من آدم خوش شانسی هستم؛ در طی زندگیم این افتخار را داشتم که صدها کتاب نوشته شده توسط انسانهای به شدت موفق تر از خودم را بخوانم.
اشخاصی مثل دنیل کانمن برنده جایزه نوبل، چاری مانگر سرمایه گذار میلیاردر، بن فرانکلین بنیانگذار ایالات متحده، کوبی برایانت قهرمان افسانهای NBA، رایان هالیدی بازاریاب و کارآفرین موفق و غیره.
مطالعه این کتابها باعث شد در جریان هزاران دیدگاه و ایده کاربردی جدید برای رسیدن به زندگی بهتر قرار بگیرم و اینکه تک تک توصیههای این افراد را نوشته و یادداشت کردم.
این ایدهها نقش مهمی در بهتر شدن زندگی من داشتند و به پرورش عادتهای بهتر، ارزیابی سطح شادی، کسب درآمد بیشتر و غیره کمک کردند.
برای اینکه شما هم بتوانید راحت تر از این ایدهها استفاده کنید، 12 مورد از بهترین و جالب ترین آنها را برای شما انتخاب کردم و امیدوارم از مطالعه این مطلب لذت ببرید.
1. کمتر تصمیم گیری کنید
همه ما هر روز هزاران تصمیم میگیریم: اینکه باید آلارم گوشی را متوقف کرده و بیشتر بخوابم یا نه؟ چه ساعتی سر کار بروم؟ امروز ورزش کنم؟ چه ساعتی؟ این فهرست بلندبالا همچنان ادامه دارد. بعضی از این تصمیمات به شدت مهم و بعضی کم اهمیت تر هستند.
متأسفانه محققان متوجه شدند که ما انسانها ظرفیت محدودی برای گرفتن تصمیمات سنجیده داریم.
این یعنی مثلاً صبحها که ذهن ما انرژی بیشتری دارد، بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم تا شبها. در نتیجه مثلاً صبح برای خوردن صبحانه تصمیم گیری بهتری انجام میدهیم تا شبها و همین مسئله میتواند منجر به تصمیم گیری نامناسب شود. به این پدیده خستگی از تصمیم گیری گفته میشود یعنی شما در وضعیت روانی خاصی هستید که تصمیم گیریهای پی در پی باعث شده قابلیت شما برای تصمیم گیری سنجیده کمتر شود.
جان تیرنی نویسنده کتاب پرفروش و موفق Willpower (نیروی اراده) میگوید:
“دلیل اینکه انسانهای معقول و عادی با همکاران، اعضای خانواده و شریک زندگی شان با عصبانیت برخورد میکنند، غذاهای ناسالم از سوپرمارکت میخرند و نمیتوانند در برابر پیشنهاد ضدزنگ زدن به ماشین نوی خودشان از طرف فروشنده مقاومت کنند، خستگی از تصمیم گیری است. هر چقدر هم که منطقی و خوش فکر باشید نمیتوانید در چنین شرایطی خوب تصمیم گیری کنید. این خستگی با خستگیهای جسمی معمولی فرق دارد – شما از بروز این خستگی باخبر نمیشوید – اما باعث میشود که انرژی روحی کمتری داشته باشید.”
به زبان ساده، هر تصمیمی که میگیرید انرژی روحی شما را کاهش میدهد. پس برای اینکه انرژی خودتان را حفظ کنید تا به تصمیم گیریهای مهم تر برسید، باید یاد بگیرید که تعداد تصمیماتی که در روز میگیرید را کم کنید و برای انجام این کار میتوانید از سیستمهای اتوماسیون یا واگذاری این کار به دیگران استفاده کنید.
با انجام این کار استرس و فشار روحی کمتری را حس میکنید، بهره وری شما بیشتر میشود و در مجموع خوشحال تر خواهید شد.
2. فهرست کارها را پاره کنید!
نکته مهم: انسان موفق کسی نیست که در طی روز بیشترین کار را انجام دهد بلکه شخصی است که مهم ترین کارها را انجام دهد.
