بر اساس آمارهای منتشر شده، از هر 10 کسب و کار، 8 کسب و کار در 18 ماه اول با شکست مواجه میشوند، با این حال برخی با این واقعیت که اکثر استارتاپ ها با شکست مواجه میشوند، مخالفند.
این شکستها به ندرت به دلیل عدم شور و هیجان صاحب کسب و کار، علاقه، کار سخت و یا عدم تمایل به موفقیت میباشند. در بسیاری موارد، کسب و کارها توسط افرادی با سالها تجربه راه اندازی میشوند. آنها میدانند که عبارات سود و زیان (P&L) را چگونه بخوانند، چگونه بودجه بندی کنند، چگونه کارمند استخدام کنند، چگونه محصولات را ارائه کنند و چگونه جریان پول را مدیریت کنند. با این وجود، زمانی که چشم انداز تغییر میکند و کسب و کار رؤیاییشان را با پول خودشان اجرایی میکنند، نمیتوانند به درستی فکر کرده و تصمیم بگیرند. به نظر میرسد که اهدافشان، درک آنها از کسب و کار خوب و نیاز به تولید و سودآوری را تحت شعاع خود قرار میدهد.
ایجاد تعادل بین هدف و اجرای کسب و کار از همان ابتدای کار، میتواند بین رشد یا شکست کسب و کار تفاوت ایجاد کند.
چرا اهداف استارتاپ مهم هستند؟
بیشتر مردم یک روز صبح از خواب بیدار میشوند و می گویند: «باید پول در بیاورم، بنابراین باید یک کسب و کار (استارتاپ) راه بیندازم».
اگر صاحب یک کسب و کار هستید یا کسب و کاری را اداره میکنید، می دانید که پول در آوردن در یک کسب و کار به ویژه در شروع آن کار دشواریست. تعداد کمی از کسب و کارها در طول یک شب ایجاد میشوند. اما در حقیقت، اکثر کسب و کارها، سالها طول میکشند تا سود آور شوند. بنابراین اگر کسی خواهان پول درآوردن است، انتخاب یک شغل میتواند مسیری با کمترین سختی را برای او داشته باشد.
افراد با توجه به دلایلی که در بالا گفته شد، فراتر از پول در آوردن و اینکه پول نقش مهمی میتواند در این معادله داشته باشد، کسب و کاری را شروع میکنند. آنها با چیزی که در مورد آن شور و هیجان دارند، خواهان کمک به مشتریان و جامعهشان هستند. آنها میخواهند تفاوتی را در جهان ایجاد کنند. این تفاوت، هدف شرکت و دلیلی است که به خاطر آن، ساعتهای طولانی کار میکنند، ریسکهای بزرگ را متحمل میشوند و حتی مسکن خود را برای دنبال کردن رویاهایشان، گرو میگذارند. برخی از آنها موفق میشوند اما متاسفانه بسیاری از آنها با شکست مواجه میشوند. با اینکه هدف، جزء بدنه اصلی یک کسب و کار خوب است اما بدون پول، هدف از بین میرود.
چالش کسب و کارهایی که عبارات P&L، را به اهداف سازمانی ترجیح میدهند، این است که بیشتر کارمندان به سوددهی اهمیت نمیدهند و یا حتی نمیدانند که یک P&L چگونه کار میکند. افرادی که بیشترین مشارکت را دارند، مانند مالک یا مؤسس یک کسب وکار، هر روز برای ایجاد تفاوتی که امیدوار هستند ایجاد کنند، به سر کار میروند. اینکه کارمندان را مجبور کنید که هر روز صبح برای افزایش 500 هزار دلار به فروش شرکت، از خواب بیدار شوند، به تنهایی کافی نیست. اما اگر از کارمندان بخواهید که به سر کار بیایند تا زندگی فردی را بهبود بخشند، خانوادهای را دور هم جمع کنند یا به صاحب یک کسب و کار کمک کنند تا کسب و کار بهتری را ایجاد کند، آنگاه مطمئناً ارتباط معنادارتری را برای آنها ایجاد کردهاید.
