اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
اخبار فناوری برگزیده، منتخب سردبیر و پیشنهاد ویژه سردبیران روکیدا در وب سایت اخبار فناوری روکیدا
تولید تصویر با هوش مصنوعی در حال پیشرفت سریع است. اما همه مدل ها به یک اندازه قوی نیستند. در این مقاله، دو مدل محبوب یعنی ChatGPT و Gemini را با ۷ پرامپت تصویری متفاوت بررسی کردم تا ببینم کدام بهتر عمل می کند.
این تست شامل موضوعاتی مثل منظره های واقعی، مفاهیم انتزاعی، ترکیب سبک ها، دقت فنی و حتی احساسات تصویری بود. هدف این بود که قدرت خلاقیت و تکنیکی هر مدل به چالش کشیده شود. در ادامه، نتیجه هر بخش را بررسی می کنیم.
پرامپت خواسته بود تصویری فوتورئال از خیابان های توکیو در سال ۲۰۷۰ ایجاد شود. تصویری با باران، نورهای نئون، خودروهای پرنده و یک دستگاه فروش حیوانات رباتی.
ChatGPT با تمرکز دقیق، vending machine را با عبارت واضح “ROBOT PETS” نشان داد. این یعنی دستور دقیق پرامپت را اجرا کرده بود.
Gemini هم تصویر خوبی تولید کرد اما روی جزئیات کلیدی تمرکز کمتری داشت.
برنده: ChatGPT
به خاطر توجه به جزئیات مهم خواسته شده.
موضوع این بخش تصویر سازی از “صدای ویولنی که تماما از آب ساخته شده” بود.
ChatGPT تصویر خلاقانه و سورئالی از ویولنی ساخته شده از آب در حال حرکت خلق کرد. پر از احساس و تخیل بود.
Gemini ویولنی واقعی تر و سه بعدی ساخت. اما حس مفهومی آن کمتر بود.
برنده: ChatGPT
به خاطر پرداخت هنری و نزدیک شدن به احساس پرامپت.
در این قسمت از مدل ها خواسته شده بود پوستر فیلمی با عنوان Galactic Samurai بسازند. با خوشنویسی ژاپنی و متن انگلیسی.
ChatGPT پوستری کلاسیک با بافت کاغذی و طراحی قدیمی ارائه داد. خوشنویسی ژاپنی هم خوانا و زیبا بود.
Gemini پوستری مدرن تر با رنگ های براق و ترکیب آینده نگرانه خلق کرد.
برنده: ChatGPT
به خاطر حفظ سبک و حال و هوای قدیمی فیلم های ژانر کلاسیک.
در این تست موضوع “جغد استیم پانک” بود. ترکیبی از واقعیت، جزییات فلزی، چرخ دنده و چشم های نئون.
ChatGPT جغدی با ساختار دقیق، چرخ دنده های زیبا و جزئیات کامل طراحی کرد.
Gemini تصویری جذاب و واقعی خلق کرد اما کمی از سبک کارتونی فاصله گرفت.
برنده: ChatGPT
به دلیل ترکیب موفق سبک مکانیکی و طراحی کارتونی.
اینجا مدل ها باید تصویری فنی از موتور سفینه فضایی رسم می کردند. شامل بخش هایی مثل هسته پلاسما، تهویه و تثبیت کننده گرانش.
ChatGPT تصویری شبیه نقشه مهندسی با برچسب گذاری درست و طراحی قابل باور تولید کرد.
Gemini طراحی خوب و فضایی داشت اما در املای واژه ها اشتباه داشت و چند برچسب مهم را حذف کرده بود.
برنده: ChatGPT
به خاطر دقت بالا و طراحی فنی قابل استفاده.
در این قسمت مدل ها باید مفهوم “نوستالژی” را به تصویر می کشیدند. با المان هایی مثل زمین بازی متروکه، عکس های پولاروید محو شده و غروب رنگ پریده.
ChatGPT تصویری احساسی با تاب پوسیده، سرسره زنگ زده و سکوت فضای متروک ارائه داد.
Gemini تصویری از زمین بازی هنوز سالم و نسبتاً نو ساخت. بیشتر شبیه گذشته نزدیک بود تا خاطره ای قدیمی.
برنده: برابر
اگر ملاک احساسات باشد، ChatGPT جلوتر است. اما Gemini تصویر نوستالژیک واقعی تری ساخت.
موضوع این قسمت یک راکون آشپز در سبک پیکسار بود که در جنگل جادویی استودیوی جیبلی، رامن می پخت. همراه با یک روح آتشین به عنوان دستیار.
ChatGPT تصویری کارتونی، دست ساز و پر از جزئیات رنگارنگ خلق کرد. شخصیت ها واضحا از دنیای پیکسار الهام گرفته شده بودند.
Gemini تصویری سه بعدی و شبیه انیمیشن های سفالی ارائه داد. اما از سبک پیکسار کمی فاصله داشت.
برنده: ChatGPT
به خاطر سبک تصویری قوی و داستان پردازی بصری.
در این بخش از مدل ها خواسته شد تصویر قبلی را بهتر کنند. با اضافه کردن سایه ها و اصلاح تناسب اندام شخصیت ها.
ChatGPT تصویر را با تناسب بهتر، سایه های دقیق و نورپردازی طبیعی ارتقا داد. حرکت دست و صورت راکون طبیعی بود.
Gemini نیز بهبودهایی در تناسب ایجاد کرد. اما شخصیت همچنان کمی شبیه اسباب بازی باقی مانده بود.
برنده: ChatGPT
به دلیل نورپردازی حرفه ای و حفظ سبک هنری تصویر.
در تمام این ۷ تست تصویری و مرحله نهایی، ChatGPT عملکردی منسجم، دقیق و خلاقانه داشت. از پایبندی به دستور پرامپت گرفته تا طراحی هنری، این مدل توانست هم تخیل را به کار گیرد و هم فنی عمل کند.
Gemini در برخی بخش ها از نظر کیفیت و زیبایی بصری قابل احترام بود. اما در بیشتر موارد یا نکات کلیدی را نادیده گرفت یا بیش از حد واقع گرا شد و از تخیل فاصله گرفت.
اگر به دنبال مدلی هستید که هم دقیق دستورها را اجرا کند و هم خلاقانه تصویر بسازد، ChatGPT همچنان انتخاب بهتری است.
تویوتا قرار است به زودی از نسل جدید راو ۴ رونمایی کند. خودرویی که سال هاست در صدر فروش شاسی بلندهای آمریکا قرار دارد. تنها در سال گذشته، بیش از ۴۷۵ هزار دستگاه از این کراس اوور در آمریکا فروخته شده است. این عدد آن را بالاتر از خودروهایی مثل کمری و کرولا قرار می دهد.
