سال 1990 دو محقق به نامهای ژان ماری روبین و میشل آلارد یک تحقیق در مورد صد سالههای فرانسوی آغاز کردند. نرم افزار آمار آنها یک خطا نشان داد.
اما چه خطایی؟ یک فرد در این مطالعه به سن 115 سال رسیده بود. این عدد خارج از محدوده تعریف شده برای برنامه قرار داشت.
آلارد در آن زمان مدیریت بنیاد IPSEN را بر عهده داشت: یک سازمان تحقیقاتی غیر انتفاعی. او همکاران خود را برای حل مشکل دعوت کرد تا اطلاعات را دوباره بررسی کنند.
شاید خانم جین کالمنت متولد 1885 باشد و تاریخ 1875 را اشتباه وارد کرده باشند. همکاران آلارد گفتند: اطلاعات کاملا درست است. ما این اعداد را از شناسنامه او نوشتیم.
خانم کالمنت در شهر خود شناخته شده بود. در طی چند سال به لطف عمر طولانی مشهور شد. روز تولد او جزو تعطیلات محلی به حساب میآمد.
سن او بخشی از اخبار محلی و بین المللی را تشکیل میداد. بسیاری از روزنامه نگاران، پزشکان و دانشمندان در اتاق او حاضر شدند.
تمام مردم مشتاق شنیدن داستان او بودند. کالمنت تمام زندگی خود را در شهر آرل، جنوب فرانسه با گل و لای و آفتاب سوزان زندگی کرده است.
جایی که با پسر عموی خود ازدواج کرد و ساکن آپارتمان بزرگی بالای فروشگاه خود شد. او برای ادامه زندگی به کار کردن نیازی نداشت.
روزهای خود را با کارهای آرام و بی صدا میگذراند. دوچرخه سواری، نقاشی، اسکیت و شکار را دوست داشت. هر روز از سیگار و کمی شکلات لذت میبرد.
در شهر به خوش بینی و شوخ طبعی معروف بود. او یک بار گفت: حتی یک چروک روی صورتم نداشتم!
آیا میتوانیم 200 سالگی را ببینیم؟
در سن 88 سالگی کالمنت فوت پدر، مادر، همسر و تنها فرزندش را دیده بود. زمانی که به 110 سالگی رسید همچنان در خانه خود به تنهایی زندگی میکرد.
یک سال زمستان سنگینی فرانسه را فرا گرفت. لولههای خانه کالمنت یخ زد. کالمنت در سن 110 سالگی سعی کرد تا با شعله، یخ را آب کند.
همسایهها دود را دیدند. آتش نشانی و نیروهای امداد او را به بیمارستان بردند. در پی این حادثه کالمنت به خانه سالمندان منتقل شد.
او تا سن 122 سالگی زندگی کرد و در سال 1997 چشم از جهان بست. تا آخرین روز زندگی ساکن خانه سالمندان بود.
سال 1992، زمانی که شهرت کالمنت به اوج رسید، رابین و آلارد پرونده او را دوباره باز کردند. دو محقق با شخصی رو به رو بودند که ارزش مطالعه داشت.
آرل تنها یک ساعت با محل زندگی روبین فاصله داشت. او چمدان خود را برای سفر جمع کرد. از پزشک کالمنت درخواست کرد تا با او مصاحبه کند.
پزشک گفت: متاسفانه دیر رسیدی! کالمنت عزیز کاملا ناشنوا است. به هرحال پزشک با دیدار محقق و زن شگفت انگیز موافقت کرد.
جین بدون لکنت و تردید گفت: صبح بخیر، دکتر.
پزشک متعجب شد. بازوی رابین را گرفت و با سرعت زیاد به مطب رسید. آن جا از پرستاران در مورد شنوایی کالمنت سوال کرد.
ظاهرا گاهی اوقات شنوایی کامل دارد. گاهی اوقات برای دورههایی ناشنوایی را تجربه کرده است. پزشک جین احتمالا این وضعیت را با ناشنوایی دائمی اشتباه گرفته.
در زمان بازگشت به اتاق زن شگفت انگیز، رابین او را دید که در کنار پنجره روی صندلی راحتی خود نشسته است.