به همین دلیل اغلب مواقع نوشتن فهرست کارها (یا لیست to-do) مضر است تا مفید چون چنین فهرستی شامل کارهایی است که شما فکر میکنید باید انجام دهید نه کارهایی که واقعاً باید انجام داد. شاید انجام کارهای کوچک و بی اهمیتی که در این فهرست ثبت کرده اید حس خوبی به شما بدهد اما چنین فهرستی باعث نادیده گرفتن کارهای مهم میشود.
به جای لیست کارها به لیست موفقیت نیاز دارید. گری کلر، بنیانگذار موفق ترین کمپانی املاک جهان در کتابش به اسم The One Thing مینویسد:
“لیستهای to-do معمولاً طولانی و لیستهای موفقیت کوتاه هستند. اولی شما را به جهات مختلف میکشد و دومی به یک جهت خاص هدایت میکند. اولی مثل یک فهرست نامنظم و به هم ریخته است و دومی در جهتی خاص سازماندهی شده است. اگر لیستی بر اساس موفقیت طراحی نشده باشد، شما را به جایی نخواهد رساند. اگر لیست کارهای شما همه چیز را در بر بگیرد، احتمالاً شما را به هر جایی میکشاند به جز جایی که واقعاً بروید.”
اهمیت همه موضوعات به یک اندازه نیست. شاید تمیز کردن پنجره از نظر شما مهم باشد اما نقشی در رسیدن به موفقیت ندارد و فقط تمرکز شما را از موفقیت دور میکند.
پس این بار که قرار بود لیست کارهای خودتان را تهیه کنید سعی کنید هر موضوع بی اهمیتی را در آن درج نکنید. چند دقیقه وقت صرف کنید تا همه موضوعات مهم را شناسایی کرده و به ترتیب اولویت در این لیست قرار دهید و بعد متمرکز بر انجام 3 کار مهم در این لیست شوید.
3. طرز بیانتان را نسبت به پیروزی و تغییر عوض کنید
من در یک دوره خاص از زندگی خودم همیشه برای ایجاد عادتهای جدید مشکل داشتم اما این ایده ساده به من کمک کرد تا بر این مشکل غلبه کنم: پرورش عادتهای مفید را چالش در نظر نگیرید بلکه آن را فرصت تلقی کنید.
جیمز کلیر در کتاب Atomic Habits مینویسد:
“معمولاً درباره کارهایی که باید در یک روز انجام دهیم صحبت میکنیم. مثلاً باید زود بیدار شوید تا سر کار بروید. باید یک تماس کاری مهم بگیرید. باید برای خانواده ناهار بپزید و غیره. حالا به جای باید از کلمه میتوانم استفاده کنید. زودتر بلند میشوم. تماس کاری میگیرم. برای خانواده ناهار میپزم.”
شاید این نکته عجیب به نظر برسد اما واقعاً برای ایجاد عادتهای جدید و ارتقای سطح زندگی رعایت این نکته مهم است. تنها با تغییر افعال و طرز بیانتان میتوانید انجام وظایف را تبدیل به یک اولویت کنید نه یک بار اضافه.
مثلاً:
- به خودتان نگویید که “امروز باید بروم دو” بلکه بگویید “امروز مقاومت و سرعتم را بیشتر میکنم.”
- به خودتان نگویید که “امروز باید مطالعه کنم” بلکه بگویید “من امروز از موفق ترین و باهوش ترین آدمهای دنیا درس میگیرم.”
- به خودتان نگویید که “امروز باید بنویسم.” بلکه بگویید “امروز با نوشتن افکارم روی زندگی هزاران انسان تأثیر خواهم گذاشت.”
یاد بگیرید که افکار و طرز بیانتان را تغییر دهید تا بیشتر بر نقاط قوت خودتان تأکید کنید تا نواقص و ضعفها. این یک روش سریع و آسان برای برنامه ریزی مجدد ذهن و جذاب تر شدن کارهایی است که سخت و پر زحمت به نظر میرسند.
