نفوذ و سطح تاثیرگذاری شما از نحوه تجربه برخوردی است که سایرین با شما دارند. دیدگاه آنها از سطح اعتمادپذیری، اطمینانپذیری، اعتماد به نفس، صادق بودن، دانش و شور شما ریشه در برخوردهای روزانهتان با آنها نه در زمان موقعیتهای پرخطر دارد.
اگر مردم دائما تجربه مثبتی با شما داشته باشند، احتمالا به پیشنهادات شما گوش کرده و به حرفهایتان عمل میکنند.
از طرف دیگر، در نظر بگیرید چه اتفاقی میافتد اگر افراد دید مثبتی نسبت به شما نداشته باشند. اگر مشتریان بالقوهتان اعتقاد داشته باشند شما به محصول یا خدمات خود اطمینان لازم را ندارید، احتمالا از شما کالایی نخواهند خرید. اگر شنوندگانتان چون نتوانید با آنها زمان صحبت تماس چشمی برقرار کنید به اعتمادپذیری شما شک داشته باشند، احتمالا به توصیهتان عمل نخواهند کرد.
اگر تیم شما متوجه شوند به کار آنها و چالشهای مربوطه اهمیت نمیدهید، یقینا از شما پیروی نخواهند کرد.
جمله معروف «دیدگاه واقعیت است» حقیقت دارد. توانایی شما در تحتتاثیر گذاشتن سایرین برای عمل ریشه در دیدگاه آنها از شما نه بهترین اهداف و نیت شما دارد. اعتماد، اعتبار و صداقت این قدرت را دارد مردم را مجبور به عمل کند.
به عنوان مثال، من دوستی داشتم که دندانپزشک او پیشنهاد یک عمل دندان غیر فوری را کرده بود. او بدون توجه به پیشنهاد این دکتر، دست به عمل نزد. چند ماه بعد، او به دندانپزشک دیگری مراجعه کرد که همان عمل را توصیه کرد ولی او این مرتبه یک قرار عمل گرفت تا آن را انجام دهد.
زمانی که علت این کار او را پرسیدم، او گفت دندانپزشک اول قابل اعتماد به نظر نمیرسید و انگار پول انگیزه پیشنهاد او بوده است. اما دکتر دوم ظاهرا صادق و معتبر بوده است. این دکتر توانسته بود اعتماد دوست من را جلب کند و به او بقبولاند که سلامت بیمارش، اولویت او است.
من شک ندارم هر دو دندانپزشک به اندازه کافی توانمند بودند. هر دو باور داشتند که او به این عمل نیاز دارد و قصد بدی نداشتند. با وجود این، تنها یک نفر میتوانست روی دوست من تاثیر بگذارد که پیشنهاد او را جدی بگیرد. او یک تجربه ارتباط صادقانه برای دوستم به جا گذاشت و در نهایت برای کسب و کار خود مشتری جدیدی به دست آورد.
شما هرگز نمیتوانید تفکر دیگران را نسبت به خودتان کنترل کنید، ولی روی آن بیشتر از چیزی که فکر میکنید کنترل دارید. این که سایرین شما را در ارتباطهای روزانه چطور تجربه میکنند براساس نحوه برقراری ارتباط شما با آنها است.
نه تنها کلماتتان، بلکه حضور، پیامرسانی و سرنخهای غیرشفاهی روی این قضیه موثر است. دیدگاهی که سایر افراد از شما به وجود میآورند محدود به ارتباطهای چهره به چهره نیست بلکه در مورد نحوه صحبت شما در پشت گوشی، فرستادن پیامک، ایمیل و سایر موارد است.
ارتباط چشمی اعتماد به وجود میآورد؛ به عبارت دیگر ارتباط بدون اشتباه باعث ایجاد اعتماد میشود، در حالی که زبان بدن شور، اطمینان به نفس و ارتباط را انتقال میدهد و نحوه انتخاب کلمات و تن صدا توجه را ثابت میکنند.
البته باید گفت کسب و کارها پیچیدهتر از تنها یک گفتگو هستند. مذاکره برای عقد یک قرارداد، به پایان رساندن یک فروش، پشتیبانی از مشتریان و مدیریت کارمندان نیازمند مجموعهای از مهارتهای ارتباطی عالی است که سطح نفوذ و تاثیرگذاری شما را تعیین میکند.
