عنوانهای این مطلب
ظاهراً سال ۲۰۲۱ سال ونسان ون گوگ است. امسال حداقل ۵ نمایشگاه جذاب متحرک در حدود ۴۰ شهر آمریکا برگزار شد که افراد و علاقمندان به این هنرمند را مجذوب کارها و سخنان او کردند. بعضیها این شور و اشتیاقی که نسبت به ون گوگ ایجاد شده را به صحنهای در برنامه امیلی در پاریس از شبکه نتفلیکس نسبت میدهند که در یک نمایش نور “شب پرستاره” رخ داد. بعضی دیگر هم تصور میکنند که پس از یک سال تنهایی در قرنطینه، انسانها به دنبال تجربیات جدیدی هستند.
مجموعه کارهای ون گوگ سرشار از نبوغ هستند از آثار مشهوری مثل “شب پرستاره” و “تراس کافه در شب” گرفته تا مجموعهای از خودنگارهها (که در بعضی از آنها گوش ون گوگ که خودش بریده بود، باندپیچی شده است). به همین دلیل بسیار عجیب است که او در طول زندگی خودش تعداد کمی از آثارش را فروخت آن هم به مبلغ بسیار ناچیز. این در حالیست که یکی از نقاشیهای او به اسم Laboureur Dans Un Champ (گاو آهن در زمین) در سال ۲۰۱۷ به مبلغ بیش از ۸۱ میلیون دلار فروخته شد.
اما این نقاش برجسته چطور در زندگی خودش از شناخته شدن فرار کرده؟
در سال ۱۸۸۹ پس از اینکه ون گوگ گوش خودش را با تیغ برید، این پرتره را با سر بانداژ شده و پیپ به دهان از خودش کشید. در آن زمان ون گوگ دچار بیماریهای روحی و روانی بود.
لازم به ذکر است که ون گوگ انسان عجیبی بود در نتیجه کار دلالی آثار هنری چندان برای او مناسب نبود. Nadine Granoff مدیر شرکتی به اسم Van Gogh Experts که به تحقیق و مطالعه درباره ون گوگ میپردازد میگوید: “ما به این نتیجه رسیدیم که ونسان مهارت خوبی در فروش نداشت. حرفه او در نمایشگاه Goupil با شکست رو به شد و به دلیل اینکه آنطور که باید با مشتریان گرم و صمیمی برخورد نمیکرد، از این نمایشگاه اخراج شد.” ممکن است همین مسئله باعث دور شدن و فاصله گرفتن خریداران بالقوه از او و آثارش در کوتاه مدت شده باشد. به گفته Granoff “احتمالاً رفتار او برای دنیای تجارت کمی بیش از حد عجیب بوده است.”
همچنین ممکن است که عمر کوتاه ون گوگ مانع از دیدن ثمر بخش شدن تلاشهایش شده باشد. او در سال ۱۸۹۰ دو روز پس از این که به قفسه سینه خودش شلیک کرد، در سن ۳۷ سالگی درگذشت (هر چند عدهای بر این باورند که او به قتل رسیده است). به این ترتیب زندگی او که پر از تجربه بیماریهای روانی ناخوشایند بود، به پایان رسید. آن طور که در سایت موزه ون گوگ آمده او در هنگام مرگش “درباره آینده دچار تردید بود و حس میکرد که به عنوان یک مرد و هنرمند در زندگی شکست خورده. هر چند این تازه شروع شناخته شدن آثارش بود.”
Hans Luijten محقق موزه ون گوگ میگوید با اینکه او در زندگی خودش یکسری از کارهایش را فروخته بود (گاهی برای تهیه غذا و گاهی برای تهیه لوازم نقاشی) اما در اصل در دو سال آخر عمرش بود که بین هنرمندان آوانگارد و در بعضی نمایشگاههای پاریس و بروکسل شناخته شد. با این حال سطح موفقیت آن زمان او با آنچه که امروز میشناسیم فاصله چشمگیری داشت. اما ماجرا چه بود؟
شروع تلاشهای یوهانا ون گوگ-بونگر
شش ماه پس از فوت ون گوگ برادر محبوب او تئو هم در اثر عوارض ابتلا به بیماری سیفلیس درگذشت. در گذشت او بسیار ناراحت کننده بود چون همانطور که Luijten میگوید: “همه تلاش تئو برجسته تر کردن هر چه بیشتر آثار برادرش بود.” خوشبختانه ونسان هنوز یک قهرمان قوی دیگر در زندگی خودش داشت یعنی یوهانا، همسر تئو. یوهانا ون گوگ-بونگر – که بیشتر به اسم جو شناخته میشود – در سال ۱۸۸۹ یعنی مدتی پس از مرگ ونسان به گروه او پیوست. او که در سال ۱۸۶۲ به دنیا آمده بود، قبل از ازدواجش در دو مدرسه دخترانه مختلف تدریس زبان انگلیسی میکرد.