4. کلمه مورد علاقه مخاطب را بیان کنید
حتماً شما هم دوست دارید که از نظر دیگران دوست داشتنی تر باشید! همه ما دوست داریم. هر کسی هم که خلاف این ادعا را مطرح کند، در اشتباه است.
چون مورد پسند دیگران بودن هم در موفقیت شغلی و هم روابط شخصی نقش مهمی دارد.
خوشبختانه یک روش ساده برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران به صورت مثبت وجود دارد. دیل کارنگی در کتاب کلاسیکش به اسم «آئین دوست یابی و تأثیرگذاشتن بر دیگران» با جیم فارلی سیاستمدار آمریکایی صحبت کرده و از او درباره راز موفقیتش برای دوست داشتنی تر به نظر رسیدن سوال کرده.
نکته جالب اینجاست که راز فارلی به خاطر سپردن نام همه اشخاصی بوده که در زندگی ملاقات کرده است. او اسم کوچک 50 هزار شخص را به یاد داشت.
قطعاً چنین دستاوردی خارق العاده است اما چرا به خاطر سپردن و استفاده از نام دیگران مهم است؟ به دو دلیل: اول اینکه وقتی اسم شخصی را به خاطر میسپارید احساس احترام و اهمیت به او دست میدهد اما وقتی نام دیگران را حفظ نمیکنید به خصوص وقتی از قبل چند بار اسمشان را به شما گفته باشند، شخص مقابل حس میکند شما نسبت به او بی اهمیت هستید. دوم اینکه وقتی شخصی دائماً از اسم شما در مکالماتش استفاده میکند، حس علاقه و توجه بیشتری ایجاد میشود. کارنگی هم میگوید دلیل چنین احساسی این است که “نام هر انسانی برای خود او عزیزترین و مهم ترین کلمه دنیاست.”
به خاطر سپردن و استفاده از اسم دیگران یک تکنیک ظریف اما بسیار قدرتمند برای جلب توجه و محبت دیگران است. پس سعی کنید دفعه بعد که با شخصی ملاقات میکنید حتماً نام او را به خاطر سپرده و در مکالمه استفاده کنید.
5. به پاهای طرف مقابل نگاه کنید
وقتی با شخصی گفتگو میکنید، چطور میتوانید تشخیص دهید که او به مکالمه گوش میکند، علاقهای به آن ندارد یا معذب و ناراحت است؟
معمولاً افراد برای تشخیص حس و حال طرف مقابل از علائم نمایان شده در چهره استفاده میکنند اما مشکل این استراتژی این است که انسانها در زمینه مخفی کردن احساساتشان از چهره مهارت دارند.
جو ناوارو مأمور سابق FBI در کتاب “دیگران چه میگویند” توصیه میکند که برای درک حس دیگران باید به پاهای آنها نگاه کنید.
به گفته ناوارو بین همه اعضای بدن پاها صادق ترین بخش هستند.
مثلاً فرض کنید در حال صحبت کردن با شخص دیگری هستید و حالت چهره او طوری است که به نظر میرسد کاملاً به صحبتهای شما گوش میکند اما پاهای او به سمت دیگری اشاره دارند. به گفته ناوارو این نشانه بدی است و نشان میدهد که احتمالاً شخص مقابل به زودی گفتگو را ترک میکند یا اینکه از بودن در آن مکان حس خوبی ندارد.
اما اگر پاها به سمت شما هستند این نشانه خوبی است و یعنی شخص مقابل از حرف زدن با شما حس بدی ندارد و یا اینکه از مکالمه لذت میبرد.
پس این بار که با کسی صحبت میکردید به پاهای او دقت کنید. به احتمال زیاد تنها با نگاه کردن به پاها میتوانید اطلاعات غیرکلامی زیادی به دست آورید.
6. مقدمات را از قبل آماده کنید
آشپزهای حرفهای اصلاحی دارند به اسم mise en place که به زبان فرانسوی به معنای آماده کردن مقدمات کار است.