چشمان جین درگیر بیماری آب مروارید بود. میتوانست نور را از تاریکی تشخیص دهد اما به مکان خاصی توجه نمیکند.
احتمالا لباسهای خاکستری او چند دهه عمر دارد. در اولین ملاقات جین و رابین با هم خوش و بش کردند. در طی چند سال رابین و آلارد با همکاری چندین محقق دهها بار با جین کالمنت مصاحبه کردند.
تاریخچه زندگی او به طور کامل و مستند وجود دارد. زندگی جین جواب به یک سوال تاریخی و بزرگ بود: محدودیت سن انسان چقدر است؟
پیشرفتهای پزشکی و اجتماعی باعث کاهش بیماریهای دوران پیری و طولانی شدن عمر میشود. تعداد افراد با عمر بالاتر از 100 سال مدام در حال افزایش است.
در سال 1990 حدود 95 هزار فرد 100 ساله داشتیم. سال 2015 تعداد این افراد به بیش از 450 هزار نفر رسید. بر اساس تخمین و بررسی بر اساس آمارها تا سال 2100 افراد بیشتر از 100 سال به 25 میلیون نفر میرسند.
نکته جالب تعداد افراد با عمر بیشتر از 110 سال است. تعداد کمی از مردم بیشتر از 100 سال را میبینند. تعداد افرادی با عمر بیشتر از 110 سال نیز افزایش داشته.
برای مثال: از سال 2005 تا 2015 تعداد این افراد از 22 نفر به 146 نفر رسیده. به عبارتی هفت برابر شده است! زمانی که مطالعات را شروع کردیم، متوجه شدیم بین گروههای سنی ارتباط محکمی وجود دارد.
با توجه به آمارها احتمالا فکر میکنید که نهایت عمر انسان نیز افزایش داشته اما با گذشت 25 سال تاج طولانیترین طول عمر همچنان روی سر کالمنت قرار دارد.
پس از کالمنت یک خانم دیگر با نام سارا کناوس در سن 119 سالگی در گذشت. تعداد افرادی با سن بیشتر از 115 سال بسیار کم است.
تعدادی از محققان در مورد طول عمر کالمنت شک و تردید دارند. از طرفی شناسنامه، اسناد و مدارک و بیوگرافی او، سن را تایید میکند.
با نزدیکتر شدن جمعیت به 8 میلیارد نفر و دستیابی علم به روشهایی که پیری را کند میکند، محدودیتهای بالقوه طول انسان بیشتر از هر زمان دیگری به چشم میآید.
دانشمندان و صاحب نظران از دو دیدگاه به طول عمر نگاه میکنند. افرادی میگویند: طول عمر مانند فتیله شمع است. میتواند برای مدت بیشتری بسوزد و بتابد.
اما فکر میکنند که ما تا سالها افرادی بزرگتر از کالمنت نخواهیم داشت. در مقابل افراد خوشبین طول عمر را مانند کش لاستیکی میبینند.
آنها میگویند: شاید عمر انسان تا بی نهایت ادامه پیدا کند. اگر پیشرفت انسان در علم با همین روند ادامه یابد، به زودی انسانهایی با عمر 125، 150، 200 و حتی بیشتر را میبینیم.
محدودیت طول عمر انسان برای هزاران سال موضوع بحث و جدل فیلسوفان و دانشمندان بوده است. از طرفی گفتههای این افراد تنها بر اساس مشاهدات بیان شده.
در سال 1825 بنیامین گومپرتز یک مدل ریاضی از مرگ و میر منتشر کرد. در این مدل ریاضی خطر مرگ با افزایش سن به صورت تصاعدی بالا میرود.
با افزایش سن، خطر مرگ به قدری بالا میرود که اساسا شخص مورد نظر شانسی برای زنده ماندن نداشته باشد. به عبارتی برای طول عمر یک محدودیت ریاضی تعریف کردند.
در عوض گومپرتز گفت: با ورود افراد به سن پیری، خطر مرگ کاهش پیدا میکند. هرگز برای طول عمر انسان محدودیت قابل تعیین نیست، حتی اگر واقعاً محدودیت وجود داشته باشد!
از آن زمان با استفاده از اطلاعات جدید و ریاضیات پیچیده معادله سرعت مرگ و میر را برای انسان و دیگر جانداران تعیین کردند.