با وجود اینکه طراحی کنونی راو ۴ قدیمی شده، اما فروش آن همچنان صعودی بوده است. به طوری که در مقایسه با سال قبل، رشد ۹.۳ درصدی داشته و برای هشتمین سال پیاپی عنوان پرفروش ترین شاسی بلند آمریکا را به خود اختصاص داده است. تویوتا باید در معرفی مدل جدید بسیار با احتیاط عمل کند.
در نگاه اول، تویوتا اشاره مستقیمی به نام راو ۴ در تصاویر جدید نکرده است. اما همه چیز از طراحی بدنه گرفته تا چراغ ها، با همان نمونه آزمایشی که چند ماه پیش در دیترویت دیده شد، مطابقت دارد. خودرویی که به نظر می رسید نسخه نهایی برای تولید باشد.
تصاویر هوایی منتشر شده، این خودرو را در موقعیت های مختلفی مثل جاده برفی، مسیرهای پر پیچ و خم و حتی در محله های مسکونی نشان می دهند. این یعنی تویوتا قصد دارد تاکید کند که نسل جدید راو ۴ آماده استفاده در هر محیطی است. از شهر گرفته تا طبیعت.
در همین حال، تصاویر جدیدی از کابین نیز منتشر شده که فضای داخلی را تا حدی نمایش می دهد. به نظر می رسد طراحی داخلی نیز در مسیر مدرن تر شدن قرار گرفته است.
تصاویر جاسوسی قبلی نشان می دادند که طراحی جدید، کمی بدنه را بزرگ تر کرده است. ظاهر خودرو حالا ایستاده تر به نظر می رسد و احتمال افزایش فضای سر و فضای صندوق وجود دارد.
خطوط بدنه هم تمیزتر شده اند و زاویه های بیشتری در طراحی دیده می شود. یک پنجره سهگوش بزرگ تر در قسمت عقب و چراغ هایی با طراحی C شکل، از دیگر نشانه های زبان طراحی جدید تویوتا در این مدل هستند.
تویوتا تایید کرده که رونمایی رسمی از نسل جدید راو ۴ در تاریخ ۲۰ مه انجام می شود. احتمالا تا آن زمان چند تصویر تبلیغاتی دیگر نیز منتشر خواهد شد. تولید نسخه های بازار آمریکا احتمالا در کارخانه تویوتا در ایالت کنتاکی انجام می شود.
بر اساس برخی گزارش ها، این تصمیم برای دور زدن تعرفه های دوران ریاست جمهوری ترامپ گرفته شده است. اگر این برنامه نهایی شود، آغاز تولید در این کارخانه تا سال ۲۰۲۷ به تعویق خواهد افتاد. با این حال، مدل ۲۰۲۶ ممکن است پیش از آن وارد بازار شود.
در مورد پیشرانه ها، انتظار می رود تویوتا همچنان نسخه های هیبریدی و پلاگین هیبرید را حفظ کند. هنوز مشخص نیست که آیا مدل بنزینی پایه در بازار آمریکا حذف می شود یا خیر. اگر چنین شود، قیمت مدل پایه نسبت به گذشته بیشتر خواهد بود.
در حال حاضر، نسخه هیبریدی راو ۴ مدل ۲۰۲۵ با قیمت پایه ۳۳۶۹۵ دلار فروخته می شود. این مبلغ تقریبا ۳۰۰۰ دلار بیشتر از نسخه بنزینی است.
راو ۴ شاید هیجان انگیزترین مدل تویوتا نباشد. اما همین فروش بالا باعث شده تویوتا بتواند بودجه ساخت مدل های خاص مثل GR86 یا GR کرولا را تامین کند. حتی بحث بازگشت مدل های کلاسیکی مثل سلکا هم بدون فروش موفق این خودروها ممکن نبود.
تویوتا با نسل جدید راو ۴ می خواهد موقعیت خود را در بازار شاسی بلندها حفظ کند. به نظر می رسد طراحی جدید، امکانات مدرن و تمرکز بر تنوع کاربری، برگ برنده این نسل جدید باشد. حال باید دید آیا نسل ششم هم می تواند موفقیت سال های گذشته را تکرار کند یا نه.
فیلم نوناز در نتفلیکس به خاطر داستان گرم، مادربزرگ های آتشین و فضای صمیمی به سرعت محبوب شد. این فیلم ترکیبی از عشق، غذا و فرصت دوباره است. نقش اصلی را وینس وان بازی می کند که در نقش پسری داغدار وارد دنیای رستوران داری می شود. همراه او جمعی از بازیگران مطرح مثل سوزان ساراندون، تالیا شایر و لورین براکو در نقش مادربزرگ هایی جذاب ظاهر شده اند که دل مخاطب را می برند.
اگر بعد از دیدن این فیلم دلتان خواست فیلمی مشابه با همان حال و هوا ببینید، این پنج پیشنهاد مخصوص شماست.
فیلم “Chef” یا شف داستان یک آشپز سرخورده به نام کارل است. او شغلش را در یک رستوران لوکس از دست می دهد. برای شروع دوباره، تصمیم می گیرد یک کامیون غذا راه بیندازد و همراه پسرش راهی سفر شود.
این فیلم درباره آشتی با خود، بازسازی رابطه پدر و پسر و دوباره عاشق شدن به آشپزی است. هر صحنه از فیلم پر از غذاهای وسوسه کننده است. موسیقی جذاب هم شما را همراهی می کند. اگر نوناز شما را به فکر پختن انداخت، شف شما را به آشپزخانه می برد.
فیلم “Julie & Julia” ماجرای دو زن در دو دوره زمانی متفاوت است. یکی جولیای معروف یعنی جولیا چایلد که در پاریس دهه ۵۰ میلادی هنر آشپزی را کشف می کند. دیگری زنی امروزی به نام جولی که تصمیم می گیرد تمام غذاهای کتاب جولیا را بپزد و از روزمرگی فرار کند.
هر دو زن با اشتیاق و قدرت به آشپزی نگاه می کنند. نتیجه فیلمی خوش طعم، پر از لحظات بانشاط و درس های ساده زندگی است. اگر به دنبال فیلمی الهام بخش با محوریت غذا و زنان قوی هستید، این یکی انتخاب خوبی است.
فیلم “Little Italy” یا ایتالیای کوچک یک داستان عاشقانه ساده و پر از موقعیت های بامزه است. داستان درباره دو دوست قدیمی است که عاشق هم می شوند اما خانواده هایشان دشمن هم هستند. علت دشمنی هم رقابت میان دو پیتزافروشی قدیمی است.
