همه فکر میکنند که کارآفرین شدن، هیجان انگیز است. شاید به همین خاطر است در طوفانی که رسانهها با ساختن داستانهایی در مورد کارآفرینان میلیونر و میلیاردر و روشهای زندگی مسخرهشان ایجاد کردهاند، گرفتار شدهایم.
حقیقت این است که کارآفرین بودن یک حرفه استرسزا و پرخطر است. این کار پر از عدم قطعیت و ساعتهای طولانی است که ممکن است حقوق کمی داشته باشد یا اصلاً نداشته باشد و باید برای فروش بیشتر تلاش کرد. با این حال، هنگامی که موفقیت کسب و کارتان را میبینید، یکی از بهترین احساساتی را تجربه میکنید که قبل از این هرگز تجربه نکردهاید.
در هر صورت، قبل از اینکه برای اولین ایدهای که به سرتان میآید سرمایه گذاری کنید، عملی بودن ایده خود را در بازار ارزیابی کنید. در اینجا شش سؤال وجود دارد که باید از خودتان بپرسید تا مطمئن شوید که ایده کسب و کار شما شانسی برای موفقیت دارد یا خیر.
1- آیا محصول یا خدمات من، مشکل خاصی را برای مجموعه خاصی از مردم، حل میکند؟
اگر پاسخ شما به این سؤال «نه» باشد، پس فکر کنید که چگونه میتوانید پاسخ خود را به «بله» تغییر دهید.
برخی از راههای انجام این کار عبارتند از:
- ابتدا یک مشکل را شناسایی کنید. سپس، برای برطرف کردن این مشکل، در مورد محصول یا سرویس ایده پردازی کنید. بگذارید ایدههایتان جاری شوند و از یک دوست خلاق برای ایده پردازی کمک بگیرید.
- یک مخاطب هدف خاص، انتخاب کنید. پس از شناسایی مخاطبان خاص خود، مشکلات خاص آنها را بررسی و کشف کنید.
- یک محصول یا خدمات موجود را برای حل کردن بهتر مشکل نسبت به نمونه موجود در بازار، تغییر دهید.
سعی نکنید محصول یا خدمت خود را به همه دنیا بفروشید. به بازار مورد هدف خود (بازار نیچ یا جاویژه) بفروشید. نیچ (جاویژه)، از دیدگاه سازمانی و بازاریابی ارزانتر است و به شما امکان میدهد تا تمرکز بیشتری روی یک بازار کوچکتر داشته باشید. بهترین راه حل برای مشکل خاص مشتریانتان باشید.
2- رقابت در بازار چگونه است و آیا جای خالی برای کسب و کارهای بیشتر وجود دارد؟
وقتی مشکلی را پیدا میکنید که محصولتان قادر به حل آن است، باید به بازار آینده نیز نگاهی بیندازید. شما باید اطمینان حاصل کنید که بازار برای موفقیت ایده کسب و کار شما، به اندازه کافی بزرگ است.
بعضی چیزها را باید در نظر گرفت:
- شرکتهای رقیب موجود در بازار را شناسایی کنید. آیا جای خالی برای یک کسب و کار جدید وجود دارد تا بخشی از سهم بازار را در اختیار بگیرد.
- اگر شما بخشی از سهم بازار را به دست آورید، آیا قادر به رشد و محافظت از خود در مقابل رقبا هستید؟
- آیا آن یک بازار رو به رشد است؟ یک مثال عالی میتواند جمعیت پیر و نیاز آنها به درمان فیزیکی باشد. افزایش همیشگی مشتریان بالقوه چیز بدی نیست.
- بررسی کنید که آیا شرکتهایی در بازار وجود دارند که مزیت منحصر به فردی در تولید محصول یا خدمات برای افراد کمتری باشند؟ بررسی کنید که میتوان آن را تکرار کرد یا این که نشدنی است؟
بررسی تمام این نکات باید شما را یک گام به این که آیا وارد شدن به بازار شدنی است یا خیر، نزدیک کند. اگر شرکتهای رقیب زیادی وجود داشته باشند که اکثریت سهم بازار در دست آنها باشد، بنابراین ورود به بازار ممکن است بهترین ایده نباشد، مگر اینکه چند دستگی ایجاد کنید و نظم کل بازار را به هم بریزید.
3- هزینههای راه اندازی مربوط به این کسب و کار چه هزینههایی هستند؟
پس از پاسخ دادن به سؤالات زیر، ممکن است احساس خوبی در مورد جایگاه ایده کسب و کار خود داشته باشید. به طور خاص، شما باید بدانید که برای شروع کسب و کارتان به چقدر پول نیاز دارید؟
- تجهیزات: چه تجهیزاتی نیاز دارید و هزینه آن چقدر خواهد بود؟ برای به حداقل رساندن هزینهها، به دنبال تجهیزات دسته دوم باشید.