در سال 2016 یک مقاله جالب در مجله نیچر چاپ شد. نویسندگان مقاله ادعا کردند که محدوده طول عمر انسان را یافتهاند.
آنها برای اثبات ادعای خود اطلاعات مربوط به مرگ و میر چند کشور را بررسی کردند. محققان متوجه شدند که در سالهای 1970 تا 1990 میانگین عمر افزایش داشته است.
از آن زمان، بالاترین سنین ثبت شده روی 114.9 سال ثابت مانده. به نظر میرسد که طول عمر بشر به حداکثر خود رسیده باشد.
اگرچه برخی افراد مانند جین کالمنت به سن بسیار بالایی میرسند اما معیار اندازه گیری محدودیتهای انسان به حساب نمیآیند.
آیا کسی میتواند یک مایل را در دو دقیقه بدود؟ خیر. بدن انسان بر اساس محدودیتها نمیتواند با این سرعت حرکت کند.
بعضی از دانشمندان نگاه منفی به ماجرا دارند. آنها به شدت مطالعات مورد نظر را زیر سوال بردند. این مساله که عمر انسان به حد خود رسیده باشد یک فاجعه نظری است.
بعضی افراد پا را فراتر گذاشتند و گفتند: این که اطلاعات را با رایانه بررسی کنید، درست مانند این است که گاو را به گاو آهن ببندید.
به طور کلی یک مقاله باید استانداردهایی را به خوبی رعایت کند. برای مثال یک تحقیق تنها به ایالات متحده محدود میشود.
اتکا و اعتماد به این تحقیق در درجه ضعیف قرار میگیرد. در نتیجه مجلات معتبر مانند نیچر مقاله را منتشر نمیکنند.
دو سال بعد یک تحقیق در مجله ساینس منتشر شد. مقاله منتشر شده با نیچر تفاوت بسیاری داشت. آنقدر که رو به روی یکدیگر قرار گرفتند.
با بررسی زندگی 4000 ایتالیایی نتیجه گرفتند که خطر مرگ تا سن 80 سالگی تصاعدی افزایش مییابد اما بعد از آن به آهستگی کاهش مییابد.
برای مثال فردی که 105 سال دارد، به احتمال 50 درصد سال آینده را میبینید. این مقدار تا 109 سالگی به همین شکل است.
بسیاری از اختلافات در مورد طول عمر به دلیل اختلاف در مورد جمع آوری و بررسی اطلاعات ایجاد میشود. راستش را بخواهید ما با هیچ کدام از تحقیقات قانع نشدیم.
زندگی انسان محدود است یا خیر؟ جواب به این سوال همچنان مبهم به نظر میرسد. بهترین کار برای رسیدن به نتیجه معتبر جمع آوری اطلاعات بیشتر است.
البته که اطلاعات مشکلات ما را حل نمیکند. برای قرنها است که ما اطلاعات زیادی در دسترس داریم و مشکل همچنان سر جای خود قرار دارد.
گروهی از محققان، تحقیقات را گسترده کردند. برای درک بهتر از تکامل طول عمر انسان و زیست شناسی پیری طول عمر تعداد بیشتری از موجودات کره زمین را اندازه گرفتند.
کارشناس طول عمر و استاد دانشکده بهداشت عمومی ایلینوی اولشانسکی نام دارد. او گفت: تعجب میکنم که امروز کسی در مورد محدودیت سن انسان سوال کند.
متاسفانه بیشتر مردم به سن بالا نمیرسند. افراد بسیار کمی از سن 80 سال عبور میکنند. او سالها تلاش کرد تا با مدلهای ریاضی و دیگر روشها محدودیت عمر انسان را ثابت کند.
همیشه و هر بار یک مثال را تکرار میکرد: آیا کسی میتواند یک مایل را در دو دقیقه بدود؟ خیر. بدن انسان بر اساس محدودیتها فیزیکی قادر به انجام این کار نیست. همین مساله در مورد طول عمر انسان نیز تکرار میشود.