فیلم پر از صحنه های خنده دار، دیالوگ های پیش بینی پذیر اما دلنشین و فضای پررنگ ایتالیایی است. شاید شاهکار نباشد اما همان فیلمی است که وقتی دنبال چیزی سبک و سرگرم کننده هستید باید تماشا کنید. مخصوصا اگر عاشق پیتزا باشید.
فیلم “Big Night” از آن فیلم هایی است که هر علاقه مند به غذا و رستوران داری باید ببیند. داستان درباره دو برادر ایتالیایی به نام های پریمو و سکندو است که رستوران کوچک اما باکیفیتی دارند. اما رستوران در آستانه ورشکستگی است و آن ها تصمیم می گیرند یک شب خاص با یک منوی بی نظیر برگزار کنند تا آینده رستوران را نجات دهند.
فیلم پر از احساس، تلاش، شور و واقعیت های تلخ و شیرین دنیای آشپزی است. مثل نوناز، اینجا هم خانواده، عشق و غذا در مرکز توجه قرار دارند. اگر دنبال فیلمی هستید که شما را به فکر فرو ببرد، این یکی را حتما تماشا کنید.
فیلم “Couples Retreat” شاید ارتباط مستقیمی با دنیای غذا یا رستوران نداشته باشد اما وینس وان در آن نقش دارد و حس و حال شاد فیلم نوناز را تا حدی در خود دارد.
در این فیلم چند زوج به یک اقامتگاه گرمسیری می روند تا رابطه هایشان را تقویت کنند. اما سفر آرام آن ها تبدیل به دوره ای پر از چالش های عاطفی و لحظات طنزآمیز می شود.
اگر دنبال فیلمی شاد، سبک اما پر از پیام های ریز درباره رابطه و زندگی هستید، این گزینه خوبی برای یک شب دلپذیر است.
در پایان اگر فیلم نوناز شما را با دنیای غذا، خانواده و عشق همراه کرد، این پنج فیلم هم می توانند همان حال خوب را برایتان تکرار کنند. هر کدام سبک خاص خود را دارند اما وجه اشتراکشان همان حس صمیمیت و گرمای انسانی است که در دل داستان های ساده جریان دارد.
بعد از ماه ها شایعه و تصاویر لو رفته، بالاخره گوشی Galaxy S25 Edge به صورت رسمی معرفی شد. پیش فروش آن هم آغاز شده و حالا وقت تصمیم گیری است. آیا باید این گوشی باریک و خاص را بخریم؟ یا بهتر است به سراغ گزینه های دیگر برویم؟
ما هنوز بررسی کامل و نهایی این گوشی را انجام نداده ایم. اما از تجربه اولیه می توانیم به چند نکته مثبت و منفی آن اشاره کنیم که ممکن است در انتخاب به شما کمک کند.
این گوشی فقط ۵.۸ میلی متر ضخامت دارد. یعنی حدود ۲.۵ میلی متر باریک تر از مدل Ultra. وقتی دو گوشی را کنار هم بگذاری، این تفاوت کاملا قابل دیدن است.
در عین حال، وزن گوشی فقط ۱۶۳ گرم است. یعنی به اندازه مدل معمولی S25، در حالی که نمایشگر آن بسیار بزرگ تر است.
با وجود بدنه بسیار نازک، مقاومت گوشی پایین نیامده. بدنه تیتانیومی و شیشه Gorilla Glass Ceramic 2 باعث شده دستگاه همچنان مقاوم و قابل اعتماد باشد.
این گوشی یکی از معدود گوشی های سامسونگ با دوربین اصلی ۲۰۰ مگاپیکسلی است. مثل مدل Ultra.
با توجه به تجربه ما از دوربین مدل Ultra، باید منتظر عکس های با جزئیات بالا و رنگ های زنده باشیم.
علاوه بر سخت افزار، پردازشگر تصویری ProVisual هم در این مدل استفاده شده. همچنین قابلیت هایی مثل عکاسی در شب و فیلم برداری LOG برای محدوده دینامیکی بالا هم در دسترس هستند.
با اینکه طراحی این گوشی باریک است، اما صفحه نمایش آن کوچک نشده. اندازه نمایشگر ۶.۷ اینچ و از نوع QHD+ است. نرخ تازه سازی هم به صورت تطبیقی تا ۱۲۰ هرتز می رسد.
همین پنل در مدل S25 Plus هم استفاده شده. روشنایی نهایی هنوز مشخص نیست، اما اگر به مدل Ultra نزدیک باشد، احتمالا کیفیت نمایشگر عالی خواهد بود.
این گوشی در نسخه پایه با ۲۵۶ گیگابایت حافظه داخلی عرضه می شود. همانند مدل های Plus و Ultra.
در زمان پیش خرید، سامسونگ یک پیشنهاد وسوسه انگیز دارد. اگر گوشی را پیش خرید کنید، بدون پرداخت اضافه، نسخه ۵۱۲ گیگابایتی را دریافت می کنید. یعنی با همان قیمت ۱۰۹۹ دلار، دو برابر حافظه.
سامسونگ در سری S25 تمرکز زیادی روی هوش مصنوعی داشته. و این مدل هم به طور کامل از همه قابلیت های Galaxy AI پشتیبانی می کند.
از جمله قابلیت Now Brief که اطلاعات روزانه را متناسب با عادت های کاربر نمایش می دهد. یا استفاده از دستیار Gemini برای مدیریت اپلیکیشن ها و انجام کارها در چند برنامه مختلف.
سامسونگ اعلام کرده که این گوشی هم مثل بقیه مدل های سری S25 تا ۷ سال به روزرسانی نرم افزاری و امنیتی دریافت خواهد کرد. یعنی اگر گوشی را سال ها نگه دارید، همچنان به روز خواهد ماند.
برای رسیدن به طراحی باریک، سامسونگ مجبور شده برخی امکانات را حذف کند. یکی از آن ها لنز تله فوتو است.
در حالی که حتی مدل ارزان تر S24 FE هم لنز زوم دارد، S25 Edge از آن بی بهره است.
سامسونگ می گوید که سنسور ۲۰۰ مگاپیکسلی با کراپ کردن تصویر، زوم ۲ برابری با کیفیت اپتیکی ارائه می دهد. اما بیشتر از آن، کیفیت کاهش می یابد. این گوشی تا ۱۰ برابر زوم دیجیتال دارد. اما به پای گوشی هایی با لنز اختصاصی نمی رسد.
همچنین برای عکاسی از آسمان شب، نبود لنز تله فوتو یک نقطه ضعف بزرگ محسوب می شود.
با وجود طراحی باریک، سامسونگ مجبور شده از باتری ۳۹۰۰ میلی آمپر ساعتی استفاده کند. این ظرفیت در مقایسه با نمایشگر ۶.۷ اینچی کم است.