- سربار (مخارج کلی): اگر میخواهید ساختمانی را اجاره کنید، نرخ بازار برای اجاره و خدمات را در منطقه خود بررسی کنید.
- دستمزد: تعداد کارکنانی که احتیاج دارید را برآورد کنید و حساب کنید که چقدر حقوق میتوانید به آنها پرداخت کنید.
- مواد اولیه: اگر شما محصولی تولید میکنید یا خدمات جدیدی ایجاد میکنید، باید هزینه تدارکات خرید خود را محاسبه کنید.
- فهرست موجودی: پس از ایجاد یک محصول یا خدمات، باید یک فهرست موجودی داشته باشید تا بتوانید نیازهای مشتریان را در هر سطح خدماتی برآورده کنید.
با تجزیه و تحلیل این موانع ورود، شما میتوانید درک بهتری از موارد مالی مورد نیاز برای شروع یک کسب و کار داشته باشید. اگر هزینههای استارتاپ قابل کنترل باشد، میتوانید به سؤال بعدی بروید، اما اگر هزینههای استارتاپ غیر واقعی باشد، برای تأمین مالی یا ایجاد یک بازگشت قابل قبول، تغییر طرح کسب و کار خود را دنبال کنید یا برای کمک مالی به دنبال شریک بگردید.
4- گزینههای مالی من برای شروع کسب و کار چیست؟
تنها یک پاسخ ساده برای این سؤال وجود ندارد. شما باید ارزیابی کنید که کدام سرمایه برای کسب و کار شما مناسب است و سپس به دنبال آن بروید.
برخی از راههای ممکن برای تولید سرمایه لازم برای سرمایه گذاری عبارتند از، اما تنها محدود به گزینههای زیر نمیشوند:
- وامهای کسب و کار: بیش از این درنگ نکنید و اولین وام خود رابگیرید. همه بخشهای وام از جمله نرخ بهره، پرداخت ماهانه، وثیقه، تضمینهای شخصی و طول مدت وام را بررسی کنید.
- سرمایه گذاری از طریق مردم: نمونههایی از استارتاپ ها هستند که به دنبال سرمایه گذاریهای کم یا زیاد با جلب توجه سرمایه گذاران در مقیاس بزرگ و کوچک میباشند. به یاد داشته باشید که crowdfunding به سادگی ایجاد یک صفحه «درخواست» نیست، بلکه باید شبکه خود را برای نشان دادن ایدههای استراتژیک داشته باشید تا بتوانید سرمایه مردمی که در شبکه شما نیستند را جذب کنید.
- خانواده و دوستان: این ممکن است خطرناک باشد اما میتوانید از خانواده و دوستانتان برای سرمایه گذاری کمک بگیرید. مطمئن شوید که هر دو طرف شرایط سرمایه گذاری را درک کنند و سرمایه گذاری را به صورت مکتوب انجام دهید.
- تأمین مالی توسط خودتان: این همیشه انتخاب اول است، در درجه اول به این دلیل که شما کنترل کامل دارید و تنها سرمایه گذاری که باید به آن پاسخ دهید، خودتان هستید. این کار هنوز هم میتواند در کسب و کار کوچک انجام شود. گاهی اوقات چندین شغل را با هم انجام میدادم و گاهی از اندوختهای که برای ایده بعدی ذخیره کرده بودم، استفاده میکردم.
- سرمایه ریسک پذیر: سرمایه داران اهل ریسک به دنبال شرکتهایی هستند تا بتوانند سرمایه گذاری کنند، اما مراقب باشید، آنها بخشی از شرکت شما را در عوض سرمایه گذاری استارتاپ مطالبه خواهند کرد. هرگز بیش از 50 درصد آن را نفروشید مگر اینکه بخواهید در آینده نزدیک از آن خارج شوید. سرمایه گذاران اهل ریسک، در کسب و کارهایی با رشد زیاد و بازگشت سرمایه زیاد، سرمایه گذاری میکنند. شما نمیتوانید یک سرمایه گذار اهل ریسک را برای کسب و کارهای کوچک پیدا کنید مگر اینکه آنها ببینند که شما میتوانید به طور چشمگیری آن را گسترش دهید.
1سرمایه گذاران همیشه چیزی را در عوض کارشان میخواهند، بنابراین همه چیز را به آنها واگذار نکنید تا مجبور شوید همیشه تحت کنترل آنها باشید.