او از خود و تحقیقات خود اطمینان کامل داشت. به همین دلیل یک شرط بندی بزرگ برای سال 2150 انجام داد. آیا تا سال 2150 یک فرد با سن 150 سال خواهیم داشت؟
بازنده و برنده یک صندوق سرمایه گذاری ایجاد کردند که ارزش صندوق احتمالا تا آن سال به 1 میلیارد دلار خواهد رسید.
یک پله به عمق ماجرا میرویم. معمای بزرگتری در این میان وجود دارد. چرا ما پیر میشویم؟ دلیل مرگ چیست؟
فیزیکدان برجسته در سال 1964 گفت: ما هیچ مدرکی بنا بر اجتناب ناپذیر بودن مرگ نداریم. به نظر برخی از موجودات زنده حرف او را ثابت میکنند.
دانشمندان اخیرا رسوبات جالبی را از کف دریا حفاری کردند. در این رسوبات میکروبهایی کشف شده که طول عمر آنها از 100 میلیون سال بیشتر است.
به خشکی باز میگردیم. یک گروه 106 هکتاری از درختان “آسپن” از نظر ژنتیکی به “یوتا” متصل شدهاند. عمر آن به 14000 سال میرسد.
چند موجود دیگر به قدری مسن هستند که دانشمندان آنها را جاودانه میدانند. هیدرا، موجوداتی کوچک از نوع مرجانها در زمان پیری قطعه قطعه میشوند.
هر قطعه موجود جدیدی را ایجاد میکند. در صورت آسیب دیدگی، دوباره به مرحله نوجوانی باز میگردد و چرخه زندگی را از ابتدا شروع میکند.
البته این موجودات مانند فیلمهای ابرقهرمانی جاودان نیستند. بر اثر آسیب کشنده یا عفونت از بین میروند. به هر حال تمام تلاش خود را برای ادامه زندگی انجام میدهند.
هر ارگانیسم با تامین انرژی خود را نگهداری و ترمیم میکند. اگر به خوبی از خطرات زیست محیطی دور بماند، شاید روز پایان جهان را ببیند!
احتمالا میپرسید: چرا گونههای زیادی منقرض شدهاند؟ پیری مجموعهای از فرآیندهای فیزیکی است که در نتیجه آن بدن موجود زنده آسیب دیده و پوسیده میشود.
تداوم آسیب دیدگی منجر به مرگ آن میشود. پیر شدن برابر با انتخاب طبیعی نیست. در انتهای چرخه زندگی موجود زنده قرار دارد.
انتخاب طبیعی در مورد ژنها و صفتهایی صحبت میکند که موجود زنده از دوره بلوغ عبور و تولید مثل را ادامه دهد. در بسیاری از گونهها تعداد کمی به محدوده پیری میرسند.
افراد پیر در مجموعه انتخاب طبیعی قرار نمیگیرند. چرا که آنها ژنهای خود را منتقل نمیکنند. به عبارتی نسل خود را ادامه نمیدهند.
پیتر مداور زیست شناس انگلیسی در دهه 1950 است. او گفت: برخی از جهشهای ژنتیکی مضر در سنین بالا خود را نشان میدهند.
تاثیر انتخاب طبیعی روی موجوداتی با سن بالا بسیار کمتر است. گروهی از صفات بد خود را تنها در سنین بالا نشان میدهد.
روند انتخاب طبیعی و انتقال ژن به نسل بعد در سنین پایینتر انجام میشود. در نتیجه مشکلات پیری در انتخاب طبیعی حذف نمیشود.
برخی از ژنها در جوانی مفید به حساب میآیند. همان گروه در دوره پیری خود را مضر نشان میدهند. متاسفانه انتخاب طبیعی این موارد را نمیبیند.
در دهه 1970 توماس کرکوود، زیست شناس انگلیسی گفت: پیری تا حدی به دلیل یک معامله کامل شونده بین رشد، تولید مثل و زندگی روزمره است.
برای بسیاری از موجودات زنده، تهدیدات خارجی بسیار زیادی وجود دارد. آنها نمیتوانند برای مدت طولانی با این تهدیدات رو به رو شوند.
متاسفانه بدن برای دوام آوردن در برابر مشکلات زندگی به قدر کافی دوام نمیآورد. در ادامه یک سوال دیگر میپرسیم: چرا طول عمر در بین گونههای مختلف تا این حد تفاوت دارد؟
از حشرههای چند روزه تا لاکپشتهایی که تا صد سال زندگی میکنند. به آن موجودات دریایی با عمر بی نهایت و درختان کهن سال نگاه کنید.