وقتی تئو درگذشت، یوهانا با پسرش و یک کالکشن بزرگ از آثار هنری تنها ماند. اینجا بود که او تصمیم به دنبال کردن خواستههای تئو گرفت. Luijten که نویسنده سرگذشت یوهانا ون گوگ-بونگر هم است میگوید: “یوهانا نسبت به میراث هنری ون گوگ حس مسئولیت داشت. او از سال ۱۸۹۱ تا زمان مرگش تصمیم گرفت که آگاهی مردم را درباره نامهها و آثار ونسان بالا ببرد و البته خودش هم به آثار ون گوگ علاقمند بود.”
یوهانا با تلاش خستگی ناپذیرش توانست آگاهی مردم را نسبت به آثار هنری ون گوگ افزایش دهد. او تلاشهای زیادی برای برجسته کردن نام ون گوگ و سبک هنری خاص او انجام داد. به گفته Luijten “در آن زمان، آثار ون گوگ از نظر خریداران و کلکسیونرها بیش از حد مدرن تلقی میشد.” یوهانا برای رسیدن به هدفش بعضی از آثار او را فروخت و نویسندگان و منتقدان هنری را تشویق به استفاده از نقاشیهای او بر روی جلد آثارشان کرد. او بعضی از آثار ون گوگ را به موزههای هنری شناخته شده قرض داده و فروشگاهها و نمایشگاههای بی شماری برگزار کرد.
Luijten توضیح میدهد: “یکی از مهم ترین کارهای یوهانا، برگزاری یک نمایشگاه مهم در موزه اشتدلیک [موزه اصلی آمستردام برای هنر معاصر] در سال ۱۹۰۵ بود که در آن حدود ۴۸۴ اثر از ون گوگ را به نمایش گذاشت. بزرگی این نمایشگاه بین نمایشگاههای آثار ون گوگ بی نظیر بود.” در مجموع بین سالهای ۱۸۹۱ و ۱۹۲۵ یوهانا حداقل ۱۹۲ نقاشی ون گوگ و ۵۵ اثر او روی کاغذ را به فروش رساند.
نامههای نوشته شده برای تئو
حرکت استراتژیک بعدی یوهانا در سال ۱۹۱۴ انجام شد یعنی زمانی که او نامههای ونسان برای تئو که تئو اکثر آنها را نگه داشته بود منتشر کرد. به گفته Luijten “این حرکت اهمیت بسیار زیادی داشت چون پس از انتشار نامهها قدرشناسی از ونسان به عنوان یک هنرمند بیشتر شد.”
Granoff هم با این ایده موافق است و میگوید: “ونسان نویسنده بسیار خوبی بود. نامههای او باعث شناخته شدن هر چه بیشتر ونسان شدند.” به گفته او اکثر کارشناسان معتقدند که یوهانا اسرار خانوادگی و مسائل جنسی را ویرایش کرده و اینکه تنها ۴۰ مورد از نامههایی که ونسان برای برادرش نوشته، هنوز هم باقی مانده اند. او میگوید “معمولاً ونسان نامههای دریافتی را پس از خواندن آتش میزد.”
شب پرستاره برفراز رن در سال ۱۸۸۸ توسط ون گوگ کشیده شد و در حال حاضر در موزه اورسی پاریس قرار دارد. ون گوگ مجذوب رنگ آسمان شب و چراغهای گازی شده بود که در آن زمان تازگی داشتند.
پس از فوت یوهانا در سال ۱۹۲۵ و در سن ۶۲ سالگی بر اثر بیماری پارکینسون، همه کارهای ون گوگ که تحت تملک او بودند به پسرش یعنی ونسان ویلیام ون گوگ رسیدند. او هم مسیر زندگی مادرش را ادامه داد و و در نهایت بنیاد ونسان ون گوگ و موزه ون گوگ را راه اندازی کرد تا همه به آثار عمویش دسترسی داشته باشند. ویلیام ون گوگ، نوه بزرگ تئو و یوهانا در حال حاضر یکی از اعضای هیئت مشاوران موزه ون گوگ است.
جای تردید نیست که با وجود نبوغ و استعداد بی نظیر ون گوگ، اگر تلاشهای یوهانا نبود امروزه این هنرمند تا این حد شناخته شده نبود. به گفته Luijten “یوهانا در دنیایی که تحت سلطه مردان بود قاطعانه عمل کرد. شاید نام او چندان شناخته شده نباشد اما بدون شک چهره بسیار تأثیرگذاری بود. از اینکه میتوانیم داستان زندگی او را با این جزئیات بازگو کنیم بسیار خرسندم.”