برای مقایسه، مدل S25 Plus با همین اندازه نمایشگر، باتری ۴۹۰۰ میلی آمپر ساعتی دارد. حتی مدل معمولی S25 هم باتری بزرگ تری دارد.
شاید بهینه سازی ها بتوانند مصرف را کاهش دهند. اما فعلا انتظار طول عمر بالا از این باتری نداریم.
قیمت پایه گوشی ۱۰۹۹ دلار است. این عدد برای خیلی ها بالا است. مخصوصا وقتی مدل Ultra با ۱۲۹۹ دلار امکانات بیشتری مثل باتری بزرگ تر و دوربین زوم دارد.
مدل S25 Plus هم با قیمت کمتر، لنز زوم و باتری بهتر دارد. در واقع، سامسونگ روی خاص بودن طراحی نازک حساب کرده است. اما برخی کاربران ممکن است امکانات بیشتر را ترجیح دهند.
اپل در آستانه برگزاری رویداد WWDC، مجموعه ای از قابلیت های دسترسی تازه را برای iPhone، iPad، Mac، Apple Watch و Apple Vision Pro معرفی کرده است. این ویژگی ها قرار است با انتشار iOS 19 و macOS 16 در اختیار کاربران قرار بگیرند.
امسال چهل سال از شروع فعالیت اپل در زمینه دسترسی پذیری می گذرد. اپل بخش اختصاصی برای خدمات به افراد دارای معلولیت را از سال ۱۹۸۵ راه اندازی کرده بود.
تیم کوک، مدیرعامل اپل، اعلام کرده: “دسترس پذیری بخشی از هویت اپل است. ما تلاش می کنیم فناوری را برای همه قابل استفاده کنیم و به این مسیر ادامه می دهیم.”
یکی از قابلیت های مهمی که در iOS 19 معرفی می شود، بخش جدیدی در اپ استور است. این بخش با نام برچسب های دسترسی پذیری شناخته می شود و مشابه برچسب های حریم خصوصی عمل می کند.
در این قسمت کاربران می توانند پیش از نصب هر اپلیکیشن، ببینند آن برنامه از چه ویژگی های دسترسی پشتیبانی می کند. این شامل VoiceOver، بزرگ نمایی متن، کنتراست بالا، کنترل با صدا، کاهش حرکت و زیرنویس ها می شود.
این قابلیت باعث شفافیت بیشتر می شود و افراد می توانند اپلیکیشن های مناسب خود را راحت تر انتخاب کنند.
اپل قرار است برنامه ذره بین یا همان Magnifier را به مک هم بیاورد. این برنامه از سال ۲۰۱۶ روی آیفون و آیپد فعال بود و حالا به macOS 16 هم خواهد آمد.
با استفاده از این ابزار، کاربران کم بینا می توانند اطراف خود را بزرگ نمایی کرده و متن ها یا اشیا را راحت تر ببینند. برای استفاده از آن، کافی است آیفون یا یک دوربین USB را به مک وصل کنی.
کاربر می تواند تصویر را بزرگ کند، زاویه دید را تغییر دهد، کنتراست و رنگ ها را تنظیم کند و حتی نوشته های محیط را تشخیص دهد. مثلا می شود یک تخته وایت برد را در کلاس بزرگ نمایی کرد و متن های نوشته شده روی آن را روی مک خواند.
قابلیت جدیدی به نام Accessibility Reader به دستگاه ها اضافه می شود. این ابزار برای کاربرانی طراحی شده که دچار اختلالاتی مثل نارساخوانی یا ضعف بینایی هستند.
کاربر می تواند با این ابزار فونت، رنگ، فاصله بین خطوط و نحوه نمایش متن را به دلخواه خود تنظیم کند. حتی قابلیت خواندن صوتی متن هم در آن وجود دارد. این ویژگی در تمام سیستم عامل ها مثل iOS، iPadOS، macOS و VisionOS در دسترس خواهد بود.
اپل حالا می خواهد دستگاه های خود را به یک دفتر یادداشت کامل بریل تبدیل کند. کاربران می توانند با دستگاه بریل یا صفحه نمایش بریل متصل شده، اپلیکیشن ها را باز کنند، یادداشت برداری کنند یا محاسبات علمی را با فرمت بریل انجام دهند.
همچنین فایل های BRF هم قابل باز شدن هستند و می توانند از قابلیت Live Captions برای نمایش متون در لحظه روی نمایشگر بریل استفاده کنند.
در نسخه جدید watchOS 11، اپل ویژگی Live Listen را به اپل واچ می آورد. این ویژگی قبلا فقط در آیفون فعال بود و با میکروفن گوشی صدای اطراف را به ایرپاد یا سمعک منتقل می کرد.
حالا با اضافه شدن آن به اپل واچ، کاربران می توانند صدای محیط را بهتر بشنوند، پخش آن را کنترل کنند و حتی متن صحبت ها را به صورت زنده روی صفحه ساعت ببینند.
ویژگی های دسترسی جدیدی هم برای Apple Vision Pro معرفی شده است. مثلا افراد نابینا یا کم بینا می توانند با بزرگ نمایی دوربین اصلی، محیط اطراف را بهتر ببینند.
همچنین سیستم Live Recognition می تواند محیط اطراف را توضیح دهد، اشیا را پیدا کند و حتی متن ها را بخواند. توسعه دهندگان هم می توانند با API جدید، به دوربین اصلی دسترسی داشته باشند و قابلیت هایی مثل اپلیکیشن Be My Eyes را در دستگاه پیاده سازی کنند.
قابلیت Personal Voice که اولین بار در iOS 17 معرفی شد، حالا در نسخه جدید بسیار پیشرفته تر شده است. قبلا باید ۱۵۰ جمله ضبط می شد تا مدل صوتی آموزش ببیند، اما در iOS 19 فقط کافی است ۱۰ جمله ضبط شود و کمتر از یک دقیقه طول می کشد.
اپل می گوید صدای نهایی بسیار طبیعی تر و روان تر شده است. همچنین این قابلیت حالا از زبان اسپانیایی مکزیکی هم پشتیبانی می کند.
امسال اپل لیست بلندی از به روز رسانی ها دارد. از جمله بهبود در Eye Tracking، صداهای پس زمینه، تشخیص صدا، کنترل با سر و پشتیبانی از رابط های مغزی برای کنترل دستگاه بدون حرکت فیزیکی.
کاربران حالا می توانند صداهای پس زمینه را شخصی سازی کنند، EQ تنظیم کنند یا مدت زمان پخش را مشخص کنند.
تشخیص صدا حالا نام افراد را هم تشخیص می دهد. اگر کسی نام کاربر را صدا کند، دستگاه آن را اعلام می کند.