به ابعاد جاندار و خطرات میرسیم. حیوانات کوچک و آسیب پذیر تمایل به تولید مثل سریع دارند. آنها به سرعت بالغ میشوند، به سرعت تولید مثل میکنند و چشم به جهان میبندند.
حتی در یک گروه از جانداران، پرندگانی که روی زمین زندگی میکنند طول عمر کمتری به نسبت گونههای بالدار دارند.
خطرات کمتری آنها را تهدید میکند و در نتیجه عمر بلندتری دارند. موشهایی که همکاری گروهی دارند و اجتماعی زندگی میکنند تا 10 برابر بیشتر از سایر گونههای شبیه به هم زندگی میکنند.
درختان غول پیکر و مقاوم نیازی به تولید مثل زودهنگام ندارند. آنها برای سالهای طولانی به زندگی ادامه میدهند و قسمتهای آسیب دیده را ترمیم میکنند.
انسانها هرگز در گروه موجوداتی با طول عمر طولانی قرار نداشته است. احتمالا این عمر طولانی از جد مشترک ما، یعنی شامپانزه ارث رسیده باشد.
یک میمون بزرگ، باهوش و اجتماعی که بالای درختان و دور از شکارچیان زمینی زندگی کرده است. در نهایت عمر طولانی به عمر جاودان نرسید.
با گذر هر سال کروموزومهای ما منقبض و شکسته میشوند. ژنها به طور تصادفی روشن و خاموش میشوند. میتوکندری تجزیه شده و پروتئینها از هم باز میشوند یا به هم پیوند میخورند.
ذخایر سلولهای بنیادی کاهش مییابد. سلولهای بدن از تقسیم شدن جلوگیری میکنند. استخوانها نازک و عضلات آب میروند.
نورونها توانایی خود را به مرور از دست میدهند. سیستم ایمنی بدن دیگر آن دژ مستحکم نخواهد بود. روندهای ترمیم بدن از کار میافتد.
تاریخ انقضا نداریم اما در نهایت روزی میرسد که ادامه دادن ممکن نیست. پیشرفتهای اجتماعی و بهبود سلامت عمومی امید به زندگی را افزایش داده است.
احتمالا در آینده نه چندان دور افرادی بسیار مسنتر از کالمنت را ببینیم. با این حال، حتی دانشمندان خوشبین میگویند که تاثیر محیط زندگی تا حدی روی ادامه عمر تاثیر دارد.
برای زندگی بیشتر ما باید اساس زیست شناسی خود را تغییر دهیم. به عبارتی تنها راه افزایش چشمگیر طول عمر انسان، پیشرفت در زیست پزشکی است.
در طرف دیگر، آیا طول عمر بیشتر بدون حفظ رفاه ارزش دارد؟ اگر قرار بر افزایش طول عمر باشد، باید به افزایش نشان در سنین پیری توجه کنیم.
یکی از موانع در این راه، پیچیدگی گروه پستانداران و مهره داران است. محققان در یک ژنوم تغییراتی را ایجاد کردند. در نتیجه این تغییرات، طول عمر ژن 10 برابر شد.
10 برابر شدن آن به معنی طول عمر 1000 ساله برای انسان است. نتایج فوق العاده بود. اگرچه دانشمندان از مهندسی ژنتیک و داروهای مختلف برای افزایش طول عمر ماهیها، جوندگان و دیگر موجودات استفاده کرده بودند اما ساز و کار به قدر کافی مشخص نبود.
اگر ژنهای جوان را از طریق این فرآیند دوباره روشن کنید، سلولها میتوانند خود را اصلاح کنند. به راحتی از شر پروتئینهای قدیمی خلاص میشوند.
جدا شدن پروتئین قدیمی به معنی جوانی دوباره است. به هر حال محققان روشهای نوآورانهای را برای معکوس کردن یا طول دادن برخی از جنبه پیری انجام میدهند.
جیمز کرکلند متخصص پیری در کلینیک مایو در شهر روچستر، بخش مِین است. او به کمک همکارانش نشان داد یک معجون دارویی میتواند یک ماه به عمر موشهای پیر اضافه کند.