در واقع آشپزها آشپزی را شروع نمیکنند تا اینکه همه چیز آماده و مهیا باشد، ابزارهای آشپزی و چاشنیها به خوبی مرتب شده باشند، همه چیز تمیز باشد، مواد مورد نیاز از قبل برش خورده باشند، اندازه گیریها انجام شده باشد و غیره.
این روش باعث میشود که دردسر آشپزها در آشپزخانه کمتر شود و بتوانند با تلاش کمتر، غذاهای بهتری بپزند.
همین مفهوم ساده به آشپزها برای طبخ غذاهایی بهتر کمک میکند اما چنین مفهومی فقط مختص آشپزخانه نیست.
آرمی وود استاد و محقق عادات انسانی در کتابش به اسم «عادتهای خوب، عادتهای بد: دانش ایجاد تغییرات مثبت و ماندگار» استفاده از این روش را برای پرورش عادتهای بهتر توصیه میکند.
وود توصیه میکند که مثل آشپزهای حرفهای سعی کنید کار و تلاش مورد نیاز برای رسیدن به هدف دلخواه را کمتر کنید.
مثلا:
- اگر میخواهید بهتر غذا بخورید، از قبل صبحانه، ناهار و شامی بهتر و سالم تر را آماده کنید.
- اگر میخواهید صبح ورزش کنید، شب قبل لباسهای ورزشی خودتان را آماده کرده و در دسترس قرار دهید.
- اگر میخواهید بیشتر مطالعه کنید، یک کتاب در تخت خوابتان قرار دهید.
اگر زحمت لازم برای پرورش عادتهای مثبت را کم کنید، ایجاد عادتهای مثبت و مؤثر چندان سخت نخواهد بود.
7. کودن نباشید
وقتی تیم فریس از درک سیورز پرسید که اگر جوان تر چه نصیحتی به خودش میکرد، سیورز به یکی از بهترین توصیههای خودش در کتاب «ابزار تیتانها» اشاره کرده و میگوید “الاغ نباش!”
سیورز در کتاب خودش به الاغی اشاره میکند که هم گرسنه و هم تشنه است. سمت چپ این الاغ مقداری یونجه و سمت راستش یک سطل آب است اما از آنجایی که فاصله این دو از الاغ به یک اندازه است، نمیتواند تصمیم بگیرد که اول آب بخورد یا یونجه. همین دودلی و تردید باعث میشود که الاغ هیچ کاری نکند و در نهایت از گرسنگی و تشنگی بمیرد.
به گفته سیورز
“الاغ نمیتواند به آینده فکر کند. اگر میتوانست قطعاً اول به سراغ آب میرفت و بعد به سراغ غذا. به همین دلیل توصیه من به من 30 ساله این است که الاغ نباشم. میتوانم هر کاری که میخواهم را انجام دهم؛ فقط به صبر و دوراندیشی نیاز دارم.”
بنابراین اگر قرار است در 10 سال آینده به 10 هدف برسید، قطعاً میتوانید این کار را انجام دهید؛ فقط باید به خودتان امر کنید که امسال یک کار خاص را انجام دهید و سال بعد کار بعدی و به همین ترتیب. اما اگر قرار باشد هر 10 کار را همزمان انجام دهید، در نهایت مثل الاغ مثال ما به هیچ هدفی نخواهید رسید.
8. از به کار بردن عدد 7 خودداری کنید
هر زمان که اطلاع ندارید باید به چیزی نه بگویید یا بله، کافیست یک امتیاز از 1 تا 10 به آن بدهید. به این شرط که از عدد 7 استفاده نکنید.
این استراتژی را تیم فریس در کتاب خودش با نام «طایفه مربیان: توصیههایی برای زندگی کوتاه از سمت بهترینهای جهان» پیشنهاد داده است.
اما چرا استفاده از عدد 7 منع شده؟ به این دلیل که اگر امتیاز 7 را به کاری بدهید، احتمال اینکه حس کنید حتماً باید به آن پاسخ مثبت بدهید زیاد است.
اما تصمیم گیری و انتخاب بین سایر عدد مثل 6 یا 8 راحت تر است.
مزیت این روش این است که مجبور به تصمیم گیری میشوید.