کنترل با صدا حالا از زبان های بیشتری مثل کره ای، عربی، ترکی، ایتالیایی، اسپانیایی، چینی، انگلیسی سنگاپور و روسی پشتیبانی می کند.
در CarPlay هم حالا می توان متن ها را بزرگ تر کرد. همچنین اگر نوزادی گریه کند یا بوق یا آژیر شنیده شود، این صداها به راننده ناشنوا اطلاع داده می شوند.
قابلیت جدیدی هم اضافه شده به نام Share Accessibility Settings که به کاربران امکان می دهد تنظیمات دسترسی خود را موقت روی دستگاه دیگری فعال کنند.
امسال گوگل تصمیم گرفته ساختار رویداد I/O را تغییر دهد. به جای اینکه همه چیز در یک ارائه بزرگ جمع شود، بخشی از آن را جدا کرده است. برای اولین بار، گوگل بخش مربوط به اندروید را با عنوان “Android Show” یک هفته زودتر و به صورت مستقل برگزار می کند.
این رویداد قرار است در تاریخ ۱۳ می برگزار شود. گوگل گفته در این برنامه، کاربران اولین کسانی خواهند بود که از تجربه های جدید اندروید باخبر می شوند. انتظار داریم در این رویداد، نسخه جدید سیستم عامل یعنی اندروید ۱۶ به طور رسمی معرفی شود.
با توجه به اینکه این رویداد مخصوص اندروید است، تقریبا قطعی است که اندروید ۱۶ در مرکز توجه قرار دارد. نسخه بتای اندروید ۱۶ زودتر از همیشه منتشر شد و خیلی از ویژگی ها از حالا لو رفته اند.
اما نسخه بتا فقط بخشی از ماجرا را نشان می دهد. گوگل در رویداد Android Show می تواند از قابلیت های جدیدتری هم رونمایی کند. مخصوصا ویژگی هایی که قرار است در به روزرسانی های آینده و سری جدید پیکسل اضافه شوند.
طبق شایعات، طراحی رابط کاربری اندروید ۱۶ کمی تغییر کرده است. گوگل ممکن است دلیل این طراحی های جدید و حتی رنگ بندی های خاص را هم توضیح دهد.
مهم تر از همه، احتمال دارد گوگل تاریخ دقیق انتشار نسخه نهایی اندروید ۱۶ را اعلام کند. تا امروز معمولا فقط بازه زمانی مبهمی گفته می شد. اما حالا با توجه به انتشار زودتر نسخه آزمایشی، ممکن است گوگل تاریخ مشخصی اعلام کند.
یکی دیگر از بخش های مهم این رویداد، معرفی رسمی اندروید XR خواهد بود. این نسخه خاص از اندروید برای دستگاه های واقعیت ترکیبی طراحی شده است. گفته می شود سامسونگ قصد دارد در سال جاری هدست Project Moohan را با این سیستم عامل عرضه کند.
بنابراین این رویداد آخرین فرصت گوگل است که اندروید XR را با جزئیات کامل معرفی کند. از جمله نحوه کارکرد، نوع کنترلرها، تعامل با حرکات دست یا ابزارهای خارجی و همچنین نحوه اجرای اپلیکیشن ها.
همه این ها باید از طرف خود گوگل توضیح داده شود تا کاربران و توسعه دهندگان به آینده این سیستم عامل امیدوار باشند. اندروید XR اگر به درستی پشتیبانی نشود، ممکن است سرنوشت سیستم عامل هایی مثل ویندوزفون را تکرار کند.
گرچه بخش اصلی معرفی هوش مصنوعی در رویداد اصلی I/O در تاریخ ۲۰ می برگزار می شود، اما نمی توان درباره اندروید صحبت کرد و نامی از Gemini نبرد.
Gemini در چند سال اخیر به بخشی جدایی ناپذیر از اندروید تبدیل شده. انتظار داریم گوگل در Android Show از ویژگی های تازه این چت بات هم پرده بردارد.
شاید نسخه جدید Gemini Live معرفی شود یا ابزارهای هوش مصنوعی به شکل عمیق تری در سیستم عامل ادغام شوند. مخصوصا وقتی اپل با سیستم Visual Intelligence در حال رقابت است، گوگل هم باید چیزی برای نمایش داشته باشد.
گفته می شود Gemini قرار است به Android Auto هم اضافه شود. اگر این اتفاق بیفتد، احتمالا نسخه Automotive نیز از این قابلیت بهره خواهد برد. شاید حتی شاهد حضور Gemini در ساعت های Wear OS هم باشیم. کاربران مدت هاست منتظر جایگزینی برای Google Assistant هستند.
با اینکه برخی کاربران منتظر معرفی سخت افزار جدید در این رویداد هستند، باید گفت که نباید چنین انتظاری داشت. به جز پروژه موهان سامسونگ، احتمال معرفی سخت افزار جدید خیلی کم است.
مدل Pixel 9a چند ماه قبل معرفی شد و فعلا خبری از مدل بعدی تبلت یا ساعت های جدید گوگل نیست. حتی اگر Pixel 10 یا Pixel Watch 4 در راه باشند، گوگل آن ها را احتمالا برای تابستان نگه داشته.
همچنین نباید انتظار معرفی عمیق درباره هوش مصنوعی داشته باشیم. گوگل بیشتر اطلاعات تخصصی درباره AI را برای رویداد اصلی کنار گذاشته است.
با این حال، چون هوش مصنوعی اکنون بخشی مهم از اندروید است، نمی توان انتظار داشت که به کلی نادیده گرفته شود. گوگل در این رویداد بیشتر روی تاثیر Gemini در اپلیکیشن ها و سیستم عامل تمرکز خواهد کرد. اطلاعات دقیق تر درباره الگوریتم ها، مدل ها و آموزش ها احتمالا در هفته بعد بیان می شوند.
تا حالا فکر کرده ای حرف G در ChatGPT یعنی چه؟ اگر گفتی “Generative” یعنی “مولد”، درست حدس زدی.
ابزارهایی مثل ChatGPT، Gemini، Copilot مایکروسافت و Claude همگی زیرمجموعه ای از یک نوع خاص از هوش مصنوعی هستند. این نوع خاص را هوش مصنوعی مولد می نامیم.
اما دقیقا منظور از هوش مصنوعی مولد چیست؟ چه فرقی با انواع دیگر هوش مصنوعی دارد؟ چطور کار می کند؟ در ادامه این سوال ها را به زبان ساده جواب می دهیم.
اگر بخواهیم خیلی ساده توضیح دهیم، هوش مصنوعی مولد به نوعی از هوش مصنوعی گفته می شود که می تواند چیزهای جدید تولید کند. مثلا متن، تصویر، کد، موسیقی یا ویدیو.