همان زمان، دانشگاه کالیفرنیا برکلی شاهد تحقیقات زوج زیست شناس، یعنی ایرینا و مایکل کنبوی است. این زوج در حال بررسی روشهای فیلتر کردن خون یا رقیق سازی خون موجودات پیر هستند.
این روش برای حذف مولکولهایی استفاده میشود که جلوی بهبودی جاندار را میگیرند. با حذف آن ها سلول خود را بازسازی کرده و ترکیبات احیا کننده آزاد میشود.
به سال 2020 و تحقیقات دیوید سینکلر میرسیم. او در مرکز تحقیقات زیست شناسی پیری پل اف گلدن در دانشکده پزشکی هاروارد فعالیت میکند.
نتیجه کار آنها در مقاله نیچر منتشر شد. او به کمک همکارانش موشهای میانسال و بیمار را دوباره برنامه ریزی کردند.
در نتیجه کار آنها بینایی چشم موش باز گشت. روش کار به این شکل بود که یک ویروس خوش خیم و حامل ژنهای خاص را به چشم موش تزریق کردند.
این ویروس به کمک ژنها سلولهای بالغ را به حالت منعطف تغییر میداد. یعنی شبیه به سلولهای بنیادی عمل میکردند.
این تغییر به سلولهای عصبی اجازه داد تا دوباره ساخته شوند. همان توانایی که پستانداران معمولا بعد از دوران نوزادی از دست میدهند.
سینکلر گفت: بازگشت از پیری غیر ممکن نیست. ما آن را بسیار ساده انجام دادیم. سلولها میتوانند گرد و غبار کهولت سن را از روی صورت خود پاک کنند.
اگر بتوانیم ژنهای جوان را دوباره راه بیندازیم هر آنچه فکرش را بکنید ممکن میشود. این دانشمند امروز که مقاله را میخوانید 51 سال دارد.
او رژیم مخصوص به خود را برای دوری از پیری دنبال میکند که شامل: ورزش منظم، سونا، حمام یخ به همراه رژیم غذایی کامل است.
دوبار در هفته غذای گیاهی مصرف میکند. در میان داروهای او چندین ویتامین و مکمل به همراه داروی متفورمین پیدا میشود.
او 12 شرکت بیوتکنولوژی دارد و عضو هیئت مدیره چندین شرکت دیگر است. سینکلر برای سخنرانی در گوگل دعوت شد.
در این سخنرانی گفت: احتمالا در آیندهای نه چندان دور افراد هر ده سال یک بار درمانهایی را انجام میدهند که اثرات پیری روی بدن را از بین ببرد.
ما نمیدانیم تا چند بار میتوانیم بدن را از ابتدا تنظیم کنیم. ممکن است تنها برای سه بار بتوانیم این کار را انجام دهیم یا شاید تا 3000 بار ادامه پیدا کند.
اگر بتوانیم 3000 بار چرخه پیر نشدن را تکرار کنیم، زندگی معنی جدیدی به خود میگیرد. اگر هر کدام از مردم بخواهد چند هزار سال زندگی کند، چه اتفاقی میافتد؟
قدم به قدم از طول عمر تا افزایش عمر سوالهای بزرگی ایجاد میکند. افزایش عمر و به همان ترتیب داشتن سلامتی در طی عمر طولانی آغاز تجربیات جدید است.
از مداخلات پزشکی و هر کاری که جنبه عمومی رفاه را افزایش دهد استقبال میکنیم. به این فکر کنید که یک انسان میتواند چندین شغل را امتحان کند.
قسمتهای بیشتری از جهان را ببیند و شما بتوانید چند نسل آینده خود را به چشم ببینید. ذهنهای درخشان مانند انیشتین هرگز خاموش نشوند.
ما هنوز نمیدانیم که چطور از آسیب پذیری جلوگیری کنیم
کارشناسان دیگر معتقدند که افزایش طول عمر، حتی با سلامتی کامل به نتیجه درستی تمام نمیشود.
شاید بزرگترین نگرانی رشد بیش از حد جمعیت باشد. با توجه به تقسیم نا برابر منابع و مشکلات اقتصادی که انسانهای امروز را آزار میدهد.