در نهایت، تلاش برای یک هدف سازمانی، مسیری به سوی سود آوری میباشد. اما به طور مشابه، سود آوری، توانایی سازمان برای انجام هدف را تقویت میکند. این دو مورد، برای بهبود کسب و کار بسیار مهم میباشند.
فهمیدن و درک «چرا» های کسب و کار (یا هدف آن)، با یک سؤال ساده شروع میشود: «اگر کسب و کار من امروز نابود شود، جای چه چیزی برای مشتریانم، جامعهام و جهان، خالی حس میشود؟».
فرهنگ شما و همه فعالیتهای استخدامی شما، باید افرادی را که عمیقاً به پر کردن این جای خالی اهمیت میدهند، مورد حمایت خود قرار داده و آنها را جذب کند. مدل کسب و کار شما باید به روشنی با روش کسب درآمد شما و انجام این هدف، هم تراز باشد.
چرا سودآوری استارتاپ به اندازه هدف مهم است؟
پول درآوردن، یک چیز ناپسند برای یک سازمان هدف محور نیست، بلکه یک چیز ضروریست. تمرکز بر روی سودآوری، به نظر آسان میآید. با این حال ممکن است شگفتزده شوید وقتی بدانید که بسیاری از کارآفرینان جدید، بیشتر بر روی شور و هیجانشان متمرکز شدهاند و فراموش کردهاند که برای ادامه کسب و کار نیازمند پول در آوردن هستند.
اگر میخواهید که به نتایج استثنایی دست پیدا کنید، باید سازمان با یک هدف بسیار قوی اداره شود. اگر اهدافتان بر واقعیت پول در آوردن برتری و اولویت پیدا کند، آن گاه شرکت با شکست مواجه خواهد شد. اگر یک شرکت، سود آور باقی بماند، میتواند برای مشتریانش، جامعهاش و جهان متفاوت باشد.
یک کسب و کار سودآور میتواند صورت حسابهایش را پرداخت کند، محصولاتش را توسعه دهد، با کسب و کارهای سودآور دیگر به رقابت بپردازد و افرادی با ذهن روشن را استخدام کند تا کسب و کار را جاودانه کرده و اهداف آن را انجام دهند. بدون سود آوری، افراد شغل خود را از دست میدهند، مشتریان متضرر میشوند و کسب و کار بسته میشود. در حالی که بیشتر کسانی که یک کسب و کار را شروع میکنند، میتوانند آنچه را باید در طول روز انجام دهند تصور کنند اما برخی دیگر در تعیین این که چگونه با انجام آن میتوانند پول در بیاورند، ناکام میمانند.
بسیاری از کارآفرینان، کارهایی مانند ایجاد یک وب سایت، کارت ویزیت و شعارهای جذاب را قبل از اینکه این سؤال سخت را مطرح کنند و به آن پاسخ دهند، انجام میدهند: «چطور میخواهم پول در بیاورم؟»
چه کاری را نباید انجام داد؟
یک تصویر جالب از عدم تعادل بین کسب و کار خوب و اهداف سازمانی، دنیای خیریه میباشد. بیشتر مردم بر این باورند که فضای غیرانتفاعی با قوانین متفاوتی اداره میشود و در سازمانهای خیریه، هدف مهمتر از پول است. اما واقعیت این است که این چنین نیست. هم در سازمانهای انتفاعی و هم در سازمانهای غیرانتفاعی، پول و هدف باید با وزن یکسانی وجود داشته باشند. علی رغم این حقیقت، صاحبان استارتاپها اغلب ذهنیتی سنتی نسبت به خیریهها دارند: هدف بر پول/سودآوری برتری دارد. این ذهنیت، مسئول شکست هزاران کسب و کار میباشد.