این مدل ها با یاد گرفتن الگوهایی از داده های قبلی، خروجی های تازه ای می سازند که طبیعی و واقعی به نظر می رسند. مدل هایی مثل ترنسفورمرها و GANها پایه اصلی این سیستم ها هستند. به همین دلیل هم می توانند در هنر، طراحی، نویسندگی و خیلی زمینه های خلاقانه دیگر استفاده شوند.
اگرچه عبارت “هوش مصنوعی مولد” واژه ای تازه است، اما ریشه این ایده به دهه ۱۹۵۰ برمی گردد. جایی که آرتور ساموئل اصطلاح “یادگیری ماشینی” را باب کرد. اما جهش واقعی این حوزه از حدود یک دهه پیش شروع شد. زمانی که “ایان گودفلو” مدل GAN را معرفی کرد و پس از آن هم گوگل در سال ۲۰۱۷ معماری ترنسفورمر را عرضه کرد. همین مدل پایه ابزارهایی مثل ChatGPT و Midjourney شده است.
اگر تا حالا از ChatGPT یا Gemini چیزی خواسته ای، مثلا نوشتن یک ایمیل، پیدا کردن رستوران، ساختن آهنگ یا طراحی لوگو، پس تو هم از هوش مصنوعی مولد استفاده کرده ای.
این مدل ها هم برای سرگرمی مناسب اند، هم برای کار حرفه ای. از نوشتن شعر و خلق عکس گرفته تا طراحی محصول، تحلیل داده و حتی کشف دارو.
در شبکه های اجتماعی هم ترندهایی مثل تبدیل سگ به انسان یا ساخت فیگور اکشن از چهره خودت با همین فناوری ممکن شده اند.
اما در کنار کاربردهای مفید، این فناوری گاهی سوء استفاده هم شده است. مثلا ساخت دیپ فیک، انتشار اطلاعات جعلی یا تولید تصاویر غیراخلاقی. این نگرانی ها بیشتر هم می شوند چون استفاده از این مدل ها خیلی ساده شده و خروجی آن ها واقعی تر از همیشه به نظر می رسد.
اگر بخواهیم خیلی ساده توضیح بدهیم، این مدل ها دو کار اصلی انجام می دهند.
اولین مرحله، آموزش است. یعنی مدل با استفاده از مجموعه های عظیم داده مثل متن، تصویر، کد یا صفحات وب، الگوها را یاد می گیرد. مثلا اگر صد رمان ترسناک به مدل بدهیم، با بررسی شباهت ها، سبک نوشتن، موضوعات و ساختار داستان را درک می کند.
در مرحله بعد، با همین آموخته ها شروع به تولید محتوای جدید می کند. مثلا وقتی از ChatGPT می خواهی یک برنامه سفر بنویسد، با توجه به داده هایی که دارد و با کمک احتمال آماری، پاسخ را می سازد.
اگر خروجی، متن باشد، مدل کلمه به کلمه جلو می رود و بهترین گزینه را انتخاب می کند. اگر تصویر باشد، مدل های تصویری بر اساس رنگ، فرم و ترکیب، تصویر جدیدی می سازند. مثلا اگر از Midjourney بخواهی یک کمیک استریپ بسازد، از هزاران تصویری که قبلا دیده استفاده می کند تا خروجی متناسب با خواسته تو بسازد.
گاهی این واژه ها با هم قاطی می شوند اما تفاوت دارند. هوش مصنوعی یک مفهوم کلی است. هوش مصنوعی مولد یکی از شاخه های آن است که محتوای تازه تولید می کند.
مثلا کامپیوتر Deep Blue از شرکت IBM که در سال ۱۹۹۷ قهرمان شطرنج جهان را شکست داد، از نوع هوش مصنوعی نمادین بود. این سیستم می توانست بازی را تحلیل کند و تصمیم بگیرد، اما هیچ چیز جدیدی تولید نمی کرد. بنابراین، جزو هوش مصنوعی مولد نیست.
یا مثلا سیستم های تشخیص چهره در گوشی یا ابزارهای فیلتر کردن ایمیل های اسپم هم از نوع هوش مصنوعی غیرمولد هستند. این مدل ها فقط دسته بندی می کنند نه تولید.
در نتیجه، چت بات هایی مثل ChatGPT و Claude به شکل دقیق تر، نمونه هایی از هوش مصنوعی مولد هستند.
یکی از بزرگ ترین مشکلات این مدل ها، محتوایی است که روی آن ها آموزش دیده اند. اگر داده ها اشتباه باشند، خروجی هم اشتباه خواهد بود. به این خطاها اصطلاحا “توهم” گفته می شود.
مثلا وقتی اینترنت پر از اطلاعات نادرست باشد، مدل هم ممکن است همان اشتباه ها را تکرار کند. حتی گاهی مدل ها باعث تقویت کلیشه ها می شوند. مثلا ممکن است مدل، شغل پرستار را همیشه زنانه و مدیرعامل را مردانه نمایش دهد.
دانشگاه ها با مشکل جدی درگیر شده اند. چون بعضی دانشجوها مقاله یا پایان نامه را به کمک همین مدل ها می نویسند. در صنعت سرگرمی هم بحث زیاد است که آیا این فناوری می تواند نویسنده یا بازیگر یا طراح را کنار بزند یا نه.
در هر صورت، هوش مصنوعی مولد ابزار قدرتمندی است. اما باید با دقت، قانون گذاری و آگاهی از آن استفاده شود.
اگرچه Copilot به اندازه ChatGPT کامل نیست اما در بعضی ویژگی ها عملکرد بهتری دارد. به جای انتخاب یکی از آن ها، بهتر است بدانید که هر کدام برای چه کاری مناسب هستند. Copilot در برخی موقعیت ها انتخاب بهتری از ChatGPT است.
یکی از تفاوت های مهم، توانایی Copilot در خواندن تصاویر و فایل های PDF است. در تست های مختلف دیده شده که این ابزار سریع تر از ChatGPT محتوای تصاویر و فایل ها را تحلیل می کند.
وقتی فایلی را در Copilot آپلود می کنید، زمان زیادی لازم نیست تا خلاصه و توضیح آن را ببینید. توضیحات آن معمولا دقیق و قابل اتکا هستند.
در حالی که ChatGPT برای تحلیل های عمیق تر مثل جستجوی معکوس تصویر بهتر عمل می کند، اما برای خواندن کلی PDF ها و تصاویر، Copilot انتخاب خوبی است.
Copilot Labs مجموعه ای از ابزارهای جانبی است که تجربه استفاده را جذاب تر می کند. یکی از این ابزارها، Copilot Podcasts است. با آن می توانید اپیزود صوتی در مورد موضوعات دلخواه خود بسازید. اگر نمی دانید چه چیزی گوش دهید، این گزینه مفید است.