می توانید از این روش برای هر تصمیم گیری استفاده کنید از تصمیم برای خرید یک کتاب گرفته تا رفتن به یک کنفرانس، گفتگو با یک دوست در یک کافه و غیره.
از مطرح کردن دیدگاه خودتان نترسید و سعی کنید حتماً تصمیم گیری کنید.
9. غرغرو باشید
مارک کیوبن غرغروی بزرگی است و دقیقاً به همین دلیل است که تا این حد موفق است.
مثلاً وقتی مارک کیوبن در سن دبیرستان بود، از اینکه نمیتوانست به کلاسهای کسب و کار برود ناراضی بود در نتیجه تصمیم گرفت در عوض در کلاسهای دانشگاه پیتسبورگ شرکت کند.
وقتی کیوبن با دوستش بیرون بود، هر دو از اینکه نمیتوانستند رویدادهای ورزش محلی در دالاس را دنبال کنند ناراضی بودند در نتیجه تصمیم گرفتند AudioNet را تأسیس کنند.
وقتی کیوبن در جمع مخاطبان بازی تیم بسکتبال Mavericks بود درباره اینکه انرژی و جذابیت بازی کم بود شکایت کرد و غر زد. در نتیجه تصمیم گرفت این تیم را بخرد.
کیوبن در کتابش به اسم «چگونه در ورزشِ کسب و کار پیروز شویم» مینویسد:
“مطمئنم که موضوعات بیشمار دیگری هم بوده اند که به خاطر آنها غر زدم و خیلی موضوعات دیگر هم هستند که در آینده به خاطر آنها غر میزنم. اینکه از نظر خیلیها غر زدن یک مفهوم منفی است برای من قابل درک نیست. غر زدن اولین گام به سمت تغییر محسوب میشود. در این لحظه است که شما متوجه میشوید مشکلی وجود دارد و باید ابتکار به خرج داده و کاری کنید… اشخاصی که غر نزنند کیسه بوکس هستند. آنها کارشان را میکنند، زندگی شان را میکنند، روزشان را سپری میکنند با علم به اینکه نمیتوانند چیزی را تغییر دهند. چرا حرف بزنند؟ آنها هیچ دلیلی برای غر زدن نمیبینند چون قادر به ایجاد تغییرات مؤثر نیستند. هر وقت خواستید من را غرغرو صدا کنید.”
10. از کارتان مرخصی بگیرید
اگر حس میکنید در کارتان به مانع برخورد کرده اید یا احساس خستگی میکنید، احتمالاً وقت رفتن به یک مرخصی رسیده.
منظور از این مرخصی، تعطیلات مختصری است که برای دور شدن از روتین همیشگی طراحی شده اند تا بتوانید دوباره انرژی گرفته و بهتر از همیشه به کارتان برگردید.
آستین کلئون در کتاب «جسور باش، ارائه کن» مینویسد:
“استفان ساگمایستر، طراح به قدرت این تعطیلات قسم میخورد. او هر هفت سال یک بار استودیوی خودش را تعطیل کرده و یک سال به مرخصی میرود [برای انرژی گرفتن و نوسازی دیدگاه خلاقانه اش]. تفکر او این است که ما حدود 25 سال اول زندگی خودمان را صرف یاد گیری میکنیم، 40 سال بعدی صرف کار شده و 15 سال بعدی صرف استراحت پس چرا از مرخصی 5 ساله استفاده نکنیم و آن را به عنوان فرصتی برای استراحت پس از چند سال کار در نظر نگیریم؟ او میگوید چنین استراحتهایی برای کارش ارزش فوق العادهای داشتند و هر آنچه که در هفت سال پس از اولین تعطیلی طراحی کردیم، ریشه در آنچه در تعطیلات بر ما گذشته، دارد.”
استفان ساگمایستر تنها یکی از هزاران کارآفرین موفق و خلاقی است که برای ایجاد حس تازه شدن به تعطیلات میرود.
رفتن به تعطیلات برای یک هفته، یک روز یا حتی چند ساعت ایده خیلی خوبی است و به پیشگیری از خستگی کار و رفع هر چه راحت تر موانع کمک میکند.