برای مثال، در اوایل سال 2016، Goodwill Industries International، یک موسسه خیریه با قدمت 80 سال، به طور ناگهانی 16 فروشگاه خود را در حوزه تورنتو و 10 مرکز کمکهای مردمی را بست. این حرکت جامعه را به لرزه در آورد و پس از آن مدیر اجرایی صنایع Goodwill تورنتو، اونتاریو شرقی، مرکزی و شمالی (TECNO)، استعفا داد.
گرچه Goodwill TECNO برای انجام کارهای خوب در جامعه تلاش میکرد اما در نهایت ورشکسته شد. هدف Goodwill، نه تنها فراهم کردن لباس و کالاهای خانگی برای خانوادههای نیازمند بود، بلکه برای جامعه نیز ایجاد شغل میکرد. تمرکز آنها بر استخدام افرادی با ناتوانیهای ذهنی و جسمی بود. از آنجا که مدیر اجرایی، هدف را بر کسب و کار خوب ترجیح داد، آنگاه سازمان نه تنها قادر نبود به افراد در پیدا کردن شغل کمک کند، بلکه در نهایت مجبور شد هزاران کارگر را نیز اخراج کند. یک هدف معنادار، برای تضمین بقای یک سازمان به تنهایی کافی نیست.
امور مالیتان را مدیریت کنید و هدفتان را تقویت کنید.
همانطور که Goodwill نشان داد، تنها راه برای ایجاد یک تفاوت برای کسانی که به آنها خدمت میکنید، این است که بین هدف و شور و هیجان و یک مدل کسب و کار قوی و اجرای آن، تعادل برقرار کنید.
در پایان روز، اگر پول بیشتری بدست آورید و آن را بهتر مدیریت کنید، آنگاه کسب و کارتان میتواند تفاوت بیشتری را ارائه کند. پول درآوردن برای استارتاپهایی که میخواهند تفاوتی را در جهان ایجاد کنند، الزامی است.
در نهایت، فعالیتهای روزانه شما بستگی به جریان پول دارد زیرا جریان پول باعث تداوم کسب و کار شما میشود. بسیار مهم است که از یک نرم افزار حسابداری خوب استفاده کنید که یک پیشخوان (داشبورد) امور مالی داشته باشد، به آسانی قابل خواندن باشد و معیارهای مهم کسب و کار مانند حسابهای قابل پرداخت و قابل وصول را پیگیری کند. جلوی چشم بودن اعداد و ارقام، به شما کمک میکند تا نگاه دقیقی بر امور مالی مهم داشته باشید و به درستی و پایداری کسب و کارتان توجه کنید. مانند راندن یک ماشین مسابقهای، زمانی که نیاز به بهینه سازی عملکرد وجود داشته باشد، پیشخوانتان به شما اعلام خواهد کرد.
این واقعیتی که بسیاری از استارتاپ ها در چند سال اول پول در نمیآورند، به این معنی نیست که باید هر کاری انجام دهید تا بر خلاف انتظار موفق شوید. سود آوری همیشه باید به عنوان یک هدف کوتاه مدت و بلند مدت باقی بماند.
اگر با وجود محدودیتهای ملاحظه شده، احساس خشنودی و رضایت دارید، آنگاه چیزی بیشتر از انتظاراتتان به دست نخواهید آورد. همیشه هدف سود آوری را، هم تراز با علاقهتان به انجام کارهای خوب برای دیگران، به عنوان یک نیاز فوری در نظر بگیرید.
سوالاتی که برای روشن شدن هدفتان، باید از خودتان بپرسید
- هدف کسب و کار من ورای پول در آوردن و با پول در آوردن چیست؟
- چگونه اهداف کسب و کارم، باعث ایجاد فروش و تولید سود میشود؟
- آیا در حال حاضر، کسب و کار من سود آور است یا در ادامه در کوتاه مدت پولساز خواهد بود؟ چرا یا چرا نه؟ اگر این گونه نیست، چه کاری باید انجام دهم تا بتوانم سود آوری در کوتاه مدت و بلند مدت را تضمین کنم؟