با جمعیت 8 میلیاردی چندین کشور با امید به زندگی کمتر از 65 سال وجود دارد. فقر، قحطی، محدودیت تحصیلی، مشکلات زنان و بهداشت عمومی به شدت دیده میشود.
برخی دیگر میگویند: نسلهایی با عمر طولانی، جلوی پیشرفت نسل جدید را میگیرند. پاول روت وولپه مدیر مرکز اخلاقی دانشگاه اموری گفت: باید اجازه دهیم نسل قدیمی ناپدید شود.
اگر نسل جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم یا حتی جنگهای داخلی زنده بودند، امروز حقوق مدنی داشتیم؟ زن شگفت انگیز را به یاد دارید؟
او در آخرین سالهای زندگی خود اساسا بی حرکت بود. زندگی او از تخت و ویلچر فراتر نمیرفت. شنوایی و بینایی زن شگفت انگیز کمتر و کمتر میشد.
گاهی اوقات نمیدانستیم که آیا از محیط اطراف خود اگاه است یا خیر. کسانی که باید از کالمنت مراقبت میکردند در برابر هیاهو دوام نداشتند.
روزنامه نگاران، گردشگران و تماشاگران به اتاق او رفت و آمد داشتند. بعد از انتشار یک مستند تحقیقات رییس بیمارستان هر نوع دید و بازدید را ممنوع کرد.
آخرین باری که رابین، کالمنت را دید بعد از تولد 120 سالگی او بود. حدود دو سال بعد در گرمای تابستان به دلایل نا معلوم تنها در اتاق خود چشم از جهان بست.
او را به آغوش خاک سپردند. تنها چند نفر در مراسم خاکسپاری او حضور داشتند. در میان افراد حاضر در مراسم رابین و آلارد را پیدا نمیکنید.
جای خالی اعضای خانواده کالمنت به چشم میآمد. تمام خانواده او بیش از سه دهه قبل فوت کرده بودند. رابین گفت: امروز افراد بیشتری از بیماریهای سالمندی عبور میکنند.
این افراد به زندگی ادامه میدهند اما هر روز ضعیفتر میشوند. ما همچنان نمیدانیم که چطور از آسیب پذیری انسان جلوگیری کنیم.
اگر تمام مراحل سخت را رد کنیم و به عمر طولانی برسیم. با روانشناسی آینده چطور برخورد میکنیم؟ تمام فرهنگ بشری بنا بر زندگی محدود ما در دنیا شکل گرفته است.
اگر ما یک روز به دنیا بیاییم و بدانیم که بیشتر از 200 سال زندگی میکنیم برخورد ما چگونه خواهد بود؟ آیا ذهن ما دریایی از زندگی را قبول میکند؟
دانشمندان، فلاسفه و نویسندگان ترس از بین رفتن تجربیات معنادار را بیان میکنند. آیا طول عمر امروز برای درک زندگی کافی نیست؟
آن سوی عمر جاویدان
خورخه لوئیس بورخس یک داستان به نام “جاودان” یا The Immortal دارد. یک افسر نظامی رومی با یک رودخانه مخفی که انسان را از مرگ پاک میکند رو به رو میشود.
او از این رودخانه نوشید. بعد از مدتها فکر کردن، میگوید: مرگ به زندگی ارزش میدهد. در زندگی جاودان همه چیز رنگ و بوی تکرار میگیرد.
هیچ آسیبی تو را تهدید نمیکند اما چیزی برای از دست دادن نیست. او برای پیدا کردن پادزهر زندگی جاویدان در تمام کره زمین آواره است.
او از چشمه آب زلال در ساحل اریتره مینوشد و اندکی بعد پشت دست خود را روی درختی میخارد. حالا سرباز رومی درد را احساس میکند.
قطرهای خون را میبیند که به آرامی روی پوست او قرار گرفته. شاید او تنها انسانی باشد که از دوباره فانی شدن خوشحال میشود.
خورخه سرباز را در سه کلمه توصیف کرد: ناباور، بی زبان و خوشحال!
شما به مرگ چطور نگاه میکنید؟ آیا چشم انتظار پیشرفت علم تا زندگی جاویدان هستید؟
منبع: nytimes.com