در بخش Labs، ابزار Copilot Vision نیز وجود دارد. این ابزار روی مرورگر Edge و ویندوز هم کار می کند. می توانید از آن برای پیشنهاد در کارهایی مانند ویرایش عکس استفاده کنید.
همچنین امکانات دیگری مثل تجربه های گیمینگ هم در این بخش قرار گرفته اند که هر کدام جذابیت خاصی دارند.
یکی از دلایل مهم استفاده از Copilot، طراحی ساده و مرتب آن است. رابط کاربری Copilot شلوغ نیست و کار با آن آسان است.
در مکالمه های طولانی هم احساس سردرگمی نخواهید داشت. رنگ های متضاد و منوی ساده باعث می شود راحت تر میان مکالمه ها جابجا شوید.
در حالی که Copilot هنوز جای اضافه شدن قابلیت های بیشتر دارد، همین تجربه کاربری روان باعث محبوبیت آن شده است.
وقتی فقط دنبال پاسخ های ساده نیستید و می خواهید عمیق تر کار کنید، ابزار Pages در Copilot به دردتان می خورد. این ابزار مخصوص تولید محتوا، ایده پردازی یا ویرایش است.
ابتدا متن یا موضوع دلخواه را وارد می کنید. سپس Copilot پاسخ می دهد. شما می توانید پیشنهاد آن را تایید یا رد کنید. همه چیز در اختیار شماست.
با استفاده از Pages می توانید راحت تر فکر کنید، طرح اولیه بنویسید یا ایده های خام را شکل دهید.
اگر حس می کنید ایده ای در ذهن ندارید، Copilot برایتان موضوعاتی را پیشنهاد می دهد. بخشی به نام Topics I thought you’d enjoy وجود دارد که براساس علایق شما طراحی شده است.
در این بخش، موضوعاتی نمایش داده می شوند که ممکن است به آن ها علاقه داشته باشید. اگر هنوز هم ذهن تان خالی است، به سراغ بخش Need inspiration بروید.
در پایین صفحه هم بخشی به نام Ideas to explore وجود دارد که شامل پیشنهادهای انتزاعی تر و عمیق تر است. همه این پیشنهادها در بخش Discover قابل دسترسی هستند.
یکی از نقاط قوت اصلی Copilot، ادغام فوق العاده با برنامه های مایکروسافت است. این ابزار با مجموعه Microsoft 365 مثل ورد، پاورپوینت و اکسل به خوبی کار می کند.
در پاورپوینت می توانید از Copilot برای نوشتن یا اصلاح اسلایدها استفاده کنید. اگر برای مدرسه یا کار نیاز به ارائه دارید، این ابزار کمک بزرگی است.
در اکسل هم می توانید فرمول های پیچیده را با کمک Copilot بسازید. حتی می توانید تحلیل عمیق داده ها را به آن بسپارید. اگر از گوگل شیت به اکسل مهاجرت می کنید، Copilot دلیل خوبی برای این انتخاب است.
در برنامه Outlook نیز Copilot به شما کمک می کند ایمیل ها را سریع تر بخوانید. با خلاصه کردن ایمیل ها، زمان زیادی صرفه جویی می شود.
در شروع گفتگو، Copilot پیشنهادهایی ارائه می دهد که بسیار بهتر از پیشنهادهای ChatGPT هستند. ChatGPT اغلب سوالات کلی و عمومی می پرسد. اما Copilot دقیقا می گوید که آیا می خواهید ایده پردازی کنید یا یک آزمون کوچک بگیرید.
این سبک از سوال پرسیدن باعث می شود راحت تر وارد موضوع شوید. همچنین Copilot در ادامه هم پیشنهادهای خوبی می دهد. این ویژگی شبیه به Perplexity عمل می کند. گرچه ChatGPT هم حالا سوالات دنبال دار بیشتری می پرسد، اما داشتن یک پیشنهاد از پیش آماده همیشه مفید است.
Copilot شاید همه ویژگی های ChatGPT را نداشته باشد، اما در بخش هایی عملکردی بهتر و ساده تر ارائه می دهد. قابلیت هایی مثل ابزار Pages، پیشنهاد موضوع، و هماهنگی با برنامه های آفیس باعث می شوند این ابزار برای بسیاری کاربران مفید باشد.
اگرچه Copilot به اندازه ChatGPT کامل نیست اما در بعضی ویژگی ها عملکرد بهتری دارد. به جای انتخاب یکی از آن ها، بهتر است بدانید که هر کدام برای چه کاری مناسب هستند. Copilot در برخی موقعیت ها انتخاب بهتری از ChatGPT است.
یکی از تفاوت های مهم، توانایی Copilot در خواندن تصاویر و فایل های PDF است. در تست های مختلف دیده شده که این ابزار سریع تر از ChatGPT محتوای تصاویر و فایل ها را تحلیل می کند.
وقتی فایلی را در Copilot آپلود می کنید، زمان زیادی لازم نیست تا خلاصه و توضیح آن را ببینید. توضیحات آن معمولا دقیق و قابل اتکا هستند.
در حالی که ChatGPT برای تحلیل های عمیق تر مثل جستجوی معکوس تصویر بهتر عمل می کند، اما برای خواندن کلی PDF ها و تصاویر، Copilot انتخاب خوبی است.
Copilot Labs مجموعه ای از ابزارهای جانبی است که تجربه استفاده را جذاب تر می کند. یکی از این ابزارها، Copilot Podcasts است. با آن می توانید اپیزود صوتی در مورد موضوعات دلخواه خود بسازید. اگر نمی دانید چه چیزی گوش دهید، این گزینه مفید است.
در بخش Labs، ابزار Copilot Vision نیز وجود دارد. این ابزار روی مرورگر Edge و ویندوز هم کار می کند. می توانید از آن برای پیشنهاد در کارهایی مانند ویرایش عکس استفاده کنید.
همچنین امکانات دیگری مثل تجربه های گیمینگ هم در این بخش قرار گرفته اند که هر کدام جذابیت خاصی دارند.
یکی از دلایل مهم استفاده از Copilot، طراحی ساده و مرتب آن است. رابط کاربری Copilot شلوغ نیست و کار با آن آسان است.
در مکالمه های طولانی هم احساس سردرگمی نخواهید داشت. رنگ های متضاد و منوی ساده باعث می شود راحت تر میان مکالمه ها جابجا شوید.
در حالی که Copilot هنوز جای اضافه شدن قابلیت های بیشتر دارد، همین تجربه کاربری روان باعث محبوبیت آن شده است.