11. هرگز از دیگران نظر نخواهید
اگر میخواهید نظر دیگران را درباره ایدههای خودتان جویا شوید، هرگز از آنها نظر نخواهید بلکه توصیه بخواهید.
شاید تفاوت این دو کلمه جزئی به نظر برسد اما رابرت چیالدینی استاد بازاریابی و روانشناسی در کتاب خودش با نام متقاعدسازی مینویسد درخواست توصیه از دیگران میتواند تأثیر مثبت قابل توجهی در آنها داشته باشد و آنها را تشویق به کار کردن برای شما کند.
به این دلیل که وقتی از کسی توصیه میخواهید، به نوعی باعث ایجاد حس همدلی و صمیمیت در او میشوید تا سعی کند به شما در انجام کار مورد نظرتان کمک کند.
از طرفی درخواست اظهار نظر از دیگران آنها را در وضعیت تأمل و تفکر (درون گرایی) قرار میدهد و باعث میشود که بیشتر متمرکز بر خودشان شوند نه شما.
بنابراین هر زمان به دنبال بازخورد از مشتریان، همکاران یا حتی رئیستان بودید، بهتر است از آنها توصیه بخواهید.
“سال بلو برنده نول میگوید وقتی از دیگران میخواهید به شما توصیه کنند در واقع از آنها همکاری و همراهی میخواهید. بر اساس شواهد علمی اثبات شده که وقتی از دیگران توصیه میخواهیم، معمولاً همراهی آنها را خواهیم داشت.”
رابرت چیالدینی
12. فقیر بودن را تمرین کنید
خیلی از ما نگران هستیم که مبادا روزی بی پول شویم. ما از اینکه یک روز نتوانیم هزینه آنچه که میخواهیم را تأمین کرده و مجبور شویم با حداقلها زندگی کنیم نگران هستیم اما اغلب مواقع این ترس فقط یک عامل بازدارنده و فلج کننده است و مانع خوشحالی و موفقیت ما میشود.
به جای اینکه دائماً نگران باشید که رئیستان شما را از کار اخراج کند یا کسب و کارتان شکست بخورد، بهتر است وقوع چنین اتفاقی را تمرین کنید.
این تکنیک در روانشناسی «تمرین ترس» نام دارد و با استفاده از آن سعی میکنید که با تمرین و در نظر گرفتن بدترین حالت ممکن، برای مقابله با شرایط نامطلوب آماده شوید.
فیلسوفی به نام سنکا در کتابش به اسم « رسالههای اخلاقی به لوسیلیوس» مینویسد:
“چند روز خاص را در نظر بگیرید و در این روزها از ارزان ترین وسایل حمل و نقل و ساده ترین لباسها استفاده کنید و بعد از خودتان بپرسید که آیا چنین شرایطی واقعاً ترسناک است؟”
برای سه تا چهار روز یک لباس بپوشید. غذاهای ساده بخورید. به عنوان نوشیدنی فقط از آب استفاده کنید یا قهوه و چای ارزان بنوشید. مخارجی که صرف مراقبت شخصی و خواروبار میکنید را کم کنید. هر گونه تفریحی که ممکن است هزینهای در پی داشته باشد را ترک کنید. برای رفتن به سر کار پیاده روی کرده یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید. تلویزیون را خاموش کنید. دوش آب سرد بگیرید. در کیسه خواب بخوابید. کتاب تازه نخرید و فقط کتابهای قدیمی را مطالعه کنید و غیره.
به همین سادگی! با انجام این کار میتوانید میزان استقلالِ خودتان و رفاهتان از پول را مشخص کنید و وقتی متوجه این موضوع شوید، راحت تر میتوانید ریسک کنید و بر ترسهای خودتان غلبه کنید چون در جریان هستید که حتی در صورتی که با مشکلات اقتصادی روبرو شوید باز هم میتوانید زندگی را سر کنید. به این ترتیب برای روزهای سخت احتمالی در آینده آماده خواهید شد.