نزدیک به 98 درصد کسبوکارهای ایالات متحده آمریکا کوچک هستند – خیلی کوچک – در حدی که تعداد کارکنانی کمتر از 20 نفر دارند. برای پرداخت مخارج کلی، مطابقت یافتن با قوانین، رفع مشکلات مالیاتی و در واقع اداره کسبوکار، کارآفرینان به آنها یاری میرسانند. در چنین شرایطی هر روز باید تصمیمات دشواری اتخاذ شود.
آیا شما در کسب و کارتان همه چیز را با اخلاقیات پیش میبرید؟
آیلرون، مالک یک کسب و کار کوچک غیر انتفاعی میگوید وقتی کار آفرینان با تصمیمات اخلاقی مواجه میشوند باید از خود دو سوال بپرسند:
- وقتی نقدینه کم است، آیا از ارائه دهندگان سوء استفاده میکنید یا برخی از هزینههای کارکنانتان را متوقف میکنید؟
- آیا شما پولی را پس انداز کرده و خرج مطلوبیت محیط و محل کار میکنید؟
اگر جواب شما به این سوالات بله است، احتمالا در سراشیبی بسیار لغزنده اخلاقی سقوط خواهید کرد.
بنابراین چرا مالکان کسب وکارهای کوچک باید به مسائل اخلاقی اهمیت بدهند؟
از نظر شانته رادی، مدیر اجرایی Intuitive Risk Management International، فرقی ندارد کسب و کار شما یک استارتاپ نرم افزاری باشد و یا یک کامیون ساندویج فروشی، اگر رفتاری اخلاقی در کسب و کار خود نداشته باشید سود شرکتتان به مشکل خواهد خورد.

“داشتن رفتاری اخلاقی با کارمندان، روابط خوب با عموم و به اشتراک گذاشتن اطلاعات صحیح با سهامداران همگی جزء مسئولیتهای مدیر ارشد بوده و تاثیری مستقیم روی رشد کلی شرکت دارد”.
مالکان کسب و کار باید در کوچکترین تصمیمات خود نیز دقت داشته باشند زیرا همانطور که آیلرون اظهار کرد “مسائل اخلاقی کسب و کار همیشه از موارد کوچک شروع میشوند.”
“اگر من بگویم ‘باشه مشکلی نیست’ و با این حال تیم من متوجه شوند که برای داشتن درآمد بیشتر تصمیمات غیر اخلاقی میگیرم”. کارکنان با دیدن این رفتار غیراخلاقی ممکن است خود نیز مرتکب رفتار غیراخلاقی در حین کار شوند و این امر باعث لطمه وارد شدن به شهرت و در کل سود شرکت خواهد شد.
گاست به “سندرم پنجره شکسته” اشاره میکند، این تئوری میگوید در خیابانی که پنجره شکسته دارد احتمال وقوع جرم بیشتر است زیرا این پنجرهها نشان میدهد که ضوابط و قوانین در آن حوزه محکم نیست. قبلا که این تئوری توسط شهردار پیشین نیویورک رادی گیولیانی در دهه 1990 مطرح شد بسیار بحث برانگیز بود. اما این قیاس در مورد کسبوکار کاملا واضح است.
سر و صدای تصمیمات اخلاقی
تریسی میلر یکی از سخنرانان MBA@Dayton، یک برنامه آنلاین MBA از دانشگاه Dayton پیامد تصمیمات اخلاقی را اینطور توصیف میکند:
استراتژی اخلاقی یک شرکت “از بالا هدایت میشود. و این موضوعی است که رهبران کسب و کار باید به آن اعتقاد داشته باشند. مدیریت ارشد شما باید به حدی به این اصل اهمیت بدهند که حتی منابعی را نیز برای صرف شدن در این زمینه در نظر بگیرند. شرکتهای موفق، فرمول مناسب برای اطمینان یافتن از به جا بودن رفتار و کلامشان را یافتهاند.”

همیشه تصمیم درست همان تصمیمی نیست که منجر به درآمد بیشتر میشود، ممکن است این تصمیم مزایای دیگری داشته باشد. برای مثال، اگر مالک یک کسب و کار محتوا، به صورت قراردادی افرادی را استخدام کند، ممکن است به ازای هر روز همان هزینهای را پرداخت کند که از سوی طرف قرارداد درخواست شده است حتی اگر این هزینه برایش کمی گران تمام شود. او کمتر از حداکثر درآمدی که میتواند برای یک پروژه خاص داشته باشد درآمد خواهد داشت، سود کمتری را دریافت میکند اما مزیتی با ارزش در این رفتار او وجود دارد چرا که به عنوان یک کارفرمای عادل شناخته میشود.
در ابتدا او میداند که درباره نرخ صنعت بسیار رقابتی خود در بازار تصمیم گیرنده نیست. دوم، محصول او به کارکرد خوب افراد تولید کننده آن بستگی دارد. بنابراین برای او مهم است که دفعه بعدی که به شخص طرف قرارداد خود نیاز پیدا کند او حتما درخواست او را پاسخ خواهد داد.
به گفته میلر وقتی سود تنها انگیزه باشد شرکت در حال آماده شدن برای شکست خواهد بود.

میتوانیم شرکتهایی را ببینیم که سخنان خوبی دارند اما رفتاری متفاوت از خود نشان میدهند. کار آنها اشتباه است زیرا مهارت کارکنان خود را در زمینههای تجاری ارتقاء ندادهاند و چیزی که از آنها خواسته شده ایجاد سود بوده و این سود بیشتر از اخلاقیات برای شرکت اهمیت پیدا کرده است.”
طبق نظر میلر کسب و کارها باید اخلاقیات را بخشی از فرهنگ شرکت خود ساخته و به سیستم خود اهمیت بدهند و این یعنی به منظور آموزش حفاظت از شهرت بلند مدت شرکت باید منابعی را سرمایه گذاری کنند. به این ترتیب در هنگام مواجهه با تصمیمات که ممکن است قوانین را دور بزنند، کارکنان میدانند که نباید این کار را انجام دهند یا باید به دنبال راهنمایی بیشتر باشند. در پایان ارزش اخلاقیات بیش از سود است.