وقتی فقط دنبال پاسخ های ساده نیستید و می خواهید عمیق تر کار کنید، ابزار Pages در Copilot به دردتان می خورد. این ابزار مخصوص تولید محتوا، ایده پردازی یا ویرایش است.
ابتدا متن یا موضوع دلخواه را وارد می کنید. سپس Copilot پاسخ می دهد. شما می توانید پیشنهاد آن را تایید یا رد کنید. همه چیز در اختیار شماست.
با استفاده از Pages می توانید راحت تر فکر کنید، طرح اولیه بنویسید یا ایده های خام را شکل دهید.
اگر حس می کنید ایده ای در ذهن ندارید، Copilot برایتان موضوعاتی را پیشنهاد می دهد. بخشی به نام Topics I thought you’d enjoy وجود دارد که براساس علایق شما طراحی شده است.
در این بخش، موضوعاتی نمایش داده می شوند که ممکن است به آن ها علاقه داشته باشید. اگر هنوز هم ذهن تان خالی است، به سراغ بخش Need inspiration بروید.
در پایین صفحه هم بخشی به نام Ideas to explore وجود دارد که شامل پیشنهادهای انتزاعی تر و عمیق تر است. همه این پیشنهادها در بخش Discover قابل دسترسی هستند.
یکی از نقاط قوت اصلی Copilot، ادغام فوق العاده با برنامه های مایکروسافت است. این ابزار با مجموعه Microsoft 365 مثل ورد، پاورپوینت و اکسل به خوبی کار می کند.
در پاورپوینت می توانید از Copilot برای نوشتن یا اصلاح اسلایدها استفاده کنید. اگر برای مدرسه یا کار نیاز به ارائه دارید، این ابزار کمک بزرگی است.
در اکسل هم می توانید فرمول های پیچیده را با کمک Copilot بسازید. حتی می توانید تحلیل عمیق داده ها را به آن بسپارید. اگر از گوگل شیت به اکسل مهاجرت می کنید، Copilot دلیل خوبی برای این انتخاب است.
در برنامه Outlook نیز Copilot به شما کمک می کند ایمیل ها را سریع تر بخوانید. با خلاصه کردن ایمیل ها، زمان زیادی صرفه جویی می شود.
در شروع گفتگو، Copilot پیشنهادهایی ارائه می دهد که بسیار بهتر از پیشنهادهای ChatGPT هستند. ChatGPT اغلب سوالات کلی و عمومی می پرسد. اما Copilot دقیقا می گوید که آیا می خواهید ایده پردازی کنید یا یک آزمون کوچک بگیرید.
این سبک از سوال پرسیدن باعث می شود راحت تر وارد موضوع شوید. همچنین Copilot در ادامه هم پیشنهادهای خوبی می دهد. این ویژگی شبیه به Perplexity عمل می کند. گرچه ChatGPT هم حالا سوالات دنبال دار بیشتری می پرسد، اما داشتن یک پیشنهاد از پیش آماده همیشه مفید است.
Copilot شاید همه ویژگی های ChatGPT را نداشته باشد، اما در بخش هایی عملکردی بهتر و ساده تر ارائه می دهد. قابلیت هایی مثل ابزار Pages، پیشنهاد موضوع، و هماهنگی با برنامه های آفیس باعث می شوند این ابزار برای بسیاری کاربران مفید باشد.
مدت زیادی از عرضه گلکسی S24 FE نمی گذرد. این گوشی در اکتبر سال گذشته وارد بازار شد. عملکرد آن خوب بود، اما قیمت اولیه بالا باعث شد برای بسیاری انتخاب مناسبی نباشد. حالا سامسونگ آماده است تا نسخه جدید این سری را معرفی کند. بر اساس اطلاعات فاش شده، امسال ممکن است شاهد یک تغییر مهم در بخش سخت افزار باشیم.
طبق گزارش های منتشر شده، سامسونگ در حال بررسی استفاده از تراشه Dimensity 9400 ساخت مدیاتک در گوشی گلکسی S25 FE است. این تراشه به عنوان گزینه جایگزین برای Exynos 2400e در نظر گرفته شده، اگر سامسونگ نتواند تعداد کافی از نسخه اگزینوس تولید کند.
تراشه Dimensity 9400 اولین تراشه اندرویدی است که با فناوری ساخت ۳ نانومتری تولید شده است. این تراشه توسط شرکت TSMC و با نسل دوم فرآیند ۳ نانومتری ساخته شده. گوشی هایی از برندهای ویوو و اوپو هم اکنون از این تراشه استفاده می کنند. از طرفی، Exynos 2400e با فناوری ۴ نانومتری ساخته شده و از نظر قدرت پردازشی پایین تر از تراشه مدیاتک است.
این تفاوت در عملکرد، تصمیم گیری برای سامسونگ را سخت تر کرده است. چون اگر قرار باشد بخشی از گوشی ها با اگزینوس و بخشی با مدیاتک عرضه شوند عملکرد آن ها متفاوت خواهد بود. این موضوع می تواند باعث نارضایتی کاربران شود. به همین دلیل احتمال استفاده همزمان از هر دو تراشه در مدل های مختلف بسیار کم است.
با وجود اینکه مدیاتک Dimensity 9400 قوی تر است، اما سامسونگ همچنان به تراشه اگزینوس خود وفادار مانده. این شرکت قصد دارد تراشه Exynos 2400e را در گلکسی زد فلیپ FE نیز استفاده کند. هرچند برخی منابع گفته اند شاید مدل Exynos 2500 جایگزین آن شود.
البته سامسونگ ابتدا قصد داشت در نسخه جهانی گلکسی S25 از Exynos 2500 استفاده کند. اما به دلیل مشکلات در تولید انبوه مجبور شد به سراغ Exynos 2400 برود.
تاکنون تاریخ دقیقی برای رونمایی گلکسی S25 FE مشخص نشده است. اما با توجه به زمان عرضه مدل قبلی انتظار می رود این گوشی در پایان سه ماهه سوم یا ابتدای سه ماهه چهارم سال جاری معرفی شود. یعنی تقریبا همان بازه زمانی که S24 FE وارد بازار شد.
اگر سامسونگ بخواهد معرفی این گوشی را به تاخیر بیندازد، ممکن است بازار را از دست بدهد. مخصوصا که گلکسی S26 نیز در اوایل سال ۲۰۲۶ معرفی خواهد شد. بنابراین، فاصله زمانی برای موفقیت S25 FE محدود است.
باید دید آیا سامسونگ از اشتباهات سال گذشته درس گرفته یا نه. قیمت بالای گلکسی S24 FE باعث شد فروش آن کمتر از انتظار باشد. حالا همه منتظرند ببینند آیا سامسونگ در مدل جدید سیاست قیمت گذاری بهتری در پیش می گیرد یا نه.