امروز از نگاه عدهای دیگر به دنیا و انسان نگاه میکنیم. سیاستمداران، اقشار و اقوام سر به هوای یک خانواده منبع سقوط جامعه شدهاند. مطالب طنز و مطالب بی ارزش مغزها را پوسیده میکند.
تلویزیون و اینترنت زمین خالی برای پرت کردن حواس مردم به حساب میآیند. درست زمانی که تمام مسائل آرام به نظر میرسند، یک خطر بزرگ ما را تهدید میکند.
جرالد کرابتری متخصص ژنتیک از دانشگاه استنفورد است. او میگوید: تمدن و جامعه میتواند شناخت ما را از بین ببرد و عاطفه ما را به راحتی خاموش کند.
به یک جمله فکر کنید: انسان تنها از خود پیشی میگیرد. یعنی در تمام تاریخ ما گذشته خود را پشت سر گذاشتیم. رقیب ما همیشه یک انسان بوده است.
از نظر بسیاری از دانشمندان ما در مراحل اولیه علم باقی ماندهایم. در کنار این که میدانیم تنها مقدار کمی از اقیانوس علم را برداشتهایم، برای دانستن بیشتر تلاش میکنیم.
این متخصص ژنتیک از دانشگاه استنفورد میگوید: هوش انسان بسیار شکننده است. یک شبکه قدرتمند و یک دستگاه ژنتیکی به حساب میآید.
پیشرفت نسل به نسل؟
اگرچه میتوانیم اجزای آن را به عنوان یک گروه از 2000 تا 5000 ژن برتر بدانیم که نسل به نسل پیشرفت کرده است. بر اساس محاسبات او، از زمانی که کشاورزی را کشف کردیم تا به امروز در سرازیری مغز قرار گرفتیم.
یعنی ممکن است مغز ما به سمت عقب و کُند شدن قدم بردارد. یک حیوان شکارچی را در نظر بگیرید. طبیعت چطور میتواند نا توانی او را مجازات کند؟
از آن طرف به این فکر کنید که این چرخه با یک شکارچی قدرتمند چطور برخورد میکند؟ شکارچی نا توان شکار شده و شکارچی قدرتمند به سلطان جنگل تبدیل میشود.
در دنیای امروز میتوانید یک تاجر موفق و یک تاجر شکست خورده را مقایسه کنید. تاجر شکست خورده چطور از چرخه بازی حذف میشود؟
با این حال محققین میگویند که نظریه شکارچی مشکلات زیادی دارد. به هرحال شما میتوانید نقض این نظریه را در زندگی روزمره خود نگاه کنید.
آیا شما اشخاص نا لایقی را در جایگاه موفقیت ندیدهاید؟ در دنیای انسانها عوامل تاثیر گذار بسیار زیادی وجود دارد که شرایط را مشخص میکند.
به هرحال باید ایدهها را شنید. اگرچه که بی اعتبار یا درگیر مشکلاتی باشند اما شکارچی موفق در نهایت شیر است. به تاثیر منفی جامعه باز میگردیم.
کوین جی میپل متخصص ژنتیک اعصاب از انستیتو ژنتیک اسمورفیت است. او میگوید: این که جامعه تاثیر منفی روی مغز افراد داشته باشد، اثبات نشده. هیچ مدرکی از آن نداریم. از طرفی پیچیدگیهای تعاملات اجتماعی در جوامع انسانی عامل اصلی افزایش هوش به نظر میرسد.
ژن به عنوان بخشی از DNA انسان
عقاید او از انسان شناسی و عصب شناسی میآید. خلاصه مطلب: همه ما میدانیم که ژنها قطعات DNA هستند که بسیاری از عملکردهای حیاتی را در ساخت این ماده بیولوژیکی انجام میدهند.
منظور ما از “این ماده بیولوژیکی” انسانها هستند. در دنیای DNA رازهای زیادی وجود دارد که تعداد کمی را میدانیم. به این فکر کنید که پدر یا مادر شما چه ویژگیهایی را به شما انتقال دادهاند؟
برای مثال: یک ژن مربوط به قد انسان است. این ژن مشخص میکند که شما در آینده کوتاه یا بلند میشوید. حتی رنگ چشم شما در میان ژنها نوشته شده است. این که چشم افرادی آبی، سبز، قهوهای را رنگهایی از جعبه مداد رنگی میشود در ژن آنها نوشته شده.
گاهی اوقات یک ژن دچار تغییر میشود. یک تغییر ناگهانی و تصادفی که به آن جهش میگوییم. جهشهای بدنی اکثرا تاثیر منفی دارند. سرطانها نتیجه جهش سلول هستند.
اگر استثنا را حساب کنیم، گاهی اوقات جهشها میتوانند مثبت باشند. جهشها تفاوت را ایجاد میکنند. جهش موتور تکامل و انتخاب طبیعی است.