5- چه مدت طول میکشد تا سودآور شوم؟
مهم نیست که پنج هفته یا پنج سال است، از خودتان بپرسید چه مدت بعد از راه اندازی کسب وکار میتوانم سودآور شوم؟ این سؤال میتواند یک استارتاپ را از بین ببرد یا اینکه بسازد. پیدا کردن پاسخ این سؤال گاهی اوقات فوق العاده دشوار است. اما اگر مستقیم و با دقت به آن نگاه کنید، میتوانید با اعتماد به نفس کامل به این سؤال پاسخ دهید. با توجه به سؤالات قبلی، باید درک کاملی از مخارج استارتاپ تان داشته باشید.
سپس، شما باید هزینههای عملیاتی خود را شناسایی و محاسبه کنید. با شناسایی هزینههای راهاندازی و عملیاتی، میتوانید یک نقطه سر به سر را با برآورد فروش و مقایسه آن با هزینههایتان، محاسبه کنید. با استفاده از نقطه سر به سر و برآورد فروش، محاسبه کنید که چقدر طول میکشد تا سودآور شوید. محافظه کار باشید. مرحله نهایی این است که ارزیابی کنید که آیا میتوانید قبل از اینکه سودآور شوید، استارتاپ تان را حفظ کرده و نگه دارید. آنگاه، ارزیابی کرده وتصمیم خود را بگیرید.
اگر نقطه سر به سر 5 سال طول بکشد، آیا میتوانید تا آن موقع به کسب و کارتان پول و سرمایه تزریق کنید؟ اگر پاسخ شما خیر است، ایدههای دیگر را دنبال کنید، اما اگر پاسخ شما بله است، برنامههای خود را ادامه دهید. آسایش و اطمینان شما بسیار مهم است.
6- چقدر باید در بازار موجود، خلاق و نو آور باشم؟
پاسخهای زیادی برای این سؤال با توجه به کسب وکار های مختلف، وجود دارد. اما برای نوآوری، باید خلاق و همدل باشید تا نقطه درد بازار را ببینید. شما باید اراده انجام کارهایی را داشته باشید که کس دیگری آن را انجام نداده است یا شاید راه موفقیت دیگری را برای کسب و کارتان به کار بگیرید، برای مثال:
- آیا میتوانید چیزهایی را که شرکت آمازون انجام داده است را برای موفقیت کسب و کار خودتان به کار بگیرید؟
- آیا میتوانید با یک کسب و کار دیگر همکاری کنید و یک موقعیت برد-برد را برای دو طرف ایجاد کنید؟
- آیا میتوانید از چند ایده باهم برای کسب و کارتان استفاده کنید تا محصول یا خدماتی ایجاد کنید که قبل از این دیده نشده است؟
احتمالات بی حدومرزی وجود دارد. شما فقط باید مراقب و خلاق باشید. با نوآوری و تلاش برای انجام کارهای جدید، میتوانید محصولی ایجاد کنید که هم به لحاظ مالی مناسب باشد و هم مشتریان نتوانند در مقابل خرید آن مقاومت کنند.
کارآفرین بودن، ترسناک است. این کار نیاز به فداکاری و کار سخت دارد. اما میتوانید هر چیزی را که در ذهن خود با آن کلنجار میروید، انجام دهید.
اکثر کارآفرینان قبل از سرمایه گذاری، از روی یکی از مراحل یا همه آن میپرند. شروع کسب و کار به اندازه کافی چالش برانگیز است، اما شما با انجام ندادن وظایفتان تان، میزان موفقیت خود را به شدت کاهش میدهید. به همین دلیل است که یک طرح جامع کسب و کار بسیار مفید است. اگرچه روی کاغذ میتوان پولدار شد اما باید امور مالی پایه، بدترین حالت و بهترین حالت را در نظر گرفت.
سؤالات بالا، سؤالات مهمی هستند و باید قبل از راه اندازی کسب و کارتان از خودتان بپرسید. اما قبل از این که غرق تفکر شوید، این را در نظر بگیرید: اداره آمار کار «گزارش بقا تأسیس» میگوید که میزان بقا کلی کسب و کار از زمان تأسیس، 18.8 درصد است. با این حال، نرخ بقا کسب و کارهایی که از سال گذشته جان سالم به در بردهاند، 96 درصد است. گفته میشود که سال به سال، شما شانس موفقیت 96 درصدی دارید.
برای پیوستن به ردیف 18.8 درصد از کسب و کارهایی که در سال اول خود جان سالم به در بردهاند، باید خلاق و حل کننده مشکلات مشتریان خود باشید. این برای شما و برای کسب و کارتان به یاد ماندنی خواهد بود. موفق باشید.