش کنید. این توصیهای است که وندی کپلند (Wendy Capland)، مربی اجرایی به شرکتهایی مانند IBM و Bank of America کرده است.
کپلند نویسنده کتاب پرفروش «حرکت شجاعانه بعدی شما» و همچنین مربی شخصی بسیاری از افراد است.
او میگوید «برند شخصی شما چیست؟ شهرت شما است، شیوهای که دیگران به شما نگاه میکنند و البته دیدگاهی است که از خودتان دارید. برند شخصی شما را در یک بازار شلوغ از سایرین متمایز میکند. تصویر شما است و بهتر است تصویری از خودتان در مورد این که دوست دارید سایرین چطور شما را ببینند به وجود آورید به جای این که افراد آن را برای شما تعریف کنند.»
او توضیح میدهد این تصویر یک ابزار ضروری شغلی است «همه باید در مورد این که برندشان چه چیزی است تفکر شفافی داشته باشند تا بتوانند تصویری به وجود آورند که سایرین چطور آنها را ببینند و چطور میخواهند در پیش سایرین شناخته شوند. برند شخصی به افراد مختلف کمک میکند نحوه پیدا کردن شما، استخدام و بالا بردن رتبهتان در محیط کار را متوجه شوند. به آنها در درک این قضیه کمک میکند که چه فرصتهایی مناسب شما است.»
مطمئن نیستید چطور برند شخصی خود را به وجود آورید یا حتی برند شما در حال حاضر چطور است؟ نگران نباشید. کپلند برای ایجاد یک برند شخصیچند راهکار ساده پیشنهاد میدهد که به تقویت و ارتقاء حرفه شما کمک خواهد کرد.
در ادامه روکیدا این راهکارها را توضیح میدهد.
از سایرین دیدگاهی که در مورد شما دارند را سوال کنند
کپلند میگوید اگر از برند شخصی فعلی خود اطلاعی ندارید، سادهترین راه درک آن پرسیدن از افرادی است که شما را میشناسند. چند نفر که شما را از نظر شغلی میشناسند انتخاب کنید، شاید تا حدود 10 نفر. از جمله افرادی که شما را از جایگاههای مختلف میشناسند مانند کارمندان، رئیسان (اگر رئیس دارید)، مشتریانی که رابطه خوبی با آنها دارید، همکارانتان و رقبایتان در دیگر شرکتها.
به آنها بگویید به کمک آنها نیاز دارید و بپرسید «اگر من یک برند شخصی داشته باشم، چه دیدگاهی در مورد آن دارید؟»
اگر از تعداد افراد کافی این سوال را بپرسید، احتمال پیدا کردن نکات مشترک در پاسخهایشان زیاد است. یک راه دیگر برای آگاهی از برند فعلیتان این است که به گفته کپلند اسم خودتان را در گوگل جستجو کنید. او میگوید «موتورهای جستجو اطلاعات زیادی در مورد شما دارند.»
گزینه دیگر استخدام یک متخصص برندینگ است، کاری که کپلند زمان نوشتن کتاب خود انجام داد.
اگر لازم است تغییر به وجود آورید
ممکن است در حال حاضر در مورد دیدگاهی که افراد از برند شخصی شما دارند راضی باشید، به ویژه اگر در مورد پروژههایی که قبول میکنید، نحوه ارتباط برقرار کردن با مشتریان و همکاران خود و مسائلی از این دست هوشمندانه عمل کرده باشید.
از طرفی اگر کاملا در مورد برند فعلی خود راضی نیستید، باید دست به تغییر بزنید. یک راه برای شروع درخواست انجام پروژهها و کارهایی است که مناسب برندی باشند که سعی دارید به وجود آورید.
کپلند با یادآوری گذشته میگوید «زمانی که من جوانتر و در حال ساخت برند حرفهای خودم بودم، اغلب اوقات با مدیران اجرایی کار نمیکردم، ولی هر زمانی که این کار را انجام دادم، میدانستم که دوست دارم بیشتر این کار را انجام دهم. بنابراین هر فرصتی که به دست میآوردم، به رئیسم میگفتم کاری که واقعا میخواهم انجام دهم یادگیری نحوه کار با مدیران اجرایی و انجام توسعه رهبری بود.»
شرکت در کلاسها و کسب گواهینامهها، پیوستن به یک انجمن صنفی یا در نظر گرفتن فردی که کاری مشابه با شما انجام میدهد همگی راههای خوبی برای تغییر برندتان است.
هر کاری که انجام میدهید، در زمان تغییر برند شخصیتان خودتان باشید. کپلند میگوید «باید این برند اصیل باشد، باید خودتان باشید وگرنه فرد دیگری شما را باور نخواهد کرد.»
از یک پیام ساده در تمامی مسائل استفاده کنید
ایجاد یک برند شخصی تلاشی که یک مرتبه انجام دهید و تمام شود نیست. توسعه و حفظ یک برند شخصی به گفته کپلند یک فرآیند دائمی و پیوسته است. اگر بتوانید به یک پیام کلیدی شخصی دست پیدا کنید بسیار موثر خواهد بود، مانند یک اصطلاح ساده که برند شما را بیان کند، کارتان چیست و برای چه چیزی ارزش قائل میشوید.
سپس مطمئن شوید از این کلمات در تمامی ارتباطهای عمومی خود مانند پروفایلهایتان در رسانههای اجتماعی، بخش بیوگرافی هر مطلبی که مینویسید، وبسایتتان و محیطهای دیگر استفاده میشود.
برند شما باید به پوششی که دارید و این که چطور خود را به نمایش میگذارید ربط داشته باشد. به عنوان مثال اگر نوآوری و به چالش کشیدن هنجارهای معمول بخشی از برند شما هستند، منطقی نیست با کت و شلوار و کراوات بیرون بیایید.
در برابر وسوسه جلب رضایت تمامی افراد و انجام همه کارها مقاومت کنید
در مسیر ایجاد یک برند شخصی یکی از خطرات بالقوه این احساس است که فکر کنید فرصتها را دارید از دست میدهید. به عنوان مثال در رابطه با کپلند باید بگوییم تعریف او از خودش به عنوان یک مربی اجرایی باعث شد شغلهایی مانند مربیگری مدیران رده متوسط را از دست دهد.
او میگوید «این بزرگترین ترس برخی از افراد است. آنها سوال میکنند اگر فرصتهای دیگری وجود داشته باشد ولی تعداد فرصتهایی که مطابق با برند من هستند کم باشد چه اتفاقی میافتد؟»
این سوال زمان در نظر گرفتن برخورد با مشتریان یا شغلهایی که دقیقا با برندی که سعی به ایجاد آن دارید همخوانی ندارند بسیار ترسناک است، ولی در دراز مدت ارزش خودش را بهتر نشان میدهد.
کپلند میگوید «من با حقیقت این ماجرا روبرو شدم و درست است که شما را از بعضی از فرصتها دور میکند، ولی همچنین به افراد کمک میکند چطور شما را پیدا و استخدام کنند و این در مقایسه با فرصتی که از دست دادید مزیت بیشتری دارد.»
منبع: inc.com