پستی که مشاهده میکنید چکیدهای از کتاب “داستان مناسب” (The Right Story) است.
در طول تاریخ، تکنولوژی روز همواره روی ارتباط کاربران و چگونگی به اشتراک گذاشته شدن ایدهها تاثیر داشته است. شیوه اتصال و نحوه ترغیب دیگران توسط ما، تحت تاثیر روشهایی است که ما تصمیم میگیریم پیام خود را به واسطه آن انتقال دهیم. وقتی رو در رو صحبت میکنیم، حرکات بدن به کمک ما میآیند. وقتی در حال توییت یا پیامک زدن هستیم از ایموجیها استفاده میکنیم.
رفتار ما تنها چیزی نیست که با گذشت زمان تغییر میکند. همزمان در تفکرات ما هم تغییرات ظریفی ایجاد میشود. ما کمتر به محرکهای تغییر توجه میکنیم – دلایلی که باعث میشوند تعاملات جدیدی داشته باشیم. آنچه در حال حاضر رواج پیدا کرده این است که همه در پی دریافت مزیتی فوری از تعاملات هستند.
ما قبل از به اشتراک گذاشتن پیام، اعتمادسازی را نادیده میگیریم و به جای آن تنها روی تحویل پیام غرق شدهایم. نتیجه اینکه، ما از حالت داستان سرایان هدفمند تغییر پیدا کردیم. داستان سرای هدفمند به احساس مخاطب یا کاربر اهمیت میدهد. آنها در عمل برای ترغیب دیگران “پیش زمینه سازی میکنند”.

مشکل تمرکز زیاد بر انتقال پیام، این است که تکنولوژی دائما در حال تغییر است. پس از تغییراتی که در الگوریتم صورت گرفته است، دیگر حوزه بازاریابی توسط فیسبوک پیروز میدان نیست. یک لحظه به نظر میرسد پرینت منسوخ شده، لحظهای بعد ناگهان دوباره احیاء میشود. نتیجه اینکه نباید زیادی درگیر این باشید که پیامتان را با تکنولوژی متغیر روز سازگار کنید، بلکه در عوض باید روی جنبههایی از شخصیت افراد تمرکز کنید که تغییر نمیکنند.
از کجا باید داستان هیجانانگیز بازاریابی را شروع کنیم؟
گرایش موجود این است که قسمت اعظم منابع – زمان، انرژی و پول – به انتقال پیام اختصاص داده میشود. اما ارائه یک داستان موثر در دو مرحله میسر میشود.
ارائه هدفمند پیام، ترکیبی از استراتژی و تاکتیکها است. شما باید بدانید که چه کسی را میخواهید تحت تاثیر قرار دهید و چرا – برای روشنتر بودن ارائه پیام، اینکار باید در اولویت باشد. یعنی از قبل فکر کنید چه پیامی را در کجا، چه زمانی و چگونه میخواهید به افراد دیگر انتقال بدهید.
ابتدا باید بفهمید چرا میخواهید این کار را انجام دهید، این موضوع اهمیت زیادی دارد زیرا اگر فقط روی چگونگی ارائه تمرکز کنید داستان یکنواخت میشود و احتمال شکل گرفتن تاثیری که امیدوارید صورت دهید کمتر میشود.

در اینجا به وجه مشترک بازاریابی و فروش میرسیم. دو انتخاب در پیش رو داریم. میتوانیم با ترس و لرز در مقابل بازار واکنش نشان دهیم و یا اینکه با شجاعت برای مشتریانمان پاسخگو باشیم.
ما میتوانیم به کاری که در روزهای طلایی تبلیغات خود انجام میدادیم همچنان ادامه دهیم. میتوانیم پول بیشتری خرج کرده و افراد بیشتری را در اماکن فیزیکی و دیجیتالی به کار بگیریم یا میتوانیم گروهی را پیدا کنیم که میخواهیم به افراد آن خدمات ارائه دهیم، افرادی که نیاز یا آرزویی دارند که ما از پس آن برمیآییم و اعتماد و وفاداری آنها را با گذشت زمان به دست بیاوریم.
ما باید انتخاب کنیم که میخواهیم کاری سطحی و وسیع انجام دهیم با تاثیری ضعیف؟ یا اینکه به دنبال ایجاد ارتباطی قوی هستیم که در سطحی نه چندان وسیع صورت گرفته اما تاثیری عمیق به جای میگذارد. باید تصمیم بگیریم که میخواهیم صدایی بلند باشیم یا دارای انعکاس، زیاد جلوی چشم باشیم یا ماندگار. در عین حال نمیتوانیم هر دو باشیم.
منبع: thestorytelling
Comments 1