متاسفانه، اکثر کارشناسان کسب و کار از قدرت ارتباطهای روزانه خود غافل هستند و موفق به انجام تلاش لازم برای بهبود آن نمیشوند.
زمانی را در نظر بگیرید که یک نفر یک پرزنتیشن سخت و دردناک برای خود داشته است. شاید گوینده با بی قراری و لکنت کلماتش را انتخاب کرده است. شاید بیش از حد از اشارههای دست استفاده کرده است یا مانند یک تخته چوب خشک بوده است.
شاید او در مورد نظر افراد با کلماتی مانند «اوم»، «اوه» یا «خب» واکنش نشان داده است. احتمال این که این فرد از مهارتهای ارتباطی ضعیف آگاه نبوده است بالا است.
تمام مدتی که شما آن جا نشستید، اعتمادپذیری و اعتبار آنها به تار مویی وابسته است. به عنوان یک ناظر، به سادگی میتوان نقصهای ارتباطی سایر افراد را تشخیص داد ولی ما به ندرت از نکات ضعف خود آگاه هستیم. برای ما طبیعی است باور داشته باشیم که بهتر از دیدگاهی هستیم که دیگران از ما دارند.
برای این که سطح مهارتهای لازم را برای تاثیرگذاری بیشتر بهبود ببخشید میتوانید از 5 روش زیر استفاده کنید:
خودشناسی. نحوه درک ما از خودمان همیشه با دیدگاه سایرین مطابقت ندارد. ما چیزی که نمیدانیم را نمیدانیم و به ندرت سایرین به ما آن را خواهند گفت. اگر ما بازخورد کامل و صادقانه فردی که به او اعتماد داریم را نخواهیم، در تاریکی نادانی باقی میمانیم.
برای این که بدانیم شنوندههای ما چه چیزی میبینند و گوش میکنند، باید به خودشناسی برسیم. تنها سپس میتوانیم شروع به پیشرفت کنیم.
ثبات. پیام ما و نحوه ارائه آن باید همسو با یکدیگر و باثبات باشد. نمیتوانیم سخنرانی انگیزشی فوقالعادهای کنیم در حالی که روی صحنه خشک ایستادهایم. همچنین نمیتوانیم از سایرین انتظار داشتیم به پیام ما اعتماد داشته باشند، اگر نحوه ارتباط ما در یک روز به شکل بارزی متفاوت از روزهای دیگر است.
ابتدا، پیام و نحوه ارائه آن باید همسو باشند. ثانیا، ما باید در تمامی ارتباطات خود، از شنبه تا 5 شنبه ثبات داشته باشیم.
شهرت. شهرت ما، جلوتر از ما قرار دارد. پیش از ما وارد اتاق میشود، روی توانایی ما برای نفوذ به سایرین، چه مثبت چه منفی، تاثیر میگذارد. شهرت نشان میدهد ما چه تعریفی از خودمان داریم و سایرین چه انتظاری میتوانند از ما داشته باشند.
سازگاری. تاثیرگذاری نشات گرفته از توانایی ما در سازگار کردن پیام، واکنشها و سبک ارتباطی ما طبق نیازها و انتظارهای شنوندههایمان است.
تاثیر. زمانی که از نظر احساسی با شنوندهها ارتباط برقرار میکنیم، یک نیروی جنبشی تاثیرگذار برای پیاممان به وجود میآوریم. این نیرو روی سایرین تاثیر میگذارد، حتی زمانی که از نظر فیزیکی حضور نداریم.
هر کدام از روشها بر پایه روش قبل خود به جلو پیش میروند. یک روش را از دست دهید تا توانایی شما برای تحت تاثیر قرار دادن سایرین لطمه بخورد.
زمانی که از هر روش استقبال کنیم، فراتر از فردی با مهارت ارتباطی خوب خواهیم بود و به سطح افراد تاثیرگذار قدرتمند میرسیم. تنها آن موقع است که میتوانیم به افراد برای عمل به صحبتهایمان انگیزه دهیم.
منبع: entrepreneur.com