اگر جهش مثبت باشد شما ادامه پیدا میکنید و اگر جهش منفی باشد، انتخاب طبیعی جلوی ادامه را میگیرد. بر اساس مطالعات کمبودهای فکری مرتبط با ژن X، حدود 10 درصد از ژنهای انسان در هوش شرکت میکنند.
هر کدام از این 10 ژن نقش حیاتی در فکر شما دارند. عملکرد احساسی هوش یک خانه ژنتیکی از کارتها است. هر کدام از این کارتها که با یک جهش بد رو به رو شود، میتواند تمام ماجرا را تخریب کند.
متاسفانه در طول تاریخ، هوش همیشه در معرض جهشهای مضر بوده. این که کودک شما به نسبت شما پیشرفت کند، احتمال کمی دارد.
به این فکر کنید که بین 50 هزار تا 500 هزار سال پیش چه مقدار تحت فشار بودهایم؟ زندگی و زنده ماندن چقدر دشوار بوده است؟ ما باید نسل به نسل پیشرفت میکردیم.
شکارچیان و انسان در آن دوره بیشتر از همیشه تحت فشار بودند. فشار تا کشاورز شدن انسان ادامه داشت. از زمان کشاورزی ثبات در زندگی بیشتر شد.
با وجود ثبات، دیگر نیاز به جنگ برای زنده ماندن نداشتیم. هر کدام از دورههای بیماری باعث مرگ انسانهای ضعیفتر میشد.
البته که به لطف پزشکی و پیشرفت آن توانستیم جان انسانهای زیادی را نجات دهیم. سایر عواملی که روی بقای انسان تاثیر دارند را به نگاه خود اضافه کنید.
مانند: هماهنگی، آموزش و ویژگیهای زندگی اجتماعی چطور میتواند شانس زنده ماندن را افزایش دهد؟ حالا یک سوال از شما میپرسیم: آیا تمام این موارد با هوش ارتباط مستقیم دارد؟
در ترکیب آنها با هوش، باز هم ممکن است به موفقیت نرسیم. دانشمندان باید قسمت به قسمت این داستان را مشخص کنند. باید برای بررسی هر کدام از کلمات یک معیار ایجاد کنند.
بر اساس معیار مشخص شده، باید بتوانیم تحقیق کنیم. آیا تحقیقات یک فرضیه را رد میکند یا آن را تایید میکند؟ در زمین بازی علم باید با دقت بسیار بالا حرکت کرد.
برخی از ویژگیهای انسان مانند طاسی یا بیماری هموفیلی در کروموزومهای X و Y قرار دارند. زنانی که دو X به همراه دارند، میتواند به متولد شدن کودکان دو قلو منجر شود.
برای فهم در مورد آینده خود، میتوانید زندگی پدربزرگ و مادربزرگ خود را دنبال کنید. آنها چه بیماریهایی داشتهاند؟ آیا پدر بزرگ شما از مشکل طاسی رنج میبرد؟
منتقدان چه میگویند؟
منتقدان میگویند که اثبات کار دور از انتظار است. نظرات پراکنده جمع آوری شده. از طرفی برخی مطالعات ژنتیکی یک معنی واحد ندارد. هر کدام از دانشمندان به یک شکل آن را میبینند.
بحث و جدال محققان فراتر از ادعا در مورد شکننده بودن مغز است. هر کدام از گروهها شواهد و مدارک خود را روی میز میگذارد.
برای مثال طرفداران شکننده بودن مغز نقش زبان در گسترش کرتکس جلویی مغز و غدد درون ریز را رد میکنند. دو تغییر حیاتی برای تکامل اندیشه که در محدوده 50 تا 500 هزار سال پیش اتفاق افتاده است.
الکس کالینکا و همکارانش در موسسه ماکس پلانک میگویند: ظرفیت زبان میتواند بسیار بیشتر از امروز باشد. همانطور که در زمان تکامل انسان مدرن از انسان نئاندرتال اتفاق افتاد.
میچل در همین حال از نقش جامعه در تقویت نیروی مغز دفاع میکند. ممکن است یک کودک هوش زیادی نداشته باشد اما با قرار گرفتن در جامعه زیرکی را بیاموزد.
در ادامه به یک نکته بسیار مهم میرسیم. جهش یک ژن به تنهایی عمل نمیکند. یک ژن را مجموعهای بدانید که اگر بخشی از آن تخریب شود، دوباره به حالت قبل باز میگردد.
این تخریب در قالب جهش باید در تمام جهتها تکرار شود. تکرار تخریب است که میتواند جهش را ایجاد کند. از طرفی یک نظر دیگر هم در مورد هوش داریم.
این نظر میگوید: هوش ممکن است تنها از ژنهای مربوط به آن ایجاد نشود. یعنی هوش ترکیبی از ژنهای مختلف باشد که آن را تشکیل دادهاند.
حالا شاید بتوانیم در مورد ارتباط هوش با بیماریهای قلبی عروقی و روان پزشکی بحث کنیم. ژنتیک و تمام ارتباطات آن فوق العاده پیچیده است.
شما در مورد این حجم از پیچیدگی چطور فکر میکنید؟